نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سمیه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

آفرین رضای عزیز چقدر تحسینت می کنم ایول به همت و تعهدت که اصل و بنای این راهه. با خواهرام داشتیم تو سکایپ صحبت می کردیم و تا فهمیدیم بقیه ی فایل اومده سریع خدافظی کردیم بدون معطلی دفترم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن. احساس می کردم اینا نکنه هاییه که کسی که شاگرد اول شده نمره ش 20 شده داره میگه باید همش رو یادداشت کنم و از خدا بخوام کمکم کنه منم همینجوری درس بخونم و منم بزودی به همین سطح از دستاوردها برسم… واقعا لذت رضای عزیز از پرداخت هر 1 ملیون رو حس کردم، انقدر که شیرین و قابل تصور تعریف می کنه.

اولین قدم برای آرامشش پرداخت اون بدهی دو ساله به دوستش بوده. چقدر اون حس قابل درکه وقتی بدهی داری و مصمم می شی که پرداختش کنی انگار گونی برنج رو دوشته و شب و روز باهاشی و حالا تصمیم گرفتی برش داری و سبک بشی چه حس خوبیه.

بنظرم این قسمتش مهم تر بود که از خدا واقعا خواست و باور داشت که خدا بهش می گه. فکر می کنم خیلی از ماها که کمتر نتیجه گرفتیم تو این باوره یکم ترمز داریم اینکه خدا قراره به من بگه من رو هدایت کنه و رضا خیلی خوب اینو باور کرده بود و اون خواب… خدایا شکرت چه قشنگ با رضا صحبت کردی و جوابم بش گفتی… چقدر خوبی تو خداجون…

اون از تو حرکت از خدا برکتی که قبلنا آقا رضا به مادرش می گفت این شعاره و پس دیگه چیکار کنم حرکت حساب بشه… اینجاس اییینه و خدا قطعا برکتش و جواب سوالش رو می ده… وای خدا چه حسی درونم قل قل می کنه چه شوریه…

خدا قشنگ و واضح میگه تکه تکه کن و رضا می فهمه که بدهیش رو باید تکه تکه کنه. و با اینکه شاید اون موقع ایده ای برای حتی اولین 1 ملیون نداشته میگه تقسیمش می کنم به 25 تکه. نمیاد بگه من ماهی 100 هزار تومن می ذارم کنار چون تعهد داشته و چون باور داشته که از خدا خواسته کمکش کنه و قطعا خدا راهشو جلو پاش می ذاره…

چه دوره ی خوبیه دوره ی هدف گذاری… همه ی دوره های استاد البته خوبن. یکی بهتر از دیگری. تو دوره استاد گفتن قدمت رو کوچیک کوچیک کن بشین فکر کن ببین چیکار براش می تونی بکنی… وقتی بخوای برای 25 ملیون فک کنی خب هیچ ایده ای به ذهنت نمیاد اما وقتی به 1 ملیون فک کنی یه راهی پیدا می کنی… خیلی عالی بود این نکته.

و رضا با خودش فکر می کنه خب اولین 1 ملیون رو چجوری جور کنم. و ایده ها میاد برا یک ملیون اول، دوم، سوم رو هم با کمک همسرش.

وقتی داریم رو خودمون کار می کنیم شرایط بیرون نمی تونه رو زندگی ما اثر بذاره چقدر اینو از استاد شنیدیم… و چقدر قشنگ تو مسیر رضای عزیز این جمله معنا میشه… تو شرایطی که همه شاکی و کلی بهانه دارن برای موفق نشدن و غر زدن، رضا از یک اداره ی دولتی چنین پیشنهادی داره که پول بت می دیم فعلا هم جنس نمی خوایم… چقدر با هریک ملیونی که جور شده و رضا پرداخت کرده اعتمادش به خدا و به خودش بیشتر شده… چقدر آموزنده س اینا…

و در عرض 2-3 ماه یه بدهی 2 ساله رو صفر می کنه…

حالا اعتماد به نفس بیشتر انرژی و شوق درونی برای پله ی بعدی بیشتر می رم سراغ غول بعدی… اقساط بانکی. آفرین رضاجان آفرین که انقدر محکم و استوار قدم بعد از قدم جلو رفتی چقدر لذت بردم… و واقعا تو 7-8 ماه اقساطت رو صفر کردی… خدای من… و اون جمله آخرت که عالی بود: «و من احساس آزادی کردم» با اون لبخند شیرین

استاد من بارها اینا رو شنیدم از شما ولی این بار که داشتید بعد حرفای آقا رضا تاکید می کردید که وقتی آدم خودش رو متعهد کنه خداوند الهام می کنه هدایت می کنه… انگار بیشتر باورم شد… شاید با اینکه شما همیشه گفتین من از بدترین شرایط به اینجا رسیدم ولی همیشه تو ذهنم این بود که استاد که قضیه ش فرق می کنه ماشالا همت و استواریی که استاد عباسمنش داره من یک صدمش رو هم ندارم ولی وقتی نتایج دوستایی که از همین دوره ها و فایلای شما استفاده کردن رو می شنویم انگار بیشتر باورمون میشه که منم قطعا می تونم…

تعهد، تعهد و باز هم تعهد… خیییلی مهمه

«وقتی این حد از تعهد رو داشته باشیم درهایی باز میشه که قبلا بسته بود» و بعد از اون هدایت رو دریافت کنیم و بهش «عمل» کنیم.کیف کردم از این همه یاداوری که انگار بار اوله می شنوم…

به هیچ وجه قرض و وام نگیریم و ندیم. یه راهی پیدا کنیم پولش رو بسازیم. قرض و وام کار ضعیفهاس.

لباس نخریم کفش نخریم و متعهد باشیم بدهی رو اول بدیم. تو مسیر درها برامون باز میشه…

اصل اینه که اول پولش رو بسازیم بعد بخریم. باید خداوند رو اینجوری باور کنیم، که اگر من متعهد باشم خداوند هم کمک می کنه و درها رو برام باز می کنه…

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    121MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11
    30MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

486 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساناز رستمی» در این صفحه: 1
  1. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    سلام استاد و همگی دوستان

    دوستمون و استاد درباره خواب دیدن گفتن جالبه وقتی من 20 و دو سه سالم بود و تازه فارغ التحصیل شده بودم و خیلی دنبال کار بودم و پیدا نمیکردم یه روز یکی از فامیلها سر جریان کار هم من رو سر کار گذاشت هم من اون لحظه حس کردم تحقیر شدم

    خلاصه دلم شکست ولی خب اعتقادی به اینکه خدا صدای من رو میشنوه یا کمکم میکنه نداشتم یعنی گفته بودن فقط بنده های خاص میتونن با خدا ارتباط بگیرن ما که گناه کاریم یا باید با واسطه امام ها و اینها متوسل بشیم و… برای همین من کلا فکرم این بود که خدا کاری با ما نداره عقل داده گفته خودت مشکلاتت رو حل کن

    ولی اون شب نمیدونم چی شد قبل خواب از پنجره به آسمون نگاه کردم ماه پر نور ستاره ها میدرخشید و یهو گفتم خدایا اینها من رو اذیت کردن من رو به مسخره گرفتن تو به من کار بده

    و شب خوابیدم خواب دیدم تو حیاط خونه هستم و صدای بسیار بلند و بسیار زیبا داره قران میخونه به قدری زیبا بود که اگر ادامه پیدا میکرد از تحمل من خارج بود یعنی انگار ظرفیتش رو روح من نداشت بعد یه صدایی گفت خدا به تو یه فرصت داده و نور بسیار زیاد….

    من بیدار شدم گفتم نه فکر نکنم خدا بیاد با من صحبت کنه من در حدی نیستم شاید یه فقط خواب و افکار من بوده…

    ولی چند روز بعد من استخدام شدم حتی تدریس هم میکردم

    و متوجه شدم که خدا به من فرصت داده اما باز هم نمیفهمیدم میگفتم قانون جذب چیه… تا با استاد آشنا شدم و به تازگی دیدم بله خدا صحبت میکنه

    جدید ترین مورد برای هفته پیش بود

    دیوارهای خونه ما از داخل رو به کوچه چندین ماه بود که شروع کرده بود به پوسته پوسته شدن و رنگ و گچش نم کشیده بود

    من به برادرم گفتم اینجا چرا نم داره ما که لوله آب اینجا نداریم اینجا رو بتونه کن رنگ کنیم

    اما وقتی تراشید دیوار خیس خیس بود و خیلی نم دیوار پیش روی کرده بود

    من نگران شدم گفتم شاید تو کوچه لوله ترکیده نشت داره داره سمت دیوار ما نم میده

    زنگ زدم سازمان آب گفتن چند ساعت دیگه نیرو میفرستیم چک کنن

    من نشسته بودم تو اتاقم گفتم بذار به قول استاد از خدا بپرسم

    گفتم خدایا من نمیدونم علت این نم زیاد دیوار چیه اما تو میدونی خدایا خودت علتش رو بگو چون من و مادرم نمیدونیم چیکار کنیم

    و یهو یکی بهم گفت برو کنتر آب رو درش رو باز کن

    رفت در رو باز کردم دیدم بله زیرش آب جمع شده

    مامورها اومدن بهشون دیوارها رو نشون دادم و گفتم زیر کنتر آب جمع شده انگار آب میده

    نگاه کردن گفتن نه خانم این عرق کرده کنتر سالمه و گفتم دیوارها خیس آب شده آقا، گفتن نه سردی گرمی شده… خلاصه اصلا اهمیت ندادن رفتن

    من ناراحت شدم گفتم اگر خدا به من گفت کنتر آب رو باز کن پس باید همونجا باشه

    رفتم دستم رو کردم داخل و دیدم لوله ای که از سمت کوچه به کتر آب وصل شده ازش داره آب میاد و پر آبه زیرش

    گفتم خدایا اینبار کسایی رو بفرست کاربلد باشن این مشکل حل بشه خونه امون همه خیس شده

    مجدد زنگ زدم شرکت آب و به کسی که تلفن رو جواب میداد ماجرا رو گفتم و گفتم مامورا اومدن و کاری نکردن

    اون بنده خدا گفت من میزنم فوری تا سریع دو تا مامور بیان کمک و اگر کاری نکردن به من زنگ بزن

    خلاصه خیلی سریع دو تا مامور خیلی خوب اومدن و من توضیح دادم و اونم گفت دقیقا اینجایی که گفتید لوله سوراخ شده و مدت زیادی که آب داره میره و اونجا رو به اندازه یک سرامیک کندن و آب فواره ای زد بالا

    و لوله رو عوض کردن

    خدا رو شکر وگرنه من و مامانم نمیدوستیم چیکار کنیم

    در خصوص بدهی داشتن :

    من یه آپارتمان دارم خب تا زمانی که سر کار تمام وقت بودم داده بودمش اجاره و یه چند سالی سر کار نرفتم همه میگفتن اجاره بده و پولش رو خرج کن

    ولی خیلی حس بدی به من میداد یکی اینکه پول که بابت پیش کرایه میگرفتم شدید من رو نگران میکرد چون یه بدهی بود که در نهایت باید به مستاجر پرداخت کنم و اون مبلغ ناچیز اجاره که دست پام رو میبست برای کار و فعالیت

    ماه پیش مساجرم که رفت دیگه اجاره ندادم گفتم باید بتونم خودم درآمد داشته باشم

    مثلا خیلی بهم میگن رهن بده با پولش ماشین بخر

    این کار نگرانم میکنه حسم رو بد میکنه چون پول پیش رو یه بدهی میدونم و فعلا درآمدم پایین هست هر چند رو به افزایش هست الان من یه آموزشگاه درس میدم و یه جا نیمه وقت کار میکنم حدود دو ماه میشه، درآمدم پایین هست اما باید بسازم پول چیزهایی که میخوام

    داشتم فکر میکردم نکنه من طرز فکرم غلطه تو این فایل دیدم استاد گفت پول رو خودت بساز بعد برو بخر

    چیزهای دیگه ای که دارم تازه متوجه میشم اینکه مدام باید به چیزهای خوب و فایلها توجه کنم چون فهمیدم علت اینکه من مثل یو یو بالا و پایین میشم اینه که ساعتهای بیشتری باید فایل گوش کنم و ذهنم رو کنترل کنم

    الان حواسم رو بیشتر جمع میکنم یه جاهایی کنترل ذهنم به هم میخوره مدام فایل گوش میدم مخصوصا این فایلهای جدید در من خیلی تاثیر داره انگار بیشتر میفهمم حالا ظرف یکم بزرگ شده… ولی در کل چیز خوبی که این یک ماه متوجه شدم این بود که من هیچی نفهمیدم یعنی خیلی ناچیز فهمیدم که اینقدر یو یو وار جلو میرم برای همین مثل آقای عطارروشن باید زیاد گوش کنم

    استاد خدا شما رو حفظ کنه و سلامت باشید و از دوستان بابت کامنت ها و تجربیات و فیلم ها ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: