نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    بنام الله توانا و قدرتمند جهان هستی

    درود بر استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی نازنین و آقا رضاعطارروشن و همه دوستان هم فرکانسی ام

    شروع روزی زیبا و آفتابی در صبح زمستونی سرد با اومدن تو امن ترین فضای مجازی سایت عباس منش دات کام و توجه به نکات مثبت

    این روزها برای اومدن تو سایت همیشه ذوق و شوق و اشتیاق و انگیزه دارم ، برای نوشتن کامنت و پر کردن سالنامه هام از محتوای سایت و یادگیری این آموزه ها و قوانین بدون تغییر خداوند ، مخصوصا که با فایلهای نتایج دوستان از آموزه های استاد الگو پذیری و باورپذیری اجابت خواسته ها برامون کاملا شفاف و قابل لمس میشه.

    سپاسگزارم از آقا رضا دوست عزیزمون که مسیرشون و چقدر با اعتماد به نفس و عزت نفس و خود باوری و احساس خودشایستگی برامون بازگو میکنند، چقدر خلاصه وار همه آموزشها دوباره برامون تداعی میشه و با هر فایلی دربی از آگاهی به رومون باز میشه . اینجا تنها جایی هست که کلام استاد برامون تکراری نیست هرچی بشنویم بازم کمه ، با تداوم و استمرار و پیوستگی و تکرار و ادامه و ادامه و‌ادامه دادن اصل و اساس قوانین هستی و تمرینات ، پاسخ ها و بازتاب های خداوند و جهان هستی و نتایج و داره …چقدر ساده و‌روان بیان کردن مسیر تکاملی و تصاعدشون‌ برامون جذاب و دوست داشتنی هست .

    پرداخت بها برای خرید دوره در اون شرایط سخت و نوشتن و گوش دادن و دیدن محتواهای سایت و کنترل ذهن و گله و شکایت نکردن و دور شدن از دوستان نامناسب و تی وی و اخبار ، بودن در مسیر خودشناسی و بهبود شخصیت و رشد و توسعه فردی و خداشناسی و توحید است که عملگرایی است و نتایج و میاره .با کنترل ورودی ها و‌تقوی و‌ تعهد در ادامه مسیر شخصیت مون ناخودآگاه عوض میشه شاید نفهمیم ، همزمانی ها جادویی رخ میده ، جهان و خداوند بقیه کارها رو با هم فرکانسی انجام میده ، خداوند مهربان آیینه بازتاب های ماست .

    برای رسیدن به خواسته هاتون احساس کنید به آرزوهاتون رسیدید ، تغییر در آنچه دارید با همون امکانات و شرایطی که دارم شروع کنم تا خداوند هم با من هزاران قدم بردارد و با تعهد من خداوند هم درها را میگشاید و پاسخ می‌دهد.

    خداوند اجابتگر و هدایتگرم را شکر و سپاس برای هم مسیر شدن و بودن در این مسیر توحیدی ،

    خدارو شکر برای صلح و آرامش درونم ،

    خدارو شکر برای احساس خوب این روزهام

    خداروشکر برای احساس بودنش در وجودم ، کنارم و روی شانه هایم ،

    خدارو شکر برای تک تک داشته هایم …

    خدارو شکر که هرروز و هرلحظه خالق زندگی خودم هستم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1552 روز

    سلام به استاد عزیزم سلام به آقا رضای گل گلاب واقعا آدم دهنش باز میمونه مگه میشه ی آدمی مثل آقا رضا ک در سطح ما بوده و شایدم

    بدتر انقدر عاااالی متعهد بوده

    و این فایل ارزشمند غوغایی تو دل من ب پا کرد احساس هایی رو بیدار کرد که من لازم داشتم برای انجام تمرینات و یک تعهد خیلی زیاد

    و تعهد واقعییی

    خدای من اشک از چشام جاریه

    این چه حسیه که من بعد از هر فایل از این اقا رضای گل پیدا میکنم

    واقعا حرفای استاد رو باید با طلا نوشت واقعا دیدن الگوهای مناسب

    درون آدمو زیرو رو میکنه

    بی نهاااایت از اول از خدای مهربونم

    که منو داره روز ب روز بیشتر هدایتم میکنه سپاسگزارم و استاد مهربونمون ک چقدر صداقت در کلامشون مشخص ک چقدر با اشتیااااق میگه بابا تغییراتو ببینید اینا جوابه ها

    میمیک صورت استادجانو ببین تورو خدا چقدر از صمیم قلبش دلش میخواد مام پیشرفت کنیم

    خدارو سپاسگزارم برای آموزش های رایگان رضای عزیز ک ب نکته های عالی اشاره میکنن که امثال من انقدرم توجه نمیکردیم و الان خیلی واضح تر شد برامون و این عالیه

    و خیلی باید روش فکر بشه و به صورت کاملااا تمرکزی بهش پرداخته بشه

    مثل حرفای شیرین آقا رضا ک تا مغز آدم نفوز میکنن

    بابااا مگه لذت چیههه؟؟؟

    جز اینکه وقتی حرفی رو میشنوی که بهترین احساس رو بهت میده

    و درون آدمو سیراب کنه

    بخدا که همینه تکامل

    داده های مثبت همینه

    همینه که وقتی میشنوی قلب و ذهن باهم میگن پیدا کردیم همون چیزی رو ک انقد تشنش بودیمو انقدر دنبالش بودم

    و من یقین دارم

    باور دارم

    ایمان دارم

    که اگه این جام تو ساعت چهار صبح که اشک میریزم این چیزی نیست جز هدایت الله یکتا

    انگار ک خدا داره باهام حرف میزنه

    هی میگه نگا زینب اینجوری کنا

    اینجوری درست تره ها

    و این همراهی خدای مهربون چیزی نیست جز لذت و لذت

    خیلی حرف زدم وقتتونم گرفتم ولی خیلی خودم لذت بردم از تک تک کلماتم

    چرا که هر چی ک از قلب آدم ترواش بشه و واقعی باشه مثل حرفای آقا رضا و استاد عزیزم

    خیلی سریع هم به دل میشینه

    بهترین هارو برای استاد عزیزم اقای رضای عزیز و تک تک اعضای سایت از خداوند بزرگ میخوام

    الهی برای همه این آگاهی ها شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2584 روز

    با سلام و سپاس فراوان برای این فضای عالی و فایل های فوق‌العاده و همچنین تشکر و تبریک به آقا رضا که یقیناً وقتی که این راه رو شروع کرد فکر نمی‌کرد همچین روزی برسه که خودش چراغ راه باشه برای بقیه و خداوند وهاب و کریم فراتر از انتظارش رو به او ببخشه

    دو تا نکته ای که در این روایت زیبا به چشم میخوره یکی آموزش پذیری بسیار بالای آقا رضای داستان ماست که نقطه شروع هر تغییر بنیادی است ، زمانی تغییر آغاز میشه که اعتراف می‌کنی به ندانستن و ظرف و فضای ذهنی خودت رو برای این آموزش ها خالی میکنی و هر روز هم این سوالو از خودت باید بپرسی که امروز چقدر حاضرم یاد بگیرم یا اصلا قبول دارم که باز چیزایی هست که نمی‌دونم یا نه فکر میکنم همه اش همینه و همه چی رو یاد گرفتم یعنی زمانی که فکر کنی همه چی رو یاد گرفتی دیگه چیزی بهت گفته نمی‌شه یا گفته بشه تو درکش نمیکنی ، این خصلت رو به خوبی میشه در استمرار آقا رضا به گوش کردن مکرر فایل ها دید و تحسین کرد

    دومین نکته میل زیاد ایشون به تغییر هست ، چرا زیاد بوده چون حاضر بوده بهاش رو به خوبی بپردازه و از لذتها و سرگرمی‌ها ی قبلی دست برداره و اولویت‌هاش رو تغییر بده

    با این دو نکته ایشون کاملا در مدار تغییر قرار گرفتن و جهان هم حسابی در خدمت چنین انسان‌هایی است و از هر جهت پاداش ها رو بهشون میده

    حالا ما باید از خودمون بپرسیم چقدر به ندانستن معترفیم و چقدر حاضریم طور متفاوتی رفتار کنیم و نتیجه بگیریم ؟

    به امید موفقیت های بیشتر برای ایشون و همه اعضای سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2042 روز

    بنام خداوند وهاب من

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    خداوند رو سپاسگذارم بخاطر فرصتی که در اختیارم قرار گرفت و در مدار دریافت این تجربیات ارزشمند دوست‌مون رضا بودم.

    آپدیت و بروزرسانی سایت هم انجام شد خدارو شکر و به قول استاد همیشه بهترین خودمون رو بتونیم بزاریم و چقدددر این دیدگاه رو دوست دارم.

    چقدددددر از ذوق و شوق رضا عزیز لذت میبرم وقتی میگه من همون موقع که اولین محصول اومد روی سایت با اشتیاق فراوان نشستم و گوش دادم و نوشتم. بنظر من اینجا بازم میرسیم به شکرگذاری که اصل و اساس داستانه و رضا عزیز خیلی خوب نشون داد چطور باید قدر دونست. چطور باید اون آگاهای هارو گوش داد و البته بهشون عمل کرد.

    من روی صحبت با خودمه که چقددددددر فایل هست روی سایت برای کسی که واقعا بخواد عمل کنه…واقعا بخواد خودش رو نشون بده…استاد بارها و بارها اصل رو گفته تو فایل‌های هدیه ولی انگار باز دنبال یه محصول خفن‌ایم….یه ترفند عجیب که مثلا استاد تو فلان دوره داره و من باید اون دوره رو تهیه کنم وگرنه پیشرفت نمیکنم….

    به نظرم میشه به داستان رضا اینجور نگاه کرد که با فایل‌های رایگان شروع کنیم و استقامت و پایداری خودمون رو نشون بدیم تا خدا قدم های بعدی رو بگه….بازم من اول به خودم دارم میگم چون وقتی دقیق میشم میبینم این بحث الطیبات و لطیبین رو خوب نفهمیدم…چرا اینو میگم چون ته وجودم میگم برم برای شغلم تبلیغ کنم.‌…. آگهی بزارم….

    نمیگم آگهی بده‌ها….ولی من میخواااااااام تایم و انرژی که قراره بزارم رو تبلیغ رو بیام و برم رو برنامه‌هام ‌کار کنم…تحقیق کنم…خودم رو بهتر کنم….نمیدونم به نظرم ترسم زیاده که یهو تبدیل میشه به آگهی زدن و تبلیغ….چون من که شنیدم الطیبات و لطیبین پس کو عمل من؟ یاد اون آیه قرآن میافتم که خدا میگه کافرا میومدن با تو همپیمان میشدن ولی تو خلوت خودشون تو رو نفی میکردن…

    خدایا مرا به راه راست هدایت کن تا کفر نکنم…تا این قانون جهانت رو بهتر درکش کنم…تا خالص‌تر بشم…بتونم بفمهمم خدا افراد رو به سمت من هدایت میکنه اگر من آرام باشم…اگر به قول قرآن آرامششش داشته باشم…الا بذکرالله تطمعن القلوب…

    اگر این بخش رو بفهمم اونوقت میتونم تو کارمم بهتر بشم…پس راهش اینه که من بیام الان با این همه فایل آموزشی استاد عزیزم که هدیه‌هم هست کارم رو شروع کنم‌…استاد بهتون میگم چون بهتر میفهمید…من قدم 1 رو 2 سال پیش خریدم ولی نتونستم ادامه بدم…پولش هم بود…پولش هم هست….ولی تا آرام‌تر نباشم انگار جهان اجازه نمیده….اون موقع‌ها بسختی پول جور کردم و خریدمش یادمه یه مشت پول که شریکی کار کرده بودم طرف آورد برام و فرداش اون پول ریختم کارتم و دوره رو خریدم ولی انصافا هیچ اتفاق خاصی نیافتاد….البته که مشکل من بودم. یاد حرف شما افتادم اگر دیدی آگاهی های دوره کمک کرد اصلا پول قدم بعدی خودش جور میشه…

    البته بحث چیز دیگه‌ای بود که کم کم دارم میفهمم و مدارم بالاتر میره…از همین فایل‌های رایگان دارم چیزایی میفهمم که قدم1 برام روشن‌تر میشه…یعنی یجورایی من دارم برعکس کار میکنم…بخاطر همینم من دوره قانون سلامتی وقتی اومد نخریدم…پولش روهم داشتم…نه تنها 1 بار که چندبار میتونستم بخرم ولی یه ترمزی در وجودم داشتم و دارم که اینم اگر میخریدم مینداختم کنار دوره قدم 1 و میگفتم دیگه چی بخرم…

    یعنی نمیدونم بگم پاشنه آشیل منه که دنبال یه چیز جدید میگردم ولی هی دارم بخودم میگم مصطفی چیز پیچیده‌ای وجود نداره پسر! تکنیک خاصی نیست….همین مسیر رو ادامه بده تو…

    استاد اون جاده سبزی که تو قدم 1 میگی هم من انگار واقعا فکر میکردم یه جاده وجود داره که سبز و جنگلی و صافه….و بقول رضا قرار نیست من کار خاصی بکنم و خدا منو برمیداره میزاره اونجا….

    بعد که متوجه شدم این خبرا نیست(البته یه جاهایی واقعا اَکچولی خداوند میاد برمیداردت ولی چه زمانی؟ زمانی که حرکت کنی….قدم برداری….نه اینکه بشینی و طلبکارانه از خدا بخوای یالا…( البته اَکچولی باید یه جایی بگی یالا خدا تو خدایی و خداییی کن!) و بعد هم بگی این خداهه هیچکار نمیکنه و لنگ رو لنگ انداخته من دهنم دارم سرویس میکنم) اومدم و یه سری کار عملی انجام دادم…سپاسگذاری کردم…آگاهنه اول از نعمت‌هام و بعد هم از دیگران… و اییییین شد استارت روغن‌کاری‌تر شدن زندگی…همون تکاملی که تو قدم 1 میگی و من اخیرا بهش رسیدم…

    داستانی که رضا تعریف کرد و گفت باجناقش شرایطی پیش اومد براش که این سمت رضا کار آسان بشه براش…اینووو من خیییییییییلی خوب میفهمم استاد چرا که برا خودم اتفاق افتاد…من خونه خاله و اینا که میرفتم یا اونا میومدن بهرحال شروع کن از هر دری بگو و دولت و ….بعد من میگفتم خدا چکار کنم من…باور دوستان بشه یا نشه یهو یه دعوا خانوادگی پیش اومد که کلااااااا رفت و آمدا قطع شد….و اییییین چققدر کمک کرد به من که دیگه اصلا این مجلس و مهمونیا تعطیل….نمیگم دعوا خیر بودا ولی از دل همون دعوا به من خیر رسید…اگرچه که بازم احساس منفی نیست و من گهگداری برای همه فامیل آرزوی خیر و برکت و سلامتی میکنم چون میدونم از قانون بیخبرن و اینقدر حالشون نامناسبه. بهرحال الان اییییینقدددددر زمان دارم که نگو….معمولا هم شبا بعضی‌ها میان ولی من کلاس دارم و 4 غروب میرم و 10 شب برمیگردم و اصلا اون تایمی که همه دورهم هستن و بهرحال بحث جالبی نیست من اصلا نیستم که بخوام توجه کنم….و این از خدای منه…اوووون جنس عصبانیت رضا رو هم میفهمم و تبریک میگم بهش که میگه من بهرحال با ”آرامش” گفتم نه من نمیام.

    یعنی اینجا خیلی راحته آدم عصبانی بشه بزنه دهن همه رو آسفالت کنه ولی اون کلام نرمی که خدا به موسی گفت برو با فرعون صحبت کن…اوووون کلام نرم رو من عاشقشم و سعی میکنم بفهممش و یاد بگیرمش…چون بای دیفالت یه رگ خشم و چیزی هم داشتم و خیییلی بهتر شده ولی باز ممکنه اون ته مه‌ها باشه. خلاصه بگم که خدا به صابرین آرامش میده…رضا عزیز میتونست بگه من حق دارم شما گمراهید بریدد خودتون رو اصلاح کنید…. و فرافکنی کنه ولی خدا صابرین رو پاداش میده چون خووووودم چشیییدم این پاداش رو. البته که کار تموم نشده و ادامه داره برای من.

    و در آخر هم میرسم به بحث عملی آقا رضا گل که بهترین لباس خودش رو همین الان و برای خودش و زندگیش میپوشه…

    چقدددددر لذت میبرم از خودم که لباس بیرونیم و خونگیم یکیه….نو…تمیز…و مناسب شرایط…

    روز اول استاد برای مصاحبه رفتم پیش سوپروایزر آموزشگاه…اونموقع هوا گرم بود…اصلا هواسمم به تیپم نبود…شاید بهرحال اگر محیط اونجا رو میدونستم بیشتر رعایت میکردم…با یه تیشرت و اسلش کمو و یه کلاه پیت دار همین که تو عکسم هست گمونم…اون موقع هواهم گرم بود…هیچی خلاصه مصاحبه کننده وقتی بهم گفت برای کلاس باید لباس مناسب‌تر بپوشی تازه گفتم خداییش حق داره…بهتره یه لباسی بگیرم مناسب کلاس باشه…

    و البته بعدش پولش رو خدا واریز نموود.

    اینکه رضا عزیز با همون یه دست لباس نو که همممممه میگن واااااااوووووووو عروسی میری رضا؟….میره سرکار یعنی عزت نفس…یعنی باور به اینکه آقا من خلق میکنم….اوضاع بهتر میشه و این همون یه قدمیه که برمیداری و خدا چندین و چندین قدم برمیداره…

    منم داشتم صحنه‌سازی میکردم وقتی رضا عزیز میگه نردبون بلند…میز کشیدم جلو دررر….قفسه‌های 4 متری….لامپ‌های جدید و پر نور…. اینجوری خدا وارد میشه….حتی اون مکالمه فروشنده‌های دورگرد هم برام زنده بود…اصلا انگار اونجا بودم بس اینکه رضا عزیز قشنگ تعریف میکنه. و خب داستان ادامه داره:

    شرایط بهتر…اوضاع زندگی بهتر…خلق بهتر….

    مشتری بیشتر….

    عاشق اون کلامش شدم که میگه اون وسط کلی جا خالی شد وقتی مرتب کرد و گفت خدا اینجا رو پر کن و خداوند از فضل خودش اونجا رو پر کرد.

    دیروز یجایی میخوندم مردم توقع دارند تو معجزه یهو آسمان پاره شه و یچیزی تالاب بیافته زمین، دریغ از اینکه معجزه در روزمرگی‌های افراد آگاه اِمبِد شده‌ست. (نهان گذاشته شده)

    راستی دیروز نشستم کلی سپاسگذاری کردم ولی انصافا یه بخش بزرگیش رو اسکیپ کردم اگر گفتید چراااااا؟

    خب وقت کم آوررررردم….

    ینی به قولی از صب تا شب هم بنویسم نمیتونم همه رو بگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  5. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    سلام به استاد عباسمنش وخانم شایسته

    دورد به دوستان گلم

    این فایل آقای رضا عطار روشن چقدر قشنگه واقعا با یک حس عالی و تاثیر گذار مطالب را میگفت که انسان مجذوب صحبت های ایشان می شد ، و کاملا واضح هست که چقدر فایل های استاد را درک کرده و ودر درک آن اصلا زور نزده بلکه با علاقه کامل و اشتیاق کامل ادامه داده،

    از پروفایل ایشان معلومه که در این زمینه پیشکسوت هستند و دوره های زیادی تهیه کرده و کار کرده ، و من که ایشان را در ذهن خودم انسان موفق می بینم برام روشن میشه که خداراشکر در مسیر هدایت هستیم ، در مسیر موفقیت وپیشرفت هستیم و از این بابت باید همه ما خدا را شکر کنیم وایمان داشته باشیم که هدایت ما به این سایت استفاده‌ از محتوای سایت و آشنا شدن با انسان های مثل رضا عطار روشن کار خداست .

    حتما در این سایت مثل رضا دیگران هم هستن که دستاوردها و موفقیت آنان که از این مسیر بوده ولی خبر نداریم، وشاید خود او کامنت وفایلی روی سایت نگذاشته که سبب بالا رفتن انگیزه مابشه ، بهر حال این مسیر که همه اش قرآن و درک آن است و ِلذت بردن از زندگی وعشق به خود والله گویای این هست که این سایت الهی هست و خدا خودش آن را هدایت میکنه و ما فقط استفاده می‌کنیم.

    شادی وموفقیت وثروت و سلامتی نصیب همه ، وممنون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    برای یادآوری

    به نام خدای بخشنده ی مهربان .

    سلام به همه اعضای ارزشمند سایت عباسمنش. استاد الهیکه همیشه برقرار باشه این خونه و چراغش روشن باشه و بیایم و لذت ببریم و یاد بگیریم .

    آقا رضا ، استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم ازتون ممنونم که با آگاهیهاتون ارزش دوچندان خلق میکنید و ممنونم که جاری میکنید . من چقدر هرروز یاد میگیرم واقعا. براتون از خدا درک خودش رو آرزو میکنم که خیلی خیلی جذاب و هیجان انگیزه .

    من چی فهمیدم ؟

    اینکه از همون جایی که هستی ، اون کاری که میتونی رو انجام بده . حتی خدا هم ازت انتظار عالیترین بودن نداره .به خودت سختی نده اون برات آسانیهارو میخواد . دقیقا همون کاری که میشه انجام بدی رو انجام بده اما دیگه ازون کاره نزن و اونو با کیفیت انجام بده

    سال 97 ما (یعنی من و مامان و داداشم) با قوانین آشنا شدیم . اون موقع روابط فامیلیمون اصلا تعریفی نداشت و توی دور همی ها خیلی اوقات دعوت نمیشدیم . البته ناراحتم نبودیم چون توی جمعای فامیلیمون خیلی حرفای ارزشمندی که لذت ببریم گفته نمیشد . اما خب گاهی احساس خستگی و تنهایی میکردیم و به این موضوع اغرار میکردیم که ما هیچ کسیو نداریم و تنهاییم و …

    ما سعی کردیم همه چیزو ازینبعد خوب ببینیم و خوب اجرا کنیم

    مثلا یادمه تا یکیمون میخواست درباره یکی صحبت کنه اونیکی فوری تذکر میداد که داری از قانون سرپیچی میکنی.

    یا مثلا اگر یکیمون میخواست غر بزنه اونیکی میگفت خب باورای خودته که باعث این اتفاقه شده

    همین باعث شده بود دیگه کمتر غر بزنیم چون دیگه کسی نبود دل به دلمون بده .

    خصوصا من که همیشه وقتی یه چیزیو یاد میگیرم سعی میکنم اونو خیلی با کیفیت انجام بدم . خیلی بیشتر سعی میکردم ورودیامو کنترل کنم . خب مسئولیت خاصی هم نداشتم اما در حد خودم خیلی بیشتر کنترل میکردم .

    هیمن باعث شده بود کم کم جمعامون بهتر و جذابتر بشه و ما هرهفته میرفتیم دورهمی و خیلی خوش میگذشت . اون اوایل تا یکی تو فامیل میخواست درباره یه چیز منفی صحبت کنه منو مامانم در گوش هم میگفتیم وای ببین ماه چقدر قشنگه

    (چون معمولا توی باغ موقع صحبتهای منفی به ماه اشاره میکردیم دیگه عادت شده بود و شده بود یه شوخی . دیگه همه جا ماهو میگفتیم و علاوه بر اون خودآگاهانه توجه میکردیم به چیزای خوب و مثبت و خوداگاهانه تحسین میکردیم :)

    بعد چند وقت دیگه شرایطی پیش اومد که توی جمعا مون شوهرعمه م ارکسترشو میآورد و اون میزد . عموهام میخوندن . دخترعمه هام میرقصیدن و دیگه جایی نبود که کسی بخواد درباره چیزی منفی بگه و خیلی عالی شده بود و خیلی خیلی بیشتر خوش میگذشت‌.

    یه مدتی گذشت و پندمیک عزیزم اومد و ما قرنطینه شدیم و یادمه استاد میگفتن اگر تو این مدت قرنطینه ازین فرصت استفاده کنید از بدنه ی جامعه جدا میشید هااا

    خلاصه یادم نیست چطوری اما یادمه که خیلی دقیقتر و بیشتر روی خودمون کار میکردیم . خصوصا منو مامانم

    چندماه قبل پندمیک بود که من تصمیم گرفتم که روی روابطم کار کنم

    توی کامنتای مختلف شاید گفته باشم ولی اصلا دید درستی درباره آقایون نداشتم

    توی قرنطینه دیگه هدفمندتر روی خودم کار کردم

    دقیقاااا به شیوه ای که آقا رضا گفتن

    چقدر تحسین برانگیزه نحوه توضیح دادنشون . چقدر دقیق و با جزئیات بیان میکنن. چقدر عالی ادم متوجه میشه که اگر ازین مسیر بره میتونه به خواسته هاش برسه .

    خدای عزیزم منو هم هدایت کرد تا ویژگیهای همسر ایدئالم رو در خودم به وجود بیارم. اونطور که میتونستم . مثلا من تو این مورد شروع کردم به مطالعه کردن. زبان خوندن.با برنامه بودن . متعهد بودن ‌. توحیدیتر نگاه کردن . عزت نفس بالا داشتن و تا جای که تونستم خودمو تطبیق دادم با چیزی که میخوام داشته باشم و بعد یک سال یک بیگ بنگ اتفاق افتاد . منی که واقعا نگاهم درباره آقایون افتضاح بود و اصلا نمیتونستم دوروز بیشتر دووم بیارم ازدواج کردم با ادمی که هنوز بعد از یک سال و 10 ماه هرروز از رفتارای قشنگی که داره شگفت زده میشم .. هرگز در طول عمرم همچین آدم باشعور و مهربون و خیرخواهی ندیده بودم . هرگز یک همچین شخصیت بینظیری رو حتی توی خواب هم ندیده بودم .. اما قانون برای همه جواب میده . وقتی تو ادم مناسبی بشی خدا درهای رحمت بیکرانش رو یه طوری باز میکنه که هرروز چشمات از تعجب چهارتا میشه که خدااای من آخه چطور ممکنه.

    من چقدر از آقا رضا یاد گرفتم . خدایا شکرت. از ایشون ممنونم به خاطر اینکه انقدر واضح و روان از مسیرشون میگن. چقدر واقعی صحبت میکنن‌ .

    استاد عزیزم از شماام ممنونم به خاطر اینکه با صحبتهای ارزشمندتون به این فایل صوتی ارزش دوچندان دادین‌.

    بذار یه بررسی سرانگشتی هم بکنم ببینم الان کجای مسیرم تا ببینم نهایتا قراره چه اتفاقایی بیفته .

    خب اول اینو بگم که من فرصت ندارم هرروز ساعتها به ویسهای استاد گوش بدم چون برنامه های دیگه م هم نیاز به تمرکز بالایی دارن . اما به محض اینکه فرصت به دست بیارم مثل تشنه ای که تازه به آب رسیده از این آگاهیها استفاده میکنم .

    اصلا شایدم نحوه تمرین کردن من متفاوته. من چندبار گوش میدم بعدش هرچی فهمیدم رو با توجه به اون خواسته ای که دارم باز نویسی میکنم با درک خودم و بعد هرروز اونو میخونم . تا الان یه عاااالمه درباره خواسته های مختلف نوشتم . شاید تا الان دفترها ننوشته باشم اما خیلی زیاد توی گوشیم نوشتم .هربار که ذهنم یه نجوایی داشته باشه میام مینویسم باورسازیای مناسبو و انقدر تکرار میکنم که اون مسئلهه حل میشه بعد دوباره جلوتر میرم و همین کارو انجام میدم. درواقع باورسازی و تمرینای من حکم یخ شکن رو برای من دارن .

    آقا رضا گفت سعی کردم از همون یه لباس مناسبی که دارم استفاده کنم . مغازه رو تمیز کنم . جا باز کنم تو مغازه. تصویرسازی کنم .

    من دارم چی کار میکنم ؟ من سعی میکنم با توجه به زمانی که دارم ، هرروز با کیفیت تر نسبت به قبل پیش برم . سعی میکنم همه کارهایی که باید انجام بدمو به خوبی پیش ببرم و رو برنامه عمل کنم .(شاید به بهترین حالتی که میتونه باشه انجام نمیدم چون دیگه از یه جایی به بعد وقتی خسته میشم فقط دوست دارم بیام توی سایت و کامنت بخونم یا فایل صوتی گوش بدم … این هنوز برام سواله که آیا این روندی که دارم طی میکنم خوبه یا کلا باید تغییر مسیر بدم و بیشتر و بیشتر و بهتر و بهتر عمل کنم ؟ حالا بهار سال 402 مشخص میشه و من همه چیزو به خدا میسپارم فعلا .

    آقا رضا گفت رابطه ش با دیگران محدود بوده و با اشتیاق فقط به گوش دادن به فایلا میپرداخته و ورودیاشو کنترل میکرده و تصویرسازی میکرده …

    من چی کار میکنم ؟ منم به غیر از همسرم که طبق قانون ورودیهاشو کنترل نمیکنه و هرروز میاد برای من صحبت میکنه … (که اونم واقعا توجه نمیکنم و واقعا نمیشنوم ..یعنی اگر بهم بگه غزل الان من چی گفتم نمیتونم دوباره توضیح بدم چون متوجه نشدم تقریبا . فقط نگاهم بهشه ، 90 درصد توجهم تو اون لحظه روی توضیح قوانین یا گفتن خواسته هامه)

    به غیر این اخبار کنسله . فیلمهای نامناسب کنسله (البته دیشب یه فیلم خوب دیدم که دلم رفت اسمش the 8 below) بود .. و تمام در طول فیلم به این فکر کردم که خدا چقدر میتونه هدایت کنه همه موجوداتش رو و ما الکی نگرانیم و اون چقدر بزرگ و وهابه و چقدر به فکره و چقدر حواسش هست حتی اگر توی قطب باشی )

    آدمای نامناسب کنسلن . نه اینکه با همه قطع ارتباط کنم 100 درصد اما میتونم با قدرت بگم با آدمای خیلی محدودی در ارتباطم و سعی میکنم ارتباطم رو نزدیکتر نکنم مگه این که قانونمند باشن .

    سعی میکنم هرروز روی توحیدم کار کنم .سعی میکنم هرروز روی عزت نفسم کار کنم . روزی 6 ساعت اقدام عملی میکنم. هرروز موقع انجام کارهای خونه فایل صوتی گوش میدم. هرشب موقع خواب کامنت میخونم‌ گاهی هم وقتی از پیاده روی برگشتم این کارو میکنم. هرصبح و شب شکرگزاری میکنم. هرروز به خواسته هام فکر میکنم و قند تو دلم آب میشه و لذت میبرم . هرروزچکاب میکنم ببینم کجای باورهام نشتی داره و سعی میکنم نشتیهارو برطرف کنم تا متمرکزتر و باقدرتتر پیش برم.

    الان که دارم کامنت مینویسم دقیقا یادم نیست کجای صحبتهای آقا رضا ولی داشتم به این فکر میکردم که من تا سه چهارماه قبل فکر میکردم که باید سریع نتیجه بگیرم. بنابراین دنبال کارا و اهدافی که زمان بر هستن نمیرفتم. اما تو کل صحبتهای آقا رضا اینو فهمیدم که باباااااا این یه رونده . اصلا قرار نیست سریع و یک شبه چیزی نتیجه بده.

    در واقع من از یه جایی به بعد به این فکر کردم که یه راهیو برم که سریع به مقصد برسم. اماالان فکر میکنم که هرکار ارزشمندی یه زمانی لازم داره. ممکنه اون زمانه یکم طول بکشه تا تو برسی اما خیلی ارزشمندتر میشه. الان که فکر میکنم میبینم من توی روابط حداقل یک سال و پنج ماه هرروز رو خودم کار کردم. خب زمان برد اما اگر بخوام از بین همه اتفاقای زندگینم که همشون هم باشکوهن فقط به یه اتفاق اشاره کنم و بگم ارزشمندترین و باشکوهترین خلق و اتفاق کدوم بوده با اختلاف ازدواجم رو میگم که با تمرکز و صرف وقت مناسب و اقدام و صبر و استمرار به وجود اومد.

    من از صحبتهای امروز آقا رضا اینو دوباره متوجه شدم که باباااا هی فکر نکن نه باید زود نتیجه بده .. من باید زوود به اون خواسته م برسم . همه چی نم نم پیش میره و اتفاق میفته و همه چیز زمان لازن داره . هیچ وقت دیر نمیشه‌ یهو برمیگردی میبینی همه چیزایی که میخواستیو داری و الکی حرص میخوردی که وای دیر شد .

    تو نمیدونی خدا کدوم درو میخواد باز کنه . نمیدونی از کدوم راه میخواد هدایتت کنه . فقط اون کاریو انجام بده که الان قلبت بهت میگه این مناسبه .

    فقط سعی کن با کیفیت تر پیش بری همین .

    من یک هفته ی پیش اومدم توی سایت و رفتم اون قسمتی که کامنتهای خودم بودن و چندتاشونو خوندم و دیدم چقدر الهامبخشن این ردپاها و انگار از دوسه سال پیش برای خودم یه نامه نوشتم که تازه به دستم رسیده .خیلی لذتبخش بود و خیلی یاد گرفتم دوباره. تصمیم گرفتم این کامنتمو به عنوان یادآوری برای خودم بنویسم تا چند وقت بعد که برگشتم بدونم از چه مسیری رفتم و چقدر نتیجه داشته و چقدر زمان برده.

    در نهایت باید بگم خدا خودش کارارو درست میکنه وقتی ببینه تو آدم مناسبی هستی و داری صادقانه تلاش میکنی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3851 روز

      درود و سلام خانم عطایی عزیز

      به به واقعا خیلی گل گفتید خیلی با حوصله و دلنشین شمام هم مطلب نوشتید چقدر به نکات فوق العاده و اموزنده ای از تجربیات خودتون اشاره کردید چقدر عالی و بامزه شما و اعضای خونواده و بخصوص با همراهی مامانتون کار رو ساده تر کردید

      چقدر عالیه که بسادگی و با هدایت و اراده خداوند همسر دلخواه و رویایی رو در زندگی تون در حال تجربه کردنش هستید، و چقدر عالی به هدایت خداوند و نیروی اعجاب انگیز تسلیم اشاره کردید (بنظرم قدرتمندترین و شگفت انگیزترین و درونی ترین قانون، و هدف نهایی خداوند برای ما و کل بشریت و کل هستی است)

      خیلی ممنون بابت کامنت دلنشین و تاثیرگذار تون

      الهی در کنار خانواده محترم و همسر عزیزتون روز به روز شادتر و موفقتر و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        غزل عطائی گفته:
        مدت عضویت: 2399 روز

        سلام دوست بزرگوارم جناب آقای رجبی .. سپاسگزارم از شما به خاطر تحسینتون‌…

        منم شمارو خیلی تحسین میکنم به خاطر درکتون از قانون و به خاطر کامنتاهاتون و به خاطر اینکه انقدر عالی طبق قانون پیش میرید و از اصل تحسین کردن هم به خوبی استفاده میکنید.

        چقدر عالی تاکید کردین این موضوع رو که همه اینا به خاطر هدایت و اراده خداونده وقتی که در مسیرش قرار میگیریم و اجابت میکنیم قوانیتش رو .

        براتون از خدای بزرگ درک بینهایت خودش رو آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2756 روز

      به نام خدا

      سلام غزل عزیز تحسین می کنم شما را نتایج عالی گرفتید خیلی خوب قانون رعایت می کنید غزل جان ممنون میشم بگویید چه طوری روی عزت نفس و توحید کار می کنی تو روابط جه جوری کار کردی من یک مدت خیلی خوبی ها را با خودم می گفتم تحسین می کردم روحم مثل اینه شده بود ولی انرژی خیلی از م می گرفت نمی تونستم کار کنم ممنون می شم راهنمایی کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        غزل عطائی گفته:
        مدت عضویت: 2399 روز

        سلام زهرا خانوم دوست نازنینم

        سپاسگزارم از تحسینتون . همه ش لطف و هدایت خداست واقعا.

        ازشما ممنونم که برام نوشتین و سوال پرسیدین .. من واقعا دوست دارم درباره قانون و تمرینای مختلف صحبت کنم تا برای خودمم یاداوری بشه ‌.

        من سعی میکنم ورودیهای ذهنمو تا میتونم کنترل کنم ‌.

        در مورد روابط از اون موقع که سعی کردم روی خودم کار کنم این تمرین دیگه همیشگی شد که هرکیو میدیدم اول سعی میکردم یه نکته ی مثبت ازش پیدا کنم . چه توی ظاهر چه رفتار و تحسین میکردم . نه الکی . واقعی .. چون آدما فرق تحسین الکی و واقعی رو میفهمن .

        توی روابط سعی کردم بابت هرچیزی سپاسگزار باشم . حتی اگر اون چیز خیلی کوچیک بوده باشه ‌.

        سعی کردم غرغر نکنم اصلا ‌.

        پشت سر کسی صحبت نکنم .

        سعی کردم مستقل باشم ‌

        وابسته نباشم به هیچ کسی.

        سعی کردم وقتی یه رفتاری میبینم یا از کسی ناراحت میشم خودمو بذارم جای اون طرف و از دید اون به قضیه نگاه کنم تا دلیل رفتارشو بفهمم . بنابراین ناراحت نمیشم‌ .

        سعی کردم توقعم رو به صفر برسونم.

        همه رو مثل خانواده م میدونم و اگر کمکی از دستم بربیاد واقعی انجام میدم.

        سعی کردم کسیو سرزنش نکنم. مثلا اگر یه تقصیری داشت دیگه من هی اونو بازگو نمیکردم.

        حالا درمورد روابط من توی پاسخهای عقل کل خیلی کاملتر توضیح دادم امیدوارم که بهشون هدایت بشین..

        درمورد عزت نفس

        احساساتو مشخص کردم.مثلا

        اگر احساس خودکم بینی دارم.

        اگر ناکافی میدونم خودمو.

        اگر حسودی میکنم به کسی .

        اگر خودمو سرزنش یا مقایسه میکنم. اگر احساس ناتوانی میکنم.

        اگر از تنهایی با خودم لذت نمیبرم .

        اگر حرف و نظر و تایید دیگران برام مهمه .

        اگر احساس گناه میکنم.

        اگر کسیو قضاوت میکنم و همه مواردی که استاد توی دوره عزت نفس گفتن رو اگر داشته باشم و ذهنم شروع کنه به نجوا کردن…

        من انگار میخوام برای کسی توضیح بدم که هیییچی از قانون نمیدونه. برای خودم توضیح میدم. از قوانین میگم خصوصا درباره اون موضوع خیلی صحبت میکنم. انقدر توضیح میدم و صدای ضبط شده ی خودمو گوش میدم یا متنایی که به عنوان توضیح نوشتمو میخونم که ذهنم آروم بشه .یعنی ممکنه مثلا ده روز پیش سر هم روزی سه بار بخونم.

        برای عزت نفس جدیدا تمرین آیینه رو هم انجام میدم. صدامو ضبط کردم به مدت 20 دقیقه (وقتی داشتم جلو آیینه اینکارو میکردم) هرروز بهش گوش میدم چندبار.

        در باره معنویت هم برنامه قران حکیم عبدالعلی بازرگان رو روی گوشیم دارم و سعی میکنم هرروز به تفسیرش‌گوش بدم.

        شما یبار به تفسیر سوره ی نور گوش بدین عااشق خدا میشید انقدر که باشخصیت و باشعور و محترم و مهربون و خیرخواهه و انقدر که ظریف یاد میده که چیکار کنید چیکار نکنید.

        برای باورای توحیدی یه مدت هرروز جوشن کبیر میخوندم اما الان یا خودم درباره ش مینویسم یا به ویسهای دوستان ارزشمند دیگه م گوش میدم در زمینه همین جوسن کبیر ‌

        یه راه دیگه ای هم که خیلی لدت بخش و تاثیرگذاره اینه که فایلهای توحید عملی استادو نتبرداری کنید اونجاهایی که باورای توحیدی داره ، بعد با صدای خودتون ضبط کنید و بهش گوش بدین . چون من صدای خودمو دوست دارم این کارو انجام میدم .

        .. یه نکته ای هم بگم . ما وقتی تمرینات خیلی ازمون نتیجه میگیره که اونارو به قصد نتیجه گرفتن انجام بدیم . درسته که ما همه میخوایم نتیجه بگیریماا

        اما اون کجا که وابسته نباشیم

        اون کجا که بچسبیم به خواسته و به زور بخوایم تغییر ایجاد کنیم ‌ اینطوری تمرین کردن ازمون انرژی زیادی میگیره چون ما لحظه شماری میکنیم که نتیجه بگیریم و زمانو بیشتر احساس میکنیم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زهرا کرمی گفته:
          مدت عضویت: 2756 روز

          سلام غزل عزیز خیلی عالی توضیح دادید سپاسگزارم داستان من طولانی هست من سال 97با قانون آشنا شدم همان موقع که کلاس می رفتم با استاد هم آشنا شدم سال98با 12قدم شروع کردم ولی متاسفانه خوب یاد نگرفتم با این که خیلی گوش کردم آنقدر آن موقع برای تغییر ذوق و شوق داشتم مثل برق تغییر کردم من آدمی شدم دیگه غور زدن ممنوع غیبت بحث کردن قانع کردن خیلی خیلی تغییر کردم ورودی صفر انگار تو غاربودم طوری شده بود که اگر یک جیزی می شنیدم ترس وجودم می گرفت از آن طرف هم توحید تو سرم به اوج رسیده بود کوچکترین اشتباهی خودم داغون کردم منی که دختریبسیلر توانمند مستقل بودم اماده بودم که خدا را بهتر بشناسم یکسری سوالات داشتم و یکسری آرزوها مثل ازدواج ،ولی نمی دونم چراهمه جیز برای من برعکس شد من علوم آزمایشگاهی بهترین دانشگاه درس خوندم تو کاربسیار موفق بودم ولی پاشنه اشیلم سلامتی بود باور سلامتی ساختم کارم برام ارزش و جذابیتش از دست داد دیگه انگیزه برای کار نداشتم اگر بخواهم بنویسم خیلی زیاد ،این بگم افتادم ته نه از اعمال بد ،از سخت گیری تو توحیدوخودم تا امسال که جونم داشتم ازدست می دادم آنقدر خدا را صدا کردم آنقدر اشک ریختم باورهای توحیدی گفتم صدام ضبط کردم اتقدربه خودم گفتم زهراتوانسانی اگر اشتباه کردی اشکال نداره خداوند خیلی کمکم کرد الان خیلی بهتر شدم ولی دیگه انرژی ندارم که با خودم بگم برای ازدواج و غیره ولی همچنان ورودیم کنترل ولی سخت گیریم کمتر شده و اعمال درست انجام می دهم یعنی انرژی که صبح تا شب باوربگم ندارم من 47سالم. هر کسی ببینه فکرمیکنه 30 سالم هست البته بگم بزرگترین نتیجه تغییر شخصیتم بود که من قدرش نتونستم یک جیز دیگه من بعضی احساسم نمی شناسنم مثلاً دیشب کامنت شما را خواندم نا امید شدم صبح حالم خوب نبود سرکار نفهمیدم یکم گذشت فهمیدم بعد خودم اروم کردم نمی دونم جه خیری بود قانون برای من اینطوری شد به هر حال غزل مهربانم سپاسگزارم آنقدر جامع توضیح دادی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            غزل عطائی گفته:
            مدت عضویت: 2399 روز

            سلام به زهرا خانوم عزیزم . امیدوارم حالتون عالی باشه .

            خیلی تحسینتون میکنم به خاطر تعهدتون به قانون و اقداماتتون

            توی صحبتهاتون من یه نشونه ی عالی برای خودم دریافت کردم که خیلی بهم چسبید .. این که شما توی بهترین دانشگاه تحصیل کردین ‌ خیلی بهتون افتخار میکنم و خیلی تحسینتون میکنم .

            زهرا خانوم اصلا مسیر رطیدن به خواسته ها توسط ادما شبیه هم نیست . خدا هر کسیو به یه شیوه ی خاصی هدایت میکنه .

            اگر به این فکر کنید که عه فلانی ازین مسیر اینطوری نتیجه گرفته اما من نه ، ناامید میشید ..

            هرکسی کاملا خاصه و خدا خودش هدایتش رو برعهده گرفته .

            اینو هم بهتون بگم که منم اونموقع که روی روابط کار میکردم و الانم توی ثروت دقیقا گاهی همینطوری میشم

            اونموقع هی تمرین میکردم میدیدم عه هیچ نتیجه ای نگرفتم .. بعد با خدا قهر میکردم میگفتم تو نمیخوای منو به خواسته هام برسونی . بعد دوباره چند وقت بعد میگفتم حالا بذار یکمی دیگه پیش برم .. دوباره شروع میکردم و دوباره قهر میکردم:)))

            گاهی هم دعوا مون میشد اما خدا انقدر بزرگه که باز پنو هدایت میکرد و من آشتی میکردم.

            بلخره میشه .. واقعا هیچ وقت دیر نیست که ما به خواسته هامون برسیم . هیچ وقت دیر نیست که زندگی رو اونطوری که میخوایم تجربه کنیم .هیچ وقت دیر نیست . تا اونموقع که زنده هستیم فرصت داریم و خدا جبران میکنه ‌

            خدا برای من جبران کرد.

            من از هفده سالگی میگفتج خدایا چقدر خوب میشد یکی تو زندگی من بود یا منو دوست داشت

            بعد تو بیست و سه سالگی میگفتم خدایا میدونی من چند ساله که ازت اینو میخوام؟

            و بیشت و چهارسالگی با قانون آشنا شدم و تو 27 سالگیم اون نتیجه دلخواهم رو گرفتم‌

            الان وقتی به اون مدتی فکر میکنم که با داشتن یه سری از باورا اون چیزیو که میخواستم رو نتونستم خلق کنم خدارو شکر میکنم. اگر اونموقع ، حتی پنج ماه زودتر از موعدی که اتفاق افتاد ، من وارد یک رابطه میشدم قطعا اینهمه کیفیت رو تجربه نمیکردم‌

            من ایمان دارم که شماام به زودی زووود نتیجه میگیرید

            حتی این ناامیدیه هم بخشی از مسیره ..

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
            • -
              زهرا کرمی گفته:
              مدت عضویت: 2756 روز

              سلام غزل جان از انرژی که به من دادید سپاسگزارم من هم شما را به خاطر روابط بی نظیرتان تحسین می کنم همیشه کامنت های زیبا شما را می خوانم و لذت می برم و این درک شما از قوانین تحسین می کنم از این امیدی که به من دادید سپاسگزارم این با تمام وجودم فهمیدم خداوند بسیار مهربان هست دوست زیبا موفق باشی.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            زهرا کرمی گفته:
            مدت عضویت: 2756 روز

            سلام غزل جان از انرژی که به من دادید سپاسگزارم من هم شما را به خاطر روابط بی نظیرتان تحسین می کنم همیشه کامنت های زیبا شما را می خوانم و لذت می برم و این درک شما از قوانین تحسین می کنم از این امیدی که به من دادید سپاسگزارم جقدر دوست دارم شما را از نزدیک ببینم واقعا همین طور خداوند هر خواسته ای را به موقع می دهد این با تمام وجودم فهمیدم خداوند بسیار مهربان هست دوست زیبا موفق باشی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            • -
              غزل عطائی گفته:
              مدت عضویت: 2399 روز

              سپاسگزارم به خاطر لطف و محبتتون .

              خیلی از ماهایی که قانونو بادیم و داریم به میزان درکمون ازش استفاده میکنیم همو ندیدیم اما قلبامون خیلی نزدیکه و انگار سالهاست که همو میشناسیم .

              براتون اتفاقای عالی ، روابط بینظیر و توحید رو آرزو میکنم و از خدا میخوام که یه طوری خواسته هاتونو براورده کنه که هاج و واج بمونید که خدایا مگه میشه ؟؟

              خدا خیلی بزرگه . خیلی بزرگتر از همه خواسته ها و آرزوهامون . به نظرم رمز رسیدن به خواسته هامون اینه که اول اونو به خاطر خودش بخوایم..نه به خاطر اجابت شدن.(اینو دقیقا برای خودم مینویسم تا یادآوری بشه ) و رها کنیم همه خواسته هارو

              اونا خود به خود براورده میشن. وقتی خدا بزرگتر از خواسته هامون باشه هونارو براورده میکنه

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان موحد و ارزشمندم

    خداروشکر میکنم که به این جمع فوق العاده هدایتم کرد و هدفم این شد که عالی زندگی کنم و جهان رو جایی عالی برای زندگی عزیزانم کنم

    منم مثل خیلی از اعضای خانواده هم فرکانسیم نظرات آقای عطار روشن رو خونده بودم که تقریبا همیشه جزو کامنتهای برتر بود و فکر میکردم درباره روند موفقیتشون دیگه همه چیزو میدونم و این بخش از نتایج دوستان برای من چیز جدیدی نداره.

    ولی خب اشتباه میکردم

    انقدر توضیحات فوق العاده و روشن کننده و انگیزه دهنده و شور و شوق افزاست که فکر میکنم یه راهنمای جامع عمل به آموزه ها میتونیم اسمشو بگذاریم.

    و بزرگواری و بنده نوازی الله که واقعا وقتی ما یک قدم حرکت میکنیم اون هزاران قدم به سمت ما به شتاب پیش میاد و درها رو باز میکنه.

    همینکه خداوند نذاشت مسیر برای آقای عطار روشن سخت نمود پیدا کنه و اینطور به ذهن ایشون متبادر بود که قرار نیست تغییر سختی انجام بشه.این خداست که موضعشو تغییر میده در موردم

    ولی حقیقت این بود که تغییر داشت صورت میگرفت و خداوند عادل بازتابشو به تمام جهان پیرامون ارسال میکرد.

    اصلا همه چیز همینه که ما باید تغییر کنیم و این تغییر اصلا کوه کندن نیست و انقدر ساده هست که ذهن ما که منتظر شق القمر کردنه راحت نمیپذیردش.

    بقول استاد کافیه ما برادریمونو ثابت کنیم

    و بیایم اگه از شرایط الانمون راضی نیستیم توی هر جنبه ای ،یه بارم که شده تست کنیم ، تمام پنجره ها رو ببندیم و تمام فوکوس رو از شرایط اون بیرون برداریم ، بیایم درون خودمون و این درون رو زیباترش کنیم.

    اگه دروغ میگیم بیایم باور کنیم که وضعیت مالی ما گره نخورده با حجم دروغی که بقول معروف مصلحتیه برای رسیدن به درآمد بیشتر

    اگه غیبت میکنیم و تهمت میزنیم باور کنیم که با این کار داریم پروژکتور رو روی ناخواسته ها روشن میکنیم و اونارو بیشتر و بیشتر به زندگیمون دعوت میکنیم

    اگر عصبانی و بد اخلاقیم باور کنیم که داریم به جهان سیگنالی ارسال میکنیم که آدمایی مثل خودمونو بیشتر و بیشتر سر راهمون بذاره

    اگر هر صفتی رو توی خودمون پیدا میکنیم که بواسطه هدایت و الهام الله ته قلبمون باور داریم که نادرسته ،یه بار شده بیایم مهر مصلحت و ایجابِ دوره زمونه یا هر توجیه دیگه ای رو پاک کنیم و بدونیم راه موفقیت از صفات خوب و خدایی میگذره

    باورش کنیم اگرچه خلافش رو بارها و بارها شنیدیم.

    یه بار باورش کنیم و به خدا ایمان بیاریم

    که اون خدایی خودشو بلده

    مگه ما چقدر توان و عقل و آگاهی و اطلاعات داریم برای رسیدن به موفقیت ؟

    اینجاست که به عجز خودمون باید معترف بشیم و تسلیم اون فرمانروا باشیم که جز خیر ازش صادر نمیشه.

    ما این بخشی رو که توان تغییرشو بهمون داده هندل کنیم و اون رب بنده نواز هم باقی کارها رو انجام میده

    حالا چجوری؟ دونستنش کار مانیست

    امتحان کردنش کار ماست

    امید داشتن بهش کار ماست

    یه ذره یه ذره به باورش رسیدن کار ماست

    این راهیه که ضرری توش نیست، بیا

    دستاتو از روی پاروها بردار

    بذار اون ببردت

    چیه چرا انقدر بدگمانی بهش

    مگه تا بحال جز خیر ازش دیدی؟

    منصف که باشی خودت معترف میشی هرچی بدی دیدی از خودت و اعمالت بوده

    اون فرمانروا فقط و فقط و فقط دستش به خیره

    چقدر زیبا بود اون دقایق آخر که آقای عطار روشن از اون تجسم رسیدن به خواسته هاشون گفتن

    بنظرم این تمرین این قسمت برای تمام ماست

    بگیم این آرزو و خواسته ای که شب و روز بیتابشیم و زندگیمونو تعطیل کردیم و میگیم اصلا قراره بعد از رسیدن بهش تازه زندگی من شروع بشه، اونوقتی که بهش رسیده باشم من چجوری تغییر میکنم

    بیام اون تغییرات رو از هر راهی که الان برام شدنیه اعمال کنم

    قراره خوشتیپ تر بشم

    الان ندارم برم آرایشگاه لاکچری تا اون منو خوشتیپ کنه ، خودم چه کاری ازم برمیاد؟

    موهامو شونه بزنم

    ناخنامو تمیز نگه دارم

    اگه دستام خشکی میزنه یه کرم بهشون بزنم

    دوش گرفتن زود بزود تر که خرج عجیب و غریب نداره

    مرتب کردن خونه که بهمون حس بهتری میده

    حالمونو خوبتر میکنه و اعتماد بنفسمون بالاتر میبره

    وقتی همون لحظه که ظرف کثیف شد میشوریمشون که دیگه لازم نیست یه جهاد اکبر برای شستن یه کوه ظرف راه بندازیم

    اگه هر چی رو استفاده میکنیم همون موقع بذاریم سر جاش دیگه نامرتبی ایجاد نمیشه که بخوای ساعتها صرف مرتب کردنش بکنی

    کارها ساده انجام میشه اگه یه ریزه متعهد تر باشیم هر روز نسبت به دیروز

    تمیز کردن ماشین که منوط به رفتن به کارواش وی آی پی نیست

    یه دستمال میخواد و یه سطل آب یا یه اسپری شیشه پاک کن

    خیلی سادست اگر سختشون نکنیم

    اگه فکر کنیم راهش پیدا میشه

    یعنی خدا بهمون میگه

    کافیه ازش بپرسیم

    مرسی از استاد که سخاوتمندانه و با شور و شوق انقدر آموزه ها رو بهمون میگن بدون چشمداشت

    اینم برای اون دسته از بچه هایی که میگن چرا انقدر دوره ها گرونه

    انقدر اگاهی توی همین فایل ها هست که اصلا نیاز نیست شما دوره ها رو بخرین

    شما به همینا عمل کنین

    اگه اینا به شما جواب نده دوره ها هم به شما جواب نمیده

    اگه شما اهل عمل نشین هرگز کائنات به نفع شما وارد کار نمیشه

    پس فقط خودمونیم که همه کاره ایم

    و باید تغییر کنیم اگه تغییر میخوایم

    چقدر لذت میبرم از اینجا بودن

    الهی شکر

    فوق العاده ترین حس های دنیاست وقتی با آهنگ های تجسمی فوق العاده که استاد توی سایت گذاشتن یا هر موسیقی بیکلام دیگه توی گوشت بشینی و ساعتها کامنت بخونی و حالت بهتر و بهتر بشه و قویتر و قویترت کنه خدا در برابر نجواها.

    الهی شکر

    الهی شکر

    الهی شکر

    استاد سخاوتمند و خیرخواهم

    مرسی هستین

    در پناه خدا باشید

    اهدافم در 1401

    عاشق الله بشم

    بلطفش و هدایتش بیزنس خودمو ران کنم

    بلطفش و هدایتش فهم و حفظ و تثبیت قرانم عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3851 روز

      درود و سلام خدا بر شما سرکار خانم هاشمی گرانقدر

      که اینقدر زیبا نوشتید چقدر عالیه این باور این نکته و این حس که اجازه بدیم اجازه بدم (به خودم میگم) خداوند کارها رو انجام بده بابا ولش کن دنبال تلافی و انتقام و سفت گیریهای بیش از حد و سخت نباش راحت باش راحت در نظر بگیر بخدا راحت تر از حد تصور انجام میشه کارها خودبخود و ناخودآگاه برامون پیش می‌ره و متوجه نمیشیم اصلا کی و چطوری اون کار رو انجام داده چه نیرویی جز نیروی خیرخواه خداوند بوده؟!

      چندین روزه مدام صبح و شب تکرار میکنم خداوندا من عاجزم، من اگه میدونستم و می‌تونستم برای جسم و کار و پول و روابطم کاری بکنم که عاجز نبودم. خداوندا تنهایی نمیتونم من از سر راهت کنار میرم و به توی تنها قادر مطلق اجازه میدم جلو جلو پیش بری منم دنبالت میام.

      خدایا من از جلوی نیروی عقل و تدبیر و ایده ها و راه حل ها و خرد و دانش و زور و اراده تو میرم کنار.

      یه عقل و و زور و فشار و اراده ی من نیازی نداره زندگی و خداوند

      عقل و اراده و ذهن خدا برای زندگی من کافیه. حتی بیش از نیاز هم هست. تمومی نداره،

      دم تون گرم.

      شاد و سربلند و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      اصغر کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 2367 روز

      سلام به اکرم خانم اگاه

      چقدر مطالب رو خوب درک کردی وچقدر هم با کلمات ساده وسلیس نکات آموزشی ز

      رو بیان کردی

      من کلی از کامنت زیبایت درس گرفتم

      بسیار ازشما بابت این دل نوشته زیبایت سپاسگزارم

      آموزه‌های خیلی خوب برای من داشت

      امیدوارم من هم بتونم اینقدر ساده مطالب رو در ذهن جا بدم تا بتونم نجوا های ذهن رو که همیشه کارش سخت جلوه دادن کارهاست کنترل کنم

      شاد وسلامت وموفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    بنام خدایی که روحش را به من امانت داد تا وقت برگشتن از من بخرد‌…  یاری ام کن امانتدار خوبی باشم ….

    خدایا ! در سایه تلاشم ، برای رسیدن به رویاهایم تو را هم کنارم میبینم و شکر که بودنت بهترین مشوق منست …

    مبادا به آرزوهایم‌ برسم و ببینم که دیگر تو را ندارم … که سقوط من حتمی است

    گنجایش و ظرفیت خوشبختی و شادی را به من عطا کن …نکند در بازار مکر و فریب دنیا غرق شوم ….

    یارب اول قرب تو ، عشق تو ، حضور تو ، مابقی باز هم تو … باز هم تو

    سلام و درود بر استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان

    به به چقدر فایل زیبایی چقدر دوست خوب مان آقا رضا عالی وبا اشتیاق مسیر زیبای خود را توضیح میدهند

    موفق باشید آقا رضا

    استفاده از فایل های استاد بی نظیر ومن در طی این چند سال از فایل های رایگان استفاده کردم

    نتایج عالی

    اما من با خرید اولین کتاب که دست یابی به رویا ها بود خیلی خوش حال شدم وبعداز آن همسرم دوره عزت نفس را خریداری کرد

    ومن با انجام تمرینات بی نظیر پیش رفتم واین حس اینکه چقدر عالی انجام می دادم

    چقدر زیبا بیان کردند دوست خوب مان یادم وقتی فایل های استاد را گوش می دادم گاهی مواقع من هم یواشکی گوش میدادم ویا زمانی که خانواده ام نبودند گوش میدادم

    با اگر جایی دوست نداشتم گاهی مواقع باید می رفتم

    ولی وقتی خوب روی افکارم کار کردم دیدم می توانم اون طور که باید زندگی کنم

    از تنهایی خیلی ناراحت میشدم اما الان بهترین زمان های من تنهایی

    چقدر لذت می برم

    نزدیک ترین آدمها از من دور وبهترین ها در مسیرم قرار گرفتند

    خیلی حال خوبی دارم

    همه ما با نوشتن انس گرفتیم واین جملات که مشق هاتون را نوشتید همه ی ما شنیدیم

    اما زیبایی در این که الان همون آدما به ما می گن چه حال خوبی دارین ما هم می خوایم مثل شما باشیم

    صحبت های استاد که بزار تغییرات را ببینند ،بزاز هر چی می خوان بگن

    جهان به طور دقیق همه چیز را در مسیر ما قرار میده

    الان که حالم خوب ،مسافرت های بی نظیر،شادی ،روابط خوب

    ثروت ،فراوانی از همه مهمتر غلبه بر ترس های وجودی

    گفتن خواسته ها از این چی بهتر

    ممنونم استاد

    الان هم دارم سناریو واید ه های بزرگم را در زندگیم کم کم میبینم ومطمینم که در زمان خودش به هدف هام می رسم

    موفقیت شما دوستانم را ستایش میکنم

    در پناه خدای مهربان ،شاد ،ثروتمند باشید

    آن کس که عادت به سپاسگزاری دارد نعمات بیشتری به او خواهد رسید و در فراوانی خواهد زیست و آن کس که عادت به سپاسگزاری ندارد حتی داشته های اندکش نیز از او گرفته خواهد شد.

    الهی ! به لطف تو خواهم درخشید … چون لایق درخشش هستم …. من تکه ای از تو هستم.

    الهی شکر که امروز مرا تایید میکنی، وقتی تو مرا تایید کنی در بین اهل تو عزیز خواهم شد…

    الهی سپاسگزارم که به لطف رحمت تو آدم های بی نظیر وارد زندگی ام می‌شوند لطف تو  مرا در جای درست و زمان درست قرار خواهد داد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1945 روز

      سلام فرحناز عزیز

      بسیار خوشحال و مفتخرم که این کامنت زیبای شما را خواندم

      چه دعاهای قشنگی رو نوشتید

      چقدر من رو به خدای خودم نزدیکتر کرد

      چقدر لذت بردم از دعاهاتون و برای همشون آمین میگم

      تحسینتون میکنم بابت روابط خوب سفرهای خوب

      حال و احساس خوبتون خداروشکر میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2616 روز

    چه جالب، ایشون یه کار به این درستی رو انجام داده، ولی اون موقع دچار عذاب وجدان شده!

    این یعنی چی؟

    یعنی یا عذاب وجدانه اشتباهه یا کاری که کرده! خب مسلما کاری که کرده درست بوده پس این یعنی عذاب وجدانش این وسط زیر سوال میره!

    این یعنی چی؟!

    یعنی عزیزم عذاب وجدان یک ملاک نیست برای تایید یا عدم تایید کاری که داری انجام میدی!

    یعنی وحی منزل نیست! انگار خیلی متناسب با افکار ماست! چون ممکنه تو یه کاری از یک زاویه‌ انجام بدی به نظرت کار درستی باشه ولی از زاویه دیگه بهت عذاب وجدان بده!

    همین آقا رضا وقتی دوره رو خریده به نظرش کار درستی بوده و کلی براش شور و شوق داشته ولی وقتی از زاویه همسرش بهش نگاه میکرده، دچار احساس عذاب وجدان میشده!

    این نشون میده چیزی که ما به عنوان عذاب وجدان برای خودمون ساختیم و طبق اون جلو میریم، حقیقت نداره، حق نیست! بلکه صرفا برگرفته لز یک نوع نگاه خاصه!

    مثال: ممکنه کسی یکی از نزدیکانش فوت کنه، در چنین شرایطی به دو صورت میشه به ماجرا نگاه کرد …

    اول اینکه عزیزت رو از دست دادی و باید در فراق رفتنش تا 40 شب اشک بریزی اگه غیر این باشه دور از انسانیته و تو سنگدلی!

    ولی طرز فکر دوم میگه که اتفاقا اگر سعی کنی با رفتنش کنار بیای و سریع‌تر به زندگی عادی برگردی، خیلی کار درستی کردی چون اون بنده خدایی هم که رفته راضی نیست تو خودتو اذیت کنی؛ اتفاقا زودتر کنار اومدن با این مسئله نشانه‌ی ایمان تو به زندگی پس از مرگه!

    خب این مثال کاملا نشون میده که چه بسا تو یه کار درست رو بخوای انجام بدی ولی دچار عذاب وجدان بشی! و این عذاب وجدان چیزی نیست جز ساخته‌ی افکار و نگاه دیگران که برای تو و در زندگی تو داره تاثیر میذاره!

    وجدان زندگیتو خودت بساز!

    ذهن و عادات ذهنیت رو خودت اگاهانه بساز!

    ذهنت مثل یک خمیر شکل پذیره که تو قادری هر طور میخوای تغییرش بدی، مثل یک سنگ یا چوبه که توسط تو شکل داده میشه با ممارست!

    نذار دیگران بیان روش یادگاری و خاطرات بنویسن یا اینکه هرکسی با هر شیئی بهش دخالت کنه و شکل بده!

    شکل دهنده‌ی ذهن خودت باش تا خودت شکل دهنده‌ی زندگیت باشی!

    نمود عینی زندگی تو از افکارت شروع میشه و باورها و قالبها و معیارها و چیزهایی که توسط دیگران شکل داده شده …

    پس بشکن هر جا رو نمیخوای!

    خودت بتراش،

    جوری که دلت میگه

    حست میگه!

    آیا یه اون ندای هدایتگر اعتقاد نداری که حتی راهنماییت میکنه انتخاب درست‌تری داشته باشی؟!

    چه خوبه سعی کنیم خودمون گناه رو برای خودمون تعریف کنیم، کارها و افکاری که ما رو از منبع اصلی دور میکنه شناسایی کنیم و برای خودمون گناه تعریف کنیم؛

    همینطور کارها و افکاری که ما رو به منبع اصلی نزدیک میکنه شناسایی کنیم و اینجوری ثواب زندگی‌مون رو بسازیم؛

    اون موقع خواهیم دید چه بسیار گناهانی که ما رو از منبع اصلی دور میکنه و به ما نگفته‌بودند،

    و چه بسا کارهایی که اتفاقا ما رو به منبع نزدیک‌تر میکنه ولی برای ما گناه تعریف کردع بودند!

    اینجاست که به خودت ایول میگی به خودت اومدی و اگاهانه معیار درست و غلط زندگیت رو تشخیص دادی و مطابق سبک زندگی شخصی خودت زندگی کردی، تا اینکه عمر باارزشت رو در پی قفس باورهای دیگران محدود کرده باشی!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      به نام خدایی ک هر لحظه هدایتم میکنه

      سلام

      خدای من چقدر این خدای نازنین هدایتگره

      همین دیروز بود داشتم فکر میکردم

      من قبلا ادم نمازخونی بودم از بچگی یادمه و الان یادم میاد مقداری شم بخاطر مورد تایید و تحسین قرار گرفتن بود برای چه چه و به به های اطرافیان ؛)))

      راستش من از وقتی دیدم نماز خوندن ب من حس رضایت بخشی نمیده و صرفا شده تکرار یک سری کلمات،دیگه نخوندم

      دیروز داشتم می دیدم ک پدر و مادرم دارن نماز میخونن،ب خودم گفتم ناعمه تو قبلا بهتر بودی ها،ب نظرت الان گناه نمیکنی نماز نمیخونی،چون مادرم خیلی سعی میکنه بهم عذاب وجدان بده

      ولی کو گوش شنوا !؟ ؛))))

      ی ذره فکر کردم و گذشتم

      و امروز خدا هدایتم کرد ب کامنت شما

      پس من خودم تعیین میکنم گناه چیه

      از طریق احساساتم میفهمم ک این کار گناه عه یا نه

      و وقتی می بینم ک از اطرافیان ب ظاهر مسلمان نتایج خیلی خیلی بهتری دارم،مطئن میشم ک راهم درسته و هیچ گناهی بر من نیست

      گناه رو خودم برای خودم تعریف می کنم

      غیبت نکردن،قضاوت نکردن،غر نزدن،پاکی دل،شجاع بودن و توکل کردن،نترسیدن و بت نکردن،مهربان و صادق بودن،شاد بودن،گذشت کردن،آسان گرفتن بر خودم،عاشق انسان ها بودن،نکات مثبت انسان ها و زندگی ام را دیدن،و از همه مهم تر سپاسگزار بودن

      اینا کلی ثواب عه ک من از وقتی با قانون اشنا شدم انجام دادم و سعی میکنم توش بهتر و بهتر بشم

      اینجاست ک باید ب خودم افتخار کنم و این حرف های شما مهر تاییدی بود ک خدا بهم بگه بنده عزیزم نگران نباش تو کارت درسته،همینو ادامه بده

      و این رابطه دوستی من با خدام هست ک از همه مهم تر عه

      این بی خردان خویش خدا میدانند

      سپاس از شما دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام خداوندی که قدرت را به او دادم چون او قدرتش را به من داد توانایی خلق زندگیم

    سلام و درود

    چقدر سرگذشت و مسیری که اکثر دوستان داشتیم شبیه به هم هست،اکثرا با برخورد به ناخواسته و سعی در تغییر شرایط زندگیمون وارد این مسیر میشیم

    دقیقا منم هم وقتی وارد این مسیر که شدم اطرافیان مقاومت داشتن(بابا بسه دیگه،به فکر نان باش که خربزه آب است،سیر نشدی از این حرفهای تکراری،بابا برو بیرون بگرد با دوستان ،با اقوام برو مهمونی و هزاران حرف دیگه) ولی با اینکه اوایل هیچ چیزی متوجه نمی‌شدم و ذهنم مقاومت داشت،ولی دلم روشن بود و نوید یک مسیر رویایی را میداد و می‌گفت مسیر درست همینه مسیرا ادامه بده نزدیک 30 بار فایل های رایگان را گوش دادم ولی به خدا هیچ وقت نگفتم تکراریه،ای بابا دیگه حفظشون شدم

    هر بار که گوششون دادم یه چیز تازه و نو کشف کردم که تو 30 بار قبلی نفهمیده بودم چون هر بار فرکانس و مدار من یه درجه بالاتر رفته بود

    بله منم در حال تغییر بودم ولی متوجه نمی‌شدم، تلوزیون تعطیل شده بود،سعی می‌کردم کمتر غیبت کنم،دروغ که نمیگفتم،دورهمی های دوستانه کمتر و کمتر(دیگه دورهمی ها لذتی برام نداشت سعی می‌کردم یه بهانه بیارم و نرم و بیام فایل ها را گوش بدم)واقعا متعهدانه کار کردم

    الان اگر درکم از قوانین خوب شده نسبت به قبل برای اینکه متعهدانه صد در صد وقتی که میتونستم بزارم را گزاشتم

    آگاهانه حرف منفی نزدم،آگاهانه حرف منفی نشنیدم،آگاهانه خبر منفی نخوندم و ندیدم،آگاهانه مهمونی های وقت تلف کُن نرفتم

    وقتی من آگاهانه و به خواست خودم خواستم و تغییر کردم جهان هم افراد و محیط من را آروم آروم ایزوله کرد و افراد مناسب و محیط مناسب را برام فراهم کرد تاکید می‌کنم آروم آروم به مقداری که من متعد بودم داشتم روی خودم کار میکردم

    وقتی ما تغییر می‌کنیم جهان انسانهای هم فرکانس با ما که اونا هم تغییر کردن و با خودشون و زندگی در صلح هستن و از زندگی لذت میبرن را بسوی ما هدایت میکنه و ما را هم به سمت اونا هدایت میکنه

    من فقط و فقط توانایی خوشبخت کردن خودما دارم نه پدر،مادر،بچه،همسر و ….

    بله از اونجایی که هستیم و با اون شرایط و امکاناتی که داریم باید تغییر را شروع کنیم.

    از اخلاق خودمون،از لباس پوشیدن خودمون،از حرف زدن خودمون،از با صلح بودن با خودمون و دیگران

    تغییرات از داخل شروع میشه و بعد به بیرون منتقل میشه

    از همون ماشین،خونه،شغل که داریم باید لذت ببریم تا به خونه،ماشین،شغل رویاییمون هدایت میشیم

    جهان و خدا تعهد شما را که برای تغییر ببینه قطعا شما را به جای بهتر،شغل های بهتر،زندگی بهتر هدایت خواهد کرد

    ما یک قدم که برداریم جهان هزار قدم برمی‌داره برای پیشرفت ما

    توکل یعنی اجازه بدیم دنیا کار خوشا انجام بده افراد نامناسب را ببره و افراد مناسب و هم مدار را بیاره و تلاش نکنیم برای نگه داشتن افراد نامناسب

    دیشب داشتم یه فیلمی را می‌دیدم یه دیالوگ فوق العاده ای داشت:همیشه اون طوری که آدم می خواد پیش نمیره، همیشه اون چیزی که میخوایم بهمون نمیرسه، ولی همیشه اون چیزی که بهش نیاز داریم بهمون میرسه همه ما بهم وصل شدیم،نقشه ی خدا واقعا بی نظیره،فقط باید باورش کنیم

    تقوا:دیروز ذهنم درگیر معنای کلمه تقوا بود که این کلمه به چه معنی هست و چرا خدا اینقدر روی این کلمه تاکید کرده و عامل مهمی که باعث تقوا میشه را روزه میدونه و میگه روزه را بر شما مقرر کردیم همان گونه که بر گذشتگان پیش از شما مقرر کرده بودیم،مثل اینکه روزه گرفتن مثل یه قانون نوشته شده ابدی و ازلی از اول خلقت انسان بوده تا آخر و اما چرا؟

    ما با گرفتن روزه،خوردن خودمونا کنترل می‌کنیم و ساعت های معینی دیگه نمیتونیم چیزی بخوریم،ساعت های مشخصی دروغ نمیگیم،ساعت های مشخصی غیبت نمیکنیم،ساعت های مشخصی رابطه جنسی نداریم و همه این یعنی کنترل خود

    تقوا یعنی کنترل ذهن بله کنترل کنی وقتی میخوای دروغ بگی،آگاهانه دروغ نگی و کم کم تبدیل بشه به ناخودآگاه

    تقوا یعنی خودکنترلی یا سلف کنترلر تعبیر من یه جور فیلتر وجودی هستش و کارها و افکارمون را از این فیلتر عبور کنن ولی چه کارهایی و افکارهایی مجوز عبور دارن فقط کارها و افکار خوب و به محض ورود افکار بَد سیستم آلارم میده و میگه No No نداشتیما،حواسم بهت هست

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زنده اندیشان به زیبایی رسند

    آن قدر زیباست این بی بازگشت

    کز برایش می توان از جان گذشت

    به خدا این زندگی که داره سپری میشه و برگشتی نداره بقدری زیباست و زیبایی داره که برای بدست آوردن اون ارزش داره که از جونمون که عزیزترین چیزمون هم هست میتونیم بگذریم

    به یه جایی میرسید،که دیگه هیچ چیزی براتون مهم نیست،که دیگه هیچ چیزی را برای هیچ کسی توضیح نمیدید،دیگه از قضاوت های مردم نمیترسید،یعنی دیگه هیچی ناراحتت نمیکنه،چون همه چیز رو ذره ای از وجود خالقت میبینی،برابر و یکسان،خیلی حال خوبیه،از خداوند یه همچین حالی رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: