شیوه صحیح الگوبرداری

سلامم استادد جونی

جیگررر جیگررااا

تپل تپلااا

سلام بر مایک دوست داشتنی

سلام بر خانم و دوست باوفایی که فقط صدای پرانرژیشو از این ور دنیا شنیدیم، از همین الان یک تشکر ویژه بابت انتخاب آهنگ‌ها

و سلاممم گرمی دیگر بر دیگر اعضای گرم خانواده‌ام

(سبک خواندن کامنت‌های من فرق داره، این آهنگ الان پلی

Moby – Flower، و تو همون سبک کامنتی که توشم HARLEY DAVIDSON بود – یادتونه – که استاد توی کانالم گذاشت بخونید)

خداجون شکرت به این عظمتت

هر چقدر جلوتر میرم هر چقدر روزامو به شب

شبامو به روز سپری میکنم، دقیقا احساس تکاملم را احساس میکنم.

حالمممممممممممم عالیییییییی

هر روز بیشتر از روز گذشته توانایی کنترل ذهن را دارم، هر روز ذهنم غالبا از هزاران رشته ی فکری که تو سرم میگذره، مثبت‌ها را بیشتر به خودش میگیره و پروبال میده.

هر روز احساس آرامش بیشتر، احساس شادی و نشاط بیشتر

تنی تنومندتر و هیکلی‌‌تر در سلامتی کامل‌تر ( خداروهزاران مرتبه شکرت )

و ..

مهر ماه بود واسه تولدم 9 مهر 74، جشن 23سالگیم را توی طبیعت بالای کوه توی جنگل با آسمونی صاف و درخشان و پرستاره و هوایی به شدت عالی و بینظیر یک جایی از زمین خدا به تنهایی، جشن گرفتم. یک هفته اونجا کمپ زده بودم.

بینظیررر بود بینظیر

یعنی در واقع بهترین تولد را خودم به خودم هدیه دادم که ایده‌اش هم توی قسمت ” عقل کل ” (جایی بینظیر برای بالابردن مدارت، فرکانست، شناخت بیشتر خودت و دقیق خواسته‌هات، جایی برای تکراررر تکراررر قانون و رسیدن به استادی ) اومد.

قبل از اینکه برم توی برگه نوشتم چه هدفی از این کار دارم، و قسمت اصلیش مربوط به رسالت دقیقم بود چیزی که پا روی زمین زیبا گذاشتم تا اون را به بهترین شکل انجامش بدم.

روزهام اینجوری سپری میشد …

خدا میگفت و منم کاغذ و قلمم دستم، هه

فقط مینوشتمم … ( ای خدا جووون بابا آروم تر بگو قربونت برم جیگرممم!! ) ..

خلاصه ..

میگفت و من مینویشتم

من: سوال میپرسیدم

پروردگار عالمیان : فقط جواب بهم میداد، نقشه میداد، طرح میداد، … همه چی همه چی

(دل انگیزان، حتما برای تولدتون برید به دل طبیعت تنها هم برید، مثل استاد جوون، خودمم که رفتم و هر سال اینکارو تکرار میکنم، شما هم که میری؟ نمیری !! – باید بری تجربه‌اش کنی اونوقت متوجه میشی به حضرت محمد چی میگذشته، به استادی که الان اینجا رسیده یک الگوی عالی و یک مرد شجاع دل (قدر شما را همیشه میدونم همینجور خودمو که پا روی جا پای شما گذاشتم و میذارم )

بنویس ..

بهم گفت بنویس، تو قراره بزرگترین نویسنده‌ و سفرنامه نویس بشی ..

همونجا یک سری باورها را برای نویسندگی به ذهنم اومد نوشتم، تا اومدم خونه اولین کار یک فایل صوتی با صدای خودم ظبط کردم و اون باورها را گفتم. .. از اون روز تکرارش کردم .. برای اینکه بهتر روی باورهام کار کنم موثرتر و قوی تر کار کنم همزمان تجسم خلاق میکردم ( میکنم )

بعضی وقت ها، از تمام قوام استفاده میکنم برای کار کردی روی تغییر باورهام،

چطور؟

اون فایل صوتی که با صدای خودم تو گوشمه با یک هنسفری گوش میدم همزمان با خودکار مینویسم هر چی را گوش میدم و همزمان با زبانم همون باورها را تکرار میکنم و با صدای بلند تا با اون گوشم بشنوم حالا فکرشو کن تجسم خلاق هم داشته باشی

یک جورایی ماست تو قیمه یا قیمه توی ماست میشه، به شدت تاثیررر گذار

همون موقع که روی باور نویسندگیم کار میکردم از زمین و آسمان برام نشانه میومد و منم فقط سپاس گذار

اصلا آدمایی را میدیدم که سال ها بود ندیده بودم تا منو دیدن بخدا، سلامم محمد

این تویی که توی ایسنتاگرامم به این صورت عالی مینویسی !!

سفرنامه‌هات عالینن

سبک نوشتنتو خیلیی دوست دارم دوست داشتنی …

اتفاقا همون موقعا بود که استاد کامنت ( abasmanesh.com ) منو گذاشت تو کانال، و برام این این یک نشانه روشن بود و من؟؟ سپاس گزار

حالا هفته‌ی پیش، دقیقا 4 ساعت بعد از فایل زیبایی که گذاشتید، بعد از 8 سال تمرین موسیقی و نوازندگی و خوانندگی برای خودم و اطرافیانم، میخواستم برم کافه‌ی یکی از دوستان شب یلدا اجرا کنم … به چه شبی شد، از اون شبای محشر

این هفته، چند روزیه که دارم کتاب سفرنامه‌ام که ترکیبی از خود سفرنامه(رشت و یزد – ایران گرد امروز جهان گرد فردا – با متود کوله گردی و هیچ هایک میزنم به دل جاده ) +

باور

حالا اتفاقا دو شب پیش تو همون حال مدیتیشنی، دوباره همون صدا همون آرامش ناب که اون بالای کوه داشتم بهم یک چیزی گفت.

نمیدونم چطور بگم! تو بزرگترین نویسنده و سفرنامه قرن میشی!

من فقط داشتم اشک میرختم.

که باز امشب توی این فایل بینظیر شما، من نشانه‌ها گرفتم و خدارو سپاس گزارم

اتفاقا وقتی موسیقی اول این فایل را شنیدم بهم الهام شد یک موسیقی با گیتار بزنمم و بخونم بفرستم برای شما که حالشو ببرید توی فایل‌ایی بعدی شما هم باشه که عالی تر، فرکانسشو فرستادم احساس خیلی خوبی داشتم توی دفتر خواسته هام هم نوشتمش، خودش میدونم به وقتش شعرش ملودیش را میاره به ذهنم.خدا جون ممنونمممم

راستی همه‌ی این‌ها به کنار، داستان شروع کسب و کار خودم را از هیچی هیچی هنوز نگفتم، فقط بگم خیلی وقته براش قدم اولش را برداشتم و قدم‌های بعدی هم بهم گفته شد به راحتی به راحتی،

آره

” پول در آوردن آسا‌نترین کار دنیاست ”

حالا میگم ..

خیلی دوستون دارم