نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-17 00:09:402024-09-24 19:36:17نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که من رو به همه ی خواسته هام میرسونه
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم
استاد من واقعا از شما تشکر میکنم بخاطر تهیه این فایل ها… هر روز که بیدار میشم میام تو سایت و باورهام نسبت به مسیری که توش هستم و حتی قوانینی که بهش عمل میکنم بیشتر میشه
استاد میخوام منم با یه داستان کوچولو و درسی که گرفتم ازش و به صحبت های شما و آقا رضای عزیز مرتبط هست شروع کنم
دیشب رفتیم خونه خالم… من کلن از وقتی با استاد و قوانینی که ازشون یاد گرفتم تو مهمونی ها در جمع زیاد قرار نمیگیرم و اکثرا تو اتاقم یا مشغول کاریم.. ینی آگاهانه این کارارو انجام میدم… دیشب وقتی خالم چایی آورد و دور هم نشستیم.. شروع کردیم به صحبت کردن
مامانم خیلی یهویی به بابام گف مهدیه میخواد بره شمال پیش خواهرش… و بابام هیچ گاردی نگرفت.. و خیلی عادی برخورد کرد و دفعه دوم که من گفتم آره میخوام برمو این حرفا.. بابام گف خب این اکثرا تو اتاقه نه صحبتی میتونیم باهاش داشته باشیم نه چیزی… و الانم میگه میخوام برم یه مدت شمال باشم بره.. فرقی با اون زمانی که هست نداره
من بهم بر نخورد… فقط همون جا گفتم اتفاقا کار درستی رو انجام میدم… چون یاد گرفتم ورودی هامو کنترل کنم
خانواده عزیز من از خواب که بیدار میشن میرن سراغ فیلم های منفیو اخبارو حوادثو این جور چیزا که اگر هم موقع دیدن صداشون بزنی نمیشنون… بنابراین از نظر خودم و احساس درونیم مسیرم درسته… چون امتحان کردم بارها و بارها.. رفتم پیششون نشستم اما اونا یه جوری به تلویزیون خیره شده بودن انگار تو این دنیا نیستن… و اون بارها و بارها خداوند بهم میگف برو تو اتاقت.. و من خب بخاطر حرفی که به من میزدن من میخواستم یه سوک سوک بزنمو برم تا هم خودمو هم اونارو نسبت به این قضیه راضی نگه دارم.. که دیدی من اینجا پیشتون بودم… یا یکم پیشتون نشستم.. اما باور کنید هر بار ذهنم مشغول میشد با صداهایی که میشنیدم
حتی موقع غذا خوردن هم من پشت به تلویزیون میشینم و نگاه نمیکنم ولی این صداعه ورودی منفی میده و منو از مسیرم دور میکنه.. یا اینه برای گیاهی که دارم رشد میدم حکم سم رو داره
خلاصه نتیجه گرفتم که هیچ عذاب وجدانی نسبت به این قضیه نداشته باشم… چون این زندگی منه… چون من تا چند سال دیگه هم قصد دارم برم آمریکا و کلن جدا بشم… چون من دارم یاد میگیرم خودمو راضی کنم و به خودم اهمیت بدم تا به نظر دیگران که مخالف مسیر منه
من قبلا هندسفیری تو گوشم بود تو جمع چون تو مهمونی ها حتی به وسط غذا خوردن هم رحم نمیکنن و شروع میکنن به حرف زدن در مورد مسائل بی مورد… و برای منی که دارم روی ذهنم کار میکنم اینا سمه… اونها نمیدونن اما من که میدونم
پس اعراض کردن و فاصله گرفتن بهترین کاره حتی اگر بقیه از تو دلخور شن.. چون اونا نمیدونن تو داری دقیقا چیکار میکنی…
من دیشب حتی یه لحظه چشمم خورد به تلویزیون… و خالم داشت داستان فیلمه رو تعریف میکرد… فیلمش به ظاهر طنز بود اما کل داستانش این بود که پولدار آدم های دزدو کلاه بردارین…. با اینکه همه میخندیدنن من گفتم واقعا اینا آروم آروم داره تو ذهنشون باور درست میکنه حتی با اینکه خنده دارم هست
من رفتم تو اتاق و اکثرا این کارو میکنم…. نمیگم همیشه عالی عمل میکنم.. اما خیلی مراقب هستم
و ممکنه خیلیا بهمون خرده بگیرین اما واقعا مهم نیست، زمانی که نتایج بیاد همه ذهنتیا عوض میشه همه براشون سوال میشه
و اون موقعه هر کسی خواست میادو میپرسه
برام مهمه که تو این مسیر با عمل به آموزه ها ادامه بدم… چون دوستانی مثل عرشیا عزیز، رضای عزیز، هادی عزیز، و آزاده عزیز و بینهایت دوستانی که از خودشون فیلم نگرفتن، نتیجه گرفتن…. و رازش فقط ادامه دادن و تکرار و تکراره
من قبلن تو جمع اون اوایل هندسفری میزاشتم اما نگران حرف بقیه هم بودم اما الان راستش برای همه عادی شده این رفتار من و دیگه براشون مهم نیست… به قول رضای عزیز همون جوری که ما دیگه دوستامونو نخواستیم اوناهم دیگه مارو نخواستن و با ما حال نکردن… دقیقا همینجوریه…
چند باری که خیلیا خواستن وارد بحث های بیهوده و غیبت با من بشن و من ادامه ندادم و تحویل نگرفتم و حتی گفتم نمیخاد تعریف کنی… و اون آدم هرگز با من در مورد هیچی حرف نمیزنه
به قول استاد که میگن اشکال نداره از دوستانتونو یا کسایی که دوستشون دارید و از دست بدید، بزار از دست بره… جارو باز بزار برای آدم های بهتر و هماهنگ تر با خودت…
در کل خیلی دوست داشتم در مورد این موضوع بگم…. نکته های این فایل فراوانه و من یکیش رو توضیح دادم که برای خودم پر از درس و نکته بود
ادامه بدیم، مسیرها قشنگ تر و شیرین تر میشه
چون میخام برم شمال این مثال یهو به ذهنم رسید
مسیری که توش هستیم دقیقا مثل این مثاله:
مبدأ میشه تهران و مقصد شمال
تو راه هر چی میری به اون جنگله که میخای نمیرسی و میگی اینجا که همش کوهه من که درختی یا سرسبزی نمیبینم پس دروغه پشیمون میشی و برمیگردی…
اما ادامه دادن باعث میشه که تو اول از تک درخت و بعد دو تا درخت و بعد چند تا درخت و بعد همینجوری زمینه سرسبز تر و….. و اون موقعه به خودت افتخار میکنی که ادامه دادی
و ما تو این مسیر نشانه هارو میبینم که ادامه بدیم و هر بار به ما گفته میشه که مسیرت درسته و پیش برو… ممکنه یکم خسته بشی و دوست داشته باشی استراحت کنی این اشکالی نداره… اما مهم اینکه برنگردی و راهتو کج نکنی
در کل برای بقیه زندگی نکنیم وقتی میبینیم دوستان نتیجه گرفتن… ماهم باید ادامه بدیم….
من تو این مسیر خیلی دستاورد ها داشتم
از رفتار درست پدرم با من و یه جورایی رها گذاشتن من و آزادنه زندگی کردنم نسبت به قبل خیلی بهتر شده
و کلی چیزای دیگه….
و از اینم بهتر خواهد شد، به شرط=ادامه دادن
استاد از شما سپاسگزارم که راهنمای من در این مسیر هستید
سلام سلام به همه عزیزان
وقتی که ما روی خودمون کار میکنیم، باور هامون ررو در مورد خدا عوض میکنیم در واقع رفتار و واکنش خدا هم نسبت به ما عوض میشه. چون خدا فقط داره واکنش نشون میده به باورهای ما. وقتی که من نگاهم به خدا عوض بشه، خدا رو بی نهایت رزاق ببینم، خدا رو انرژی ببینم که قدرت خلق کل زندگیم رو داده به خودم، خب اونم در پاسخ به من میاد همین چیزها رو بهم نشون میده، بنابراین رفتار خدا نسبت به من عوض میشه.
تو یک قدم که برمیداری خدا هزار قدم بر میداره به سمت تو. ایمان داشته باش خدا رو اینطوری ببین که همینطوری بهت پاسخ بده. خداوند رو رحمان تر وهاب تر ببین و باور کن با یک قدم تو 1000 قدم اون میاد، و این یعنی نزدیک شدن مدارت به اون منبع گرم، ورود ثروت ها و نعمت، سلامتی و روابط عاشقانه به زندگیت.
همین که من دارم سر کار میرم، شور و شوق دارم، سپاسگززاری و تحسین میکنم در طول روزز، توجه به فراوانی ها و ثروت ها میکنم اینا مهمترین تغییراته، اینا رو باید ادامه بدم.
قانون بدون تغییر خداوند: به هر چیززی که توجه کنی از اساس همون وارد زندگیت میشه، پس به چیزهایی که دوست داری، مثبت هستند مناسبند توجه کن، نیازی نداره گله شکایت کنی، دوست نداری توجه نکن خیلی راحت از زندگیت میره بیرون.
خدایا شکرت من با تعهد بیشتر ادامه میدم
بیشتر کامنت میگذارم
بیشتر میام تو سایت فایل میبینم
بیشتر تغییر میکنم
دلم میخواد نتایج بززززررررگ بگیرم
دلم میخواد زندگیم رو اونجوری که میخوام بسازم
خدایا شکرت
سلام،دوست عزیز وهمه بانو
ازاین که این کامنت بسیار زیباست بسیار از شما سپاس گذارم چند نکته ی کلیدی گفتید که شاید منظور شما از گفتنش چیز دیگه ای هست ولی خداوند از زبان شما با من صحبت کرد،،یکی از آن جمله های شما که برایم خوش درخشید این جمله ی شما بود((خوب اونم در پاسخ به من میاد همون چیزهارا به من نشون میده))من این جور برداشت کردم که،درست ونادرست مرا خداوند دربیرونم به من نشان میدهد..وجمله ی بعدی شما که گفتید ((همین که….))خیلی تاثیر گذار بود،
عالیه همه ی کامنت شما
جمله به جمله ی آن
ممنونم
به درستی که شادی حقیقی وآرامش نصیب هدایت یافتگان میشود
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
و همه دوستان عزیز
همون طور که قبلا هم گفتم
خود من هم چند وقتی هست که دارم روی خودم بصورت لیزری کار میکنم
و دارم پا روی ترسام میزارم
و دارم به حرفهای استاد گوش میدم و عمل میکنم
میخام اینجا چندتا نکته رو بگم
با دقت گوش دادن فایلها خییییلی مهمه
وقتی با دقت گوش بدید اصلا اون تغییرات از ی جنس دیگه هستند
اگر مثل وحی منزل قبول نکنی اصلا گوش دادنش بی فایده است ب نظر من
البته بگم اگر میخای که تغییییر کنی
اگر نه که اصلا همین جوری گوش بده بصورت عشقی
آخر هر فایل استاد ی نوشتهای هست
خودش به تنهایی ی فایل هست
خیلی مهمه این نوشته اگر دقت کنید
اگر متعهدانه به آموزش های استاد باور داشته باشید و در زندگیتان بصورت عملی آنها را اجرا کنید جریانی از سلامتی نعمت ثروت و خوشبختی وارد زندگیتان میشود
این یک قانون هست
همین نوشته در صحبتهای رضای عزیز هم کاملآ دیده میشه
نکته های کلیدی
اگر متعهدانه
آموزش
باور
عمل کردن
سرازیر شدن
سلامتی
ثروت
خوشبختی
این یک قانون هست
این یک قانون هست
این یک قانون هست
دقیقا مثل اینکه پشت چراغ قرمز باید ایستاد و حرکت نکرد چرا چون یک قانون هست و ما قبولش کردیم و بهش عمل مکنیم
آموزش های استاد رو متعهدانه باور کنیم و بهش عمل و اجرا کنیم دقیقاً به سلامتی و ثروت و خوشبختی میرسیم
چون این یک قانون هست
این یک قانون هست
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
استاد عزیز از شما ممنونم که هر دفعه الهامی به شما میشه انجام میدید
و نتایج دوستان چقدر تکمیل کننده هست واسه اینکه میشود به خدا میشود
چون نتایج دیگران به جز شما هم تاثیر به سزایی داره
خدا رو شکر خدا رو شکر واقعا صبح اول وقت این فایل رو گوش دادم و دوباره دارم گوش میدم
و چقدر بذر امید دوباره بیشتر و بیشتر در دلم زنده شد
اینکه دیگر نگوییم فقط برای استاد شده ممکنه برا من نشه و نتایج نشون میده
با خدا باش پادشاهی کن
تو مسیر خدا و اصل خودتو برو نتایج روشن میشه
خدا رو شکر بابت نتایج عالی آقا رضا و رشد کردنش از هر لحاظ ایول دمت گرم که ترک کردی مسایل بیهوده را
و کاری کردی که خودت به نتایج عالی برسی
ایول مرد
واقعا وقتی من تو مسیر باشم طبق قانون توهر مسیری از چیزهایی که تو اون مسیره لذت میبری
وقتی من خدا رو باور کردم که به راحتی تو زندگی من کار میکنه و واقعا خدا عوض میشه
چرا گاهی باور ندارم چون دارم اطرافیان رو میبینم غافل از اینکه هر کسی داره با فرکانس خودش دریافت میکنه من اگر تغییر کنم طبق فرکانس خودم دریافت میکنم
مثل آیینه که پر از گل و لای هست و موقتی من بهش نگاه میکنم چیزی جز گل و لای نمیبینم
و کافیه ی دستمال بردارم و کم کم تمیز کنم
مثل برطرف کردم نواقص کم کم آیینه زندگی وقتی من تغییر کنم چیزهای زیبا ترس خواهم دید
و البته منم گاهی فقط پله بعدی رو میخام و نمبینم که از کجا به کجا رسیدم
آیا بابت آنچه دارم سپاس گذارم باشون حالم خوبه توقع خوبه بره بالا امااااا به شرط سپاس این قبلیا
و استاد بیخود نیس که شما نتایج عالی دارید
چون تو بندر عباس هم حالت خوب بوده
با کتونیا ساده هم حالت خوب بوده
قدم برداشتی و خداوند برات کن فیکون کرده چون او را وهاب میدیدی
منم اگر نتایج شما را میخام باید مسیر سپاسگزاری و شور و شوق و توحیدی شما رو برم
باید تکرار و تمرین کنم وقتی چیز کوچکی پیش میاد آیا مثل استاد کنترل ذهن دارم
الان شاید در مرحله ای هستم که کنترل ذهن میکنم حرفی راجع به اون نمیزنم ولی شاید ته ذهن ترس دارم و این یعنی زری هنوز کلی راه داری که بری خودت رو لایق کن مثل رضا جان
که سیگار رو در ی لحظه گزاشت کنار و خاست آدم بهتری بشه
ما انجمن نیکوتین داریم کی طی مرور زمان طرف ترک کنه
و رضا نشون داده که اگر بخای میشود ترک کرد همه آنچه نخواهی بدون نیاز به کسی فقط کافیه با خدا و اصول بهبودی باشی
افراد گزشته را ترک کنی تا بتونی رشد کنی چون هنوز آنقدر قوی نشدی که تاثیر نگیری
و البته استاد هم با اینکه قوی شد ولی باز هم آدمهای اطراف رو خودش انتخاب میکنه و این نشون میده چقدر مهم هست کی دورت باشه
آیا افرادی هستند که ترسهای مرا بیشتر میکنند پس اگر خودتو دوست داری ترک کن
هر آنچه به من آسیب میزنه
رضا آرزو نوشته چون داشته سعی میکردم ایمان بیشتری پیدا کنه که خداوند میدهد و عوض میشه با تکرار با شماست نکردن از هر کس و هر چیز و توجه خودشون رو کنترل کرده
خدایا شکرت
کافیه این اصول رو جدی بگیریم و عاشق حرف استادم
کههه زیپ دهنتو ببببند ،
که خیلی وقته زیپ رو بستم بیشتر مواقع سکوتم
چون دیگه جذاب نیست و نبوده غیبت ولییی شکایت خیلی ذهنی میکردم
گاهی شاید حرف نمیزدم ولی ذهنی شکایت میکردم
و الان میدونم باید زیپ ذهنم رو هم ببندم
و این روزها افراد بیشتر گلایه شکایت میکنند که سعی میکنم توجه به اونا هم نکنم خدا اونها رو هم هدایت کنه
من باید سهم خودمو برای خودم درست انجام بدم سمت خودمو درست کنم تااااا هدایت شوم به زیبایی های بیشتر و بیشتر
امیدوارم فایلهای سفر و بهشت بیشتری ببینم از استاد تا اینجا همه رو دیدم ولی بیشتر ببینم تااا هدایت بشم مثل همیشه به آنچه که استاد د و مریم جان با هم تجربه کردن
خدایا شکرت و سپاس از رشد شخصیتی دوستان و ثروتمند شدنشون با توحیدی شدن و تغییر کردن
اهدنا صراط مستقیم
راه کسانی که که به آنها نعمت دادی
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزو همه دوستان عزیز
کامنت ششم بعد از تغییر
از رضای عزیز سپاس گذارم که امروز ازش خیلی یاد گرفتم
با اینکه من آدمی هستم در حال حاضر به لطف الله و اموزهای استاد که نه نق میزنم نه شکایت میکنم و هر چیزی منفی دیگه که با گفتن ذهن من رو منفی کنه ولی امروز دوباره برام یاد آوری شد که هادی جونم باید همون درصد خیلی کمی هم که منفی میگی رو حذف کنی
در مورد خواستهای که هرچی بهشون میرسی بزرگترش رو میخوای هم بگم که من که قبل از تغییر مشتری نداشتم و چند ماه بود که اصلا فروشی نداشتم ولی بعد از تغییر مشتریهای چکی اومدن سراغم و من خودم براشون جنس میبردم بعد از اینکه مشتریهای چکی زیاد شدن گفتم دوست دادم فروش نقدی داشته باشم بعدش به لطف الله چندین مشتری نقدی پیدا کردم و فروشهای نقدی دارم بعدش گفتم دوست دارم مشتریها خودشون زنگ بزنن جنس بخوان نه من برم ویزیت کنم که به لطف الله در طول 10 روز گذشته چند مورد داشتم که خودشون درخواست دادن بعدش گفتم دوست دارم خودشون بیان از کارگاه جنس ببرن و باز هم به لطف الله امروز مشتری اومد و خودش جنس برد اونم تعداد خیلی عالی و تقریبا فروش نقدی
دوستان عزیز این تغییرات کلا توی 40 روز انجام شده و من از همون اول گفتم میخوام مدار تکاملیم رو طی کنم اگه میخواستم از همون روز اول بگم که مشتری خودش باید بیاد دم کارگاه جنس بخره اونم نقدی به نظرتون چه اتفاقی می افتاد؟به نظرتون میتونستم این مشتریهارو پیدا کنم؟میتونستم فروش ایجاد کنم اونم نقدی؟
من گفتم الان میدونم توی چه جایگاهی هستم و قبول کردم که خیلی پایینم ولی به خودم امید داشتم که میتونم با هر فروشی که انجام میدادم با خودم تکرار میکردم و میکنم که دیدی تونستی بفروشی دیدی تونستی نقدی بفروشی پس باز هم میتونی
دوستان عزیزی که این کامنت من رو میخونید من چهار سال هست با قانون جذب آشنا هستم و همیشه خواستم که یک شبه به همه چیز برسم ولی نشده الان که دارم طی این 40 روز روند تکاملی رو طی میکنم نتایج بشدت بهتر و راحتر به دست اومدن به قول استاد که میگه اگر داری تقلا میکنی داری زور میزنی یعنی مسیرت اشتباهه نه اینکه اون کاره اشتباه باشه بلکه نحوه انجام دادنش اشتباهه باورهای اشتباهی داری
امیدوارم که همه قانون تکامل رو عالی رعایت کنیم اول از استاد عزیزم به خاطر اموزهای عالیشون سپاس گذارم بعدش از آقا رضای عزیز سپاس گذارم
به نام خداوند مهربان،استاد جان ، خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی عباس منش درود بر شما،
استاد جان چقدر این سری فایلها با نام نتایج دوستان از آموزههای شما، چقدر موثر و جالب هست.
هرچی که رضا جان میگن من هم تجربه کردم، و مدت های زیادی از عمرم رو پشت به خورشید حرکت میگردم، حالا تا حدودی میفهمم که صحبت نکردن در باره چیزهای بد،بازگو نکردن اتفاقات بد، غر نزدن و شکایت نکردن ، چقدر تاثیر زیادی تو زندگی آدم داره و باعث میشه از اصل همون چیزها رو به طرف خودمون جذب کنیم.(همون مفهوم اصلی قانون جذب) البته در پرانتز عرض کنم ، این طور فکر کردن و عمل کردن یک جهاد اکبر میخواهد که در فایلی به همین نام استاد جان بهش اشاره کردن.
و برعکس ، صحبت کردن در مورد چیزهای خوبی که میخواهیم داشته باشیم ،تمرکز کردن رو اتفاقات و نکات مثبت ، دیدن چیزهای که احساس ما رو بهتر میکنه، راه رسیدن به خوشبختی است،(و این یک قانون است، نقطه سر خط)
این قانون رو بارها در فایلهایتان بهش اشاره کردید و این شاه کلید موفقیت است،
استاد جان هرچقدر انسان آگاهانه بر روی نکات مثبت تمرکز کنه، طبق قانون بدون تغییر خداوند، هدایت میشه به سمت نکات مثبت بیشتر، زیبایهای بیشتر و در نتیجه احساس بهتر.
خداوند رو سپاسگزارم، بابت قوانین بدون تغییر ی که هر کس با هر مذهبی رعایت کند به سر منزل مقصود میرسد.دلم گفت بشین و این کامنت رو بنویس ، تا در حرکت توحیدی جهان نقشی داشته باشی.
خدایا مرسی بابت همه نعمتها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کردی.
در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، تندرست، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم. آمین یا رب العالمین
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی
استاد عزیزم خیلی ازتون سپاس گذارم بخاطر تهیه این فایل عالی، این فایل خیلی برام ارزشمنده چون مثل تمام محصولاتتون قانون رو کامل و واضح باز کردید و توضیح دادید و ساعت ها برای تهیه این فایل وقت گذاشتید و این فایل نباید جز فایل های دانلودی باشه باید نام آن را فایل هدیه گرانبها گذاشت
از آقای عطا روشن عزیز هم تشکر میکنم که سبب ایجاد این فایل بی نهایت عالی شده با این فایل انگار تازه دارم قانون رو میشنوم تا حالا به این درک از قانون نرسیده بودم این چند وقته همش تو فکر این بود خدایا خودت کمکم کن چطور باهات ارتباط بگیرم چطور باهات دوست باشم، نمیتونستم چطور خدا رو در ذهنم بسازم با این فایل خدا بهم برنامه جی پی اس داده تا مسیر خونه اش رو راحت پیدا کنم
الان دیگه میدونم اگه من تغییر مسیر بدم، مسیر رسیدن به خدا هم تغییر میکنه و سریع تر به اون میرسم، حالا چطور مسیر درست رو از چی پی اس پیدا کنم، خوبی این چی پی اس اینه که راهنمای مسیر رسیدن به خدا را به من داده وگفته با قلبت با احساست با درستکاری ات با صداقتت با شور و شوقت به زندگی در مسیر درست وارد میشوی حالا که جواب رسیدن به مسیر خدا رو یاد گرفتم میخوام شخصیت رو جوری بسازم که خدا دوست داره، اونجوری باشم که خدا دوست داره، از وقتی فهمیدم با تغییر شخصیت من خدای من عوض میشه خجالت میکشم از خدا که انسان خوبی نباشم، نمیخوام خدای بدی برای خودم بسازم از دیروز تا امروز از نظر شخصیت بنظر خودم بهتر شدم آرام تر شدم با همه بیشتر در صلح شدم، احساسم بهتره، با انگیزه تر شدم امیدوار در این مسیر رسیدن به خدام هر روز بهتر و بهتر بشم و به خدای خوب برای خودم بسازم
سلام به همه
امشب که اومدم توی سایت؛ به یه مشکلی برخوردم و اون هم قطع و وصل شدن نتم بود که بدجور رفت روی مخم؛ حتی تلفن رو برداشتم که زنگ بزنم به پشتیبانی ISP ولی دیدم نفر 17 توی صفم و بعد هم نت دوباره وصل شد و من بی خیال شدم
داشتم کامنتهای این فایل رو میخوندم که با خودم گفتم مگه نه اینکه هیچ اتفاقی که توی زندگیمون میفته بی دلیل نیست؛ خب این قطع و وصل شدن نت چی میخواد بگه که یهو این جمله توی ذهنم اومد که دقیقا مثل خودت که مدام توی کار کردن روی خودت قطع و وصلی داری؛ به قول استاد مثل یویو رفتار میکنی
خودمم از این حرف خنده ام گرفته بود که دقیقا زده بود به هدف
من به یمن کار کردن روی خودم و استفاده از قانون؛ الان در یکی از طلایی ترین شرایطی هستم که شاید چند سال پیش فکرشم نمی تونستم بکنم ولی خب تقریبا یکسالی هست که استپ کردم؛ هر چند هنوز نجواها میان که به قول استاد درسته الان خیلی از آرزوهام محقق شده ولی هنوز یه قطار از خواسته های برآورده نشده وجود داره
و البته که قانون اشتباه نمیکنه و بی میزانی که تو روی خودت کار میکنی به همون میزان بهت پاداش میده و من هرگز در حد آقا رضا متعهد به انجام تمارین نبودم و بیخود نیست که نتایجمون زمین تا آسمون با هم فرق میکنه؛ تازگی بوی تغییرات جدیدی که قراره توی زندگیم بیفتن رو دارم حس میکنم؛ این قطع و وصل شدن نت هم یه تلنگر بهم بود که اگر میخوام نتایج بهتری برام رقم بخوره باید مثل آقا رضا متعهد باشم به انجام تمارین توی زندگیم
خدایا شکرت بابت این هدایت
به نام خدای مهربان و بخشنده
«من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد»
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربان و دوستانم
امروز 780روز از عضویت من میگذره و روز آخر تخفیف 40درصدی قدم هشتم بود و من دیروز توی ستاره قطبیم از خدا خواستم یه جوری پول خرید قدم رو برام بفرسته و به خودم امید میدادم و منتظر بودم که خدا برام میفرسته
و مهلت تمام شد و جور نشد و نتونستم بخرم ! و این متن اول نوشتم که من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد رو تو کامنت یکی از بچه ها خواندم رو آماده کرده بودم که قدم خریدم بیام بنویسم و تعریف کنم که چطور قدم رو خریدم!!!
اما خودم میدونم که خودم تا قدم هفت برنامه داشتم
من تو یکی از فایل های گفتگو با دوستان یک دوستی فکر کنم اسمشون مهرک بود گفتن دوازده قدم فوق العاده بود بخصوص قدم 7جلسه دو ترکوند و خیلی ایشون باهاش ارتباط برقرار کرده بودن . همونجا این خواسته در من شکل گرفت دوره دوازده قدم رو تهیه کنم بخصوص قدم هفتم .
استاد در واقع من انگار داشتم خودم رو گول میزدم من دنبال یک چیز خاص بودم انگار نقشه گنج خاصی رو بهم داده بودن که تو جلسه دو قدم هفت بود ….
با اینکه من تا قدم هفت نتایج زیادی داشتم همین خریدن هر قدم برام نتیجه بود بعد خرید دوره صلح باخود که از نتیجه اون دوازده قدم رو تونستم تهیه کنم . اما من عجله داشتم من راحت تا قدم هفت رسیدم حتی قدم شش و هفت رو تو یک ماه با هم خریدم .ولی این ماه اصلا نشد و پولش برای تضادی که به نفع ما بود خرج شد و من نتونستم تهیه کنم چون من هدفم خرید قدم هفتم بود و بهش رسیدم و انگیزه تموم شد! ولی خیلی برام درس داشت من به خودم تعهد دادم تا این هفت قدم رو همونطور که خودتون میگید وحی منزل بدونم و بارها و بارها گوش بدم و تمرین کنم و عمل کنم و با نتیجه ش راحت قدم هشتم رو در زمان مناسبش بخرم
استاد با اینکه من عجله ای خریدم و رد شدم با این حال من تغییرات فراوانی داشتم ونتایجم در زمینه شخصیتم هست .
اما نتایجم پایدار نمیشد به قولی قطع و وصلی داشت با هر تضادی از مسیر خارج میشدم و من الان شدیداً دنبال نتایج پایدار هستم .چون تجربه کردم و باور دارم که این مسیر درست هست و بارها هدایت شدم و راهکار بهم الهام شده و خیلی وقتها آرامشم رو حفظ کردم تو شرایط سخت تونستم آرام باشم و نتیجه اون کنترل ذهن هم دیدم و ایمان دارم به این مسیر و دلیل پایدار نبودن نتایجم و نداشتن نتایج بزرگم همین عجلم بود
ردپایی گذاشتم بابت این که تعهد میدم با انرژی بالا و انگیزه برای نتایج پایداره دوباره از اول شروع میکنم تا کن فیکون بشه
ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر صداقت و آموزش آسان و خوبتون به دل و جان میشینه و نکته ها و همراهی مریم مهربان.
خدایاشکرت
سلام به خانواده دوست داشتنیم
پی صحبت های آقا رضا منم نتایجی داشتم که منتظر بودم اون خواسته دلخواه من رقم بخوره بعد بنویسم
اما گفتم بزار همین نتایج هم بنویسم که توجه کرده باشم به جواب فرکانس هام و همین تغییر رو هم برای خودم ارزشمند بدونم.
من با رعایت قانون ، احساس خوب ، شکرگزاری و باور فراوانی دنبال شغل بودم و شغلی که حقوق مد نظرم رو داشته باشه
کار راحت مرتبط به حرفه ام که طراحی گرافیک هست
و تایم کاری کم چون شغل قبلیم تا ساعت 4 بودیم و دوست داشتم حالا که من خالق زندگی خودمم و برای پول بیشتر نیاز به کار کردن بیشتر نیست کافیه که باورهاتو درست کنی درخواست من از کار
حقوق مد نظرم
محیط کاری دوستانه
تایم کاری کم
سیستم عالی
ویو خوب برای کارم ( چون کارم طراحی هست و همیشه میدیدم که دفتر های طراحی خیلی شیکن حس خوبی داشتم گروهی تیمی کار میکردم و دوست داشتم منم همچین جایی داشته باشم یا کار کنم که ان شاءلله در آینده دوست دارم یه دفتر طراحی بزرگ داشته باشم)
به کاری هدایت شدم و استخدام شدم
حقوق مد نظرم نبود ولی از اونجایی که استاد گفتن بیکارنباشید و حتما خودتون مشغول کنید گفتم من این کار رو میرم و روی خودم کار میکنم که حقوق بیشتر دریافت کنم
محیط کاری رو بچه ها همونجور که دوست داشتم بود سیستم عالی پنجره بزرگ رو به خیابونی که سنگ فرش و جوی آب و اتاقی که کاغذ دیواری زرد و طوسی داشت و اون چیزی بود که میخواستم
تایم کاری کم تا ساعت 2 هستم
و محیط دوستانه
همه چیز به نظر خوب میرسید اما شخصی اونجا بود که اون هم کار طراحی انجام میداد و خود اون شخص منو معرفی کرده بود به شرکت
روز اول میخواست کار رو بهم معرفی کنه ولی طوری برخورد میکرد که انگار من چیزی بلد نیستم و اون خیلی بیشتر میدونه
منی که 6 سال سابقه طراحی . پروژه های دورکاری زیادی با شرکت ها داشتم و تو پیجم از شهر های مختلف سفارش داشتم
بهم برخورد که اینجور رفتار میکنه و حس بدی داشتم
دوست نداشتم که حس بی ارزش بودن کنم
اما گفتم با قانون باید بتونم ذهنم کنترل کنم
هر روز میومدم هر نکته مثبتی که میدیدم از اون شخص رو هی تو ذهنم بلد میکردم و با اینکه تو خونه مدام حرفاش نیش و کنایه هاش یادم نیومد اما باز من ذهنم کنترل میکردم و میگفتم کار خوب تایم اداری کم ،ویو خوب دارم ، طراحی های عالی انجام میدم که مدیر خوشش میاد و هی خودمو با دوره عزت نفس مدام ارزش هامو به خودم یادآوری میکردم.
تقریبا سه روز گذشت که مسئول اونجا گفت آقای فلانی دیگه نمیاد و از این به بعد تمام کارها باشماست.
و من تعجب کردم که اون شخص خودش منو استخدام کرده بود و گفته بود نیاز به نیرو کمکی داره.
گفتم چطور ؟؟
گفتن که ممکنه کار ها رو دور کاری انجام بده درگیری زیاد داره و میخواد دورکاری بشه
یعنی درخواست دورکاری داده بودم و اونا هم موافقت کرده بودن اما اما
وقتی که من کار رو تو دست گرفتم و به موقع تحویل میدادم دیگه نیازی به دورکاری اون آقا هم نداشتن
و همشون خوشحال بودن که این شخص دیگه نمیاد مثل اینکه رفتار بد باهمه داشته
و من اینجا واقعا از ته دلم گفتم ببین تو توجهت و حست رو خوب کردی و خدا اون آدم رو از اینجا برد.
اما ماجرا هنوز ادامه داره روزها میگذشت من از اخلاق تند شخصی خوشم نمیومد از پرستیژ کاری و حرف زدن و غیبت
با این وجود باز گفتم خدایا تو هدایتم کن جایی که احترامم باشه پرستیژ کاری داشته باشه حقوق خوب داشته باشه…
هر روز اینو میگفتم تا یه کار دیگه بهم پیشنهاد شد ولی چون دو تایم بود رد کردم
ولی کارفرما وقتی نمونه کارهای منو دیده بود دوباره تماس گرفت و من گفتم که دو تایم با این حقوق برام نمیصرفه و ایشون تمایل داشتن که حضوری صحبت کنیم
من هم گفتم درخواستم از خدا اینه که کار بهتر درآمد بالاتر جایی که احترام باشه تایم کاری کم محیط خوب
این کار باز این خصوصیات رو داشت وقتی رفتیم صحبت کردیم من تواناییهامو با عزت نفس کامل توضیح دادم و اون آقا خیلی قشنگ گفت واقعا من دوستدارم شما از دست بدم ولی تایم رو اگه بخوام یک تایم کنم باید کلا بقیه نیرو ها هم تغییر کنه .
و اونجا یاد قانون خدا گفتم که استاد گفت حتی قانون هم تغییر میکنه وقتی تو در مسیر باشی
خیلی خوشحال بودم اون شب و قرار شد اون آقا اگه واسش امکان داشت اطلاع بده
با اینکه اطلاع ندادن و براشون مقدور نبوده حتما اما من خیلی دوستداشتنی اتفاق بیفته فقط به این خاطر که قانون ببینم که بگم ببین وقتی تو بخوای قانون هم تغییر میکنه
اما نشد
و ذهن نجواگرم رو اینجور آروم کردم که اشکال ندارد تو همچنان خواسته هاتو بگو
حقوق بالا، محیط خوب ، تایم کم ، پرستیژ کاری
گفتم من سرکار م باید حسم رو خوب کنن کاری به رفتار اون ها نداشته باشم و مدام فایل های استاد رو با هندزفری گوش میکنم بقیه همکارا دور هم جمع بشن میرم پیششون اما غیبت شروع بشه میرن پشت سبستمم
کم کم گذشت تقریبا 3 هفته اخلاق همه با من خیلی خوب شد اون خانم که خوشم نمیومد ازش الان خیلی باهم خوبیم
و کار من رو چقدر همه تعریف می کنند و چقدر راضی هستن
گفتم خدایا من میخوام برای کارم ارزش بزارن و جایی که کار میکنم کارمو قبول داشته باشند که خدا رو شکر همین طور هم شد
اما بازم ادامه داره
کم کم شنیدم که بچه ها سه ماه حقوق نگرفتن
خیلی ناراحت شدم گفتم خدایا من میخوام حقوق به موقع داشته باشم
هر روز میگذشت هی مدام بچه ها حرف میزدن که حقوق نگرفتن
و ذهن من میگفت برو بهش بگو که حقوقت سر موقع بدن
یا میگفت از ماه گذشته حقوقت رو برو بگو بدن
گفتم به جای این فکرها بیام تمرکز کنم روی باور فراوانی اصلا به حقوقم فکر نکنم به انواع سوپر مارکت ها ، به خرید هابی که میکنم، به خرید بچه ها که لوازم آرایشی گرون میخرند همش میخواستم طی روز دنبال چیزی بگردم که مربوط به پول باشه
تا اینکه امروز یکی از بچه ها اومد گفت حقوق بهم داد؟
گفتم نه
گفت یک ماه شده اومدی؟
گفتم آره تقریبا
بعد ده دقیقه بعد مدیزمون اومد داخل گفت خانم آقاجری راجب قرار داد حتما سعی میکنم این هفته اوکی کنم از شما خیلی راضی بودیم و پاداش هم براتون در نظر گرفتیم دستتون درد نکنه و حتما تا این هفته اوکی میکنم.
و من خیلی خوشحالم که تونستم این اتفاقات رقم بزنم
شاید هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدن اما من تمرکز میکنم رو خواسته ام خواستم اینجا نوشته باشم شاید امیدی ایمانی باوری برای بقیه باشه.
سلام به استاد عزیزم و مریم جون و تمام دوسای گلم تو این سایت الهی
سمانه جان وااااااقعا با خوندن کامنتت اشک شوق ریختم اخه چقدر قانون درست کار میکنه .
مخصوصا اونجایی که گفتی با تمرکز بر نکات مثبت اون همکارتون کم کم خداوند ایشون رو از مسیر شما دور کرد واااااااقعا خداروشکر میکنم که ادم میتونه با کنترل افکارش نتایجش رو تغییر بده .
و اینکه گفتین با اون همکاری که خیلی حس خوبی بهتون نمیداد باز با همین طرز فکر و عمل دوست شدین و رابطه ی خوبی باهم دارین من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم .
و این درس رو یاد گرفتم که با دیدن نکات مثبت هر فرد اگه مناسب باشه تو زندگیت می مونه و باهم خوب میشین و اگه مناسب نباشه خیلی راحت از شما دور میشه .
سبحان الله
پروردگارا مارو به راه راست هدایت کن .