نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 13

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار حسن عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چه نکات قشنگ و بینظیری داشت این فایل:

یکی این که ما همیشه در مسیر رشدمون به تضاد برمیخوریم و ممکنه در ابتدا خیلی برایمان سخت باشد ولی با تغییر نگاهمون مسیر برامون واضح میشه و بودن اون تضاد خیلی باعث بهتر شدن ما میشه. مثل واکنشی که دوست آقا رضا در مورد کپی از استاد داشتن و همین تضاد و رنجش باعث شده پیشرفت های خیلی خوبی در ادامه مسیر شکل بگیره

نکته مهم بعدی در مورد الگو برداری هست که این موضوع همیشه در طول تاریخ بوده و مدام باید به یادمون بیاریم از همون ابتدا وقتی قابیل برادرش هابیل رو میکشه و نمیدونسته با جنازه ش چیکار کنه، خداوند از طریق نمایش دو تا کلاغ که باهم دعوا میکنن و یکشون کشته میشه و دیگری اون رو زیر خاک دفن میکنه این الگوبرداری رو به قابیل یاد میده

توی قرآن این همه مثال آورده شده که به ما الگو بده مثل پیامبران و دیگر مثال های قرآن بتونیم الگو بگیریم که استاد هم بارها اشاره کردن که مثلا فلان موضوع رو از حضرت سلیمان الگو گرفتم یا یکی از الگوهای محبوب استاد حضرت ابراهیم هستن برای بحث های توحیدی

خدا رو شکر ما در این برهه یکی از بهترین الگوهای زندگیمون رو داریم که با ما هم عصر هستن و حتی بیش از هر کس دیگه ای میان و زندگی روزمره شون رو هم به ما نشون میدن (این دیگه ایده آل ترین حالت ممکنه). یا این که استاد همیشه میگن کامنت بنویسید و از نتایج و نوع تفکری که نتیجه گرفتیم و … بگیم واسه اینه که همه بتونیم از هم الگو بگیریم

این که بارها توی فایل های مختلف هدیه و محصولات استاد میگن برای این که باورهای محدودمون سست بشه و جای اون رو باورهای قوی بگیره بگردیم دنبال الگو ها و حتی اگر از شخصیت کسی خوشمون نمیاد اون وجه از اون شخص که قابل تحسین هست رو الگو بگیریم

در مورد احترام قائل شدن چقدر نکات مهم و ظریفی رو اشاره کردین و این موضوع چقدر با عزت نفسمون هم در ارتباط هست. این جمله ی طلایی که خیلی وقت ها یادمون میره و بعدا هم چوبش رو میخوریم “ارزش احترام همیشه از صمیمیت بالاتره”

جمله ی طلایی دیگه این که “اگر کسی برامون احترام قائل نبود یک ثانیه وقت براش نزاریم”. اصلا این مورد دومی مثل حکاکی روی سنگ توی مغز من حک شد و چه مثال هایی توی ذهنم گذشت. افرادی که آدم های توانمندی هستن اما چون اجازه دادن اطرافیان حرمت ها رو بشکنن خودشون هم ارزشمندیشون یادشون رفته

استاد عزیز چقدر شما برای ما نعمتید

همیشه از زمان کودکی و نوجوانی با خودم میگفتم خوشبحال اونایی که با حضرت محمد و حضرت علی و … هم عصر بودن. چقدر میتونستن مستقیم ازشون چیزی یاد بگیرن. چه سوالایی میتونستن بپرسن. ولی از وقتی با شما آشنا شدم دیگه هرگز اون خواسته در من نبود. چون استادی دارم که با توجه به شرایط زمانه میاد و دقیق ترین نکته ها و آگاهی ها و پرداختن به “اصل” رو به ما میگه. مثلا در شرایطی که اکثریت جامعه حتی کسانی که پرچم انرژی مثبت و حال خوب رو سر شونه شون گرفته بودن تحت تاثیر اتفاقات اخیر در کشور هستند، ناراحت و خشمگین هستن یا ادای ناراحت بودن رو در میارن. یه پست میخوان تو فضای مجازی منتشر کنن کلی با مردم همدردی میکنن و قلب سیاه میزارن و … (برای این که خدای نکرده یه موقع فالوور ناراحت نشه!!!) من با استفاده از آگاهی های شما تو این روزها دارم بهترین حس ها رو تجربه میکنم و حالم خیلی خوبه و میدونم هر کسی چیزی رو تجربه میکنه که داره بهش توجه میکنه

بارها اون جملات طلایی شما توی ذهنم تصویر سازی میشه که سال 88 در مواجه با سیل عظیم معترضان انگشتتون رو روی شقیقه تون میزدین و از خودتون میپرسیدین “من چی میخوام؟” و نتیجه ی این متفاوت فکر کردن نتایج متفاوت شماست که هیچ کسی رو ندیدم که از موفقیت حرفی بزنه و حتی به نتایج شما نزدیک شده باشه

برگردم به بحث احترام

خدا رو شکر توی خانواده ای بزرگ شدم که یاد گرفتم همیشه پدر و مادرم رو با لفظ “شما” خطاب کنم و همیشه موقع وارد شدن پدر از جامون بلند بشیم. یاد گرفتم همیشه به معلمین و اساتید احترام بزاریم و موقع حرکت جلوتر از اونا راه نریم و نکات طلایی امروز در مورد احترام باعث شد خیلی بیشتر این موضوع رو برای همیشه گوشه ذهنم داشته باشم.

الان که فکر میکنم میبینم چقدر این موضوع احترام جا برای فکر کردن داره. حتی این که ثروت چقدر میتونه برامون احترام بیاره از این بابت که وقتی ثروت داری نمیری توی صف گوشت و برنج و … وایسی و هزار جور بی احترامی بهت بشه

هیچ وقت نسیه نمیکنی که کسی بخواد به خاطر چندر غاز بهت بی احترامی کنه

از کسی پول قرض نمیکنی که احترامت خدشه دار بشه

به خاطر چند درصد تخفیف فصلی نمیری فروشگاه شلووووغی که مغازه دار سرت منت بزاره که آره دارم بهت لطف میکنم جنستو بگیر و برو

و هزار تا موضوع دیگه که باید برم توی اهرم رنج و لذتم اضافه شون کنم

یکی دیگه از مواردی که خودم همیشه سعی کردم برای احترام به استاد، به اعضای سایت و خودم رعایت کنم اینه که حداقل یبار متنم رو قبل از انتشار مرور کنم تا جایی که میشه غلط املایی و ویرایشی نداشته باشه و از دوستان عزیز هم همین درخواست رو دارم که قبل از انتشار مطلب خودشون یبار بخونن متن رو. اینجوری در وهله اول به خودشون احترام گذاشتن.

امیدوارم عمل کننده ی این آگاهی ها باشم و قدرشو بدونم و برم فکر کنم برای احترام به خودم و دیگران چه چیزهای دیگری باید رعایت کنم. هچنین فکر کنم کجاها از کسی الگو گرفتم و توی انتخاب مسیرم و هدفم نقش داشته و چه الگوهای دیگری باید پیدا کنم در راستای خواسته هام و این که دلم میخواد چه الگویی برای دیگران باشم

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم»

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    286MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 13
    34MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فائزه خدابخش» در این صفحه: 1
  1. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2429 روز

    سلام سلام استاد روشن کلام وخانم شایسته دلنشین وهمگی دوستان عزیز

    خیلی لذت بردم از صحبتهای اقای عطارروشن عزیز …چقدر فوق العاده روند تغییرات ونتایجشون رو توضیح دادند واقعا تحسین برانگیز بود سپاسگزارم از اقا رضای عزیز و از استاد عزیز که این فایل رو با ما به اشتراک گذاشتید

    چقدر هم جالب بود صحبتهاشون در رابطه با فن بیان و رگباری صحبت کردن … یکی ازقسمتای سفر به دور امریکا یکی از کلیپاتون بدون ویس بود، گفتم چه خوب میشد صوتیش هم میبود… بعدش به خودم گفتم تنبلی رو بذار کنار برو خودت صوتیش کن ، muzio playerنصب کردم باحال بود ، کارکردن باهاش هم اسون بود …

    حقیقتا من زمانی که این فایل رو دیدم اون لحظه که از احترام مخصوصا به افراد بزرگتر گفتید اصلا شدیدا مقاومتام برانگیخته شد که دقیقا چرا… یک زمانی یک روح مجردی تصمیم گرفته در عصر حجر بدنیا بیاد، یکی دیگه هم عهد قجر ، منم تصمیم گرفتم فلان دهه بدنیا بیام، مگه زودتر بدنیا اومدن چه برتری داشته که حالا من احترام خاص بذارم، روی پیشونی طرف هم که میزان اگاهی وتجربیات درستش حک نشده…

    یاد زمانی افتادم که با یه بنده خدایی که ده سال از من بزرگتر بود ارتباط صمیمی داشتم، بعد هرجایی که نظرمون متفاوت بود میخواست من رو قانع کنه، ته ماجرا که قانع نمیشدم ربطش میداد به سن وسال و میگفت تو بچه ای بذار سنت که رفت بالاتر درک میکنی… موضوعاتی که مطمئن بودم ربطی به سن وسال نداره و سنم هم بیشتر بشه نظرم تغییری نخواهد کرد وطرف تجربه ی غلط خودش رو میخواد به من غالب کنه… درحالیکه همون ادم میدیدم سر یسری موضوعات دیگه هم نظر همسن خودش رو رد میکرد برچسب ساده بودن به طرف میزد … نظرات بزرگتر از خودش رو قبول نداشت پشت سرش میگفت ادم رو به پیری که میره عقلش رو به زواله…

    یبار که باز نظراتمون متفاوت بود چسبوند به سن وسال، دیگه طاقت نیاوردم بهش گفتم خیلی جالبه که همیشه نظرات متفاوت از خودت رو تحقیر میکنی و به طرفت برچسب میزنی که بچه س یا ساده س یا عقلش رو به زواله …یادم باشه چند سال دیگه اصلا جدیت نگیرم چون عقلت رو به زواله… بعد گفت نه من اون موقع 40سالمه چهل سالگی تازه پختگی و اوج کماله …گفتم اره دیگه همیشه حق باتوئه.. ادعا کرد که نه من نمیگم همیشه حق با من هست ولی در این موارد حق با من بوده و حقیقت هم همینه که تو بچه ای فلانی ساده س، و ادم رو به پیری که میره عقلش رو به زواله، خدا گفته که افرینش از نوزادی میره به پیری و پیری دوباره شبیه نوزاد میشه و خلاصه یسری موارد اسمون ریسمونی بهم بافت که الان یادم نمیاد، همون زمان هم بنظرم فقط داشت میبافت از وقتی هم که باشما اشنا شدم مطمئنتر شدم که مسیروصحبتای اون بنده خدا درست نبود … منم ارتباطم رو باهاش خیلی کم کردم… چندسال گذشت بایکی از اعضای خونواده ش در ارتباط بودم، باهم گپ میزدیم موبایلش زنگ خورد دیدم نوشته عقل کل… تماسش که تموم شد پرسیدم کی هست اسمش رو عقل کل سیو کردی، گفت فلانی، خنده م گرفت میدونستم چرا عقل کل سیو کرده ولی کنجکاو شدم ببینم عقل کل الان در چه حاله واسه همین پرسیدم حالا چرا سیوش کردی عقل کل …توضیح داد وگفت اره همه ی اعضای خونواده ازش فاصله گرفتن، من هرزمان یه موضوع جذابی واسم پیش میاد یه نقاشی میکشم میرم واسه همه ی اعضای خونواده تعریف میکنم ونشون میدم اما به عقل کل نه چون همیشه نظرش رو به بدترین شکلی میگه که حال ادم گرفته میشه ، با رفتاراش همه رو از خودش فراری داده… دیدم بنده خدا تو این چندساله دوزش شدیدترم شده، خداروشکر کردم که فاصله گرفتم …

    از اونجایی که در گذشته یسری چالشای سن وسالی این مدلی داشتم حالا چه از این طرفی که بگن بچه چه از اون طرفی که سنی داری و گفته بشه ازسنت خجالت بکش یا فلان رفتار یا فلان علاقه وفلان سلیقه متناسب با این سن نیست اصلا پای سن وسال که وسط میاد یه حس عجیبی بهم دست میده

    حسش شبیه اون حسی هست که شما نسبت به کراوات ونصیحت شدن دارید

    ولی منطقی بود این که احترام ارزشش از صمیمیت بالاتره و روابط از جایی ازهم میپاشه که از روی صمیمیت هرشوخی ولفظی بکاربرده میشه

    کامنتا رو خوندم خوشم اومد از کامنتایی که نوشته بودن احترام کوچیک وبزرگ نداره و اون کامنتایی که محتواش این بود که احترام صرفا با لفظ ایجاد نمیشه و باید قلبی باشه و احترام احترام میاره … دقیقا موافقم چون خودم دیدم افرادی که در مخاطب قرار دادن احترام میذارن اما احترامشون فقط در همون مرحله ی خطاب اسم مونده و جاهای دیگه فراموش شده ، یا افرادی که به اسم کوچیک همدیگه رو صدا میزنن و در عین حال روابطشون هم محترمانه و زیباس… بشدت با این نظر که احترام صرفا به لفظ نیست موافقم …

    که البته استاد هم گفتن با یسری کلمات بخاطر میسپرن که برای ادمایی که در ذهنشون احترام خاصی قائلن احترام بذارن و در ادامه گفته شد من اینطوری بخاطرمیسپرم شمام واسه خودتون دنبال راهی باشید که احترام گذاشتن رو بخاطر بسپرید

    کامنت یسری دوستان رو خوندم بامزه بود اینکه نوشته بودن بطرف میگی حاجی میگه حاجی باباته خیلی خندیدم یسری کامنتای این مدلی خوندم که ما محترمانه صحبت میکنیم بعضیا ناراحت میشن یا بعضیا مسخره میکنن…

    منم از یکی از عزیزانم شنیدم که مثلا شاکی میشد که طرف خودش سن وسالی داشت بعد من رو مادر صدا میزد یا اصلا از واژه حاج خانم خوشش نمیومد

    یا یکی دیگه از عزیزانم وقتی با کسی صمیمی میشد میخواست با اسم کوچیک صدا بشه اگه مثلا رسمی خطاب میشد به طرف میگفت به اسم کوچیک صدام بزن، وطرفش نمیپذیرفت اینطور برداشت میکرد این آدم نمیخواد بامن ارتباط دوستانه داشته باشه و مثلا دوستیش در حد سالی به دوازده ماه یبار همدیگه رو دیدن هست بیشتر میخواد در حد آشنا باشه تا دوست

    والبته که اینطور نیست که این نوع ادما خودشون رو لایق احترام نمیدونن یا عزت نفسشون پایین هست

    بنظر من منطقی نیست … چرا که اگه اینطور بود پس جامعه امریکا بی عزت نفس بودن واحساس لیاقت نداشتن …

    چندروز پیشا دوستم یه فایلی واسم فرستاد در مورد روابط و اینکه آدما چنددسته هستن بصری سمعی لمسی و… بعد ازش یسری سوال پرسیدم و یسری توضیحاتی داد از کلاس روانشناسی که شرکت کرده بود،بعدش رفتم یه سرچی داشتم

    ویژگی افراد دیداری (بصری)

    چشم ها کمی متوجه بالا (در هنگام فکر کردن به بالا نگاه می کنند).

    هنگام صحبت کردن دستشان را تکان میدهند

    تنفس سطحی ولی از ناحیه بالای ریه ها

    سرعت در کلام

    سرعت در پردازش افکار

    منظم و مرتب هستند.

    دست خط تمیزی دارند

    رنگارنگ میپوشند

    عاشق عکس وتصویر هستن

    به کمک تصاویر موضوعات را به یاد می آورند

    به کیفیتهای دیداری بیشتر توجه دارند و تصاویر توجه شان را جلب میکند

    از آنچه دیده اند بیشتر صحبت میکنند

    استفاده از جملات بصری مثل من می بینم که … را زیاد استفاده می کنند.

    به ظاهر چیزها اهمیت می دهند (از روی ظاهر مثل مدل، رنگ و … انتخاب می کنند)

    افراد بصری به رفتار ما، به ظاهر ما و هر آنچه به چشم می‌آید، بیشتر توجه می‌کنند. اینکه رفتار ما چقدر محترمانه است، آیا به احترامشان بلند میشویم؟ آیا چهره مان از دیدنشان شاد میشود؟ آیا لباسهایمان تمیز و ظاهری آراسته داریم برایشان بسیار با اهمیت است

    وقت بصری‌ها را نگیرید. مقصود خود را زود اعلام کنید.

    ویژگی افراد شنیداری (سمعی)

    چشم ها به طرفین متمایل است (در هنگام فکر کردن به سمت چپ و راست چشم را می گردانند).

    تنفس از فاصله وسط سینه

    صدا زود حواس آن را بخود جلب میکند

    با آب و تاب حرف می زنند ولی صدایشان آهنگ دار است.

    حرف های دیگران را به راحتی تکرار می کنند.

    از طریق تکرار حرف یا شنیدن مطلب می آموزند و از شنیدن حرف ها لذت می برند.

    موسیقی یا حرف زدن با اهنگ را دوست دارند.

    مطالب را مسلسل وار و گام به گام به خاطر می سپارند.

    علاقه مند به شنیدن بازخورد حرف های خودشان از جانب دیگران هستند.

    وقتی به تنهایی مشغول به کاری هستند، زیر لب زمزمه می‌کنند و هرچه تند تر بخوانند تندتر کار می‌کنند و برعکس

    بیشتر به کیفیت‌های شنیداری توجه دارند یعنی از آنچه شنیده‌اند بیشتر صحبت می‌کنند

    کلام و طنین و آهنگ را به خاطر می‌سپارند

    آهسته صحبت می‌کنند و سعی می‌کنند که بیان شان شیوا و رسا باشد و به گفتار خود توجه خاصی نشان می‌دهند.

    از جملات شنیداری مثل: من شنیدم که … استفاده می کنند.

    سمعی‌ها، به گفتار ما توجه خاصی دارند. به تحسین‌ها، تقدیر‌ها، تشکر‌ها، به آنچه پشت سرشان گفته شده. به کنا یه‌ها، به طعنه‌ها، به گفتار مؤدبانه و محترمانه. به اظهار علاقه گفتاری

    به جمله دوستت دارم، به گفتار نغزو کلام شیرین. به لحن و طنین. به موسیقی و خوش آهنگی صدا. با سمعی‌ها کمی آرامتر از بصری‌ها صحبت کنید، اما خیلی هم آرام نشوید. خلاصه نکنید، اما شرح و تفسیر فراوان هم ندهید.

    برای سمعی‌ها، احترام کلامی مهمتر از احترام رفتاری است

    ویژگی افراد لمسی

    چشم ها در هنگام فکر کردن به پایین و سمت راست گردش دارد.

    تنفس از انتهای ریه ها. بالا و پایین رفتن شکم آنها در تنفس تا حدی مشخص است.

    آهسته و عمیق حرف می زنند و با مکث و حوصله صحبت می کنند.

    به پاداش های فیزیکی بسیار علاقه مندند. فشرده شدن دستشان به گرمی ،نوازش و در آغوش کشیده شدن، به هنگام تحسین ضربه ای آهسته به پشتشان موجب دلگرمیشان است

    در جریان مکالمه دوست دارند نزدیک فرد مقابل باشند.

    بیشتر با لمس کردن لذت می برند، نه با حرف زدن

    در طبیعت خودشان را با حس‌شان درگیر طبیعت می‌کنند، گل‌ها را بو و نوازش می‌کنند

    خیلی آرام اند. حتی یک نوع رخوت و سستی را می‌توان درآن‌ها دید. احساس آن‌ها از دیگران عمیق‌تر است و در ملایمت آن‌ها متانت نیز هست.آن‌ها ملایم صحبت می‌کنند و احساسات عمیقی دارند

    از جملات حسی مثل: احساس می کنم … استفاده می کنند.

    ویژگی افراد سمعی – منطقی

    چشم ها متوجه پایین و چپ است.

    علاقه مندی زیادی به گفت و گوی درون و خلوت با خود

    علاقه مند به بهره گیری از جملات پیچیده

    استفاده از واژه های انتزاعی و علاقه مند به تفکر انتزاعی

    علاقه مند به چیزهای پرمعنی و امور منطقی

    پرداختن به جزییات یک موضوع

    یسری ادما بصری بودنش غالب هست یسری ادما سمعی بودنش و … درصدش فرق داره

    استاد یجا گفتی وقتی سریال سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت اومده یسری بچه ها میگفتن که ماتازه فهمیدیم استاد چی میگفت … گفتید که من تعجب میکنم چطور بچه ها تا پیش از این از ویسها مطالب رو نگرفتن … بنظرم دلیلش همین درصد بصری بودن هست،ویژگی بصریشون غالب بوده

    هدفم از گذاشتن این مطلب این بود که:

    از اونجایی که ما ادمای متنوع با ویژگیهای متنوع در این جهان سرشار از تنوع داریم زندگی میکنیم و از اونجایی که باورهای ما خالص و صددر صد نیست و همیشه هم از لحاظ فرکانسی در یک سطح نیستیم و پیش میاد که با ادمهای متفاوت از خودمون مواجه بشیم ،از نظر من دونستن این مطلب کمک میکنه به پذیرش و صلح بیشتر و رفع سوء تفاهمات … یعنی واسه من که اینطوری بود این مطلب بهم یاد میداد که اگه ادمی میبینم که دوست داره در روابط دوستانه ش به اسم کوچیک خطاب بشه از فضا نیومده، یا شخصی که دوست داره با پیشوند پسوند مورد خطاب قرار بگیره همچنین … و بنظرم واسه خودشناسی هم خوب هست واسه شناخت ویژگیهای خودم وپذیرشش

    البته که موافقم که اصل صلح درونی من با خودم عزت نفسم ومیزان احترام وارزشی که خودم برای خودم قائل هستم تعیین کننده هدایتم در روابط هست

    یاد فایل کلاب هوس استاد با نگارعزیز افتادم که نگار جان از پذیرش ویژگی جدی بودنش میگفت و استاددر مورد پذیرش خود صحبت کرد و اینکه حتی یسری افراد هستن که ناجالب صحبت میکنن لحن خوبی ندارن کاری به درستی و نادرستی ویژگیشون ندارم یعنی میخوام بگم اون معیارایی که از اخلاقیات تو ذهن ماهست رو ندارن ولی ادمای موفقی هستن، در مبحث روابط هم ادمهایی هستن که با این ادمه اکی هستن چون اون ادمه با خودش اکیه …

    و تحسین میکنم استاد رو که همیشه اصول و استانداردهاش واسش مشخص هست و قاطعانه بیان میکنه … یادم میاد از فایل زندگی در بهشت و سادگی مهمونی هاتون که گفتید من در ایران هم که بودم خلاف فرهنگ وجامعه که مهمونی های تشریفاتی و رسمی واتو کشیده داشتن من همون موقع هم مهمونی هامون رو ساده و راحت میگرفتم و گفتید اینکه مردم چی میگن مردم چی فکر میکنن وجامعه چطوری بوده رو از ذهنم بریزم بیرون، برای خودم زندگی کنم طوری زندگی کنم که از زندگیم لذت ببرم و مطمئن باشم … *استاد عاشق این تیکه از صحبتتون هستم :مطمئن باشید اگر شما اعتمادبه نفس کافی داشته باشیدویک سبک شخصی داشته باشیدکه پایه واصول منطقی ودرستی داشته باشه برای خودتون نه برای بقیه، مطمئن باشید انسانهایی رو جذب میکنید افرادی رو جذب میکنید در زندگیتون بعنوان دوست ،مهمان، رفیق همراه هرچی که اسمشو میخوای بذاری ،که اوناهم کاملا در همون فضای فرکانسی هستن در همون نوع طرز فکرن… ما نیاز نیست که طرز فکر همه ی مردم رو عوض کنیم ما برسیم به روشی که با فکر بهش رسیدیم،مثل گوسفند دنباله رو روش دیگران نباشیم و برای سبک شخصیمون دلیل داشته باشیم،به این روش برسیم مطمئن باشیم انسانهایی وارد زندگی ما میشن که اونا هم شبیه روش ما هستن ومقاومتی ندارن با این روش ، و به این شکل ما هم لذت میبریم از زندگیمون،

    گفتید از زمانی که خودم رو شناختم وزندگیم رو براساس سبک شخصی خودم پایه گذاری کردم به ادمهایی برنخوردم که به من نزدیک شده باشن وخیلی خیلی متفاوت باشن با اون سبک شخصی من، اگه خیلی متفاوت بودن اصلا جهان نگذاشته که نزدیک بشن، خیلی راحت جداکرده*

    و این جمله ی طلاییه طلایی

    البته وقتی که به اعتماد به نفس برسید که این شیوه شیوه ی درستی هست، وقتی که درشک وتردید هستید هنوزفرکانسهاتون فرکانسهای کاملی نیست ، نصفه و نیمه ادمهای مناسب رو جذب میکنید

    تشکر ویژه از خانوم شایسته جان که زندگی در بهشت رو فیلمبرداری کردی که این صحبتها رو استاد داشته باشن … اساتید عزیزم سپاسگزارم وعاشقتونم

    اقای عطارروشن عزیز موفقیتهات روز افزون خیلی خیلی بابت توضیحاتت ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: