نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 14

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

دوره های روانشناسی ثروت 

دوره عشق و مودت در روابط

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    355MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 14
    51MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

319 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شاهین حسن زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    سلام به استاد عزیز دل و تمام دوستان گرامی

    به یه داستانی هدایت شدم دوست داشتم اینجا به اشتراک بذارم

    مردی برای اصلاح سروصورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت‌وگوی جالبی بین آن‌ها درگرفت.

    ‎آن‌ها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسید

    ‎آرایشگر گفت: من باور نمی‌کنم که خدا وجود دارد.

    ‎مشتری پرسید: چرا باور نمی‌کنی؟

    ‎آرایشگر جواب داد: کافی ست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این‌همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟

    ‎نمی‌توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این‌همه درد و رنج و جود داشته باشد.

    ‎مشتری لحظه‌ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی‌خواست جروبحث کند.

    ‎آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به‌محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به‌هم‌ریخته بود.

    ‎مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.

    ‎آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی می‌زنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین‌الان موهای تو را کوتاه کردم.

    ‎مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچ‌کس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.

    ‎آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.

    ‎مشتری تأکید کرد: دقیقاً نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند.

    ‎برای همین است که این‌ همه درد و رنج در دنیا وجود دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: