همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

1560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    جلسه ششم سفرنامه

    بنام خداوند مهربان

    چقدر به موقع میشود وقتی چیزی را میشنوی که باید بشنوی.این فایل قوانین بزرگی رو برای من روشن کرد.سال پیش که بخاطر چند مشکل مالی امتیاز دسته چکم رو ازدست دادم و بسیار در تلاش بودم که به هر قیمتی شده دوباره دسته چک بگیرم و حال با شنیدن این فایل بسیار ارزشمند دیگر رهایش کردم.مطمین شدم که اگر قرار است احساس لیاقت ثروت را در خودم بوجود بیاورم باید باور کنم که خرید با پول نقد یک امر طبیعی است و من لایق این امتیاز هستم.شاید امروز نتوانم هر انچه که دوست دارم را با پول نقد و قدرت مالیم برای خودم بخرم ولی با توجه به قانون تکامل و با یاد گرفتن قوانین الهی میدانم که در اینده هر انچه که در این دنیا قرار دارد را میتوانم برای خودم خلق کنم.اری ثروتی خلق خواهم کرد با باورهای درست که ن نیازی به چک باشد و ن نیازی به وام.باید ارام بگیرم و در همین لحظه از انچه که نتیجه باورهای قبلیم بوده لذت ببرم و پس از سیر تکامل و ایجاد باورهای عالی و جدید به تمام رویاهایی که رویا فقط نیستند و میتوانند به واقعیت تندیل شوند دست یابم.

    زنگی برایتان سرشار از قوانین فوق العاده کیهانی ارزومندم.

    در پناه خداوند مهربان ثروتمند زندگی کنین.محمد شفیعی 20/12/97

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سنسی میکائیل خواجه گفته:
    مدت عضویت: 2533 روز

    روز فوق العاده ای بود عالیییی عالییی

    با تکیه و توکل برخدا حرکت کردم گفتم امروز باید خونه پیدا کنم یه روستایی بود بیرون شهر پیاده حرکت کردم هی تکرار میکردم روستا خودش به سمت من حرکت میکنه و میاد و از مسیر لذت بردم میگفتم میکاییل خدایی که این گندم و این کلزا و این ماشینا و زمینا و همه همه رو داره ادارش میکنه مطمعن باش واسه بهترین هارو گزاشته کنار به مقدس بودنم ایمان داشتم به خونه پیدا کردنم حس عالیی ای داشتم تو آرامش بودم رفتمو رفتم گفتم الانه که یه ماشین یا موتور وایسته بگه بپر بریم و دقیقا یه موتوریه نگه داشت و ازش سوال مپرسیدم راهنماییم کرد یکی از دستای خدا جونم بود و و توروستا پیادم کردم هدفم خونه پیدا کردن بود رفتم داخل مغازه گفتم این دورو برا خونه هست گفت نمیتونی پیدا کنی و خندیدم از درون مگه میشه نباشه رفتمو از اونجا 4.5 جا پیدا کردم و حرکت کردم سمت شهر خودم تا دیگه جاهای دیگه رو ببینم چون اگه میخواستم حرکت کنم سمت کارم دیر میشد بعد هیچی رفتم داخل شهر نا امید نبودم و راحت بودم ک خونه پیدا میشه خلاصه هیچی اینور برو اونور برو هرجا میرفتیم میگفت پول پیش بعد یه خونه پیدا کردم ولی میگفت بعد 13 فروردین تخلیه میکنه خلاصه شمارمو دادم و گفتم خبرشو بهم بدین کی میاد بیرون کلا شهرو با پای پیاده گشتم خلاصه چند جا رو دیدم گرون بود بعد به دوستم زنگ زدم گفتم میشه اون آپارتمانی که گفتی رو ببینیم فقط پول پیشش چنده گفت نداره بابا گفتم سریع بریم ببینیمش هیچی به لطف خدا جور شد فردا قراره برم ببینم از بیرون خوشم اومد هم ب کارم نزدیکه هم تازه ساخته بعد گفتم دیدی میکاییل اگه توکل کنی اگه با زره زره وجودیت باورش کنی بفهمی که این خونه ها باید بهت خدمت کنند هرچیزی که در این جهان است دیگر همه چیز جور میشود تو راه وقتی هوس ناهار کردم یکی از دوستام اومدو برد خونشون ناهار بده وقتی تشنم شد یه جایی پبدا میشد اب باشه اب میخوردم واقعا قدرت توکل به خدا را امروز بیشتر از هر روز دیگه ای دیدم نگاهی انرژیک داشتم به هرچیز خدایا شکرت واقعا که این نیرو فوق العادست ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    در مسیر دارما گفته:
    مدت عضویت: 3824 روز

    سلام خدمت همه دوستان

    من هم از خدا سپاسگذارم که قضیه و داستان وام و قرض و چک و … اینارو فهمیدیم

    من چندبار سر راهى وام قرار گرفت نجواهای شیطان خیلی زیاد میشه باید حیلی مراقب باشیم

    یه بار مسکن جوانان اسم نوشتم و شاید باورتون نشه ۵ سال تمام من هر ماه یه مبلغی میریختم به حساب بانک که یه روزی وام مسکن بگیرم با سود یازده درصد

    بالاخره ۵ سال تموم شد و منتظر وام شدم و یه اپارتمان هم خریدم ۶٠ میلیون که ٢٠ تومن نقد داشتم ٢٠ تومن رهن دادم و پیش خودم گفتم ٢٠ تومن هم وام میگیرم راحت میشم

    ازین برنامه ها که بنگاه ها برای ادم میریزن و خیلی هم جالب نیست

    خلاصه بعد از معامله خونه رو سریع رهن دادم ٢٠ تومن و رفتم سراغ وام دیدم همه مدارک رو باید ببرم منم خیلی از مدارک خونه رو نداشتم چون سندش بنام نفر قبلی بود که بنام ٢ فروشنده قبل تر بود ویه مقدار مشکلات حقوقی داشت که باید حل میشد و نمیدونستم چقد زمان میبره یهو

    تو همین گیرودار بودم که این فایل استاد رو دیدم

    خیلی جا خوردم و غافلگیر شدم باورتون نمیشه رفتم بانک که پولی که واریز کردم رو بگیرم و از وام گرفتن انصراف بدم یکساعت من رو تو بانک نگه داشتن کارمندا و هی منو به طمع مینداختن که حیفه و امتیازش خوبه و از ین حرفا

    هرجوری که حساب کتاب میکردن من راضی بشم قسط بندی بلند مدت کوتاه مدت ضرب و تقسیم و جمع و چرتکه و …،

    واقعا حرفای استاد راست بود چون من ۵ تومن داده بودم در بهترین حالت میخواستن ٢٧ میلیون وام بدن و طبق حساب کتاب خودشون من باید ۵٧ میلیون بر میگردوندم

    منو نتونستن راضی کنند تا اینکه رفتم پیش ریس بانک

    اونم کلی صحبت کرد و اشتباه میکنی و ازین حرفا… خدا رو شکر میکنم که راضی نشدم چون اگر قبول میکردم شاید الان اینجا نبودم و تو فکر پرداخت قسط بودم

    خلاصه پولم رو گرفتم و اومدم بیرون

    حالا اطرافیان ول نمیکردن و نجواها پشت سر هم می اومد

    خدا رو شکر به تکامل فکر کردم و تصمیم گرفتم تکامل رو طی کنم سال بعد ٢٠ تومن مستاجر رو با کلی دردسر و فروش ماشین و حتی خط موبایل و هر چی داشتم دادم اونم بخاطر اینکه تکامل رو طی نکردم و به حرف مشاور املاک ها گوش دادم و موند ٢٠ تومن مابقی که اونم پرونده دادگاه رو تشکیل دادم بخاط مسائل سند و … و خدا یه وکیل خوب رو برام فرستاد که نه تنها بخاطر تاخیر در انتقال سند بدهکار نشدم بلکه از فروشنده هم طلبکار شدم که بخشیدم و شکر خدا سند هم بنام من شد و کلی داستان داشت و حتی تو این فاصله سند بنام یکی دیگه هم شد و هیچ کس فکر نمیکرد من برنده این داستان باشم

    ولی من با ایمان به خدا و اطمینان قلبی از تکامل و با توکل به خدای یکتا و قدرتمند ترسی نداشتم و همه چی رو به خودش واگذار کردم

    خدارو شکر میکنم بعد از فروش اون خونه الان تو خونه بهتر از اون خودم هستم و بدون وام خریدم و بدهی و قسط ندارم و همه اینارو مدیون خداوند هستم در ضمن هیچوقت دسته چک نگرفتم و استفاده نکردم و جای شکرش باقیست دوستان خوب من فقط دیدن یه فایل کمتر از ٢٠ دقیقه مسیر من رو عوض کرد توصیه میکنم این فایل رو خیلی جدی بگیرید و بهش عمل کنید

    من باور دارم از هیچی میشه به همه چی رسید همانطور که خیلی ها رسیدن اونم از راه درست

    قبول دارم باورهای مالی من نیاز به کار کردن دارن که بتونم بیزنس موردعلاقه ام رو پیدا کنم و با توکل واقعی و بدون سرمایه و با باور ٩٩ درصد درست خیلی سریع و راحت شروع کنم و تکامل خودم رو در کمترین زمان طی کنم

    شک ندارم که بزودی به همه خواسته هام میرسم چون با شما و سایت پر از آگاهی های لازم هستم و این یه دنیا ثروت و نعمت و سلامتی و هرچی من بخوام هست

    سپاس از همه خداوندانی که با با من هستند و تشکر از تو دوست عزیزی که هستی

    منتظر خبرای خوب من باش من هم منتظر خبر خوب از طرف خودت هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مهربانو س.ی گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    سفرنامه روز 6:

    نکات مهمی که از این فایل دریافت کردم رو مینویسم:

    1. قانون حاکم بر جهان، قانون تکامله. به این معنی که هر چیزی برای این که به مرحله آخر برسه، باید مراحل قبلی رو طی کرده باشه، درغیر این صورت نتیجه ای حاصل نخواهد شد.

    2.بر طبق قانون تکامل: برای شروع کسب و کار همین سرمایه و وضعیتی که الان دارم بهترین وضعیت و همین لحظه بهترین لحظه برای شروع است. هر فکری غیر از این باعث میشه که یا در کسب و کارم شکست بخورم یا اصلا کاری رو شروع نکنم. اگر برای شروع کسب و کار احتیاج به سرمایه هست باید با کسب و کار های کوچکتر سرمایه جمع کرد نه با وام گرفتن، قرض گرفتن، پول گرفتن از پدرو چک دادن. چون با این روش ها من دنبال سرمایه ای هستم که هنوز لیاقت داشتن اون سرمایه به صورت طبیعی رو ندارم و نمیخوام صبر کنم تکاملم طی بشه، نه تنها هیچ نتیجه ای حاصل نمیشه بلکه به علت نگرانی و ناآرامی ذهن، خلاقیت و کارایی من پایین می آید. به علاوه برای موفقیت در کسب و کارهای بزرگ باید درس های زیادی رو قبلا یاد گرفته باشم که این درس ها هم موقعی به دست می آید که با همون سرمایه کم شروع کنم.

    سپاسگزارم استاد عباس منش

    —————————-

    تمرین روز6 سفرنامه:

    حدودا دو سال و نیم پیش هنری رو یاد گرفته بودم که بسیار جذاب و کاربردی بود و به علت استعداد بالام در کارهای هنری و علاقه م اون کار رو بسیار بی نقص و زیبا و خلاقانه انجام میدادم و بین کسانی که این کار رو انجام میدادن جزو بهترین ها بودم. اون موقع تازه دو سه سالی بود که این هنر وارد ایران شده بود و افرادی رو میدیدم که از اون کار درآمد ملیونی داشتن. قصد داشتم اون هنر رو آموزش بدم و من هم مثل بقیه درآمد ملیونی داشته باشم. در این حالی بود که تا اون موقع از هیچ کاری هیچ درآمدی نداشتم و به علت بی اطلاعی از قانون تکامل، فکر میکردم به محض شروع کارم درآمد بالای 5 ملیون تومان در ماه رو به دست می آورم. برای معرفی و دیده شدن کارهام یک صفحه در اینستاگرام درست کردم و باز هم به علت بی اطلاعی از قانون تکامل، فکر میکردم چون هنر جذابیه احتمالا کمتراز یک ماه در شروع فعالیت صفحه ام حدود 10 هزار نفر فالور جمع میکنم. بعد از یک ماه فعالیت، فالور هام زیر 100 نفر شده بودن و باز هم به علت بی اطلاعی از قانون تکامل مجبور شدم هزینه ای که برای خریدن مواد اولیه کارم در نظر گرفته بودم رو خرج تبلیغات کنم تا سریعتر تعداد فالو هام بالا بره که نهایتا فالور هام بعد از 2 ماه 400 نفر شدن. همزمان با این کارهای تبلیغاتی و فعالیت صفحه ام داشتم دنبال راهی میگشتم که از جایی پول قرض بگیرم که بتونم بهترین برند های ابزار و وسایل مورد نیاز برای آموزشم رو تهیه کنم. فکر میکردم با ابزاری که در خونه دارم که نمیشه آموزش بدم و از همین اول باید ابزار کارم بی نقص و نو و خارجی باشن. مدتی گذشت نتونستم ابزار مورد نیازم رو تهیه کنم و به همین علت شروع کار رو به تعویق مینداختم. بعد از مدتی به علت نداشتن درآمد نا امید و دلسرد شدم و به این باور رسیدم که من نمیتونم از این کار درامدی داشته باشم و کلا علاقه م رو به اون هنر از دست دادم.

    در چند جا از کارم (درآمد ، فالور اینستاگرامی، ابزار و وسایل از بهترین برند های دنیا) نمیخواستم تکامل رو طی کنم و نتیجه این این شد که الان بعد از 2 سال با وجودی که همچنان جزو بهترین ها هستم کارم رو شروع نکردم.

    ولی بعد از درک قانون تکامل، حدودا یک ماهه که انگیزه گرفتم و تصمیم گرفتم دوباره کارم رو شروع کنم. ولی این بار با همین امکاناتی که الان دارم. خداروشکر همه امکانات برای شروع کار رو دارم.

    ممنونم از خانم شایسته که با طرح این سوال باعث شدن یک بازنگری به اتفاقاتی که در کسب و کارم افتاد داشته باشم و از اشتباهاتم درس بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مهرداد رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 3590 روز

    اصلی ترین قانون آفرینش قانونه تکامله به نظر من چون عینیتش رو در خودمون و رشد جسممون کاملا درک میکنیم. ملموسه. تحقیقات من روی ثروتمندای اطرافم بهم میگه ثروت هم طبق این قاندر زندگی تک تک ما این ملموسه.

    کسب و کار من دقیقا با هیچ شروع شد. جنس رو از پدرم میگرفتم و بعد میفروختم.

    سال اول 25 کیلو

    سال دوم 100

    سال سوم 300

    سال چهارم 600

    سال پنجم 1000

    سال ششم 1500

    این یعنی تکامل. البته در مسیر به نشانه ها توجه کردم. اولین نشانه ی جمله همسرم بود که گفت تو میتونی بیشتر از این بفروشی.

    بهترین لحظه حاله.

    لحظه لحظه لذت بردن از فروش کیلو کیلو باعث تکامل شد.

    پدر و مادرها تو رو خدا به بچه 10 سالتون اعتماد بنفس پول ساختن بدید. طبق گفته استاد بهترین موهبت شما دادن اعتماد بنفسه.

    ثروت تکامل لازم داره. اجازه به قانون بدیم که عملی بشه و کمک کنیم که اتفاق بیفته. برای اجرای قانون :

    1. تلاشگر باشیم

    2. صبور باشیم

    3. به قانون اعتماد کنیم

    4. نشانه ها رو جدی بگیریم.

    5. از فرصت ها استفاده کنیم.

    6. باوررررررررررررررررررررررررررر کنیم که قانون جواب میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    اری تنها راه ثروتمند شدن حرکت از همین جایی است که هستم.

    قدم برداشتن از اینجایی که هستم .

    من دقیقا نمی فهمم سنگ بزرگ همیشه علامت زدن است یعنی چه؟

    آری نیاز به درس ها و تکامل ها دارد.

    من فکر میکنم که تنها با هماهنگی و احساس خوب است که می توانم پیشرفت کنم.

    این را پذیرفته ام که احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد.

    و تنها راه پیشرفت کردن احساس خوب است.

    و تنها راه احساس خوب توجه به خداوند است .

    خدایا سپاسگزارم بابت این شکلات بابت این اهنگ.

    خدایا صد هزار مرتبه که فرصت دادی تا بار دیگر در کنارت باهم.

    اصلا راه درست پیشرفت رعایت قانون تکامل است که بسیار لذت بخش است.

    فقط به ایمان نیاز دارد تا ادامه دهی و ناامید نشوی.

    زیرا ان اوایل به انرژی بیشتری نیاز دارد که راه را بدون دیدن نتیجه طی کنی

    اما هر چقدر بیشتر پیش می روی همه چیز راحت تر و بهتر می شود.

    این قدرت قانون تکامل است.

    هر چیزی هم باید تکامل خودش را طی کند.

    و چیزی که به ان نیاز دارم تا تکاملم را طی کنم فقط ایمان است.

    ایمان به این که جواب میدهد ایمان به اینکه اگر ورودی های ذهنم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر این باتری ها.

    اصلا یک شبه به هدف رسیدن ایراد دارد مشکل دارد.

    زیرا وقتی فکر میکنم که در طول رسیدن به هدف چه چیز هایی یاد گرفتم

    بیشتر می خواهم که تکاملم را طی کنم.

    زیرا می خواهم درست و اصولی و برای همیشه به هدفم برسم.

    زیرا اهداف دیگری دارم که لازمه ی انها رسیدن به همین اهداف کوچک است.

    زیرا من یاد گرفتم که باید از مسیر لذت ببرم.

    زیرا این مسیر است که مرا رشد می دهد و برای من لذت بخش است.

    زیرا ان خواسته بعد از مدتی دوباره عادی می شود.

    و من تنها از راه حل کردن مسائل است که می توانم پیشرفت کنم.

    در این مسیر موانع و سم ها و خطر هارا شناسایی میکنم

    در این مسیر باید ها و نباید های را یاد میگیرم.

    همین لحظه و همین امکاناتی که داری بهترین لحظه برای شروع است.

    چه باور خوبی که به ادم ایمان قدم برداشتن می دهد.

    اره من هم هرگز وام نمیگیرم و بسیار مخالف هستم.

    و چک هم اصلا قبول ندارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    به نام خدا

    دیگه با همه ی وجود دارم احساس می کنم یه عضو واقعی شدیم. یه عضو واقعی برای خانواده ی زیبا و پرافتخارمان :«خانواده ی صمیمی عباس منش»

    خدایا شکرت.

    امروز ششمین روز سفر رو پشت سر گذاشتیم. و باز هم فایل بی نظیر ِ :« از همین لحظه شروع کن»

    چقدر لذت بخش است خواندن نوشته ی مریم جان ، بعد خواندن نوشته ی استاد در محصول و بعد هم گوش دادن به فایل و بعد هم خواندن نوشته ی های خواهر و برادران ام و پاسخ به نوشته شان و یا ستاره دار کردن و در پایان هم نوشتن نظر خودمان.

    باید بگویم این بهترین روند تکاملی است که من چند روزی است در حال تجربه کردن اش هستم و هر روز هم در آن ماهر تر می شوم و هر روز عاشق تر به آن. چرا که (شاید گفتن اش جسارت بخواهد ) اما من می خواهم روزی در جایگاه و رسالتی که اکنون استاد و مریم جان و دیگر دوستانم در سایت در آن مشغول فعالیت و عشق بازی هستند فعالیت کنم : می خواهم آموزش دهنده ی اصول و قوانین بدون تغییر جهان باشم به انسان های چون خودم تشنه برای رسیدن و لمس کردن و چشیدن ِهرآنچه زیبایی در جهان. می خواهم به عنوان نقطه ی عطفی در زندگی انسان ها تاثیرگذار باشم و ماندگار. چون استاد عباس منش ، پدر نازنین قانونی ام!

    باید بگویم الان که به مسیر هدایتی خداوند در زندگی ام نگاهی می اندازم دقیقا طرحی از طرح های بی نظیر خداوند را می بینم که چطور من را در حال حاضر و در این نقطه قرار داده است : ورود به عرصه آموزش و پرورش و تدریس و یاد گرفتن مهارت انتقال مطلب و سخنوری و رهبری یک کلاس و یازده سال بودن در این حوزه ، ورودم به نتورک مارکتینگ با دعوت یکی از همکاران و در آنجا تلنگری بزرگ دریافت کردن از کائنات برای تغییر بسیاری نگرش ها و دریافت بسیاری مهارت ها از جمله مهارت لذت بخش فروش به مدت سه سال و تیر خلاص هم زمانی بود که استاد را پیدا کردم : با ایمان بیشتری پی بردم که رسالت من ، هم راستای رسالت استاد است ، که «خوب زندگی کنم و کمک کنم تا دیگران هم خوب زندگی کنند» و در این مدت با فراز و نشیب هایی که پشت سر گذاشته ام و با شناخت بیشتر از زوایای وجودی خودم و شناخت باورهای درست و غلط ام، به این نقطه رسیده ام که :باید متعهدانه تر ، جدی تر ، عمیق تر آموزه های استاد را ، سایت را ، نوشته های فعالان سایت و بچه ها را مطالعه کنم تا بیشتر آماده شوم برای نقش آفرینی در همین مسیر که شاید با نوشتن همین کامنت ها قرار است شروع شود و قرار است من نیز چون استاد و مریم جان و دوستانم با به تحریر درآوردن آنچه خداوند بر دستانم جاری می نماید (چرا که من هم مثل استاد یقینا دریافت کرده ام این نکته را « که من نیستم که می گویم » و حتا خودم هم بعد از خواندن شان مبهوت می مانم از ترتیب بیان شان ) برگی را در باورها ، نگرش ها ، زندگی و روند انسانی دیگر ورق بزنم و او را بیشتر در مسیر زیباتر شدن و خوب زندگی کردن هدایت کنم .(که اگر چنین باشد باید خدا را شکر بگویم)

    آری!

    استاد نازنینم !

    الان که چندین مهر لایک را در کنار نوشته های مان دریافت کرده ام بهتر حس می کنم که نوشته های ام را دریافت می کنی . می خواهم بگویم : من قصد دارم روزی چون تو ، در بالای صحنه ی سمینار یا در جلوی دوربین فیلم برداری و یا در صفحه ی سایت مان، با گفتن مسیر تکاملی خویش و صحبت از تضاد ها و نداشته ها و آنچه در مسیر قانون به دست آورده ام و الان جزو بدیهی ترین داشته هایم است ؛ ایمان مخاطبم را قوی تر نمایم و او را آماده کنم تا در مسیر قوانین بی تغییر خداوندی گام بردارد و من بشوم آموزش دهنده ی او : البته چون شما ، باجسارت و «اولین» در اجرای هرآنچه آموزش می دهم. می خواهم چون تو در یک جمع مجازی اما واقعی تر از واقعیت های دیگران ، چون خانواده ی صمیمی عباس منش ، خانواده ای دوست داشتنی و مهربان و قانون مدار داشته باشم و می خواهم الگویی بی نظیر شوم برای فرزندانم . و می خواهم…

    و برای این هدف

    به امید خداوند ، از همین لحظه ای که هستم شروع نموده ام تا با باورسازی ها و کسب مهارت کنترل ذهن ، تحسین، سپاسگزاری، سخنوری، نوشتن ، خواندن ، فکر کردن ، تحقیق و بررسی باورهای خودم و دیگران ، مطالعه ی قرآن ، توحید و یکتاپرستی و هرآنچه لازم است بیشتر به خواسته ام نزدیک شوم.

    تصمیم گرفته ام به لطف خداوند تمام فایل های موجود در سایت را خصوصا دوازده قدم را (که قلبم پر می کشد برای تهیه اش ) خریداری نمایم و خود را هر چه بیشتر با این خوراکی های ناب و گوارا تغذیه کنم تا ذهنی ورزیده و باورهایی قوی برایم ایجاد شود.

    و تا آن زمان متعهدانه تر از فایل هایی که در اختیارم گذاشته می شود بهره ببرم و یاد بگیرم.

    امید که روزی چون شما با افتخار بگویم : هزاران نفر در برنامه هایم شرکت کرده اند و نتایجی فوق العاده تر از من گرفته اند .

    مریم جان نازنینم ! در ادامه باید بگویم که موارد زیادی را در ذهن دارم.( در عمل به تمرینی که در برگ این روز سفر داده بودی )از عمل به قانون تکامل و عمل نکردن به این قانون و نتایجی که دریافت کرده ایم که به یک مورد اشاره می کنم :

    داستان ازدواج من و حمیدشاه نازنین ام هم یکی از گواهان قانون تکامل در زندگی ماست ، از روند آشنایی مان گرفته تا پیش رفتن این مسیر و تا شروع زندگی مشترک مان و … که در این مسیر چقدر کامل تر و بهتر و زیباتر و عاشقانه تر شد همه چیز و من خوشحال و سربلندم در این تجربه و گرچه بارها در طول این مسیر به خاطر درک کم نسبت به قانون تکامل حس و حالم بد می شد اما خدا را شکر که آموزه های استاد باز هم بسیار یاری مان نمود و بهتر توانستیم تضاد ها و ناخواسته ها را پشت سر بگذاریم. (که اگر درک بهتری از قانون می داشتیم یقینا بیشتر از آنچه لذت بردیم، مسیر برای مان لذت بخش می شد و امید که از این به بعد بیشتر به قوانین عمل کنیم و در نتیجه عمل به قانون بیشتر هم لذت ببریم .) بهتر توانستیم بها دادن را عملی کنیم و بهتر توانستیم مهارت داشتن سبک شخصی برای خود را به دست آوریم و نگران نظر دیگران نباشیم و اجازه دهیم قانون فرکانس خود محیط پیرامون مان را از روابط بیخود پاکسازی نماید .

    … در حال حاضر که در این نقطه ایستاده ایم(((یکی از موضوعات جالب که همین امروز تجربه کردیم این بود که ما بعد از گذشت یک سال و نیم از شروع رابطه ی زیبا و زندگی مشترک، امروز به صورت قانونی زن و شوهر شدیم و آن هم یکی از مراحلی است که برای مهاجرت مان در نظر گرفته بودیم که انجام دهیم )))

    و الان بهتر می توانیم در ذهن، تکامل بی حد و اندازه ای که در شخصیت مان و در رابطه مان و در زندگی مان در انتظار مان است را تصور کنیم.

    فقط می توانم بگویم خدایا شکرت ، نه یک بار ، هزاران بار . برای این همه عظمت و زیبایی و شگفتی در کیهان.

    از خداوند برای خودمان و همه ی خانواده ی صمیمی عباس منشی مان درک بیشتر قوانین و عمل متعهدانه به آن را طلب می کنیم.

    در پناه الله یکتا شاد باشید.

    سپاسگزاریم.

    دوستتان داریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محسن محمودیان گفته:
      مدت عضویت: 1498 روز

      الهی شکرت هزاران بار بخاطر وجود این سایت استاد عزیز خانم شایسته د دوستان همسفرم.

      از کامنتت بینهایت لذت بردم،و از رسالتی که درونت به وجد آمده و از عشقی که برای ایجاد یک تحول زندگی عالیییی و تزریق آن به روج وروان بقیه.

      همان که استاد میگه همان که خودت گفتی اینکه تلاش کنیم خوب زندگی کنیم و کاری انجام دهیم تا دنیا هم جایی بهتر برای زندگی باشد و دیگران هم بتوانند خوب زندگی کنند.

      و هزاران بار شکرت الله یکتا

      تحسینت میکنم دوست خوبم و من هم عاشقانه دوست دارم همین مسیر را بروم.

      و کامنتت بینهایت برایم لذت بخش بود.

      تجسم کردم که در حال آموزش هستی،تجسم کردم که هزاران نفر در سمینارت هستند،تجسم کردم که چقدر لذت بخش است،که خداوند این چنین از جایگاه رحمانیتش برای ما رحیم شود،و این نگاه خاص خداوند است برای بندگان خاص،برای کسانی که به سعی میکنند خوب زندگی کنند و هدایت میخواهند تا کاری کنند جهان هم جای خوبی برای زندگی باشد.

      بی نظیر است،آیه ۲۴ سوره انفال و عجیبببببب حال مرا دگرگون ساخت که خداوند ،خداوند رحمان و رحیم،خداوند قادر متعال،خداوند کریم و بزرگ،خداوند عظیم،خداوند لایق ستایش و پرستش،خداوند دانا و حکیم،خداوند مالک و صاحب اختیار، الله یکتا،او از ما بخواهد که ،الله و رسول را اجابت کنید،

      بی نظیره این آیه،به شنیدنش تمام وجودم بهم ریخت،یعنی شما پرچمدار من باشید،شما حق را اجابت کنید،شما کارمند خاص من در دنیا باشید،من هم شما را اجابت میکنم.

      زبانم بند می آید از این این همه عظمت و لطف مهربان خالق.

      و از این زیباتر و بهتر نمیشود هدایت کند.

      جاده کاملا دو طرفه ست.

      و این ببنهایت ستودنی و بینهایت لذت بخش است،که دستی از دستان او باشیم برای بهتر زندگی کردن،

      کارمند الله یکتا باشیم تا اموزها های اورا به دیگران منتقل کنیم.

      این بزرگترین لطف و موهبت الهی در حق من و تو دوست عزیز و هم فرکانسی و استاد عزیز و تمام کسانیکه معلمین خداوند هستند.

      هوالله احد

      امیدوارم و دوست دارم این پیام که بعد دوسال جوابی است برای کامنتت در زمینه هدفت پیشرفت کرده باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    اری تنها راه پیشرفت و حرکت و یادگیری ، حرکت از جایی که هستم است.

    درک این قانون به من کمک کرد که از ان استفاده کنم.

    و تا اینجای کار راضی ام. و خدا می داند آینده چه چیزی منتظر من است.

    زیرا من یاد گرفتم که من نباید منتظر کسی یا چیزی باشم بلکه این خواسته ها هستند که

    باید منتظر من باشند تا به انها برسم. من یادگیرفتم فقط به خداوند بچسبم.

    و در طول این مسیر درس های نابی رابه من می اموزد.

    همیشه تمام سرمایه ی من خدایم بوده است.

    هیچ عجله ای درکار نیست تماما باید لذت برد از این مسیر.

    زیرا چندی دیگر دلت برای این مسیری که پیمودی تنگ می شود.

    و می گویی چقدر زیبا بود ان وقت.

    حل کردن مسائل با استفاده از توحید چقدر لذت بخش است.

    که بعد ها به ان مسئله می خندی.

    قانون تکامل اینجا لذت بخش می شود که ابتدا ارام ارام پیش می روی

    و سپس سرعت میگیری. طبیعیت همیشه از این قانون پیروی می کند.

    الان باورم بیشتر شده است که مسیر برایم لذت بخش تر از رسیدن به خواسته است.

    الان بیشتر برایم شخصیتی که بعد از رسیدن به خواسته بوجود می اید مهم تر است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    غزال گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    سلام به همگی عزیزان

    قبل از هر چیز خدا رو شکر می کنیم که من تا این لحظه نه به فکر وام گرفتن افتادم،نه پول قرض گرفتن و نه اعتقادی به خرید کردن با چک داشتم،البته هیچ وقت دست چک نداشتم امّا کلاً نسبت به خرید کردن با چک حس خوبی نداشتم و به واسطه فرهنگ مادرم با این تفکر بزرگ شدم که من وقتی چیزی باید بخرم که پولشو نقد داشته باشم…

    من تا حدوداً یک ماهه پیش سره کار می رفتم حدود 2 سال بود که توی این کار بودم وقتی که رفتم برای استخدام به من گفتن که باید به مبلغ 5 میلیون سفته بدم و ماشینم داشته باشم که البته توی آگهی این موارد ذکر نشده بود منم گفتم من سفته نمی دم و ماشینم ندارم اگه این شرایط حتمی هست که من از خدمتتون مرخص بشم…بهم گفتن سفته فقط برای تضمین هست و مشکلی پیش نمیاد منم گفتم اگه همینطوری می تونید به من اطمینان کنین من قرارداد رو امضا می کنم در غیر این صورت دلیلی برای موندن ندارم و اونها هم قبول کردن و ماشین رو هم گفتن اشکالی نداره یه کاریش می کنیم…و با این کار وقتی که دیدم بعد حدود 2 سال این کار سودی برای من نداره و حقوق بسیار پایینی هم داره خیلی راحت بهشون گفتم که دیگه نمیام در طول کارم از این بابت خیالم راحت بود اما همکارام مرتب استرس داشتن برای سفته و می گفتن دلمون می خواد از این کار انصراف بدیم اما برای سفته مون می ترسیم مشکلی پیش بیاد….خدا رو شکر که من واقعا در این مورد آرامش داشتم…

    من قبل از این کار سره کاره دیگه ای نمی رفتم چون دست روی هر کاری می ذاشتم یا می ترسیدم که علمشو نداشته باشم یا محیطش ناسالم بود یا خانواده م می گفتن در شان خانوادگی ما نیست و بدترین کارشون این بود که می گفتن نمی خواد بری سره کار ما هزینه تو می دیم و این روند باعث شد که تا 33 سالگی سره کار نرم…توی این مدت ایده هایی به ذهنم میومد که می شد توی خونه اجراش کرد مثلا تولید چای به(که خب گرونم هست) پرورش قارچ،تکثیر گلدونایی که توی خونه مون همیشه بود و می شد تکثیرشون کنی و بفروشی،ساخت جعبه فانتزی،تولید سبزی خوردن ارگانیک که همه این کارا به علت اینکه در شان خانواده م نبود عملی نشد و با تحقیرهاشون منصرف شدم….

    یادمه اون موقع که جعبه فانتزی درست می کردم هم برای خودم و هم برای دوستام که البته هزینه م نمی گرفتم جعبه فانتزی تازه اومده بود یه روز رفتم توی یه فروشگاه لوازم التحریر و یه مغازه بدلیجات و 2 تا نمونه کارامو نشون دادم یکی شون گفت باید تمیز تر درست کنی…یکیشون گفت درست کن بیار بذار تو مغازه فروش که رفت بیا پولشو بگیر وقتی رفتم خونه به خانواده م گفتم گفتن آره برو مثل نیازمندا التماس کن این کار در شان تو نیست اون موقع دبیرستان بودم منم از بس تحقیر شدم بی خیالش شدم حتی دوستمم که برای یکی از دوستاش می خواست بهم گفت بگو چقدر پولش می شه گفتم هیچی گفت حداقل هزینه وسایلشو بگیر گفتم نه تو دوستمی بعدش برای تشکر برام کیک درست کرد آورد من بازم جعبه فانتزی درست کردم امّا بدون پول و برای دوستان مامانم هر کس جعبه می خواست می گفتن دخترم براتون درست می کنه تعریفم می کردن که چقدر قشنگ و تمیز تر شده جعبه هات اما وقتی حرف فروشش می شد می گفتن این کار در شان خانواده ما نیست مگه تو محتاجی مگه هر چی بخوای برات نخریدم نکن این کارا رو مردم چی میگن؟😅😄😄😄😄😄😄خلاصه که منم بی خیالش شدم و نتیجه شم شد این…اما نمی دونم که شان هر کسی بر چه اساسی تعیین می شه؟شما اگه می دونین به منم بگین😄😄😄این خط کش شانو توضیح بدین….

    توی رشته خودمم همه ش می گفتن همه محیطا ناسالمه نمی خواد بری……..‼‼‼‼‼‼‼‼😐😉من نمی دونم این همه آدم سالم و نجیب که توی شغلای متفاوت دارن کار می کنن از کره مریخ اومدن؟؟؟؟؟؟

    اما تنها کاری که با اینکه ترس داشتم و خانواده م هم طبق معمول ساز می زدن پروژه کارشناسیم بود که نیاز به کار کردن با یه زبان برنامه نویسی رو داشتم که اصلاً توی دانشگاه باهامون کار نشده بود پریدم توی کار و رفتم کلاس آموزشی با اینکه هیچ تجربه ای نداشتم اما تلاشمو کردم شب قبل از تحویل دستم رفته بود روی یه خط کد برنامه نویسیو پاک شده بود فکر کردم 40% کار پریده ساعت 3 صبح بود و من باید ساعت 10 پروژه مو تحویل می دادم زدم زیر گریه و همینطور که گریه می کردم دوباره از اول اون 40% نوشتم و چون خودم نوشته بودم کار سریع جلو رفت 5 صبح دوباره 20% کار پرید دوباره نوشتم و برای بار سوم 10% کار ساعت 6 صبح پرید حالا غافل از اینکه من چون تازه کار بودم نمی دونستم که فقط یه خط کد پاک شده و فکر می کردم کلّ اون قسمت پاک شده😄😄😄😄تا ساعت 8 صبح یک سره بیدار بودم و البته گریه م می کردم اونقدر گریه کرده بودم که چشمام قرمز قرمز شده بود و ورم کرده بود امّا با وجود اینکه اذیت شدم الان این خاطره تبدیل شده به بهترین خاطراتم خانواده در طول کار بهم می گفتن ولش کن خودتو اذیت نکن می دیم بیرون برات بنویسن و من محکم می گفتم نه و همین شد که پروژه ارشدمم خودم همه کاراشو انجام دادم چون اون دیگه کلا یه موضوع جدید بود که حتی الفباشم نمی دونستم امّا به یاری خدا خیلی عالی پیش رفت….

    به نظرم بهترین لذت دنیا اینه که آدم روی پای خودش وایسه و با آموزشهای فوق العاده استاد عباس منش عزیز باور کردم که فقط من مسئول خودم هستم چون قبلا فکر می کردم خانواده م باید منو ساپورت کنن و خیلی خوبه که من سره کار نمی رم…چند وقت پیش یه فرصت خیلی عالی کاری برام پیش اومد که اگه فقط 4 میلیون از خانواده م می گرفتم می تونستم بعد از 4 ماه این پول رو برگردونم و از 20 میلیون تا 200 میلیون درآمد داشته باشم موقعیت خیلی وسوسه آوری نه؟؟؟؟ اونم در شرایطی که تازه از سره کار قبلی استعفا دادی و هیچ ورودیی نداری😊خانواده م یه بار بهم گفتن ما 4 تومنو بهت می دیم چون در شان خانودادگی ما بود دوستان😄اما جالبه که حالا که من سنم 35 سال شده دیگه خبری از اینکه من نباید برم سره کار نیست (اینو برای اونایی می گم که سن شون خیلی پایین تر از منه و دل به ساپورت خانواده شون بستن) این مصداق بارز این حرف استاد هست که هر کدوم از ما فقط باید روی خود حساب باز کنیم و لا غیر😉

    خلاصه اینکه دوست من بجنب که هیچ لذتی بالاتر از استقلال مالی کامل نیست….

    درود بر استاد عباس منش عزیز که فرمودن فقر عزت ملت رو هم از ملت می گیره چه برسه انسان

    خدا رو شکر می کنم که من در زندگیم هیچ موقع فقیر نبودم و دستم پیش کسی دراز نبوده اما چه لذت بخشه که تو برای خانواده ت هزینه ای رو انجام بدی نه اونا برای تو….حتی فکر کردن به این باور هم لذت زیادی رو در درونم ایجاد می کنه…..😃😃😃😃

    واقعاً در درجه اول از خدای بزرگ و مهربان سپاسگزارم که منو از خواب غفلت بیدار کرد و ارزشمو بهم نشون داد و بعد هم از استاد عباس منش عزیز مردی که لحظه به لحظه زندگیش در تلاشه تا از همه کسانی که با اون هستن انسانهایی با عزت،ثروتمند و محکم بسازه درود خدا بر این انسان شریف💐💐💐💐💐💐💐💐

    قطعاً به زودی نتایج عالی از شغلی که در خانه راه انداختم رو براتون در سایت در قسمت خاطرات من می نویسم….

    بهترینها تقدیم به شما که بهترینید💐😊

    خدا رو هزاران بار شکر که امشبم تعهدم رو انجام دادم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2256 روز

    بازم سلام و بازم خداروشکر بابت روز ششم سفرم

    فایل رو گوش دادم و خواستم وقتی اگاهی بهم داده شد ردپامو بذارم

    الان داشتم شکر گذاری میکردم و خدارو شکرکردم بخاطر خاک ، این خاکی ب نظر خاک ساده میاد ولی از درون همین خاک کلی میوه و سبزیجات با رنگ های مختلف و طعم های مختلف و شکل های مختلف بیرون میاد.دوتا قانون رهایی و تکامل به یادم اومد:

    اولین مورد قانون تکامل بود ک دانه باید درون خاک قرار بگیره و بعد اروم اروم و از همون شرایط ساده رشد میکنه و کم کم و بعد طی کردن مدت زمان معلوم ، تکامل پیدا میکنه و ثمر میده

    دومین چیز ک به ذهنم رسید قانون رهایی بود ، وقتی دانه ای در زمین قرار میدیدم تا رشد کنه دیگه نگران نیستم ک حالا چی میشه؟ الان داره چ اتفاقی براش میوفته؟ چجوری میخواد جوانه بزنه…. ما فقط میکاریمش و بقیش با خدا و قوانینش و مطمئنیم ک ثمر میده ، در مورد خواسته هامون هم همینه باید به خدا بگیم و مطمئن باشیم بهمون میده و فقط ما باید بهش حس خوب داشته باشیم(من دیروز نگران بودم و نمیتونستم خواستمو رها کنم ، امروز فهمیدم باید چیکار کنم)

    اینا چیزایی بودن ک به ذهنم رسیدن یهویی😁

    در پناه الله یکتا شاد باشید ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و اخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سینا براری گفته:
      مدت عضویت: 2052 روز

      واقعا بهت تبریک میگم دوست خوبم خانم صبر

      این موضوعی که من تمام امروز رو بعد گوش دادن به فایل دنبالش بودم و نیاز داشتم برام مرور بشه رهایی بود

      و به شما خیلی تبریک میگم که قانونو عالی یاد گرفتین

      ممنونم از شما و انشاءالله همینجور ادامه بدین

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: