نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 13

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار حسن عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چه نکات قشنگ و بینظیری داشت این فایل:

یکی این که ما همیشه در مسیر رشدمون به تضاد برمیخوریم و ممکنه در ابتدا خیلی برایمان سخت باشد ولی با تغییر نگاهمون مسیر برامون واضح میشه و بودن اون تضاد خیلی باعث بهتر شدن ما میشه. مثل واکنشی که دوست آقا رضا در مورد کپی از استاد داشتن و همین تضاد و رنجش باعث شده پیشرفت های خیلی خوبی در ادامه مسیر شکل بگیره

نکته مهم بعدی در مورد الگو برداری هست که این موضوع همیشه در طول تاریخ بوده و مدام باید به یادمون بیاریم از همون ابتدا وقتی قابیل برادرش هابیل رو میکشه و نمیدونسته با جنازه ش چیکار کنه، خداوند از طریق نمایش دو تا کلاغ که باهم دعوا میکنن و یکشون کشته میشه و دیگری اون رو زیر خاک دفن میکنه این الگوبرداری رو به قابیل یاد میده

توی قرآن این همه مثال آورده شده که به ما الگو بده مثل پیامبران و دیگر مثال های قرآن بتونیم الگو بگیریم که استاد هم بارها اشاره کردن که مثلا فلان موضوع رو از حضرت سلیمان الگو گرفتم یا یکی از الگوهای محبوب استاد حضرت ابراهیم هستن برای بحث های توحیدی

خدا رو شکر ما در این برهه یکی از بهترین الگوهای زندگیمون رو داریم که با ما هم عصر هستن و حتی بیش از هر کس دیگه ای میان و زندگی روزمره شون رو هم به ما نشون میدن (این دیگه ایده آل ترین حالت ممکنه). یا این که استاد همیشه میگن کامنت بنویسید و از نتایج و نوع تفکری که نتیجه گرفتیم و … بگیم واسه اینه که همه بتونیم از هم الگو بگیریم

این که بارها توی فایل های مختلف هدیه و محصولات استاد میگن برای این که باورهای محدودمون سست بشه و جای اون رو باورهای قوی بگیره بگردیم دنبال الگو ها و حتی اگر از شخصیت کسی خوشمون نمیاد اون وجه از اون شخص که قابل تحسین هست رو الگو بگیریم

در مورد احترام قائل شدن چقدر نکات مهم و ظریفی رو اشاره کردین و این موضوع چقدر با عزت نفسمون هم در ارتباط هست. این جمله ی طلایی که خیلی وقت ها یادمون میره و بعدا هم چوبش رو میخوریم “ارزش احترام همیشه از صمیمیت بالاتره”

جمله ی طلایی دیگه این که “اگر کسی برامون احترام قائل نبود یک ثانیه وقت براش نزاریم”. اصلا این مورد دومی مثل حکاکی روی سنگ توی مغز من حک شد و چه مثال هایی توی ذهنم گذشت. افرادی که آدم های توانمندی هستن اما چون اجازه دادن اطرافیان حرمت ها رو بشکنن خودشون هم ارزشمندیشون یادشون رفته

استاد عزیز چقدر شما برای ما نعمتید

همیشه از زمان کودکی و نوجوانی با خودم میگفتم خوشبحال اونایی که با حضرت محمد و حضرت علی و … هم عصر بودن. چقدر میتونستن مستقیم ازشون چیزی یاد بگیرن. چه سوالایی میتونستن بپرسن. ولی از وقتی با شما آشنا شدم دیگه هرگز اون خواسته در من نبود. چون استادی دارم که با توجه به شرایط زمانه میاد و دقیق ترین نکته ها و آگاهی ها و پرداختن به “اصل” رو به ما میگه. مثلا در شرایطی که اکثریت جامعه حتی کسانی که پرچم انرژی مثبت و حال خوب رو سر شونه شون گرفته بودن تحت تاثیر اتفاقات اخیر در کشور هستند، ناراحت و خشمگین هستن یا ادای ناراحت بودن رو در میارن. یه پست میخوان تو فضای مجازی منتشر کنن کلی با مردم همدردی میکنن و قلب سیاه میزارن و … (برای این که خدای نکرده یه موقع فالوور ناراحت نشه!!!) من با استفاده از آگاهی های شما تو این روزها دارم بهترین حس ها رو تجربه میکنم و حالم خیلی خوبه و میدونم هر کسی چیزی رو تجربه میکنه که داره بهش توجه میکنه

بارها اون جملات طلایی شما توی ذهنم تصویر سازی میشه که سال 88 در مواجه با سیل عظیم معترضان انگشتتون رو روی شقیقه تون میزدین و از خودتون میپرسیدین “من چی میخوام؟” و نتیجه ی این متفاوت فکر کردن نتایج متفاوت شماست که هیچ کسی رو ندیدم که از موفقیت حرفی بزنه و حتی به نتایج شما نزدیک شده باشه

برگردم به بحث احترام

خدا رو شکر توی خانواده ای بزرگ شدم که یاد گرفتم همیشه پدر و مادرم رو با لفظ “شما” خطاب کنم و همیشه موقع وارد شدن پدر از جامون بلند بشیم. یاد گرفتم همیشه به معلمین و اساتید احترام بزاریم و موقع حرکت جلوتر از اونا راه نریم و نکات طلایی امروز در مورد احترام باعث شد خیلی بیشتر این موضوع رو برای همیشه گوشه ذهنم داشته باشم.

الان که فکر میکنم میبینم چقدر این موضوع احترام جا برای فکر کردن داره. حتی این که ثروت چقدر میتونه برامون احترام بیاره از این بابت که وقتی ثروت داری نمیری توی صف گوشت و برنج و … وایسی و هزار جور بی احترامی بهت بشه

هیچ وقت نسیه نمیکنی که کسی بخواد به خاطر چندر غاز بهت بی احترامی کنه

از کسی پول قرض نمیکنی که احترامت خدشه دار بشه

به خاطر چند درصد تخفیف فصلی نمیری فروشگاه شلووووغی که مغازه دار سرت منت بزاره که آره دارم بهت لطف میکنم جنستو بگیر و برو

و هزار تا موضوع دیگه که باید برم توی اهرم رنج و لذتم اضافه شون کنم

یکی دیگه از مواردی که خودم همیشه سعی کردم برای احترام به استاد، به اعضای سایت و خودم رعایت کنم اینه که حداقل یبار متنم رو قبل از انتشار مرور کنم تا جایی که میشه غلط املایی و ویرایشی نداشته باشه و از دوستان عزیز هم همین درخواست رو دارم که قبل از انتشار مطلب خودشون یبار بخونن متن رو. اینجوری در وهله اول به خودشون احترام گذاشتن.

امیدوارم عمل کننده ی این آگاهی ها باشم و قدرشو بدونم و برم فکر کنم برای احترام به خودم و دیگران چه چیزهای دیگری باید رعایت کنم. هچنین فکر کنم کجاها از کسی الگو گرفتم و توی انتخاب مسیرم و هدفم نقش داشته و چه الگوهای دیگری باید پیدا کنم در راستای خواسته هام و این که دلم میخواد چه الگویی برای دیگران باشم

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم»

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    286MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 13
    34MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

335 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 6
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    بنام خداوند رزاق و وهاب

    سلام و درود بر استاد گرانقدر؛مریم جان و همراهان عزیز

    یک روز دیگر و یک صبح دیگر و یک هدیه دیگر از طرف استاد گرانقدر برایم بهترین و رویائی ترین حالتیست که با آن میتوانم روز خودم را بسازم.

    استاد گرانقدر نمیدانم چه ساعتی این فایل ارزشمند روی سایت اومده ولی ساعت 4 صبح که من از خواب بیدار شدم بلافاصله به سایت سر زدم

    و خوشبختانه دیدم قسمت 13 نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش روی سایت قرار داده شده و پس از دوبار دیدن فایل و دیدن پیوست آگاهی های دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها که لینک آن در فایل آمده و فایل رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیده ایم» که خوشبختانه هر دو فایل را بارها گوش کرده ام و فایل دوم حتی جزء لیست پلی لیستم است و در هر فرصتی آنرا گوش می دهم که لینک آنرا

    در این قسمت برای استفاده عزیزان قرار می دهم، تصمیم به نوشتن نکات مهم و آگاهی های ارزشمند و برداشتم از این فایل کنم.

    abasmanesh.com

    ………………………………

    استاد عزیز هر قسمت از این مصاحبه که روی سایت میاد انگار بصورت معجزه آسایی دارد به چالش ها، سوالات و خواسته های من پاسخ می دهد آنهم سوالات و خواسته هایی که همین یکی دو روز گذشته از ذهنم گذشته اند نه سوالات خیلی وقت پیش! و من همینجور متحیر و انگشت به دهان می مانم و هی می بینم چقدر من هم همین کارهایی که آقا رضا تو فایلها می گویند را هدایتی انجام داده ام یا در حال انجامش هستم و چقدر این فایلها دارد ذهنم را شفاف تر و مسیر را برایم واضح تر می کند و از این بابت واقعآ نمی دانم با چه زبانی از شما و آقا رضا تشکر و سپاسگزاری کنم.

    …………………………………

    ایده گرفتن بجای کپی کردن

    خیلی از کسانی که در مسیر آموزش قرار می گیرند و معمولا هم در ابتدا و اوایل شروع این مسیر قرار دارند می خواهند یک شبه به جایگاه استادی که سالها در آن شغل زحمت کشیده و تکاملش را طی کرده برسند و نتایجی شبیه به آن و یا حتی بالاتر و بزرگتر از آن کسب کنند به همین دلیل بجای ایده گرفتن و استفاده از مهارتها و آگاهی هایی که کسب می کنند و تلفیق آن با استعداد و توانایی هایشان سعی در کپی برداری صرف از راه و روش یا بزینسی که دیگران را به موفقیت رسانده می کنند و وقتی که مشت و لگد های این طرز تفکر و خیالپردازی ها و توهماتشان را خوردند و در این راه تاوان می دهند، تازه متوجه می شوند که مسیر درست از کدام طرف بوده است و کپی کردن راهگشای مسیر موفقیت نیست!

    لذا درسی که از این قسمت می گیریم اینست که مسیر موفقیت مسیری آسانسوری نیست که یک شبه اتفاق بیفتد بلکه مسیری تکاملی است (تکامل به معنای تجربه کردن نه صرفآ طی کردن زمان) که پله پله و گام به گام و قدم به قدم باید طی شود و گرنه با سر به زمین میخوریم.

    صحبت های ارشیا جان در مصاحبه با استاد نحوه درست الگو گرفتن بجای کپی کردن را به ما نشان می دهد که سبب موفقیت بسیار زیاد ایشان در خلق کسب و کارشان در LA شده است که می تواند برای ما هم الگوی موفقی باشند.

    نکته مهم تر در اینجا اینست که آقا رضا وقتی بازخورد کارش را می بیند نه تنها به آن افرادی که اشتباه بودن مسیرش را به او گوشزد کرده اند (حتی با الفاظ بد و توهین و مسخره کردنش) پرخاش و مقابله به مثل نمی کند، بلکه حتی از آنها تشکر هم می کند! و خیلی سریع متوجه اشتباهش می شود و این نقطه عطف و تفاوت رفتار آقا رضا با دیگران است که سبب هدایت به مسیر درست می شود.

    ………………………………

    بولد کردن صحبت ها و نکاتی که بیشتر به ما کمک می کند و مرور و گوش دادن دائمی به آنها

    یکی از مواردی که من از روزی که عضو سایت شدم انجام می دادم و انجام می دهم تبدیل فایلهای تصویری به صوتی و برش دادن و ادیت فایلهای صوتی است و انتقال آن به روی گوشی یا فلش است. تا همواره و در هر فرصتی که بدست میاورم بتوانم از آن فایلها استفاده کنم و روزی نیست که من چند ساعت از وقتم را مشغول گوش دادن به فایلهای استاد نباشم. و هر فایل را با سرعت های پخش متفاوت بارها و بارها حتی در حین ورزش کردن یا رانندگی کردن؛ مسافرت رفتن؛ پیاده روی کردن یا جمع هایی که فضای مناسبی برای ورودی های من ندارد با هدفون گوش می دهم.بعنوان نمونه همین فایل های مصاحبه با آقا رضا را تبدیل به یک فایل می کنم و بصورت پیوسته و جداگانه گوش می دهم و برای مصاحبه آزاده جان،آقا هادی و آقا ارشیا نیز اینکار را انجام داده ام و می دهم.

    علاوه بر گوش دادن و دیدن فایلها، نوشتن چکیده کامل همراه با درک خودم از فایل دوره ها در دفتر مخصوص آن دوره و خواندن تمام کامنت های هر قسمت از دوره ها و نوشتن چکیده دوره یا فایل رایگان در سایت کاریست که در حال انجامش هستم و به جرات میتوانم بگویم گاهی اوقات تمام وقت در حال نوشتن یا گوش دادن به فایلها هستم و بیشتر وقت شبانه روز من به اینکار اختصاص دارد. و این تکرار مداوم برای من بخصوص هنگام نوشتن سبب درک بهتر من از قوانین و دریافت بهتر و بیشتر الهامات و هدایتها می شود و جالبتر اینکه هرگز از گوش دادن چندین و چند باره و تکرار رگباری و بدون توقف فایلها خسته نشده و نمی شوم و این ازدلی بودن و الهی بودن این جملات نشات می گیرد . و الان نیز با دیدن این فایل ایده های جدیدی برای ادیت و میکس فایلها دریافت کردم مثل حذف کردن مکث ها و فاصله های میان فایلها حتی اگر یک ثانیه باشد؛تکرار جملات مهم بوسیله برش و کپی آن در فایل بوسیله نرم افزارهای ادیت فایل؛اکو کردن صدای استاد در برخی جملات برای بیشتر و بهتر استفاده کردن از جملات کلیدی و کلید واژه های استاد که از همین جا از آقا رضا و استاد گرانقدر بخاطر این ایده ها تشکر و سپاسگزاری میکنم.

    ……………………………….

    فرمول سخنوری و فن بیان

    یکی از تضادهایی که من باهاش روبرو بودم و من را به سمت کار کردن روی خودم و آموزش دیدن سوق داد همین خجالتی بودن و کم رویی ام بود بگونه ای که در جلسات رسمی راحت و روان نمی توانستم صحبت کنم و نوشتن برایم راحتتر از سخن گفتن بود و درونگرایی من نیز به این مشکل دامن زده بود.

    یکی از دوره هایی که من حضوری در آن شرکت کردم و یکی از سرفصل هاش سخنوری و فن بیان بود و هزینه بالایی برای من داشت و هر هفته یا یک هفته در میان باید نزدیک 700 کیلومتر راه را با اتوبوس طی میکردم و 20 ساعت رفت و برگشت در اتوبوس بودم و دو شب را در اتوبوس سپری می کردم تا 5-6 ساعت آموزش در روز جمعه ببینم و صبح شنبه نیز یکراست سر کارم حاضر می شدم همین کسب مهارت سخنوری بود که در حین برگزاری جلسات خبر دادند که این سرفصل از دوره حذف شده و خودش یکدوره مجزا با هزینه بسیار بالاتری شده که پس از این دوره برگزار خواهد شد و من با اینکه این نقصم را کمی بهبود دادم در آن دوره ولی به این هدفم در آن دوره نرسیدم. و حال خداوند به درخواست من در یک فایل رایگان و از طریق کسی که این راه را تجربه کرده است پاسخ می دهد و چقدر این سخن برایم با ارزش و مهم است و راه را برایم روشن می کند اینکه بدانم با گوش کردن صحبت ها و فایلهای استاد بصورت پیوسته و بدون مکث و توقف خودبخود در من توانایی ایجاد می کند که بتوانم پیوسته و بدون توقف و بدون نوشته صحبت کنم!

    همانطوری که تکرار هر روزه و نوشتن چند باره در دفترم و سایت سبب افزایش مهارت و سرعت من در نوشتن و تایپ کردن شده است با گوش کردن و تکرار مداوم فایلها بصورت گفتاری هم میتوانم فن بیان و سخنوریم را ارتقا دهم و بهبود ببخشم و این روش همان فرمول استاد برای تکرار موفقیت هایمان است یعنی به هر شیوه ای که به موفقیتی دست یافتیم از همان شیوه الگو برداری کنیم برای موفقیت در زمینه های دیگر و این جملات الان برایم واضح تر و شفاف تر می شود. در اینجا هم آقا رضا اول جملاتش را مینوشته و چندین و چند بار با خودش تکرارش می کرده تا خواندنش برایش روان میشده و اینگونه توانسته به راحتی طوری جملات را بگوید که انگار دارد آنرا برای کسی تعریف می کند و اینگونه از حالت سخن گفتن کتابی و رسمی خارج شده است و مهارت سخنوری پیدا کرده است.

    نکته مهم بعدی برای سخنوری هماهنگی با خود و اتصال به منبع است. وقتی که ما شروع می کنیم و اجازه می دهیم که سخنان و ایده ها و جملات به ما گفته شود و خودمان را بدست خداوند میسپاریم آنوقت جملات؛ سخنها؛ موضوعات؛ مثالها و کلماتی که بر مخاطبمان و حتی بر خودمان تاثیر گذار هستند بر زبانمان یا قلممان( که من این تجربه را همواره هنگام نوشتن داشته ام) جاری شود در حالی که ابتدا هیچ ایده یا چیزی در ذهن برای گفتن یا نوشتن نداشته ایم.

    ………………………..

    خدا چیست یا خدا کیست؟!!

    استاد این فایل را هزاران بار من گوش داده ام و همانطور که گفتم جزء فایلهای پلی لسیت من است.یکی از بزرگترین دستاوردها و تغییرات و تحول من از زمان عضویت در سایت هنگامی رخ داد که از طریق این فایل و فایلهای مشابه رایگان و کتاب الکترونیکی «چگونه فکر خدا را بخوانیم» و «رویاهایی که رویا نیستند» توحید و خداشناسی من و نگاهم به خداوند بعنوان انرژی و سیستمی بودن جهان و وجود قوانین ثابت برای هدایت جهان و تعیین سرنوشت و خلق زندگیمان پی بردم و از آن زمان به بعد زندگیم در همه ابعاد 180 درجه تغییر یافته و در حال بهتر و بهتر شدن است.

    همه ما تا بحال از خودمان یا دیگران بارها پرسیده ایم که خداوند چه جوریه؟! چه شکلیه؟! چه ویژگی هایی دارد؟ و سوالاتی از این قبیل…

    خداوند همه چیز است. من، تو، نظم جهان، قوانین هستی و همه آنچه هست خواه آن را خوب بدانیم یا نه، همه و همه شکلی است از انرژی ای که خدا نامیده ایم!

    خداوند به شکل هر آنچه در ذهنت بسازی، وارد زندگی ات می شود. همانگونه که به شکل باورهای سلیمان نبی، برایش خدایی وهاب شد و در قالب قدرت و ثروت، وارد زندگی اش شد. همانگونه که برای ابراهیم، از آتش تبدیل به گلستان شد.

    خداوند مثل آبی است که به شکل ظرف باورهای ما در می آید. آب چه شکلیه؟؟؟ باید ببینیم ظرفمان چه شکلیه؟!

    خداوند مثل هواست؛ باید آن را درک کرد، باید آن را لمس کرد! نمیتوانیم بگوئیم هوا چه شکلیه؟! من این حس، انرژی، خدا یا هر آنچه می نامیمش را باور دارم.

    بپذیرم و ایمان بیاورم که هیچ محدودیتی برای این خدا نیست. بدانم که خدا چیزی جدا از من نیست و درگیر هیچ قالب یا واژه ای نباشم. خداوند به همان شکل و یا همان ویژگی که من در ذهنم ازش میسازم در می آید . حال که خداوند همه چیز است و به همان شکل و یا همان ویژگی که من می خواهم در می آید ، می خواهم برایم چه شکلی داشته باشد؟ رحمان باشد یا غضبان؟! بخشنده و رئوف باشد یا جلاد و انتقامگر؟! ثروت باشد یا فقر؟ درمان باشد یا درد؟ عشق باشد یا نفرت؟ آسان باشد یا سخت؟ پاداش دهنده باشد یا جریمه دهنده باشد؟!…

    هرچه بزرگتر فکر کنم، هرچه باورهای قدرتمند کننده تری درباره ثروت، سلامتی، روابط زیبا و… بسازم، این انرژی به شکل زیباتری وارد زندگی ام می شود و به همان میزان، نگرانی هایم را کمتر، آرامش ام را بیشتر و جهانم را زیباتر می نماید.

    ………………………….

    چرا الگو برداری و داشتن الگو مهم است؟

    زیرا ما نمی توانیم روی هوا ذهنمان را تغییر بدیم یا باورهایمان را عوض کنیم.ابزار ذهن منطق است. لذا باید ذهن را با منطق ساکت کرد و با منطق باور ساخت.تا دست از مقاومت بردارد و مانع و سدی در برابر ایجاد باورهای مناسب و تغییر و تخریب باورهای محدودکننده ایجاد نکند.

    نکته مهم در الگو برداری آقا رضا از استاد و ایده سخنرانی الهامی و بدون نوشته هنگام مکث و از خداوند الهام گرفتن استاد در مورد اینکه در چه موردی صحبت کند اینست که آقا رضا برای دریافت و اجرای آن آمادگی لازم را داشته است به همین دلیل توانسته از چنین مکثی در یک تصویر پشت صحنه الهام و هدایتش را بگیرد که بدون نوشته هم میتوان صحبت کرد. در حالی که این نکته برای خودم و خیلی های دیگه ممکنست بی اهمیت باشد و اصلا متوجه این مساله نشوند! به قول معروف وقتی شاگرد آماده باشد؛ استاد از راه می رسد.

    الگو برداری؛ باورپذیر می کند برایمان که می شود و وقتی که باور می کنیم، راه حلها را پیدا می کنیم و اگر الگویی پیدا نکردیم از قوانین الهام بگیریم برای باور سازی و منطقی کردن و قانع کردن ذهنمان .مانند پیدا کردن همان الگویی که ابزار و یراق آلات را فقط نقدی می فروخت و آقا رضا با دیدن آن باور کرد که امکان پذیر است و می شود فقط نقدی معامله کرد و مشتریان و درآمد زیاد هم داشت.

    وقتی که در زمینه ای الگوی مناسب داریم؛ خیلی زودتر و سریعتر و راحتتر به هدف و خواسته مان میرسیم زیرا رسیدن به هدف برایمان باورپذیر تر می شود.

    فن بیان و آموزش سخنرانی بیشتر از اینکه یک کار تکنیکی باشد یک کار قلبی و دلی است. زیرا آدمها با قلبها ارتباط برقرار می کنند نه با کلامها و تکنیک کلمات.

    آنچه تاثیر می گذارد شکل ادای کلمات یا شکل گفتن نیست بلکه چیزی که تاثیر می گذارد اینست که این آگاهی ها داره از کجا میاد و از چه منبعی نشات می گیرد؛ چقدر درستی دارد و چقدر از قلب می آید تا لاجرم بر دل بنشیند. نه اینکه ما بخواهیم بصورت کلیشه ای و تیتر وار یا بصورت مصنوعی، تکنیک هایی را اجرا کنیم یا چیزی را بگوئیم که بر مخاطبمان موثر باشد.

    ……………………………….

    تفاوت میان احترام گذاشتن با خودمانی بودن

    استاد مورد دیگری که من این چند وقته هنگام نوشتن کامنت هایم با آن روبرو بودم همین نحوه مخاطب قرار دادن شما برایم بود. از یک طرف حس نزدیکی و صمیمیت و از طرف دیگر حفظ شان، جایگاه و احترام ویژه ای که برایتان دارم این تضاد را در من هنگام نوشتن ایجاد می کرد و در این تضاد کاری به دیگران نداشته و ندارم و به ندا و احساس قلبم توجه کردم و خدا رو شکر طبق آموزه هایی که از شما یاد گرفتیم؛ احساسمان همواره راه درست را به ما نشان می دهد و امروز هم این قانون برایم با صحبت های شما در این مورد اثبات شد.خدایا شکرت بابت قوانین و قانونمندیهای ثابت و بدون تغییرت.

    استاد من برای همین «استاد» خطاب کردن شما هم از منطق خودم پیروی کردم و استاد خطاب کردن شما برایم صرفآ ادای یک لفظ نبوده و نیست. من در مدت دو سالی که هدایت شدم به مسیر توسعه و رشد فزدی و کار کردن روی خودم در یکسال اول بصورت تکاملی از آموزشهای اساتید خانم و آقای زیادی بهره بردم (2 استاد خانم و 5 استاد آقا) البته استاد در اینجا به معنای کسی که من چیزهایی از آنها یاد گرفتم هر چقدر ناچیز تا مدارم ارتقا پیدا کنه و در مدار آموزشهای شما قرار بگیرم و هدایت شوم به سرچشمه و منبع اصلی و ناب آموزشهای رشد و توسعه فردی.به همین دلیل به راحتی میتوانم شما را با سایر اساتید مشهور داخل ایران مقایسه کنم هر چند این قیاس را اگر بخواهم تشبیه کنم بدون اغراق و تملق و با ایمان و اطمینان عرض خواهم کرد که قیاس بین خط کش 20 سانتی و متر لیزری است در این حد تفاوت سطح و کیفیت و درست بودن و الهی بودن و توحیدی بودن و وصل بودن به منبع هستی. به همین دلیل این «استاد گفتن» به معنای کامل کلمه است نه یک لفظ ساده و سطحی.

    مورد بعدی پسوند بعد از استاد است که ذهن مرا به خودم مشغول می کرد و دوست داشتم کلمه ای بیاورم که نشان دهنده احساس، ایمان و باور قلبی من به شما باشد و بهترین واژه ای که بتواند گویای این احساس درونی برایم باشد واژه *«گرانقدر» است. و سعیم اینست که بیشتر از این پسوند در ادامه کلمه استاد استفاده کنم تا گوشه ای از احترام و حس قلبی و درونیم را به شما بازگو کرده باشم هنگام انتخاب انتخاب این کلمه صدای آزاده جان در گوشم طنین انداز شد که در همان مصاحبه ای که با شما داشتند گفتند:“استاد شما برای ما نعمت هستید” و من همان موقع با شنیدن این جمله و همین حالا با نوشتن این جمله بی اختیار اشک ریختم.واقعآ کلمات و جملات برای توصیف وجود باارزش و پر برکت شما در تک تک لحظات و ثانیه های ما کم میاورد و زبان ما از تحسین و تمجید و سپاسگزاری و شکرگزاری بابت وجود ارزشمندتان الکن و ناتوان است.

    استاد شما بقول آزاده جان پیغمبر زمان ما هستید. شما کسی هستید که ما را با خودمان با خدایمان آشنا کردید. شما تنها کسی بودید که قرآن را درک کردید و فهمیدید. شما تنها کسی هستید که ما را تربیت کردید و شیوه درست زندگی کردن را به ما آموختید.شما تنها کسی هستید که باعث شدید من به انسان بودن خودم افتخار کنم به بنده بودن خداوند افتخار کنم. شما تنها کسی هستید که دستان ما را گرفتید و از جهل و ظلمات به روشنی ای به درخشانی خورشید هدایت کردید.وقتی مرور میکنم این یکسال را که البته یکسال واقعی نشده هنوز ( ده ماه و نصفیه) با تمام زندگیم واقعآ حتی یکروزش هم برابری نمی کند و قابل مقایسه برایم نیست و خدا را شاکر و سپاسگزارم که هدایت شدم خدا را شاکر و سپاسگزارم که با جهل این دنیا را ترک نمی کنم.خدا را شکر و سپاسگزارم که بقیه عمرم را میتوان درست زندگی کنم. خدا را شاکر و سپاسگزارم که من را با خودش با خودم و با قوانیتش آشنا کرد. خدا وند را شاکر و سپاسگزارم که در عصری زندگی میکنم استاد که شما هستید و به خودم میبالم و افتخار میکنم مه شاگرد شما هستم و شما استاد گرانقدر من هستید که وجود با ارزشتان قابل قیمت گذاری و ارزش گذاری نیست.

    ولادت حضرت علی و روز پدر را به شما و همه اعضای بی نظیر این سایت الهی تبریک و شاد باش عرض میکنم و بهترینها را برای همگی آرزو میکنم.ساعت 10:33 دقیقه و اتمام کامنت دیگری در این سایت بعد از 6 ساعت و نیم تمرکز و دیدن و نوشتن آگاهی های این فایل.یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود امیر خان عزیز؛ ممنون که لطف کردید و نظر زیباتو نوشتید.تا کامنتتو خوندم با خودم گفتم چه جالب اتفاقآ دیروز داشتم به همین چیز فکر می کردم که ردپای من همین نوشتن های من است و اگر روزی بخواهم مسیری رو که طی کردم به کسی نشون بدم شاید حتی نیاز به فیلم گرفتن و توضیح دادن هم نباشد و خیلی راحت با لیست کردن لینکها بتوان مطالب را جمع بندی و در اختیار دیگران گذاشت و یا حتی آماده چاپ کرد.اینهم یکی از جوابهای من برای نجواهای ذهنی و کشمکش های دائمی است که باهاش دارم که هی میگه بسته دیگه همه وقت و زندگیت شده کامنت نوشتن منم مجبورم ساکتش کنم با این استدلال ها، به قول شیر مراد برره نَوَفَهمه (خخخ).

    حمید عزیز ما همه در مسیریم و مقصدی وجود نداره که بخواهیم قیاس کنیم که کی جلو است یا کی عقب است! واقعیتش دیگه لایک و تائید گرفتنم برام اهمیتی نداره مهم برایم رضایت خودم از کامنتمه و اینکه درسمو گرفتم از آن مطلب یا نه؟

    گاهی ممکنه آدم با حل کردن یک گره ذهنی به سرعت نور حرکت کنه و کسی حتی ردشو نبینه به همین دلیل مهم قدم برداشتن و بهبود دائمی است که قطعآ رشد مد نظر را تضمین خواهد کرد. حالا اون خواسته هامون ممکنه به تدریج وارد زندگیمون بشوند یا همه با هم و بصورت همزمان. مهم حال خوشمانه حمید جان اینکه لذت ببریم و نگاهمون به زیبائی های مسیر و دیدن مناظر و درختان و جنگلها و چشمه ها و جاذبه های مسیرمان باشه و لذت ببریم و مطمئن باشیم و چک کنیم تابلوهای مسیرمان را که مطمئن بشویم در مسیر درستیم تا اینکه بخوایم زول بزنیم به کیلومتر شمار ماشینمون که سرعتم چقدره؟ جلو ام یا عقب؟بقیه دارند با چه سرعتی میرن؟و….

    ممنون که هستی حمید جان و قطعآ شاهد نتایج و دستاوردهای مهمت که تا همین حالا هم کم نیستند( اگر چشم بینا برای دیدن داشته باشیم) خواهیم بود .من و شما تازه یکساله عضو سایت هستیم و میزان توجه و تمرکزمان بر خواسته هایمان ستودنی است.بهترینها را برایت آرزو میکنم حمید خان عزیز روزتم مبارک و شادباش میگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود محمد جان عزیز؛ ممنونم از لطف و محبت همیشگیتون.

    چند وقت پیش اولین کامنت سفرنامه جدید رو داشتم مرور می کردم محمد جان دیدم چند خط بیشتر نیست و الان که سفرنامه تمام شده تا میخوام جواب یک کامنتم بدم میبینم کلی نوشتم و هی مطلب میاد برای نوشتن طوری که گاهی ذهنم میگه بابا بسته دیگه خودت هیچی اون بنده خدا چه گناهی کرده اینهمه باید وقت بزاره و کامنت تو رو بخونه خخخخ.

    واقعیتش محمد جان خودت بهتر از من میدونید که این فایلها از طلا هم گرانبهاترند و چقدر میانبری دارند مسیر ما را هموار و واضح تر می کنند و از دوره ها اگر بیشتر نباشه تاثیرشون قطعآ کمتر نیست. و من هم سعی میکنم تا جایی که توانم و وقتم اجازه بده علاوه بر دیدن و گوش دادن دائمی، مطالب و نکات مهمش را برای خودم بولد کنم و برداشتهایم را بنویسم زیرا ذهن فرار و فراموشکار است و خاصیت مهم دیگر نوشتن واضح شدن مطلب و جا افتادن مطلب برایم است و دیدم هنگام نوشتن به درکی از آن مطلب رسیده ام که گوش دادن یا دیدن هزار باره فایل ها برایم نداشته است. خاصیت دیگر نوشتن اینست که حواس بیشتری را درگیر مطلب می کند و همزمان که دارم مینویسم مطلب را در ذهنم مرور می کنم و تحلیل مطلب و ربط دادن مطالب به هم سبب می شود که مدت زمان طولانی ذهن درگیر ورودی های مثبت شود و نجواهای ذهنی مجال قد علم کردن نداشته باشند.حالا بعد 6-7 ساعت اگه ذهن اومد بهم گفت پسر خودتو کشتی پای لپ تاب و تو کار و زندگی نداری خخخ من هم میام یه لبخند بهش میزنم ؛ لپشو میکشم و میگم حالا شاکی نشو اصلا تو راست میگی و بحثو عوض میکنم.

    محمد جان خوشحالم که دائمآ کامنت هاتو بالای صفحه میبینم و ازین بابت هم بهتون تبریک میگم. روز پدر هم مبارکتون باشه، بهترینها را برات آرزو میکنم دوست عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود فهیمه عزیز

    بسیار ممنون و سپاسگزارم از ابراز نظر و لطفتون

    واقعیتش این شور و شوق و استمرار حضور هر روزه و چندین ساعته من در سایت چیزی است که تا قبل از این تجربه اش نکرده ام؛ هر چقدر که در این مسیر بی انتها قدم بر میدارم از خودم از خداوند؛ از زندگی و از همه چیز بیشتر لذت میبرم؛ آرامش بیشتری دارم؛ ارتباط بهتری با اطرافم برقرار میکنم و خیلی اوقات خداوند را میبینم که زیبائی هایش را نشانم می دهد و دارد نگاهم می کند و بهم لبخند میزند و من هم مانند دختر بچه های خجالتی قند در دلم آب می شود نگاهش میکنم و برایش لبخند میزنم و گاهی اوقات انگشت لایکم را به سمتش نشانه میروم و احساسم را بهش نشان میدهم و در درونم باهاش سخن می گویم و می گویم میدانم که هوامو داری و حواست بهم هست و داری منو نگاه میکنی!! مرسی خدا جون بابت همه چیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود مریم جان جوان عزیز؛ ممنون و سپاسگزارم از توجه و لطفی که داشتید و خوشحالم که کامنتم برای شما مفید بوده است.

    مریم جان مخاطب اول کامنت هایم خودمم! ما اینجائیم که تضادهای درونی و شخصیتیمان را بهبود ببخشیم تا بیشتر با خودمان و دیگران در صلح باشیم.

    یکی از عوامل اصلی عجله کردن؛ باور مخرب و ریشه دار «کمبود» است. و رفع آن نیازمند تلاش زیاد و ساختن باورهایی است که این پیش فرض ذهنی را در ما کمرنگ تر کند.به همین دلیل است که ایجاد باور «فراوانی» اینقدر اهمیت دارد.اگر با شتاب و استرس رانندگی میکنیم دلیلش باور کمبود وقت است؛ اگر در صف خرید جنسی می ایستیم دلیلش باور کمبود کالا است؛ اگر جنسمان را نسیه میفروشیم دلیلش باور کمبود مشتری دست به نقد است و …

    یکی دیگر از عوامل عجله کردن رقابت کردن با دیگران به جای رقابت کردن با خودمان است.

    خیلی نیاز داریم که روی خودمان کار کنیم تا متوجه شویم قصه زندگی هر کسی مختص به همان فرد است.و هرگز نمیتوان دو نفر را با هم مقایسه کرد، حتی اگر دوقلوی یکسان باشند! بلکه هر کسی را فقط میتوان با خود قبلی اش مقایسه کرد!

    هیچ تضمینی به هیچ کسی داده نشده که چند سال عمر می کند و وقتی انتهای مسیر مشخص نیست عجله کردن معنایی ندارد. چیزی به عنوان مقصد برای زندگی نمیتوان تعریف کرد زیرا زندگی همه اش مسیر است. و وقتی باور داشته باشیم که زندگی مسیر است و مقصدی وجود ندارد آنگاه راحتتر و بهتر میتوانیم از همین لحظه از مسیرمان لذت ببریم و همه مسیر برایمان جذاب و لذتبخش است و هر کسی ازمان پرسید که کجائید؟ بگوئیم در مسیریم زیرا ابتدا و انتهایی وجود ندارد؛ جلو بودن یا عقب ماندنی معنا ندارد؛ نزدیک بودن یا دور بودن مفهومی ندارد!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود خانم سعادت عزیز

    بقدری زیبا نوشتی که هر لحظه و هر ثانیه اش رو تصور کردم و مثل فیلم از جلو چشمام رد میشد و اشک چشمام بند نمی اومد. اینم نمی دونم چه حکمتیه که هم اشک تصور سختی هایی بود که بر شما و خانواده تان گذشته و هم اشک خوشحالی برای شرایط الانتان، اشک خوشحالی برای ایمانتان؛ اشک خوشحالی برای در آغوش گرفتن خداوندتان؛اشک خوشحالی برای برای در آغوش گرفتن پدرتان ؛ اشک خوشحالی برای برای وجود استادمان؛ اشک خوشحالی برای ثروت و روابطتان؛ اشک خوشحالی بابت… این آخرین کامنت امشب بود که خواندم و با این اشک ها انگار سبک شدم، لطیف شدم؛ دلم سیقل داده شد… خدایا شکرت بابت همه چیز…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: