جهان هستی بر اساس تکامل کار میکنه و قانون تکامل در جهان حاکمه
هر چیزی برای اینکه بهتر بشه، هر چیزی برای اینکه به صد برسه، حتماً باید 97، 98، 99 و عدد های قبلیش رو هم طی کرده باشه
یه دفعه چیزی در جهان هستی به وجود نمیاد، یه درخت یه دفعه رشد نمیکنه، خورشید یک دفعه طلوع نمیکنه، یکدفعه غروب نمیکنه، همه اینها روند داره، جهان بر اساس تکامل کار میکنه و باید یک سری روندها طی بشه در غیر این صورت نتیجه ای در کار نخواهد بود
این یک دروغ محضه که فکر کنم باید اول سرمایه اولیه بالایی داشته باشم یا بانک بهم وام بده یا قرض بگیرم تا بتونم شغل خوبی رو ایجاد کنم
اگه میخوام ثروتمند بشم باید با هر آنچه که الان دارم شروع کنم، یه تومنِ، یه ریاله با همین شروع کنم
اگه تونستم یه ریال رو بکنم 2 ریال، 100 میلیون رو میتونم بکنم 200 میلیون
️اگه فکر میکنم یه وام بزرگی بگیرم، یک پولی قرض کنم و بعد کارم رو شروع کنم و موفق میشم سخت در اشتباهم
چون من روندم رو طی نکردم
اگه کسب و کاری رو شروع کنم با پول قرضی به این معناست که هنوز لیاقت این پول رو به شیوه طبیعی نداشتم، اینو بهم قرض و وام دادن، خودم به دست نیاوردم، روندش رو طی نکردم
اگه روندم رو طی نکنم این پولو از دست میدم
️ هر کاری که میخوام شروع کنم این فکر رو بریزم دور که این کاری که من میخوام شروع کنم سرمایه اولیه زیادی میخواد، باید اون سرمایه اولیه رو خودم جور کنم با کسب و کارهای کوچک تر، با قدم های کوچکتر
️ تمام افراد موفق هم هر چیزی که دارن خودشون به دست آوردن و از قانون تکامل استفاده کردن
️هر جایی که هستم و همین وضعیتی که الان دارم بهترین وضعیت و مناسب ترین لحظه برای شروعه
و این باور رو بریزم دور که اگه منم پول داشتم میتونستم این کارو بکنم
️ آدم های موفق و ثروتمند یه شبه این پول رو بدست نیاوردن، قدمهای قبلی شون رو طی کردن
منم باید قدمهای قبلیم رو طی کنم
پس برای شروع لحظه فعلی بهترین لحظه است و دنبال این نباشم که دیگران بهم کمک کنن
️اگه میخوام به ثروت زیادی برسم باید درس های زیادی رو کسب کنم، این درس های زیاد هم توی همین روزهای سخت بی پولی و بدون سرمایه کارو شروع کردن به دست میاد این درس هایی که بدون سرمایه به دست میارم و یاد میگیرم بسیار ارزشمنده برای موقع هایی که بیزینسم رشد میکنه
پس این روزها رو باهاش نجنگم، درگیرش نباشم که چه جوری بدون پول می خوام کار رو شروع کنم
️ به فرزندم سرمایه اولیه ندم، بهش اعتماد به نفس بدم، بهش باور بدم که میتونه این کارو انجام بده، این باور از هزار تا سرمایه اولیه بهتره
️ این توهمه که میتونم یه شبه ره صد ساله رو برم، یه شبه از این نقطه برسم به نقطه خیلی بالاتر
باید پله های قبلی رو طی کرده باشم، باید درس های قبلی رو یاد گرفته باشم، باید مهارت ثروتمند شدن رو با همون یه تومنی که دارم کسب کرده باشم پس از قانون تکامل استفاده کنم
️ خداوند هم برای خلق جهان زمان داشت یه روزِ جهان خلق نشد، همه چیز تکاملی طی شد، منم اگه میخوام ثروتمند بشم باید روند تکاملم رو طی کنم راه دیگه ای نیست
️ هرگز دسته چک نداشته باشم، چک به معنای اینه که من میخوام چیزی رو بگیرم که فعلاً لیاقتش رو ندارم، فعلاً پولش رو ندارم و حساب می کنم که شاید یه روزی پولشو داشته باشم
️وقتی میخوام چیزی رو چکی و قسطی خرید کنم خیلی خیلی بازی دستِ طرف مقابله، هرچی میگه باید بگم چشم
ولی اگه نقد خرید کنم به راحتی میتونم درصد بالایی تخفیف بگیرم
️توی زندگیم یاد بگیرم فقط موقعی چیزی رو بخرم که داشته باشم و اگه ندارمش الان حساب نکنم که بعداً دارمش، این دروغه،
توهّمه، خودم رو دارم خراب میکنم، دارم به خودم استرس و نگرانی میدم، دارم خلاقیت رو از خودم دور میکنم
️وقتی ذهنم آروم باشه خلاقیت سراغم میاد، ایده های ثروت آفرین سراغم میاد، ولی وقتی ذهنم نگران باشه، وقتی توی ذهنم هزارتا ترس و نگرانی و اضطراب داشته باشم به خاطر چک هایی که دارم، ایده پولساز به سراغم نمیاد. این یک قانونه
و چون نگرانی و استرس دارم طبق قانون جذب نگرانی نگرانی می آفریند
️ اگه میخوام پایدار ثروتمند بشم به هیچ عنوان از چک استفاده نکنم و فقط موقعی چیزی رو بخرم که نقد داشته باشم
️اگه به خدا ایمان داشته باشم و در آرامش باشم ایده هایی به ذهنم میاد، راههایی برام باز میشه، درهایی برام باز میشه که هزاران برابر اون پولی که میخواد بعداً سراغم بیاد به دست میارم
️پس هرگز وام نگیرم و کارم رو از همین چیزی که الان هست و از همین چیزی که دارم شروع کنم
️ افراد موفق از خونه خودشون کارشون
رو شروع کردن، منم باید از انباری خونه ام، از زیر راه پله، از توی اتاق، از کنار خیابون کارم رو شروع کنم، از هر چیزی که الان دارم بعد با سودش شروع کنم به گسترش کارم، فقط سعی کنم با پول خودم شروع کنم، با اونچه که دارم شروع کنم که نگران نباشم
که وابسته نباشم به بقیه
که سرم بالا باشه
که فکرم خوب کار کنه
که تکاملم رو طی کنم و درسهام رو یاد بگیرم
️تنها راه ثروتمند شدن شروع کار از امکانات و توانایی هاییه که در همین لحظه دارم
اگه عاشق آشپزیم و میخوام آشپزخونه حرفهای داشته باشم ولی به خاطر نداشتن سرمایه اولیه هنوز قدمی بر نداشتم قانونش اینه که کارو از آشپزخانه خونه ام شروع کنم
️اگه عاشق طراحی لباسم اما به خاطر نداشتن امکانات هیچ قدمی بر نداشتم قانونش اینه که این کارو از اتاق خونه ام و طراحی لباس برای خودم و اعضای خونوادم با چرخ خیاطی ساده خودم شروع کنم
️ اگه قانون تکامل رو در مسیر اهداف و علائم نادیده بگیرم نه تنها هرگز از انجام کار مورد علاقم لذت نمیبرم بلکه اصلاً قدمی بر نمیدارم
چون فاصله بسیار زیادی می بینم بین امکانات الانم با سرمایه مورد نیاز برای اجرای این کار در ابعاد بزرگ
️ ساختن کسب و کار حرفه ای نیاز به آموختن درس های زیادی داره که از مسیر حل مسائل و چالشهایی میگذره که در طول مسیر باهاشون مواجه میشم و با حل اونها ظرف وجودم رو رشد میدم
️وقتی قانون تکامل رو برای گسترش کسب و کار مورد علاقم به کار ببرم و عجلهای برای رسیدن به نتیجه های بزرگ نداشته باشم ذهنم آروم میشه و با ساختار و خلق و خوی جهان در صلح قرار میگیرم
اون وقت جهان هم روی خوشش رو بهم نشون میده و منو به مدار ایده های قابل اجرا هدایت میکنه
ایدهها و الهاماتی که با امکانات و توانایی های همین لحظه ام قابل اجراست
یعنی فکرم خوب کار میکنه
چون درگیر پرداخت بدهیها نیست
و طبق قانون ذهن آروم همیشه ایده های سودآور رو جذب میکنه
تموم افرادی هم که صاحب یک کسب و کار موفق هستن بدون استثنا قانون تکامل رو درک و عملی کردن
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD299MB25 دقیقه
- فایل صوتی همین لحظه بهترین زمان برای شروع است23MB25 دقیقه
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام به همگی
آغا این مورد رو من شخصا با پوست و گوشت و خونم با تک تک سلول های بدنم چشیدم و عجیب خفن شد نتیجه ش.
قضیه از این قراره که ما یک ورشکستگی بزرگ و سخت رو تجربه کردیم سال 98 و این قضیه بی پولی ما تا سال 401 ادامه داشت.
یه روز به علی گفتم آقا من میخوام برم یه جایی کار کنم که حداقل بتونیم کرایه خونه بدیم، یکم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که همین کارو کنیم. (قبلش در حد خیلی کم و محدود کار فروش چای رو انجام میدادم اونم توی خونه و بین همسایه ها).
خلاصه رفتم توی یه شرکتی و کار بازاریابی رو شروع کزدم، حقوقش برای من خیلی خوب بود، برای ما که 3 تومن کرایه خونه نداشتیم بدیم عالی بود، سه برابر کرایه خونه حقوقش بود. خلاصه دو هفته کار کردم و همینجوری به این فکر افتادم که این انرژی که برای یه محصولی که اصلا علاقه ندارم صرف میکنم رو بذارم روی فروش چای که محصول خودمونه و علاقه دارم. همین کارو کردیم و خوب بود تقریبا نتیجه خوبی داشت. تا اینکه یه نفر از مشتریا بهمون پیشنهاد داد که چرا یه جای ثابت پاتوق نمیکنید؟
اونموقع باورهای ضعیف و البته البته ترس خیلی زیادی که داشتم نمیذاشت پاتوق کنیم و به همون بازاریابی مغازه به مغازه ادامه دادیم.
تا اینکه یه روز تصمیم گرفتیم پاتوق کنیم، از اون روز نگم که تا حالا اینچنین ترس تو وجودم حس نکرده بودم،تا حالا اینطوری بین عقل و قلبم جنگ نبود. بعد کلی جنگیدن گفتیم نه باید بریم این کارو انجام بدیم. رفتیم پاتوق کردیم کنار پمپ بنزین کلارآباد، با سه تا گونی چای قد و نیم قد و کوچیک و بزرگ شروع کردیم. آخخخخخخخخ هیچوقت یادم نمیره اصن روز اول رو. یکم بعد یه آقای سن بالا اومد کنار ما بساط پرتقال پهن کرد، اونموقع یکم دلم گرم تر شد که خب الان شدیم دونفر و خوبه.
یه هفته ای اونجا بودیم و با یدونه ترازو آشپزخونه که از قبل داشتیم(و باطریش دائم میپرید بیرون،خخخخ) شروع کردیم.
بعد از یه هفته مکان رو عوض کردیم و رفتیم اول شهر کلارآباد پاتوق کردیم. اونجا یکم یکم پولامون جمع کردیم ترازو دیجیتال خریدیم، چادر برای بالای سرمون خریدیم که آفتاب و بارون اذیت نکنه، صندلی خریدیم، سماور آتیشی خریدیم، برچسب چاپ کردیم، بسته بندی هامونو مرتب کردیم، ویترین اضافه کردیم، لیوان شیشه ای و آب برای شستشو آوردیم، بنر چاپ کردیم و… روز به روز ایده میومد و ما فقط اجرا کردیم تا الان که دوسال از اون روز میگذره و خدای قشنگم اینجا مارو بلند آوازه کرده به صورتی که همه مردم کلارآباد مارو با عنوان خانوم چای فروش یا چای آتیشی کلا آباد میشناسم و خدا میدونه خدا میدونه که چقققققققققدر مشتری های خفن باحال پر انرژی ثروتمند چای زیاد بخر و اصن خاص داریم.
استاد هرکسی اینجا پیش ما نمیاد، فقط اونایی که انرژی مثبتن، فقط اونایی که اهل حال خوبن، اونایی که لبخند روی لبشونه، ثروتمندا، پولدار فقط اونا میان پیشم و ازم چای میخرن و من الان در این لحظه شاکرترینم بابت اینکه کمک کرد جفت پا بپرسم روی ترسم و این جسارت رو به خرج دادم و با محدود ترین چیزایی که دم دستم بود کارم رو شروع کردم، الان مشتری دارم فقط بخاطر چای من از شهرهای اطراف میاد پیشم و علنی اینو میگه که فقط بخاطر شما ما اومدیم اینجا و اینهمه چای فروشی سر راه رو رد کردیم. الهی شکرت خدای قشنگ و مهربونم. چقد خوب شد که این کامنت رو نوشتم، الان یهوو به خود اومدم نفهمیدم کی شروع کردم به نوشتن که الان تموم شد،خخخ
در پناه الله یکتا شاد باشید، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت، ماچ به همتون