نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 13

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار حسن عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چه نکات قشنگ و بینظیری داشت این فایل:

یکی این که ما همیشه در مسیر رشدمون به تضاد برمیخوریم و ممکنه در ابتدا خیلی برایمان سخت باشد ولی با تغییر نگاهمون مسیر برامون واضح میشه و بودن اون تضاد خیلی باعث بهتر شدن ما میشه. مثل واکنشی که دوست آقا رضا در مورد کپی از استاد داشتن و همین تضاد و رنجش باعث شده پیشرفت های خیلی خوبی در ادامه مسیر شکل بگیره

نکته مهم بعدی در مورد الگو برداری هست که این موضوع همیشه در طول تاریخ بوده و مدام باید به یادمون بیاریم از همون ابتدا وقتی قابیل برادرش هابیل رو میکشه و نمیدونسته با جنازه ش چیکار کنه، خداوند از طریق نمایش دو تا کلاغ که باهم دعوا میکنن و یکشون کشته میشه و دیگری اون رو زیر خاک دفن میکنه این الگوبرداری رو به قابیل یاد میده

توی قرآن این همه مثال آورده شده که به ما الگو بده مثل پیامبران و دیگر مثال های قرآن بتونیم الگو بگیریم که استاد هم بارها اشاره کردن که مثلا فلان موضوع رو از حضرت سلیمان الگو گرفتم یا یکی از الگوهای محبوب استاد حضرت ابراهیم هستن برای بحث های توحیدی

خدا رو شکر ما در این برهه یکی از بهترین الگوهای زندگیمون رو داریم که با ما هم عصر هستن و حتی بیش از هر کس دیگه ای میان و زندگی روزمره شون رو هم به ما نشون میدن (این دیگه ایده آل ترین حالت ممکنه). یا این که استاد همیشه میگن کامنت بنویسید و از نتایج و نوع تفکری که نتیجه گرفتیم و … بگیم واسه اینه که همه بتونیم از هم الگو بگیریم

این که بارها توی فایل های مختلف هدیه و محصولات استاد میگن برای این که باورهای محدودمون سست بشه و جای اون رو باورهای قوی بگیره بگردیم دنبال الگو ها و حتی اگر از شخصیت کسی خوشمون نمیاد اون وجه از اون شخص که قابل تحسین هست رو الگو بگیریم

در مورد احترام قائل شدن چقدر نکات مهم و ظریفی رو اشاره کردین و این موضوع چقدر با عزت نفسمون هم در ارتباط هست. این جمله ی طلایی که خیلی وقت ها یادمون میره و بعدا هم چوبش رو میخوریم “ارزش احترام همیشه از صمیمیت بالاتره”

جمله ی طلایی دیگه این که “اگر کسی برامون احترام قائل نبود یک ثانیه وقت براش نزاریم”. اصلا این مورد دومی مثل حکاکی روی سنگ توی مغز من حک شد و چه مثال هایی توی ذهنم گذشت. افرادی که آدم های توانمندی هستن اما چون اجازه دادن اطرافیان حرمت ها رو بشکنن خودشون هم ارزشمندیشون یادشون رفته

استاد عزیز چقدر شما برای ما نعمتید

همیشه از زمان کودکی و نوجوانی با خودم میگفتم خوشبحال اونایی که با حضرت محمد و حضرت علی و … هم عصر بودن. چقدر میتونستن مستقیم ازشون چیزی یاد بگیرن. چه سوالایی میتونستن بپرسن. ولی از وقتی با شما آشنا شدم دیگه هرگز اون خواسته در من نبود. چون استادی دارم که با توجه به شرایط زمانه میاد و دقیق ترین نکته ها و آگاهی ها و پرداختن به “اصل” رو به ما میگه. مثلا در شرایطی که اکثریت جامعه حتی کسانی که پرچم انرژی مثبت و حال خوب رو سر شونه شون گرفته بودن تحت تاثیر اتفاقات اخیر در کشور هستند، ناراحت و خشمگین هستن یا ادای ناراحت بودن رو در میارن. یه پست میخوان تو فضای مجازی منتشر کنن کلی با مردم همدردی میکنن و قلب سیاه میزارن و … (برای این که خدای نکرده یه موقع فالوور ناراحت نشه!!!) من با استفاده از آگاهی های شما تو این روزها دارم بهترین حس ها رو تجربه میکنم و حالم خیلی خوبه و میدونم هر کسی چیزی رو تجربه میکنه که داره بهش توجه میکنه

بارها اون جملات طلایی شما توی ذهنم تصویر سازی میشه که سال 88 در مواجه با سیل عظیم معترضان انگشتتون رو روی شقیقه تون میزدین و از خودتون میپرسیدین “من چی میخوام؟” و نتیجه ی این متفاوت فکر کردن نتایج متفاوت شماست که هیچ کسی رو ندیدم که از موفقیت حرفی بزنه و حتی به نتایج شما نزدیک شده باشه

برگردم به بحث احترام

خدا رو شکر توی خانواده ای بزرگ شدم که یاد گرفتم همیشه پدر و مادرم رو با لفظ “شما” خطاب کنم و همیشه موقع وارد شدن پدر از جامون بلند بشیم. یاد گرفتم همیشه به معلمین و اساتید احترام بزاریم و موقع حرکت جلوتر از اونا راه نریم و نکات طلایی امروز در مورد احترام باعث شد خیلی بیشتر این موضوع رو برای همیشه گوشه ذهنم داشته باشم.

الان که فکر میکنم میبینم چقدر این موضوع احترام جا برای فکر کردن داره. حتی این که ثروت چقدر میتونه برامون احترام بیاره از این بابت که وقتی ثروت داری نمیری توی صف گوشت و برنج و … وایسی و هزار جور بی احترامی بهت بشه

هیچ وقت نسیه نمیکنی که کسی بخواد به خاطر چندر غاز بهت بی احترامی کنه

از کسی پول قرض نمیکنی که احترامت خدشه دار بشه

به خاطر چند درصد تخفیف فصلی نمیری فروشگاه شلووووغی که مغازه دار سرت منت بزاره که آره دارم بهت لطف میکنم جنستو بگیر و برو

و هزار تا موضوع دیگه که باید برم توی اهرم رنج و لذتم اضافه شون کنم

یکی دیگه از مواردی که خودم همیشه سعی کردم برای احترام به استاد، به اعضای سایت و خودم رعایت کنم اینه که حداقل یبار متنم رو قبل از انتشار مرور کنم تا جایی که میشه غلط املایی و ویرایشی نداشته باشه و از دوستان عزیز هم همین درخواست رو دارم که قبل از انتشار مطلب خودشون یبار بخونن متن رو. اینجوری در وهله اول به خودشون احترام گذاشتن.

امیدوارم عمل کننده ی این آگاهی ها باشم و قدرشو بدونم و برم فکر کنم برای احترام به خودم و دیگران چه چیزهای دیگری باید رعایت کنم. هچنین فکر کنم کجاها از کسی الگو گرفتم و توی انتخاب مسیرم و هدفم نقش داشته و چه الگوهای دیگری باید پیدا کنم در راستای خواسته هام و این که دلم میخواد چه الگویی برای دیگران باشم

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم»

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    286MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 13
    34MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مرادی» در این صفحه: 7
  1. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سوره اعراف آیه 200 و 201

    سلام به همگی

    امیدوارم عالی باشید

    امشب هم در جهت عمل به ایده ام میخام یه آیه دیگه از قرآن رو آنالیز کنم و بیارمش به زبون خودمونی

    اول صحبت آقای عطا

    ایشون خیلی قشنگ گفتن که من فایلهای استاد رو میکس میکردم

    و اگه روانشناسی ثروت سی تا فایل بود من پنجاه تاش میکردم خیلی ایده ی قشنگی بود

    یه قسمتی از فایلهای استاد رو آورده بودن و توش نشون میداد که یه قسمت رو چندین بار تکرار کرده بودن برای خودشون

    خیلی برام جالب اومد

    یه جورایی حس میکنم همون ذکر توی قرآن این شکلیه

    امشب میخام یه آیه رو آنالیز کنم که بی ربط به همین بحث ذکر نیست

    وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‎﴿٢٠٠﴾‏

    و اگر برانگیزدت از شیطان انگیزشی پس پناهنده شو به خدا همانا او است شنوای دانا (200)

    اول ریشه های مهمش:

    نزغ: آشوب کردن / تحریک کردن / میتونه این آشوب بین چند نفر باشه میتونه درون خود اون فرد باشه

    عوذ: یعنی پناه بردن / یعنی از یکی درخواست حفظ کردن کنی / مثل اینکه بری پشت یه نفر که قوی تره قایم بشی

    وقتی که صحبت از نزغ میشه یعنی یه جورایی درون اون طرف توش درگیری میشه مثلا اون فرد انگار میدونه باید یه کاری رو انجام بده ولی شیطان با نجواهاش درون فرد آشوب درست میکنه

    مثلا همین آقا عطامنش (اگه فامیلش رو درست گفته باشم) میگه که من زمانی که به مشتری هام میخاستم بگم که دیگه نسیه کار نمیکنم درون یه آشوب شکل میگرفت اصن میریختم به هم

    میگفت خودم رو به زحمت با دستام روی پیشخون مغازه نگه میداشتم که زانو هام سست نشه

    این حالت دقیقا چیزی که من حس میکنم بیشترین ارتباط معنایی رو با ریشه ن ز غ داره

    حالا اینجا چه میگه

    چیزی که خیلی وقتا توی ما شکل میگیره چه جوریه

    استاد مثلا گفته برو توی مترو از توانایی های خودت بگو

    بگو که من اینم

    اون تمرین آگهی تبلیغاتی رو انجام بده

    بعد من اینقدر برام سخته که اصلا حتی نمیتونم بهش فک کنم

    با اینکه میدونم اگه بخام که انجام بدم میشه یه کاریش کرد

    کی ب کیه اونم توی اصفهان ما که اینقدر بزرگه با چن میلیون جمعیت قطعا کار سختی نیست تا یه شهری که کلا مثلا پنج هزار نفر جمعیت داره

    ولی ذهن منطقی من میگه نه حتی کارایی هم انجام نده که منجر به اون بشه چه برسه به اینکه تو بخای اون کارو انجام بدی

    این حالت اگه من به سمت ذهنم یا به سمت همون شیطان متمایل بشم یا نشم کلا این حالی که درون من شکل میگیره یه جور نزغ هستش

    و واقعا هم سخته انجام دادنش

    واقعا هم سخته رفتن به سمت خدا به جای اینکه بریم به سمت شیطان

    اگه دنیا رو اینجوری نگاه کنیم که صد سال دیگه قطعا ما دیگه نیستیم و به احتمال نود و نه درصد با توجه به برقی بودن مترو یا اصن یه وسیله نقلیه عمومی دیگه قطعا اون هست

    و همه ی اون آدمهایی که با من توی مترو هستن اگه همشون منو ببین و غش کنن از خنده بازم اونا تا صد سال دیگه نیستن

    و یادم باشه که هم من و هم اونا یه روزی میشه که هممون به یه روز قیامتی میرسیم

    و اینو ببینم که این یه گام در جهت ثروتمند شدنه منه

    و اینو ببینم که اگه توی این دنیا بهشت رو تجربه کنم اون دنیاهم بهشت رو تجربه میکنم

    اگه اینقدر من نگاهم بزرگ باشه قطعا اون کارو انجام میدم

    اصن شک نمیکنم به انجام دادنش و اینکه قشنگه

    حالا خدا راهکارش رو هم داده

    گفته پناه ببر به خدا

    مثل یه بچه ای که از یه نفر میترسه میره پشت باباش قایم میشه

    اگه اون فرد اومد جلو ازش دفاع کنه یه جورایی پناه میبره به باباش

    برای ما هم همینطوره

    خدا میگه پناه ببر به خدا بعدشم صفت های خودش رو میگه

    اون بچه که پناه میبره به باباش اگه باباش مثلا عقب مونده باشه به نظرت وایمسه پشت باباش قایم بشه وقتی میبینه باباش هم نابیناس هم عقب مونده اس؟

    میفهمه که این فرد نمیتونه ازش محافظت کنه

    پس خدا صفت های خودش رو میگه

    وقتی تو از این آشوب ها به خدا پناه میبری اگه واقعا بدونی که خدا میبینه و خدا علم و آگاهی داره قطعا تو یه جوره دیگه روی خدا حساب میکنی و قطعا خدا کمکت میکنه

    این همه خدا گفته خدا هرکس را در مشیتش باشه هدایت میکنه و هرکس را که در مشیتش باز باشه گمراه میکنه

    کل نمد هولا و هولا

    حالا از پس این بر نمیاد که این آشوبی که شیطان با نجواهاش درون تو راه انداخته رو از بین ببره ؟ قطعا میتونه

    إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ ‎﴿٢٠١﴾‏

    همانا آنان که پرهیزکاری کرده‌اند هرگاه آهنگشان کند رهگذاری از شیطان یادآور شوند ناگاه ایشانند بینایان‌ (201)

    ریشه های مهمش

    مَسَّهُمْ (ریشه مسس): یعنی همون لمس کردن رسیدن

    ذکر: همون یاد آوری کردنه/ همون مرور کردن / عبارت های تاکیدی یه جور ذکره

    حالا توی این آیه میاد میگه که کسانی که تقوا دارن

    یعنی اونایی که سلف کنترل دارن اونایی که میتونن خودشون رو حفظ کنند مثلا شما قول دادی به خودت که ظهرا ناهار نخوری

    حالا همون روزش یه نفر برات نذری یه چلو جوجه خوشگل با دورچین میاره

    اگه این غذا رو اصن نادیده بگیری یا حداقل یه لحظه از توی ذهنت بگذره بعد سریع ذهنتو برگردونی یعنی تو تقوا داری

    این میشه تقوا

    حالا باز یه بار دیگه این جا تاکید میکنه

    و میاد حمله شیطان با افکار منفی رو یه جوره دیگه اش رو نشون میده

    آیه قبلی آشوب توی اون فرد بود

    اینجا یه حالتی مثل هیبنوتیزمه که طرف اصن انگار جایی رو نمیبینه و غرق میشه توی افکار منفی

    اونهایی ک تقوا دارن زمانی که شیطان مسهم یعنی لمس میکنه بعد از ریشه طوف استفاده میکنه یعنی طواف کردن یعنی دورشون میگرده

    معنی لغت به لغتش میشه یعنی زمانی که شیطان میاد نزدیکشون و دورشون میگرده

    ولی مفهومش اینکه زمانی که شیطان نزدیکشون شده و یه جورایی افکار منفی رو رگباری داره میاره جلو چشماشون

    به خدا پناه میبرن

    و یهو بینا میشن یهو چشماشون باز میشه

    دیگه شیطان از کنارشون میره اون افکار شیطانی دیگه ازشون فاصله میگیره پناه میبرن به خدا

    و خدا هم چشماشون رو باز میکنه

    اینجا خیلی قشنگ اومده از ریشه ب ص ر استفاده کرده

    یعنی دیدن

    اصن من به شخص رسیدم به اینکه توی طول شبانه روز فقط یه تایمهایی هست که من به اختیار خودم میتونم یه سری کارها رو انجام بدم انگار چشمام باز میشه بقیه زمانها طبق عادتها میرم جلو و بدون اینکه کنترل خاصی روز ذهنم داشته باشم

    وقتی که میگه تبصرون

    یعنی چشمهاشون باز میشه

    یعنی قبلش شیطان احاطه اشون کرده

    دیدی بعضی وقتها ما یه جورایی افکار منفی میاد توی ذهنمون بعد انگار نمیتونیم ازش دل بکنیم و داریم به یه ناخواسته ای عمیقا توجه میکنیم چشمامون از قانون خدا از اینکه اصن حساب و کتابی هست اصن از اینکه هدفی داریم از اینکه قراره ذهن رو کنترل کنیم تا به ثروت برسیم انگار بسته میشه

    اینجور موقعها حال این آیه اس

    چون آخرش از ریشه ب ص ر استفاده کرده

    و خود خدا باز هم گفته راهکارش اینکه به خدا پناه ببری

    و وقتی پناه ببری چشمات باز میشه

    اگاه میشی

    مفهمی کجایی

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سوره انعام آیات 42 و 43

    سلام به همگی

    امشب هم درجهت عمل به ایده ام میخام یه آیه دیک از قرآن را آنالیز کنم

    آیه های امشب از اون آیاتی که واقعا نیاز به فکر کردن داره

    من قبلا یه بار دیگه به آیات مشابه این بر خورده بودم

    ولی این آیه از اون آیاتی که این موضوع رو خیلی قشنگ باز میکنه

    وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ‎﴿۴٢﴾‏

    و همانا فرستادیم بسوی مللی پیش از تو پس گرفتیمشان به پریشانی و رنجوری شاید زاری کنند (42)

    اول لغت به لغت معنی میکنم

    اینجا سه تا کلمه هست که اگه معنیش در بیاد عملا این آیه کامل باز میشه یکی باسا دومیش ضرا سومی یتضرعون

    معنیَ بَأْسَاءِ ریشه ب ا س: آسیب و زیان سنگین مثل مرگ مثل آسیب در جنگ / عذاب خدا /

    معنی الضَّرَّاءِ ریشه ضرر: یک مرحله پایینتر از باس / آسیب های درجه پایین تر/ آسیبهای بقیه مثل حیله کردن / آسیب روحی مثل تهدید مثل خودخوری / ضرر مالی ورشکستگی / حتی مشکلات مثل مریضی های سنگین

    معنی یتَضَرَّعُونَ ریشه ض ر ع : از روی گریه و زاری درخواست کردن / التماس کردن

    خیلی خوبه این آیه

    اول یه ترجمه همینجوری بخام بگم

    میگه که ما قبل از یه سری پیامبر فرستادیم بعد اون امت ها رو با عذاب های ریز و درشت عذابشون کردیم مثل چی

    مثل افسردگی یا حتی نقص عضو یا فقر و در به دری

    حالا میگه چرا این عذاب رو فرستادیم به خاطر اینکه تضرع کنن

    به خاطر اینکه خدا رو با یه حالت دل خالص بدون هیچ غروری

    خدا رو صدا کنن بهش التماس کنن

    اگه بخام ساده بگم یعنی این همه فقری که مردم باهاش درگیرن یا مثلا مشکلاتی که توی زندگیشون هست از ریز و درشت یه جورایی همون عذاب های خداس که میاد واسه اینکه اینا آگاه بشن که راهشون اشتباهه (توی پرانتز اگه داری این کامنت رو میخونی یعنی داری یه کاری میکنی برای بهتر شدن زندگیت و احتمالا نمیگم قطعا ولی احتمالا شما جزو اینا نیستی چون عادت به بدبختی نکردی)

    که باید مسیرشون رو به سمت راه راست تغیر بدن

    نه اینکه مثلا خدا نیاز داره به اینکه بقیه بندگیشو بکنن نه

    بلکه خدا میخاد که ما هم توی این دنیا خوب زندگی کنیم هم توی اون دنیا

    بعد میدونی چی میگه

    میگه همه ی اینا میاد که تو برسی به جایی که از همه چی ببری

    بذار ساده ترش کنم

    همه ی ماوقتی یه مسئله پیش میاد میگیم اینو میرم به فلانی میگم برام احتمالا حلش میکنه

    اگه یکی بیکار بشه میره به مثلا اونی که روش حساب میکنه میگه

    حالا اون نشد یه جای دیگه

    یه چیز دیگه

    یه جورایی سعی میکنه از بقیه درخواست کنه

    وقتی تو از همه ببری

    وقتی همه دیگه توی ذهنتو قطع بشن

    وقتی که توی دیگه جایی جز خدا رو نداشته باشی دیگه فقط فقط از خودش میخای با دل خالص از خودش میخای

    قرار نیس با غم باشه

    قرار نیس با الزاما با گریه و نارحتی باشه

    میتونه با گریه از احساساتی شدن باشه که خدا همه درا رو بست تا روی خودش فقط حساب باز کنم

    میدونی چه جوری

    دیدی یه نفر مثلا مامانش مریضه

    بعد دیگه مریضیش از دست دکترا خارجه

    اینجور موقع ها اون فرد خدا رو با همه ی وجودش صدا میکنه

    با همه ی وجودش از خدا میخاد که مادرشو شفا بده

    بازم میگم قرار نیس با غم باشه

    اتفاقا بعد از این درخواست از خدا

    یه جورایی انگار روحت سبک میشه که من از اون اصل کاری خواستم

    یه جورایی انگار همه دیگه از ذهنت حذف میشن فقط خدا به عنوان تک گزینه میمونه

    خالص خالص

    بدون هیچ حساب کردنی روی بقیه

    هرچی این آیه رو میخونم یاد اون نتایج قبلی اون آقایی میوفتم که برای ما فایل آماده کرده بود

    اسمش رو یادم نیست ولی توی کار املاک بود توی بندر عباس

    که رسیده بود به درآمد ماهی صد میلیون

    یه جایی از صحبتاش گفت

    من اسنپ کار میکردم یه روز زدم کنار

    خیلی دیگه خسته شده بودم از شرایط بد مالی

    و سرم گذاشتم روی فرمون و کلی گریه کردم وبعدش خوابم برد

    وقتی این قضیه رو استاد شنید تا جایی که یادم میاد گفت که ما یه سری وقتها میشه که خدا رو اینجوری صدا میکنیم و درها باز میشه

    و واقعا هم برای این فرد درها باز شده بود

    و چه قدر جالب این حال

    هرچی فک میکنم اسم اون بنده خدا رو یادم نمیاد ولی قسمت قبلی آقای عطا روشن بود

    دقیقا این آیه حال اون وقت ایشون رو به طور واضح نشون میده

    حالی که همه مون بهش نیاز داریم برای خود من بارها پیش اومده و هم حال بدیه هم حال خیلی خوبیه

    قطعا کسی ک توی راه راست باشه به این حال کمتر دچار میشه

    اون از همون اول یکم اینور و اونور شده ولی زود راهشو پیدا کرده

    ولی همه نیاز داریم به اینکه خودمونو واسه ی خدا خالص کنیم

    قرار نیس الزاما با گریه و زاری باشه ولی از ته دل از خدا درخواست کردن لازمشه

    تهش یعنی التماس کردن به خدا بدون اینکه بقیه توی ذهنت باشن

    دیدی یه بچه مامانشو گم میکنه چه حالی داره

    به آدما نگاه میکنه

    از بعضی ها میترسه بعضی ها رو شبیه مامانش میبینه

    میدوه اینور میدوه اونور

    شاید حتی گریه کنه

    بعد یهو مامانشو میبینه

    میدوه توی بقل مامانش

    هم مامانش گریه میکنه هم اون بچه

    اینا حسشون بده؟

    اینا ناراحتن که همو پیدا کردن؟

    نه ناراحت نیستن

    گریه میکنن چون خوشحالن از اینکه هم دیگه رو پیدا کردن

    خوشحالن از اینکه آروم شدن

    فقط خیلی احساساتی شدن و واسه ی همین زدن زیر گریه

    واسه ی ما هم همینجوریه

    اگه توی فقریم اگه مشکلات زیاد داریم به خاطر اینکه خدامونو گم کردیم

    و هیچ وقتم پیداش نکردیم

    حالا همون خدا اینا رو گذاشته جلوی پامون که روی خودش فقططططط حساب کنیم

    وقتی بریم با دل خالص از خودش بخایم ممکن گریه کنیم ممکن احساساتی بشیم ولی حالمون خوبه گریه از سر غم نیس از سر اینکه گمشده اتو پیدا کردی

    امیدوارم تونسته باشم حال فوق العاده ی این آیه رو رسونده باشم

    فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ‎﴿۴٣﴾

    چرا هنگامی که بیامدشان خشم ما زاری نکردند لیکن سنگین شد دلهای آنان و آراست برای ایشان شیطان آنچه را بودند عمل می‌کردند (43)

    اول لغت های مهمش:

    قست از ریشه ق س و: یعنی سخت شد سفت شد مثل سیمانی که وقتی خشک میشه حسابی سفت و نفوذناپذیر میشه

    حالا ویژگی های کافرا رو میگه

    که هی از در و دیوار بدبختی میاد براشون برای اینکه آدم بشن

    ولی اینا دیگه حساب گند زدن

    حسابی خراب کردن

    اونقدری که میگه قست قلوبهم

    هرجایی که قلب میاد یعنی دل یعنی اون قسمتی که توش احساس شکل میگیره دیدی میترسی یهو دلت میلرزه این همون قلب از نظر قرآن

    هرجا گفت فوآد یعنی قلب آدم یعنی همون که خون رو پمپاژ میکنه

    میگه قست قلب یعنی قلبشون مثل سیمان شده

    اونقدر ناخواسته دیدن و جذب کردن دیگه به کثافت کشیده شدن

    هرچی از در و دیوار بدبختی میاد هرچی عذاب میشن دیگه ککشون نمیگزه میگن زندگی همینه دیگه

    و شیطان براشون زیبا میکنه اون کارشون رو

    هر جا زین اومد یعنی آرایش یعنی چیزی ک اونقدر خوشگل نیس ولی با یه سری چیزهای بیرونی خوشگل تر نشون داده میشه در صورتی که اون زیر اصلا زیبایی و خوشگلی نیست

    میکه شیطان زین لهم اعمالهم

    یعنی زیبا میکنه براشون ایمانشون رو

    یه سری ها میگن هرکه درگه مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهن

    این نشون میده که این شعر چه قدر چرنده

    چه قدر چرته

    و آخر این راهم اینکه وقتی به درجه ای رسیدن که قلبشون سفت شد آخرش منجر به عذاب میشه و دیگه انگار یه جورایی خداهم نا امید میشه از اینکه اونا برگردن اونا درست بشن

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  3. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سلام رضوان جان

    مرسی از پاسخ کامنتت

    ساده بگم نظرتو من ۵٠ ذرصد قبول دارم

    اگ هرچیزی منجر ب حس بد بشه من قبول ندارم ک تاثیری توی موفقیت ما داره

    ولی اگ گریه از سر احساساتی شدن برای حال خوب باشه

    احساس توی بقل خدا قرار گرفتن

    احساس دوری از شرک باشه

    احساس پیدا کردن گمشده باشه این درسته

    حواسمون باشه راهو گم نکنیم

    من خودم یک ماه سر این قضیه بد بود واسه همین وظیفم دونستم بهت بگم دوست خوبم

    مرسی از انرژی ک بهم میدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سلام محمد حسین جان

    بهت تبریک میگم خدا رو شکر ک کامنتم باعث شده ک بر ترست غلبه کنی

    اون احساس آشوب نجواهای شیطانه و راهکار خدا هم اینکه ب خودش توکل کنیم

    امیدوارم تا الان تمرینتو انجام داده باشی

    بهترین هارو برات آرزومندم

    امیدوارم شب عیدی کلی پول در بیاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سلام میلاد عزیز

    واقعا هنر همینه که ما توی شرایط خیلی سخت بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم

    اصن اساس اون آیه انا لله و انا الیه راجعون همینه

    خداوند میگ آنهایی ک از زمانی مصیبت بهش وارد میشه میگن ما از خداییم و به سمت اون بازمیگردیم جلوترش میگه اونا هدایت شده ان

    اگ زبان قرآنو بدونی معمولا میگ لعلهم تهدون به عنوان مثال

    ولی اینجا محکم میگه اونا هدایت شده ان

    امیدوارم شب عیدی کلی درآمد داشته باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سلام میلاد جان

    امیدوارم هرجا هستی شاد باشی

    بهت تبریک میگم آدم اگ یاد بگیره از قلبش پیروی کنه هدایت کنه ما رو به بهترینها

    میتونه ب همه چی برسه ب شرطی ک منطقشو خاموش کنه

    و همینطور احساسمون خوب باشه

    مرسی از حسن نظرت

    بهترین لیاقتته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3461 روز

    سلام رضوان خانم

    مرسی از نظر قشنگت

    قبول دارم

    منم یه تایمی مثل خودت خیلی توی مسیر سیر و سلوکا این چیزا بودم و چیز جز دپرس شدن نداشت

    ولی ما باید یاد بگیریم از تضاد فرصت بسازیم

    یعنی اصن روالش این

    داشتم یه مستند از عباس برزگر میدیدم

    میگفت اوایل کارم به خاطر اینکه توریست میبردم منو گرفتن زدنم

    میخاسم برم شکایت کنم یه ایده ب ذهنم رسید به طرف گفتم میخای برای خواهرت که قالی میبافه چهار تا توریست بیارم نگاش کنن ازش عکس بگیرن پول چهار تا کارگرم بهش بدم؟

    و همین شد که اون مسئله اش هم حل شد

    این خودش دقیقا شیوه حل مسائلی که ما باهاش روبه رو میشیم و میتونیم به بهترین شکل مدریتش کنیم

    بهترینها لایق شماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: