نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-11 03:16:412023-03-18 21:22:20نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 15شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو پراز فراوانی آفرید
استادعزیزم سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این فایل وهمه ی فایل هایی که باعث میشن تا ما دائم درحال تصحیح مسیر باشیم
من هم به جونم نشسته بود که نباید وام بگیرم اما واقعا برام منطقی نشده بود که چرا شما تاکید دارین وام نگیریم یعنی شماتوضیح داده بودین اما من اصل داستان رو درک نکرده بودم
حالابرام منطقی شد که شمادرست میفرمایید 98درصدمردم با وام دارن پیش میرن اما زندگی درحد متوسطی دارن وصدالبته که نگران بیشتری برای پرداخت اقساط و….
واین نگرانی ها باعث دور شدن نعمت وثروت ازمون میشه چون طبق قانون فقط احساس خوب مساوی با اتفاق خوب 🟠🟡
استاد من در باره وام نگرفتن یک تجربه دارم که برای خرید ماشین هرچی اطرافیان گفتن بیا وام بگیر،حتی ضامنمون گفت خودم میرم براتون وام جورمیکنم ضامن میشم اما من چون تو روانشناسی ثروت باخودم عهد بسته بودم وام نگریم ،قبول نکردم وبعداون که پولمونو بردن هزاربار خداروشکر کردم که خوب شد وام نگرفتیم وگرنه پوله رفته بود ما همچنان تاحالا باید قسطشو میدادیم و حرص میخوردیم چون باپرداخت هرماه قسط باز یادمون میومد و داغمون تازه میشد
البته باید اینجا این موضوع رو هم بگم که چون من شاگرد عباسمنشم ویادگرفتم که چطور با تضادها برخورد کنم و باتغییر نگرشم حالمو خوب نگه دارم
همینکارم کردم و ظرف چندماه درکمال ناباوری اطرافیان ،ماشین بهتری هم خریدیم واین نتیجه ی ماندن دراحساس خوب حتی درشرایط به ظاهر سخت و عمل به آگاهی هاست.
بازهم ازتون سپاسگزارم که این ترمز ها رو به یادما میندازین و کمک میکنید تا قوانین رو بهتر درک کنیم و بادرکشون بهتر زندگی کنیم وکمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
عشق برای شما و تمام بچهای سایت توحیدی عباسمنش
به نام خدای بزرگ و مهربان
سلام استاد عزیز
سلام مریم جان (صداتون رو در آخر فایل شنیدم خوشحال شدم)
سلام دوستان عزیزم
مهمترین درسهایی که من از این فایل میگیریم
پایبند و متعهد بودن به آموزش ها – یعنی آموزشها را مثل وحی منزل پذیرفته و مهمتر از همه اونها را باور کرده که حقیقتاً وقتی نتایج خودم را بررسی میکنم دلیل اصلی کم رنگ بودن نتایج خودم را در این موضوع می بینم که من با تمام وجودم این آموزشها را باور نکردم و این حرف را از اونجایی میزنم وقتی کامنت کسی رو میخونم زود میرم پروفایلش، کامنتهای قبلی فرد را بررسی کنم ببینم نتیجه گرفته یا نه؟ البته یکی از دلایلش منطقی کردن برای ذهنم هست ولی حقیقتا نمی تونم خودم رو فریبب بدم که بیشتر در عدم باور به نتیجه هست.
استاد جان چقدر خوب تحلیل می کنید واقعا ذهن تون بی نظیره و بی شک دلیل نتیجه گرفتن شما همین بررسی و منطقی کردن باورهاست.
چقدر خوب دلیل وام نگرفتن را توضیح دادید واقعا وقتی مسائل را اینجوری تحلیل کنیم و برای ذهن مون منطقی کنیم بعید می دونم که ذهن دیگه بخواد ادا در بیاره.
البته در بحث وام نگرفتن و پاره کردن دسته چک در این دو سالی که با شما بودم صد در صد عمل کردم و زمانی که تصمیم گرفتم نه وامی بگیرم و نه ضامن شوم حتی پدرم که قبلا درخواست ضمانت از من میکرد دیگه درخواست نکرد بخدا این جهان کارش درسته این ذهن ما و خود مائیم که ادا و اطوار درمیاریم
یک نکته دیگه بعد از گوش دادن به این فایل با فاصله زمانی چند ماه متوجه شدم همون نکته ای هست که شما همیشه میگید که درک ما از این مباحث به مدار ما بستگی داره مداری که در اون قرار داریم. باور کنید این روزها هر فایلی رو باز میکنم همیش حرفهای مشترکی می شنوم که قبلا اصلا توی هیچکدوم نشنیده بودم
حرکت کردن، کسب مهارت، خلق ارزش
کلماتی که اون موقع برام مفهومی نداشت البته حرکت میکردم ولی بازم نه اونجوری که شما گفته بودین اونجور که خودم درک کرده بودم و الان که در مسیر راه اندازی کسب و کار خودم هستم می فهم یعنی چی.(البته مطمئنا بازم نه کامل)
خیلی دور نمیرم سه هفته همش باور درست میکردم من بغل خدام و خدا بغل منه و خدا از آسمون برام مشتری می فرسته و هر روز پولدار میشم و … وقتی نتایج مالی نمی اومد می گفتم :عه دیدی قانون جواب نمیده؟
الان بعد از گوش دادن به این فایلهای آقا رضا و جلسه 21 ثروت 1 به دو تا کج فهمی بزرگ در باورهایم رسیدم اول: اعتماد به نفس و ثروت روی هوا ساخته نمیشه باید روی پایه های منطقی ساخته بشه و اون پایۀ منطقی هم کسب مهارت و خلق ارزش است. به قول اقا رضای عزیز من باید روی درون خودم، شخصیت خودم، مهارت خودم کار کنم بقیه خودش درست می شود
دوم: باید باور داشته باشم واو به واو جملات استاد درسته. مشکل از منه. مشکل از منه که نتایج 5 ماهه خودم را با نتایج 16 سال کار شبانه روزی استادم مقایسه میکردم واقعا اصلا فکر نمیکردم ذهنم اینقدر هم جاهل باشه.
استاد جان یه نکته ای هم در مورد کج برداشت کردن از نکات شما اینه که حقیقتا به دلیل درک پایین از این آگاهی ها متوجهش نمی شیم و ذهن مون با تجربیات قبلیش توجیه می کند فردی که تازه روی این اگاهی ها کار میکنه زور ذهنش زیاده
من خودم یک مقدار پس انداز داشتم بهمن ماه یک سال پیش پدرم اومد بهم یک پیشنهاد داد که میخواد جایی سرمایه گذاری کنه و من باهاش شریک بشم و ماهانه n میلیون بهم میده منم که تازه به فکر راه اندازی کسب و کارم بود و ورودی خیلی کمی داشتم با خودم گفتم خدایا چقدر زود باورهام جواب داد این دست خدا اومده به من پیشنهاد میده چقدر زود درآمدم سه برابر شد n میلیون درامد فعال + n میلیون هم در آمد خودم بیا قانون جواب میده خدایا شکرت
آموزه های شما میگفت قرض ندین روی خودتون سرمایه گذاری کنید خودت لایق نداری به کسی میدی سرمایه گذاری میکنه. ذهنم میگفت: این که بورس نیست بابامه بابام. خدا که خودش نمیاد برات پول بده دست خداست. می دونی دست خدا
الان یک سال از اون موعود میگذره حتی یک پنجم از پولی که ماهانه بهم وعده بود نداده و الان که پولمو میخوام میگه میدم صبر کن میدم اون چیزی که شریکی خریده بودیم فروخت گفتم پولمو بده . گفت باشه بعد شنیدم رفته یک واحد آپارتمان گرفته و سندش رو به اسم خواهر کوچیکم زده:)
من لایق این رفتار هستم صد در صد لایق این رفتار هستم چون با اینکه اون موقع اینارو شنیدم ولی توجیهش کردم
بابا حرفهای استاد درسته صد در صد درسته. ولی اینکه دوست داریم با تجربیات خودمون توجیهش کنیم جای صحبت داره
استاد جان من واقعا خیلی دوست تون دارم . انصافاً عالی حرف میزنید و عالی مثال میزنید بخصوص وقتی فایلهای تصویری شما رو می بینم از میمیک صورت تون جدیت و دلسوزی شما را دریافت میکنم چقدر با تاکید بارها و بارها مطالب را تکرار می کنید حتی در فایلهای دانلودی
ولی من انگاری یه چیزی تو گوشمه که خوب نمی شنوم یا بقول شما تعبیر میکنم و البته کتکش هم میخورم
و یک نکتۀ دیگه استاد همیشه تاکید می کنید و من پشت گوش میندازم نوشتن کامنت هست. اصلا موقع نوشتن کامنت درکم نسبت به موضوعات جلسه عوض میشه ولی بازم اون کاری که خودم دوس دارم انجام میدم نه کاری که شما میگین. در حالی که من الان در زیر همۀ فایلهای دانلودی و محصولات استاد از ابتدای راه اندازی سایت ردپای فعالیت رضای عزیز را می بینم و کامنت شون رو میخونم.
آره استاد بهشت را به بها دهند نه بهانه
نوش جونت باشه آقا رضا
واقعا سپاسگزارم واقعا سپاسگزارم استاد جان
من چند تا کتاب باید مطالعه میکردم تا تک تک این جملات و باورها رو متوجه می شدم.
استاد جان شما یک الگوی تمام عیار هستید واقعا تمام عیار . من عاشق روابط عاشقانه شما با مریم جان هستم. عاشق اون احترام و ادب شما در مقابل مریم جان. و خود مریم جان هم یک تعریف متفاوتی از یک زن را برای من ارائه دادند که همیشه سعی میکنم به این الگو نزدیکتر شوم.
از آقا رضای عزیز هم سپاسگزارم صادقانه و خالصانه مسیر موفقیت شون رو توضیح دادند و یک الگوی عالی در مسیر موفقیت من هستند و وقتی ایشون رو می بینم دائم با خودم تکرار میکنم میشه آره میشه آره درسته باید اینجوری عمل کنم
در پناه حق
به نام یگانه ی بی همتا
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان عزیز، سلام به آقا رضا ،چقدر دیدن فایل مسیر موفقیت شما برام لذت بخش بود واقعا آفرین به شما که با این همه تعهد و ایمان ادامه دادین چقدر لذتبخش بود صحبت ها تون ذوق و شوقتون ،بهتون تبریک میگم استادی برازنده تونه اینقدر روان و زیبا صحبت می کردین مشخص بود که از دل بود و لاجرم بر دل نشست .خدا رو شکر بخاطر دوستان خوبی که دارم خدا رو شکر بخاطر استاد بزرگی که داریم خدا رو شکر که در مسیر دریافت این آگاهی ها هستیم ،منم مثل بقیه دوستان چقدر یاد گرفتم ازتون ،ممنونم که امیدی دوباره گرفتم ازتون و توضیحات تکمیلی استاد در مورد وام نشون داد که استاد واقعا استاده چقدر زاویه دید استاد بالاتر از ماست( منظورم خودمه)اونجا که می گفت اگه وام می گرفتی دیگه ممکن بود درآمد 30 تا 40 میلیونی نداشتی و نگران باز پرداخت وامها بودن می تونه آدمو از مسیر درست خارج کنه
براتون از خداوند مهربان موفقیت های بیشتر می خوام سپاسگزارم از شما برای این فایل و از استاد عزیز و بزرگ و توحیدی که تمام فایلا یک کلاس درس عالیه سپاسگزارم استاد جانم
در پناه خداوند باشید
سوره نمل آیه چهل
سلام به همگی
امیدوارم عالی باشید
امشب هم در جهت عمل به ایده ام میخام یه آیه دیگه از قرآن رو آنالیز کنم
قبلش بازم یه تبریک میگم به آقای عطا روشن
و تبریک میگم به استاد به خاطر کلام شیرین و فصیحش
اونجایی که آقای عطا روشن گفت که فلانی بهم گفت اگه وام میگرفتم چی میشدو اینا
بعدش که توضیح داد خیلی حق مطلب درست ادا نشد و مثلا میشد برای حرفهای آقای عطاروشن یه ذهن منفی باف به راحتی مثال نقض پیدا کنه
ولی اونجایی که استاد در مورد وام نگرفتن استدلال کرد
وای که چهقدر این بشر توی این زمینه خوبه
اونقدر محکم برات استدلال میکنه که اگه یه نفر کاملا حالت مخالف باشه دیگه ذهنش نمیتونه حرفی بزنه
تبریک میگم به آقا عطا روشن و باید خدا رو شکر کنه
من از درکی که تا الان از قرآن بهش رسیدم
رسیدم به اینکه آدمها سه تا مرحله رو طی میکنن تا به ثروت برسن
اولش خدا آدمها رو به ضرا و باس میگیره
حالا باس کمتر ولی بیشتر به ضرا میگیره
ضرا همون ضرر های مختلف از ضرر مالی گرفته تا جسمی
بعدش مرحله ی ایمان آوردن یا نیاوردنه
توی این مرحله ی دوم معمولا همه تا یه حدی به نعمت میرسن
هم کافرا به نعمت میرسن و هم مومنا
توی مرحله ی دوم اگه خدا رو شکر کردی وارد مرحله سوم که مرحله رشد و پیشرفته میشی اگه قدرت رو دادی به خودش وارد این مرحله میشی
ولی مرحله سوم حفظ نعمت های قبلی و قرار گرفتن در مسیر رشد و پیشرفته
ولی متاسفانه اکثر مردم میگن که به پدر و مادر ماهم همین قضایا رسیده
میگن که این حال این دنیاس گهی پشت به زین گهی زین به پشت و اون چندرغاز نعمتی که بهشون رسیده را میگن از علمی که نزد خوده منه بهش رسیدم
این افراد توی این مرحله دیگه توی نطفه خفه میشن و به مرحله سوم نمیرسن فقط اونهایی وارد مرحله سوم که قسمت پیشرفته میرسن که خدا رو شکر کنن و بگن ما هرچی داریم از خداس
حتی به خودشون به چیزی که میدوننم قدرت ندن
توی این آیه که امشب آوردم سلیمان این قضیه رو به شکل خیلی واضحی میگه
اول اینو بگم که توی این آیه اصلا یه سری مباحثی مطرح میشه که فقط همین یه بار توی قرآن اومده تا جایی که من دیدم
مثل اینکه یه اون فرد تخت رو توی یه چشم به هم زدن برای سلیمان میاره
من اون قسمتها رو نمیفهمم
دلیلی نداره اصن برم سراغ اون قسمت ها چون اونجاها یه جورایی فرعیات حساب میشه
و امشب فقط میخام یه مفهوم کلی از این بگیرم
و اینم مثل همیشه میگم که اینا با علم الانم هست و قرار نیس الزاما درست باشه
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَـٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ﴿۴٠﴾
کسی که از “علم کتاب” بهرهای داشت گفت من پیش از آنکه چشمت را برهم زنی آن را به نزدت میآورم [پذیرفت و آورد] و چون [سلیمان] آن را در نزد خویش مستقر دید، گفت این از فضل پروردگار من است که میآزمایدم که آیا شکر میورزم یا کفران، و هر کس شکرورزد جز این نیست که به سود خویش شکرورزیده است و هر کس کفران کند، پروردگارم بینیاز و بخشنده است (40(
اینجا داستان تخت بلغیسه
که سلیمان میگه کی میتونه تختش رو برام بیاره
اول یه نفر از جنها میگه بعدشم که میرسه به این آیه
ولی اون چیزی ک توی این آیه نظر منو جلب کرد
همین قسمت بود که سلیمان میگه این فضل خداس بر من که ببینه من شکر نعمتش رو به جای میارم یا نه
واقعا مفهوم عجیبی رو میرسونه
سلیمان با اون دبدبه و کبکبه
دیگه ته قدرتی که توی دنیا میتونسه وجود داشته باشه
هم قدرت هم ثروت هم عزت
دیگه ته تهش بوده
بعد میاد اینجوری میگه
و چه قدر حساسه و چه قدر قشنگ میفهمه که باید اینجا خدا رو شکر کنه وگرنه بیچاره میشه
وگرنه راه خدا رو کج میره از راه راست دور میشه
اینو به خودم میگم که از سلیمان یاد بگیرم اگه میخام سلیمان وار زندگی کنم که
به خاطر اون نعمت هایی که میاد سریعا شکر کنم
مثلا اگه مدتهاس منتظر مشتری هستم به محض اینکه شرایطش جور میشه سریعا خدا رو براش شکر کنم
امونش ندم حتی اگه پولی نیومده به حسابم
یادم نره که قارون کسی بوده که واقعا ثروتمند بوده و در عین حال کافرم بوده و بعدم عذاب بهش میرسه و میترکه
وقتی که میخاد از ثروتش حرف بزنه میگه اینا به خاطر این به من داده شده که من علم دارم اینها به خاطر دانشی که من دارم بهم داده شده و همینم باعث میشه که هلااک بشه
و از اون طرف سلیمان رو هم داریم که غول ثروته ولی حواسش هست توی تله نیوفته
بازم مثل همیشه اینو تکرار میکنم که
شیطان زمانی که از درگاه خدا داشت رونده میشد با نهایت عصبانیت و قیض گفت من کاری میکنم که اکثر بندگانت ناشکر باشن
اینقدر این شکر گذاری مهمه
چون یه نفر وقتی شکر گذار باشه یعنی همه چی رو از خدا میدونه
وقتی شکر گذار باشه حتی انرژی راه رفتنشم از خدا میدونه و این راهی که راه راسته
وقتی یه نفر مثل استاد خودمون یا آقای عطا روشن تونستن نتایج پایدار بگیرن یعنی این مرحله دوم رو رد کردن و به سلامت به مرحله سوم رسیدن
بارهای توی صحبتهای آقای عطاروشن این نکته بیان شد که برای اون صد و بیست نفر اول شکر گذاری کرد یه جورایی
مشخص این هزاران بار توی ذهن خودش تکرار شده که الان اینجوری داره میگه و این نشون میده که توی این تله ها نیوفتاده اونجایی که باید لب به شکر گذاری باز میکرده این کارو انجام داده و خوبم انجام داده
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس
دوستون دارم
بنام الله مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی این سایت مقدس
خدا رو شاکرم که به ما این فرصت رو داده بتوانیم تو این محیط زیبا و پر از مهربانی و موفقیت و خداشناسی ، باورهای قوی در ذهنمون ایجاد کنیم برای زندگی بهتر و کمک به زیباتر شدن دنیا
از آقا رضای عزیز تشکر میکنم که اینقدر صادقانه و صریح مسیر تکاملشونو توضیح دادن تا درسهای بزرگی باشه برای همه ما در مسیر تکامل خودمون
من هم مثل خیلی از دوستان برای تک تک این جلسات لحظه شماری میکردم و تحسین میکردم آقا رضای عزیز رو و صد البته توضیحات تکمیلی استادمون رو
مطمئنم برای خیلی از ما الگویی عالی شد برای امیدوارشدن به روزهای بهتر در پناه هدایت خدا
هدایتی که قطعا بمعنای راهنمایی نیست و معنی گستره راهبری را شامل میشود
خیلی فرق میکنه ما از کسی آدرس بپرسیم راهنماییمون کنه ، تا اینکه خودش جلو بیفته و ما رو ببره دقیق و بی منت به آدرس مورد نظرمون برسونه
این معنی هدایت خداست که در زندگی استاد ،
آقا رضا و خیلی از انسانهای سرسپرده هدایت کاملا مشهود است
خیلی خوشحال و خرسندم که در مسیر تکاملم این روزها همگام با آگاهیهای قرآن هدایت میشوم به مسیرهای زیبا و روشن به صورت کاملا طبیعی ، بدیهی و عزتمندانه
و می بینم روزی رو که مثل آقا رضا و تمام دوستان موفقی که با آموزه های توحیدی استاد عباسمنش هدایت میشوند ، در مورد نتایجم با شما دوستان عزیزم صحبت کنم
برای همتون آرزوی شادکامی و موفقیت و خداشناسی اصل رو از درگاه ایزد منان خواستارم
سلام به استادِ جان
سلام به مریم شایستهی عزیز
و سلام به آقا رضا روشن که داستان زندگیاش به من جسارت و انگیزه داد تا به خودم اجازه بدم شروع کنم به نوشتن در خانهی دومم ”سایت استاد عباس منش” عزیزم.
من یک سالی هست که شما را میشناسم استاد و تقریباً 6 ماهی میشه که سایت شما خانهی دوم امن منه و تقریباً هر روز اینجا سر میزنم.
وقتی زمان آزاد دارم اینجام، وقتی آشپزی میکنم، خانه را نظافت میکنم، رانندگی میکنم، پیادهروی میکنم، وقتی سر کارم، وقتی نمیتونم ذهنم را کنترل کنم اینجام و خداروشکر برای هر لحظه که اینجا بودم و خواهم بود. این بهترین کاریه که بلدم تا بسازم باورهام رو، بسازم خودم را و الماس وجودم را دوباره پیدا کنم.
از همون روز اول شما با حرفهای الهیتون قلب منو لمس کردین، اشک منو جاری کردین و چراغ راهی شدین برای تک تک لحظاتم.
روزهای اول به خودم گفتم تا روزی که موفقیت چشمگیری نداشتی وقت استاد و بچهها را با کامنتهات نگیر، روزی شروع به نوشتن کن که خواندنشون برای آدمهای موفق و آگاه ارزشمند باشه. ولی کم کم متوجه شدم موفقیت همین مسیریه که به لطف خدا درش قرار گرفتم و گذاشتن رد پایی از خودم خیلی میتونه مفید باشه بیشتر از همه برای خودم.
موفقیت همین روزها هم هست و با افتخار در موردش مینویسم و افتخار میکنم بهترین استاد موفقیت دنیا این نوشتهها رو میخونه …نوشتن از
مسیری که هر روز آگاهانه تر زندگیاش میکنم
مسیری که هر لحظهاش وجود خدا را بیشتر از قبل حس میکنم
مسیری که هر روز امید و شور و شعوری بیشتر برای ساختن زندگیام دارم
مسیری که هر روز اشتباهات گذشتهام روشنتر میشه و با اصلاحش و پایداری در درست بودن درهای جدید به نرمی باز میشه
مسیری که دیگه یک قطبنما دستمه و مثل برگی در باد نیستم
مسیری که کوچکترین نتیجهاش برام حال خوب و آرامش هست
…
استاد جان من آذر ماه 1399 با موضوعات عرفانی آشنا شدم و کلاسهاااا ثبت نام کردم و با عشق شرکت کردم و از همون روزهای اول حالم دگرگون شد و خدا رو به زندگیام دعوت کردم و از اون روز حال خوب همراه همیشگیام شده. اما راه اصلاً برای من در موضوعات مختلف زندگی روشن نبود
من فقط یادگرفته بودم بیدلیل حال خوب داشته باشم، خدا نوره، خدا عشقه، من جهانیام که جهان را تجربه میکنه و امثال اینها و راستش درک عمیقی از این جملات نداشتم.
تا اینکه از اونجایی که در دنبال کردن این محتویها بسیار اشتیاق داشتم، هدایت شدم و سعادت داشتم با شما آشنا بشم و شما در این مسیر تا این لحظه تنها و تنها کسی بودین که از “قوانین بدون تغییر خداوند” و عملکرد کاملاً مشخص در هر شرایطی با دلایل کاملاً واضح و روشن صحبت کردین و عمق دادین به آنچه صرفاً یک جملهی قشنگ بود و تکرارش حس خوبی میداد
این منی که فقط خوشحال بودم و دقیقاً نمیدانستم چرا خوشحالم را به آدمی تبدیل کرد که آگاهانه، بدون تردید و پشت سر هم تلاش میکنه قدمهای درست را طبق قوانین برداره
و چقدر این حال خوب عمق پیدا کرد و درها شروع به باز شدن کرده و اینها تنها نتیجهی استفاده از فایلهای رایگان شماست (من در حال حاضر تنها دورهی قانون سلامتی را ثبت نام کردم)
استاد من چقدر ازتون یاد گرفتم
شما خانوادهی من هستین
و من هر روز در دفتر شکرگزاریام بخاطر وجود شما و مریم جان سپاسگزار خداوندم
اینکه یادم دادین خدا عشق نیست، بلکه خدای من شکل باورهای منو به خودش میگیره و اونها رو به من ثابت میکنه
اینکه یادم دادین بزرگترین دارایی من صداقت و درستکاری منِ و مهارت های منِ ، زندگی و کار منو تکان داده و این تازه اولشه
اینکه یادم دادین من در هیچ شرایطی حق ندارم ناراحت باشم و دستم را در آتش ببرم
اینکه یادم دادین چقدر خوبه که قائم به ذات باشم و ابعادش رو گسترش بدم
اینکه یادم دادین به اندازهای که برای زندگی شوق و ذوق داشته باشم به همون اندازه زندگی برای من شوق و ذوق داره
اینکه یادم دادین ایمانی که عمل نمیاره حرف مفته
اینکه یادم دادین اجازه بدم نتایجم حرف بزنه
اینکه یادم دادین چقدر شرک داشتم و …
اینکه یادم دادین به اندازهای که به گسترش جهان خدمت کنم نزد خدا عزیزترم
اینکه یادم دادین با عملم و آرامشم اعتقاد به فراوانی خدا داشته باشم
اینکه یادم دادین شکرگزار باشم
اینکه یادم دادین تنها راه نزدیک شدم به خدا ثروتمند شدنه
و …
واقعاً نمیشه همه رو اینجا آورد
خدایاااا
استاد هر کدوم از این آگاهیها ارزشش یک دنیااااااست
و حالا شما ببین ارزش شما چقدر میشه در وجود تک تک ما
نمیخوام کلی گویی کنم چون جزئیات راهنمای بهتریه
فقط بگم که این فایلی که به کمک آقا رضای عزیز تهیه شده چه تغییراتی در من ایجاد کرد و چه اقداماتی را به جریان انداخت:
یادم دادین چقدر بدهی داشتن میتونه مخرب باشه و من 50 میلیون تومان بدهی داشتم و از روزی که این سریال کوتاه شروع به پخش شد من نصف این مبلغ را تسویه کردم و به لطف خدا نصف دیگرش را هم تا اواسط اسفند 1401 تسویه خواهم کرد و بعد به سراغ تسویهی اقساط بانکی خواهم رفت و با همسرم به خودمان قول دادیم دیگه سمت این جور منابع مالی نریم چون اینها منابع استرس، منابع کاهش اعتماد بهنفس، منابع بردگی پول، منابع قفل و زنجیر کردن خودمونه
یادم دادین تسویه بدهی و قسط در اولویته نسبت به خرید لباس و … و من امسال خرید را متوقف کردم (من معتاد خرید بودم️)
یادم دادین میشه ارباب پول بود و پادشاهی کرد و قدم اولش اینه که برای پول کار نکنم
یادم دادین همین کاری که الان انجام میدم را بهتر انجام بدم. با مهارت بیشتر، با ذوق بیشتر، با رنگ و بوی بهتر
یادم دادین الهامات انجام کارهای سادهایه که همین الان میتونم انجامشون بدم
یادم دادین کارهای بیهوده نکنم (درد و دل کردن، غر زدن، گشت زدن در اینستاگرام، هم صحبتیهای بیمحتوا و …)
یادم دادین انجام هر عملی با ترس نتیجهی خوبی نخواهد داشت.
میدونم هر اقدامی که فقط بر اساس آموزههای فایلهای آقا رضا انجام دادم ارزشش را داره و خدا را شکرگزارم که کمک میکنه در این راه ثبات قدم داشته باشم.
این خلاصهی خیلی کوتاه بود از آنچه از سال 99 در مسیر موفقیتم به لطف خدا و شما گذشت، باشد که این مسیری که خلق میکنم و با شما به اشتراک میگذارم پُر بار تر و آموزندهتر برای همهی ما باشه
عاشقتونم
و از خداوند نور، عشق، شادی، سلامتی و ثروت برای تک تک لحظاتتون میخوام
سلام و درود به استاد عزیزم و همکلاسی های درجه یک
اول با نام خدای مهربانم شروع میکنم و سپاسگزار لطف بی نهایتش هستم
من هم یک نشونه از خودم میزارم تا بعدها شاهد صعود از پلکان موفقیت خودم باشم
راستش این فایل رو روز شنبه 22 بهمن دیدم روزی که سالگرد ازدواجمون بود و من یاد کردم از 20 سال زندگی مشترک
20 سال با تمام فراز و نشیبش گذشت و البته برای من بیشتر نشیب بود در واقع شیب بسمت پایین
از حال بد و افکار منفی و لجاجتی که با جهان داشتم تا روابط داغون و فقر و شرک و وووو
چه میدونم
نمیخام خیلی دقیق بشم و یادم بیاد که کی بودم
اصلا هیچی نبودم وقتی بنده ی خدا نباشی هیچی نیستی
و بدتر از اون خودتم نمیدونی که نمیدونی
جهل مرکب
یعنی من چقدر خودمو آدم خوبی میدونستم
چقدر مذهبی ام ( بقول دوستان استیکر خنده و نیشخند از قم تا مریکا)
وقتی مرور میکنم که من در اثر عشق و محبتی که به معلمان دینی مدرسه ام داشتم و حرف اونارو مثل وحی منزل میدونستم و همچین با گوشت و خونم آمیخته شدن که الان حتی با این مته برقیای بزرگ که آسفالت خیابونو میکنن حتی با اونا هم فقط یه خراش کوچولو روشون انداختم کی میخواد اینا کامل کنده بشه؟؟؟
البته که مسیر درسته و خدا کمک میکنه خدایا شکرت
من بعد از تقریبا یکسال تازه ی تازه خودمو پیدا کردم یعنی فعلا فقط فهمیدم که من کی هستم و از کجا اومدم و تازه دارم پیدا میکنم که چی میخام
روحیه ام مثل دختر خانمای 20 21 ساله اس که تازه میخان ازدواج کنن و از خونه پدرشون مستقل بشن
با اینکه دقیقا یکشنبه یعنی 23 بهمن هم اولین روز ورود پسرم به دانشگاه بود
خدایا شکرت چه همزمانی قشنگی
من خیلی عاشق همزمانی های قشنگ هستم
و از این یکی شدن سالگرد ازدواج و دانشگاه پسرم عشق میکنم
حالا بگم که من شنبه رو به حرفای استاد که در مورد این فایل میگفتن و مخصوصا از قم و شهرک قدس ، گذروندم البته که بازم استادجان استادیشو دوباره و صدباره ثابت کرد که از اونجا هم خبر از شهرک قدس قم داره
درسته استاد عزیزم الان یکی از لاکچری ترین یا شایدم بالاترین قیمتهای خونه رو داره و الان علاوه بر 300 متری قواره های 150 و 100 متری هم داره که پر از آپارتمان شده تااااا بالای کوه و از این سمت وصل شده به انتهای زنبیل آباد همون 45 متری صدوق و میدان مفید، از آخر هم شاید 5 دقیقه یکم کمتر بیشتر به پردیسان میرسه،
موقعیت شناسیم یا جهت شناسیم دقیق نیس بهتر ازین نتونستم بگم)))))))
بله استادم،از شهرک قدس گفتید و من چقدر خودم رو به شما نزدیک دیدم
تا اینکه شب خواب شما رو دیدم
شما تشریف آورده بودید خیابون تولید دارو من شما رو دیدم و به هسرم گفتم عههههه استاد استاد
اومدیم پیش شما و بشما گفتم استاد یه جمله ای چیزی بگید که همسرم تغییر کنه و بیاد تو سایت
(همسرم مخالف این کارای منه و منم هنوز نمیتونم توجه ام رو از روی ایشون بردارم ،بهتر شدم ولی هنوز خیلی خیلی باید کار کنم روی خودم)
و استاد در جواب من خیلی کوبنده بحالت تمسخر آمیزی که تو هیچ فایلی ایشون ندیدم گفتن عهههههههه تو میخای اینو عوض کنی؟؟؟؟؟؟؟؟
و برگشتن و رفتند
من آنقدر صدا زدم اااااااسسسستتتااااااادد
ااااااستاااااااد ولی اصلا توجهی نکردن
وقتی از خواب بیدار شدم اولش خیلی خوشحال شدم که استاد رو دیدم از نزدیک هم دیدم حتی باایشون صحبت هم کردم و لی یکم که حالم جا اومد یکم گرفته شدم که ببین چه میکنی دختر
انقدر که حواست به این بنده خدا هست که استاد هم از دستت شاکیه
خدایا ببخش که تو بخشنده و مهربانی
هی این نفس میاد میگه ببین چقدر عقبی چقدر کار داری تا به صفر برسی هنوز
ولی من بهش میگم که ببین جایگاه من کجا بوده منکه خودمو با هیچ کس دیگه ای نباید مقایسه کنم بقول سعیده عزیزم نقطه شروع ما یکسان نیست که
من از بینهایت منفی تازه دارم میرسم به صفر
مهم تو مسیر بودنه مهم ادامه دادنه
دو سه بار رفتم سراغ کار ولی جواب منفی شنیدم زدم رو نشونه ها
بنظرتون چی اومد؟؟؟
بخداوندی خدا فایلی اومد که استاد تاکید داشتن که ادامه بده
اون قسمت از سفرنامه با آر وی که مایک عزیز میخاست آتش روشن کنه ولی چوبها خیس بودن و نمیشد و استاد بهشون گفتن که ادامه بده و آخرش هم آهنگ سیاوش با نام تاک پخش شد و استاد جان هم همنوایی میکردن
الهی که بهترینهای دنیا و آخرت نصیبتون باشه قربونت برم
خلاصه این که کل یکشنبه داشتم فکر میکردم چیزی بنویسم؟ننویسم؟ آخه نوشتنم خیلی خوب نیست ولی تصمیم گرفتم که بنویسم بالاخره من شروع کنم یواش یواش بهتر میشه
میدونی من بیشتر میخونم کامنت بچه ها، خانمها و آقایون با ذوق و عالی مینویسن و نفس منم میگه که یا ننویسم یا عالی بنویسم !!!!!!
اصلا ناراحت نیستم درست میشه
کم کم همه چی درست میشه
صدای استاد تو گوشمه
آرام باش نگران نباش
بهت گفته میشه
فعلا که دارم عروسک میبافم تا ببینم بعدش ؟؟؟؟
البته این روزا یکی از دو راهی های من اینه که دوره صلح درون رو بگیرم یا دوازه قدم
هنوز به نتیجه نرسیدم
و البته که کارت بانکی رمزدار هم دست همسرم هست
باز از خدا هدایت میطلبم
که من را به راه کسانی که به ایشان نعمت داده ای هدایت کن
خدایا شکرت بخاطر این سایت
خدایا شکرت بخاطر وجود بنده مخلصت
به قول برادر عزیزم عطار منش خدایا هزاران بار شکر که در این زمونی که استاد عباسمنش هستن ما هم هستیم و از وجود پر برکتش بهره مند میشیم
خدایا شکرت بخاطر اینترنت که این امکان رو برام فراهم میاره
خدایا شکرت بخاطر وجود دوستان ارزشمندم
خدایا شکرت بخاطر همه چی
کامنتم شاید خیلی ربطی به فایل نداشت ولی برای خودم مثل نمونه اثر انگشتم که میزنی تو استامپ و میزنی رو کاغذ
مثل همون اثر می مونه که پله اولمو یادم بیاد
خدایا شکرررررر
دوستتون دارم بوس به کله هاتوووون
لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم
سلام خدمت استاد آرام بخش خانم شایسته عزیز وتمامی دوستان
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای تمام نتایج عالی آقا رضا که فقط و فقط با تعهد ، توکل و باورهای درست در زندگیشون بدست آوردن .
چقدر درست و زیبا گفتن : آرامشی که الان بدست آوردن با خود شناسی با تغییر صدردصد باورهایشان ، رابطه فوق العاده زیبایی که تونستن با خدای مهربان پیدا کنن ، رسیدن به احساسی که هر لحظه از زندگیشون لذت میبرن با صدها خونه و هیچ حساب بانکی قابل مقایسه نیست و البته که این موضوع برای آدمای قابل درکه که بعد از رسیدن به تمام خواسته هاشون میفهمن همه اینها در مقابل یه لحظه فکرد کردن به قدرت خودشون در خلق زندگیشون ذره ای ارزش مادی نداره .
خدایا قلب من و همه دوستانم را برای دریافت هدایت ها و نشانه هایت گشاده گردان .
خدایا به همه ما قدرت پایبندی به تعهدی که به خودمون در ابتدای مسیر برای تحقق بخشیدن به خواسته هایمان داده ایم را عطا فرما .
خدایا به همه دوستانم و البته خودم قدرتی بده که روزی ما هم مثل آقا رضا با سربلندی از تک تک خواسته هامون که برامون شدن خاطره ای زیبا اینچنین راحت صحبت کنیم .
خدایا برای وجود آدمهای فوق العاده که انرژی مثبت به من و همه بینندگان این سایت میدهند و جهان را جای بهتری برای زندگی میکنن سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم .
در پناه خدای مهربان شاد ، ثروتمند و قانون مند باشید .
به نام خدای آگاهی دهنده
سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته ی شایسته، سلام به آقا رضا دوست داشتنی و سلام به همه ی دوستان عزیز
اینکه بگم این فایل چقدر آگاهی دهنده بود شاید تکراری ترین سرآغاز نوشتن کامنت باشه اما چه میشه گفت که غیر از این نیست.
از خداوند سپاسگزارم
از استاد و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم
از آقا رضای عزیز سپاسگزارم
اینکه استاد میگن هربار که یک فایل رو گوش بدین نکته جدیدی رو می فهمین همینه چون که قضیه وام نگرفتن و قرض نکردن رو استاد بارها و بارها در فایل های مختلف محصول و غیر محصول گفتن و بهش تاکید کردن اما باز هم شنیدن دوباره این موضوع آگاهی های جدیدی رو به من داد.
اینکه وام گرفتن و قرض کردن از دیگران، یعنی من هنوز ظرفم بزرگ نشده، هنوز آماده نیستم، هنوز تکاملم رو طی نکردم یک طرف ماجراست. طرف دیگه اینه که من به چیزی غیر از خدا تکیه کردم و شرک ورزیدم که طرف فوق خطرناک ماجراست. من به پول ناگهانی که گرفتم تکیه کردم، به شغلم تکیه کردم، به درآمدم تکیه کردم، به آدما برای گرفتن وام تکیه کردم، به مشتری هام و پولی که به من میدن (یا موارد کارمندی به حقوق ثابت دولت) تکیه کردم و به تنها کسی که تکیه نکردم خداونده چطور میخوام از این وام و قرض، خیر و برکت نصیبم بشه و موفق بشم.
من یه مثال خیلی جالب دارم از دوران بچگی خودم که بازی مونوپولی رو با خواهرم انجام می دادم. وقتی این خاطرات یادم اومد تا چند دقیقه فقط هنگ بودم که خدایاااا قوانین تو حتی توی بازی های کودکانه هم ثابتن و اجرا میشن. خب توی این بازی خواهرم همیشه برنده میشد و پایان بازی سود بسیار بیشتری رو در می آورد یعنی یادم نمیاد حتی یکبار هم سودش از من کمتر شده بود. خلاصه من اون موقع به خواهرم میگفتم تو خیلی شانس داری و خیلی کم توی املاک من میوفتی که بهم پول بدی ولی من همش توی املاک تو میوفتم. یا اینکه تو کارت های شانس بهتری به دستت میوفته ولی من نه و این نامردیه و حساب نیست و از اون جرزنی های بچگانه. حالا شیوه بازی من و خواهرم چطور بود؟
من همیشه اول بازی از بانک وام میگرفتم تا املاک بیشتری رو بخرم که سود بیشتری کنم ولی خواهرم به هیچ عنوان وام نمیگرفت و میگفت که نمیخوام پول زیادی رو به بانک برگردونم. و یک یا دو ملک بیشتر نمیخرید. منم خوشحال و خندان که ایول الان پول زیادی نصیبم میشه و بعد وامم رو به بانک بر میگردونم و سود میکنم و پیشبینی های دیگه خخخخخ. اتفاقی که همیشه رخ میداد این بود که من تاس مینداختم و میوفتادم توی اون یکی دو ملک خواهرم و باید بهش پول میدادم ولی اون خیلی خیلی کمتر گرفتار املاک من میشد. بعد طبق قانون بانک من هر دور بازی باید پول بیشتری رو به عنوان سود بهش بر میگردوندم در حالی که چون پولی به دستم نمی اومد بدهکارتر میشدم. نتیجه اینکه در ادامه بازی خواهرم املاک بیشتری میخرید و من املاک بیشتری رو از دست میدادم با یک بدهکاری بسیار بالا به بانک و درنهایت من اون رو به شانس قبول نیست و تاس بازی برا من کجه ربط میدادم. این فقطططط یک بازی کودکانه بود امااااا کلی از قوانین ثابت خداوند در این بازی حکمفرما بود.
نکته بعدی هم در مورد ناآگاهی از مسیر های رفته هست.
من این مورد رو با گوشت و پوست و استخونم درک کردم. در زمینه شغلی و رشته تحصیلیم به خاطر یکسری جریانات پیش اومده فکر میکردم که بهش علاقه ای ندارم و از سر اجبار اومدم و اگه آگاهی الان رو داشتم رشته دیگه ای رو میخوندم ولی اشکالی نداره من از درامد این شغلم پس انداز میکنمم بععدش میرم فلان کار مورد علاقم رو انجام میدم و البته چندین و چند باور مخرب دیگه در کنار این افکار و صحبت ها داشتم. علاوه بر اینکه من با کلام و افکار خودم رو از اون شغل دور کرده بودم، به رشته تحصیلیم و درآمدی که برام در زمان کار خواهد داشت تکیه کرده بودم (تکیه به غیر خدا و پیشبینی آینده، هر دو بسیار مخرب) و تمرکزم رو از روی رشته و کسب مهارت بیشتر برداشته بودم باعث شده بود شرایطی پیش بیاد که نتیییجهاش کاملا قابل حدسه. اولا دوستای خودم در شرایط کاملا مشابه خیلی زود به سر کار رفتن ولی من نه. از طرفی، بسیار زیاد نمونه می دیدم که کسانی که دانشجو بودن و سرکار میرفتن ولی من که فارغالتحصیل شده بودم نمیتونستم به سر کار برم هر جا میرفتم بهانه هایی به من تحویل میدادن که بهترینش نبود جا بود. این اتفاقا برای من میوفتاد که منو بیشتر حرص بده خخخخ و البته نوعی سختی و عذاب در نتیجه باور ها و صحبت های خودم و عدم تمرکز بر رشته ای بود که موقع انتخابش با علاقه انتخاب کرده بودم ولی در طول زمان دچار سردرگمی شده بودم. یاد صحبت یکی از همکلاسی هام افتادم که میگفت من هروقت علاقه ام به رشتهام کم میشه پیش خودم میگم از کجا معلوم اگه رشته دیگه ای میخوندم بهش علاقه داشتم یا توش موفق میشدم. موقع کنکور اینو با علاقه انتخاب کردم پس این وسوسه ها رو از خودم دور میکنم که ناامید نشم.
چقدر این فایل، یادآوری ها و آگاهی های خیلی خیلی زیادی برای من داشت و نوشتم تا یادم بمونه …
و یادم نره برای هیچ کاری به هیچ چیزی به جز خدا تکیه نکنم و پیدا کنم مصداق مسیر هایی که نشون دهنده عدم تکیه به خداست که از اون راه نرم…
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و جناب عطاروشن عزیز و خانواده صمیمی عباسمنش.
استاد عزیزم با توضیحاتی که شما در این فایل در مورد قرض و وام فزمودین من بهم الهام شد و همینجا به خودم و خدای خودم تعهد میدم که اولین حقوقم رو که بابت تدریس برام واریز میشه یکجا به حساب دانشگاه واریز کنم و کل قسطهای وام دانشجوییم رو تسویه کنم و پرونده قرض و قسط رو برای همیشه ببندم.
بااینکه ذهن منطقی و چموش من بعضی وقتا به من میگه نه چرا میخوای یکجا قرضت رو بپردازی؟ قسط هات رو ماه به ماه پرداخت کن یکی دوسال دیگه قسطات تموم میشه تا اون موقع ارزش پول خیلی کم میشه ولی اگر یکجا 12 میلیون پولتو بدی، خیلی ضرر میکنی. این دیدگاهیه که مردم عادی دارن بخاطر ذهن منطقی شون.
ولی من که این آگاهی ها رو دارم نباید مثل مردم عادی رفتار کنم و به خودم قول میدم به محض واریز حقوقم کلشو یکجا به حساب دانشگاه واریز کنم و دیگه تا ابد هرگز و تحت هیچ شرایطی دنبال قرض و وام نباشم.
خداروشکر میکنم من تا قبل از استاد، به هیچ عنوان نمیدونستم که قرض و وام گرفتن کار اشتباهیه ولی حالا که این آگاهی ناب رو دارم احساس میکنم از مردم عادی چندین لول مدارم بالاتره.
از آقای عطاروشن عزیز واقعا سپاسگزارم که این فایل ارزشمند رو آماده کردن و من و دوستانی که به شنیدن این مطالب نیازمند بودیم، به این طریق به مسیر درست هدایت شدیم.
نکته دومی که درک کردم اینه که من اگر سر یک دوراهی موندم و یکی از راهها رو رفتم ولی به ظاهر نتیجه دلخواهی نگرفتم، هرگز نباید خودم رو بخاطر هیچ چیز سرزنش کنم و افسوس و حسرت اون راه دیگه ای رو که نرفتم بخورم. چون من تا زمانی که اون راه رو نرفتم دقیقا نمیدونم که به کجا ختم میشه.
ذهن منطقی منم بعضی وقتا بهم میگه ای کاش مثلا درس نخونده بودی و میرفتی دنبال کسب و کار ولی شاید اگر نمیخوندم برعکسشو میگفتم و پشیمون میشدم که چرا نخوندم. و حسرتش به دلم میموند که چرا بااینکه علاقه داشتم و میتونستم کم کاری کردم و نخوندم.
من خیلی خوشحال و راضیم از خداوند میخوام کمکم کنه تا روی اهدافم تمرکز کنم. تمرکز یک کلمه جادوییه که اگر با باورهای درست همراه بشه قطعا منو به هدفم میرسونه. خدایا کمکم کن به حرفایی که میزنم عمل کنم.
خدایا صدهزاااار بار شکرت که این استاد عزیز و این دوستان عزیز رو دارم و تو داری به روشهای مختلف در هر لحظه هدایتم میکنی.