نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12 - صفحه 1

482 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 14
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم

    سلام به دوستان عزیز و ارزشمندم

    به امید الله یکتا میریم برای شنیدن داستان تغییر و تحولات دوست عزیزمون، که چطور تصمیم گرفت، چطور قدم برداشت و چطور باورهاشو آرام آرام با همراهی آموزه های استاد تغییر داد و چه رضای جدیدی خلق کرد. خودشو ساخت الحق که تغییـر شخصیت جهادی اکبر میخواد. الحق چه کاربزرگی کرده واقعا تحسینش میکنم.

    …در ادامه ماجرا صحبت های رضا رو میشنویم و میبینم که میگه:

    استاد شما میگفتین که دسته چک نداشته باشیم. یک روز اومدم تا این 4تا دسته چک رو پاره کنم. نتونســتم. نتونستم این کار رو انجام بدم. حالم بد شد و کلی نجوا به ذهنم اومد.(تو که پول نداری، تو که پس انداز نداری،چطوری میخوای جنس بخری،…)

    راضـی نمیـشدم که نتونـم انجام بدم.چون هرچی استاد گفته انجام داده بودم و درست بوده.

    خب انگار هنوز کافی نبود تا ایمانش قوی تر از نجواها بشه پس چیکار کرد تا بتونه تا موفق بشه؟! در ادامه گفت:فرداش دوباره اون فایل مربوط به دسته چک رو گوش کردم و همزمان هم چشم هامو بستم وتجسم سازی کردم و تو ذهنم دسته چک ها رو یکی یکی پاره کردم.چقدر قشنگ چقدر قشنگ گفتی رضا جان: با ترس ولی انجامش دادم… واقعا این یعنی شجاعت، یعنی ترس داشته باشی ولی بری تو دلش، ولی انجامش بدی این یعنی شجاعت. واقعا دستمریزاد واقعا ماشالله واقعا آفرین به این شهامت و شجاعت…

    … بله بااین باورسازی ها و تقویت ایمان و جسارت دوباره انجامش میده.

    بالاخره موفق شدم دسته چک ها پاره کردم و احساس کردم که یک چیزی قلبم رو فشار میده استرس و نگرانی. بعد هی خودمو دلداری دادم. چه باورهای قشنگی گفتی: خدا بامنـــه، خــدا با مــنـه. نگران نباش اینم خدا برات درست میکنه. چه یادآوری های بجایی به خودت کردی: تو یکسال قسطهاتو پرداخت کردی تویی نتونسته بودی بعد 24 ماه یک دانه شو پرداخت کنی. بعد در عرض یکسال بدهی 25 میلیونی خودتو دادی. چقدر خوبه دیدن موفقیت ها و هربار یادآوری کردنشون.

    … وای چقدر باحال بود همینجای فایل یاد یک چیــزی افتادم که گفتین رفتم به عنوان یک چیز باحال و کار خوب برای چند نفری این کارم رو(پاره کردن دسته چک هام ) تعریف کردم و کلی هم سرزنش شدم تحقیرم کردن و گفتن تو دیوانه شدی. میـــدونیــد اینجا چی به ذهنم اومد اینکه رضای عزیز یک کار خفن کرده، یک کاری که در مخیله کمتر کسی میگنجه، کاری که باور و ایمان و دل بزرگ میخواد. یک کار غیر معمول انجام داده. یک کار غیر منطقی. کاری که افرادی که توی مدارش نباشن اونو دیوانه خطابش میکنن(مثل پیامبر که عده ایی بهش میگفتن او مجنون و دیوانه است.) پس هر حرفی رو به هرکسی نباید گفت بخاطر آرامش و ثبات فرکانسی خودتم هم که شده جلوی هیجانت رو بگیر و جـاهـل بازی درنیار و نرو بگو فلان کار خفن رو کردم. آره خیلی خفن هست خیلی موفقیت هست خیلی شجاعت میخواد اما نگو برادر من،نگو خواهر من، ای خوده من نگو…همینجا هم کلی فایل رو استپ کردم خندیدم میـــدونیــد ما (من+همسرم) هم یک کار دیوانگی کردیم وقتی تصمیم گرفتیم از نقطه امن و خونه قشنگ و شهر محل تولدمون عبور کنیم چیکار کردیم کلی پل های پشت سرمون رو خراب کردیم. کلی وسیله هامون رو که همون کشتی هامون باشه آتیش زدیم.بخشیدیم یا فروختیم. خوشبختانه فکر اون موقع منو همسرمم گوش داد و ما به خانواده هامون هیچ چیزی در این موضوع نگفتیم. گفتیم وسایل مون خونه باغ یکی از دوستان هست که البته واقعا بود اما همه ی وسایل نبود(در حد چندتا کارتون). الان کلی خندم گرفت و به همسرمم گفتم باهم خندیدیم گفتم فکر کن به خانواه هامون اگه میگفتیم میخوایم بریم تهران. اصلا نه کار داریم نه خونه نه هیچی حالا اینم بگیم وسیله هامون رو هم دادیم رفتـه یعنی میگفتن رسما فهیمه و حسین خل شدن. قطعا کلی جلومون رو میگرفتن قطعا یا همش با نگرانی ها و حرف هایی که منتقل میکردن نمیذاشتن این مسیر زیبای مهاجرت رو بچشیم.خداروشکر که نگفتیم هنوزم نگفتیم وقتی خواهند فهمید که با تعجب بگن شوخی میکنید و بعد بگن خوب کاری کردین….وای چقدر خوشحالم از این ایده. چقدر خوشحالم برای این تصمیم ها و کارهایی که کردیم.چقدر خوشحالم از این به یادآوردن ها. واقعا خودمونیم چقدر اون روزا شجاع بودما.(اینجا بخشی از خودمو اعتراف کردم. جایی گفتم که میدونم اگر دیوانه هم خطاب بشم دیوانگی از نوع قشنگیه. دیوانه از نوع عاشقیه. دیوانه از نوع بی عقلی نیست دیوانگی از نوع افسار رو از عقل گرفتیم دادیم به دل و شما عزیزان میدونید این هدایت خداست این خداست که جایگاهش دله و دل ما چقدر محکم و قرص بود و وارد این حرکت شدیم و داریم بزرگ میشیم و رشد میکنیم. اشکم داره درمیاد ار این حد حجم تغییری که آرام در من رخ داده. جاهایی که اصلا ندیدم اینا هم هدایته و فکر میکردم فکر های خوب خودم بوده. نه بابا من چیکاره باشم خدا میگفت و من میگفتم چشم. خدایا عاشقتم که من اگر ندیدمت تو منو هدایت کردی.خدایا عاشقتم که منو در حد این کار شجاعانه شجاع و بزرگ کردی تا بتونم انجامش بدم. خدایا تنها تو دانایی بر همه چیز)

    … خدایا فقط برق چشمای رضای عزیز و لبخندش رو نگاه کنید. خدایی براش باید کــف زد. ســوت زد تشویق و تحسینش کرد که چقدر قشنگ عقلش رو کنترل کرده و دلی و هدایتی درست ترین کارهایی که شجاعت و ایمان میخواد انجام داده.

    کار درست رو انجام بده. اصولت رو زیر پا نگذار. حتی اگر بقیه مخالفت باشن و بهت بگن دیوانهایمان تو میتونه به اندازه ی یک لشگر ادم برابری کنه و شکست شون بده.

    … درست ترین کار اون لحظه و اون زمان شرایط خودش رو انجام داد. شاید میتونست ببره بده به بانک تا از شر چک و دسته چک خلاص بشه. اما شاید برای اینکه اینکه این باور رو در خودش تا ابد محکم و قوی بسازه این درست ترین کاری بوده که در حق خودش کرده.پاره کردن دسته چک ها نه تحویل اونا به بانک… پس بی قضاوت ادامه میدیم و گوش میکنیم اقدامات شجاعانه رضای عزیز.

    (من همزمان که فایل رو پلی کردم شروع کردم به کامنت نوشتن و یک جاهایی فایل رو استپ میکنم و باز دوباره…اگر بدونید چقدر هدایتی و تمرکزی تر میشه فایل ها رو درک کرد.)

    با عصبانیت برادرش مواجه میشه چرا دسته چک هاشو پاره کرده، اونا اسناد مهمی هستن و …

    رضا چقدر قشنگ اینجا میگه: اتفاقا پاره کردم که بهم دیگه چک ندن…

    … میدونید بچه ها رضا مثل داستان ناپلئون بخاطر اطمینانش از پیروز شدن کشتی هاشو سوزنده.

    برای این قـدمی که برداشتی تحسینت میکنم. و چه تصمیم مهمی گرفتین از بین بردن پلی برای خرید قسطی

    … و چقدر قشنگ در ادامه باورهایی رو در مقابل نجواای ذهنش آورد که تقویتش کرد نه سرکوب و سرزنش. باورهایی که داشت اساس توحیدی عمل کردن رو در وجودش رشد میداد.

    اشکال نداره کــم میخرم نقــد میخرم.

    چقدر قشنگ این قسمت هم اشاره کرد که : مــن بعدا متوجه شدم کــه خــدا داشت مدیریت میکرد. که اون افراد برای وصول پولشون زنگ نزنن یا دیر به دیر زنگ بزنن.

    * تصمیم مهم بعدی رضا اینه: حالا که من دارم نقد میخرم باید نقد هم بفروشم.

    تصمیم بزرگی که تا این 5سال کاری که کرده بودم همش قسطی بود و حالا میخواستی تغییرش بدی. همه اوستاکارا، نجارا، بناها قسطی با من کار میکردن.طبق گفته ی استاد: اگر تو کسب وکارت، کاری که فکر میکنی نمیــشه اگر یکنفر داره انجامش میده پــس توام میتونی انجام بدی و میــشه.

    چقدر قشنگ گفتی که رفتی گشتی فردی رو پیدا کردی که فقط در کار ابزار یراق نقد کار میکرد.

    چون استاد گفته بود که : برو دنبال خواسته هات بگرد و نمونه و الگو پیدا کن، با افراد مصاحبه کن.

    خدایا تمرینت رو انجام میدادی و اون آگاهی ها رو اجرا میکردی و بعد این ایده بهت داده شد که از همین فرد بصورت نقد جنس هاتو بخر. به این شکل مدیریت کردی. حالا با قیمت منصفانه دانه ایی از اون فرد خریدی نه کارتونی از تهران.

    چقدر چقدر قشنگ گفتی: به این شکل کمبود منابع مالی خودتو مدیریت کردی.

    چقدر قشنگ تکامل خودتو رعایت کردی و تمرین هاتو انجام میدادی وعمل میکردی اینکه گفتی میرفتی هر روز صبح میرفتی مغازه اون بنده خدا هم خرید و فروش نقدی اونو میدیدی و باورسازی میکردی هم مایحتاجی که برای مغازه خودت میخواستی میخریدی.مثلا خرید دوتا انبر قفلی+دوتا انبردست

    … وای این قسمت که گفتین هدایت رو میشدید اینکه شما چقدر آســان شده بودی و چقدر آســان هم کار و کسبتت پیش میرفت.

    چقدر جالب نقد میخریده و نقد همون روز هم فروش میرفته همون دوتا دانه انبر قفلی رو خریدم فروخته میشد.

    _ دیگه حالا وقتشه تا تصمیمی که گرفتم رو اجرا کنم حالا من قرار بود نقد هم بفروشم.

    خیلی سخت بود،اینکه بعد از چند سال به یک فرد بگم من فقط نقد کار میکــنم.جوری سخت بود که گاهی با دست هام خودمو روی پیشخوان نگه میداشتم چون زانوهام سست بود.

    بقول دزفولی ها :زیر زانوییام سست بیدس از بس پام تکون میخورد نتونستم سرپا ایستم(آقا من اصلا لهجه مشهدی خودمم بلد نیستم حالا چه برسه که بخوام یک لهچه رئو در لحظه بشنومو بنویسم. صرفا جهت حس و حال رضا با اون لهجه زیبا نوشتم.به حوالی دقیقه 9 مراجعه شود.)

    بهای تغییر کردن من این بود که بعضی مشتری های قدیمی دیگه نمیومدن حتی حساب هاشون رو تسویه کنن. (البته اینم یک باوره و برای اینکه احساسش بد نشه نگرش جالبیه.) چندماهی اوضاع کمی سخت شد.قفسه ها خالی بود اما من ادامه میدادم و باهمون کت شلوار خوب و احساس خوب میرفتم مغازه. یواش یواش سر و کله افراد جدید پیدا شد که نقد میخریدن.

    چه خاطره جالبی از نقد کار کردن یک آدم تعریف کردی و درس گرفتی.نسیه نسیه است ده هزارتومن و سی هزار تومن نداره

    کسی که رفتاری بر مبنای نقد کار کردن داشت برام درس داشت. که این درسته که ایـن یعنی نقد کار کردن.متوجه شدی پس من هنوز باورم درست نشده که از رفتار ایشون سر 30 هزار تومن باقی مانده حسابم ناراحت شدم و این درس بزرگی برای من شد.(از تضادی که خوردی درسشو چقدر قشنگ گرفتی و برامون تعریف کردی.)خدایا شکرت برای این آگاهی ها.

    چقدر جنس آدم ها و مشتری ها عوض شد.

    افراد جدید از جاهای مختلف میومدن از آقا رضا خرید میکردن.

    افرادی با توان مالی بالا اونم نقد و اولین صورتی بود که نقد بالای 2 میلیون 300 شد.

    … خدا چطور آدم ها رو هدایت میکنه تا از کنار مغازه تو سال ها رد میشده و سال ها توام اونجا بودی حالا بیاد با یک فاکتور بالا خرید کنه. وقتی در مدار دریافت باشیخدا اونا رو هدایت میکنه به خرید از مغازه تو…چقدر داستان مدار وهدیت و ثابت بودن قوانین خداوند رو میشه اینجا بهتر درک کرد.

    خرید و فروش به روش های جدید و سبک فروش تلفنی….

    _کارت ویزیت شما روی زمین افتاده تو یک شهر دیگه، بعد یکی میاد از روی زمین برمیداره. خدایــا چطور چطور…(اصلا چطوریش به ما ربط نداره فقط ما باید کارخودمون، بندگی خودمون رو درست انجام بدیم اوس کریم کار خودش و چطوری کار خودش رو خوب بلده.) خدا هدایت میکنه. خدا هدایــت میکنه افراد، موقعیت ها و… رو در بهترین زمان و بهترین مکانخدایا شکرت

    خدایاشکرت که خداوند اینطور شما رو هدایت کرد، آدم های درست رو به سمت شما هدایت کرد، کسب وکارتون بهتر شد، بدهی ها پرداخت شد…معرکه بود معرکه…واقعا خداروصدهزار مرتبه شکر.

    _ برای موفق شدن اول باید آرامش ذهنی داشته باشید. وقتی وام و بدهی و چک ها رفت من تازه متوجه شدم آرامش ذهنی یعنی چی.ایده اجرا کردن یعنی چی. رشد کسب و کار یعنی چی.

    _در دوره هدف گذاری یکی از اهدافم این شد تا لاغر بشم. سال 93 حدود 137 کیلو وزنم بود. بارها هم تلاش کرده بودم برای لاغزی امانتیجه ایی نگرفته بودم.

    چقدر قشنگ گفتین که کارهایی که استاد میگفتن روی خودتون پیاده میکردین. اینکه چیکار کنی بهتر بشی. چیکاری برا خودت میتونی انجام بدی.چطور خودمو تغییر بدم.

    آدمی که برای خودش ارزش قائل باشه به خودش ضربه نمیزنه. با همین صحبت رفتم تا لیاقت خودمو نشون بدم تا لاغر بشم.

    از نظر جسمی هم متحول شدم سیگار نمیکشدم از نظر سلامتی هم بهتر شده بودم و 40 کیلو کاهش وزن پیدا کردم. موضوع لاغر شدنم خیلی سرو صدا به پا کرد..سوال کردن و کنجکاوی اونا باعث شد برم سمت توضیح دادن موضوع لاغر شدنم و کارهایی که کردم.

    _ از اواخر 94 رفتم در حوزه آموزش دادن اونم در تلگرام بصورت صوتی

    همیشه به دنبال ساده کردن کارها باشیم.

    همیشه به دنبال بهتر کردن کارها باشیم.

    … چقدر لابلای صحبت های رضای عزیز یک باور مخرب یکی از دوستانش که این باورهای مخرب در خیلی از ماها هم هست رومیشه دید. اینکه باورش این بود نمیتونست دربست حرف های استاد بپذیره بااینکه از روان شناسی ثروت 1 نتیجه گرفته بوده چون صحبت های استاد رو تحلیل میکرده، و مقاومت داشتمثلا میگفت بعضی جاهاش خوبه درسته بعضی جاهاش خوب نیست ومیشه جور دیگه فکر کرد. همین ویژگی اون دوست عزیزشون باعث شده بود که یواش یواش از آگاهی ها و آموزش های استاد دور بشه و حتی آقا رضا رو هم مسخره میکرده که تو از خودت فکر نداری دیگه همش چسبیدی به عباسمنش ول کن بابا و …

    خیلی جاب بود این داستان از سر کنجکاوی یکنفر دیگه هم عضو میشه.

    کانال تلگرامی از 2 نفر به بیش 100 نفر اونم عضو فعال و یک شبه شدم استاد. بنظرم اینجا نشان دهنده ایمان و استمرار در کار درست رو میش دید وماندن و پایداری هست. و تکامل اینجا تصاعد میزنه اینجوری. (یاد رشد درخت بامبو افتادم.)خدایا شکرت…

    شما یک شبه نشدی استاد. شما هر روز داشتی به این مرحله استاد شدن برای یک عده ایی میرسیدی فقط شاید دیده نشده. شاید دانشگاه به اون شکلی که ما میشناسیم نرفتی اما درس ها و واحدها گذروندی آقا رضا. چالش ها و تضادهایی رو به عنوان امتحان سپری کردی اونم با موفقیت و کنترل ذهن. شما اتفاقا بیشتر از هر دانشگاهی واحد و درس و تمرین وامتحان انجام دادی. اینجا دانشگاه خودباوری و خدا باوری است. اینجا یک راهبر و یک لیدر داره که مسیر رو برامون هموار کرده اونم کسی نیست جز استاد سید حسین عباسمنش. کسی که یک روزی تصمیم گرفت، ادامه داد، رشد کرد تکاملش رو طی کرد و حالا استاد یک کلاس درس نداره با بیان خودش به ما درس نمیده با هرکسی که از استاد درس گرفته به ما یاد میده. مثلا امروز استاد شما شدی که به ما درس شجاعتی که از استاد یاد گرفتی رو در عمل و نتجه هات یاد بدی. استاد شما چقدر خوشبختی که خودتو در این همه تکثیر کردی. خودتو در این همه شاگردی که به درجه بالایی از نتیجه گرفتن رسیدن کپی کنی. نگرش و دیدگاه هایی که بهشون رسیدی رو ترویج بدی و تزریق کنی با ممارتست عشقت و این همه فایل هایی که گوهر نابی از اگاهی هستن.استاد خیلی استادی. من هرکدوم از بچه ها رو میبنم که یک روز شاگرد اتاد بودن و الان خودشون یکپا استاد هستن اول به استاد تبریک میگم و بعد اون شخص رو تحسین میکنم.

    استاد واقعا با صمیم قلبم بهت تبریک میگم این همه ایی در همه جا و به هرشکل و کلام و زبانی. تاثیرات شماست تصمیمات شماست که البته اینم خوب میدونم اگر شما نبودی قطعا یکی دیگه بود شاید من بودم شاید تویی که میخونی بود اما الان این سرنخ در این روزگار به شما میرسه و من خوشحالم که هم عصصر و هم دوره شما شاگرد شما هستم و دارم اینقدر شاگرد میکنم تا روزی که استاد زندگی خودم بشم.

    خـــــــدایــــا شـــــکـــرت

    چقدر این صحنه که آقا رضا گفت هیچ ایده ایی نداشت فقط گفت تا 2روز دیگه دوره شروع میشه، حالا دوره چی باشه خدایا من مطلب ندارم. ایده این بود که از همون فایل های هدف گذاری که به هدف هات رسیدی کار رو انجام بده.و اینجوری قضیه رو دیدی که اینو یک هدف ببینی و حالا برو انجامش بده با همون فرمولی که به خواسته های دیگه ات رسیدی. چه نکته کلیدی بودا: موفقیت تکرار کارهای درست به شیوه ایی درست . یعنی ایشون یک مسیری رو رفته، یادش گرفته نتیجه رفته پس با همین الگو میره تا به هدف بعدی برسه.(برگزاری یک دوره آموزشی لاغری)

    خدایی اصلا کار رو سخت نگرفته

    خدایی من اگر بودم باید کامل بودم

    خدایی من چقدر باید از آقا رضا و این همه آسان دیدن و آسان گرفتن کارها درس بگیرم.

    در ادامه ماجرا خــدایــا چی میبینه خارج از تصور خودش. اصلا فکر نمیکرد که اون فایل صوتی درب و داغون با صدای بوق بیابونی تریلی ها که برای موتوری ها گرفته بودن با گوشی کم کیفیت و شرایط بی تمرکزی در مغازه ایی که نزدیک جاده و کمربندی بود مغازه ایی که مشتری رفت و آمد داشت….(یعنی باید باور کمال گرایی من وایسته کنار فقط تا آخر عمر برام فقط بــــوق بزنه.این باور کمال گرایی رو بذارم مسئول بوق بیابونی بچه ها چطوره. این باورم خیلی سرسخته بهش میاد بره یک گوشه کنار مغزم برام بوق بیابونی بزنه.زین پس بوق بیابونی= کمال گرایی برای من یکیه. یعنی فکر کنم این باورم تسلیم تسلیم شد با این قسمت دهنم باز موند خدایی از واکنش مخاطبین تلکرامی آقا رضا.) با خودم گفتم که حتما اون خانما میان فحش میدن. برای ضبط این فایل، اما نتیجه و بازخورد این فایل چیز دیگری است. خدای من چه پیام هایی. یک عده تشکر میکردن،یک عده سوال میپرسیدن اصلا پیام های جالب

    حالا من باید ادامه میدادم و جلسه دوم رو آماده کردم.

    خداوند اینا رو دور من جمع کرد. حرف منو به دل و قلب اینا نشوند و با شوق و ذوق اینا خـــدا منو مجبور کرد تا برم فایل بعدی فایل بعدی و بعدی و بعدی ….

    خدایا چطور این کانال رشد کرد…

    خدا افرادی رو دور من جمع کرد…

    چـــی میــشـه خدا این افراد رو دور من جمع کنه؟!

    همونی میشه که خدا دور اسماعیل و هاجر مردم رو جمع میکنه. چی میشه معلومه یک چیز عالی میشه وقتی خدا همه کاره است.

    … چقدر قشنگ گفتی یواش یواش تبحر پیدا کردم در تاثیر گذاشتن روی آدم ها و نوشتن مطالب و انتقال اونا به آدما….

    _ اینقدر مردم میگفتن که این فایل ها رایگان باشه حیفه…هی میشنیدم چرا رایگانه چرا رایگانه

    _ اینقدر محتواهای شما رو گوش دادم برای هر سوالی که در اون فضای تلگرامی من جواب داشتم و جواب همه رو میدادم.

    _ چه فکر قشنـگی کرده.هر بار از دخل مغازه اش توی جعبه ایی پول مینداخته تا پولها جمع بشه تا دوره بعدی رو بخره.

    _ یکنفر از مخاطبین کانال تلگرامیش اومد مشکلاتش با همسرش گفت میخواست طلاق بگیره و من طبق آموزه های شما باهاش چت کردم و بهش جواب میدادم و زندگیش متحول شد.

    حالا که شما اصرار داری به من مبلغ مشاوره بدی حالا خیلی دوست داری به من هدیه بدی هرچی خودت میخوای بدی.

    … چقدر قشنگ گفتین از این تضادی که مبلغ دوره با چیزی که شما پس انداز کرده بودین بیشتر بود. اولش ناراحت میشدین که نمیتونید بخرین بعد میگفتین اشکال نداره من باید درآمد خودمو بالا ببرم.واقعا احسنت به این نگرش

    … چقدر مثال اون ادکلن زدن جالب بود که گاهی ما آدم ها جوگیر میشیم. تکامل طی نکردن رو به یادم میاره که نهایت تاثیر یکی دو روزه در رفتار طرف ایجاد میکنه اما عمقی و در شخصیت طرف نیست. مثل عطر یک ادکلن که ماندگار نیست.

    … واریز اولین مبلغ مشاوره یا اولین راه درآمدی بصورت آنلاین و چقدر باورهایی که این لابلا گفتین منم دارم و چقدر ترمز دارم.

    منم اصلا خودمو لایق ندونستم جاهایی که واقعا خدمتی صادقانه و با عشق انجام دادم.همش بخاطر این باورهای منه که آدم ها هم با من اینطور برخورد کردند.

    میتونی بابت این مهارت هات فارغ از مدرک و هر چهارچوبی پول کسب کنی چون تو لایقی.

    خریدن رکودر دسته دوم سونی که دیگه سطح کار وکلاس کارتون رو برد بالا. کیفیت و شایستگی کارتون رو برد بالا. اولین ابزار و ارزش ابزار برای کسب و کار آنلاین تون “لاغری با ذهن”استاد عطار واقعا جالب بود این بیزنس چطور به وجود اومد.

    ………………………………………..

    جمع بندی استاد از ایجاد این کسب وکار ی که به وجود اومد

    وقتی شما مسئله ایی رو حل میکنید.

    وقتی شما میتونی یک مشکلی رو از خودت حل کنی بعد عده ایی هستند که اون مسئله رو دارند بعد میتونیم اون راه حل رو به اونا هم بفروشیم.تو مثال آقا رضا رسیدن به راه حل تناسب اندام.

    هر مسئله ایی که ما داریم و براش راه حل پیدا میکنیم. اینــو به عنوان یک فضایی برای خلق ارزش و ثروتمند شدن ببینید.

    چقدر جالب گفتین استاد جان اینکه:

    اولا خیلی ها این مسئله رو مثل ما دارند.

    دوما خیلی ها دنبال اون راه حل هستند که حاضرند بخاطرش پول پرداخت کنن.

    که باعث میشه هم شما راضی و خوشحال باشید هم اون کسانی که با راه حل شما مسئله شون حل شده راضی و خوشحال باشند.

    اما خیلی از ما نمیــتونیم بخاطر باورهای نامناسب در مورد ثروت از خدماتی که عرضه میکنیم بها و پول دریافت کنیم.باورهایی مثل اینکه: رومون نمیشه، خجالت میکشیم، فکر میکنیم پول گرفتن کار درستی نیست، آدم خوب که نباید پول بگیره، پول منشا شیطانی داره، اگر برای رضای خدا کار میکنی چرا پول میگیری و… و کلی باورهای تخریب کننده دیگه.

    چقدر استا جان قشنگ گفتین وقتی رضا داره روی خودش کار میکنه خداوند کمکش میکنه تا باورهاش تغییر کنه و آدم هایی رو سر راهش میذاره که برای محصولش بها پرداخت میکنن. بهش هدیه میدن. یا بهش بارها و بارها میگن این آگاهی ها و اطلاعاتی که میذاری نباید رایگان باشه.یعنی یواش یواش این باورها در ذهن آقا رضا تغییر میکنه.

    و این باور تقویت میشه که شاید من بخاطر این توانایی، این مهارتم، این خدماتم وکاری که انجام میدم و زمانی که میذارم باید بها دریافت کنم. تا ارزش قائل باشم برای کار خودم تا ارزش قائل باشم برای اون مسـیری که رفتم و برای اون مهارتی که کسب کردم و برای اون مسائلی که حل کردم.

    واقعا داستان قشنگی بود و انگار اصلا برای من کلی خودمو به خودم نشون داد و چقدر هم قشنگ توضیح دادن.

    همه ی این تغییراتی که کرد و آدم هایی که خداوند براش آورد بخاطر اون تغییری هست که ما کردیم و خداوند داره این آدم های جدید واتفاقات جدید رو میاره.

    تغییراتی که رضای عزیز گفت که کرده:

    نق نزدن و غر نزدن

    سپاسگزارتر بودن

    شور و اشتیاق داشتن

    کنترل فضای فکری

    قرض ندم و قرض نگیرم

    پاره کردن چک هام و …….

    همه ی این داستان ها که گفت اون داستان ها رضا رو آماده کرد برای این نتایج. اینا همه اش به هم ربط داره. که چی میشه یکسری آدم متفاوت میاد! چی میشه که یکسری ایده های متفاوت به ذهنش میاد! بعد یکسری کارهای متفاوت میکنی که یکسری کارهای فوق العاده ایی برات میاره.

    رضای عزیز از هیچی شروع کرد.میشود کسب و کاری رو شروع کرد با صفر.شروعش هم با حل یک مسئله است.

    چه مثال جالب بود اون شویی که آدم ها میان ثبت اختراع میکنن ایده ها و راه حل ها رو و ثروت میسازن.مثل یک ایده پولساز یک آتشنشان برای حل مسئله شیرهای آب.در لحظه شلنگ بهش وصل میشه و یک محصولی تولید شده. ارزشی خلق میکنی.

    حالا کی این ایده ها به ذهنت میرسه؟

    موقعی که باورهات تغییر کرده باشه.

    موقعی که تو فراوانی رو در ذهنت ساخته باشی.

    موقعی که تو احساس بهتری داشته باشی و خداوند بهت کمک میکنه برای احساس لیاقت.

    همه ی این آگاهی های ارزشمند رو استاد عزیز در “دوره های روان شناسی ثروت 1،2،3” و “دوره راهنمای عملی دستیابی رویاها” که معادل دوره سابقی که روی سایت بوده بنام دوره هدفگذاری خیلی مفصل و دقیق توضیح دادند و الانم خیلی با عشق بصورت کلید واژه برامون توضیح دادند.

    میـخوای ثروت وارد زندگیت بشه، مسائلی که تو زندگیت داری رو حل کن.مطمئن باش خیلی ها هستند همین مسائل رو دارند. میتونی محصولاتی رو تولید کنی که مسائل اونا رو حل کنی. که ارزش تولید کنی و بعد ثروت برات به وجود بیاد. دیــگــه از این زیباتر داریم که شما یک ارزش تولید کنی بعد بواسطه اون ثروت وارد زندگیت بشه، از این زیباتــر و قشنگــتر داریم.

    جهان باید گسترش پیدا کنه.کسی که داره ایجاد گسترش میکنه جهان حمایتش میکنه.

    شما با تولید محصولات تون، تولید خدماتی که شکلات و مسائل خودتون و دیگران رو حل کرده، دارید جهان رو گسترش میدین. به همین دلیل خداوند به شدت شمــا رو حمایت میکنه.چــــون ایــن هـــــدف خــداونده. هدف خداوند گسترش جهان مادی است.

    استاد جان یک ربع اومدی حرف زدی کولاک به پا کردی. یعنی تا فردا باید فقط همین تیکه ها رو گوش کنم و نوشته هامو که دیگه انگشت هام از سرعت زیاد داشتن گیج میزدن، بارها بخونم به امید الله یکتا. خداوند چقدر پاسخ دهنده است.خدایا شکرت برای سرعت تایپی که دارم، برای این لپ تاپی که دو سه ساله با من همراه شده تا ارحت تر آگاهی ها درک کنم و مهارت کسب کنم. خدایا شکرت برای این لحظه

    من اگر خودمو ارزشمند بدونم هرچیزی که خلق کنم کوچیک یا بزرگ پس ارزشمنده…خداجونم شکرت که حمایتم میکنی و باورلیاقت رو در من بارها رشد میدی.سپاس استادجونم. سپاس دوستان ارزشمندم

    تقدیــم با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلامم به شما دوست هم فرکانسی

    سلامم به شما محمد خدیوپور عزیز

    چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت. من همین الان بعد از ساعت ها از حدود 12 که فایل رو دانلود کردم و تیکه تیکه پلی کردم و تیکه تیکه کامنت نوشتم والان فرستادم ارسال بشه. اگر بدونی چقد رحس خوب دارم. گفتم بیام یک صغحه بخونم بعد برم به انگشت هام استراحت بدم(اتفاقا منم چند هفته است در خانه به لطف سبک زندگی ب قانون سلامتی ورزش میکنم. اصلا یادم رفته که عضلاتم خسته بود اینقدر محو آگاهی ها ونوشتن این فایل شدم.)چقدر خوشحالم که بدن عضلانی داری و تحسینت میکنم که خودت تو خونه با صبرو استمرار همچین عضلاتی ساختی. واقعا من این مدت فهمیدم چقدر نقش صبر و قانون تکامل تو عضله سازی مهمه.خیلی خوشحالم که کلی ایده داری وخیلی خوشحال میشم خبرهاتو بشنوم و ردپاهتو ببینم و بگی همش از همین تصمیم و عمل به ایده های امروز شروع شد.خدایا شکرت که درمسیر رشد و پیشرفت هستیم.

    چیزی که تو رانکشد قوی تر میکنه. برو تو دل ترس هات. برو انجامش بده تا قدم بعدی بهت گفته بشه(البته اینا در اصل به خودم میگم.)

    JUST DO IT

    محمد عزیز از الله یکتا برات بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    سلام به شما عباس رحیمی عزیز

    خدای من تو کجا بودی چه عشقی چه انرژی چه کولاکی کردی پسر…که عاشق که این گردو خاک هایی هستم که ذره ذره اش اگاهیه.لذت بردم از خوندن کامنتت. منم عاشقتم که اینقدر با عشق و زیبا نوشتی.

    حس اول صبح و وسوسه ایی که ساعت 4:45 یهو پاشدم و منو خوابوند رو متوجه شدم.دمت گرم که تو آکاه بودی و بیدار و هوشیار و صف اول والسابقون السابقون این جمع بینظیر در خط اول قرار گرفتی. تحسینت میکنم عباس عزیز برای کامنتت، برای سحرخیزی ات، برای این درس ها، برای این شوخ طبعی و ادبت…

    تیکه هایی از کامنت پر از عشقت:

    راهکار عملی توحیدی :

    باور های بد و رفتار های بدتو شناسایی کن و تغییرشون بدی

    چرا واقعا تو این روزها ما حالمون بد میشه ؟!!!!

    منتظر صعود باش !!!! آخ جانمیییییییییییی

    مسیر رشد هم تکاملی هست

    همون روز های اول انتظار رشد های زیاد نداشته باشم هر چه قد که ظرفم لیاقتم بیشر میشه خدا میرسونه

    شاید روزای اول اون رشد اتفاق نیفته اما به وقتش به وقتش رشد های تصاعدی شکل میگیره

    از جایی که فکرشو نمیکنی

    پس قرار نیس تو فکر کنی چه جوری یا کی

    اصن بر عهده تو نیس که فکر کنی چه جوری قراره اتفاق بیفته

    وظیفه تو اینکه

    فقط روی خودت و روی رشد خودت کار کن و ظرف لیاقت خودت بهتر کنی همین

    ……………………………………………………………………

    فقط یک کلام سکوت میکنم و سپاسگزارم ازت

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    سلام به شما عباس رحیمی عزیز

    خدای من تو کجا بودی چه عشقی چه انرژی چه کولاکی کردی پسر…که عاشق که این گردو خاک هایی هستم که ذره ذره اش اگاهیه.لذت بردم از خوندن کامنتت. منم عاشقتم که اینقدر با عشق و زیبا نوشتی.

    حس اول صبح و وسوسه ایی که ساعت 4:45 یهو پاشدم و منو خوابوند رو متوجه شدم.

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ دمت گرم که تو آکاه بودی و بیدار و هوشیار و صف اول والسابقون السابقون این جمع بینظیر در خط اول قرار گرفتی. تحسینت میکنم عباس عزیز برای کامنتت، برای سحرخیزی ات، برای این درس ها، برای این شوخ طبعی و ادبت…

    تیکه هایی از کامنت پر از عشقت:

    راهکار عملی توحیدی :

    باور های بد و رفتار های بدتو شناسایی کن و تغییرشون بدی

    چرا واقعا تو این روزها ما حالمون بد میشه ؟!!!!

    منتظر صعود باش !!!! آخ جانمیییییییییییی

    مسیر رشد هم تکاملی هست

    همون روز های اول انتظار رشد های زیاد نداشته باشم هر چه قد که ظرفم لیاقتم بیشر میشه خدا میرسونه

    شاید روزای اول اون رشد اتفاق نیفته اما به وقتش به وقتش رشد های تصاعدی شکل میگیره

    از جایی که فکرشو نمیکنی

    پس قرار نیس تو فکر کنی چه جوری یا کی

    اصن بر عهده تو نیس که فکر کنی چه جوری قراره اتفاق بیفته

    وظیفه تو اینکه

    فقط روی خودت و روی رشد خودت کار کن و ظرف لیاقت خودت بهتر کنی همین

    ……………………………………………………………………

    فقط یک کلام سکوت میکنم و سپاسگزارم ازت دوست ارزشمندم

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    سلام به شما عزیزه دهقان عزیز

    چقدر نکته خوبی اشاره کردی که بیشتر برمیگرده به عزت نفس ما. برمیگرده به باور کمبود (هی میخوایم اطلاعات جمع کنیم انگار تموم میشه، حریص مشیم برای کسب اطلاعات و در چرخه باطلی بنام عالم بی عمل گیر میکنیم) اما اومدم بهت تبریک بگم همین عملی که انجام دادی نوشتن کامنت اونم با صداقت خودتو شناختی خودش قدمی است برای عمل کردن. پیشنهاد میکنم برای اینکه عضله عملگرایی خودتو تقویت کنی یک تمرین به خودت بدی و به انجامش تا یک مدت متعهد باشی.

    تبریک میگم در عمل نوشتن کامنت در خط مقدم و صف اول این فایل بودی.

    تحسینت میکنم که هستی و اینجایی برای تغییر و رشد و پیشرفت عزیزه ارزشمند و توانمند

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    سلام به شما اکرم هاشمی عزیز

    واقعا تحسین تون میکنم برای این اقدام شجاعانه تون. تبریک میگم برای این بزرگترین تصمیم اساسی زندگیتون…این اصل و اساس ها رو درک کنیم و زندگی و رفتارمون رو بر اساس اونا بچینیم فارغ از نگاه و حرف دیگران و اکثریت جامعه. اون وقته که ما نتیجه متفاوتی از اکثریت جامعه میگیریم چون متفاوت از اکثریت جامعه عمل کردیم.

    بهتون پیشنهاد میکنم کامنت دوست عزیز رو که به سوره ناس اشاره کرد رو بخونی شاید جالب باشه برات.

    اینم لینک دیدگاه عباس رحیمی عزیز

    abasmanesh.com

    سپاسگزارم از اینکه از خودتون ردپایی گذاشتید و این قسمت امنت تون رو برای تکرار و یادآوری کپی میکنم:

    وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

    خدا بر کار خویش چیره است ولى بیشتر مردم نمى‌دانند.

    اکرم عزیز چه هدف های قشنگی بری سال 1401 نوشتی.

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    سلام به شما رضا بهادری زاده عزیز

    وای که چقدر شما خوبید، چقدر لذت بردم خدا منو هدایت کرد اصلا. داشتم بعد 5 ال ی 6 ساعت شایدم بیشتر که زل زدم به لپ تاپ فکر میکردم بلند بشم یک راهی برم. یک کار دیگه بکنم. بعد بقیه کامنت خوندن رو بگذارم قبل از خواب.داشتم به کامنت پر محتوای خودم که فقط ذره ذره نوش کردم فکر میکردم یادم اومد تلاش کردم قسمت دزفولی رو هم بنویسم که چقدر اشتباه شنیدم و نوشتم… از شما سپاسگزارم که باز با یک ردپای ناب دیگتون منو غافلگیر کردید اونم دوبار. یکی متن دزفولی:

    زر زونایوم سس بیسن بید از بس تکون بخوردن. نتروسم سر پام وسوم

    و غافلگیری بعد نمیدونم از کجا و چرا وقتی از دوستاشون میگفتن من یاد شما می افتادم. نمیدونم جایی خوندم دزفولی هستین یا اهل خوزستان. یا چون ردپاهای همزمان شما و آقا رضا رو با هم دیدم حسم گفته یک ارتباطی به هم دارین. خلاصه که ذهن تحلیلگر و کنجکاوم حدسش درست بود. شما دوست ایشون هستید و دستی که ایشون رو به این مکان کشوند. واقعا بخاطر وجودتون سپاسگزارم. واقعا از اینکه بین این همه انسان صادق و با شرافت و باعشقی چون شما هستم خوشحالم. خوشحالم که باهاتون هربار بیشتر آشنا میشم و ازتون درس میگیرم. واقعا خیلی بزرگوار هستید.

    این قسمت کامنت تون رو تکرار میکنم:

    بزرگترین تفاوت آدم‌های ثروتمند و فقیر یا بزرگترین اختلاف بین افراد موفق و شکست خورده این است که در مسیر اخذ تصمیم‌های زندگی هر دو گروه می‌ترسند، اما آدم‌های ثروتمند می‌ترسند و ادامه می‌دهند اما افراد فقیر می‌ترسند و تسلیم شرایط می‌شوند و ادامه نمی‌دهند.

    من اون اوایل فکر میکردم از چیزی نمیترسم. چون واقعا نه از تاریکی نه از سوسک و …چیزهای معمولی که آدما میگن میترسن. حتی صحبت در جمع هم با تمام لرزش صدام انجام دادم اولین بار در دوران دانشجویی. اما این روزها بیشتر از همه فهمیدم من یک ترس دارم که خیلی مانع موفقیت منه. ترس از شکست

    خدایا یاری ام کن تا قدم بردارم قدمی محکم تو دل این ترس…

    ازتون بازهم سپاسگزارم و ممنونم که باعث شدین اینقدر سورپرایز بشم و این یزها رو به یاد بیارم.

    براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی ام

    سلام به شما محمد درخشان عزیز

    واقعا ازت سپاسگزارم برای این کامنت پر ازاگاهی. کامنتی زیبا و قشنگ.کامنتت واقعا عالی نوشتی. از کجای کامنتت بنویسم و تحسین کنم از اون ابتدای کامنتت و اون بنام خدای مرتبط که واقعا به دلم نشست.

    به نام خداوند نان و خداوند جان،دهد روزی اش را به پیر و جوان

    اصلا انگار نه انگار چندین ساعته پای لپ تاپم و میخواستم برم. با بنام خدای شما انگار دوباره شروع کردم.

    – چقدر قشنگ از ریاضت گفتی و ربط دادی به فایل اینکه نوشتی ریاضت یعنی:

    “منظورم کنترل اتفاقات اطرافمون و خودمون هست بصورت آگاهانه و متعهدانه”

    واقعا لذت بردم از خوندن کامنت تون دوست عزیز و ارزشمندم.

    چقدر این نیو محمد رو هم خوب اومدی. چقدر مشتاق این ورژن جدید محمدم که داری میسازیش. مشتاق خوندن نتایج و تغییراتی که روی محمد فعلی داری اعمال میکنی.

    خدایا شکرت برای داشتن این دوستان ارزشمند و خوبم

    خدایا شکرت برای این همه ایده و حرکت

    خدایا شکرت برای این همه انرژی که در وجودما نهادینه کردی که میتونیم از نوبه پا شویم. به قول خودم شروعی برای از نو به پاشدن

    محمد عزیز از صمیم قلبم برات از الله یکتابهترین بهبودها رو خواهانم

    ارادتمندت فهیمه

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلامی پر از عشق با عشق به شما عشق خدا

    سلام دلبر خدا

    سلام عشقی

    سلام عشق جانم

    چقدر کامنت هات رو پر از عشق حس میکنم. میدونی کامنتت برام مثل همین شر شر بارون پرسروصدای اول صبح سحره. اگر بدونی چه بارونی خدا بر زمینش داره میفرسته. اصلا یکجوری داره با این بارون برای زمین عشق بازی میکنه که این سیاره کوچک آبی رنگ انگار تو کیهان بی کرانش فقط یک دانه است و داره نعمت و ثروت خرجش میکنه. یعنی عجب صداییـــ…. میشه عاشق این خدا نبود. میشه تو خواب غفلت و تنبلی چشم هامو باز نکنم به این همه نعمت و ثروت.

    عباس عزیزم بعد از کلی درخواست و صحبت با سلطان و فرمانروای عشق اومدم بهترین جای دنیااینجا که خونمونه، آرام ترین ناب ترین لحطات رو داریم سپری میکنیم و بعد دیدن این نقطه آبی رنگ که همیشه منو به وجد میاره دیدم پاره ایی از وجودم از اراک دوست داشتنی عشق نثارم کرده. خدایا بی نهایت شکرت برای این همه عظمتت، خدایا چقدر کاردستی که با اشک دل ادم ها رو جلا میدی و باران بی وقفه ات زمین رو صفا میدی.

    ممنونم دوست ارزشمندم عباس عزیزم که هستی

    باحال گفتی پایتخت دل ها اراکه. اما پایتخت دل ها قبول داری عشقه. مهم نیست این عشق کجا با چه زبونی چه چیزی یگ پایتخت مشترک برای همه دل هاست. پس همینجا میگم من زمینی شدم و اهل زمینم مثل تو… درسته الان تو شرق این زمینم شرق شرق یک شهزی از یک کشور. وای فکر کن شرق پایتخت ایران. فکر کن شروع اومدنم اینجا در شرق کشور یعنی خراسان مشهد بود اما الان کجا رسیدم. خدا میدونه چندسال دیگه کجای این کره زیبای دوست داشتنیش هستم. چون من اومدم خلق کنم و فعلا دارم توی خلق کردن تاتی تاتی میکنم… واقعا از صمیم قلبم سپاسگزارم عباس رحیمی بسیار بسیار خودتم روزمو پر از عشق کردی.

    زیگورات میشیم صعود به منتهی الیه به آسانی و با عشق و ستون های آفرینش خودمون رو میسازیم

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2173 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    سلام به شما بهار سعید عزیز

    به انتهای صحبتت رسیدم، حتما لازم باشه به اولش هم خواهم رسید و درس هاشو میگیریم.

    فقط میخواستم تحسینت کنم برای این درخواست و این ایده و بگم موافقم. اما با تعیین کردن نتایج و آگاهی از یک فرد خاص نمیخوام دستان خداوند و جریان هدایت خدا رو از این همه دست دیگه اش آگاهانه قطع کنم. منم مشتاقم بشنوم نتایج مریم جان که بنظرم جز بهترین شاگردای درس توحید و عمل هستند اما نکته قضیه اینجاست اولا از استاد یادبگیریم بذاریم جریان هدایت ما رو پیش ببره پس میگم من فایل نتایج دوستان بیشتری رو میخوام حالا نفر بعدی کی باشه خدا جون تو میدونی. و نکته بعدی اینکه مریم جان و نتایجش رو از شروع سفر به دورامریکا 1تا هرفایلی دیگه ایی که حضور پیدا کرده درسایت میشه تا حد خوبی دید و ازش الگو گرفت و درس گرفت ودیکجورایی پا به پای استاد داره به ما درس میده پس اصلا اینم حله…

    بازم ممنونم بهار جان برای این ایده قشنگت، ممنونم بخاطر وجودت که خودت یکپا گره گشای خیلی از ذهن ها هستی.

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: