همین لحظه بهترین زمان برای شروع است - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

1560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحیده گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدای بی نظیر من شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی و قلبم و روحم رو آروم کردی عاشقتم خداا…

    رد پای روز ششم

    استاد حتی اسم این فایل هم آرامشبخشه، چقدر خدا این زندگی رو قشنگ آفریده که هر لحظه که بخواهیم و اراده کنیم بتونیم شروع کنیم ،شروعی که اگه قدم برداریم و به هدایات توجه کنیم حتما نتیجه ی عالی ای داره و ما از مسیر رسیدن به نتیجه هم لذت بردیم، نه اینکه تمام راه فقط به مقصد فک کنیم و زجر بکشیم واذیت بشیم،

    چقدر عالی که نیازی به مقایسه با هیچکس نداریم ما اگه حرکت کنیم بی نهایت فرصت خدا به ما میده

    من قبلا این قانون تکامل رو نمیفهمیدم و تو زندگی در بهشت شما بسیار عالی این قانون رو به ما نشون دادد، بخصوص در یک قسمت که کامل راجع بهش حرف زدید و در مورد تصاعد هم گفتید فوق العاده بود…

    بارها و بارها در این 28 سال من یه کاری شروع کردم ولی همیشه به خاطر ندونستن این قانون و نگاه کردن به انسان هایی که خیلی زودتر اون مسیر رو شروع کردن ناامید شدم و ادامه ندادم، حتی اون موقع قلبم میگفت که تو الان شروع کنی سال دیگه از الان خودت خیلی جلویی ولی چشم و مغزم اون افرادی که خیلی جلو بودن از منو میدید،همیشه هم فک میکردم فرصت ها محدودن

    ولی الان ایمان دارم با حرکت من فرصت ها به وجود میان یا بهتره بگم فرصتها همیشه هستن به خاطر قانون فراوانی و من فقط باید در مدارش قرار بگیرم، وقتی فک میکردم خیلی عقبم قلبم میگرفت و یکی همش توی سرم نجوای ناامیدی سر میداد و من با عجله و حال بد تند تند کار انجام میدادم و هی نجوا بلندتر میشد و قلب من گرفته تر میشد و انرژیم کمتر میشد تا اونجایی که اصلا رها میکردم… ولی الان دارم با قلب باز و ذهنی آروم در مسیر علاقه م حرکت میکنم و لذت میبرم و دیگه به هیچی فک نمیکنم چون میدونم بقیه چیزها کار من نیست و کار خدای بزرگ و نیرومند من هست…

    یه مورد دیگه توی تکامل که من نمیدونستم این بود که خیلی هارو میدیدم که مثلا کلی خرج خونشون میکنن و اونو بهتر میکنن و قشنگتر و بهتر و راحتتر میکنن و بعد چند وقت میدیدم بدون اینکه قبلا تصمیم داشته باشن یهو خونه رو میفروشن و میرن یه خونه ی بهتر، بعد منم میگفتم وااا خوب تو که میخواستی و میتونستی یه خونه ی بهتر بخری لازم نبود انقد خرج کنی و اذیت بشی، و خودم به این فکر که مثلا چند وقت دیگه پول دستم اومد قراره یه چیز بهتر بخرم از امکاناتی که الان داشتم لذت نمیبردم و استفاده نمیکردم و شرایطو بهتر نمیکردم و هیچ وقتم اون پول دستم نمیومد که چیز بهتر رو بگیرم،ولی الان فهمیدم که اونها اول محیطی که دارن و بهتر میکنن و اینجوری لیاقتشونو به جهان نشون میدن و جهان بهشون پاداش یه خونه ی بهتر و یه شرایط بهتر رو میده

    بازهم از مریم عزیزم سپاسگزارم که این سفرنامه رو درست کرد که ما هدف دار تر فایل های ارزشمند استاد رو گوش بدیم

    و از کامنتهای دوستان هم سپاسگزارم ، بچه ها تو کامنتها حتی نکات مهمه جلسه های قبل هم گفته بودن که من یاذم رفته بود مثلا همون روزه ی ذهنی و من چقدر سپاسگزارم بابت این سایت

    خدایا شکرت

    من این روزها خیلی کارها رو به خدا میسپارم و خدای من ، مهربانترین و قدرت مندترین و تواناترین خدا کارهامو انجام میده و من بیشتر و بیشتر شجاعت پیدا میکنم و ترسهام کمتر و کمتر میشه.و‌ کارها و‌ شرایط با تکیه و اعتماد به خدا به چشمم آسون میاد ،چقدر خوبه تکیه گاهت خدایی باشه که همه چیززز دست اونه، امیدوارم بیشتر و بیشتر بشناسم رب بزرگم رو ،قلبم فقط و فقط جایگاه اون باشه

    در پناه خدای بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2903 روز

    سلام

    روزشمار تحول زندگی من

    روز 6

    قانون تکامل

    از اصلی ترین قوانین جهان هستی که بسیار بسیار فراموش شوندست و خیلی زود آدم یادش میره و حواسش نیست خیلی موقع ها که باید این قانون رعایت بشه تا به موفقیت لذت بخش و پایدار و از راه آسونش رسید

    ما چرا این قانون رو یادمون میره؟

    یکی از دلایلش اینه که ما چشم و هم چشمی یا مقایسه میکنیم خودمون رو و میخوایم به بقیه ثابت کنیم که ماهم تونستیم و ماهم بلدیم و ما هم موفقیم

    این بخاطر ضعف در عزت نفسه که میخوایم به بقیه نشون بدیم که ما تونستیم موفق بشیم و از اونجایی که راه موفقیت از تکامل میگذره، این افراد خیلی سریع دچار افسردگی و ناامیدی میشن و ضربه های سنگین میخورن

    اصلا ما چرا باید خودمون رو مقایسه کنیم با بقیه؟

    ما گذشته ای متفاوت از بقیه آدم ها داریم، ما باورامون با باورهای بقیه ممکنه تو یک سطح نباشه، یکی شاید لازم داشته باشه خیلی رو خودش کار کنه تا به اهدافش برسه، یکی ممکنه با مدت کوتاه تری به اهدافش برسه

    وقتی ما بک گراند هارو لحاظ نمیکنیم و نمیدونیم کجا بودیم و وضعیتمون چی بوده و خودمون رو مقایسه میکنیم با بقیه ای که شاید شرایط متفاوتی با ما داشته باشن، افسرده میشیم، فکر میکنیم قانون ایراد داره، فکر میکنیم برای ما جواب نمیده، فکر میکنیم بلد نیستیم و این حالت آدم رو بشدت سرخورده میکنه و واقعا حالش رو بد میکنه و باعث میشه طرف کلا بیخیال همه چیز بشه

    یا درحالت بدتر ممکنه طرف دست به کار های احمقانه بزنه مثل وام گرفتن، که استاد این موضوع بشدت تو جامعه ایران رواج داره و هرکیو میبینی میفهمی که وام گرفته و درگیره

    و به قول شما استاد وقتی طرف وام میگیره نمیدونه که اگه 100 میلیون وام گرفته، باید 130 میلیون پس بده، و حواسش نیست به حساب و کتاب

    گفتم یکی از مهمترین دلایلش ، مسابقه دادن با بقیه ست، آی فلانی اونکارو کرد ماهم بدوئیم کنیم، فلانی خونه خرید ماهم بدوئیم بخریم تا نگن عقب مونده از زندگی، فلانی ازدواج کرد ماهم بدوئیم با قرض و وام و بدبختی و به زور ازدواج کنیم تا بقیه نگن از زندگی عقب مونده ، تا بقیه نگن سنش رفته بالا، تا بقیه فکر کنن ماهم میتونیم

    وای استاد این حرف مردم زندگی های زیادی رو نابود کرده… و خیلی هم ریشه داره، مخصوصا تو خود من، که خیلی وقتا اصلا متوجه نیستم که این رفتارم ناشی از کمبود عزت نفسمه و حرف مردم مهمه برام، این موضوع حرف مردم بسیار بسیار ریشه دارتر از حرفاست و به این سادگیا نمیشه رفعش کرد و خیلی جاها خودش رو مخفی میکنه و آدم فکر میکنه کاملا حرف مردم براش نیست ولی دقیقا همون لحظه داره برای حرف مردم زندگی میکنه!!

    این اتفاق برای خودم افتاده، خیلی موقع ها رفتارهایی رو داشتم که فکر میکردم خب من چون حرف مردم برام مهم نیست اینکارو میکنم، ولی میدیدم که دقیقا بخاطر جلب توجهه که دارم اینکارو میکنم

    خیلی ریشه داره این موضوع و خیلی هم سخته تغییر دادنش

    یکی از دلایل رعایت نکردن و فراموش کردن تکامل عزت نفس پایین و حرف مردمه

    یکی دیگه ای دلایلش میتونه عجله باشه، باور به کمبود، تو کامنت قبلم در موردش توضیح دادم و اینجا بازهم توضیح میدم چون ایراد خودمه و میخوام بیشتر روش کار کنم

    اینکه طرف فکر میکنه سنم زیاد شده، مثلا تو بحث ازدواج فکر میکنه باید هرچه سریعتر ازدواج کنم چون این فرصت رو از دست میدم، چون سنم میره بالا و کسی حاضر نمیشه باهام ازدواج کنه، چون بقیه بهم فشار میارن

    فکر میکنه دیر شده، فکر میکنه زمان کمه برای لذت بردن و با کسی بودن و برای برقراری ارتباط،

    فکر میکنه باید هرچه سریعتر کسب و کار بزنم و سریع هم موفق بشم چون زمان کمه و من سنم رفت بالا و پیر شدم!

    و این باورها باعث میشه طرف با احساس بد و با احساس عجله و بدو دیر شد و سنم شد فلان حرکت کنه و طبق قانون اگه با احساس بد اقدام کنیم، 100% به شکست منجر میشه

    این یک قانونه، اگه با احساس بد (مثل عجله، مثل دیر شد، مثل وای عقب موندم، مثل تموم شد) اقدام کنیم، قطعا به شکست منجر میشه، حتی اگه ظاهرش زیبا باشه اون اول

    مثلا طرف وام گرفته و یه عالمه پول دستشه و خوشحاله و کسب و کار میزنه و شاد و شنگوله، اما آروم آروم میبینه که داره سقوط میکنه چون تکامل رو رعایت نکرده و حساب کرده رو چیزی که هنوز نداره،

    میره وام میگیره و یک کسب و کار نوپا میزنه، هنوز اون کسب و کاره رشد نکرده و خودشم هنوز درس هاش رو یاد نگرفته و اصلا درامدی نداره، اما باید سر ماه فلان قدر قسط وامش رو بده!

    باید هزینه های خودش رو داشته باشه و بده!

    باید هزینه های خانوادش رو بده، باید هزینه های کسب و کارش رو بده!

    و این احساس استرس و ترس از اینکه چجوری باید بده، طبق قانون شرایط رو براش بسیار سخت تر میکنه و به قول شما استاد دست به کارهای نامناسب میزنه مثل اینکه میره نزول میگیره ، مثل اینکه فرض زیر پاشو میفروشه، و کلا اوضاع وحشتناک میشه

    توی همین بحث ساخت باورها هم خیلی این مورد پیش میاد، برای خودم مخصوصا

    که میخوایم خیلی زود باور ساخته بشه، خیلی زود ثروت بیاد، خیلی زود همه چی عوض بشه، همش دنبال زود و سریع هستیم، و از مسیر لذت نمیبریم و حالمون خوب نیست و اگه حامون خوب نباشه اون باورهای درست اصلا کار نمیکنن و اصلا ساخته نمیشن و اصلا به خواسته هامونم نمیرسیم

    بسیار بسیار این موضوع عجله و دیر شد و زود باش ریشه داره

    تو همه چی هست اصلا

    تو سایت فلانی رو میبینیم که مثلا با 6 ماه عضویت به همه چی رسیده، ولی ما با چند سال عضویت به چیز خاصی در مقایسه با اون نرسیدیم، دیگه به همه چی شک میکنیم، اعتماد به نفسمون نابود میشه، افسرده میشیم، فکر میکنیم راه رو اشتباه رفتیم

    تمامش بخاطر حرف مردم و باور به عدم فراوانیه و درک نکردن قانون

    آقا من باید الان خودم رو با گذشته ی خودم مقایسه کنم، اگه قبلا تو پله ی 1 بودم و اومدم تو این سایت، الان شدم پله ی 100، اما یکی دیگه ممکنه تو پله ی 100 اومده باشه تو این سایت و خیلی سریع شده باشه 500

    ما حق نداریم خودمون رو با بقیه مقایسه کنیم و این یکی از مهمترین قانون هاست تو این مسیر ، که اگه دچار مقایسه نتایج بشیم و حساب و کتاب کنیم خیلی نابود میشه عزت نفسمون و ناامیدی میاد سراغمون

    اما وقتی هر چند وقت یک بار بیایم چکاپ فرکانسی بنویسیم و کار کنیم رو خودمون و ذهنمون رو از بقیه بکشیم بیرون، هر 6 ماه که خودمون رو با قبلمون مقایسه میکنیم میبینیم که بهتر شدیم، هی بهتر هی بهتر هی بهتر

    و وقتی وضعیتمون رو مقایسه میکنیم با گذشتمون میبینیم که خیلی بهتر شدیم انصافا

    مشکل اینجاست که یادمون میره چی بودیم! واقعا درد بزرگیه که یادمون میره قبلا کجا بودیم…چقدر از لحاظ احساس خوب بهتر شدیم، چقدر اعتماد به نفسمون بالاتر رفته، چقدر همه چی بهتر شده

    اما فکر میکنیم هیچ پیشرفتی نکردیم… و برامون عادی میشه، عادی شدن بسیار خطرناکه، فکر میکنیم چیزی که الان هست طبیعیه که باشه!!

    خود شما استاد مدت بسیار زیادی کار میکردید رو خودتون و خیلی هم حالتون خوب بود، بشدت امیدوار بودید، سپاسگزار تر بودید، اعتماد به نفستون بیشتر شده بود و سلامتیتون عالی شده بود، اما از لحاظ مالی و ظاهری هیچ نتیجه ی خاصی نگرفته بودید

    حالا یکی که شمارو میدید اونموقع میگفت که خب تو اصلا نتیجه نگرفتی!!! اما درون شمارو نمیدید

    اصلا یجوری شده بین ماها که نتیجه رو ماشین مدل بالا میبینیم! نتیجه رو خونه 10 میلیاردی میبینیم، معیار هامون وحشتناک اشتباهه و این مورد واقعا خطرناکه برای کسی که داره کارمیکنه رو خودش، خیلی خطرناکه اگه دچار این حالت بشه

    و مثل راه رفتن رو لبه ی پرتگاهه، اگه دچار این موضوع بشیم و اصل قوانین یامون بره خیلی ضربه میخوریم

    باید همیشه خودمون رو با گذشتمون مقایسه کنیم، باید فراوانی خدارو باور کنیم، باید از لحظه لذت ببریم، مقصدی وجود نداره جز اینکه حالمون خوب باشه، تنها مقصد و هدف این دنیا حال خوبه و پاداش حال خوب اهدافیه که میرسیم بهش، نبااااید خودمون رو مقایسه کنیم با هیچکس تو دنیا…باید لذت ببریم، باید گذشتمون رو به خودمون یاداوری کنیم که اصلا من کی بودم؟ کجا بودم؟ اعتماد به نفسم چی بود؟

    حتی ممکنه تا مدت ها از لحاظ مالی به چیزی نرسیم اما بک کار داره درست میشه، داره بنیان زندگیمون و شخصیتمون ساخته میشه، داره سلامتیه بیشتر میشه و اصلا ما مریض نشدیم سالهاست…اعتماد به نفس خیلی بالاتر رفته…آرامش خیلی بیشتر شده…حس خوب خیلی بیشتر شده…امید به آیندمون خیلی خیلی بیشتر شده…توکلمون خیلی بیشتر شده…اما خیلی ها از جمله خودم خیلی موقع ها نمیبینیم اینارو و همش مقایسه میکنیم خودمون رو و تکامل رو یادمون میره و درنتیجه حس و حال دیر شد و عقب موندم و بدو بدو میاد سراغمون و بدبختی ها شروع میشه

    خیلی مهمه این موضوع که تکامل باید طی بشه، و معنی این جمله این نیست که ما یه مدت زیادی حالمون بد باشه و بعد برسیم به هدفمون و بعد حالمون خوب باشه، نه

    ما از همون اول حالمون خوبه و لذت میبریم وزندگی رو زندگی میکنیم، و انگیزه داریم، روحیه بالاتری داریم، اصل زندگی اینه…تمام زندگی اینه، اصلا هدف ها برای اینکه این حس و حال رو ایجاد کنه وجود دارن

    فکر میکنیم که نشستن تو فلان ماشین یا بودن تو فلان خونه یا داشتن فلان موتور خفن باعث میشه احساس آرامش کنیم! اصلا اینطور نیست و به محض اینکه به چیزی برسیم خیلی سریع برامون عادی میشه و اصلا باعث نمیشه احساسمون تغییر کنه

    این موضوع بسیار اساسیه

    یکی دیگه از دلایل طی نکردن تکامل اینه که خب واقعا شاید فکر میکنیم که ثروتمند ها خیلی سریع به اینجا رسیدن و بیل گیتس یهویی ثروتمند شده و یا استاد عباسمنش یهویی شده این

    بنظر من مهمترین دلایل عزت نفس و باور به عدم فراوانیه و اینکه طبیعت و دنیارو نگاه نمیکنیم هست

    درخت ها ، خورشید، زمین، خلقت، رشد انسان از کودکی، یادگیری زبان، ساخت یک ساختمون و همه چیز در این جهان باید تکاملش رو طی کنه و اگه اینارو ببینیم و به خودمون بگیم دیگه اشتباه کم تری میکنیم

    اما استاد بازم به نظر خودم دلیل اصلی ترش عزت نفسه که تکامل رعایت نمیشه، اون مقایسه کردنه، اون چشم و هم چشمی کردنه

    یعنی اگه عزت نفس رشد کنه به مقدار خوبی، ما تکامل رو هم خود به خود رعایت میکنیم…و حل میشه برامون

    اینکه سراغ سنگ بزرگ میریم خب تقریبا فقط برای نشون دادن و ثابت کردن به بقیست، برای اینکه بگیم ماهم بلدیم و ماهم تونستیم!

    این عزت نفس چیه که همه جا نبودنش حس میشه واقعا…

    یا از دیگر دلایل طی نکردن تکامل اینه که ما ندیدیم بکگراند اون طرف رو، اون تلاش های ذهنی مثلا برای استاد عباسمنش رو ما ندیدیم هیچوقت و نخواهیم دید، حالا شما میاید میگید استاد، اما چمیدونم بیل گیتس و امثال اون که نمیان بگن…

    ظاهربینی و اینکه ظواهر داستان رو میبینیم از مهمترین دلایلشه

    اینکه میگن باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی بقیه مقایسه نکن شاید همین باشه دلیلش

    برای من که خیلی این موضوع پاشنه آشیله و واقعا مشکل دارم توش و کامنت گذاشتنامم بخاطر اینه که بیام بخونمشون دوباره

    باور به فراوانی هم بسیار بسیار مهمه تو موضوع تکامل

    اینکه ما میریم سراغ معامله ها و یا موقعیت های به ظاهر پولساز که همش فریب و دروغه، دلیلش اینه که به فراوانی خدا اعتقاد نداریم که آقا همیشه هست، اینجوری نیست الان باشه بعدا نباشه، همیشه فرصت برای ثروتمند شدن بیشتر و بیشتر میشه، همیشه موقعیت هست، تموم نمیشه چیزی، ثروت هر روز و هر روز داره بیشتر میشه

    استاد یه جا خونده بودم:

    فوربس: رشد انفجاری شمار میلیونرهای دلاری در ایران در سایه تحریم و “این بیماری”

    واقعا چطور میشه اینهمه میلیونر دلاری! نه میلیونر تومانی! به این سرعت و به قول فوربس به صورت انفجاری زیاد میشه؟

    این ثروت از کجا میاد واقعا؟

    این چیو نشون میده؟

    نشون میده که منبع بی نهایت خدا پاسخگوی همه هست

    مثلا 20 سال پیش کسی اگه 100 میلیون دلار داشت اولین ثروتمند جهان بود، اما الان اولین ثروتمندان جهان میلیارد دلاری هستن!!

    این ثروت از کجا میاد؟

    این یعنی هرچی پیش بریم فرصت های ثروتمند شدن و ثروت ساختن هر روز داره بیشتر میشه، هر روز این منبع بینهایت خدا داره بیشتر ثروت میده

    چیزی تموم نمیشه و فرصت ها تموم شدنی نیست

    همه چی به صورت توانی رشد میکنه

    فکر کن تو سایه ی این پندمیک و تحریم، یعنی تو بدترین شرایط اونم تو ایران، اینهمه میلیونر دلاری به وجود بیاد….

    این نشون میده همیشه همه چی هست و اصلا نباید طمع کرد و ترسید و عجله کرد برای چیزی، برای هیچ چیز عجله نباید کرد

    این طی کردن تکامل هم به معنی طول کشیدن و طی کردن زمان زیاد نیست

    اولش انرژی و زمان زیادی میبره، اما بعدش که افتاد روی دور خیی با سرعت زیاد جلو میره

    مثل یه ماشین که اولش باید هلش بدی ولی وقتی هل داری سرعتش رفته رفته زیاد و زیاد تر میشه و از 100 متر بر ساعت میرسه به 300 کیلومتر بر ساعت، و این نیازمند ادامه دادن و درک قانونه

    شاید یکی دیگه از دلایل رعایت نکردن تکامل اینه که فکر میکنیم تکامل یعنی طول کشیدن و دیر رسیدن، و بگیم که من حوصلشو ندارم و چه فایده دیر برسم!

    در صورتی که تکامل همراه با تصاعده و وقتی پیش بریم، همه چی باهم رشد میکنه و ضرب میشه باهم و به صورت توانی میره بالا ، 2 میشه 4، 4 میشه 8 ، 8 میشه 16 ، 16 میشه 32 ، 32 میشه 64، 64 میشه 128، 128 میشه 256

    یدونه یدونه یا چند تا چندتا نیست

    اگه یک سال 100 میلیون ساختیم، سال بعد میشه 300 میلیون، سال بعدش میشه 700 میلیون، سال بعدش میشه 1.2 میلیارد

    اینجوری نیست یک سال 100 میلیون، سال بعد 100 میلیون، سال سوم 100 میلیون

    قانون تکامل همراه با تصاعده، اما وقتی میفته رو تصاعد که اون پیک های اولیه رو گذرونده باشیم با انرژی و با امید و با رعایت قانون و حال خوب

    در طی این مسیر هم لذت بردیم و چیزی رو از دست ندادیم و وقتی با تکامل جلو میریم، همه چی آسون بدست میاد، نه با سختی

    پس عجله نکنیم، حساب نکنیم رو چیزی که نداریمش الان و فکر میکنیم بعدا خواهیم داشت، مقایسه نکنیم خودمون رو با بقیه، وام نگیریم، قرض نگیریم، هیچوقت دسته چک نداشته باشیم، به بقیه نگاه نکنیم، آروم باشیم و به خودمون و به گذشته ی خودمون نگاه کنیم و خودمون رو با گذشتمون مقایسه کنیم، هول و ولای دیر شد بدو بدو عجله کن سنت رفت بالا نداشته باشیم، از جایی که هستیم و چیزایی که داریم همین الان شروع کنیم، همیشه اولین قدم شرایطش مهیاست و امکاناتش وجود داره، فراوانی رو کار کنیم رو خودمون، همیشه همه چی به اندازه ی کافی هست، همیشه زمان هست، هیچوقت دیر نیست، هیچوقت چیزی تموم نمیشه، همیشه هست همیشه خواهد بود، فرصت ها همیشه وجود دارن به مقدار بینهایت، تو هر زمینه ای، از جمله ساخت ثروت، از جمله روابط، از جمله سلامتی و…

    آروم باشیم، لذت ببریم، تمرکزمون به خودمون باشه، لذت ببریم، و کاری به هیچکس نداشته باشیم و این احساس خوب باعث میشه خیلی سریع به همه چی برسیم به بهترین شکل و آسون ترین شکل و راحت ترین شکل و هدایتی ترین شکل و حال خوب ترین شکل

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    رها فریادرس گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    سلام ب استاد عزیزم 🌺 مریم نازنین من🌺و همه دوستان مهربون و پر انرژی خانواده بزرگ عباس منش❤️

    چقدر عنوان فایل ،ذهنیتمو راجع ب کسب و کار و بهونه هایی که ذهنم میورد برای شروع کسب و کار ، عوض کرد.

    آخه همیشه اونچیزی که ذهن من باهاش پر شده بود این بود که اگر کسی کسب و کار بزرگی داره و موفق هستش،حتما ارث بهش رسیده یا اینکه از اول پولدار بودن یا پارتی داشتند یا وام گرفتن یا شریک داشتند ،آقازاده بودند و هزار جور باور دیگه که همه از هم مخرب تر بودن.

    راستش من سال۱۴۰۰،زمانی که شهر و زادگاه خودم زندگی میکردم ،تصمیم گرفتم برای اولین بار کار کارمندی و ببوسم بزارم کنار و برم ب سمت کسب و کار خودم.

    اون موقع با اگاهی هایی ک استاد میدادن تا حدی اشنا بودم و میدونستم که باید با هر شرایطی که دارم شروع کنم.

    شاید باورتون نشه با مقدار پس اندازی که داشتم نتونستم تو پاساژ مغازه بزنم،بنابراین با اینکه پدرم گفتن من میتونم بهتون پول بدم،ولی ی حسی بهم گفت رها،تو اگه تونستی ی تومن و تبدیل ب دو تومن کنی پس اونموقع حرفی برای گفتن داری ولی اگه نتونی ،پول پدرت رو هم بر باد میدی.

    منی که خیلی ذهنم مقاوم بود اما کلام و انرژی استاد در این فایل منو کاملا مطمئن کرده بود بنابراین رفتم از ی محله مسکونی شلوغ ،ی مغازه اجاره کردم که خیلی کمتر از اجاره و رهن مغازه های پاساژ بود ،و با خودم گفتم من اروم اروم تکاملمو طی میکنم و تارگت گذاشتم ک سال دیگه من تو پاساژ مغازه میگیرم.

    بعد با حدود چهار ،پنج میلیون تومن اومدم با خوهرم بازار تهران کلی پوشاک زنونه خریدیم و ب مغازمون اد کردیم ،خب مغازمون پر نبود اما همین که داشتیم تلاش میکردیم و باور داشتیم که همه چیز ب درستی پیش خواهد رفت ناامید نبودیم و ادامه دادیم.

    یکی دو ماه اول میومدن تو مغازه و هیچی خرید نمیکردن،ولی اروم اروم با ما اشنا شدند و ارتباط بهتری تونستیم با افراد بگیریم و خیلی مشتری پیدا کردیم و همین خرید از تهران باعث شد حتی فکر اومدن ب تهران ب سرمون بزنه و خب همینم شد.

    برای من هزار تا نکته داشت اون یک سالی که کسب و کارم و از اونچیزی ک داشتم شروع کردم :

    🌺دیدم چقدر من در ارتباط با ادمها ضعیفم،بنابراین روی خودم خیلی کار کردم و هرروز مشتریا عاشقانه حتی بخاطر اینکه من و ببینن میومدن و ما راجع ب کلی مسائل از رژیم،سبک زندگی،… صحبت میکردیم و لابلای اون چقدر خوب ازمون خرید میکردن،چون من صادقانه بهشون میگفتم اقا این کار کیفیتش پایینه ،ولی این کار کیفیتش بالاس.و اونها میگفتن که ما بیشتر شیفته برخورد خوبتون و صداقتتون شدیم😌

    و چقدر این باور رو در ذهنم تقویت کرد که با صداقت هم میشه کلی مشتری گل داشت،چرا عموم جامعه انقدر دروغ میگن موقع فروش ی محصول و الکی غلو میکنن🧐

    🌺چقدر خودم و توانایی هامو شناختم،چقدر متوجه شدم که اگر اراده کنم منم مثل خیلی از ادمهای موفق میتونم پول بدست بیارم و هر روز بهتر از دیروز بشم

    🌺چقدر از دوستان قدیممو دیدم،که سالها همو ندیده بودیم و چون من تبلیغات کردم ،کنجکاو شده بودن و میمودن خرید.و من ازدیدنشون خیلی خوشحال میشدم،خیلیاشون ازدواج کرده بودن،رشد تحصیلی داشتن و حتی اوضاع مالیشون خیلی بهتر شده بود،و اینا همه منو خوشحال و خوشحالتر میکرد و بهم این باور و داد که میشه تغییر داد زندگی رو و من چ زبانی و چ دلی تحسینشون میکردم

    🌺من به هیچ عنوان برای تبلیغات هزینه نکردم،چون قانون و از استاد یاد گرفته بودم و ته دلم با هزینه بر ای تبلیغات اصلا موافق نبود،گاها ذهنم نجواهای مخرب کوبنده ای رو داشت،که برو تبلیغات کن با هزینه و حتی راهکارهای متفاوت،ولی باز من بهش نهایتا گوش ندادم😁

    رفتم توی وُرد ،اسم فروشگاهمو نوشتم و اینستا و شماره تماس و…. نوشتم و بعد با هزینه خیلی خیلی ارزون چاپ کردم،و گفتم حالا رها قورباغه زندگیتو قورت بده🤩بنابراین رفتم تو دلش ،اولش واسم سخت بود که تو خیابان،پارک،پاساژ ب ادمهای غریبه تبلیغات بدم(تراکت مانند بود)،بعد گفتم اگر برای کارت ارزش قائلی باید اینکارو بکنی و من این کار و نوبتی با خواهرم انجام دادیم و چقدر خانمهای زیادی برای دیدن کارامون و حتی خرید و سرزدن های مجدد که کارای جدید رو ببین ب مغازه ما میومدن و فروش خوبی رو داشتیم تجربه میکردیم

    🌺برام درس داشت،منی که هیچ تجربه ای در کار پوشاک نداشتم ،اما روز اول واقعا ب اما و اگرهاش و مسائل اون فکر نکردم بلکه گفتم من باید اینکارو بکنم و انقدر روش فکر میکنم،در مسیر و اگر مسئله ای باشه انقدر پیگیر میشم تا حل شه و من ب شدت بزرگ و بزرگتر شدم

    🌺طبق نیاز با خواهرم ی پیج اینستا زدیم ،و چقدر من خودمو خلاق دیدم ،با خواهرم سناریو برای هر پست طراحی میکردیم مثلا کارای عکاسی از لباسها با ایشون بود و پستهای اموزشی با من بود.

    و چقدر من با نرم افزاری اندرویدی اشنا شدم و کلی تنظیمات رو یاد گرفتم و جسارت اومدن جلو دوربین که ی ملت تو رو ببینن رو در خودم ایجاد کردم و خلاصه پیج خوبی شد و صفر تا صد کار رو خودمون انجام دادیم.و چقدر من اینکارا برام لذت بخش بود

    🌺این وسط من انقدر ادمها با باورهای مخرب رو میدیدم،که شماها مگه چقدره درامدتون ،جمع کنین برین بشین کارمند ی شرکت،اینجا ضرر میکنین و چقدر حس بدشون رو ب ما انتقال میدادن ولی من میدونستم این ی رونده،اگر من همون ماههای اول مغازهرو پس میدادم، یا در مغازمو میبستم چون اصلا مشتری که بخره نداشتم همه تجربه ها رو قطعا نداشتم ،نمیگم همیشه حالم خوب بود گاهی حالم بد میشد ولی این کسب و کار بهم ی درس بزرگ داد،قانون تکامل و عدم توجه ب حرف دیگرانی که پیش فرضهای خطرناک دارند،مهم باور من بود،انگار لج کرده بودم که اقا میشه،شاید باورتون نشه حتی صاحب مغازه وقتی رفتم پای قرارداد گفت برا چ کاری میخواین؟گفتم پوشاک فروشی. گفت صلاح رو شما میدونین ولی بهش فکر کنین من اینجا رو دست صد نفر دادم واسه پوشاک سر دو سه ماه جمع کردن و انقدر ب من فشار اوردن که پول رهن و بهشون دادم،ولی من برای شما ندارم چون رهن داره خرج میشه☺️ ولی ما عقب نکشیدیم و گفتیم مرسی از نگرانیتون،ما تصمیم رو گرفتیم

    🌺بعد از یک سال ،وقتی ما کلی مشتری خوب پیدا کردیم و درامدمون رو ب رشد خوبی بود ،حسی ب سراغ من اومد رها نمون،انگار دریچه قلب من شده بود ی جاده سرسبز که اصلا انتهایی نداره و از لابلای اون جاده و درختان سرسبزس ی نور خیلی خیره کننده ورود پیدا کرده بود،ته ته قلبم گرم بود،انگار وصل وصل بودم،انقدر قشنگ الهامات و دریافت میکردم که مثل ی ادم با تجربه محکم حرفمو میگفتم،اون حس این بود که نمون تو این شهر اینجا برای تو کوچیک😌🤗😘

    بصورت جدی با خواهرم صحبت کردم که کیانا من سهممو میخوام و میرم تهران،من و تو کنار هم خیلی تجربه های خوب داشتیم ولی درونم میگه نمون،ایشون گفت رها ما تازه داریم جا میفتیم،گفتم میدونم من همه چی رو میدونم،ولی من ته ته دلم قرص که تهران مثل یک سکوی پرش برام ،من موندنی نیستم،ب تصمیمت احترام میزارم تو میتونی انتخاب خودتو داشته باشی،ولی خیلی خوشحال میشم با من همراه باشی.

    ایشون خیلی ب فکر فرو رفت ،و بعدها بهم گفت بعد از حرفهای تو من کلی ترس توی وجودم اومد،که بریم تهران،ما ک کسی و نداریم ،خونه کجا،کار کجا،از پس هزینه ها برامدن کجا؟؟

    ولی یه روز بهم گفت رها من فکرامو کردم میام باهات.من انقدر تو رو دوست دارم نمیتونم اینجا باشم و تو اونجا.بالاخره ی چیزی میشه.

    و ما مغازه رو سر سال تحویل دادیم ،صاحب مغازه گفت بهترین مستاجری ک داشتم شما بودین،حتی ما براشون مستاجرم پیدا کردیم و چقدر از مغازه و کلا ملک تعریف کردیم و دو سوته مستاجر با مبلغ بالاتری از ما قرارداد نوشت.

    و اون ادمهایی که گفتن نرین تهران،بدبخت میشین،بر میگردین،پر گرگ،کار کجا بود،هزینه ها،دو تا دخترین……..اگر بگم تا صبح چرندیاتشون و میتونم بگم و چقدر من با خدای درونم در صلح بودم ،انقدر مطمئن بودم،که اصلا ترسی نداشتم .پولای این یک سال رو جمع کردیم ،تنها اومدیم تهران خودمون خونه گرفتیم،بدون پارتی کار خوب پیدا کردیم،نمیگم سختی ها نبود ،بود اما همیشه ب خواهرم میگم من ته سختیای اومدن ب تهران و دیدم پس هر مسئله ای پیش بیاد ما از پسش برمیایم،اما من انگار ی تابلو تو کلم کوبیده بودم چوبی،که خدا روزی منو میده،خدا پارتی منه که کارمو جور کنه،خدا منو تنها نمیزاره.

    من اون زمان در ارتباط با ادمهایی بودم که توقعم این بود که بیان چون حداقل دور شدم حالمو بپرسن ،… اما یاد گرفتم از هیچ احدی توقع نداشته باشم،جهان ب من درسای زیادی و داد ،من در سختترین و بدترین شرایط زندگیم جز خدا هیچ کس رو نداشتم،و درستشم همینه،قربون خدا برم که چقدر ب من درس داد.

    نکته اخر،الان من و خواهرم ب کارایی هدایت شدیم که کلی توانمندیهامونو میبینیم،درامد عالی تر،سبک زندگی بهتر،استقلال مالی رو داریم تجربه میکنیم.

    و خواهرم عین کلامشونه::رهای عزیزم،جان و جهانم من ازت ممنونم که بهم گفتی بیا بریم تهران،چقدر من خودم کم ارزش میدیدم و ب کارای با حقوق پایین هدایت میشدم و پا فشاری و اصرار تو که خودت میری تهران ،اون تابو رو در ذهن من شکست(البته بگم ایشون خیلی رو خودش کار کرد،فایلهای استاد و دائم ما گوش میدادیم)و من فقط یک وسیله بودم.

    خدایا شکرت بخاطر همه چیز زندگیم🧿🧿🧿🧿

    دوستون دارم ی عالمه😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    تجربه من از شروع کار با امکانات فعلی

    سلام ب استاد و همه دوستان

    اولین سال تحصیلی که در زمان کرونا شروع شد ( سال ٩٩) من باردار بودم و پسرم ب کلاس دوم میرفت

    چون مدارس انلاین بود من از شهریور تا اوایل مهر خونه مادرم بودم و کتاب های پسرم هم همراهمون نبود

    برای همین توی اینستا دنبال نمونه تمرین میگشتم

    که چشمم ب ی پیج افتاد که دفتر دخترش تزیین میکرد

    من عاشق نقاشی کردنم، از بچکی این کار خیلی دوست داشتم

    ولی امکانات رفتن ب کلاس نداشتم

    بعد از ازدواج هم بخاطر کارم هیچ وقت نشد برم کلاس

    با اینکه کلاس نقاشی توی خیابونی بود که زندگی میکردم ولی ساعتش با کارم تداخل داشت

    ب پول نیاز داشتم و اگر کلاس نقاشی میرفتم دوتا کلاسم از دست میدادم

    خلاصه که چند بار قیمت گرفتم و ساعت پرسیدم ولی نرفتم

    وقتی از سفر برگشتم خونم

    منم شروع کردم ب نقاشی کردن توی دفتر پسرم

    خیلی بهم ارامش میداد

    با ی مدادرنگی ١٢ رنگ ایرانی معمولی

    بهم الهام شد ک منم اونارو برای ایده بذارم توی پیج اینستام

    ی پیج هنری ( نمد دوزی) قدیمی داشتم

    تمام پستها رو پاک کردم، فالور و فالووینگ ها رو صفر کردم و شروع کردم ب گذاشتن نقاشی های

    و در مدت خیلی کوتاه امار پیجم از منفی ب مثبت رشد کرد

    ناگفته نمونه من هر روز توی این مسیر کار میکردم و تداوم داشتم

    و بعدها خدا دستانی رو میفرستاد که مسیر برام روشن میکردن و میگفتن مثلا کادر املا نقاشی کنم یا جدول بخش و صداکشی برای کلاس اولی ها نقاشی کنم

    خداروشکر من ی ماه و نیم ادامه دادم و اولین تبلیغ از پیجم با مبلغ ١۵ هزار تومن شروع کردم

    بعد با همین پولها رفتم و دوتا بسته مدادرنگی باکیفیت تر خریدم

    خداروشکر روز ب روز مخاطبهام بیشتر و بیشتر شدن

    و در اون سال اول کرونا که خیلیها دم از بدبختی میزدن من کلی پول از راه تبلیغات اینستا و تدریس انلاین زبان دراوردم خدا چندتا مشتری خوش خساب و ادم حسابی ب سمت من هدایت کرد تا دست خدا بشن برای ورود ثروت ب زندگی من

    پولی که من در درعرض ۵ ماه با وجود بارداریم و شرایط پندمیک دراوردم باید بیشتر از ی سال و نیم توی زبانسرا براش جون میکندم و با صدها زبان اموز کوچیک و بزرگ سروکله میزدم

    تازه با چ شرایط ب دست اوردم

    از کار مورد علاقه ام تدریس زبان و نقاشی برای پسرم

    از نظر زمانی ازاد بودم

    و محدودیت مکانی هم نداشتم

    توی خونه و سفر کلاسهام برگزار میکردم چون پی دی اف کتابهام داشتم و اینقدر تو این سالها تدریس کردم که صفحات حفظ بودم

    با پولهایی که ب دست اوردم دوره های انلاین زبان خریدم که از مخیط زبان دور نباشم ، کم کم دوره های مختلف نقاشی انلاین شرکت کردم و میکنم ،

    وسایل بهتر خریدم

    و الان که کارم با اون زمان مقایسه میکنم خیلی رشد داشتم

    خدارو شکر

    خدارو هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    بهار دخت گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    سلام استاد جونم واقعا باید همه حرفاتون رو با طلا نوشت.

    نفست طلاست.

    نفست حقِ.

    این فایلو بخوای بشینی و ازش نکته برداری کنی و بنویسی سه ساعت فقط باید بنویسی و مثال بزنی.

    خیلی از نکاتی رو که گفتین من باهاشون برخورد کردم تو زندگی.

    ی جاهایی هم ضررشون رو دیدم.

    ولی درس های بزرگی ازشون گرفتم.

    واقعا همون کسب تجربه ها میشه که خودتون گفتین.

    سال گذشته من یه سرمایه گذاری کردم ولی پولی رو که سرمایه کردم نتونستم خودشم زنده کنم چه برسه سود،بعدش گفتم خو ما الان دیگه تجربه کسب کردیم و میدونیم میخوایم چکار کنیم .باید دوباره سرمایه گذاری کنیم.

    دوبرابر سرمایه اولیه رو از برادرم گرفتم که یک ماهه برگردونم بهش.

    ولی به خاطر موقعیت بهم ریخته نوروز گذشته کل پول ضرر شد،و انچنان فکری از ما بهم ریخت که همه روزم با احساس بد میگذشت.

    ‌ برای بهتر شدن حالمون ی ملک داشتیم فروختیم و که پول رو برگردوندم.

    الان همون ملک چند برابر شده و شد ضرر رو ضرر.

    کللی قدم های اشتباه پشت هم برداشتم.

    واقعا وقتی که من نتونسته بودم سرمایه اولی رو حتی اصل پولشو دربیارم ،خیلی احمقانه بود که دو برابرش رو سرمایه کنم.

    اومدم قرض کردم و چون تکامل رو طی نکرده بودم و لیاقت داشتن اون پول رو برای خودم درس نکرده بود ،با کله از بالا افتادم.

    بازم بجای توکل به خدا و کمک خواستن از اون اومدم سریع ملکو فروختم و دستان خداوند رو بستم .

    آقا خلاصه کلی درس گرفتم.

    باید پله های نردبون طرقی رو یکی یکی برداشت که پاهات اذیت نشه

    وقتی دوپله یکیش میکنی قدمات درد داره برات. سه تا یکی که میری میوفتی پات میشکنه. چهار تایی که میشه میوفتی خوورد میشی.

    ولی وقتی یه پله یه پله میری همش با احساس خوب و لذت میشه.از مسیرت هم لذت میبری و با بهترین احساس به بهترین ها میرسی.

    خدایا شکرت برای آگاهی هایی که بهم میدی.

    خدایا شکرت برای همه چی💋💋💋

    در پناه خدا ❤

    روز ششم روزشمار زندگی😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2665 روز

    به نام خدای مهربان

    خدایا شکرت به خاطر بروزرسانیهای فایلهای دانلودی، چه بخش های کوچک اما بسیار تاثیرگذاری در این فایل قرار گرفته که در نسخه قدیمی وجود نداشت. مریم خانم به راستی شایسته از شما بی نهایت سپاسگزارم که این بروزرسانی های عالی رو انجام دادی و دست خدای مهربان شدی بابت این اتفاق زیبا و بابت این عشق و صمیمیت و تعهد و پشتکار و پیشرو بودنت بهت تبریک میگم. شما فوق العاده هستی.

    درس های این فایل زندگی ساز:

    جهان مبتنی بر قانونی به نام «تکامل» مدیریت میشه. این قانون میگه که یک چیز برای اینکه به ۱۰۰ برسه باید قدم های قبلیش رو طی کرده باشه. یعنی باید ۹۹ و ۹۸ و ۹۷ عدد های قبلیش طی شده باشه تا بتونه به ۱۰۰ برسه. یعنی برای رسیدن به هر خواسته باید روند های اون خواسته طی بشه و اگر نشه ضربه میخوریم. چرا که نمیشود قانون تکامل رو دور زد. مثل فردی که آمپول میزنه تا عضلاتش باد کنه چون تکاملش رو طی نکرده دو روز که از اون آمپول خبری نباشه دوباره بر میگرده به روز اول و تازه آسیب هم به بدنش زده. اما اگر همین فرد بیاد و قدم ها رو طی کنه و عضلاتش رو آروم آروم بسازه و تقویت کنه این بدن دیگه به این راحتی بر نمیگرده به روز اول چون روندها رو طی کرده. بنابراین لحاظ کردن قانون تکامل در اقداماتی که میخواهیم انجام بدیم بسیار مهم هست. خدایا کمکم که که قانون تکامل را درک و در زندگی ام به خوبی به کارببندم چرا که این قانون بسیار حیاتی هست برای اینکه موفقیت های پایدار کسب کنم. روابط پایدار عالی داشته باشم. در مدار ثروت پایدار قرار بگیرم. الهی شکر که در این مسیر هستم.

    خورشید یک دفعه طلوع نمیکنه یک دفعه غروب نمیکنه

    این جهان هستی و این زمین یک شبه بوجود نیامده و این عظمت حاصل میلیون ها سال تکامل هست

    بک جوجه یک شبه بوجود نمیاد و حدقل با دستگاه بیست و چند روز زمان لازم داره و برای بزرگ شدنش هم همینطور هست یک شبه بزرگ نمیشه و زمان میبره

    هرگز وام نگیریم چرا که وام ها ما رو بیچاره میکنن و بازپرداخت اونها بسیار شرایط سختی هست. چرا که وام گرفتن یعنی من میخوام چیزی رو تهیه کنم که لیاقتش رو الان ندارم.

    اگر اعتقاد داریم که برای انجام فلان کار نیاز هست سرمایه اولیه بالایی داشته باشیم اشتباه میکنیم چرا که تمام افراد ثروتمند جهان از همان امکاناتی که در همان لحظه داشتند استفاده کردند و به ثروت های بسیار بزرگ دست پیدا کردند. هیلتون از همان اتاقی که در خانه خودش درست کرد و ساعت سه نصفه شب میرفت میگفت هتل هتل مسافر خونه کسی نمیخواد؟ و مادر و خواهرش بهش کمک میکردن برای نظافت هتل شد الان بزرگترین هتل دار جهان با نام هتل هیلتون. استیو جابز از انباری خونش شروع به کار کرد و قدم هاش رو طی کرد و به این حد از موفقیت رسید. جف بزوس از جایی شروع کرد که کف زمین سیمانی بوده و قدم هاش رو طی کرد و به این جایگاه عالی رسید. بنابراین همین لحظه بهترین زمان برای شروع است و من تمام امکانات لازم برای شروع کارم رو دارم و اگر ندارم میتوانم با کسب و کار های کوچک تر سرمایه لازم برای انجام آن کارم را ایجاد کنم.

    بهترین و مهمترین درس های تبدیل شدن یک کسب و کار کوچک به یک بیزینس بسیار ثروت ساز همان درس هایی هست که در زمانی که بنگاه کوچک و بی پوله بدست میاد. اون درس هاست که افراد رو به اون جایگاه بالا میرسونه پس از درس ها استقبال کنیم و باهش نجنگیم و بگذاریم تکامل طی بشه

    روی پول پدر حساب نکنیم. برای کارهای روزمرمون برای خواسته هامون انصافا روی هیچ کسی جز خداوند حساب نکنیم و به اون توکل کنیم و حرکت کنیم. و این توکل چه معجزه ای داره

    استاد عباس منش پسر عزیزش، یعنی مایک فوق العاده رو برای خرید وسایلی که میخواست بهش میگفت برو سی دی های کارتونت رو بفروش کنار خیابون و اون وسیله رو بخر اگه این کار رو انجام بدی منم کمکت میکنم.. پسر چقدر شما فوق العاده هستی که این چنین قوانین رو در موییرگی ترین لحظات زندگیتون هم به کار میبری

    هرگز دسته چک نداشته باشیم و چک نکشیم چرا که چک کشیدن یعنی من میخوام چیزی رو بخرم که الان پولش رو ندارم و حساب میکنم که بعدا ممکنه پولش رو داشته باشم و طبق قانون جهان نگرانی نگرانی می آفریند

    فقط در آرامش ذهنی و فکری هست که ایده های ثروتساز بهمون گفته میشه به هین دلیل باید تکامل رو رعایت کنیم

    تکامل به این معنا نیست که دست روی دست بگذاریم و بگیم بزار تکامل طی بشه نه به این معناست که قدم های کوچک و پیوسته رو برداریم.

    نزول آخر خط هست و کسی که نزول میگیره به ته ته ته ته خط رسیده چرا که در مثال مبل خریدن اگر شما نزول کنی استرس و نگرانی میگیری که آبروم میره (منطقی هست کاملا) میری مبلت رو با قیمت بسیار پایین میفروشی و هم پولت رو از دست دادی و هم مبلت رو از دست دادی

    داستان های های مربوط به تکامل:

    من چند سال پیش این رویا در وجودم ایجاد شد که میخوام اندام زیبایی داشته باشم. و یکی از زیبایی هایی که خیلی دوست داشتم در بدنم داشته باشم SixPack هست. برای اینکه به این هدف دست پیدا کنم یک اپلیکشن اندروید پیدا کردم (خدا ما رو هدایت میکنه) که روزانه به مدت کمتر از ۲۰ دقیقه تمرین های مربوط به ساخت سیکس پک رو آموزش میداد. و جالب این بود که یک ریمایندر داشت که سر ساعت مشخص صدات میکرد که بری ورزش کنی و از طرفی تمرینات از سطح بسیار ساده ای (الان برام سادست اون موقع برای شروع یادم هست که کمی فشار وارد کرد) شروع شد و هر روز به تعداد اون حرکات فقط دو تا اضافه میکرد. یعنی مثلا تمرین یک، سه تا راند ۶ تایی بود. فردا همین تمرین میشد سه تا راند هشت تایی. و این حدد نهایتا در روزهای بعدی به ۱۰ یا ۱۲ حتم میشد و تمرین بعدی قرار داده میشد. و نوشته بود الان تو سطح easy هست و برای اینکه بری سطح medium باید ۳۰ یا ۶۰ روز تمرینات easy رو کامل کنی و بعدش برای اینکه به سطح pro بری باید در سطح medium تمرینات رو کامل کرده باشی و روزها رو گذرونده باشی. یعنی اینطور نبود که روز اول بری pro که هیچ بری medium کار کنی چرا که بایستی روند تکاملی طی میشد. و البته همون تمرینات easy هم وقتی به انتهاش میرسیدی برای من سنگین شده بود و فکر کنم تکامل رو توی همون هم کامل رعایت نشده بود یا حداقل برای من اینطوری به نظر میرسید. اما ارزشش رو داشت انصافا. بعد یکی دو ماه که من این تمرینات رو ادامه دادم خط های سیکس پک هام نمایان شد خیلی ضعیف و کوچولو بود. من تمریناتم رو دو سال یا سه سال بعدش از طریق ویدیوهای آموزشی و .. در خونه اجرا کردم و ادامه دادم و الان یک ماه هست که تمرین خاصی روی سیکس پک هام انجام ندادم ولی کاملا خط دار و حرفه ای هستن و یک شبه از بین نمیرن جرا که من روند ها رو در این موضوع طی کردم. دلیل اینکه تونستم چنین رویایی رو به واقعیت تبدیل کنم طی کردن تکامل بود. یعنی من روند ها رو انجام و طی کردم و به همین دلیل نتیجه پایدار گرفتم. این روزشمار تحول زندگی من هم همینطوره. باید هر روز تمرین کنیم فایل گوش بدیم دقت کنیم تامل کنیم سعی کنیم اجرا کنیم و حرکت کنیم در مسیر اهدافمون با این فایلها و بهش توجه کنیم و وقتی داریم این کار رو انجام میدیم باورهایی در ما ایجاد میشه و فرکانس هایی رو به جهان ارسال میکنیم که ما رو به خواسته هامون میرسونه بدون شک. این قانون خداوند هست که فرکانس های من اتفاقات زندگی من رو خلق میکنه و هرچقدر بهتر بتونم فرکانس ارسال کنم از طریق این فایلهای بی نظیر آموزشی میتونم اتفاقات بهتری رو برای خودم ایجاد کنم. درسته بعضی از فایلهاش سنگین هست (مثل فایلهای مربوط به ظلم و کمک و احساس گناه) اما میتونیم اون فایلها رو باز بگذاریم که باز برگردیم بهشون. واقعا عمل کردن به اون نکات تکامل میخواد. ولی باید هر روز یک فایل رو بریم و تمرین کنیم و تعهد داشته باشیم. خدایا ما رو هدایت کن که قوانینت رو اجرا کنیم. خدایا همه ی دوستانم انقدر انرژی و عشق و تعهد بده که بهترین تمرین ها رو انجام بدن و بهترین نتایج پایدار رو بگیرن.

    در مورد تکامل طی نکردن هم، میتونم بگم در همین سایت این اتفاق برام افتاده که بارها خواستم یک دفعه همه ی محصولات رو داشته باشم و همه ی محصولات رو باهم کار کنم و بترکونم. نتایجی هم اومد اما چون فشار زیادی هم بهم وارد کرد متوقف شد. به این نتیجه رسیدم که تمرکز خیلی پخش جواب نمیده و بایستی تمرکزی یک دوره رو جلو بری. یعنی اصل رو بگذاری اون دوره و بیشتر تمرکز کنی روی اون و حالا این وسط ها یک سری هدایت ها هم میشیم به یک سری فایلها که مکمل خوبی هست برای حل مسائل روزمره. برای اینکه از محصولات بتونیم واقعا استفاده کنیم انصافا باید قدم های قبلی رو طی کنیم یعنی تا اونجایی که الان من میدونم بایستی فایلهای دانلودی بخش راهکارها کامنت ها رو مطالعه کنیم. بعضا از دیدگاه من بایستی برخی کتاب ها مثل معجزه سپاسگزاری راندا برن رو هم عمیق کار کرده باشیم چون معجزه میکنه برای درک صحیح فایلها. همچنین بعد از فایلهای دانلودی از محصولات با قیمت پایین تر شروع کنیم و بعد بریم سراغ دوره هایی مثل عزت نفس، عشق و مودت، روان شناسی ثروت، البته هر کسی با توجه به مسئله ای که داره بایستی دوره ها رو انتخاب کنه. استاد عباس منش شما نتایج زندگیت نشون میده که قانون تکامل رو عالی درک کردی و عالی اجرا میکنی چرا که هم شادی هم لذت میبری و هم بی نهایت برکت و نعمت پایدار در زندگیت داری و مشکل خاصی هم برات پیش نمیاد که نشه جمعش کرد. به همین دلیل به عنوان شاگرد شما ازتون درخواست میکنم راهکارهایی رو در سایت پیاده سازی کنید که بتونیم قانون تکامل رو بهتر درک و اجرا کنیم. مثلا همین روزشمار اقدام خیلی سنجیده تری هست برای طی کردن تکامل. یا همون فایل های ۱۰ دقیقه ای سفر به دور آمریکا بسیار سنجیده بود برای طی شدن تکامل من از شما سپاسگزارم.

    تصمیمی که من میگیرم در مورد قانون تکامل با این فایل این هست که فقط بیشتر روی این قانون تامل کنم تا بتونم بهتر برای کسب و کارم و هدفی که نوشتم ازش استفاده کنم.

    هر روز به سمت زیبایی های بیشتر هدایت شوید دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    عرفانه تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2573 روز

    سلام بر استادعباسمنش عزیز و خانم شایسته

    استاد!چندسال پیش ک تازه ویواریوم اومده تو شهر ما،من توی هر گلفروشی اینارو میدیدم.در سایزها و اندازه های مختلف.با دیدن اینها این ایده اومد تو ذهنم ک اگه توی شیشه های خیلی ریز و نقلی اینکار انجام بشه و بعنوان گردن آویز ازش استفاده بشه چ کار فانتزی قشنگی میشه.بعد چون خودم ب ماهی و اکواریوم و بچه ماهی خیلی علاقه داشتم و اونسال هم ی آکواریوم کوچیک داشتم ک ماهی گوپی داشتم ک اینا بچه هم گذاشته بودند و خیلی ریز و قشنگ بودند.بسرم زد ک بگردم شیشه های کوچیک پیدا کنم و گیاه طبیعی آکواریوم رو بخرم و داخل این شیشه ها بذارم و بچه ماهیامم بندازم داخلش و بفروشم.خلاصه هی توی اینترنت گشتم هی از اکواریومیا سراغ گرفتم تااینکه بالاخره ی سایت پیدا کردم ک اون شیشه هارو میفروخت.سفارش دادم از تهران برام فرستادند ولی متوجه شدم ک اونا خیلی ریزند و بچه ماهیام اونجا میمیرند.دوباره پیگیر شدم و خلاصه اینقد اینور اونور سراغ گرفتم تا یکی بهم گفت بگرد شیشه پنی سیلین پیدا کن.خب اونارو پیداکردم ولی مشکل درشون رو داشتم.ک چه دری واسشون بذارم ک هم بچه ماهیا اکسیژن داشته باشند هم بتونم بهشون بند اویزون کنم ک بشه داخل گردن انداخت و بعنوان گردن آویز ازشون استفاده کرد.خلاصه بازم ب تحقیق و بررسی و جست وجو ادامه دادم تا تونستم بالاخره داخل شهرخودمون شیشه هارو پیداکنم.بعد رفتم گیاه طبیعی اکواریوم اماده خریدم و بعد اونا رو کوچولو کوچولو با پنس داخل اون شیشه ها مینداختم و سنگ ریزه و گوش ماهی کوچیک هم داخلشون واسه تزیین مینداختم و آب میریختم و یدونه بچه ماهیامم داخلش مینداختم و واسه درش هم از چوب پنبه استفاده کردم.(حالا بماند ک واسه همون درش هم چقد مرحله ب مرحله هی ایده های مختلف رو امتحان کردم تا بالاخره باین نتیجه رسیدم ک چوب پنبه هارو بوسیله ی یک سوزن داغ سوراخ کنم ک اکسیژن وارد آب بشه و بچه ماهیام نمیرند) و خلاصه یکی واسه دخترم درست کردم.فرداش ک دخترم رفته بود دانشگاه دوستاش عاشق این کار شده بودند و همونموقع7تا سفارش داده بودند.من با 50هزارتومن از پولی ک همسرم بعنوان خرجی بهم داده بود رفتم شیشه و وسائل لازم رو خریدم و درست کردم و دخترم برد فروخت.من حدود50تا بچه ماهی دیگه داشتم.

    50تا ازین شیشه ها درست کردم و بچه ماهیامو یکی یکی انداختم داخلشون و یادمه شب ولنتاین بود همراه با دخترم رفتیم یکی یکی ب مغازه دارا ک اکثرشون فروشنده های خانم جوان بودند فروختیم.

    یادمه با کلی ذوق و شوق اومدیم خونه و پولارو پخش هال کردیم و کلی خوشحال بودیم ک ما کلی فروش داشتیم.اونشب شام واسه همسرمو بچه هام پیتزا خریدم. خلاصه کار ب جایی رسید ک من گشتم کسی رو پیدا کردم ک این شیشه ها و درشون رو مستقیم ازچین وارد میکرد و من ازش بسته های500تایی 500تایی میخریدم. و کم کم یاد گرفتم خود اون چمن های طبیعی داخل اینارو هم خودم میکاشتم و دیگه نمیرفتم اماده بخرم.یعنی با کلی بررسی و جست و جو فهمیدم ک اینا بذرشون چیه و ازکجا باید تهیه کنم.حتی خاک مخصوص هم داشتند ک الان اسمش یادم نیست.و دیگه اینکه بچه ماهی هم میرفتم500تا500تا میخریدم. قبل از عید ک بازار گل و سبزه و این چیزا خیلی داغه منو دخترام میرفتیم اینارو دستفروشی..حتی از یک پسربچه هم کمک گرفتم.بهش حقوق میدادم و اون اینارو برام میفروخت.اون اولین بار بود تو عمرم ک دستفروشی میکردم و خودم فکر میکنم همون دستفروشی اونسال عامل موفقیت من در انجام یسری کارها بود.یسال ما خونمونو جابجا کردیم.روبروی خونمون ی بازار گل و گیاه بود ک ی قسمتش هم اکواریوم و ماهی زینتی میفروختند. اونسال یکی از کاسبای اونجا ک رفتم کارمو بهش نشون بدم عاشق اینکارمن شده بود و کلی ازینا بهم سفارش داد.حتی خودشم یسری کارای دیگه در همین راستا یادم داد و سفارش خیلی زیادی واسه عیدنوروز اونسال بهم داد..یادش بخیر.من از حدود40روز قبل ازعید تا روزپنجم عیدمرتب براش از همین کار در سایزای مختلف میزدم.کلی پول دراوردم در اون یکسال.هروقت بهش فکر میکنم کلی حس و حال عالی میاد سراغم.میخام بگم من در اونکار تکاملم رو طی کردم.برام خیلی لذت بخش بود.باخودم نگفتم منکه بلد نیستم.منکه پولشو ندارم و….بلکه توی گوگل پیش گلفروشا هی سوال میکردمو یاد میگرفتم و با50تومن ک بابت خرجی خونه بود شروع کردم.اینو گفتم ک بخودم یاداوری بشه ک من چ تجارب عالی درین مورد داشتم.حالا بماند ک وقتی سفارشای اون مشتریم رو میبردم متوجه شدم کاسبای اون بازار ک اکثرا گلفروشی بودند(چون بازار گل و گیاه بود)ناهارشون رو از رستورانها و آشپزخانه های اطراف اون بازار سفارش میدادند و همونجا این ایده درمن شکل گرفت ک بعداز عید ناهار اماده کنم و ببرم داخل بازار بفروشم و همینکارم کردم.دیگه اینو توضیح نمیدم ک خیلی طول میکشه.خیلی ممنونم ازتون ک وقت میذارید و این تجریه منو میخونید..سپاسگذارم و دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ثریا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3384 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    اول اینکه سپاسگزاری کنم بابت این ممنم که همه چی رو داریم دوره می کنیم

    درباره وام و قرض و بدهی من زمانی فهمیدم که وام نباید بگریم و قرض نبایدبکنم که با جمله ای از وارن بافت که روبه روشدم که توی مصاحبه ای یه فردی از پرسید چه زمانی که فرد باهوش شکست می خوره گفت زمانی فرد باهوش شکست می خوره که بره وام بگیره با این که بعید می دونم هیچ آدم باهوشی بره وام بگیره.

    من چند وقت که خیلی راجب پول و وام فک می کنم باور کنید چند شب پیش یه خوابی دیدم که من دارم از استاد می پرسم که چی میشه من پول دار بشم

    بهم تو خواب جواب داد: ثریا اگر می خوای پولدار بشی نباید بدهکار باشی.

    شما هیچ آدم پولداری پیدا نمی کنی که بدهکار باشه.

    بچه ها خیلی خوبه که ادم اشتباهاتشو بگه و ازش یاد بگیره من کلا 1400 هزار تومان بدهکارم البته قبلا بیشتر بودم ولی اونا رو پاس کردم. تصفیه کردم الان کلا 1400 مونده. من این مقدار رو گذاشتم مونده و رفتم برای خودم با درآمدی که دارم وسایل دیگه ای خریدم . من تا اون موقع نفهمیدم اشتباهه. اما الان وقتی قانون دارم درک می کنم می فهمم این که اول باید بدهیا رو بدی تا بتونی تو مسیر ثروت پیشرفت کنی. چون وقتی شما بدهکاری، قسط میدی و قرض میدی تمرکزت کلا روی قسطاس. از حقوق گرفتن لذت نمی بری، از پول درآوردن لذت نمیبری چرا که همش ذهنت می گه عه این پولی که درمیاری نصف برای قسط فلان جاست. لذت نمی بری

    دوستان گلم من اول به خودم می گم این دروغه محضه که وام خوبه، آدم باید پول وام بگیره و بعد بره خونه بخره قسط بده اون خونه ماله خودت بشه.

    من چند روز پیش از یه نفر پرسیدم که نظر شما راجب پول و پولدار شدن چیه>؟ گفت تو برو توی این سپرده های خونگی شرکت کن 20 میلیون بگیر بزار بانک سودشو بگیر بعد بده قسط.

    اصلا این روش مطابق قانون غلطه. اول من تجربه خوددمو می گم راجب وام و قرص و قسط با هیچ کس با هیچ کس به جز کسایی که قانون میدونن حرف نزنین چون یه چیزایی میگن که اون باورهایی که ساختین هم متززل میشه.

    من اومدم برای اینکه باور کنم هیچ نیازی به قسط و قرض نیست من توی نظرات کشف قوانین زندگی خوندم که استاد گفته قرض نه، قسط نه، چک نه و وام نه

    برای اینکه این باور توی خودم تقویت کنم رفتم توی باورهای یهودیان گشتم. یهودیا اعتقاد دارن بانک فقط جایی که پولاتون نگه داره و بهتون سود بده. نه اینکه برین ازش پول بگیرین. یعنی بانک و همچین جایی ها برای اینن که بهتون حال بدن نه اینکه ازشون حال بگیرین با وام و قرض و فلان.

    این تجربه من بود از قرض و وام و قسط. من تصمیم گرفتم توی این چند ماه تا سال جدید توی ایران تمرکزم بزارم برای خودم همه قرضامو بدم و همزمان با این روی باورهای ثروت سازم کار کنم و به ثروت بیشتر برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سجاد قربانی گفته:
      مدت عضویت: 2812 روز

      سلام خانم مرادی خوا بتان که خیلی آموزنده بود?و مثالی که از یهودیان هم زدید خیلی عالی بود امید وارم تصمیمی که گرفتید عملی بشود و خداوند حتما در این راه کمکتان میکند ممنون از کامنت زیبایتان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1649 روز

    به نام خدا💖

    روز ششم

    هرچیزی برای آنکه بهتر شود و به صد برسد حتما باید تکامل خود را طی کند یه دفعه چیزی در جهان هستی به وجود نمی آید یک بذر یک شبه درخت تنومند نمی شود.

    اگر میخواهی ثروتمند شوری با هر آنچه که الان داری شروع کن،سرمایت یک میلیونه با همین شروع کن،اگر تونستی یک تومن رو دوتومن کنی اون موقع میتونی صد میلیون رو دویست میلیون کنی.با قرض و وام موفقیت به وجود نمی آید چون روند طی نشده این کار مثل این است که بدنساز با آمپول حجم عضلاتش را زیاد کند و دو روز بعد به حالت قبل برمی گردد ولی بدنساز واقعی با قدم های کوچک شروع میکند و روندخودش را طی میکند

    گرفتن وام یعنی من لیاقت پول و ثروت ندارم و اگر روند تکامل راطی نکرده باشی احتمال زیاد آن پول را از دست خواهی داد

    سرمایه را خودت به دست بیاور،با کسب و کارهای کوچکتر

    دورترین راه ها هم با یک قدم شروع می شود پس قدم اول را بردار

    برای شروع همین لحظه بهترین لحظه است

    برای رسیدن به ثروت زیاد باید درس های زیادی یاد گرفته باشی،این درس ها هم در روزهای سخت بی پولی و شروع کار بدون سرمایه به دست می آید

    به فرزندانتان سرمایه اولیه ندهید بلکه اعتماد به نفس و باورهای درست بدهید که می توانند آن کار را انجام دهند

    باید مهارت ثروتمند شدن را با همان یک میلیون کسب کرده باشید

    چک یعنی من میخوام چیزی رو بگیرم که فعلا لیاقتش رو ندارم فعلا پولش رو ندارم(باور منفی)

    روی چیزی که الان ندارید به خیال اینکه بعدا خواهید داشت،حساب نکنید

    ایده های پولساز فقط در آرامش به سراغ شما می آید

    تجربه خودم رو دراین مورد رو میگم،البته این تجربه قبل از آشنایی با استاد بود

    خرداد ماه به اصرار خونواده مقدار پولی که داشتم تو بورس سرمایه گذاری کردم،من که خونه دار بودم و اصلا دراندی نداشتم حتی ماهی هزار تومن هم از درامد خودم نبود الان داشتم به سرمایه صدمیلیون میرسیدم😂😂 خیلی خوشحال بودم و همش میگفتم با این سرمایه فلان مغازه رو میزنم و از قانون تکامل غافل بودم و ناگهان بورس سقوط کرد به طوری که من تا الان نتونستم حتی پول خودم رو به دست بیارم و کلا بیخیالش شدم😅😅

    الان به اندازه ظرف وجودی ام با تکامل اشنا شدم و با اینکه هزار تومن ندارم ولی با توکل به خدا با همین گوشی که خیلی باکیفیت نیست شروع میکنم و قراره ادمین پیج فروش کیف بشم😃 واسه شروع عالیه و میدونم خدا هر لحظه من به بهترین مسیر هدایت میکنه و باید صبور باشم و تکاملم رو طی کنم و قدم اول رو محکم بردارم و شهامت داشته باشم و برای تغییر از همین امروز شروع کنم

    خدایا شکرت که امروزهم با کمک تو به تعهمدم عمل کردم

    صدیقه جونم عاشقتم تو لیاقت بهترین ها رو داری😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    حبیب الله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 3952 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت همه اعضای خانواده صمیمی عباس منش

    قانون تکامل :

    وقتی قانون تکامل رو درک بکنیم باعث میشه که عجله نکنیم، طمع نکنیم، هی نگیم دیر شد دیر شد، داره سنت میره بالا، با دیگران مسابقه نمیدیم و نمیخوایم خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم، به خودمون سخت نمی گیریم، بیشتر لذت میبریم، دنبال زود نتیجه دادن و به آخر رسین نیستیم، بلکه از مسیر رسیدن به اون خواسته لذت میبریم، دنبال روش های غیرعادی برای کسب ثروت مثل ربا یا قمار نیستیم، سعی نمی کنیم هر کاری که واردش شدیم رو از همون اول پرفکت و بی نقص انجام بدیم، بلکه میپذیریم که ممکنه اول کار ایراداتی باشه ولی به مرور زمان و با کسب مهارت بیشتر میتونه بهتر و بهتر بشه، و خلاصه اینکه طی کردن تکامل تنها راه خوشبخت و راحت و لذتبخش زندگی کردنه.

    من تو بعضی موارد به نظر خودم تکاملم رو تقریبا درست طی کردم. مثلا تو بحث ورزش وقتی میخواستم پرورش اندام رو شروع کنم، اصلا انتظارم این بود که تو یه زمان خیلی کوتاه نتیجه بگیرم، به همین خاطر از حرکت های خیلی ساده و با وزنه های خیلی سبک و راحت شروع کردم و به مرور زمان کم کم و طی یه فرایند تدریجی حرکت ها و وزنه های سنگین رو امتحان کردم. به همین خاطر مشکل خاصی در طول ورزش برام پیش نیومد و خیلی راحت مرحله به مرحله رشد کردم. حتی خیلی موقع ها بچه های دیگه تشویق میکردن حالا که یه مدتی از شروع ورزش کردنم میگذره برم سراغ حرکات سنگین تر، ولی خودم درک میکردم که نه هنوز موقعش نیست و به تدریج باید اتفاق بیفته.

    ولی در موضوع ازدواج من به نظر خودم اصلا تکاملم رو طی نکردم، یعنی تو سن خیلی کم و وقتی که اصلا هیچ تجربه ای از ارتباط با جنس مخالف نداشتم و از لحاظ مالی و فکری هم به استقلال نسبی ای نرسیده بودم، وارد ازدواج شدم. خوب این موضوع باعث شد که من هم از لحاظ مالی شرایط سختی رو تجربه کنم و نتونم زندگی خودم رو به درستی اداره کنم و هم از لحاظ شناختی و عاطفی درک درستی از جنس مخالف نداشته باشم و نتونم ارتباط صحیحی رو با همسرم برقرار کنم. این عدم طی کردن تکامل باعث شد که واقعا زندگی سختی رو داشته باشیم و هر دو تامون لذت چندانی از زندگی نبریم. هم سن هر دو تامون خیلی پایین بود و اصلا موقعی نبود که بخوایم زندگی مشترک رو شروع کنیم و هم از لحاظ فکری و عاطفی به استقلال نرسیده بودیم که بخوایم زندگی مستقل و بدون دخالت دیگران رو برای خودمون داشته باشیم. خوب این اتفاق باعث شد که در طول چند سالی که با هم بودیم، مدام از لحاظ فکری و عقیدتی از هم دورتر و دورتر شدیم و فاصله بیشتری بینمون ایجاد شد، تا اینکه بعد از چند سال دیگه به نقطه ای رسید که واقعا نتونستیم ادامش بدیم و از همدیگه جدا شدیم. این اتفاق دلیل اصلیش به نظرم خودم به علت عدم طی کردن تکامل تو بحث ارتباط با جنس مخالف بود، که البته تو ایران به دلایل مذهبی و سخت گیری های قانونی این عدم تکامل واقعا زیاد هم وجود داره. هر چند تو سال های اخیر شاید تا حدودی کمتر شده باشه، ولی بازم تکامل درستی معمولا طی نمیشه. این موضوع رو استاد تو دوره عشق و مودت کاملا توضیح میدن و مثال کشورهای آزاد مثل امریکا رو میزنند که چه قدر درست دختر و پسر تو سن پایین تو مدرسه با هم آشنا میشن، یه ارتباط خیلی سطحی برقرار میکنند و به مرور زمان که سن شون بالاتر میره ارتباط هم بیشتر میشه و موقعی که به سن جوانی میرسن دیگه مثل ایران یه تابویی از جنس مخالف تو ذهن شون نیست و کاملا درک درستی از نیازهای خودشون و جنس مخالف شون دارند و موقعی وارد ازدواج میشن که اون ماجراجویی ها و تجربیاتی که شاید تو سن پایین تر دوست داشتن انجام بدن رو پشت سر گذاشتن و به دلایل مهتری دارند ازدواج میکنند. و خوب این باعث میشه که ارتباط صحیح تری بین زن و شوهر باشه و دلایل محکم تری برای ازدواج.

    تو بحث کسب و کار هم من روزهایی بود که تکاملم رو طی نکردم. موقعی که تو سن پایین میخواستم برای خودم کسب و کاری رو شروع کنم رفتم دنبال وام گرفتن و گفتم شاید بتونم با پول وام اون محصولی که مدنظرم بود رو مقداری تهیه کنم تا بتونم روی فروشش کار کنم. خوب این موضوع باعث شد که اون محصول هم خیر و برکت چندانی برام نداشته باشه و درآمد آنچنانی نصیبم نشه و بقیه پول وام هم برای موارد چرت و پرت مصرف بشه و کلی قسط و بدهی برام بمونه و ایجاد فشار اقتصادی و روحی بیشتری برام بکنه. در حالی که میتونستم با همون اندازه پول اندکی که داشتم مقدار کمی محصول تهیه کنم و روی فروشش کار کنم و به مرور زمان با سود اون پول باز محصول بیشتری بخرم و بفروشم و همین طور ادامه بدم.

    در پناه الله یکتا شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: