نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رضا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد این فایل‌های نتایج رضا عطارروشن عزیز و توضیحات شما روی آن یک دوره بسیار پرارزش و غنی شده است. دوره‌ای که به نظر اینجانب ارزش مالی و معنوی بسیار زیادی دارد. دوره‌ای که می‌توان آن را “بررسی موردی فردی موفق در استفاده از قانون” نامید.

واقعا قانون خیلی ساده است و چهار کلمه بیشتر نیست “احساس خوب = اتفاقات خوب” و همین احساس خوب خود را نگه داشتن و نجواها را کنترل کردن یک جهاد اکبر نیاز دارد، همان جهاد اکبری که رضای عزیز در روند رشد و تکامل خودش بروز داد و قدم به قدم، گام به گام رشد کرد و به نتایج عالی دست یافت.

استاد عباسمنش عزیز چقدر عالی بیان می‌کنید که تخصص کسب کردن و خلق ارزش کردن باعث می‌گردد پول به دنبال آدم بیاید و نتایج مالی یک اتفاق حتمی بعد از افزایش مهارت است. من یک مثال یادم آمد که حرف استاد عباسمنش عزیزم را تایید می‌کند و من خیلی وقت پیش از زبان استادی دیگر شنیده بودم که در ادامه بیان می‌کنم.

سال 1395 یک دوره فروشندگی شرکت کرده بودم، استاد دوره می‌گفت یک فروشنده موفق باید تخصص بی‌نهایت بالایی درباره کالا یا خدمتی که می‌فروشد داشته باشد. ایشان برای توضیح آموزش خودش یک مثال عینی به ما نشان داد. فردی که بالاترین فروش یک نوع بیمه خاص را داشت. آن فرد را به صورت مجازی در کلاس ما اضافه کرد. ایشان بیش از ده سال در فروش بیمه تکمیلی سابقه داشتند و شروع به صحبت کردند، گفتند که که من سال گذشته کلا چهار قرارداد بیمه داشتم و چهار بیمه فروختم اما پورسانتی که دریافت کرده بود میلیاردی بود.

ایشان چهار فروش بیمه تکمیلی به چهار سازمان چند هزار نفره داشت که به ازای هر نفر از آنها پورسانت دریافت کرده بود، در ادامه گفت راز موفقیت من تخصص و مهارت من در بیمه تکمیلی است، ایشان می‌گفتند من با بیش از ده شرکت بیمه که کار بیمه تکمیلی می‌کنند کار می‌کنم و آنقدر درباره بیمه تکمیلی آنها اطلاعات دارم و قوانین را حفظ هستم که حتی خود کارمندان همان شرکت‌های بیمه وقتی موضوع مهمی پیش می‌آید درباره بیمه خودشان از من سوال می‌پرسند که مثلا آیا این مورد را پوشش می‌دهد یا خیر؟!

یعنی آنقدر موضوع تخصص و مهارت داشتن مهم است که در هر رشته و یا فنی مهارت داشتند به تنهایی می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

می‌خواهم یک فلش بک داشته باشم به یکسال قبل، من در مسیر رشد و توسعه شرکت شخصی خودم بودم که با تضاد بسیار شدیدی مواجه شدم. برای آنکه بتوانم نجواها را کنترل کنم تصمیم گرفتم مهارت‌هایم افزایش دهم یا مهارت جدیدی بیاموزم و این تصمیم خیلی جدی بود، یک الهامی در ذهن من آمد که تو بیش از سی سال است که از آغاز یادگیری زبان انگلیسی گذشته است اما نه می‌توانی درست حرف بزنی و نه می‌توانی درست بنویسی و زبان انگلیسی تو ضعیف است، تصمیم گرفتم زبان خودم تقویت کنم، ابتدا با یک اپلیکیشن زبان آموزی شروع کردم، سپس با شخصی که در لینکداین آشنا شده بودم و زبان انگلیسی عالی داشت و فایل تصویری چند دقیقه‌ای می‌گذاشت که بدون توقف و تند تند انگلیسی حرف می‌زد، گفتگو کردم و قصد خودم بیان کردم و راهنمایی خواستم. ایشان یکی دو نفر به من معرفی کردند و گفتند اگر تصمیم جدی داری استاد خودم بهت معرفی می‌کنم. استاد ایشان استاد دانشگاه تهران بود که متد خاصی برای آیلتس داشت، با اشتیاق پذیرفتم و  جلسه تعیین سطح گذاشتیم، استاد گفتند شما با اغماض از متوسط هم پایین‌تر هستید و گرنه مبتدی برازنده شماست.

ما هفته‌ای دو جلسه با هم کار کردیم، اولین جلسه زبان‌آموزی من با استاد برزگر 15/11/1400 بود و بعد از یکسال استمرار و تمرین و تمرین من 08/11/1401 امتحان آیلتس را دادم و امروز که این کامنت را می‌نویسم یعنی 25/11/1401 کارنامه آیلتسم به دستم رسید که موفق شدم نمره کلی 6 بگیرم و جالب‌تر اینکه بالاترین نمره من در مهارت اسپیکینگ با نمره 8 سپس رایتینگ با نمره 7 بوده است. در حال حاضر من روان انگلیسی صحبت می‌کنم و مطمئن هستم این مهارت زبان انگلیسی هم در ایران و هم در خارج از ایران در کنار مهارت‌های فنی که دارم بسیار ارزش خلق خواهد کرد و دنیاهای جدیدی به روی من خواهد گشود.

استاد عباسمنش عزیز از شما صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم و برای رضا عطارروشن عزیز آرزوی ثروت و سلامتی و موفقیت و شادکامی بیش از پیش دارم.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

تشخیص اصول ثروت ساختن بوسیله دوره های روانشناسی ثروت 


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    575MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
    52MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

792 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Adele» در این صفحه: 1
  1. -
    Adele گفته:
    مدت عضویت: 2293 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم و دوست عزیزم آقا رضا خیلی این جلسه منو به گذشته و مسیر هدایتم تا به الان برد که چقدر نرم تغییرات ایجاد شدن و من از کجا به کجا رسیدم داستان از اونجایی شروع شد که تقریبا 4 یا 5 سال پیش بود که من یک زن خانه دار پر از افسردگی ،خشم،نفرت و… بودم با درآمد صفر درصد در حالی که هم آرایشگری بلد بودم و هم فوق دیپلم کاردانی حسابداری داشتم و میتونستم درآمد داشته باشم اما به واسطه باورهای اشتباه و کمبود اعتماد به نفسم هیچ درآمدی ایجاد نمیشد اما یه روز توی اون مشکلات و تضادها از خدا خواستم خودش کمکم کنه خودش راه نجات رو بهم نشون بده بهش گفتم دیگه خسته شدم از این همه دربه دری از این همه تو سری خوردن مگه نگفتی من اشرف مخلوقاتم پس کو این چه برتری که من دارم این چه زندگی که من دارم اونجا در حالی بود که یکی از دوستانم تازه وارد این شرکتهای هرمی شده بود و هر روز به من می‌گفت بیا اینجا حال روحیت عوض میشه خیلی خوبه و .. اما یه چیزی ته دلم می‌گفت این راه اشتباه و هی از اون اصرار بود و از من انکار یادم میاد یک روز که مثل همیشه اومده بود پیشم و پا به اصرار گذاشته بود توی صحبتهاش اسم چند تا استاد موفقیت رو آورد و فقط اسم شما استاد عزیزم توی ذهنم موند و بقیه استادها رو حتی تا شب همون روز فراموش کردم اما هیچ آدرس یا سایتی رو نگفت فقط اسم شما رو گفت.

    شب مثل همیشه که تو شبکه های اجتماعی میچرخیدم تا خوابم ببره یهو اسم شما توی ذهنم حک شد با خودم گفتم اگه استاد باشه حتما یک سایت یا شبکه اجتماعی داره برم ببینم چه خبره همون شب توی گوگل سرچ زدم و سریع سایت شما بالا اومد و اونجا بود که وارد باغ بهشت شدم اول از همه ثروت شما منو به خودش جذب کرد فکر کنم اونموقع تازه سفر به دور آمریکا رو شروع کرده بودین و من عاشق آروی شما شده بودم که چقدر خوبه زندگی و مسافرت و کار با هم و کم کم خوراک شبانه روزم شد فایلهای شما یعنی فایلی نبود که من دانلود نکرده باشم و گوش نداده باشم دیگه شبا فقط تو سایت میچرخیدم یا به فایلهای شما گوش میدادم تا خوابم بگیره وقتی فکر میکنم به صحبت‌های دوست عزیزم رضا میبینم منم خیلی نرم داشتم تغییر میکردم اما متوجه نمی‌شدم عصبانیتم کمتر شده بود امید به زندگیم بالاتر شده بود من آنقدر عزت نفس پایینی داشتم که هیچ درخواستی نداشتم خودمو باارزش نمیدونستم که مثلا حتی یک هندزفری برای خودم داشته باشم میگفتم میخام چکار ولش کن،شده بودم توسری خور خانواده همسر و … نگم براتون دیگه الان که به اینجا رسیدم میبینم که واقعا کمبود اعتماد به نفس چکار می‌کنه با آدم یادمه اولین درخواستم از همسرم یک هندزفری بود که اونم تعجب کرده بود می‌گفت میخای چکار چون من برای خودم ارزش قائل نمی‌شدم اونم همینطور برام ارزش قائل نمیشد گفتم لازم دارم برام بخر اونم با شک و تردید بعد چند روزبعد یک هندزفری سیمی برام خرید انگار دنیا رو به من داده بودن خلاصه دیگه با راحتی تمام حتی زمانی که همسرم خونه بود راحت فایلهای شما رو گوش میدادم چون تا قبل از این چون هندزفری نداشتم و مجبور بودم روی گوشی گوش بدم و چون صدا بلند بود وقتی همسرم میومد خونه دیگه فایلهارو نمیزاشتم تا زمانی که از خونه خارج بشه ،خلاصه کارم شده بود فایل و نت برداری کم کم با توحید آشنا شدم کم کم خدارو شناختم تا قبل اون خدا تو آسمونها و دست نیافتنی بود باید برای صحبت باهاش دنبال واسطه می‌گشتیم اما با صحبت‌های شما فهمیدم خدا تو قلب منه خدا تو تک تک سلولهای منه اون همیشه و هر لحظه مواظب منه و منتظره ازش درخواست کنیم تا با جان و دل اجابت کنه شده بودم عاشق خدا دوست داشتم همیشه تنها باشم تا باهاش حرف بزنم خیلی خوشحال بودم که خدا رو پیدا کرده بودم نه اون خدایی که بقیه به ما معرفی کرده بودن خدای واقعی رو اون خدایی که من بهش شکل میدادم و هر طور من میدیدمش اونم همینطوری بود آینه تمام نمای من بود .

    هنوز هیچ دوره ای رو من خرید نکرده بودم خیلی دوست داشتم اما پولی نداشتم که بخام بخرم اونموقع تازه دوره 12 قدم داشت معرفی میشد و واقعا درخواست کرده بودم که دوست دارم شرکت کنم تو این دوره .

    توی این مدتی که فایلها رو گوش میدادم خونمون رو از یک منطقه پایین شهر آوردیم به یک منطقه ای از شهر که من همیشه عاشق اون منطقه بودم و یکی از آرزوهام بود که اونجا زندگی کنم و این خونه با کرایه خیلی کم که اونم معجزه آسا بود به ما داده شد و همچنین گوشی موبایلم که خیلی گوشی ضعیفی بود ارتقا داده شد به گوشی لمسی و مدل بالا ولی این تغییرات به قدری نرم ایجاد شده بود که من اصلا متوجه نشدم الان که فکر میکنم میبینم خدا تمام درخواستهامو داشت یکی یکی جواب میداد تا قبل اون من درخواستی نداشتم که توقع از خدا داشته باشم .

    کم کم به فکر یک آرایشگاه افتادم اون موقع یک وام 3 تومنی خانگی بهم افتاده بود و یک مقدار طلایی که از عروسیم بهم کادو داده بودن رو فروختم یک مغازه کوچیک آرایشگری زدم اونجا تازه کمی اعتماد به نفسم بالا رفته بود و با داشتن دو تا بچه کوچیک مغازم رو افتتاح کردم اونجا تازه دوره 12 قدم روی سایت با تخفیف اولیه اومده بود و من با کارکرد یک ماهم اولین قدم رو خریدم انگار روی ابرا راه میرفتم خیلی خوشحال بودم وقتی فهمیدم این دوره 12 قدم داره و باید برای هر قدم همون مبلغ پول رو بدیم کمی ناراحت شدم گفتم از کجا هر ماه هفتصدو خورده ای بیارم هر ماه بدم منی که تا قبل اون ماهی صدهزارتومنم درآمدم نبود اما یک چیزی درونم می‌گفت وقتی تونستی اولین قدم رو بخری بقیش رو هم خدا جور می‌کنه و همینطور هم شد هر ماه پول قدم قبل از اینکه روی سایت بیاد تو حسابم بود و بیصبرانه منتظر قدم بعدی بودم و نمی‌دونید این قدم‌ها چه کرد با من هر جلسه ای که می‌گذشت انگار انفجاری در قلب من رخ میداد و میگفتم وااااای من چی فکر میکردم و چی بود این خدا و قوانینش .

    تقریبا یک سال این مغازه رو داشتم و سالم سر اومده بود ولی هر چقدر می‌گشتم جا پیدا نمی‌کردم و صاحب مغازه هم مغازشو میخاست با خودم گفتم اشکال نداره وسایل رو میبرم خونه سر فرصت دنبال مغازه میگردم یک ماه نشده بود که وسایل رو آورده بودم خونه که پندمیک شروع شد و اعلام کردن تمام سالنها باید تعطیل کنند و من چقدر خداروشکر کردم که درست در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتم که اگه جا می‌گرفتم یا حتی مغازه قبلیم بودم باید اجاره از جیب میدادم و مغازه باید بسته می‌بود خلاصه یک قسمت از خونم رو مرتب کردم و همونجا رو کردم سالن چون من تتو میزدم توی خونه خیلی برام راحتتر شده بود و مشتریایی که میشناختن منو، میومدن خونم و بخاطر این بیماری اعتماد نمیکردن هر جایی برن و میمومدن پیش من. (یک موضوعی رو این وسط پرانتز باز کنم که من همیشه علاقم از زمانی که به یاد دارم نقاشی رنگ روغن بود و بخاطر مشکلات و راه دور و لوازم گرون نقاشی و رفت و آمد تا کلاس که همه اینها از باورهای غلطم بود نمی‌تونستم دنبالش برم) خب تقریبا یه سالی به همین منوال گذشت و توی خونه کار میکردم درآمدم شده بود ماهی 1 تومن کمی بالا و پایین و از همسرم هم پول می‌گرفتم ولی تا قبل از اون خدا شاهده من یک هزار تومن ازش درخواست پول نداشتم و از لحاظ روحی و اعتماد به نفس هم که نگم براتون دیگه اصلا حرف مردم برام اهمیت نداشت، دیگه دنبال راضی کردن بقیه نبودم که از همونهایی که میخاستم راضیشون کنم ضربه میخورم بخاطر شرکی که درونم بود ، گذشته و ناراحتی‌هایی که یکسری آدمها برام ایجاد کرده بودن دیگه بهشون فکر نمیکردم،دعواها و ناراحتیهام با همسرم تقریبا رسیده بود سالی یکبار ولی تا قبل اون هفته ای یا چند روز در میون خوراکمون بود از لحاظ آرامش که خیلی زیاد آروم شده بودم دیگه بداخلاق و عصبانی نبودم، جهان آدمهایی که باعث آزارم شده بودن رو ازم دور کرده بود و کلی اتفاقات دیگه الان که فکر میکنم اگه از روز اولی که وارد سایت شدم چکاپ فرکانسی رو مینوشتم مثل دوره 12 قدم الان کاملا تغییراتم معلوم بود کمااینکه در پایان 12 قدم وقتی چکاپ فرکانسیم رو خوندم خودم شاخ درآوردم یعنی من این بودم با این طرز فکر و نفرت و درآمد پایین واقعا انسان فراموشکاره و چقدر عالیه استاد عزیزم این جلسه رو گذاشتید که قبل از شروع دوره بیاید جایگاهتون از لحاظ ،روابط،درآمد،سلامتی،معنویت و اعتماد به نفس بنویسد و در پایان قدم 12 دوباره اینهارو بنویسید و چک کنید با هم و من اونجا متوجه شدم چقدر تغییر توی این یکسال رخ داده و ظرف وجود من بزرگتر شده از همه لحاظ اما خیلی هنوز جای کار دارم ، آرامشی که درونم ایجاد شده بود ترسی که از درونم رفته بود رو با هیچ چیزی توی این دنیا نمیتونستم عوض کنم دوره 12 قدم تموم شده بودو دوباره چکاپ فرکانسیم رو نوشتم و دوباره 12 قدم رو شروع کردم و همینطور فایلهای دانلودی و سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت که اصلا منو دیوانه میکرد این سریال و اون مرغ و خروسا و اون دریاچه رویایی و کلبه چوبی کوچیک هر لحظه منتظر بودم یک قسمت جدید بیاد روی سایت واین سریالها باعث شده بود دید نگاهم به دنیا عوض بشه و همیشه زیبایی ها رو ببینم و تحسین کنم و به دنبال زیبایی ها باشم خلاصه تمام زندگی من شده بود سایت عباسمنش و اینو همسرم هم فهمیده بود و می‌گفت چکار میکنی تو این سایت و حتی یک بار هم اصرار نکرده بودم بهش یا حتی خانوادم که بیاین گوش کنید یا اینکه بخام راه حقیقت رو نشونشون بدم به قول استاد اگه خودشون بخان و در مسیر هدایت باشن خداوند هدایتشون می‌کنه و همه ما به یک اندازه دسترسی داریم به خداوند ونعمتهای جهان هستی.

    کار تتوی بدن انجام میدادم اما چون طراحیم زیاد قوی نبود اونجوری که باید و شاید به دلم نمینشست مشتری‌ها راضی بودن اما خودم راضی نبودم توی ذهنم این بود که برم یک دوره طراحی رو بگذرونم تا تتوم قوی بشه چند روزی گذشت و من در پی گشتن برای جایی بودم که برم طراحی رو یاد بگیرم ولی چون 2 تا بچه کوچیک داشتم و کار هم میکردم برام سخت بود که بخام برم آموزشگاه و وقت بزارم چون این مستلزم این بود که بچه هام رو جایی بزارم و برام سخت بود یک روز که داشتم پیجهای اینستا رو می‌گشتم چشمم خورد به یک تبلیغات پیجی که آموزش نقاشی بود و ترم اول رایگان با خودم گفتم مگه میشه آموزش نقاشی مجازی فوری وارد پیجشون شدم و دیدم کار هنرجوهاشون که توی پیج گذاشته بودن خیلی زیبا بود یک چیزی ته وجودم می‌گفت حالا امتحان کن ببین چطوریه و من ثبت نام کردم و وارد دریچه ای از زیبایی شدم (همینجا از مجموعه لیا تشکر میکنم که آموزش نقاشی رو برای امثال من راحت و آسون کردن)

    خلاصه دوره سیاه قلم رو شروع کردم اونم با چه راحتی توی خونه خودم در کنار بچه هام و هر زمانی که دوست داشتم به صورت مجازی اونم با چه هزینه کمی ترمی 45000 تومن از این راحتترم مگه داریم به هر کی میگفتی باور نمی‌کرد یا می‌گفت حتما خوب یاد نمیدن اما به جرات میگم بهترین استادا دارن توی این مجموعه با جون و دل کار میکنن ابتدا با یک دفتر و مداد شروع شدو به همسرم هم چیزی نگفتم تا ترم 6 که تازه رسیده بودم به طراحی چهره و دیگه لوازمم بیشتر شده بود و من کم کم از پول درآمد آرایشگاهم لوازمم رو می‌خریدم و هر زمان همسرم میومد من جمعشون میکردم که نبینه تا اینکه یک روز بصورت تصادفی نقاشیام رو دید باورش نمیشد من اینارو کشیده باشم می‌گفت تو کی کلاس رفتی کی وقت گذاشتی اصلا باور نمی‌کرد کلی قسم خوردم تا باورش شد می‌گفت اینهارو خریدی الکی میگی من کشیدم خلاصه مراسم داشتیم تا ثابت شد خودم کشیدم از اونجا به بعد دیگه نقاشیام علنی شد روی اپن خونم پر لوازم نقاشی شد همه هم از پول آرایشگاه و کمی از همسرم یادمه آخرای دوره سیاه قلم بودم که به مجموعه دوره رونگ روغن اونم با همون هزینه ترمی 45000 تومن اضافه شد باورتون نمیشه استاد روزی که اعلام شد قرار این آموزش به مجموعه اضافه بشه من بالا و پایین میپریدم از خوشحالی بالاخره داشتم به آرزوم می‌رسیدم واای چه روزایی بود با جون و دل نقاشی میکشیدم انگار وارد دنیایی شده بودم که انتهایی نداشت و دوست داشتم چیزهایی جدیدتری یاد بگیرم 15 ترم که انگار 15 ماه میشد دوره رنگ روغن رو گذروندم اما من همچنان تابلو میکشیدم اونم تابلوهای پرکاری که وقتی برای استادم میفرستادم باورش نمیشد که من کشیده باشم و کلی ازم تعریف میکرد و تمام تابلوهایی که میکشیدم رو توی پیجشون پست میکردن.

    بماند که خود این پیج که نزدیک چند هزارتا هنرجو مجازی دارن کلی به من باور فراوانی میداد.

    خلاصه تمام کارم شده بود نقاشی و فایلهای استاد منی که برای اینکه تتوم رو قوی کنم رفته بودم طراحی یاد بگیرم دیگه یادی از تتو نمی‌کردم فقط نقاشی رنگ روغن البته در همین حین نقاشی روی پارچه ، نقاشی روی چوب ،سفال،طراحی رو هم در همین مجموعه گذروندم و اپن خونم شده بود پر لوازم نقاشی چون جا نداشتم که اونها رو بزارم همسرم که دید اپن شلوغ شده خودش بدون اینکه من بهش بگم رفت یک کمد برای لوازمم خرید واقعا سورپرایز عالی بود و کلی ذوق کردم .

    دوست داشتم خودم رو هر روز توی این حیطه به روز رسانی کنم و دوره پیشرفته رنگ روغن که اومد روی پیج به مبلغ 1 میلیون من به راحتی خریدم (یک زمانی که ازیک خیابونی می‌گذشتم یک دختر و پسری رو دیدم که داشتن نقاشی دیواری انجام میدادند و من چند لحظه نگاهشون کردم و گفتم خوشبحالشون چقدر شغل خوبیه چقدر دوست داشتنیه و چون اون مسیر هر روزم بود هر روز اونها رو تماشا میکردم و این خواسته درونم شکل گرفت اون زمان هنوز نقاشی یاد نگرفته بودم )زمانی که دوره رنگ روغنم تمام شد یهو یاد اون دخترو پسر افتادم گفتم من که الان نقاشی رنگ روغن رو بلدم پس میتونم برم نقاشی دیواری انجام بدم جرقه زده شد دنبال جایی گشتم که بهم آموزش نقاشی دیواری بده و یک گروهی رو پیدا کردم که آموزش میدادند و زمانی که زنگ زدم و شرایطم رو گفتم اونا گفتن چون نقاشی بلدی زیاد کار نداره فقط زیر ساز و یکسری نکات ریز برای آموزش داره که تو 4 جلسه اونم با یه مبلغ خیلی کم آموزش میدن و شروع به یادگیری کردم ناگفته نماند که شغل اونها نقاشی دیواری و پتینه بود همسرم موقعی که فهمید منو تشویق کرد که برو پتینه هم یاد بگیر خیلی الان کاربرد داره و خیلی درآمد داره و وقتی به اون دوستان گفتم اونهام تایید کردن و گفتن چون تو نقاشی بلدی پتینه هم در کنارش یاد بگیری دستت خیلی جلوست و اینطوری شد که وارد شغل نقاشی دیواری و پتینه ساختمون شدم و کم کم توی این شغل شروع کردم به یادگیری و کارآموزی برای همین دوستانی که بهم آموزش دادندو کلی نقاشی فضای شهری و پتینه ساختمونی انجام دادم تا بتونم خودم رو ارتقا بدم الان در حال حاضر خودم پروژه ساختمانی پتینه برمی‌داریم ،سفارش تابلو میگیرم و همچنین نقاشی دیواری مدارس رو انجام میدم .

    اینه داستان هدایت شاید اگه یک نفر روز اول بهم این مسیر رو می‌گفت باور نمی‌کردم و میگفتم دیوانه شده اما امروزی که من از این مسیر گذر کردم و به اینجا رسیدم میفهمم که تغییر و هدایت نرم وارد زندگی میشه طوری که خودت نمی‌فهمی .

    الان در حال حاضر در تاریخ 1401/12/03 من عادله رباطیان دوره سلامتی رو در اولین روزی که اعلام شد با اینکه نه اضافه وزن داشتم و نه مشکل بیماری به راحتی خریدم

    آرامشی که امروز دارم قابل مقایسه با 4 سال پیش من نیست

    انسانهای فوق العاده ای در کنار من هستند و برای من کار میکنن

    درآمد من از ماهی صفر به ماهی 10 تا 15 میلیون رسیده

    روابطم با همسرم فوق‌العاده شده به هیچ عنوان آخرین دعوایی که کردیم رو به یاد ندارم و واقعا در صلح هستیم

    از لحاظ سلامتی با دوره فوق العاده سلامتی خیلی انرژیم بیشتر شده و هیچگونه بیماری ندارم

    نزدیکی به خدای درونم که هر روز با هم حرف می‌زنیم دعوا میکنیم آشتی میکنیم و همدیگه رو بغل میکنیم در کل عاشقشم

    ندایی درونم گفت امروز بیام و بنویسم از جایگاهم و مسیرم و رد پایی بزارم برای سالهای بعدم که جایگاهم عوض میشه چون حالا حالا ها جای کار و تغییر دارم و باید روی خودم کار کنم وهنوز خیلی فاصله فرکانسی دارم با اون جایگاهی که مد نظرم هست .

    در حال حاضر هدفم اینه تا آخر سال دوره روانشناسی ثروت 1 رو بخرم و در سال جدید هم ماشین رو بگیرم .

    از شما رضا عزیز تشکر میکنم که به من یادآوری کردی مسیر هدایتم رو که فراموش نکنم از چه جایگاهی به کجا رسیدم و همچنان باید این مسیر رو ادامه بدم درسته بعضی وقتها خارج شدم از این مسیر و یاس ها بر من غلبه کردن که اگر اینطور نبود شاید خیلی بیشتر از این پیشرفت میکردم اما دوباره

    به مسیر برمیگشتم و ندایی درونم می‌گفت مسیر هدایت همینجاست و فقط همینجا بمون و همچنین شما استاد عزیزم که این آگاهی هارو در اختیارمون گذاشتید که اصل رو از فرع تشخیص بدیم و راه درست رو پیدا کنیم و در اون راه استقامت بورزیم .

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: