از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD355MB43 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 1451MB43 دقیقه
سلام به آقای جمشید پور وبقیه دوستان که گفتن جطور این زمان کوتاه آقا رضا رشد کوانتومی داشتن
بنطرمم تعهد کامل ومسئولین 100درصدی اینکه ما خودمون خالق هستیم .
استاد گفت همیشه از خودمون بپرسیم جطور میشه بهتر باشم بهتر عمل کنم از خودمون شروع کنیم بعد بریم سراع کسب وکار وایده هایی وکارهای که در زندگی باشون مرتب برخورد میکنیم همیشه از خودت بپرس چطوری میشه بهترش کرد در قدم 11 بطور کامل گفتن .
.1 آقارضا از خودش پرسید چطور میتونم آدم بهتری بشم چون باید در خودش شایستگی وارزشمندی ایجاد میکرد تا بفهمه آدم بهتری شده ، این سیگاری که 12سال میکشیده با خودش فک میکرده این چیز خارجی میتونه آرومش کنه، وبقول استاد اشغالهارو زیر مبل قرار میداد به یکباره حذف کرد و گفت آدم بهتر تر ولایت تر بخودش ضربه نمیزنه .. خب خیلی از ما شاید با لینجمله استاد اصلن بفکر فرو نریمکه چطور مگه میشه آدم بخودش ضربه بزنه واصلا تو گوشمون درینگ درینگهمنکنه چ برسه به اینکه از همین به بسم الله بخواهیم نمود عینی شو توی زندگیمون پیدا کنیم وحذفش کنیم ..تازه ایشون فهمید سیگارو باید حذف کنه چون داره بش ضربه میزنه به احساس لیاقت وشایستگی آقا رضا برای دریافت نعمت صدمه میزنه ویک ترمزه مخفی هست .!!. واومد به یکباره گفت سیگار بعدی رو خواسم روشن کنم خجالت کشیدم با حرفهای استاد وبقیه پاکت رو نداختم با وجودیکه توش چندتا دیگه هم بود خب این مهمترین واین قدم قاطعانه برای تغییر بود ..
خب آقارضا از همون اولش تعهد 100درصد رو اجرا کرد نه بخواد حالا روزی یه نخ کمترش کنه تا یه 6ماه لفتش بده تا سیگار که همه میگن نمیشه ذهن شرطی شده سخته والع وبلع واز این حرفها… این همون اعراض وتقواست وکنترل ذهن که ایشون برای سیگار اجراش کرد که خیلی ها که سیگاری هستن میدونند وابستگی به یکماده بیرونی مثل نیکوتین چقد سختهوهمش بهانه میارن که تغییر نکنن یا دیر تغییر کنن .
آقا رضا آستانه تحملش وچک ولگدهایی که روزگار میخاس بش بزنه خیلی کم بود وبا یک اشاره خیلی کوچک فهمید که دنیا داره میگه داداش راهتو عوض کن داری اشتباهی میری .. حالا خیلی ها 49 تا 50 سالشون هست ولی هنوز نمیفهمن مسیرشان غلطه ،.. ولی آقا رضا سنین اشت بنظرم 30 32 سال سنه کمی بودولی ایشون اشاره های روزگارو گرفت که داره میزنه رو دوشش که داداشش تغییر کن وگرنه ضربات بعدی محکمتر وارد میشه .. آنوقت میبینی که تغییر نکردی سن سالت رفته بالا وصربات هولناک و ودهشتناک ار شدند وتو ماندی با یه دنیا حسرت و کله سفید وعمر ی از دست رفته ،واینها بخاطر چیع بخاطر اینکه ما نخواستیم تغییر کنیم با تعهد 100درصدی همچون آقا رضای قصه ما ..
ولی ایشون با تعد کامل 100درصدی اجراش کرد..چون خدا میگه دلها تنها با یاد من آرام میشه اون خدا که خالق ماست در کارخانه ساخت وجودمان این آپشن رو گذاشته و گفته اینو هاا؟؟(( الله بذکروالله تطمن القلوب))یعنی دلها تنها وتنها با یاد الله ارامش میگیرد ..وهرکی بره سراغ عوامل بیرونی وبخواد خودشو با اونها اروم کنه سوسک میشه خخ.خب اونهایی که بخوان بایک ماده خارجی خودشون آروم کنن بقول آقارضا لذت رو در سیگار میدیده واشغالهارو بقول استاد میزاشته زیر مبل ..آشغالها هستن فقط ادم نمی بینع اونارو .. و ایده های ثروت ساز فقط به ذهن های آرام خطور میکنه بخاطر همین بیس وپایه برای رشد هر آدمی اول ارامش هست بعد شادی وبعد ثروت هست ..
2. آقا رضا کلا سعی کرد گله نکنه شکایت گله نقد انتقاد رو اخبار وفیلم وبازی ای کماندوز رو ممنوع کرد ، آنقدر این تغییرات واضح بود که مادرشون که ساکن بهشت بود اومد گفت رضا چیشده گله وشکایت نمیکنی دیگه ؟؟وایشون گفت تصمیم ((گرفتم دیگه اینکارو نکنم)) .. و وامان امان ، که این تصمیم ها با آدم چه ها میکنند.. واقعا فاصله بین آنچه هستیم وآنچه که میخواهیم بشویم فقط بیک تصمیمه !@
3.وحالا که آقا رضا تعهد داد کارای قبل رو نکنه فرصت هاشو با فایلهای استاد بارها وبارها گوش کردن ،تمرین ستاره قطبی انجام دادن از اینجا ببعد کانات هم دست بکارشد قدم های بیشتر براش برداشت ،مثل استاد که تا دوسال کشتی سازی بود کاری نمیکرد وحقوق هم داشت
اینجا دوستان خانواده رو بدون اینکه حالا بخواد تلاش کنه خودشو ایزوله کنه خودشون دیگه باش حال نمیکردن سراغ نمیگرفتند باش، حال نمیکردن ، یا خانمش تنها میرفته منزل پدرش یا باجناق شب کار شده بود عملا نمیتونس شب نشینی ها ودورهمی هارو بره .. واینجا کانات بستر بیشتر برای کار کردن آقا رضا رو انجام میده
3. اون دست چک پاره کردنها که پارو ترس هاش گذاشت با اینکه بقول داداشش اوراق بهادار بانکی بودن ولی اومد تمام پلهای پشت سرشو مثل ناپلون خراب کرد که تمامپل هارو آتیش زد گف یا میبریم پیروز میشیم یا میمیریم.. آقا رضام پاره کرد که هرگز وهرگززز وام نگیره قرض نگیره .. بازم کانات دستبکار میشه بهش الگو میده برو الگوی کسب خودتو پیدا کن ببین کسایی هستن نقدی کار میکنن ..هرروز صب وشب میره اونجا و((ایده)) بهش میشه تو که نمیتونی کارتن کارتن بخری نقد بیا دونه ای بخررر..
و دیگه اینکه تمام شب وروز وصب به شور واشتیاق این فایلها که اینا ((وحی منزل)) هستن بشون نگاه میکرده ،یعنی اما واگرها رو بهانه ها گذاشت کنار برای عمل نکردن دقیقا مثل ایه های قران بشون نگاه کرد وبهشون عمل کرد باهمان یکدست کت وشلواری که داشت که خانمش مخالف بود بره مغازه میرفت اینجا هم ظاهرش رو درست کرد هم باطن وذهنش رو کنترل کرد حتی به خانمش نگفت ، کاری که ما میکنیم اول میایم خانواده رو خبردار میکنیم آهای بیاین اینجا چخبره .. اومد از هدر رفت انرژی خودش جلوگیری کرد
* اشتیاق سوزان آقارضا برای تغییر وصع زندگیش باعث شد مشتریهای از شهرهای دیگه بیان سازمان واداره ی بیاد چک بده، جنس نخواد ..و همینجوری صاف کردن بدهی دوساله با ایده هایی که خدا بش میداده در عرض6ماه
.ایجاد واجرای قانون خلا فروش بیمه عمر وطلای زن .. یعنی آقارضا یک قدم برداشت کانات 100براش راه رو هموار کرد چرا؟؟چون خواست اول اون آرامش وبیس برسه به ذهنش چون ایدههای ثروت ساز فقط به اذهان آرام میرسند.. وقتی آقارضا پچ پچ هارو وقت تلف کردن هارو با مشتریا حذف کرد مشتری رو رد میکرد وباز میرفت پشت پیشخوان فایل گوش میداد، یعنی من دیگه فرصت سوزی نمیکنم ..و کانات اسسم اونو از لیست آدم های فرصت سوز حذف کردچطور ؟دیگه دوستاش تمایلی به وقت گذرانی باش نداشتند
از همونجایی که بود شروع به حذف انرژی های منفی وات آشغالها و گرد گیری کارتن ها که پر خاک وخل بودند حذف چیز،های زاید مرتب کردن قفسه وشیک پوشی خودش ..اینها به کانات میگف که من(( فقط یکپیام دارم برات من ادم بهتری بهترتری دارم میشم تو هم دست بکار شو ((اجرای قانون خلا .)). خداام کم کم سروکله ادم ها ومشتریهای از شهرهای دیگه رو براش هموار میکنه !
4. آقا رضا این قوانین رو در تمام شئونات زندگیش بکار برد شروع کرد گف چطور میتونم تمرینهای ذهنی رو برای وزن م بکار ببرمحالا که اصاف وزن دارم واین ایده که کولاک کرد براش .. چون از بیس واساس درست اومده بود بالا.
..وقتی میگف دروغ تا دلت بخواد میگفتم تا یک جنس رو بندازم مشتری ولی از آنروز تعهد دادم دروع نگفتم به میزانی که حقم بود روی جنس میکشیدم منصفانه کاملاً.. این یعنی بنده بهتری شدم دیگه … وپاداشش رو کانات بهش برگردوند صدها برابر یا خرید خونه با چیدمان ست .. که بطرز عجیب وغریب این خونه در دیوار به تور آقا رضا با بهترین قیمت منصفانه میخوره .. اینها پاداش تعهد آقا رضای گل ماست یا یک شبه میشن استاد .
اینها دستای خداوند کارارو براش انجام داد.. یعنی ما بجای اینکه فقط باورهای خودمان در زمینه سلامتی مالی روابط درست کنیم باید در کنارش حتمن وحتما هم باورهای توحیدیمون رو قوی کنیموبسازیم بفهمیم که خدا کارش رو بلده اون قدرت برتر اون رب که همه چیزو خورشید وماه وسیارات رو در مدارخودشون میلیاردها سال رهبری وهدایت میکنه اگر ما کار خودمونو درست انجام بدیم اون همیشه کارش رو درست انجاممیده ..
*اگر ما اومدیم برای قط چند صباحی 70 80یال عمر کنیم اون میلیاردها ساله که خداست و این کهکشان رو داره رهبری وهدایت میکنه پس به این نیروی برتر ایمان بیاریم..
*همانطور که به پیامبر میگه ، پیامبر تو در جنگ شمشیر نزدی من شمشیر زدم ، یا میگه اگر شما ایمان بیارید هر نفرتون به اندازه 200نفر بر دشمنان پیروزی..
.. یا نموهادی عینی در زندگی آقا رضا یک شبه خدا دلهارو نرم میکنن و شب با دونفر غیر فعال میخوابن فردا با 120نفر اعضای فعال که آقارضا خبر نداشتن کی اینهارو جمع کرده دوروبرش ، وبه اصلاح نمیدونه اینها کی هستن از شهرهای خیلی دور ، و به اصلاح معروف معلوم نیست برگ چه درختی هستن … خب این خداست که دلها رو نرم کرد که بیایید در این گروه غیر از اینه؟ ..
یا استاد گفتن ما رفتیم پاریس ، آن روز از قضا خانم خارجی زبان فارسی بلد بود ، در عرض دو دقیقه پاس های مارو نگاه کرد فرم هارو پرکرد خودش .. چون من زبان بلد نبودم گفت اینم ویزا شما 3نفر اصلن من دوستدارم شما سه نفر برید ایالت متحده .. حالا استاد گفت من باید چه زور بازویی میزدم که آنروز خانمی اونجا بیاد که فارسی بلد باشه … واز قضا همه کارا رو خودش بکنه وبگه آقا اصلن من دوستدارم شماها برید آمریکا..
یا وقتی برن آمریکا، آقایی خدا بفرسته بمدت 8ماه تمام در خدمت استاد باسن بگن استاد فقط باید بیای فلوریدا و اتفاقا همون ایالتی باشه که استاد دوستدارن افتابی وهمیشه بهاررر .. چون استاد از سرما خوششون نمی اومده واز قضا شعار این ایالت همانچیزی باشه که استاد دوستداره in Got we trust ما بخداوند اعتماد داریم .. واستاد گف بشون گفتم من معذبم آخه، شما چند ماهه هی میآیید کارای مارو انجاممیدید وایشون گفت اصلن من دوستدارم در خدمت شما باشم.. خب اگر این کار هدایت الله نباشه کار کیه ؟؟استادی که زبانش خوب نیست وواقعا اونجا کسی فامیل آشنا خویشاوند نبود، یکی راهش بندازه اونجا .. استادی که جمله تاکیدی خودش وعزیزدلش فقط همینه که خدایا مارا همیشه در بهترینزمان ومکان ممکن قرار بده واینقدر این جمله رو در هر لحظه با خودشون و عزیز دلشون میگن وایشون هدایت الله ونیروی برتر رو میخوان که این نیرو همه جا بحرکت در میاد وبراش کار انجام میدهد .. وبخاطر همین همیشه در زمان ومکان مناسب هستن به همین سادگی افرادی میان در خدمتشون تا کارهاشونو ردیف کنند و استاد از آن افراد تشکرصمیمانه میکنند ولی اعتبار وکردیت اصلی رو به خدا میدهند واز خداوند تشکر سپاسگذاری میکنندو میگه میدونم این کاره تو بود خدا .. دقیقاا مثل مسی که تا گل میزنه دستاشو میبره بالا واز خدا تشکر میکنه !!!یعنی میگه خدا اینمن نبودم گل زدم این در واقع تو بودی گلش کردی برام !!!
اینجا باید بفهمیم کارای اصلی رو خداا داره انجاممیده وبقیه فقط دستای خدا هستن که وارد زندگیمون میشن تا مارو به اهدافمون برسونند ..
واینجا میفهمیم که علاوه بر باورهای خودمون باید باور به رب وتوحیدی رو هم در خودمون بسازیم وتقویت کتیمتا به موازات همدیگه این دوبار کار کنند وجارو به اهدافمون برسونند .. با ………………………………….درودهای فراوان