نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار رضا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد این فایل‌های نتایج رضا عطارروشن عزیز و توضیحات شما روی آن یک دوره بسیار پرارزش و غنی شده است. دوره‌ای که به نظر اینجانب ارزش مالی و معنوی بسیار زیادی دارد. دوره‌ای که می‌توان آن را “بررسی موردی فردی موفق در استفاده از قانون” نامید.

واقعا قانون خیلی ساده است و چهار کلمه بیشتر نیست “احساس خوب = اتفاقات خوب” و همین احساس خوب خود را نگه داشتن و نجواها را کنترل کردن یک جهاد اکبر نیاز دارد، همان جهاد اکبری که رضای عزیز در روند رشد و تکامل خودش بروز داد و قدم به قدم، گام به گام رشد کرد و به نتایج عالی دست یافت.

استاد عباسمنش عزیز چقدر عالی بیان می‌کنید که تخصص کسب کردن و خلق ارزش کردن باعث می‌گردد پول به دنبال آدم بیاید و نتایج مالی یک اتفاق حتمی بعد از افزایش مهارت است. من یک مثال یادم آمد که حرف استاد عباسمنش عزیزم را تایید می‌کند و من خیلی وقت پیش از زبان استادی دیگر شنیده بودم که در ادامه بیان می‌کنم.

سال 1395 یک دوره فروشندگی شرکت کرده بودم، استاد دوره می‌گفت یک فروشنده موفق باید تخصص بی‌نهایت بالایی درباره کالا یا خدمتی که می‌فروشد داشته باشد. ایشان برای توضیح آموزش خودش یک مثال عینی به ما نشان داد. فردی که بالاترین فروش یک نوع بیمه خاص را داشت. آن فرد را به صورت مجازی در کلاس ما اضافه کرد. ایشان بیش از ده سال در فروش بیمه تکمیلی سابقه داشتند و شروع به صحبت کردند، گفتند که که من سال گذشته کلا چهار قرارداد بیمه داشتم و چهار بیمه فروختم اما پورسانتی که دریافت کرده بود میلیاردی بود.

ایشان چهار فروش بیمه تکمیلی به چهار سازمان چند هزار نفره داشت که به ازای هر نفر از آنها پورسانت دریافت کرده بود، در ادامه گفت راز موفقیت من تخصص و مهارت من در بیمه تکمیلی است، ایشان می‌گفتند من با بیش از ده شرکت بیمه که کار بیمه تکمیلی می‌کنند کار می‌کنم و آنقدر درباره بیمه تکمیلی آنها اطلاعات دارم و قوانین را حفظ هستم که حتی خود کارمندان همان شرکت‌های بیمه وقتی موضوع مهمی پیش می‌آید درباره بیمه خودشان از من سوال می‌پرسند که مثلا آیا این مورد را پوشش می‌دهد یا خیر؟!

یعنی آنقدر موضوع تخصص و مهارت داشتن مهم است که در هر رشته و یا فنی مهارت داشتند به تنهایی می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

می‌خواهم یک فلش بک داشته باشم به یکسال قبل، من در مسیر رشد و توسعه شرکت شخصی خودم بودم که با تضاد بسیار شدیدی مواجه شدم. برای آنکه بتوانم نجواها را کنترل کنم تصمیم گرفتم مهارت‌هایم افزایش دهم یا مهارت جدیدی بیاموزم و این تصمیم خیلی جدی بود، یک الهامی در ذهن من آمد که تو بیش از سی سال است که از آغاز یادگیری زبان انگلیسی گذشته است اما نه می‌توانی درست حرف بزنی و نه می‌توانی درست بنویسی و زبان انگلیسی تو ضعیف است، تصمیم گرفتم زبان خودم تقویت کنم، ابتدا با یک اپلیکیشن زبان آموزی شروع کردم، سپس با شخصی که در لینکداین آشنا شده بودم و زبان انگلیسی عالی داشت و فایل تصویری چند دقیقه‌ای می‌گذاشت که بدون توقف و تند تند انگلیسی حرف می‌زد، گفتگو کردم و قصد خودم بیان کردم و راهنمایی خواستم. ایشان یکی دو نفر به من معرفی کردند و گفتند اگر تصمیم جدی داری استاد خودم بهت معرفی می‌کنم. استاد ایشان استاد دانشگاه تهران بود که متد خاصی برای آیلتس داشت، با اشتیاق پذیرفتم و  جلسه تعیین سطح گذاشتیم، استاد گفتند شما با اغماض از متوسط هم پایین‌تر هستید و گرنه مبتدی برازنده شماست.

ما هفته‌ای دو جلسه با هم کار کردیم، اولین جلسه زبان‌آموزی من با استاد برزگر 15/11/1400 بود و بعد از یکسال استمرار و تمرین و تمرین من 08/11/1401 امتحان آیلتس را دادم و امروز که این کامنت را می‌نویسم یعنی 25/11/1401 کارنامه آیلتسم به دستم رسید که موفق شدم نمره کلی 6 بگیرم و جالب‌تر اینکه بالاترین نمره من در مهارت اسپیکینگ با نمره 8 سپس رایتینگ با نمره 7 بوده است. در حال حاضر من روان انگلیسی صحبت می‌کنم و مطمئن هستم این مهارت زبان انگلیسی هم در ایران و هم در خارج از ایران در کنار مهارت‌های فنی که دارم بسیار ارزش خلق خواهد کرد و دنیاهای جدیدی به روی من خواهد گشود.

استاد عباسمنش عزیز از شما صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم و برای رضا عطارروشن عزیز آرزوی ثروت و سلامتی و موفقیت و شادکامی بیش از پیش دارم.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این قسمت:

تشخیص اصول ثروت ساختن بوسیله دوره های روانشناسی ثروت 


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    575MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 16
    52MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

792 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «جمال» در این صفحه: 9
  1. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلام دوباره خدمت استاد نازنینم و همه دوستان گلم.

    اونقدر این فایل رو نگاه کردم که دیگه داره نخ نما میشه، شمارشش از دستم در اومده.

    هرچقدرم که میبینم انگار مطالب داره واضح تر میشه.

    چقدر استاد توی آموزههاشون و توی فایلها فرمودن: تمرکزی، تمرکز ذره بینی، فکوس کنین، مثل ذره بین به یک نقطه تمرکز کنین، رو تمرینات و انجام تمرینات تمرکزی کار کنین، استاد میگن، منم میشنوم، ولی انگار استاد داره به یه دیوار میگه، مگه فقط شنیدن کاری رو پیش میبره؟

    پس کو عمل کردن؟

    برو دوره فلان رو بخر، استاد بیاد با عشق هرچی داره رو بهت بگه، توهم بشنو، پاشو برو دنبال یللی تللی هات.

    اینه تمرکز ذره بینی، این کار آقا رضا رو استاد منظورشه، اونقدر تمرکز کرده که حتی اومده ثانیه های خالیه فایلها رو کات کرده که وقتش به بطالت نره، ایول آقا رضا، استاده تمرکز ایشونه، منم فکر میکنم که دارم رو باورام کار میکنم، فایل رو باز میکنم، گوشم یه چیزایی میشنوه، دستام داره یه کاری تو مغازه میکنه، فکرمم مشغوله اینه که مشتری پس کو، هه، زهی خیال خام.

    پسر اگه تمرکز اونیه که آقا رضا داشته، منکه دارم مثل بچه ها باخودم تیله بازی میکنم.

    ایکاش این ظرفم یکم بزرگتر شه، منم درک کنم مفاهیمه صحبتهای استاد عزیزم رو.

    استاد در مورد ثروت تئوری سطل رو فرمودن، تئوریه سطله 2 هم اینه که سطل دریافت آگاهیها در وجود من (حالا من درمورد خودم عرض میکنم ، خدمت دوستان جسارتی نشه) سوراخه، بخدا، اگه سوراخ نبود که باس همشون میموند، پس کجا میره؟ سطل رو بزرگتر کردم، توجه ام به سطل خودمه، آگاهیها هم از طریق آموزههای استاد عشقم وارد میشه، پس سوراخه که داره هرچی میاد، برمیگردم میبینم چیزی نیست، اگه بود باید عمل میکردم.

    ای خدااااااااا

    ساختن باور، کار کردن روی خود، تغییر شخصیت، نسبت به کار کردن فیزیکی در عین راحتی و آسونی، وقتی خوب میخوای دقیق بشی و نتیجه بگیری از کار کردن توی معدن هم خیلی خیلی سخته، مرد نر میخواهد و گاو کهن.

    توی جلسه سوم از قدم هشت همین الان یه کلمنت گذاشتم، دیدم این کامنت من خیلی هم به این فایل بی ربط نیست، همونو باز کپی کرد که با اجاره استاد عزیزم اینجا دوباره پِیست کنم، شاید بدرد بنده خدایی بخوره و مارم از دعاهاش بی نسیب نذاره:

    عزیزی گفته:

    این خواسته ها نیستند، که بزرگ یا کوچکند

    این انسانها هستند، که بزرگ یا کوچکند

    هرچقدر پیش میرم، هرچقدر فایلها رو بیشتر مرور میکنم، بیشتر میفهمم که حالا حالاها کار دارم.

    باور ساختن، یه کلمه حرفه، حالا مرد میخواد تا درکش کنه، و اراده قوی میخواد تا بهش عمل کنه، مگه به این راحتیه؟؟ استاد بیاد بگه باور بسازید، منم بگم، واااو یافتم، برم باور بسازم تا ثروتمند بشم، هه، اگه اینقدر راحت بود که الان تمام اعضای این سایت هرکدوم یه آروی ورداشته بودیم و با استاد دور آمریکا رو دور میزدیم.

    نه جونم، کار میخواد، استمرار میخواد، تکرار تکرار تکرار میخواد

    جالبیش اینه که یع فایل رو باز میکنم استاد میفرماین، عزت نفس، من میگم وااااو یافتم، باید برم روی عزت نفسم کار کنم.

    فردا یه فایل دیگه باز میکنم، استاد میفرماین، باور فراوانی، من میگم، واااااو، یافتم ایراد از کجاست، باس برم رو باور فراوانی کار کنم.

    فردا استاد میفرماین، احساس خوب، من میگم واااو….

    فرداداستاد میفرماین، پول معنویه، من میگم وااااو…

    میدونی؟

    باید کل بنا رو کوبید، ریخت زمین، خاک برداری کرد و یک بنای نو ، با اصول نو، با پی های محکم از نو ساخت.

    اصلا آموزهها اینطور نیست که من بگم فلان مبحث سایه انداخته رو مباحث دیگه، من پاشنه آشیلم فلانه و باید فقط رو اون کار کنم، من که خودم رو عرض میکنم، پاشنه آشیلم همشه، با وضوحه، کم و زیاد.

    بنظرم من باید موازی کار کرد، موازی یعنی اینکه، همزمان حواست به همه چی باشه، انگار میخوای رانندگی کنی، نمیشه که فقط حواست به فرمون باشه، باید فرمون، دنده، کلاچ، گاز، ترمز، آینه ها، سرعت، دور موتور، و و و … همه رو در کنترل داشته باشی تا به سلامت به مقصد برسی.

    ولی من فکر میکنم واسه یک رانندگی عالی باید تمرکز حواس داشته باشی، یعنی تمام حواس پنجگانه باید جمع شن، تمرکز کنن، تا تو بتونی با دقت کارت رو انجام بدی.

    این تمرکز حواس رو میتونی توی اجرای قوانین، و اصلا در مورد یادگیری قوانین، بعد درک و سپس اجرای قوانین، میتونی با یک نگرش کلیدی، افسارش رو بدست بگیری، و اون در لحظه بودن هست.

    شاید اینطور به ذهن بیاد که چه ربطی داره؟

    ولی وقتی ما در لحظه حال هستیم، در لحظه حال هااااااا، نه که خودمون در لحظه باشیم فکرمون نگران فردا، یا خودمون اینجا باشیم، ذهنمون ناراحت غم گذشته، در لحظه زندگی کردن یعنی خودمون، ذهنمون، احساساتمون، همه چیز دررهمین ثانیه، همین ثانیه، همین ثانیه، باشه، اونوقت ما شاکر همون داشته موجود خواهیم بود، آرامش خواهیم داشت، و حاصل آرامش تمرکز داشتن هست، و تمرکز داشتن باعث خواهد شد ما قوانین رو یادبگیریم ، بدور از باورها و افکار گذشته

    و بدور از نگرانی آینده که آیا میشه، آیا خواهد شد، یعنی این راه درسته، جواب این باورم چی خواهد بود و …، و فکر میکنم نه تنها یادگیریمون بهتر خواهد شد، بلکه خواهیم بلعید اون آگاهی رو، چون چیزی جلوی ورود آگاهی ها رو نگرفته، فکر مشغول چرت و پرت نیست، ششدانگ منتظره که آگاهی نابی واردش بشه و اون تحویل بگیره و فایل بندیش کنه.

    موفق و پیروز و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  2. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلام

    «یابن آدم خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی؛ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم».

    ———————————————————————-

    من؟ منو بخاطر خودت خلق کردی؟

    واسه چی؟

    منی که تو قرآن بارها از من بد گفتی!!

    گفتی انسان عجوله، انسان حریصه، انسان ناسپاسه، الان میگی همه چیز را برای تو خلق کرده ام و تو را بخاطر خودم؟؟

    تو که بی نیازی، من به چه درد تو میخورم؟

    اصلا کِی میتونم برای تو باشم؟

    خداوند میگه، من میدونم که انسان عجوله، حریصه، ناسپاسه، ولی تو میتونی به خودت برسی، خودت رو بسازی، آرایش کنی، خوشگلتر بشی، اونموقع من مشتریه تو میشم.

    یعنی خداوند منو میخواد ولی نه به هر سر و وضعی، من برای رسیدن به مقامی که خداوند مشتریه من بشه باید که خدایی باشم، وقتی که خودم رو آینه جمال الهی کنم.

    منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی

    مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی

    ———————————————————————-

    خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی

    من چطور میتونم خودم رو اون جنس مورد دلخواه خداوند کنم؟

    منی که نه حیوان هستم و نه فرشته، منی که هم از خاکم و هم روح الهی در منه، حالا بیام خودم رو اونقدر سیقلی کنم تا خداوند خودش رو در من ببینه؟؟؟

    چطوری؟؟

    تو به روح بی‌زوالی ز درونه باجمالی

    تو از آن ذوالجلالی تو ز پرتو خدایی

    تو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی

    سحری چو آفتابی ز درون خود برآیی

    ———————————————————————-

    خدایا تو چی میگی؟

    از یه طرف ایراداتی دارم که تو قرآن به صراحت بهم گفتی، از یه طرف میگی منو بخاطر خودت خلق کردی، از اینور با تمام ایراداتم اونقدر بهم لطف و محبت داری که دنیا و تمام کیهان و ذرات عالم رو بخاطر من خلق میکنی؟

    چیکار کنم؟ چطوری به تو برسم؟ چطوری جبران کنم این محبتهات رو؟؟ منِ ضعیف و ناتوان

    خوشا وقت شوریدگان غمش

    اگر زخم بینند و گر مرهمش

    گدایانی از پادشاهی نفور

    بامیدش اندر گدائی صبور

    دما دم شراب الم درکشند

    وگر تلخ بینند دم درکشند

    نه تلخ است صبری که بر یاد اوست

    که تلخی شکر باشد از دست دوست

    ملامت کشانند مستان یار

    سبکتر برد اشتر مست بار

    اسیرش نخواهد رهائی زبند

    شکارش نخواهد خلاص از کمند

    سلاطین عزلت، گدایان حی

    منازل شناسان گم کرده پی

    به سروقتشان خلق کی پی برند

    که چون آب حیوان به ظلمت درند

    چو پروانه آتش به خود در زنند

    نه چون کرم پیله به خود برتنند

    دلارام در بر دلارام جو

    لب از تشنگی خشک در طرف جو

    که آسوده در گوشه ی خرقه دوز

    که آشفته در مجلسی خرقه سوز

    به تسلیم سر در گریبان برند

    چو طاقت نماند گریبان درند

    خداوند میگه خودت رو در یاب، به خودت باز گرد، خودت رو بشناس، اونوقت اون مطاعی میشی که من مشتریش میشم، بشرطی که به خودت بها بدی، چون من جنس کم ارزش نمیخوام، من جنسی میخوام که قیمتی باشه، اصلا چیزی باشه که در شان و مقامه خداونده عالم و عالمیانه، اصلا جنس بی ارزش و یا کم ارزش در شان من نیست.

    تو به روح بی‌زوالی ز درونه باجمالی

    تو از آن ذوالجلالی تو ز پرتو خدایی

    تو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی

    سحری چو آفتابی ز درون خود برآیی

    انگار مولانای جان، میدونسته که چطوری میشه انسان خودش رو بتونه آماده کنه واسه خداوند، یعنی خودش رو تبدیل کنه به جنس مورد دلخواه خدا، که خداوند مشتریش بشه.

    تو چو باز پای بسته تن تو چو کنده بر پا

    تو به چنگ خویش باید که گره ز پا گشایی

    یه سوال؟؟

    مولانا چطوری تونسته که بدونه؟

    ازکجا به این آگاهیها رسیده که انسان چطور میتونه خدایی بشه؟

    درخواست کرده؟ آره، از خداوند هدایت خواسته، از خدا خواسته که اونو هدایت کنه، راهنمایش کنه، و استمرار داشتن و نشان دادن شور و اشتیاق برای رسیدن به جواب، باعث شده خداوند راه و رسم و طریقت وصال رو بهش الهام کنه.

    آره، خواستن، درخواست کردن، قدم برداشتن و هدایت خواستن، راه رسیدن به هدفه.

    برگردم به اون آیه :

    «یابن آدم خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی؛ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم».

    ———————————————————————-

    واسه رسیدن به هدف (خدایی شدن، در شان خداوند بودن، به مقام خلیفه گی رسیدن) باید بخوام، باید تصمیم بگیرم که میخوام و این خواستن توانستن است.

    ببین، استاد خواسته، تصمیم گرفته، و چون در تصمیمش و خواستش ثابت قدم بود و در سوال خود استمرار داشت، مسیر رو رها نکرده دلسرد نشده، خداوند هم پاسخ داده.

    اینم یه الگوی دیگه، آقا رضای عزیز که چقدر عالی و قدم به قدم اومد و توضیح داد، که چطور خواست، چطور استمرار داشت، و چطوری رسید.

    اون آیه خداوند رو کسی درک کرده که به خودش بها داده و خودش رو هر روز ارزشمندتر کرده و داره ارزشمند تر میکنه و وقتی خداوند هم مشتری چیزی باشه بی شک خوب بها میده، و جوایز، و پاداشها، نعمتها، ثروتها از در و دیوار عالم به سرت میریزه و دیگه تو اونموقع وارد بهشت خداوند شده ایی، و میرسی به اون نقطه که میگی:

    نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی

    همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم

    ———————————————————————-

    ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه

    ———————————————————————-

    ممنون آقا رضا که الگوی خوبی شدی برامون

    و استاد عزیز سپاسگزارم که الگوی خوبی تربیت کردی، و بی نهایت خدا رو سپاسگزارم بخاطر وجود شما عزیزان

    عاشقتونم

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 419 رای:
    • -
      جمال گفته:
      مدت عضویت: 1475 روز

      اگه بخوام از آقا رضای عزیز یک نکته رو الگو برداری کنم، از صدها نکته مثبتی که دارن، بگن فقط میتونی یکی رو انتخاب کنی، میگم “آقا رضا خودشه” نقش بازی نمیکنه، اونیکه استاد زیاد تو دوره ها و فایلها فرمودن، خودت باش، نقش بازی نکن، الکی نخواه که رول بازی کنی، ادا در بیاری، مثل انیشتین که استاد زیاد مثال میزنن، مثل نوزاد که استاد مثال زدن، مثل نوزاد، مثل بچه ها باش، طبیعی، خودت باش، مثل آقا رضا، هرچی هست روئه، واین نشون میده که چقدر عالی با خودش در صلحه، چقدر عالی جهان و قانون رو درک کرده، با وجود اینکه من اکثرا با خودم در صلح هستم، باز این نکته مثبت آقا رضا رو برای خودم الگو میکنم، چون میدونم اولین قدم برای رسیدن به عزت نفس، درصلح بودن با خوده، و عزت نفس داشتن، دروازه رسیدن به خواسته هاست.

      حتی وقتی فایلهای استاد عباس منش رو هم که میبینم همیشه صلح با خود در زندگی استاد، منو شگفت زده میکنه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  3. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلاله عزیز خیلی عالی نوشتی، و واقعا لذت بردم از درسی که از این فایل گرفتی، و کامنت شما تلنگری به من زد اونجا که گفتی میخواستی دیگران رو به سایت دعوت کنی و متوجه شدی که اینکار با گرفتن نتایج خود به خود اتفاق خواهد افتاد و متعهدانه زُم کردی روی ساختن خودت.

    سپاسگزارم از کامنت زیبات.

    مطمعنم با اون لبخند زیبایی که بر لب داری، خداوند عالی ترین گزینه رو برای ساختن زندگیه رویائیت بسوی تو هدایت خواهد کرد.

    با آرزوی خوشبختی

    موفق و پیروز باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلام خواهر گلم

    به رسم ادب، چون از من سوال فرمودین، خواستم به سوال شما پاسخ بدم، وگرنه در خودم اون حد از آگاهی رو نمیبینم که بخوام کسی رو راهنمایی و هدایت کنم، و این پاسخ من خدایی نکرده حمل بر خودستایی و تظاهر بر دانایی نباشه، چیزی که از همین آموزههای استاد یادگرفتم رو خدمتتون خلاصه، و در حد امکان مفید و مختصر عرض میکنم.

    استاد در وصف آیه زیبای “انا لله و انا علیه راجعون” چقدر زیبا و بینظیر سخن گفتن.

    و پاسخ شما در این یک آیه میتونه خلاصه بشه:

    من ایمان دارم که از خدا هستم و باز، بسوی خداوند رحمان و رحیم باز میگردم، درک دقیق این آیه باعث شده من خودم رو پاره ایی از خداوند رحمان بدونم، قطره ایی از اقیانوس، وقتی ما قطره رو از اقیانوس میگیریم، اسمش قطره است، و وقتی در اقیانوس رها میکنیم، اسمش اقیانوسه، میدونین میخوام چی بگم؟ من قطره ایی از خداوندم، اسمم شده جمال، و وقتی دوباره به آغوش خدا باز گردم، اسمم میشه خداوند، من همون خدا هستم، من اون قطره که اقیانوسه، ولی فعلا به مدت کوتاهی جدا شده، ولی مطمعنه که باز خواهد گشت، پس من به ذات الهی خودم شکی ندارم، و شما نیز، شما به خدایی بودن خودتون شکی نکنید، الان اسمتون قطره است، ولی همون ارزش، همون قدرت، همون عظمت، همون ذات در وجودتون هست، ولی در اسکیل کوچکتر، حالا اینو رو میگم بخاطر چی؟

    میرسیم به زیباترین سخنی که استاد در توصیف این آیه فرمودند؛ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، بشارت بده به صابرین، کسانی که وقتی مشکلی به اونا میرسه، میگن ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم، اونا میگن، چه چیزی خدا رو میتونه ناراحت کنه؟ چه چیزی میتونه خداوند رو بترسونه؟ چیه که میتونه خدا رو غمگین کنه، دلش رو بلرزونه؟ مطمعنا پاسخ هیچ خواهد بود، هیچ چیزی از خداوند بزرگتر نیست، هیچ فردی از خداوند بزرگتر نیست، هیچ قرضی و هیچ بدهی بزرگتر از دارایی خداوند نیست، هیچ شوهری زورش بیشتر از خداوند نیست، هیچ همسری بزرگتر از خدا نیست، هیچ دردی بالاتر از درمان او نیست، خداوند رب العالمینه، خداوند بالاترین قدرته جهانه، اصلا بهتره بگیم خداوند قدرت مطلق جهانه، هرچه هست خداست و خارج از خداوند هیچه، میدونین چی میگم، بر گردیم به قطره و اقیانوس، گفتیم که شما قطره ایی از اون عظمت هستید با همان ارزشمندی و قدرت و توانایی، وقتی درک کنیم این قدرت و توانایی رو، درک کنیم، درک کنیم، درک کنیم، نه که با ترس و لرز فقط به زبان بیاریم، نه درک کنیم، و به درک خود ایمان داشته باشیم، دیگه شما خودِ خدایی، الان بنظرتون همسرتون میتونه بزرگتر از خدا باشه؟ داریم یک گرد رو با کوه مقایسه میکنیم حتی چیزی کوچکتر از گرد در مقابل چیزی بزرگتر از کوه، شما خودتون رو نشناختین، وگرنه شوهر که هیچ بلکه در برابر تمام مردم جهان سینه سپر میکردین ، سرتون رو بالا میگرفتین و با همون عظمت، شکوه و جلال خداوندی راه میرفتین، همون راه رفتنی که در شان و مقام و منظلت خداونده، کسی که تمام جهان در تسخیره اونه، پس این رو به ذهنتون شب و روز دیکته کنید که قدرتی بالاتر از خداوند نیست، دستی بالاتر از دست خدا نیست و من از خداوندم و باز بسوی او باز میگردم.

    خلاصه ایی از حال صابرین خدمتتون عرض کنم که صبر رو با تحمل یکی ندونین، تحمل از خواری و زبونی و عدم توکل به خداست، ولی صبر همون طی کردن مراحل تکامله، انگار میخواد یه نوزاد بدنیا بیاد باید که 9ماه صبر کنه تا به تکاملش برسه، ولی تحمل مرگ تدریجیست.

    اینو عرض کردم در پاسخ به اینکه فرمودین چطور از همسرم نترسم، پاسخ من در مورد نترسیدن بود.

    ولی میخوام یه چیزه دیگه ایی بهتون عرض کنم، که فکر کنم زندگیتون رو بی شک زیباتر و شیرین تر خواهد کرد، و اون اینکه شما بدنبال این سوال باشید که “چطور میتونم زندگیه عاشقانه پر از عشق و صفا و صمیمیت رو با همسرم تجربه کنم؟” پاسخ این سوال رو شب و روز از جهان، از خداوند و از خودتون بپرسین، تا هدایت بشین به یک زندگیه سراسر آرامش، آسایش، رفاه و امنیت، و در اوج خوشبختی و سعادتمندی زندگی کنید، انشالله.

    سلامت، موفق و خوشبخت باشید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  5. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلام

    من مغازه دار هستم و عاشق خرید و فروش کردن های سنتی، اینکه جنسی بخرم بزارم مغازه، مشتری بیاد ببینه پسند کنه و از من اونو بخره و من سود کنم، اصلا جریان حیات من این خرید و فروش کردنه و اصلا انگار توی گروه خونیه من نیست که تو بازارهای مالی فعالیت کنم، چندبار خواستم که استارت بزنم و منم وارد همچین بازارهای مالی بشم، ولی اونقدر دافعه داره در نظر من که حتی اقدام من به استارت زدن هم نرسیده، ولی خیلی ها رو دیدم که پولهای خوبی بدست آوردن، و در مقابل خیلی ها رو دیدم که خوب باختن، و خیلیها هستند که یربه یر هستند و سالها نه سودی و نه باختی آنچنانی داشتن، و در هرحال من مشتاق ورود به اینگونه بازارها نیستم، چون روح با اینمدل خرید و فروش و پولسازی سازگار نیست، انگار حوصله ام سر میره همینکه 2دیقه به سایت بازار نگاه میکنم، مقابل اون شور و اشتیاقی که شما دارید و موقع ناهار خوردن هم دلتنگ لب تاپ میشید، من انگار انداختنم تو یه قفس خیلی تنگ و تاریک توی همون 2 دقیقه اول.

    ولی از کامنت شما و از مدل سوال کردن، درخواست کردن، و حرف خودتون رو زدن خیلی لذت بردم، و چقدر سرتون بالا بود و این سوال رو با اعتماد و اطمینان پرسیدین.

    و منم دوس دارم استاد یه جایی، سر موقعش، یه فایلی، دوره ایی، این سوال رو پاسخ بدن انشالله.

    هرچند که بقول استاد:” افرادی که سوال میپرسن بعد از مدتی با بزرگتر شدن ظرف وجودیشون و دریافت آگاهیهای بیشتر خود به خود به پاسخ میرسند، و من گاها علت اینکه پاسخ نمیدم، چون مطمعنم در آینده خودش پاسخ رو پیدا میکنه، ولی الان زوده، حتی اگه من پاسخ بدم، اون فرد بعلت عدم طی تکامل پاسخ رو میشنوه ولی نمیگیره.”

    دوست عزیز پیشنهاد میکنم این سوال رو توی عقل کل هم بپرسید تا از نظرات دوستان هم استفاده کنیم.

    موفق و پیروز باشید

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    سلام

    عرض ادب و احترام، خدمت خواهرِ گلم.

    خیلی خیلی خوشحال شدم و خدارو شکرکردم که شما تونستید به اینهمه موفقیت دست پیدا کنید و از همه مهمتر احساس عالی که دارین و توی نوشته پراحساستون این احساس خوب و شور و شوق و اشتیاق داره موج میزنه.

    خدارو شکر، انشالله که هرروز دلتون شادتر لبتون خندانتر و دلتون آرامتر باشه و خوشبختی رو در لحظه لحظه زندگیتون لمس کنید.

    جسارتا؛ با عرض پوزش، توی متنتون به یک باور مخرب، که میتونه ترمز باشه، متوجه شدم، بخدا دو سه بار خواستم بنویسم بعد منصرف شدم، تا اینکه تصمیم گرفتم بنا به وظیفه هم مکتب بودم عرض کنم.

    حمل بر خودستایی و سوپردانا دونستن خودم نزارید

    شما فرمودین اول منتظر بودم دخترم یکساله بشه بعد، که بعدا تصمیم گرفتین به غذا خوردن بیوفته بعد، شاید این باور شما رو خیلی از مسیر منحرف نکنه و نهایتا یکسال از شروع و استارت زدن کارتون عقب بیوفتین، ولی این نوع طرز فکر میتونه یک ترمز باشه، و شناختن و ریشه کن کردن چنین طرز فکری شما رو در آینده از شر خیلی ترمزها نجات خواهد داد.

    “بزار فلان کار بشه ، بعدا …”

    استاد فرمودن: توی همون سن، توی همون موقعیت، توی همون شهر، با همون همسر و بچه و پدر و مادر، با همان امکانات، هر جایی که هستی، شروع کن، همین الان شروع کن، نگو بزار از شنبه، از سال بعد، وقتی بچه ام بزرگتر شه، وقتی فلان مدرکم اومد و…، از همونجا از همون لحظه با همان امکاناتی که داری استارت بزن و از خدا بخواه که تو رو هدایت کنه و …

    بنظر من طبق آموزههای استاد عزیزم، بهتر این میتونه باشه، همین الان با وجود اینکه یکماه و خورده به پایان سال مونده، بچه کوچیک دارین، شاید سرمایه ندارین یا کمه و شایدم شکر خدا دارین، شاید خونه رو ریختین و دارین خونه تکونی میکنین، در هر شرایطی که هستین، توی دفترتون بنویسین امروز 27بهمن 1401 شروع اولین روز کاری من، و از خداوند از همین الان هدایت بخواین، بعد ادامه کارهای روزمره…

    یعنی نگین بزار این کارو تموم کنم بعد، بزار حداقل از شنبه، چون برای خداوند رحمان و رحیم، شنبه، سال بعد، فلان موقع، معنی نداره، در رحمت الهی همیشه و هرلحظه بازه، بخواهید تا داده شود.

    موفق و پیروز و سربلند باشید

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    ای دادِ بیداد، من کی باشم که بخوام جسارت کنم و یکی رو راهنمایی کنم، من خودم اومدم اینجا دنبال راهِ چاره برای مسائل و ناخواسته هام، اومدم دنبال هدایت گرفتن.

    ولی باز به رسم ادب، چون فرمودین اگه مطلبی به ذهنم بیاد عرض کنم.

    خواستم آموزههای استاد رو دوباره بازگو کنم، که اگه احیانا یادتون رفته باشه، یادآوری بشه براتون.

    استاد عزیزم توی آموزه هاش به صراحت فرمودن که شریکی کار نکنیم، شریک شدن با کسی جهت شروع کار خودش از شرک میاد، نمیخوام زیاد سرتون رو درد بیارم، خلاصه اینکه استاد فرمودن توی کارهاتون با خدا شریک بشین، چطوری؟ اینکه مثلا بگین، خدایا، کار رو رفتم یاد گرفتم، حالا از من جاشو تو بهم بده، یا مثلا خدایا کار از من مشتری رو تو برسون و …، و اینکه فرمودین نظرتون اینه که مستقل کار کنین، خیلی عالیه.

    از طرفی شما نمیفرماین که شریک شدین، میگین میخوام توی یه سالن دیگه برای شخصی کار کنم و درصدی از پولم رو هزینه کنم و بدم به ایشون، بنظرم من این برای شروع کار میتونه قدم اول باشه، چرا که نه؟ محل و امکانات آماده، مشتری آماده، و فقط کافیه استارت کار رو بزنین، پول میاد، و مسلما واسه کسب درآمد هزینه کردن کار نامعقولی نیست، اگه خودتونم جا و امکانات فراهم کنین بی شک اجاره و هزینه هایی دارین، درضمن وقتی از خدا هدایت میخوایم، و ایمان داریم راهی که میریم خداوند نشونمون داده، با طیب نفس، با اعتماد مضاعف قدم بردارین، میدونین میخوام چی بگم؟

    اینکه تصمیم گرفتین فعلا یک جایی مشغول به کار شین، چه بسا مسیر درست هم همینه، یجورایی کارآموزی، یجورایی آشنا شدن با محیط کاری، یجورایی آشنا شدن با بینهایت مسائلی که در کار میتونه باشه، و چقدر عالی که یک استادکاری همراه شما باشه و در اول کار بیشتر یادبگیرید و با کوله باری پر از تجربیات ، سالن خودتون رو افتتاح کنید، این خیلی بهتر خواهد بود تا اینکه صفرکیلومتر یکی بخواد بیزینس خودشو راه بندازه.

    بقول استاد وقتی یک کتابی رو میخونیم، یعنی ما با هزینه کردن اندکی پول، 40سال تجربیات یک نویسنده رو میخریم و میخونیم، الان شمام همینجور به قضیه نگاه کن با دادن اندکی از درآمدتون از تجربیات، مشتریها، امکانات، خط مشی ها و و و … یک استاد کار بهره میبری و هر روز ارزشمندتر ، پربارتر ، آگاهتر میشی، و هنگام افتتاح محل خودتون، شما فرق زیادی خواهید داشت با امروزتون.

    آرزوی کسب و کاری پربرکت دارم براتون.

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    هر کو ز ناتمامی از تو وصال جوید

    در عشق تو بسوزد از جان و دل برآید.

    سلام دوست عزیزم، به به که چه تصویری بهمون دادی از ساحل زیبای بوشهر.

    همیشه عالی مینویسید و هر خواننده ایی از مطالب شما لذت میبرد و من همیشه استفاده ها میکنم از درک زیبای شما از قوانین.

    احتمالا یکی دو قدم فاصله دارید تا قدم 8 از 12قدم، اونجا استاد پاسخِ سوال شما رو خیلی خیلی خیلی زیبا و شیرین پاسخ داده اند، که فرق انسان، با حیوانات، که البته بهتره بگیم برتریه انسان نسبت به حیوانات چیه؟

    مورچه 50برابر وزن خودش رو حمل میکنه، که ما هرگز قادر نیستیم.

    موش قدرا بویایی 1000برابر بیشتر از انسان رو داره.

    پشه، میتونه از 2کیلومتری بوی خون رو در سرخرگ تشخیص بده.

    عقاب قدرت دیدش از قویترین دوربینهای نظامی قویتره و …

    پس انسان چی داره که باعث شگفتی خداوند شد، و به خودش تبریک گفت؟

    چرا فرشته ها رو امر کرد که به انسان سجده کننده؟

    اون چیزی نیست جز “قدرت تجسم”

    تجسمی که باعث خلق خواسته ها میشه.

    استاد خیلی عالی این بحث رو بیان کردند.

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: