همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

1560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2246 روز

    سلام استاد خوبم

    فکر میکنم که یک اتفاقی افتاده یا شاید مدارم عوض شده حرفهای شما رو خیلی بهتر وعمیقتر میفهمم وباتمام وجود تایید میکنم,وخدا رو شکر میکنم که دارم تو وادی عمل هم عملگراتر میشم وتکاملم رو دارم طی میکنم.عمل کردن واقعا مهمه وتا عمل نکنیم نتیجه ای هم نخواهیم داشت اما عمل در سایه این باورها وآموزه ها کجا وعمل کردن از روی عادت روال جامعه کجا?واقعا به خودم میخندم وقتی فکر میکنم این همه مدت تغییری در ثروتم ندادم وروال رو تعییر ندادم و وارد عمل نشدم وحالا چقدر ساده شروع کردم ودارم نتایج کوچیکی میگیرم وبابتش خیلی خوشحالم.

    استاد نازنین چقدر زیبا قانون تکامل وراز ورمزهای ثروتمند شدن رو برامون توی این فایل توضیح دادین, باور کنین که انقدر از دیدن هر فایل لذت میبرم که حس میکنم همونی که الان دارم میبینم بهترین فایل این سایت هست تا وقتی که به فایل بعدی برسم وهمین نظر رو در مورد همون فایل هم دارم.واقعا شکر

    واقعا هر فایل پروپیمون وسرشار از درس ونکته وانگیزه وایمان هست.

    وچه زیبا در آخر هم نکات طلایی رو خلاصه وار بهمون یادآور شدین:

    ۱.هرگز وام نگیر

    ۲.هرگز دسته چک نگیر

    ۳.هر چیزی رو فقط زمانی بخر که بتونی نقد بخریش.

    هر کدومش در پوشیه روی کلی ضرر وتشتت ذهنی وپشیمانیهای احتمالی که در آینده حتما برامون پیش میومد واین ضررها رو در نطفه خفه میکنه وراه رو برای موفقیت باز میکنه.

    نمیدونم چرا ولی اینکه گفتین دسته چک هرگز نگیرین خیلی با ذات وروان من سازگاری داشت هر چند منطقا هم همین طور هست اما فرکانس این کلام از منطقش بیشتر به دلم نشست همینطور در مورد وام نگرفتن ونقدی خرید کردن.

    چقدر عالیه که بزاریم تکاملمون طی بشه بعد فلان مبل رو بخریم,فلان ماشین رو,فلان خونه رو و… وچه زیباست نقدی خرید کردن واز خرید لذت بردن.

    وچه نکته مهمی در مورد پس انداز از کار فعلی خودمون برای شروع کسب وکاری جدید وتغذیه از اون پس انداز تا رونق گرفتن کسب وکار جدید.

    واقعا استاد جان خیلیهامون نمیدونیم که با وام گرفتن چه بلایی سر خودمون وخانوادمون میاریم اون ۲۰ درصدی که ما حساب میکنیم با ۲۰ درصدی که بانک حساب میکنه زمین وآسمون اختلاف داره وواقعا چندین وچند برابرش رو باید پس بدیم وجالبه که این کار کاملا قانونیه وبانک حتی منتی هم به سرمون میزاره.

    دوست دارم تمرینی رو که مریم جان پیشنهاد کردن رو هم بنویسم در مورد عمل به قانون تکامل یا عمل نکردن بهش:

    فکر میکنم که هممون کلی مثال داریم در مورد عمل نکردن بهش😅اما من مثالهای خودمو میگم که تجربه اش کردم:

    کاری بهم پیشنهاد شد از طرف یه آدمی که خیییلی بهش اعتماد داشتم وطرف آدم حسابی هم بود به قول معروف, اینکه اگر مبلغی روسرمایه گذاری کنم در عرض ۳ماه دوبرابر میشه وهمینطور اون مبلغ هم ۳برابر میشه ومن در اوج بی پولی هزار دلار سرمایه گذاری کردم والبته همه اش رفت ولی واقعا درسهای خوبی برام داشت ,اینکه خودم تحقیق کنم وبه هیچ کسی اعتماد نکنم وخیلی چیزای دیگه.

    یه بار هم رفتم کلی وسایل پیشرفته شیرینی پزی وکیک پزی خریدم تا کسب وکاری رو شروع کنم در حالی که یک کیک ساده هم نمیتونستم درست کنم وبرای شروع حتی قالب هم نیاز نداشتم ومیتونستم از قابلمه آشپزخونه استفاده کنم وبعدا با سود کار کم کم تجهیز بشم.

    ودر مورد عمل کردن به قانون:

    من از بچگی عاشق صحبت کردن در مورد چیزهای جالب ومعجزات وممکنها بودم وبا وجود اینکه خیلی کم حرف میزدم در این موارد همیشه شرکت میکردم وهمین باعث شد توامر تدریس وانتقال مطلب خصوصا مطالبی که دوستشون دارم واقعا موفق باشم وقتی هم که با قانون جذب ومباحث استاد آشنا شدم عاشق این هستم که با دوستام در این موارد صحبت کنم وهمیشه هم تونستم هم خودم وهم دوستانم رو به وجد بیارم وتو ۱۰ سال تدریسی که در زمینه عرفان داشتم خیلی موفق بودم ولی الان بیشتر دوست دارم رو خودم کار کنم.

    دارم کسب وکار جدید رو طبق قانون تکامل پیش میبرم وقدم به قدم وآهسته وپیوسته به مهارتهام اضافه میکنم.

    عاشقتونم وبهترینهای خداوند در دنیا وآخرت برازنده وجود الهیتون🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    محمد علي رجايي گفته:
    مدت عضویت: 2289 روز

    سلام استاد عزیزم

    من محمد علی رجایی هستم

    این فایل بی نظیر بود فوق العاده بود.استاد زمانی که این فایلو گوش دادم به اندازه چندین و چند سال تجربه کسب و کار بهم اضافه استاد این اگاهیها خیلی خیلیییی ارزشمند بود شاید من خیلی قبولشون دارم چون این دقیقا اتفاقات زندگی من تو ۴ سال گذشته بوده که با تمام پوست و گوشت و خونم تجربشون کردم

    اگر من ۴ سال پیش این اگاهیهارو میدونستم هیچ وقت اون راههارو نمیرفتم هیچ وقت وام نمیگرفتم هیچ وقت دسته چک نمیگرفتم تا این حد بهتون بگم که ۴سال جهنمی رو گذروندم البته الان که مدارم تغییر کرده فهمیدم که اون اتفاقات اون خورد شدنها اون التماس کردن به مردم برای قرض گرفتن پول اون روزها و شبها استرس کشیدن چنان تضادی در من ایجاد کرد که به این سایت به استاد عزیزم که واقعا باید خرفاشون رو طلاااااا بگیرم هدایت شدم.

    من تکاملمم رو طی نکردم و خونه ای خریدم که باعث شد وام بگیرم دسته چک بگیرم تا بتونم کسب و کار خودم رو نگه دارم پول قرض بگیرم که پیش ادمها خورد و ذلیل و خوار بشم خلاصه که با خاک یکسان شده بودم

    ولی از زمانیکه با استاد اشنا شدم زمانی که دوره ١٢ قدم رو شروع کردم خدا میدونه که چقدر احساسم از قبل بهتر شده کسب و کارم رونق بیشتری گرفته با تغییر باورهام کلییییی اتفاقات خوب تو زندگیم افتاده و هر روز داره اوضام بهتر و بهتر چه از لحاظ مالی چه از لحاظ ذهنی و ایمانم به خدا میشه

    خدایا شکرت که منو با این اگاهیهای ناب اشنا کردی

    استاد هزاران بار ازتون ممنونم که شدی دستی از دستان خداوند برام ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3555 روز

    سلام دوستان عزیزم

    سلام استادِجان و سلام مریم شایسته دوست داشتنی …

    میگم چه خوبه هر روز یه قسمت سایت نظر میذاریم ??

    من به قانون تکامل ایمان پیدا کردم از وقتی که یادم میاد عضو سایت شدم جسته و گریخته یکی دوتا فایل دانلود میکردم گاهی چندتا نظر میخوندم و فکر میکردم همین که گاهی فکر ای مثبت کنم کافیه…تا اینکه تونستم با پول عیدی ام دوره راهنمای عملی رو بگیرم و تقریبا من سال ۹۶ یه جورایی عضویتم جدی تر شد و چندتا قسمت از دوره قانون آفرینش هم گرفتم و پارسال من واقعا خودم حس کردم که چقدر دارم عوض میشم البته در بطن قضیه ک باشی زیاد متوجه تغییر نمی شی ولی همین که یه پلی بَک به گذشته میزدم می گفتم واااای من چه فکرها و باورهایی داشتم …اینا همش در مرحله شناخت بود، تازه کشف کرده بودم که قبلا اشتباه میکردم و الان فهمیدم که باید یه سری باورهای جدید در خودم بسازم ، بنظرم همین خودش کلی وقت و انرژی میخواد پذیرش اشتباه! تصمیم به تغییر! قدم اول …

    امسال هم دوباره با پول عیدی ام دوره عشق و مودت رو گرفتم و دارم با آموزش های استاد پیش میرم ، خودم میفهمم چقدر از درون بزرگ شدم، چقدر خوشحالم از مسیری که دارم میرم، چقدر لذت بخشه برام این راه ، ناشکری میشه اگه بگم چون اتفاقات خارق العاده برام نیفتاده پس نتیجه ای هم نگرفتم، چون من هنوز باورهامو تغییر ندادم ولی خب خودم میفهمم که دارم تکامل ام رو طی میکنم.

    مثلا با دوره راهنمای عملی تصمیم گرفتم برم سراغ آموزش نقاشی از همون موقع شروع کردم و الان چندتا تابلو رنگ روغن دارم ک روی دیوار خونه مون ک خودم کشیدم?? و همچنان دارم ادامه میدم …وقتی تازه شروع کرده بودم خیلی عجله داشتم که زود یاد بگیرم و همش هم نگران بودم و ترس داشتم اگه یه قسمت رو خوب نمی کشیدم کلی غصه میخوردم که چرا نشد پس ، نکنه من استعداد ندارم ، نکنه بد بشه ، نکنه استادم بگه این شاگرد خنگ چیه ، نکنه ..، نکنه…، وقتی برمی گشتم از کلاس دقیقا یادمه تو تاکسی ک می نشستم اینقدر با خودم کلنجار میرفتم ک متوجه نمیشدم کی می رسیدم خونه ، از اون طرف هم داشتم فایل های استاد رو گوش میدادم که نباید حالم بد بشه ، یه جورایی در درونم یه جنگی بود ، میرفتم سر کلاس گاهی جرات نمیکردم اصلا رنگ بذارم رو بوم همش منتظر بودم استادم بیاد بگه چیکار کنم چیکار نکنم ، ولی خب بالاخره که چی ؟! یه چند باری که می نشستم یه ساعت تمام با ظرافت یه قسمت کوچیک رو کار میکردم استادم می اومد به راحتی با یه قلموی بزرگ کل قسمتی رو ک کشیده بودم کامل رنگ میاورد روش و میگفت این چیه کشیدی ?! دیگه کم کم داشت ترس ام از بین میرفت ، گفتم اشکال نداره اگه خراب هم بشه دوباره میشه درستش کرد ، استادم میگفت باید خرابش کنی ، ترس ات بریزه ، می گفتم استاد چرا مثل نقاشی شما نمیشه ! میگفت دختر خوب من سی ساله دارم نقاشی میکشم تو میخوای از همین اول مثل من بشه نقاشی ات?

    اینجوری مرحله مرحله پیش رفتم هم اعتماد ب نفسم بیشتر شد ، هم تونستم بهتر بکشم ، هم دیگه الان ک میرم سر کلاس اونقدر غرق کار میشم گاهی یادم میره به استاد بگم بیاد بعضی قسمت ها رو بهم بگه چیکار کنم خودم میزنم رنگ ها رو دیگه آخرش درست میشه ?

    میدونین دوستان عزیزم کار نشد نداره اصلا وقتی شروع میکنی و دوره تکامل رو طی میکنی حتما میشه ، فقط اولش این نجواهای شیطان گاهی آدم رو دیوونه میکنه بس که میگه نمیشه ، دیدی نشد! دیدی نتونستی!

    دیگه باید قوی بود این نجواها رو نادیده گرفت و پیش رفت ، واسه همینه که استاد میگن کار فکری خیلی بیشتر لازمه تا کار جسمی، چون وقتی ذهن تو کنترل کنی و ذهن دستور بده جسم مجبوره به اطاعت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    به نام الله یکتا و سلام به استاد عزیز شیرین تر از عسلم

    استاد عزیزم نمیدونم چطور بگم و از کجا شروع کنم در باره این فایل و این گنج ولی یه جمله ای گفتید تو فایل های دیگه که آدم با یه تصمیم اشتباه شکست نمیخوره و بر عکس و من با شنیدن هر فایل دونه دونه دارم با تصمیمات اشتباهی که منجر به شکست هایی که در زندگی گذشته داشتم آشنا میشم

    من کسب و کارم بسیار خوب بود و تو مدت خیلی کوتاه تونستم از زیر صفر و یه آدم بدهکار یه خونه رهن کامل کنم و ماشین بخرم و یه ویلا بخرم و روز به روز موفق تر بشم تا اینکه تصمیم گرفتم کسب و کارم رو ببرم بالاتر و رفتم پول قرض کردم

    الان که این فایل رو شنیدم نتونستم ننویسم براتون و برای استاد عزیزم که به خدا قسم این صحبت استاد عین حقیقته

    من پول رو قرض گرفتم و حدود 4 میلیون بود و دادم به بنده خدایی برای انجام کار و نتیجش این شد که اولا اون طراح به قدری منو اذیت کرد تو تحویل کار که کار ی که دوماه زمان میبرد رو یکسال طول داد و بیشتر هم پول گرفت و اینکه نه تنها کسبم رونق نگرفت بلکه نابود شد با اشتباهاتی که این طراح کرد و من همش به اون طراح فحش میدادم و لی الان میدونم خودم بودم و اون دست خدا بود

    این مبل رو که استاد مثال زد دیگه دیوانه شدم چون دقیقا اون فردی که بهم پول قرض داد برای کار برای مبل هم بهم پول قرض داد و اون بنده خدا فکر میکرد منو دوست داره و داره بهم لطف میکنه و من رو عادت دات به اینکه برای هر چیزی ازش قرض میگرفتم و هر روز بیشتر فرو میرفتم و بدهکارتر میشدم

    منی که تا همین چند وقت پیش خودم به دیگران کمک میکردم به دلیل کسب و کار عالیم حالا خودم نیازمند شده بودم

    دقیقا مبلی رو که با پول قرضی ایشون خریده بودم به دلیل اینکه مجبور شدم خونه تهران رو خالی کنم و پناه ببرم به شمال زیر قیمت فروختم

    و هیچ وقت نگاه بچم رو به مبل ها که داشت از خونه خارج میشد فراموش نمیکنم …….

    و چی میشد استاد عزیز من چند سال پیش افتخار شاگردیتونو پیدا میکردم و این اتفاقات رو تجربه نمیکردم

    البته این شوق وشور الان خیلی قدرتش بالاتر از این حسرته و نمیخوام حسرت بخورم چون حسرت بیشتر رو وارد زندگیم میکنه اینو الان میدونم از قانون

    استاد عزیزم هر چه با شما بیشتر َآشنا میشم – بیشتر به دلم میشینید و بیشتر به آموزه هاتون ایمان میارم و این عنوان دانلودها رو لطفا بکنید گنج ها

    به خدا قسم اینا الماس هستند

    دوستان فکرشو بکنید من این فایلو چند سال پیش میشنیدم و این اشتباهات سریای رو مرتکب نمیشدم…

    خدا رو شکر به خاطر انس با قرآن هر چند ناقص و لی چون گفته بود نزول مثل آتشه در زندگی

    من هیچ وقت به سراغ نزول نرفتم و خدارو شکر میکنم و همینم باعث شد دوباره بتونم برگردم به زندگی و کسب و کارم رو بتونم دوباره بازسازی کنم به لطف خدا

    نمیدونم شاید این اتفاق ها و سختی ها بود که من رو هدایت کرد به سمت شما استاد عزیز و یه جورایی الان خداروشکر میکنم از اتفاقایی که افتاده

    چون همینا باعث شد من به گنجی برسم تمام ناشدنی

    به استاد عزیزم به استادی که منو به درون بی انتهام هدایت کرده و هر روزم به لطف الله یکتا غرق در لذت و آگاهی هستم

    امیدوارم دوستانی که این صحبت های استاد رو میشنون قبل از اینکه تجربه کنن درس بگیرن و قبل از اینکه بهای اشتباهاتشون رو بپردازن

    دوستان قانون خدا تعارف نداره من خیلی آدمی بودم که سعی میکردم حلال و حروم رو تو کارم رعایت کنم و فکر میکردم واسه همین خدا همیشه کسبم رو نگه میداره

    ولی اشتباه کردم و وقتی خدا با پیامبرشم تعارف نداره منه امین نام دیگه جای خود داره

    خداروشکر میکنم و شکر میکنم و شکر میکنم که الان تو مسیرم و قسم میخورم باور ی در وجودمه و آتشی شعله ور شده که اینقدر پرحرارته که من رو به هر چی که میخوام میرسونه به مدد الله یکتا

    امیدوارم که منو ثابت قدم کنه توی این راه لذت بخش

    همچنین و با چراغ و راهنمای شما استاد عزیزم که من از شما بهتر استادی در سراسر گیتی نمیشناسم تا این لحظه از زندگیم

    چقدر ساده و صمیمانه مطالبی رو میگن که هر جملش رو روزی هزار بار باید تکرار کنیم تا به جانمون بشینه

    استاد تا جان در بدن دارم به امید الله یکتا و تا لحظه ای که نفس میکشم در این کره خاکی شما رو رها نمیکنم و دوست دارم اینقدر خودم رو بالا ببرم و فرکانسم رو که در اون دنیا هم افتخار هم صحبتی با شما و همه نیکان عالم رو داشته باشم

    بازهم سپاس از دری از آگاهی که امروز به روم باز کردید

    افتخار میکنم به شاگردیتون استاد شیرین تر از عسلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    پویا گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    به‌نام‌خدا

    سلام

    امروز برای رد پای ششمم،خلاصه‌ی داستان شروع ورزشم رو میخوام براتون تعریف کنم

    من از بچگی عاشق ورزش زیبایی اندام (بدنسازی) بودم. همیشه با دیدن عکس افراد حرفه‌ای تو این ورزش، با خودم میگفتم کاش منم بتونم یه روزی همچین بدنی داشته باشم، هیچ تصوری نداشتم که چند وقت طول میکشه تا بشه یه بدن حرفه‌ای داشت، فقط میخواستم اون بدنو داشته باشم

    تقریبا 5 سال پیش بود که با چند تا از دوستام تصمیم گرفتیم بریم باشگاه بدنسازی، بدون هیچ تحقیقی رفتیم و فقط شروع کردیم.

    بعد از یکی دوماه، با تعریف هایی که از بقیه شنیدم، متوجه چندتا مانع شدم، یکی اینکه این ورزش خیلی هزینه ی زیادی داره، بعد اینکه همه‌ی این ورزشکارهای خوش‌هیکل مثلا تو شیش ماه با آمپول گنده شدن، اگه بدون مصرف دارو صد سال هم وزنه بزنی فایده‌ای نداره، حتما باید کلی پول خرج کنی مکمل بخوری آمپول بزنی تا بتونی پیشرفت کنی که تازه شاید با مصرف این داروها بیمار هم بشی و و و و

    خب من تقریبا کوچیک بودم و حرف همه رو باور میکردم..

    اینجوری شد که به خودم اومدم دیدم خب دوماهه من اومدم دارم این همه تلاش می‌کنم پس نتیجه‌ش کو؟

    چرا مثلا هنوز دور بازوی مربی باشگاه اندازه‌ی کمر منه!!

    برای همین بیخیال شدم و این ورزش رو گذاشتم کنار.

    من چند بار این روند رو انجام دادم، که هی میرفتم باشگاه بدنسازی، بعد یکی دوماه درمیومدم.

    چون هم می‌خواستم دو ماهه به بدن ایده‌آلم برسم، همین که گفتم با شرایط فعلی، من این همه پول ندارم که بتونم تو این رشته موفق بشم.

    خیلی دوسش داشتم، خیلی خیلی بهش علاقه داشتم..ولی ازش گذشتن برام راحت تر از شروع کردن با شرایط اون موقع‌ام بود.

    علاقه ی زیاد من و آشنایی با استاد عباس منش عزیزم باعث شد،  تا یکم بزرگتر شدم، شروع کردم به تحقیق راجع به این ورزش.عشق بچگیم

    تحقیق که کردم متوجه شدم حرف هایی که شنیده بودم، اطلاعات دست‌وپا شکسته ای بوده، که اون دوره اون آدم ها، با مغز کوچیک خودشون باور کرده بودن و با من هم به اشترک گذاشته بودن

    متوجه شدم که هیچ کس با دو ماه یا شیش ماه باشگاه رفتن، حرفه‌ای نشده

    این ورزش مثل هرچیز دیگه ای، نیاز به صبر داره

    هیچ کس با امپول نتونسته یه بدن حرفه‌ای بسازه

    یه بدن حرفه‌ای، با تلاش و پشتکار ، زیر نظر مربی حرفه ای ساخته میشه

    متوجه شدم که مصرف مکمل و آمپول برای افراد حرفه ای هست که قصد شرکت در مسابقات رو دارن، که اون هم زیر نظر مربی هست.

    یعنی خیلی ها هستن که بدن های بسیار زیبا و چشم نواز و فیت دارن، و هیچ دارویی هم مصرف نکردن.

    خلاصه بگم بعد تحقیقاتم، و درس هایی که از استاد عزیزم یادگرفته بودم،

    حسی بهم میگفت که باید شروع کنم، من این حس رو درک کردم

    دیدم همین نقطه‌ای که هستم بهترین زمان برای شروع هست،هیچ کدوم از کسری هایی که داشتم به چشمم نیومد و از خداوند خواستم که تو این مسیر هدایتم کنه، با برادر بزرگترم به باشگاه رفتیم و خلاصه من شروع کردم.

    من با ایمان به هدایت خداوند اولین قدم رو برداشتم.

    روز اول با خودم عهد بستم که عجله نکنم و کلا همه چیز رو به خداوند بسپرم و بزارم خودش همه چیز رو پیش ببره.

    زمانی بود که من فقط شهریه ی یک ماه باشگاه رو داشتم، یعنی برای شهریه ی ماه بعدی خودم هیچ برنامه ای نداشتم و کاملا از خداوند خواستم که کمکم کنه.(به ارزون ترین باشگاه شهرمون هم رفته بودم) حتی برای گرفتن برنامه ی تمرینی از مربی هم پول نداشتم، خودم یه برنامه از اینترنت گرفتم. لباس ورزشی مناسبی نداشتم و مجبور بودم با لباس خونگی هام به باشگاه برم، حتی کتونی هم نداشتم و مجبور بودم از دمپایی هایه باشگاه استفاده کنم.

    من ایمان داشتم پس صبر کردم

    واقعا نمیدونم از کجا! ولی پول برای خرج باشگاهم همیشه جور میشد، معجزه میشد و تو حساب بانکیم پول میومد

    بعد از پایان ماه اول، شهریه ماه دومم تو کارتم بود، واقعا نمیدونم چجوری جور شد!!

    یواش یواش بعد سه یا چهار ماه تونستم یه مکمل خیلی ابتدایی از داروخونه بگیرم

    همینطور یواش یواش پیشرفتم،

    الان تقریبا بیشتر از یک سال و نیم هست که من تو این رشته فعالیت دارم

    شرایط الانم با روز اولم زمین تا آسمون فرق میکنه

    الان زیر نظر بهترین مربیه استان کار میکنم،و تصمیم گرفتم که برای مسابقات آماده بشم، به بهترین باشگاه شهرمون میرم، خداروشکر میکنم، هر روز که از جلوی آیینه رد میشم به خودم و بدنی که ساختم افتخار میکنم. هر چند که خیییلی هنوز راه برای پیشرفت هست، ولی باز امروز خودم رو دوست دارم.

    من تو این مسیر واقعا دستان خداوند رو به وضوح دیدم، هیچ وقت پشتم رو خالی نکرد، تو هر لحظه هوامو داشت

    خدا تو طی کردن مسیر تکاملم، یجوری هدایتم میکنه که اصلا نمیدونم چجوری باید این احساس رو با کلمات توصیف کرد

    مرور این داستان باعث شد تا دوباره به یاد بیارم

    هیچ موفقیتی یه شبه بدست نیومده

    به قول استاد برای رسیدن به 100، باید 98 و 99 رو طی کنیم

    به نشونه ها باید توجه کنیم، جهان هستی از طریق نشونه ها باما صحبت میکنه، من اگه اون روز اون نشونه رو نمیگرفتم، هیچ وقت شروع نکرده بودم و همیشه تو حسرت بدنی که امروز دارم بودم

    برای رسیدن به هر خواسته ای، نباید تقلا کنیم عجله کنیم، دنبال میان بر باشیم، باید همه‌چیز رو با خیال راحت بسپریم به خداوند، خودش به بهترین و ساده ترین حالت ممکن ما رو به خواستمون میرسونه.

    و در آخر اینم بگم

    واقعا خداروشکر بابت داشتن استاد عباس منش عزیز، که این گنجنامه های الهی رو در اختیار ما قرار میده.استاد عزیز بی نهایت دوستت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      علی قادری چاشمی گفته:
      مدت عضویت: 2051 روز

      با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان عزیز 🌹🙏

      موردی که درباره تکامل به خاطر می‌آورم روند اشتغال بنده و کارهایی که انجام می‌دادم است که اول از کارگری کردن برای افراد شروع شد ولی بعد از آن با راه‌اندازی یک مغازه تره‌بار با همکاری خانواده به کسب روزی پرداختیم و تقریباً بعد از دو سال بنده از آن‌ها جدا شده و با فرد دیگری به شراکت در این کار ادامه دادم و جالب‌تر این‌که روند پیشرفت تجربی من در این دو سال شراکت سریع‌تر انجام گرفت البته که با مشکلات بسیاری نیز روبرو شده بودم اما حقیقتاً میوه های درخت این مشکلات بزرگ‌تر کردن من بودند و بعد از آن شراکت بنده چند ماهی بیکار شده بودم ولی به کارهای عقب‌افتاده و دانشگاهم که به حاشیه رفته بود ادامه دادم و در اواخر دانشگاه که آن را به‌خوبی جمع‌وجور کردم، مغازه ای را مستقلاً راه اندازی نمودم و آن سکویی بود برای نمایش استعدادها توانایی‌ها و تجارب خودم که با مدیریت آن توانستم به شخصیتی بهتر و موفق تر تبدیل شوم

      مورد دیگر نیز همین عضویت در سایت است که چقدر زیبا و سریع روند تکاملی رشد درونی‌ام انجام می‌شود و من هرروز دیدگاه بهتر و بزرگ‌تری پیدا می‌کنم

      از همراهی با همه شما عزیزان بی‌نهایت خرسندم

      شاد باشید ✌😉

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Mami1 گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    به نام خدای فراوانی ها

    سلام استادان عزیزم

    سپاسگزار خداوند مهربانم هستم ک هر لحظه منرو داره حمایت میکنه تا تو این مسیر بیشتر رشد کنم و ب نعمت ها و ثروت های بیشتری دست پیدا کنم..

    ..

    ..

    من میتونم بگم قانون تکامل رو با گوشت و پوست و استخونم یاد گرفتم و میدونم ک تخلف از قانون تکامل یعنی له شدن زیر چرخ دنده های جهان هستی و میدونم ک اگ بخوای ره صد ساله رو یک شبه بری پاسخ سختی از جهان خواهی گرفت…

    در مورد لاغر شدن و رسیدن ب اندام مناسب واقعا این موضوع رو درک کردم بارها شاید صد مرتبه شده قرص و آمپول و رزیم های ده روزه گرفتم تا بخوام قانون هستی رو دور بزنم و نخوام با مسائلم ب عنوان عاملی ک باعث رشدم میشه برخورد کنم و یه روزه دوروزه لاغر بشم اما پاسخ جهان همیشه یکی بوده من بازهم چاقتر از قبل شدم و انگیزم رو هم از دست دادم و اعتماد ب نفسمم خرد و خاکشیر شده پاسخی سخت از جهان دریافت کردم چون نخواستم اصولش رو رعایت کنم ..

    الان مدتیه یه برنامه چند دقیقه ای ورزش دانلود کردم و دارم انجامش میدم و کمی از حجم غذام رو کم کردم و شب ها با خواهرم پیاده روی میریم و راجع ب قوانین باهم صحبت میکنیم و کلی میخندیم و لحظات فوق العاده ای رو سپری میکنیم.. و حالا چند کیلو تونستم ب راحتی و با رعایت قانون تکامل لاغر بشم و انگیزه و انرزی بالایی هم دارم برای رفتن رو ب جلو و رسیدن ب وزن ایده آلم..

    در مورد درک قوانینم شده بارها یه فایل و گوش کردم و با خودم گفتم دیگ فایلای استاد رو گوش نمیدم چون حرفاش کفر آمیزه و اینا بعد ک از این آموزه ها فاصله گرفتم و دور شدم و خلاصه حسابی رفتم تو باتلاق دوباره برگشتم و آروم آروم شروع کردم و بعد اصلا تعجب کردم ک چرا من اون زمان همچین برداشتی از صحبت های استاد داشتم…این مورد هم مدتیه چون دارم هر روز ب ذهنم خوراک توحیدی میدم تونستم کنترل کنم ولی خب مطمئنم اگ یک روزی بخوام پام رو بالاتر از حد الانم بزارم باز پاسخ سختی دریافت خواهم کرد…

    ..

    ولی خب در مورد پیشبرد کسب و کارم ب لطف الله یکتا تونستم خیلی هوشمندانه پیش برم و خب در عرض سه سال ب لطف خدا و ساخت باورهای توحیدی تونستم خوب پیش برم و تو تله یه شبه میلیاردر شدن گیر نکردم و آروم و آهسته رشد کنم..

    ..

    من این فایلا رو فک کنم چندمین مرتبه است ک گوش میدم ولی دلم میخواست از نتایجم بیام کامنت بزارم ..

    من دارم پیشرفت میکنم

    من دارم میرم رو ب جلو

    من دارم روز ب روز موفق تر میشم

    و ایمان دارم تا زمانی ک در مسیر توحید هستم شرایط برام همینطور فوق العاده و جادویی خواهد بود..

    ..

    عاشقتونم و سپاسگزار الله هستم ک منرو با این آگاهی ها گره زده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3098 روز

      سلام دوست عزیز چقدر خوشحالم که در مسیر لاغر شدن هستی با عشق ورزش کن و نگران هیچی نباش این باورو بساز که من کوه چربیم باشم با ورزش به راحتی اب میشم من خودم با باورهای درست و ورزش ۱۸ کیلو در کمتر از یک سال وزن کم کردم ۸۹ کیلو بودم اما الان ۷۱ کیلو هستم وزنی که دوست دارم همین وزنه باورش برا خیلیا سخته اما من وزنم دست خودمه به راحتی کم یا زیادش میکنم مطمئنم شما هم همین مسیرو ادامه بدی به وزن دلخواهت میرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سمیه کریمی مهر ماهی گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    سلام به بهترین ها

    چقدر این فایل رو که در نشانه های امروزمن بود نیازداشتم

    تو خیلی از فایلها استاد گفتند که

    کامنت بزارید تا سیو بشه

    و یه روز ی بر میگردید و کامنت هاتون رو میخونید و

    متوجه روند تکاملی خودتون میشید

    و من از یه طرف خوشحال شدم

    چون اولین پاشنه آشیلی که باهاش روبه رو شدم

    این بود که

    من هیچ وقت نخواستم معنای تکامل رو درک کنم

    بخاطر ذات عجولی که داشتم

    طی کردن دوره تکامل در هر چیزی رو وقت گذرونی میدونستم

    و همیشه میخواستم خیلی سریع به همه چیز برسم

    به هر نحوی که شده

    و این اتفاق چند بار افتاد

    به کامنت های قبلی خودم مراجعه میکردم

    و میخوندمشون

    و میدیدم چقدر آماتور بودم اون اوایل

    گرچه از اون زمان زیاد نمیگذره

    و یه گاهی حتی بخاطر کج فهمی ام از قانون یه کامنت هایی گذاشتم

    که به خودم میگفتم

    کاش میشد این رو پاک کنم

    پس فردا که یه آدمی فوق حرفه ای شدم

    افراد میان تو پروفایلم

    نگاه میکنن میگن این ابتدای کار چقدر خنگ بوده

    برای همین به خانم فرهادی زنگ زدم

    و درخواست کردم یه سری از کامنت هام رو پاک کنند

    ایشون گفتند این قانون سایت هست که نمیشه پاک کرد هیچ کامنتی رو

    خوب باز هم ناراحت شدم

    این یعنی همون فرار از گذشته

    دیروز تو پروفایل عمومی خودم گشت میزدم که یهو دیدم کامنت های قبلی من نیست

    هی نگاه کردم پیداشون نمیکردم

    چی به من گذشت تا صبح شد

    انگار یه قسمتی از خودمو گم کرده بودم

    به خانم فرهادی زنگ زدم

    گفتم چراکامنت های من نیست ؟

    گفتند فعلا سایت سنگینه نمیشه تو پروفایلتون همه روداشته باشید برید تو فایلها ، کامنت هاتون رو پیدا کنید

    قطع کردم

    تو دلم گفتم

    آخه مگه میشه ؟

    من تو کدوم فایل بگردم دنبال کامنت ها م ؟

    من زمانیکه حس خوب داشتم

    اون کامنت ها رو نوشته بودم

    دلم میخواد هر وقت میخوام اونها رو بخونم همون حس خوب رو به یاد بیارم

    خیلی کلنجار رفتم با خودم

    نمیخواستم قبول کنم که کامنت ها م رو نبینم و نخونم

    اما این فایل باز شد

    قانون تکامل

    سمیه جان چرا میخواهی با خوندن کامنت هات احساسات قبلی رو تجربه کنی ؟

    چرا حس های خوب جدیدتری نسازی ؟

    دوره تکاملت رو به یادداشته باش اما چرا میخوای برگردی که یادت بیفته کارهای آماتورت چی بوده وقتی الان داری کارهای حرفه ای تری انجام میدی ؟

    روی همین الانت که قویتری کار کن

    مگه دوره عزت نفس رو نگرفتی ؟

    مگه استاد در اون دوره بهت نگفت که برو مرحله بعد ؟

    گذشته خوب یا بد

    بگذر ازش رد شو برو مرحله بعد

    استاد تو سفر به دور آمریکا با یه جمله عطش مریم جان ر و نسبت به اینهمه فیلمبرداری کردن خاموش کردن

    بعدی زیباتره

    بعدی لذت بخش تره

    در انتظار بهتر شدن همه چیز باش

    باور فراوانی رو در خود ت گسترش بده

    فکر میکنی دیگه نمیتونی کامنت های خوب بزاری ؟

    مگه تو دوره کارکردن روی خودت نیستی ؟

    خوب همه چیز بهتر میشه وقتی مستمرداری روی خودت کار میکنی

    اون حس های خوب نه تنها تکرار میشه بلکه تعداد دفعاتش هم بیشتر میشه

    چون در مسیر ارسال فرکانس های خوب هستی

    این همه عشق برای فیلمبرداری مریم جان برای اینکه زیبایی ها رو به تصویر بکشن باهمین باور به فراوانی زیبایی تبدیل شد به یه آرامشی که بهش گفت باز فیلم بگیر اما نه با این باور که دیگه این صحنه های زیبا تکرار نمیشن بااین باورکه این رو ببینید و بهتون نشان خواهم داد که صحنه های بعدی که با این فرکانس های جدید میفرستیم چقدر زیباتر خواهندبود

    استاد درست میگن

    ما ممکنه کارهای مشابه انجام بدیم اما این کارهای مشابه نتایج متفاوتی خواهند داشت چون همون کارهای مشابه از فیلتر باورهای متفاوت رد میشن

    من شاید همون کامنت هایی که در اوج احساسات بودم ونوشتم بخونم به حس خوب برسم اما فقط به این فکر کردم که اگر اون اتفاقات رو باباورهای جدیدم تجربه کنم چقدراحساسم زیبا تر و پایدار تر خواهد بود ؟

    من نباید با اون کامنت به حس خوب برسم

    هدف این هست که با هر چیزی به حس خوب مداوم ومستمر برسیم

    یعنی استا د به ماگفتند کامنت ها رو بخون ببین که تونستی دوره تکامل رو طی کنی و به رشد برسی ، پس ، باز هم میتونی . وقتی این موفقیت رو کسب کردی اعتماد به نفست میره بالاتر و میفهمی ،باز هم میتونی به دستش بیاری و اگر به دستش آوردی باید روی اینکه این دستاوردها به ثبات برسن باتکرار به تکرار برسند ،کار کنی

    خیلی امروز این موضوع که چرا کامنت های قبلیم رو نمیتونم ببینم فکر کردم

    حتی برای بعضی هاشون دلتنگ شدم

    متوجه شدم اون جاهایی که دلتنگ شدم

    چون اون حس خوب رو خیلی وقت بوده تجربه نکرده بودم

    به جای اینکه بشینم به نبودن ها فکر کنم به این فکر کردم که چرا نباید حس های خوبی که بهشون علاقه دارم رو تکرار نکنم ؟

    چرا باید دلتنگ یه قسمت های زندگیم بشم که خیلی بهم خوش گذشته ؟

    مگه نمیتونم اون لحظه ها رو تکرار کنم ؟

    اگر نمیتونم و به اون احساسات خوب علاقه دارم باید خلقشون کنم

    پس این تضاد هم از من یه چیزهایی رو گرفت

    کامنت های نازنینم در فضای سایت گم شدن

    اما گم شدن تا من برم حس های خوب بیشتری بسازم

    و بیام کامنت های با فرکانس های بالاتری بزارم

    و حس های خوبم روتکرار کنم

    و تکرار کنم

    و حس های خوب تازه در خودم متولد کنم

    یه جورایی کار داره زمان میبره اما

    خوبیش اینه که خصلت تنوع طلبی رو در من ارضا می کنه

    اگر دل به دل همون احساسات خوب تکراری قبلی میدادم

    قطعا بعد از یه مدت تکراری میشدن برام

    اما استاد تو این سایت از افرادی مثل من که عطش دارند که هر چی زودتر ورژن جدیدشون رو ببینند تغییرات سریع تر و بنیادی تر میخوان

    و باید بار های گذشته رو پایین گذاشت

    و سبکتر رفت که سریعتر رسید

    این بارهای گذشته هم میتونه منفی های زندگیمون باشه

    و حتی وقتی لول ما بالاتر میره

    میتونه یه سری علاقه مندیها باشه

    این برای من ترسناک بود

    چون از خیلی وقت پیش میدونستم

    زمانی فرا میرسه که من به راحتی از منفی ها میگذرم وکنارشون میزارم

    و این ر و میدونستم

    زمانی میاد که

    علاقه مندیهای من

    جلوی دست و پای من رو برای رشدم میگیرن

    و باید از یه سری علاقه مندیها م بگذرم

    و اینجاست که یه سری ها جا میمونند و وارد مرحله بعدی نمیشن

    چون این قسمت که باید از علاقه مندیها بگذری

    دقیقا زمانی هست که باید ایمان داشته باشی که خداوند عشق بازی های جدیدی رو برای تو در نظر گرفته

    که این ایمان ممکنه سخت به دست بیاد و یا گاهی اصلا نباشه

    اگر سمیه قراره دوره تکامل خودش رو بگذرونه برای رسیدن به ورژن جدید

    باید هر باری که جهان بهش میگه بزار زمین بزاره زمین تا بتونه بلند تر پرواز کنه

    این بار

    یه گاهی میشه منزجر کننده ترین باورها یه گاهی میشه محبوب ترین علاقه مندی ها

    فرقی نداره

    من نمیدونم خیرو صلاح کارو زندگی من کجاست

    اما یه خواسته هایی رو به خدا عرضه کردم

    و برای رسیدن به اون خواسته ها خدا خودش میدونه

    کدوم بار رو از روی شونه های من برداره تا من بتونم برم جلو

    شاید نباید برم هی کامنت های قبلیم رو چک کنم

    هر باوری لازم بود تواون کامنت ها بسازم ساختم

    باید دنبال باورهای جدیدتر

    احساسات خوب جدیدتر

    باشم

    برای رفتن به مرحله بعد باید آماده میبودم

    شاید حواسم نبوده

    و این مرحله رو به خوبی گذروندم

    دقیقاً درسته که شما روی خودت کار کن

    خدا خودش یه سری کارها رو برات انجام میده

    با آغوش باز میپذیرم این جهش به سمت جلو رو

    و حتما از تکامل بچه های سایت استفاده میکنم

    به دو دلیل با خوندن چند تا کامنت تو سایت از یک نفر میتونم روند تکاملش رو ببینم و انگیزه بگیرم

    و دلیل دوم میبینم بعضی ها چقدر راحت بعد از یه زمان روی اوج بودن همه چیز رو رها کردند و رفتن وادامه ندادن

    اون جا به خودم میگم

    روی اوج بودن و کامنت گذاشتن دلیل بر این نشه که مبادا فکرکنی دیگه همه چیز رو یاد گرفتی و به قول معروف تو شادی پس از گُل زدنت گیرکنی و یهو به خودت بیایی و ببینی اززندگی داری سیلی میخوری

    سیلی برای اینکه بهت بگه بابا

    یه جایی داشتی میرفتیاااااااااااا حواست هست ؟

    چرا گیر کردی توخوشیه همین چند لحظه ؟

    امیدوارم تو این مسیر زیبا پذیرش هر اتفاقی رو داشته باشم

    و همه چیز رو در راستای رشد خودم ببینم

    امیدوار م بتونم هیچ مقاومتی نداشته باشم

    قلبم رو باز بزاره

    و به خدا اجازه بدم

    از هر راهی که میدونه راحت تر هست

    من رو به خواسته هام برسونه

    خدایا ممنونم بخاطر این قانون بینظیر

    واقعا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 2373 روز

      سلام و درود فراوان خداوند بر سمیه خانم عزیزم… خدا رو بی نهایت شاکرم که منو به این کامنت بینظیرت هدایت کرد… اصلاً من هیچ برنامه ای نداشتم که بیام این صفحه… به صورت زنجیره وار و صفحه به صفحه اتفاقی رسیدم به کامنت شما… میخواستم که کامنت پایینی (الهام عزیز) رو بخونم که نمی‌دونم چی شد که یه حسی بهم گفت یه نگاه به کامنت شما بندازم… نمیدونی چقدر لذت بردم از خوندنش. خیلی لذت بردم..خیلی عالی درک و فهم خودتون رو نسبت به روند تکاملی تون نوشتید…رصد کردن پیشرفت«خود» کار هر کسی نیست… بهت تبریک میگم شما فوق العاده اید دختر. قبلترها به صفحه پروفایلون هدایت شدم.. خیلی از نوشتار های بینظیرت رو مطالعه کردم و کلی ازشون بهره بردم، خیلی عالی مینویسی. سمیه عزیزم، من خودم آدم عجیب غریبیم و تفاوت زیادی با بقیه دارم… طیف شخصیتی گسترده ای دارم، سلایق و استعدادهای بی نهایتی دارم، بی نهایت تنوع طلب، بی نهایت کمال گرا و ایده آل گرا(که اصلاً خوب نیست و دارم از مدار کمال گرایی خارج میشم)، گاهی در میانه مسیر از شدت عجله گیج میشم و انگار فرصتی ندارم… خوب افرادی مثل شما رو درک میکنم؛ دوست دارید هر چیز جدیدی رو تجربه کنید و از زندگی تمام و کمال نهایت لذت رو ببرید درسته؟دوست دارید تند تند به مدارهای بالاتر صعود کنید… دوست دارید هر چه سریعتر به ثروت عظیم، آزادی مکانی و زمانی برسید… خواسته های نامحدودی دارید درسته؟ … عین خودمی…. منم آنقدر تشنه پیشرفت و صعود به مدارهای بالاتر هستم که آرام و قرار ندارم… عجله زیاد گاهی بهم سردرگمی و پریشانی میده… سمیه عزیزم بهتره که یسری ترمز های نامرئی که توی وجودمونه رو پیدا کنیم و بکشیمشون پایین اونوقت سبک بار تر آسون تر و سریعتر حرکت میکنیم… عبارات تاکیدی و صرفاً فایل گوش دادن کافی نیست، ایمان(باور)+عمل قطعا نتیجه های باورنکردنی داره… بهتره که بجای اینکه عجله کنیم به خودمون تلقین کنیم که صبوریم و اجازه میدیم که تکاملمون طی شه… من همیشه به خودم میگم که: میلاد اصلا نگران هیچی نباش تو خودتو به خدا سپردی، تو به هدایت دقیق الله ایمان داری،اونه که پروردگاره، پرودگار وظیفش چیه؟ پرورشه… خدا داره عین گل و درخت پرورشمون میده تا بزرگ و بزرگ تر و تنومندتر شیم…

      بهتره که به جای اینکه حسرت گذشته رو بخوریم یا نگران آینده، از «حال» لذت ببریم… سمیه جان نمیگم که صرفا تکامل گرا باشیم، میگم از تجربه «حال» نهایت لذت رو ببریم…توی لحظه بودن هم کار هر کسی نیست به هر میزان که در لحظه باشیم شادتر و سرزنده تر و امیدوار تریم… سپاس گزاری و قدر دانی معجزه میکنه… سمیه عزیزم میدونم که توی دوره اعجاب انگیز دوازده قدم هستی، یه نگاه به یک سال پیشت بنداز…به چند ماه پیش… قطعا کلی تغییرات چشمگیر توی همه ابعاد زندگیت داشتی و خودت هم ازشون بیخبری…بخدا… اصلاً بیا چند روز وقت بذار و تک تک پیشرفت ها و تغییراتت رو ریز به ریز چک کن… دیوانه میشی… تغییر که چه عرض کنم «دگردیسی» کردی… من خودم توی همین بازه تقریباً دو ماهه اخیر که وارد این باغ بهشتی شدم، آنچنان تغییراتی و پیشرفتی داشتم که باورم نمیشه… هنوز هنگم…تعهد و انگیزه و اشتیاق سوزان خواب و خوراک رو ازم گرفته… نتایج و تغیراتم رو بزرگ و ارزشمند میبینم و سعی میکنم که خیلی خودمو با دیگران مقایسه نکنم… فکر کنم مثل خودم، زیاد خودتو مقایسه میکنی با دیگران…این طبیعیه همه آدما اینطورین… خیلی باید روی این پاشنه آشیلم کار کنم…

      اگر بخوایم که زودتر و با شتاب بیشتری صعود کنیم و به مدارهای والاتری هدایت شیم، باید با شدت بیشتری تغییر کنیم… فیزیک کوانتوم؛ باید انرژی بیشتری به یه ذره بدی تا به مدار های بالاتری منقل شه…هرچقدر بیشتر انرژی بزاریم و هرچقدر بیشتر با جون و دل مایه بذاریم سریعتر و با شتاب بیشتری رشد میکنیم… تو محشری دختر…محشر… کامنت بینظیرت رو سیو کردم… امیدوارم که به تک تک خواسته هات برسی … قانون رو دوباره برای خودم مرور میکنم؛ هر کس متناسب با کانون توجهش در مداری قرار میگیره… توی اون مدار یسری آگاهی ها و ایده ها بهش الهام میشه…با عمل به اون ایده و الهامات به مرحله و مدارهای بالاتر میره…

      این سیکل همواره تکرار میشه در هر مدار…

      از ته دلم شما بانوی عزتمند و ارزشمند رو تحسین میکنم

      شادترین موفق ترین باارزشترین و الهام بخش ترین فرد زندگی خودت باشی سمیه خانم عزیزم

      abasmanesh.com

      یه حسی بهم گفت لینک کامنت یکی از دوستای گولمون به نام پریا رو برات بذارم…حتما کامنتش رو بخون… خیلی عالی توضیح داده

      در آغوش خداوندگار عشق و مهربانی سمیه خانم دوست داشتنی💖💜❤😘😍😊

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    عزیز من !

    سلام

    یادت هست که اخیرا ایده ای در تو شکل گرفته بود که می گفت اگر تو نتونی از اونچه که در اختیار داری لذت ببری و خواسته ات را تجربه کنی ، یک توهم ه که فک کنی با تغییر شرایط یا افزایش داشته هات می تونی به خواسته ت و خرسندی برسی ؟

    در واقع این ایده در تایید این صحبت استاد بود که می گفت : باید بتونی از اون جایی که هستی شروع کنی به لذت بردن،

    و با پولی که داری بتونی ثروت بسازی ،

    و با داشته هایی که داری بتونی ایده هات رو عملی کنی،

    و نکات مثبت رو در وضعیتی که داری ببینی ،

    و در روابط فعلی ت به صلح برسی ،

    و سپاسگزاری رو تو همین موقعیت کنونی ت حس کنی ،

    و حضور خداوند رو در همینی که هستی ببینی و لمس کنی

    نه اینکه به قول استاد بگی :

    این پول ه اگه دستم بیاد ،

    این وسیله ی جدید رو اگه داشته باشم ،

    این وضعیت رو اگر تجربه کنم ،

    این آدم اگه از زندگی م بره،

    این ویژگی ها رو اگر در خودم ایجاد کنم،

    اونوقته که به خوشبختی و به رضایت و به عشق و به معنویت و به لذت و به خداوند … می رسم

    و این یعنی ایده و هدایتی که خداوند برای تجربه ی حس خوب و احساس خوشبختی به تو الهام می کنه همیشه هماهنگ و مطابق شرایط ت هست و کاملا با امکاناتی که داری هم خوانی و سنخیّت داره .

    این یکی از آگاهی های اخیری بود که درک ش کرده بودی : اینکه الهامات خداوند مطابق شرایط فعلی تو هست . و تو در همین نقطه ای که هستی می تونی اجراشون کنی.

    در واقع یکی از معیارهای تشخیص اینکه آیا این ایده از سمت خداست یا از طرف شیطان در همین سوال قرار داره که آیا « میشه با همین امکاناتی که داری شروع و عملی ش کنی » یا نه ؟

    یعنی تو متوجه شدی که

    اگر مثلا ایده ی پخت یه غذا به ذهنت میاد درست ش اینه که تو بتونی با هرآنچه که اون لحظه در اختیار داری یه غذای خوشمزه درست کنی و اون وقته که درس های جدید می‌گیری و خلاقیت ت در آشپزی رشد می کنه و عملکرد متفاوتی رو تجربه می کنی و شاید به هدف الهامی که خداوند بهت کرد می رسی نه اینکه بگی وقتی که فلان مواد و فلان وسیله ی آشپزی و فلان آشپزخونه و … می داشتم امکان ش بود و در وضعیت فعلی امکان پذیر نیست پس بهتره برم فلان وسیله رو قسطی بخرم و فلان امکان رو با چک به آشپزخونه م اضافه کنم و یا … تا همه چیز برای اجرای ایده های کدبانو گری م مهیا بشه .

    یا

    اگر مثلا ایده ی طبیعت گردی و سفر میاد به ذهنت با این جزییات که تو می تونی با همین شرایطی که داری اجرا و عملی ش کنی ، یعنی با همین کفشی که داری و کوله پشتی ت و لوازمی که در اختیار داری تصمیم بگیری و بری و لذت ماجراجویی رو تو همین زمین های کشاورزی دور و بر خونه ت تجربه کنی ، این ایده ایده ای از طرف خداوند ه . که با شرایط کنونی تو هم خونی داره و تو در واقع با اجرا کردنش در راه تکامل خودت برای «جستجوگر خوشبختی و زیبایی ها بودن» در جایی که هستی، قدم میذاری .

    و از همه مهم تر از شتاب و نگرانی به دوری و برای عمل بهش آرامش داری .

    اما اگر این نگرانی ها به سراغ ت بیاد که بدون وسیله نقلیه نمیشه بیرون رفت و تفریح کرد و این چه زندگی خسته کننده ایه ! و نتیجه بگیری که دلیل کسالت و نداشتن ماجراجویی و هیجان و تفریح تو زندگی ت نداشتن وسیله نقلیه ست و بهتره بری وام بگیری و یه موتور یا ماشین دست دوم بخری تا خیالت راحت بشه و بتونی به تفریح و سفر بپردازی و از زندگی ت لذت ببری کاملا مشخص ه که مسیرت اشتباه ه .

    در واقع تو تکامل خودت رو در مورد طبیعت گردی و سفر و لذت بردن از داشته ها طی نکردی و فکر می کنی که همه چیز صرفا با داشتن ماشین و وسیله نقلیه حل میشه.

    در حالی که اینطور نیست . تو وقتی می تونی از طبیعت گردی و بیرون رفتن لذت ببری که باور لذت بردن و تمرکز بر زیبایی ها و دیدن داشته ها و نعمت ها در تو شکل گرفته باشه ، و الا با باور « کم بود » همیشه جای خالی یک چیز تو رو آزار خواهد داد و به تو اجازه ی لذت بردن رو نمیده و عملا با روحیه ی غرغرو بودن حتا در بهشت هم به تو به اندازه ی کافی خوش نخواهد گذشت .

    یا مثلاً تو قصد داری از مطالب سایت استفاده کنی و دیدگاه بنویسی و به عشق ت در مورد نویسندگی بپردازی و کاری که دوست ش داری رو انجام بدی ، این ایده به نظرت میاد که شرایط ت به اندازه ی کافی مهیا نیست برای این خواسته ، پس بهتر ه صبر کنی تا هر وقت لب تاپ داشتی و می تونستی راحت مطلب بنویسی و ویرایش کنی، وقت آزاد و خلوت بیشتر فراهم شد و اتاق مخصوص داشتی و … اون وقت ایده ت رو عملی کنی . در حالی که دیدگاه خداوند و جهان چیز دیگری ه . در واقع تو وقتی بخاطر عشقی که داری حاضر بشی قدم در راه بذاری و قدم به قدم تکامل ت رو پیش ببری و از داشته هات که کاغذ و قلم و یه گوشی هوشمند عالی با اندازه صفحه ی مناسب و همین خونه و همین وقتی که در اختیار داری و … هست ، نهایت استفاده رو ببری اتفاق بزرگی در درونت می افته و اون اینه که تو شروع می کنی به آموختن درس هات و آماده میشی برای رفتن به مرحله ی بعدی و دریافت نعمت های بیشتر .

    و یا اینکه اگر تو در همین روابطی که هستی بتونی عشق بدون وابستگی رو تمرین کنی و تمرین کنی که هرروز به دنبال کشف نکات مثبت و زیبایی های روابط و آدمهای دور و برت باشی و وجودت رو بزرگ کنی اون وقت می تونی در جمع صالحان و انسان های باتقوایی قرار بگیری که در دیدن و تحسین کردن زیبایی ها و خوبی های آدم ها به مهارت رسیدن .

    و یا …

    یادت هست یه روز مریم جان شایسته تو سریال زندگی در بهشت چه تعریفی از سپاسگزاری ارایه کرد؟

    گفت : سپاسگزاری یعنی لذت بردن از داشته هات . یعنی استفاده ی عالی کردن از هرآنچه داری .

    پس

    عزیزدلم !

    تو اگر ایمان بیاری در جهان هستی همه چیز درست سر جای خودش هست و آنچه الان داری دقیقا همان چیزی هست که باید داشته باشی ، و تو با سپاسگزاری و لذت بردن هست که به داشته های بیشتر دسترسی پیدا می کنی نه با حرص زدن و طمع داشتن و نگران بودن و شتاب داشتن ، اون وقت به آرامش می رسی .

    اصلا حتا گفتن و خوندن از این اصول تو رو به یه آرامش درونی می رسونه . انگار خیالت راحت میشه . انگار یه نفس از سر راحتی می کشی و به قول استاد : ایده های پول ساز ( ایده های عشق ساز، ایده های لذت ساز ، ایده های سرنوشت ساز ، ایده های رابطه ساز …) در آرامش به سراغ ت میاد و تو قدم به قدم با اجرا شون ظرف وجودی ت رو گسترش میدی . و خودت رو آماده ی بیشتر می کنی.

    اون وقته که وقتی مواد غذایی باکیفیت و آشپزخونه ی عالی داشته باشی نهایت لذت رو می بری و سپاسگزار تر هستی و کلی هم ایده واسه اجرا کردن توش داری .

    اون وقته که وقتی ماشین و موتور داشته باشی بهترین لذت ها رو از داشتن ش می بری و کلی برنامه برای اجرا کردن داری چرا که درونت بزرگ شده ، ظرف ت آماده ی دریافت ایده های بهتر و اجرا کردن شون هست . به قول استاد درس هات رو گرفتی

    اون وقته که داشتن وسیله نقلیه فقط میشه مایه رحمت و برکت نه اسباب زحمت و مشقت .

    اون وقته که وقتی لب تاپ و اتاق شخصی و وقت آزاد رو دریافت کنی، ازش بهترین بهره ها رو می بری چرا که وجودت رشد کرده و آماده ی بهره بری و استفاده ی مفید و اجرای عملی سپاسگزاری ه .

    اون وقته که وقتی پول و ثروتی به دست بیاری برات برکت میاره و تو رو به لذت و شادی و آسایش می رسونه نه به نگرانی و دغدغه و هر که بامش بیش برفش بیشتر .

    وقتی قدم های قبلی رو طی می کنی از فشار و نگرانی خبری نیست . چرا که تو آماده ای.

    مثل بچه ای که آماده ی یادگرفتن جدول ضرب هست ، چون اعداد و جمع زدن و تفریق ش رو درک کرده و به همین منوال ادامه بده آماده ی یادگیری انتگرال و مشتق هم میشه .

    پس عزیز دلم !

    تکامل رو به عنوان ضرورت جهان هستی بپذیر . به عنوان یه نیاز . هر چه در جهان هست در مسیر خیر در حال حرکت ه و خیر ِ یک نوزاد اینه که دوران جنینی خودش رو تمام و کمال پشت سر بذاره تا لذت به دنیا اومدن در نهایت سلامت و شادی رو تجربه کنه .

    خیر ِ یه پروانه اینه که دوران کرم بودن و پیله گی رو تجربه کنه تا پذیرای رنگارنگی و زیبایی و لطافت وجود پروانه ای خودش بشه .

    خیرِ یه بذر اینه که دوران نهان و تاریکی زیر خاک رو با لذت بپذیره و ریشه بزنه تا آماده ی دریافت نور خورشید بدون ترس از وزش باد باشه .

    خیر ِ یه کودک اینه که اول با جیغ زدن و تولید صداهای بی معنی نیازش رو بگه تا ساختار دهان و حنجره ش به مرور بهبود پیدا کنه و آماده ی به زبون آوردن کلمات معنادار بشه و بعد جملات پربار .

    خیر ِ یه گل اینه که غنچه بده و بعد شکوفا بشه .

    خیر ِ یه جوجه اینه که در قالب نطفه در درون تخم شکل بگیره و با گذشت زمان اندام ش کامل بشه و آماده ی فشار آوردن به تخم و خارج شدن از اون و تجربه ی زندگی در دنیای بزرگ تر بشه.

    خیر ِیه انسان اینه که دوران بی پولی و تنگدستی رو تجربه کنه تا خواسته هاش مشخص بشه و باورهای ثروت رو در خودش بسازه و ظرف ش رو بزرگ کنه و آماده ی لذت بردن از رفاه و آسایش بعد از ثروتمندی ش بشه .

    و طبیعی اینه که کرم به پروانه تبدیل بشه

    طبیعی اینه که بذر به درخت تبدیل بشه

    طبیعی اینه یه تخم مرغ جوجه بشه

    طبیعی اینه که نطفه به نوزاد تبدیل بشه

    طبیعی اینه که یه گل شکوفا بشه

    طبیعی اینه که یه کودک به حرف بیاد

    طبیعی اینه که یه انسان ثروتمند بشه

    طبیعی اینه که جهان هرروز بهبود پیدا کنه و رشد و گسترش تجربه کنه

    و اگر هم غیر این اتفاق بیفته یعنی چیزی هست که در طبیعت خلل ایجاد کرده و اجازه نمیده جریان خیر به حرکت دربیاد و کار خودش رو به سرانجام برسونه .

    و شاید هم خیر قرار هست به شکل دیگری به جریان دربیاد که در ادامه در موردش صحبت می کنیم.

    نازنین من !

    این رو هم بدون که تکامل یه وجه دیگه هم داره ، یعنی یه وجه ش اینه که پله پله و قدم به قدم بالقوه به بالفعل بدل بشه که در موردش صحبت کردیم .

    اما وجه دیگه ش اینه که در این مسیر، وجود قوی تر به شکوفایی و ثمردهی و گسترش و رشد برسه . یعنی این مسیر طراحی شده تا قدم به قدم تمام عناصر و موجودات جهان رو رشد بده و از اونچه که هستن قوی ترشون کنه و ضعیف ها و سست ها رو حذف کنه تا آینده ی جهان از الان ش بهتر و پیشرفته تر باشه و موجودات ش تکامل یافته تر .

    پس

    عزیزدلم !

    حالا که این قانون رو متوجه شدی فقط کافیه باهاش هماهنگ بشی .

    کافیه در آرامش باورها و افکار قدرتمند کننده و خدایی رو در وجودت تغذیه کنی و پرورش بدی و خودت رو به منبع و خداوند متصل نگه داری ، اون وقت ایده هایی که بهت الهام میشه و با شرایط لحظه ی فعلی ت هماهنگ ه رو با ایمان اجرا می کنی و پیش میری تا ظرف ت بزرگ تر بشه و آماده ی دریافت آگاهی و الهام و نعمت بیشتر بشی .

    به این شکل تو، هم با وجه قدم به قدمِ تکامل هماهنگ میشی و هم با وجه « اصل بقای اصلح » تکامل .

    و قطعا طبیعی رشد و موفقیت و ثروت و شکوفایی خواهد بود .

    سپاسگزارم که در این مسیر متعهد می مونی و در مقابل نجواهای ذهن مقاومت و استقامت به خرج میدی .

    دوستت دارم ❤️

    خداوند عاشق توست ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        نرگس پرورش گفته:
        مدت عضویت: 2203 روز

        سلام داریوش مرادی عزیز 🌸

        برادر نازنین عباس‌منشی‌ام 🌼

        سپاسگزارم از شما که دیدگاه های نوشته شده توسط من رو مطالعه کردید و من رو با تحسین صادقانه تون سرشار از حس خوب کردید .

        خدا رو شکر می کنم که در این مسیر قرار گرفتم و توسط بهترین استاد دنیا در حال آموزش دیدن هستم .

        خواسته ی قلبی خودم هم اینه که بتونم قوانین رو بهتر درک کنم و اونها رو در زندگیم به اجرا دربیارم و برای خودم نتایج ارزشمندی رو رقم بزنم و همیشه غرق در این احساس پاک و ناب باشم .

        خوشحالم که در این راه همراهان نازنینی چون شما رو کنار خودم دارم .

        دوستتان دارم ❤️

        خداوند عاشق شماست ❤️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    سلام به قلب پاک و روح آروم و وجود جنگجو و پرتلاشم که برای زندگی خوب و خوشبخت شدن 1 لحظه هم دست از تلاش و مقاومت و ادامه‌ی مسیر برنمیداره.

    امروز روز 6 تعهد 60 روزه ی منه.

    من از 20 مورد شکرگزاری برای اتفاقات امروزم شروع میکنم کم کم به لطف خدا آنچه که باید بخوانم نوشته میشود

    1/خدایا شکرت که پرسپولیس امروز برد و خیییییلی خوشحال شدم و بلافاصله با پدرم تماس گرفتم و خوشحالیم رو با اون عزیزم تقسیم کردم

    2/خدایا شکرت که امروز بخاطر تعهدم روی دوره ی عزت نفس کار عقب افتادمو انجام دادم و رفتم بیمه ی شرکت و رسید هارو بهشون تحویل دادم

    3/خدایا شکرت واقعا میبینم دوره ی عزت نفس روی تغییر شخصیتم تأثیر گذاشته و وقتی لولای درب کمد دیواری صدا میده نمیگم ولش کن، و اتفاقات برعکس آچار برداشتم و درستش کردم

    4/خدایا شکرت که امروز محسن همکارم من رو با ماشینش با نهایت احترام و ادب رسوند در خونه ام و با سرویس نیومدم که تو گرما اذیت بشم و یا دیرتر برسم

    5/خدایا شکرت که همکارم حسین سلیمانی من رو با نام آقای خسروی صدا میکنه و احترام و ارزش زیادی برام قائله

    6/خدایا شکرت که امروز وقتی ذهنم شروع کرد به اذیت کردنم و بد کردنه احساسم بلافاصله رفتم دوش گرفتم و زیر دوش با خودم صحبت کردم و حالم خیلی بهتر شد

    7/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که من رو هدایت کردی به تعهد 60 روزه ی روزانه که با تمرکز و جدیت بیشتری توجه ام رو بزارم روی هدفم و روی کنترل کردن ذهنم

    8/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که امروز یکی از دوستای صمیمیم توفیق رو دیدم و قلبم خوشحال شد و خدارو هزاران مرتبه شکرت شخصیتی در وجودم قرار دادی که همکارای قدیمی ام از دیدنم خوشحال میشن و لذت میبرن

    9/پروردگارا از تو ممنون و شکرگذارم بابت انگشتانی که بهم دادی تا از تو شکرگزاری بنویسم

    10/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که امروز نرفتم بالا کار کنم روی چرثقیل و همش تو اتاق خواب بودم و استراحت کردم

    11/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که برای خودم ارزش قائل شدم و کباب کردم و اتفاقاً خیلی هم گشنخ ام بود و از خوردنش لذت بردم

    12/پروردگارا از تو ممنون و سپاسگزارم بابت اینکه بهم یادآوری شد که تو لیاقت و ارزش این رو داری که برات همکارت نسکافه بریزه و همون لحظه ذهنم داشتم روی عزت نفسم کار میکردم و با لذت نسکافه رو خوردم

    13/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که برای کار کردن روی عزت نفسم از همکارانم درخواست میکردم که مثلا لیوانم رو بهم بده، جاقو رو بهم بده و…

    14/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که امروز صبح سم ریختم و همه ی مورچه های دستشویی که میومدن تو خونه کشته شدن و تعداد مورچه ها خیییییلی کم شدن

    15/پروردگارا از تو ممنون و سپاسگزارم که امروز با دقت و لذت فایل سفر به دور آمریکا استاد عباس‌منش و خانم شایسته رو نگاه کردم و نکات ریز و مثبتش رو نوشتم و تمرکزم روی خواسته ام بیشتر وبیشتر شد

    16/خدایا هزاران مرتبه شکرت که روز به روز من رو به خواسته ام نزدیک تر میکنی و اون زندگی رویایی و عاشقانه ای که همیشه دوست داشتم با همسرم داشته باشم رو تجربه میکنم

    17/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که دوش گرفتم و سرحال شدم و از اون کسلی دراومدم

    18/خداوندا هزاران مرتبه شکرت که لباسهامو شستم، پهن کردم و تا کردم توی کمدم و همه رو مرتب کردم

    19/خداوندا شکرت که موتور کولر رو تمیز شستم و بالکن هم خشکن کشیدم

    20/خداوند هزاران مرتبه شکرت که هر شب با لذت و آرامش میخوابم.

    خداوندا من به امید رحمت و بزرگواری تو قلبم رو به تو سپردم و آنچه که در روابطم دوست دارم تجربه کنم رو از تو میخواهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  10. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    به نامِ هدایتگرِ قلب هایی که او را میطلبند⁦❤️⁩

    بازم سلام

    و بازم یه مثال از خودم..

    یادآوری برای خودم:

    با همین امکاناتی که داری همین حالا شروع کن.

    یه بازی روی گوشیم دارم که وقتایی ک میخوام تمرکز کنم میرم سراغش

    الان مشغول بازی بودم و داشتم سخت تلاش میکردم که ابزارهای کمکیش رو آزاد کنم تا با استفاده از اونا بازی رو ببرم، اما پشت سر هم میباختم. چرا؟؟ چون تمرکزم روی آزاد کردنِ چیزی بود که در دسترسم نبود و غافل بودم از چیزایی که همون موقع در دسترس بود. یهو یه لحظه گفتم اصن چرا تمرکزم روی اونیه که ندارم؟! همین حالا و با همین امکاناتی که هست میبرمش. و به محض اینکه اینو گفتم بازی رو بردم اونم سه ستاره😄👍😋😍 ( نکته: ترمز که نداشته باشی اراااااده کنی میشود😍😋👍)

    پس: همین حالا و با همین امکاناتی که داریم، هرچی که هست، هرچقدر که هست، با همونا شروع کنیم. قدم اول هرچقدر کوچیک مهم نیست. قدمِ من کوچیکه اما قدمهای خدا بینهایته..

    تو یه قدم بردار، خدا هزاران هزار قدم بر میداره برات…

    یادمون باشه: ذره ذره اتفاقات و روندِ زندگیمون برامون هدایته. ببینیمش، درکش کنیم، عمل کنیم تا به هدف برسیم. و هدف که خودش یه جهان تعریف داره و در اصل همون مسیره، مسیری که به نورِ ابدی ختم میشه..⁦❤️⁩

    این پیامو نوشتم و خواستم ارسال کنم که ندای درونم گفت صبر کن این پیام هنوز کار داره..! ( یادمون باشه که ندایِ درونمون هست، همیشه هست، باورش که کنیم پیداش میکنیم و میفهمیمش)

    گوشیمو گذاشتم کنار و رفتم سراغ آشپزیم.. اینم بگم که من آشپزیم معرکه اس به لطف خدا. و عاااااشقِ آشپزیم و همیشه همه شیفتهٔ غذاهای من میشن و همه جا تعریف میکنن ازم که این هم لطف خداست که ‌قدرت و هنر هم از اوست و در من تجلی میکند..

    من خیلی با خودم حرف میزنم. حتی یکی از کلیدهای موفقیتم توی یادگیری سریع زبان ها همینه که مدام دارم با خودم حرف میزنم. به فارسی، انگلیسی یا فرانسه. خلاصه که nonstop مشغولِ حرف زدن با خودمم و گاهی سایلنت و گاهی هم بلند حرف میزنم‌. الانم حین آشپزی داشتم با خودم فکر میکردم و حرف میزدم که دیدم خواهرم که حسابی گرسنه بود داره سَرَک میکشه توی آشپزخونه و منتظره غذا آماده بشه. اصولا در چنین مواقعی میگفت: « شعله رو زیاد کن که زودتر بپزه گُشنمه» 😄.. هرچند اینبار نگفت اما من بهش فکر کردم و به یه نکته مهم هدایت شدم. غذا برای اینکه حسابی خوشمزه بشه و جا بیوفته باید زمانِ لازم رو با شرایط مناسب خودش طی کنه تا به اون حد از رضایت طعم و عطر و کیفیت برسه که وقتی اون غذا رو میخورن میگن: « تو آشپزیت معرکه اس دختر».. درسته که مواد و ابزار لازم هم خیلی مهمن اما مهمتر زمانیه که باید طی بشه..

    ما هرچقدر هم مجهز به ابزار حرفه ای و حتی پول و نیروی کار و خلاصه هرچیزی که لازمهٔ کارمونه( کار فقط به معنی شغل نیست، یه واژهٔ کلی شامل همه مسائل)، باشیم، اگر زمان لازم برای تکاملمون رو طی نکنیم چیزی که باید از ما در نمیاد!

    « خشت اول گر نهد معمار کج

    تا ثریا میرود دیوار کج»

    تکامل باید طی بشه. پیله در زمان درست شکافته میشه، بالها زمان لازم دارن تا خشک و قوی بشن و آمادهٔ پرواز. با بالِ پژمرده و ضعیف نمیشه حتی یک قدمِ پروانه ای پرواز کرد.

    من چون روی ابزار در دسترسم تمرکز کردم رفتم مرحله بعد، چون به غذام زمان لازم برای پخت دادم اون غذا دلپذیر و خوشمزه شد و من تحسین شدم و انگیزه گرفتم برای قدمهای بعد و قدرتمندتر ادامه دادم و الان یه آشپزِ حرفه ایم.

    صبر نکتهٔ کلیدیه موفقیته. صبری که آرامش درونشه. نه اینکه بذاریم زمان از دستمون بره، نه! صبر و تأملِ به جا.

    خدایِ جانم

    عاشقتم که حتی با مگسی ما رو هدایت میکنی که میدانم بینهایت راه در این به ظاهر مثال های کوچک نهفته است.

    اینجام باز خواستم پیامو ارسال کنم که یهو گوشیم خاموش شد!! انقدر محو نوشتن بودم که اصلا متوجه نشدم شارژش داره تموم میشه! 😄

    و دقیقا همون موقع این نکته به ذهنم اومد:

    »مثال«

    من معلمم و تدریس میکنم. یکی از مهمترین نکات توی تدریس توانایی بیانِ مثال های درست و به جا و قابل فهم و هرچند ساده اما بسیار راهگشاست. هرچقدر بیان موضوع حرفه ای و کامل باشه باز مثال ها هستند که قضیه رو ملموس میکنن. و همیشه بهترین مثال برای خودِ من اونیه که خودم تجربه اش کردم و حسش کردم. من همیشه سعی میکنم از خودم مثال بزنم چون بنظرم تا خودم چیزی رو با جون و دل درک نکرده باشم نمیتونم برای دیگران درست بیانش کنم ( بماند که فهمیدنِ این مسئله هم چه تکاملِ زیبایی تو زندگیم داشته). و در مقابل از شاگرامم میخواستم که مثال از خودشون بزنن. آدمهایی که بیانِ شیوایی ندارن شاید یه دلیلش همینه که خودشون درکش نکردن، حسش نکردن و برای خودشون هم هنوز نامفهومه. که من خودم هم زمانی همینطور نامفهوم بودم! میدونم که هنوز خیلی نکته تو این تجربه ها برام نهفته اس که باید با طیِ تکاملم بهشون برسم. اما خوشحالم که میدونم که باید صبور و آرام باشم چون پشتم گرمه به خدا…

    یه استادِ خیلی خوب داشتم که همیشه اول تدریسش میگفت:

    « قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی «۲۵»

    (موسى) گفت: پروردگارا! (اکنون که مرا به این کار بزرگ مأمور فرمودى) سینه‌ام را برایم گشاده گردان (و بر صبر و حوصله‌ام بیفزا).

    وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی «۲۶»

    و کارم را برایم آسان فرما.

    وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی «۲۷»

    و گره از زبانم باز نما.

    یَفْقَهُوا قَوْلِی «۲۸»

    تا (آنها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.»

    (سوره طه)

    و من میدیدم چه چه بیانِ شیوایی داره.

    و این چنین شد که من هم از خدا خواستم که سینه ام را گشاده قرار دهد و کارم را برایم آسان گرداند و گره از زبانم بگشاید تا سخنانم را خوب بفهمند… و امید دارم که کلامِ من هم که البته از جانب خدا بر وجودم جاری میشه بر جانها بنشینه که هر چه هست از اوست و ما دستانِ خداوندیم. لایق شویم برای این آسانی ها، برای پذیرفتنِ خدا در درونمان در قلبهایمان⁦❤️⁩

    تمام عمر خدایم هدایتم کرد تا به این لحظاتِ باشکوه برسونتم.. لحظاتی که هر لحظه باشکوهتر میشه ⁦❤️⁩

    ⁦❤️⁩الحمدالله رب العالمین⁦❤️⁩

    ⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

    عاشقانه دوستتان دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      فرزانه دستوریان گفته:
      مدت عضویت: 2259 روز

      به نام خدا

      سلام دوست عزیزم ساناز جان

      دیدگاهت خیلی ارزشمند وتاثیرگذار بود درواقع جواب سوالم بود که خدا هدایتم کرد با خواندن کامنت شما دوست عزیزم .

      من کامنت های روز سفر بعدیم رو نمیخونم تا اینکه خودم کامنت بزارم بعد میخونم که الان یهووی هدایت شدم وخوندم وشد راهنمای من

      هزاران بار ازتون تشکر میکنم دوست عزیزم .

      چقدر خوب بیا کردید

      بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2185 روز

        سلام عزیززززم💖💖💖

        ممنونم دوست خوبم

        من هرچه هست از خدا دارم که خودم هم پاره ای از خدا هستم..

        و خداست که با تمام عظمتش حتی با دستانِ من هدایت میکند…

        هم خودم رو هم دیگر پاره های وجودشو..

        من دیشب در مورد همین کامنتم با دوست قشنگم نگین جانم صحبت کردم و امروز خدام هدایتم کرد بهش باز تا یادآوریم بشه و تأیید کنه هدایت هایی ک درک کرده بودم..

        این کامنت برای خودم هم نشانه بود، تایید بود، هدایت بود، و قطعا باز هم خواهد بود…

        سبحان الله..

        برات خود خدا آرزو میکنم💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖

        الهی شکر💖💖💖💖

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: