نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11 - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-26 03:27:162023-03-18 20:29:34نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 11شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستان گرامی
من حامد هستم که دارم این متن رو تایپ میکنم.
واااای خدای من انگار این فایل تنظیم شده و روی سایت قرار گرفته شده فقط برای من خیلی خیلی آگاهی بخش و تکان دهنده و تاثیر گزار برای من بود.
من مدتی بود که تمرکزم روی زیبایی ها بود و حتی روی جلسات قدم اول هم داشتم کار میکردم ولی این قسز و قرض ها توی فکرم بود و من خودم خبر نداشتم و شده بود جزیی از زندگیم و عادی شده بود فکر کردن به بدهی ها و هی بیشتر و بیشتر می شد یعنی اول فقط یه قسط بود اونم وام ازدواجم بود که تقریبا یک پنجمش باقی مونده بود و چون من توی مدار قسط بودم هی بیشتر و بیشتر درهایی برام باز می شد که وام های بیشتری گیرم بیاد حتی وام های بدون نیاز به ضامن. این همون قانونی هست که میگه ما روی هر چی تمرکز کنیم از همون جنس بیشتر دریافت میکنیم.
خدا رو شکر میکنم که خدای هدایتگرم منو به این فایل هدایت کرد تا مثل استاد رضا عطار روشن به 12 قسط نرسم و خیلی تشکر میکنم از استاد رضا عطار روشن که خیلی خوب و با مثال های عالی برام قضیه رو روشن کرد امیدوارم استاد رضا هر چی از خدا میخای بهت بده.
من وقتی این فایل رو دیدم تازه فهمیدم این عامل بوده که جلوی رشد و پیشرفت منو گرفته بود چون من ناخداگاه در طی روز چند مرتبه ذهنم مشغول میشد از قسط و قرض و … و من نمیتونستم پیشرفت کنم از لحاظ مالی (منم مغازه دار هستم مثل استاد رضای عزیز شغلم کافی نت هست ولی مدتی بود که درامدم یویویی بود یعنی یکی دو روز خوب بود چند روز جالب نبود و بعضی روزام خیلی خیلی کم بود و این برام عجیب بود)
تا اینکه به لطف خدا و طرح این سوال در ذهنم که چرا درآمدم بیشتر نمیشه به صورت مستمر خدا منو به این فایل زیبا هدایت کرد.
و من دوباره این فایلو نگاه کردم در همون لحظه و تصمیم گرفتم منم مثل استاد رضا عمل کنم و از خدا خواستم که چکار کنم که بدهی هام رو بپردازم؟ از قضا توی همون روز مبلغ 900 هزار تومن به حسابم واریز شده بود که مال یارانه بود و بدهی منم دقیقا 900 هزار تومن بود به یه نفر و منم سریعا زدم به حساب اون بنده خدا و حسابم باهاش صاف شد. و گفتم خدایا قدم بعدیم رو بهم بگو و خدا بازم بهم نشونه داد و رفتم این موضوع رو با همسرم در میون گذاشتم که میخام بدهی هام رو صاف کنم و اون فایل رو با همدیگه دیدیم . خب ما سه تا سکه طلا پارسیان داشتیم و تصمیم گرفتیم که اونو هم بفروشیم و بدهی هامون رو بپردازیم. و قسط عقب افتاده وام ازدواجمون رو هم پرداختیم توی همون شب. و بقیه مسیر پرداخت بدهی ها رو هم مطمئنم خدا بهم میگه و کمکم میکنه. چون من واقعا تصمیم گرفتم تا رها و آزاد باشم از هر گونه بدهی تا رشد و پیشرفت داشته باش/.
خدایا بینهایت ازت سپاسگذارم به خاطر این لطفت و بینهایت سپاسگزارم از استاد عزیزم و این سایت عالی و از استاد رضا عطار.
با آرزوی سلامتی ، ثروت و سعادت برای همه دوستان هم فرکانسی.
به نام خدایی که عاشقانه هدایت و حمایتم می کنه
سلام به استاد عزیز و دوستان جان
چقدر لذت بردم…چقدر تحسینتون می کنم آقای عطار عزیز….به قدری خوشحالم که داستان زندگی و رشدتون رو دارم می بینم و دنبال می کنم که حد نداره. چقدر عملگرایی تون قابل تحسینه…از داشته هاتون شروع کردین..اینکه الان چه کاری می تونین انجام بدین که تغییر رو شروع کنین و از تمیز لباس پوشیدن و تمیز کردن محل کاری که تا دیروز به زور می رفتین شروع کردین….قفسه ها رو تمیز و مرتب کردین و وقتی جا باز شد؛ خدا اجناس جدید رو وارد مغازه تون کرد. وقتی خودتون به خودتون و کارتون ارزش قائل شدین؛ دنیا هم ارزش و اعتبار بیشتر بهتون داد.
چقدر تحسینتون می کنم برای همین یه جمله که م ینوشتین و ورد کلامتون شده بود :خدایا؛ بدهی بنده ت رو خودت بده! این جمله برام خیلی درس داشت…کلی توحید داشت…کلی تسلیم داشت…کلی رهایی داشت. کلی ایمان و توکل داشت…خیلی تحسینتون می کنم..خیلی زیاد
و اونجا که خدا باهاتون حرف زد دیوونه شدم…توی خواب و اون آیات و کلماتی که بعد از بیداری از خوابتون یادتون بود و کلام واضح خدا بود براتون جز پاداش و معجزه چی می تونست باشه؟ الله اکبر!! هم از استقامت تو مسیر بهتون گفت و ایمانتون رو هزار برابر کرد که راهت درسته و همین مسیر رو ادامه بده؛ هم جواب مشکلتون رو با بخش دومش که به چند بخش تقسیمش کن بهتون داد….شما قلبتون باز شده بود و دیگه نشونه ها و صدای خدا رو دریافت می کردین و متوجهش می شدین. من عاشق این خدام که اینجور قشنگ و قابل فهم و درک باهامون حرف می زنه…به قول خودتون نیاز به مفسر قرآن و مترجم نبود؛ شما برداشتی که از اون آیه کردین قدم هاتون رو بهتون نشون داد.
استاد میخوام زار بزنم از شنیدن حرف های آقای عطار و توضیحات شما … من بمیرم نه قرض میکنم ؛ نه وام می گیرم…اگه جایی هم گیر کردم خدا خودش هدایت می کنه که پول خلق کنم..خدا باید راهش رو. پیدا کنه…وقتی این حد از تعهد و ایمان باشه؛ خدا درها رو باز میکنه :((((( خدایا من عاشقتم…منم امسال بود که وامم رو صفر کردم و نگم چقدر حس آزادی و رهایی دارم و همین الان هم می دونم که یکشنبه که برم اداره؛ اون وامی که از حقوقم داره کم میشه و همین پریروز یادش افتادم و توی فیش حقوق ماه پیشم دیدم؛ نامه میزنم که صفر بشه… نمی دونم چرا این وام یادم نبود که سالهاست داره از حقوقم کم میشه… و درست همین الان که تو دوره ثروت 1 دارم پیش میرم و امروز این فایل رو دیدم؛ نشونه واضح خدا رو دریافت کردم که باید اون وام رو هم کم کنم از زندگیم. خدایا من فقط می خوام پرداختش کنم و هر چی از حقوقم بهم می رسه؛ خالص دریافتیم باشه
این ها هم از اون مدل هایی بود که به عناوین مختلف خود اداره می داد و چون از حقوق خودکار کم میشد هیچوقت نمی فهمیدم…جالبه که پریروز تو سیستم فیشم رو چک کردم و دیدم بجز کسورات بیمه و مالیات؛ چقدر کسورات وام و صندوق و … دارم…یکیش رو قطعا می تونم همین ماه صاف کنم و بقیه رو هم از همین ایده استاد عطار استفاده می کنم و تیکه تیکه می کنم…من دو ساله که وام نگرفتم و همین امسال هم وام آخرم رو یکهو تسویه کردم و این کسورات اداره رو هم وقتی الان به قلبم اومده در اولین روز بعد تعطیلات کارش رو انجام میدم و توی جلسات روانشناسی ثروت 1 هم به امید خدا می نویسم…
خدایا این قسمت چقدر قلبم رو لرزوند و اشک هام رو جاری کرد استاد…چرا من باید از این قسمت های نتایج آقای عطار عقب مونده باشم و الان که جدی و مستمر دارم دوره ثروت رو پیش می برم این قسمت ها رو بیام ببینم ؟ این هدایت ها بیاد و نشونه ها رو دریافت کنم؟ من عاشق این خدام و برنامه ریزی هاش…من عاشق این خدام :(((
سلام
این فایل دقدقه خیلی از انسانهای نزدیکمن هست
هم قرض میگیرن اون هم ربا با سودهای فلان
خیلی هم خوب شاید فکر میکنن پولهاشون رشد میکنه و براشون سود میاره
اعتقاد من اینه پولی خوبه کخدا بسازه
یعنیمن جایی میرم مشتری میگه خانم شعبانی این 1200 هست شما 800 بده
یعنیپولم برکت دار شده و من میتونم بقیه اش و تو حسابم داشته باشم
من خیلی ب این اتفاقات توجه میکنم و میفهمم
پول برکت دار یعنی چی
چندسال پیش همسرم(5-6) سال پیش وام خونه داشتیم
و همسرم گفتن برو تصفیه کن 10 تومن بود من مخالفت کردم که ماهی 170 هست بزار باشه
ایشون ب صحبتهای استاد گوش نمیده اما خیلی نااگاهانه در عمل داره انجام مبده
تصفیه کردیم امتیاز خوبش برای من این بود که اگه تو حیاط برگه ای میدیدم دیگ فکرنمیکردم اخطار بانک هست وباعث دلشوره و احساس بد من نمیشد
من قبلا تو این فرکانس نبودم
خدارو شکر بخاطر همسر آگاه
اگه هم پول ربا بگیری با هر سودی 100٪با احساس بد پرداخت میکنی
شخص خودت
طرف مقابل هم احساس بد داره حتما تو دلش اینه طرف ماه بعدی چیکار میکنه یا پول کامل من و برمیگردونه
پس در دو حالت احساس بد ثابته خداروشکر ب خاطر کامنت گذاشتنم
سپاسگذارم خدایا
سپاسگذارم استاد عزیزم
1401/11/19
با سلام خدمت استاد عباس منش بی نظیر، خانم شایسته فوق العاده و همه دوستان عزیز خانواده بزرگ عباس منش.
درود به شما آقا رضای عزیز. واقعا شما رو تحسین می کنم از بابت اون تعهد و جهاد اکبری که برای ایجاد تغییراتی بزرگ در تمام ابعاد زندگی تون داشتید.
چقدر خودمونی و بدون پیرایش از مسیر لذت بخش و تکاملی که طی کردید با ما حرف زدید و چقدر از صحبتهای شما و استاد عزیز درس گرفتیم.
میخواستم اینجا به چند نکته مرتبط با صحبتهای شما اشاره کنم.
نکته اولی که با شنیدن صحبتهای شما به خودم یادآوری کردم این بود که زمانی که شما کار بر روی خودتون رو با تعهدی مثال زدنی شروع کردید قطعا تصور نمیکردید که روزی در این جایگاه قرار بگیرید و نمونه و سرمشق تعداد زیادی از افرادی باشید که میخوان زندگیشون رو در ابعاد مختلف تغییر بدن.
به عبارت دیگه وقتی ما در راه تغییر و رشد کردن، مسیر تکامل رو طی می کنیم شاید بتونیم فاصله خودمون رو از جایی که شروع به حرکت کردیم درک کنیم، ولی قطعا نمیتونیم حدس بزنیم که با ادامه دادن به مسیر، چه دستاوردهایی رو کسب می کنیم و چه پاداشهایی در انتظارمون هست.
نکته دیگه اینکه وقتی من تعهد شما رو در پایبندی به آگاهیهای کسب شده دیدم تصمیم گرفتم تا به اندازه ای که میتونم، تعهد بیشتری داشته باشم. واقعیت اینه که به دلیل شرایط محل سکونت جدید، بعد از مدتها مجبور شدم از برای برگشت از محل کار به خونه، از سرویس محل کارم استفاده کنم و این درحالی بود که فضای سرویس از صحبتهای ناخوشایند، غر زدن و غیبت و …. پر بود و من در این مسیر اذیت می شدم. با شنیدن صحبتهای شما تصمیم گرفتم تا دیگه از سرویس استفاده نکنم و این زمان رو با گوش دادن به صحبتهای استاد سپری کنم و از این بابت خیلی خوشحالم که ایمانم رو نشون دادم و ایمان دارم در صورتی که ثبات فرکانسی داشته باشم بازهم به شرایط بهتر هدایت میشم و تشکر می کنم از شما که با صحبتهاتون این انرژی برای اقدام رو در من ایجاد کردید.
نکته بعدی اینه که دیدن فایل شما همزمان شد با تماشای فایل هدایت الهی و همزمانی که واقعا فوق العاده بود.
شما گفتید که برای پرداخت بدهی از خدا کمک خواستید و شبها با دفتر و خودکار میخوابیدید تا خداوند شما رو راهنمایی کنه
وقتی من این فایلها رو دیدم حدود دو هفته ای میشد که دخترم الگوی قفل گوشیش رو فراموش کرده بود و نمیتونست از موبایلش استفاده کنه. از طرفی به خاطر اطلاعاتی که در گوشی وجود داشت نمیخواستیم به قیمت از دست دادن و پاک شدن تمام اطلاعات و داده ها، گوشی رو فعال کنیم. از طرف دیگه ظاهرا راهی نبود تا بدون حذف اطلاعات گوشی بشه قفلش رو باز کرد.
من پیش خودم فکر می کردم که این اطلاعات مربوط به قفل گوشی چیزی نیست که گم بشه، بلکه فقط فعلا به ذهن دخترم نمیاد و باورم ابن بود که مثل خیلی از اطلاعاتی که ما فراموش می کنیم و دوباره به یاد میاریم، این مورد هم امکان پذیره و خیلی دوست داشتم تا اتفاقی بیفته تا دخترم رمز گوشی یادش بیاد و مسئله حل بشه
با دیدن این قسمت از ویدیوی شما، با خودم گفتم خوبه که منم شب موقع خواب، دفتر و خودکاری کنارم بگذارم تا شاید خداوند الگوی فراموش شده رو به من الهام کنه و مشکل حل بشه. حتی توی ستاره قطبی هم نوشتم.
امشب که مهمونی بودیم، دخترم برای لحظاتی پیشم اومد و خیلی یهویی و بدون مقدمه من از طریق تنظیمات مربوط به قفل گوشی خودم ازش خواستم تا نمونه الگوهایی رو که احتمال میده درست باشه ترسیم کنه.( این رو هم بگم که این کار رو در طول این دو هفته بارها انجام داده بود ولی نتیجه نگرفته بود و گوشی خودش با هر بار رسم الگوی نادرست، به مدت 15 دقیقه غیر فعال می شد)
خلاصه اینکه دخترم یکی دوبار امتحان کرد و ناگهان متوجه رمز خودش شد و یادش اومد که الگوی درست چی بوده و مشکل حل شد. یعنی به همین سادگی و راحتی!!!!!!
نکته ای که میخوام بگم این بود که من تصور داشتم شاید خدا جواب درست رو در حال خواب به من الهام کنه. اما این کار خیلی خیلی ساده انجام شد و دخترم ناگهان یادش اومد. اینکه خداوند به شکلهای خیلی ساده ای جواب ما رو میتونه بده.
حالا کمی بیشتر درک میکنم که استاد چرا و چطور برای انجام کاری از خدا درخواست هدایت می کنه . چون باور داره که خدا بهش جواب میده.
این تجربه و همزمانی با دیدن این فایلها برای من خیلی ارزشمند بود.
خواستم اینجا بهش اشاره کنم تا ردپایی از هدایت و همزمانی اینجا به اشتراک بگذارم. باز هم از شما آقا رضا ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این اطلاعات ارزشمند و سپاسگزار استاد عزیز هستم بابت همه آموزه های بینظیری که در اختیار ما قرار دادید.
برای همتون بهترینها رو آرزو دارم.
سلام به دوست عزیز خانواده صمیمی عباسمنش جناب محمد
خیلی از متن شما لذت بردم و مثالهایی که زدید که به چه شکلی از قانون در زندگی استفاده کردید
من واقعا لذت میبرم که در کنار انسان هایی در این سایت در حال رشد هستم که اونقدر برای ورودی های ذهنشون ارزش قائل هستن که از امکانات رایگان چشم پوشی میکنن که ذهنشون ورودی خوب دریافت کنه…واقعا خداوند پاسخ این شجاعت ها رو به بیشتر از اون خواهد داد…
من خودم اخیرا از یکی از همکاری های کاری که برام درآمد خوبی داشت چشم پوشی کردم چون محیط و فضای مسمومی داشت و هر بار میرفتم اونجا بمباران میشدم با ورودی های نامناسب و صمیمانه از خدا خواستم که منو به منابع درآمدی بهتر با فضای فرکانسی بهتر هدایت کنه و ایمان دارم که الله هدایتم میکنه…بلافاصله که این تصمیم رو گرفتم دو جا کار بهم پیشنهاد شد اما با هیچکدوم به توافق نهایی نرسیدم اما میدونم که حتما هدایت میشم به شرایط بهتر در صورتی که از زمان خالی ایجاد شده برای دادن ورودی مناسب استفاده کنم
و چقدر بهتون تبریک میگم که مسئله گوشی دخترتون رو با هدایت الهی حل کردید…چقدر خوبه که آموزه های استاد بهمون یاد میده که:
اول. بدونیم اعتبار ایده های ما به فقط و فقط الله برمیگرده و فکر نکنیم اثر شانس یا قسمت یا هوش سرشار خودمون بوده و شکرگزار الله باشیم از هدایت هاش
دوم. خودمون رو لایق دریافت اون هدایت ها بدونیم…خودمون رو بی واسطه متصل به نیروی خالق مون بدونیم بدون نیاز به اینکه به کسی وصل بشیم که اون فرد یا افراد ما رو به خداوند وصل کنند
دقیقا طبق گفته شما هدایتهای الله به هر شکلی ممکنه باشه…من شده حتی حین رانندگی یکدفعه فرمونم به سمتی پیچیده و به مسیری هدایت شدم که از قبل هیچ ایده ای نداشتم بعد فهمیدم که این یه مسیر فرعی کم ترافیک بوده و سریع تر به مقصد رسیدم…یا مثلا درست زمانی که خواستم از محل کار برم خونه همکاری گفته فلان پل به خاطر تعمیرات بسته است که باعث شده من با این هدایت بدونم که از مسیر دیگه ای برم تا توی اون ترافیک سنگین گیر نکنم و اعتبار همه رو به الله میدم نه به عقل خودم
دیدگاه شما باعث شد که به این نکات مجدد توجه کنم و باز هم از الله سپاسگزار باشم به خاطر این سایت و این دوستان بی نظیر
سلام به خداوند و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گل و تک تک دوستان همسفر در مسیر راه صراط…
خدایا ازت هدایت میخوام تا بتونم بهترین خودم رو برای نوشتن این کامنت ارائه بدم .
↔آقا رضا ازت بی نهایت سپاسگزارم که این آگاهی ها رو با ما دوستان به اشتراک گذاشتی تا راه رو برامون هموار کنی و بتونیم پرقدرتر حرکت کنیم و مسیر رو جدی با تعهدبیشتر طی کنیم.
↔آقا رضا منم تقریبا هم سن وسال شما هستم و دقیقا سال 92 یه گوشی اس تری گرفتم که هنوزم دارمش و خداوند رو سپاسگزارم.
↔در این فایل آقا رضا از دوره هدف گذاری و کوچیک کردن قدم ها صحبت کرد که برام خیلی جالب بود و یه مثال از خودم بیاد آوردم که میخوام اینجا بهش اشاره کنم:
↔من سال 97 یه لوازم آرایشی راه انداختم و درکنارش کار آرایشگری هم انجام میدادم و بعد از 1سال داداشم به رحمت خدا رفت و این تضاد باعث شدمنی که روزی حداقل 1 میلیون ورودی مالی داشتم بعد از مدت 6 ماه همه چی رو از دست بدم چون شرایط روحی خوبی نداشتم و تازه با قانون آشنا شده بودم ولی نمیتونستم این آگاهی رو درک و بهشون عمل کنم خلاصه همه چی بهم ریخت و من رفتم زیر 50 میلیون بدهی که اصلا باورم نمیشد واقعا روزای سختی بود ولی من نا امید نشدم و از خداوند خواستم تا کمکم کنه” تقریبا 15 میلیون بدهی بانک بود و 35 میلیون هم به چند نفر برای خرید اجناس مغازه بود ” یه روز که عاجز و خسته شده بودم از این همه حجم بدهی که اولین بار بود تو زندگیم برام اتفاق افتاده بودیه کاغذ و خودکار برداشتم و به خدا گفتم تو بگو چیکار کنم تا شرمنده بنده هات نشم که برای طلبشون بهم زنگ میزنن و واقعا بهم گفت که تمام بدهی ها و مبلغش رو بنویس و هنوزم دارمشون امشب که این فایل رو گوش دادم یادم اومد،خلاصه تمام بدهی ها رو نوشتم و بهم گفته شد که بیا تقسیم کن “مثلا اگه دومیلیون به یکی بدهکاری تو 4 ماه و 4 قسط 500 بهش بده” بخدا الان که دارم بهش فکر میکنم خندم میگیره شاید باورتون نشه با نوشتن من و با پرداخت هر کدوم یه تیک میزدم و بخدا قسم کمتر از 1سال دیدم با یه صفحه نوشتن و برنامه ریزی تمام بدهی هام تصفیه شدن و الان که این کامنت رو مینویسم به لطف خدا یه ماشین پیکان دارم و کل بدهیم 2 میلیونه و خداوند رو سپاسگزارم که همیشه هست و کوتاهی از من بوده که حتی بدهکار شدم وهر روز درهای رحمت بیشتری به روی زندگیم باز میشه فقط من باید بهش توجه کنم و خودم رو تحسین کنم و سپاسگزار تر باشم تا اتفاقات بهتری رو تجربه کنم.
↔خدایا من رو به راه راست هدایت کن.
↔خدایا آسانی ها رو برایم آسون کن.
↔خدایا کمکم کن تا من انسان سپاسگزارتری باشم .
↔خدایا بهم قدرت بده تا لطف هایی که به داری رو فراموش نکنم.
↔خدایا درهای رحمتت رو به روی من بیشتر باز کن ،تو در وجود من جریان داری.
↔خدایا بابت این سایتی که تو هدایتگرشی سپاسگزارم.
↔خدایا از اینکه من رو خالق زندگی خودم آفریدی ازت سپاسگزارم.
↔خدایا از اینکه من دوستانی دارم که باعث پیشرفت و هدایت من در مسیر توحید هستن،ازت بی نهایت سپاسگزارم.
↔خدایا من خودم رو به تو میسپارم تا کمکم کنی تا بتونم در درک و عمل به قانون با رعایت تکامل ” آگاهانه ” قدم بردارم.
↔خدایا از اینکه امشب بهم فرصت دادی تا این تجربه رو به زبان بیارم و بیاد بیارم که همیشه تو در کنارم بودی ازت سپاسگزارم.
↔خدایا از اینکه تو حامیه منی،در کنارمی،از رگ گردن به من نزدیکتری و همواره عاشقمی ازت بی نهایت سپاسگزارم.
↔خدایا بابت اینکه من رو در نوشتن این کامنت هدایت کردی سپاسگزارم.
از همه دوستان عزیز و استاد عزیزم هم بی نهایت سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این همه آگاهی که باعث گسترش جهان میشن.
به نام رب العالمین بی همتا
سلام میکنم به استادعزیزم ومریم جون وآقا رضاوهمه دوستانم دراین مسیرزیبا
چقدرلذتبخش بودصحبتهاوعملکردونتایج آقارضاچقدردرس داشت این فایل چقدرصبحت های استادعزیزم ارزشمندبودودرس داشت.
بخدااگراین فایل هارادرک کنیم وبهش عمل
کنیم میلیاردهامیلیاردارزش داره این فایلهای که اسمش رایگان هست
ولی اگه درک نکنیم وعمل نکنیم ازمحصولات هم هیچ نتیجه ای نمیگیریم
وقتی آقارضاازایمان به خداصحبت میکردو
ایمانی که به عمل انجامیده بودصحبت میکرد
وخدایی که به ایمانش پاسخ داده بودموبه تنم سیخ میشد
چقدراین داستان ایمان به خدالذتبخش وقشنگه چقدرایمان داشتن به خداحال آدم وخوب میکنه
الان که دارم این فایل وگوش میدم روی دوره روانشناسی ثروت یک دارم کارمیکنم استاد
وقتی میگفتین عوامل بیرونی عامل اصلی ثروتمندشدن نیستن گوش داده بودم والگوهم براش پیداکرده بودم ولی انصافاهنوزدرکش نکرده بودم ولی باگوش دادن به این فایل انگاردرکش کردم انگارظرفم بزرگترشدووقتی ذهنم می خوادنجواکنه وبگه فلانی چون مردهست ولی توزن میزنم دهنش ومیگم یعنی خداقدرت داره به مردها ثروت بده ولی قدرت نداره به زنهابده وبهش میگم اگه داری اینجوری میگی یعنی تومشرک هستی وفکر
نمیکنی که خداکارهاراانجام میده وداری فکر
میکنی این خودت هستی که کارهاراانجام میدی وخاموش میکنم ومیزنم تودهنش .
درس بعدی که من ازاین فایل گرفتم وبه غرورم برخورداینه که اگرمیرم سراغ پول قرض کردن نشون میده که من چقدرآدم ضعیفی هستم والبته مشرک وتصمیم گرفتم همینجاتعهدبدم به خودم وهم توی دفترروانشناسی ثروت واین فایل هم گذاشتم جزوفایلهای روانشناسی ثروت یک تابارهاگوش کنم بهش
درس بعدی که من گرفتم این بودکه آقارضا
گفتن که بهشون توی خواب آیه عربی الهام شد
وبیدارشدن ومعنیش وخوندن که گفته بود
بخش بخش کن وبه این نتیجه رسیده بودکه بدهی شوخردخردبده بدهی که دوسال بودنمیتونست بده رابه لطف الله دوماهه پرداخت کرده بودوازاونجایی که من هم یه بدهی حدود10میلیون دارم البته وقت برگردوندن پول سه ماه دیگس ولی یجا
پرداخت کردن این پول برای ذهن من خیلی
بزرگه وبااین که پول به دست میارم ولی خرج
میشه ونمیتونم جمعش کنم پس تصمیم گرفتم
امروز زنگ بزنم وازطرف شماره حساب بگیرم
وخردخردبریزم وایمان دارم که بدهی من هم مثل بدهی آقارضاخیلی زودخداوندپرداخت میکنه بدهی بندشو.
ویه مورددیگه که یادم رفت بگم اینه که آقا
رضاگفتن من توی خواب آیه عربی بهم الهام شدوبیدارشوم ومعنیش وخوندم واستادهم گفتن بارهاوبارها پیش اومده که من ازاین خواب هادیدم می خواستم تجربه خودم ازاین خواب بگم البته چندین وچندبارخواب به شکلهای متفاوت دیدم حتی ولی به لطف الله توی خواب هاهمیشه سرم بالابوده وخوشحال بودم واین خوابی که آیه قرآن بهم الهام شداین بودکه من پارسال که هنوزبه این درک وایمان خیلی نرسیده بودم درگیریه موضوعی بودم و ذهنم درگیربودوناراحت شب خوابیدم توی یه خوابی دیدم بعددیدم من دارم توی خواب قرآن می خوانم باصوت وصدای بلندوخیلی واضح یهوازخواب بیدارشدم ودیدم نزدیک اذان صبح هستش به محض اینکه ازخواب بیدارشدم یکی انگاربهم گفت اون سوره ضحی بودرفتم قرآن وبازکردم ومعنی سوره ضحی راخوندم ودیدم معنیش اینه که خداداره قسم میخوره به روشنایی روز وآرامش شب که تنهام نزاشته وکلی اشگ ریختم الان که دارم میگم خودم احساساتی میشم وداستان توکل وایمان قلبی به خداداستان قشنگ وعجیبیه واقعا
درآخرهم
تعهدمیدم که به هیچ عنوان وهیچ وقت وتحت هیچ شرایطی پول قرض نگیرم حتی اگرجونم درخطربودوبدونم که فقط یه انسان مشرک وضعیف پول قرض میگیره وتعهدبدم که اگرمی خوام نتایج متفاوت بگیرم ازهمین الان تصمیم بگیرم وهمه بدهی هاموپرداخت کنم .
وخدایی که به شدت کافیست
درپناه الله مهربانی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدایا شکرت که هدایت شدم به این فایل
بازم آگاهی بازم داستان هدایت خدایا شکرت
آگاهی هایی که دریافت کردم از این فایل اینکه
اقا رضایی عزیز که همون طور توضیح دادن راجب بدهکاریشون به همکارشون 25میلیون همراه سود
و آقا رضای عزیز از خدا هدایت خواسته و خدا بهش الهام کرده که تیکه تیکه یعنی خود خدا هم تو خواب از قانون تکامل به اقا رضا الهام کرده این نشون میده که اقا الان بدهکاری از هر چیزی از هر ایده ای که میتونی شروع کن شده لباس نخر اما برو قرض هاتو بده چون ارامش رو گرفته واقعا
بخ قول استاد
خط قرمزت بشه وام گرفتن خط قرمزت بشه قرض دادن !!!حالا بخشیدن یک چیزه دیگه هست بخشیدن باعشق
من واقعا قبلا باورم این بود که باید وام ازدواج بگیرم تا بتونم ازدواج موفقی داشته باشم
خدارو شکر که خودمو جدا کردم از باورهای شرک آلود و محدود کننده
من زمین تا آسمان تغییر کردم نسبت به این چیزا خدایا واقعا از ته دلم شکر گزاری میکنم چون قبل از اینکه بخوام این بدهکاری رو تجربه کنم آگاهم کردی قرض نگیرم من حدود 18سالم بود خانواده همیشه میگفتن باید وام ازدواج بگیری الان خدارو شکر روی پای خودم هستم و بخوام ازدواج موفقی داشته باشم هرگز وام نمیگیرم و هرگز به خاطر ازدواج با طرف مقابلم خودمو به دردسر نمیندازم عاشقانه زندگی میکنم از زندگیم لذت میبرم از پول و ثروتی که خدا روز به روز بهم میده به بی نهایت استفاده درست میکنم و بدون قرض و وام یک زندگی خوب میسازم من همیشه به خودم میگم علی جوری زندگی کن که شب اروم بخوابی رو بالش و این برام مهم تر از همه چیزه
خداوند منو نیافریده برای اینکه زندگی کنم وام بگیرم بعدش با هزاران استرس از دنیا برم
من ذره ای از وجود خداوندم خداوند دوست داره من در آزادی مالی زندگی کنم
این موضوع برمیگرده به همون کلید قرآن
که تو قران میگه خدایا مارو به راه راست هدایت کن راه راست رو من انتخاب میکنم
راه راست کدومه ؟ارامش الگو داری براش؟زندگی استاد عباس منش
راه گمراهی ترس ؟ بدهکاری زنگ زدن شب تا روز طلبکاران و مجبور بودن فروختن لوازم خونه و هزاران چیز دیگه
راه درست ؟
خدایا تنها تورو میپرستم تنها از تو یاری میجویم
خدا هم میگه چشم من راه رو بهت نشون میدم
یه هدایتی میاد تو خواب به وسیله آدمها واقعا خدا هدایت میکنه
وام گرفتن به جهان خداوند ارتعاش ،عدم احساس لیاقت ،فقر،شرک ورزیدن ،و دور شدن از مسیر خداونده یه جورایی وام گرفتن یک باور زنجیره میسازه دلیل اینکه افراد وام میگیرن اینکه
وام بگیرم چون وسایل ها گرون میشه
وام میگیرم چون اکثر باورهای دیگران اینکه با وام میشه ازدواج کرد با وام میشع خونه گرفت دیگران هیچ راه دیگری رو نمیدونن
اما یک نیرو همه راه رو بلده همون خدای تو قلب من و تو همون خدای دانا توانا قدرتمند ثروتمند راه بلده خدایا شکرت خدایا اونقدر به من ثروت بده در ارامش باشم رها باشم هرچی خواستم رو بخرم
استاد عزیزم رضای عزیز خانوم شایسته سپاس گزارم که باعشق این فایل رو آماده کردید !!!
خدایا شکرت برای اینکه انقدر دوست داری ما رشد کنیم و انقدر دوست داری ما باور کنیم این مسیر رو، که نمونههایی رو سر راهمون میذاری مثل این سه عزیز که ما بیشتر باور کنیم.
که بگی منصور ببین فقط عباسمنش نبوده
ببین اولی رو
ببین هادی رو
ببین رضا رو
و ندیدی هنوز خیلیهای دیگه رو
دائم خودمو خیال میکردم.سط این مصاحبهها که نشستم تو یه فضای آروم و دارم گزارش نتایجم رو میدم.
و استاد میگه دیدید بچهها منصور عزیز چقدر نکتهی کلیدی و مهمی رو گفت؟!
میدونم که این برای من شاید از تایید طلبیم بیاد ولی دست کم به قول استاد خوبه که من تایید رو بابت موفقیتم بگیرم تا شکستهام و قربانی شدن هام…
وای آقا رضا
آقاااااااا
من سپاسگزار اون ثانیههایی هستم که خرج تدوین این فایل کردین…
من فایل صوتیش رو گذاشتم برای خودم و داشتم زیر بارون قدم میزدم که یهو وسط حرفای شما صدای استاد اومد که بپذیر خودت رو، خدا تو رو پذیرفته….
یه لحظه میخوب شدم و نفسم با بغض و صدا رفت تو (نمیدونم شدید اینجوری یا نه… شوک لحظهای)
اصلاااااا نمیدونید این فایلهای نتایج با من داره چیکار میکنه
چقدر تو روان و ساده و صادقی مرد
تحسینت میکنم بسیاااار آقا رضا
چقدر نجواهایی که بلند بلند میگفتی نجواهای منم بوده و هست….
چقدر راجع به حسادت به استاد قشنگ گفتی… حتا حسادت به دیگران…
من تو نتایج دوستان فایل اول که استاد راجع به یکی از بچه ها حرف میزنه که بیست و یک سالشه و الان کلی اتفاق رقم زده و پدر مادرش رو خوشحال کرده و….
و تو هفده سالگی مهاجرت کرده و….
آنقدر شیطان بهم مسلط شد سر اون فایل که نتونستم حسادت نکنم و هیچ تکنیکی حالمو خوب نمیکرد…
میگفتم منصور خب اون تونسته تو هم میتونی… ولی ذهن چموشم میگفت بی عرضه… خاک تو سرت… تو تو هفده سالگی سر کلاسای تکواندو با اینکه پسر مربی که بازیکن تیم ملی بود با تو تمرین میکرد (به خاطر قدت) تو ولی خودتو با کوچیکترا مقایسه کردی و گفتی اوووووه این شش سالشه دان دوئه… من هیفدهههههههخ سالممههههههههه!!!
جالبه الگویی که موقع شنیدن اون فایل داشت تحقیرم میکرد با مثالی داشت تحقیرم میکرد که خودش باعثش بود… مقایسه کردن
من موقع شنیدن اون فایل از بیخ حس بی عرضگی کردم چون ذهنم نمیپذیرفت که برای منم میشه چون من الان دوازده سال بزرگتر از اون عزیز هستم و احساس عقب موندگی ولم نمیکرد….
انقدر این حس در من عمیق بود که حتا اسم اون عزیز یادم نمونده….
میدونم که اینجا برام یه نکتهای هست باریک تر از مو… و امیدوارم خدا هدایتم کنه تا پیداش کنم و حلش کنم
اگه تجربه مشابهی دارید و راهکاری دارید ممنون میشم برام بنویسید….
من این روزها پر از پیچیدگی ام…. چون پر شدم از دانستههای عمل نکرده شاید
شنیدن این تجربهها از رعایت مسیر درست و پرهیز از پندار و گفتار و کردار نادرست، ثابت میکنه که این مسیر درسته.
نکته مهم شنیدن این نتایج از زبون این عزیزان برام این بود که کلی نجوای مشترک حس کردم در کلامشون…
من الان در وضعیتی هستم که با بخشهایی از نجواهای پیش از موفقیت این عزیزان همذات پنداری میکنم و عجیب اینکه همگی نجواهای مشترک داشتن اما ایمان قلبی شون رو دنبال کردن و مثل دونهی در دل خاک جوونه زدن. باورم رو به خودم بیشتر کرد و باورم رو به الهامات قلبیم هم بیشتر کرد.
اما دو فایل بعدی چون رنج سنی شون با من نسبتا یکی بود حسم رو بهتر کرد….
میدونید من فکر میکنم گیر کردم در گذشته
فکر میکنم یه الگویی تو ذهنم هست از موفقیت که دایم خودمو باهاش مقایسه میکنم
از خدا حمایت و هدایت میخوام که بیام و از گشایشهام و نتایجم بنویسم…
من نتیجه داشتم… خیلی هم داشتم… اما چون در مدار احساس لیاقت بالا نبودم، خودم رو کشیدم پایین دوباره و دچار رکود شدم… ویژه از لحاظ مالی….
خداروشکر میکنم که در حوزه سلامتی در مدار عالی ای هستم
در حوزه رابطه عاطفی… رابطه م بسیار بسیار عالی شده
در حوزه روابط با دوستان روابطم عالیه و در برخورد با آدمهای نامناسب وجه مناسب شون نصیبم میشه
البته همه اینها زمانی سر جای درست شون هستن که من در هماهنگی کامل با خودم و خدای درونم هستم… چون در اون صورت جاذبهم طوری میشه که مثل کره زمین در مدار حیات قرار میگیرم….
همین الان که دارم مینویسم… در سرما… در ایستگاه بی ار تی بالاتر از میدون ولیعصر تهران…. منتظر اتوبوس…
کمی بهترم….
و این کمی خوبه
منصور عزیزم خدا تو رو رها نکرده
دوست عزیزی که این کامنتو میخونی… اسم خودت رو جایگذاری کن
…… عزیزم خدا تو رو رها نکرده
نوشته بود جایی همانطور که برای موسی بود… برای عباسمنش بود… برای تو هم هست… برای من هم هست…
بغض دارم… اما پر از امیدم… چاره ای ندارم جز امیدواری
خدایا من به هر خیری که از تو بهم برسه فقیرم
استاد جان مطمئنم هر وقت این کامنتو بخونین تو دلتون میگین منصور کم نیاریا… ادامه بده…
من رو متوجه لیاقتم و شایستگیم کن…
جالب و نشونه نیست که فامیلی خانم شایسته شایستهست؟!
شنیدن حرفای رضا کمک کرد که زور نزنم منم نتیجه داشته باشم که انگار عقب نمونم… مسابقه ی دو نیست که هشت دور عقب باشم و کم کم دیگه ول کنم و بگم من که دیگه نمیرسم به اینا ولش کن…. اصلا مگه قراره به کسی برسم؟ من قراره خودم باشم و به چیزی برسم که مال منه…. از کجا معلوم پا نشم و راه نیافتم نم نم و همون اول مسیر چون اتفاقا سرعتم کمه متوجه چیزی بشم کنار جاده که بقیه ندیدنش و همینطور به جای لذت بردن از زندگی فقط و فقط مشغول جا گذاشتن همدیگه ن….
و شاید اشکال من اینه که موفقیت رو در اول بودن میبینم…
به تاثیر مدرسه و تربیتم…
چون همیشه آخر بودم… نفر آخر کلاس… نفر آخر خانواده…
من الان منهای یک روز که جا انداختم چون عادتی داشتم انجام میدادم تمرینم رو، نزدیک شصت روزه داره روزانه تمرین شکرگزاری و ستاره قطبی رو انجام میدم…
تا یکماه نتیجه فوق العاده بود… خیلی عالی….
من حتا هیچ کدوم این حس ها رو نداشتم.. اتفاقا اونقدر تغییر کرده بودم مخصوصا با تمرینات عزت نفس که تو خونه حس میکردم از لحاظ فرکانسی بالاتر از همه م و خودمو اصلا آخر نمیدیدم….
حس میکردم بچه اولم … ولی این حس اول بودن نبود… حس تو آغوش خدا بودن بود….
دقیقا در بهترین نقطه هماهنگی بودم…
و خارج بودم از ماتریکس مسابقه و وصل بودم با منبع..
الانم انگار یه جورایی جوابمو پیدا کردم…
وای خدای من
چقدر عجیبه… جوابمو پیدا کردم… من کامنت رو خیلی وقت پیش بستم اما یهو دلم افتاد وسطش یه چیزی اضافه کنم که این خطوط همینجوری بی اختیار داره ظاهر میشه روی صفحهی سفید موبایلم…
خداروشکر میکنم که فهمیدم به جای لذت بردن درگیر رقابت شدم
چقدر حسم بهتره الان…
بدون اینکه نگران باشم کجا وایستم که صندلی خالیشه بشینم …. همینکه حسم بهتر شد واقعا و گفتم بچه ها چقدر حسم بهتره… دقیقا کنارم یکی پا شد و نشستم و دارم مینویسم….
وای بچه ها بذارید یه چیزی بگم…
من یه دوره دارت رو شروع کردم. بازی جالبیه برام
و پر از نکته است و اتفاقا مرتبطه به شکل عملی با این آگاهی ها… اینکه هدف رو ببینی و بزنی… و خیلی به ذهنیت و باور مربوطه…
یکی از بازیکنای حرفه ای شون نکته مهمی که میگه اینه: stay positive .
من انقدر اشتیاق داشتم که ….. (خدایا دلم برای کلمه اشتیاق تنگ شده بود… شکر که دوباره متوجه ش شدم… چیزی که شاید گمش کردم همینه…. یه دوره شعار دلم بود… مشتاق اشتیاقم… چون نتیجه اشتیاق رو دیده بودم و همیشه به شاگردام میگفتم اشتیاق داشته باشی راه برات باز میشه و یه ایمانی دارم اصلا به این… چون تو حوزه تئاتر راه برام همینجوری باز شد و خدای من…. الان شبیه کسی شدم که در انباریشو باز کرده و یهو با موفقیت هایی که داشته مواجه شده… انگار قلبم گرد گیری شد…. وای خدای من… همین الان که نوشتم انگار قلبم گرد گیری شد… دقیقا سر همون جمله آفتاب تابید روم….. چون دقیقا سر اون جمله تو میدون جهت اتوبوس تغییر کرد وگرنه کلا آفتاب پشت اتوبوسه الان)
خدایا شکرت…. خوشا این پرش ذهنی هایی که سرشار از آگاهیه…
چی میگفتم…
آها مشتاقانه داشته دارن رو تمرین میکردم و مربیم آقای شایسته:) گفت منصور بیا تو مسابقات… گفتم من؟! گفت اره. گفتم باشه..
بعد از ملاقات اول اسمم رو تو گوشیش منصور قهرمان سیو کرد…
خلاصه رفتم و تو مسابقات سوم شدم… کمی اگر احساس لیاقتم بیشتر بود اول میشدم… قطعاا… اما نکته داشت برام…
فهمیدم من انگار تا یه جایی باورم رو بستم… بالاتر از اون موفقیت رو ترمز دارم….
اینو میخواستم بگم که تو یکی از مسابقه ها… من خیلی خوب داشتم امتیاز میگرفتم…. موقع تمرین… بازی که شروع شد… دارتام همه رفت تو در و دیوار (به اصطلاح به هدف نخورد) … و من استرس گرفتم و بهم ریخت ذهنم. و نتونیتم ذهنم رو کنترل کنم… و کم کم زور زدم که ذهنمو کنترل کنم…. بدتر میشد… زور میزدم عقب نیافتم بیشتر عقب میافتادم … زور میزدم فینیش کنم بدتر میشد….
و طرف مقابل چون آرامش داشت براحتی امتیاز میگرفت و براحتی در زمان مناسبش فینیش میکرد
مطمئنم استاد اگه با دارت و قوانینش و حال و هوای بازیش آشنا بشه راجع بهش حرف میزنه و کلی نکته طلایی بیرون میکشه….
خلاصه هیچی…
رقتم پیش آقای شایسته گفتم آقا من چرا اینجوری شدم؟
عین بچه های چهارساله نشسته بودم جلوش که راهنماییم کنه…
گفت درگیر رقابت شدی…
آقا همین کلمه رو گفت و من رفتم بازی بعد رو چهار هیچ بردم :))
یاد اون تجربه افتاده م
نیازی نیست ما مسابقه بدیم… خدا برامون مسابقه میده
ما فقط کافیه در لحظه باشیم و آرام باشیم و لذت ببریم
همین الان مجموع این تجربه این شعر مولانا رو بهم یاداوری کرد
پیاده شدم
به به چه هوای پاکی
چه منظره ای
البرز پوشیده از برف
خدایا شکرت
اینو مولاناگفته :)))
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو بیباکترم از شیر
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر
الان از جایی رد شدم که حدود یه هفته رد برف بخاطر سرما مونده بود… الان دیدم محو شده بود
جوری که انگار هیچوقت نبوده
باورهای محدود کننده هم همینجوری ن…
حال بد حتا
آفتاب که بتابونی
تمومه کارشون
این شعر خودم یادم اومد
دانهای تو، در دل خاکت نهفت
آب آگاهی بگیر و مینیافت
خدایا شکرت
همین لحظه بخاطر بارون دیشب یه تیکه آب یه جا جمع شده… وقتی شعر بالارو مینوشتم چون سرم پایین بود متوجهش شدم…
یه تیکه از آسمونو رو زمین دیدم
خدایا فرکانسهام رو هم به زیبایی این ادبیات کن… به زیبایی حرفهای زیبام کن…. یا اینکه کلا دهانم رو ببند تا فرکانسم زیبا نشده لب به سخن باز نکنم
خدایا شکرت
ممنونم از هر سه شما و استاد عزیز که قدر و قیمت این داده ها رو انقدر میدونن که با این ظرافت و دقت برای این محتوا زمان میذارن
دوستتون دارم
تو کل این کامنت حال من خوب شد
مشتاق تر شدم به شنیدن فایلهای رایگان
و ارزشمند تر شد برام فایلهایی که خودم با ثروتی که ساختم با هدایت الهی خریدم
و همچنین بچه ها باعث شدن یه سری فایل رایگانی که تا حالا ندیده بودم به چشمم بخوره
و چقدر خوبه که سایت داره آپدیت میشه
چون اینکه آخر صفحه هر فایل رایگان دکمه قبل و بعد هست عالیه… من با اونا کلی فایل جدید دیدم که دانلود کردم بشنوم و مطمئنم به دردم میخوره…
شکر
پیشاپیش میبینم کامنت عزیزی رو که میاد مینویسه چقدر ممنونه که من این کامنت رو نوشتم و به الهام قلبیم بله گفتم و عمل کردم… منم از اون ممنونم که دید و گفت…
شکر
منصور عزیزم سلام …
امیدوارم وقتی داری این کامنت رو میخونی در بهترین زمان و مکان باشی و همرنگ اسمونی که تو آبگیر مونده از بارون دیدی و پرنور مثل آفتابی که سر پیچ میدون به صورتت تابید …
برادر عزیزم ازت ممنونم که نوشتی ،جمله به جمله ت رو با چشمای قلبی خوندم …گفتم خدایا شکرت تنها نیستم …
خدایا شکرت که من رو هدایت کردی به فعال کردن کامنت آقا منصور …
این جهان توحیدی مجازی چه میکنه با آدم …
منم چند روز بود انگار مسخ شده بودم،نمیفهمیدم چمه…هرچقدر دنبال دلیل میگشتم کمتر پیداش میکردم …
یاد حرفای استاد میفتادم ،جمله هاش تو سرم میپیچید:
وقتی حالت بده،حتی غذا هم بد مزه ست،هیچ دلخوشی انگار وجود نداره،تو فقط باید تلاش کنی ی ذره بهتر بشی!ی ذره حالتو خوب کنی! ی ذره!
حال بد مثل آتیشه !با هرمنطقی دستت رو بکنی تو آتیش میسوزی!
تو بدترین شرایط نکات مثبتی پیدا کن و فکر کن اگر اونا نبودن چقدر اوضاع بدتر میشد
مسیر کشتی به سمت هدفش مسیر مستقیم نیست،یکم از مسیر خارج میشه ،باز برمیگرده تو راستای مقصدش،ولی چون زمان های بیشتری تو مسیر درست میره،بالاخره به هدفش میرسه،زندگی ماهم همینه،باید فقط تلاش کنیم بیشتر تو مسیر درست بمونیم
خودتو دوست داشته باش،خودتو از هرکسی توی جهان بیشتر دوست داشته باش
میدونی …خیلی باخودم تکرار کردم …کشتی داشت از مسیر خارج میشد،سکان رو گرفتم و نزاشتم …
من فقط ی ذره تلاش کردم حالمو بهتر کنم …
بعد انقدر کامنت های خوب خوندم که الان اصلا شبیه ی ساعت پیشم نیستم …
مخصوصا بعد این جمله ی توی کامنتت…
سعیده ی عزیزم خدا تورو رها نکرده …
این صدای خدا بود برای من …
چون این روز ها ورد زبونم این آیه بود …
بزار از اول سوره برات بنویسم تا باهم ی بار دیگه بخونیم
و قرار بشیم تو عشق خدا …
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى ﴿1﴾
سوگند به روشنایى روز (1)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾
[که] پروردگارت تو را رها نکرده و با تو دشمنی نکرده (3)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾
و بزودى پروردگارت انقدر به او عطا خواهد کرد تا خشنود شوی(5)
ممنونم ازت منصور جان
برای تموم نوشته هات
برای تموم تجربیاتی که سخاوتمندانه در اختیارمان میزاری
از خدا سپاسگزارم برای هدایتم به این جهان توحیدی
الهی شکرت …خدایا شکرت …..
سپاس از مهر شما سعیدهی عزیز
در بهترین زمان ممکن خوندم پیام شمارو و هیچ چیز زیباتر ازین نیست که تو جایی رد پایی بذاری که کسی رو حتا کمی خوشحال کنه…
حتا خودت رو
هم دیدن کامنت شما و مرور اون جمله ی طلایی باعث شد بغض کنم و اشک دوید تو چشمام و ناگهان شیفت فرکانسی کردم…
ما نیاز داریم به این گردگیری ها
دیروز داشتم فکر میکردم چرا کسی چیزی نمینویسه بخونم… چون توجه مستقیم بویژه وقتی آدم کوک نیست میتونه حال آدمو خوب کنه…
این کامنت راستش از عجیب ترین کامنتها بود برام چون تو دل کامنت از احوال ناخوشم گفتم و تو دل کامنت هم شیفت فرکانسی برام رخ داد و خداروشکر…
شاید جالب باشه بگم الان نساز داشتم یاد لین کامنتم بیافتم چون نجواها بویژه وقتی تو کمی از راه خارج میشی پدر در میاره…
پشت هم اتفاقات و نشونه های خارج از مدار میبینی… مثل شهاب سنگها و برادههای کهکشانی که با سرعت در حرکتن و اگه من نقطهی جاذبه م مثل کره زمین درست نباشه از مدار حیات خارج میشم و اونا بهم برخورد میکنن… به هر صورت ما مختار شدیم و اختیار بهمون داده شده… یعنی خواستیم این اختیار رو…
تمام هستی رو اتومات وصلن و در اتصالن با منبع… ما تنها موجوداتی هستیم که مختاریم بریم تو در و دیوار و فالش بزنیم یا نه… سهم خودمون رو در این سمفونی درست ادا کنیم و خوشاهنگ ترش کنیم…
مولانا یه شعری داره در این باره که عشق رو باهاش معنی میکنه
گویند عشق چیست
بگو ترک اختیار
هر کو ز اختیار نرست
اختیار نیست
میگه عشق اینه که با اختیارت اختیارت رو بدی دست خداوند….
و در واقع بری تو هماهنگی…
راستی بسیار ممنونم از مثال کشتی و یاداوری حرفای استاد عباسمنش
خداروشکر که شما نوشتین و زمان گذاشتین…
این تبادل ها تزکیه میاره وپاکی دل
شکر از وجود شما و شکر برای تحولی که کسب کردید…
تحسین تون میکنم
و شکر برای این سایت الهی و تمام آگاهی هایی که از طریقش جابجا میشه
بنام خداوند هدایتگر
سلام به یاداوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی
اولین چیزی که بشدت لذت بردم ازاین فایل اون گفتگویی دلی اقا رضا با خداوند خودش بود
دگرگون شد وجودمن
تمام بدنم دون دون شد اشک توچشمام جمع شد
خدایی من
الله اکبر
خدایا بدهی بنده خودتوبده
من به بنده تو بدهکارم هم من بنده توام هم اون بنده توس من ندارم بدم تو بده
این همون تسلیم شدن دربرابرخداس
خدایامنوهدایت کن
من نمیدونم چجوری تومیدونی
من ضعیفم توتوانایی
وظیفه من فقط بندگی کردنه
وظیفه تواینکه کارهایی منوانجام بدی به بهترین شکل ممکن
چجوری من نمیدونم تومیدونی توگردنت کلفته
وظیفه تواینکه ارباب خوبی باشی برامن
چجوریشومن نمیدونم
همونجورکه برای موسی دریاروبازکردی
همونجورکه برای اسماعیل اب اوردی
همونجورکه برای مریم غذا درست کردی
همونجورکه کوه به تسخیرداود دراوردی
همونجورکه باد به تسخیرسلیمان دراوردی
من چه بدونم چجوری از چه راهی توخودت میدونی
خداوند هیچ وقت دیرنمیکنه
خداوند خوش قولترینه
خداوند همیشه درحال هدایت ماس
تصمیم شما تایید میشود
به هرمسیری بخوایی بری من هدایت میکنم چه به مسیرگمراهی چه به مسیردرستی
الله اکبر
خدایاشکرت
درسی که من از صحبت هایی رضایی عزیز دراین بخش گرفتم بعداین جمله زیباش
خدایا من میخوابم تومنوبیدارکن و به من بگو چیکارکنم
اینکه دفترشکرگذاری داشته باشم
من همیشه به زبان شکرگذاری میکنم منتهی دفترمشخصی نداشتم
ولی با صحبت هایی رضایی عزیزتصمیم گرفتم دفترمشخصی به اسم شکرگذاری داشته باشم و شب هاقبل خواب وصبح ها به محض بیداری
شکرگذارپروردگارم باشم
برای شروع ی روز فوق العاده
تصمیم گرفتم توهمون دفترم خواسته هاموبعدازشکرگذاری تواون فرکانس عالی بنویسم وبا خیالی اسوده با ایمان و اطمینان بخداوندبخوابم
خدایاشکرت
الله اکبر
استادحتی تو این موردم خداوند قانون تکامل یاداوری میکنه اینکه قدم به قدم جلوبرو بدهی تیکه تیکه کن و پرداخت کن
خدای من توروسپاسگذارم
تحسین میکنم رضایی عزیزوکه اینقدر خوب عمل کردبه تمام اموزه هایی استاد
اینکه موبه مو به انچه که استادگفتن عمل کردوبا ایمان قوی جلورفتن
واقعا تحسین برانگیزاین گونه عمل به انچه که میشنویی
وخداونددرتمام لحظه ها درحال هدایت ماس
خدایاشکرت
درتمام صحبت هایی رضای عزیز من فقط تکرارمیکرذم
الله اکبر ببین خداچجوری هدایت میکنه
الله اکبر ببین خداونداز بینهایت طریق هدایت میکنه
الله اکبر ببین با خداباشی پادشاه روزگاری
الله اکبر به این همه بزرگی
الله اکبر به اینه همه بخشندگی و عظمت
استادعزیزم چقدر از کیفیت تصویرشما لذت بردم
وچقدرعالی به نکات طلایی اشاره کردید
اعتمادبه اینکه خداوندهادیه
خداوندداره درهرلحظه به شکل هایی مختلف وبه بینهایت شکل ماروهدایت میکنه
ماهدایت رو دریافت کنیم وعمل کنیم بهش حتی اگرخیلی سخته
چقدرزیبا بهمون یاداوری کردید
اینکه تحت هیچ شرایطی پول قرض نکنیم
وام نگیریم
وتحت هیچ شرایطی پول قرض ندیم
کارادمایی ضعیفه
خودتونومتعهد کنید
تحت هیچ شرایطی مثل ادمایی ضعیف عمل نکنید
واز خداوند بخواید کمکتون کنه
تا پولشوبسازیدوقتی خودتونومتعهدمیکنید درا باز میشه مسیرها گفته میشه
زمانی پول ببخشی به دیگران که دنبالش نباشی
اگربهت دادن که دادن ولی اگربهت ندادن هیچ مشکلی برات پیش نیاد و احساس بدی نکنی برات مهم نباشه
الله اکبر به این قوانین بدون تغییرخداوند
خدای من بسیاربسیار خوشحالم از اینکه معبودی مثل تورو میپرستم واز تنها از تو یاری میجویم
تو بینظیری
تو بینظیری
تعهدی که من بخودم میدم
1. دفترشگذاری
2. بنده ضعیفی نباشم تحت هیچ شرایطی نه پول قرض بدم نه قرض بگیرم نه وام بگیرم
3. نوشتنه خواسته هام قبل ازخواب وبعداز بیداری
4. احساس خوب و توکل بخداوند
خدایاسپاسگذارم ازاین مسیرالهی
خدایاسپاسگذارم از داشتنه معبودی مثل تو
خدایاسپاسگذارم از استاد بینظیرم
خدایاسپاسگذارم برااین همه نعمت و فراوانی ثروت
خدایاسپاسگذارم برااین سایت وکامنت هایی بینظیرش
خدایاسپاسگذارم به تمام انچه که بهم دادی وتمام انچه که درمسیررسیدن به منه
خدایا هدایتم کن تا دراین مسیرالهی ثابت قدم باشم
خدایاهدایتم کن تا فقط زیبایی هاروببینم
خدایاهدایتم کن تافقط ذکر شکرگذاری و صحبت ازخواسته هام بر زبانم جاری بشه
خدایاهدایتم کن تا مثل ابراهیمت باشم
سربلنددرمقابل عظمت تو
عااااااشقتونم
به نام تنها خالق زیبایی های بی پایان
سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من
خدایا من ازت میخوام کمک کنی تمام بدهی ها و وام های این بنده توهم تموم بشه تا بنده های خوب تو که از من طلب دارند به پول ها و بدهی هایشان برسند پس تعهد میدم که دیگه تهت هیچ شرایطی نه از کسی پول بصورت قرضی بگیرم و نه دنبال وام برم دسته چکم رو هم که دیشب پاره کردم رفت.
ایده جالبی و دادند رضا جان و استاد اونم اینکه باید خودمو متعهد کنم و هرچی کار میکنم اول بدهی هام رو بدم و تمرکز رو بزارم رویه تسویه حساب ها و آزاد کردن ذهنم اجازه بدم تکامل مسیر خودشو بره تا من هدایت بشم به مسیر های درست و کم کم باورودی های مالی اول به صفر و بعد قدم های بزرگ تر و بهتر و بردارم و اجازه بدم تصاعد کار خودش رو بکنه بنظر من بزرگترین در گیری ذهنی یک آدم میتونه بدهی باشه مخصوصا وقتی دائم پیگیر گرفتنش باشند ازین پس هیچ خرجی نمیکنم و از سرمایه ام خودم تسویه میکنم حسابامو و آزاد میکنم خودمو و پرکردن مغازه و جوری جنس روهم میسپارم به خدایی که منو به این مسیر هدایت کرده
بازم سپاسگزارم از همتون بابت وقتی که واسه انتشار این حجم از آگاهی گذاشتین