ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار زهرا عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

بسم الله النور

سلام استاد جانم سلام مریم جانم عاشقتونم

واااای خدای من این فایل دقیقا من وسط وسط همین موضوع هستم و داشتم به این فک میکردم چی شد که اینجوری شد همه چی که داشت خوب پیش می‌رفت ما همگی مدت ها بود هیچ کدوم حتی یه قرص هم نخورده بودیم اما الان این داستان برای همسرم پیش اومده که امروز دقیقا پاسخ منو دادید که سر کله این مسأله از کجا پیدا شد

آره استاد جان این احساس قربانی بودن و جلب توجه در من ریشه عمییییببببببببببق خیلی عمیقی داره که یادمه چند تا فایل هم راجبش از شما شنیدم که مثال اون خانوم که به بچه مریضش خیلی توجه میکرد اما آنقدر این احساس قربانی بودن و نیاز به توجه در من ریشه دار هست که حالا حالا باید کار کنم

من استاد میخام از دوجانبه که شما گفتید همین مثال زنده امروز رو بررسی کنم

خوب من از اول ازدواجم برای همه تعریف میکردم که آره ازداوج من اجباری بود و همسرم فلان هست و رفتارش بتمن فلان جور هست کلی داستان که هرکی مشنیدنی جیگرش کباب میشد تا قبل آشنایی با شما که بعد خدارو شکر با شما آشنا شدم و گفتید وقتی ناخواسته ای دارید چه روابط چه هرچیزی بهش توجه نکنید و حتی ازش حرف هم نزنید فایل حزن در قرآن هم که عالی بود. خلاصه تو این زمینه طول کشید تا قبول کنم این مدل حرف زدن و جلب توجه فقط داره به من آسیب می‌زند و اومدم تا یه اندازه ای دست حرف زدن راجب رفتار همسرم و مشکلاتم برداشتم و خدارو هزار مرتبه شکر که اصلا این آدمی که الان دارم باهاش زندگی میکنم اخلاقش هیچ ربطی به یک سال پیش ندارع همون آدم با رفتاری متفاوت که خودم همش میگم خدارو شکر و مشکلات ریز و درشتی که نقل مجلس بود برای من هم با همین صحبت نکردن خدارو شکر تا حد زیادی حل شد مشکلاتی که تو رابطه به خانواده خودم و همسرم داشتم و مدام ازش حرف میزدم که فقط و فقط توجه بگیرم و بگم من قربانی هستم آی ملت ببینید من چه آدم خوبی هستم گیر چه دیو های دو سری افتادم که خدارو شکر با درک قانون و همین که فهمیدم این از عدم عزت نفس من و نیاز به توجه من میاد وقتی دست برداشته اصلا روابط از این رو به اون رو شد خدارو شکر

تاقبل از عید که من دقیقا همون جور که گفتید انگشتم برید اونم به خاطر بی توجهی خودم و اومدم یه باند گنده بستم و کلی توجه گرفتم تازه چون نزدیک عید و خونه تکونی ما ایرانی ها بود و جوری وانمود کردم که ای مردم ببینید من با همین انگشت دارم تنهایی کار میکنم چقدر بدبختم و چه آدم خوبی هستم و در کمال تعجب استاد این انگشت جوری عفونت کرد که تا یک ماه پیش درگیر بودم اما اصلا حواسم نبود که این از همون احساس قربانی بودن میاد یعنی حواسم بود ها اما به قول قرآن انسان فراموشکار و خیره سر هست یعنی یادم رفته بود که منشا اون مسله ها با همسرم و اطرافیان چی بود و چه جوری حل شد خلاصه کلی اونجوری. توجه گرفتم مخصوصا توجه مامانم که از بچگی دوست داشتم که بم توجه کنه دقیقا استاد یه جورایی ته دلم داشتم لذت می‌بردم اما غافل از اینکه دارم با این زخم ساده چه بلایی سر خودم میارم خلاصه استاد تو این زمینه برای کنترل ذهن غفلت هم کردم و بعدش هی همسرم علاعم بیماری داشت که یه دفه یک ماه پیش بیمارستان بستری شد و الان درگیر یه بیماری هستیم که البته هنوز تشخیص نهایی ندادن اما دارم دقیقا به این میرسم که این اوضاع رو من جذب کردم برای خودم و اون بیماری رو همسرم برای خودش که بازار اون جنبه هم توضیح میدم

روزی که همسرم رفت و آزمایش داد و دکتر تشخیص یه بیماری داد و به من گفت من شوکه شدم و هرکس زنگ میزد احوال پرسی کلی داستان و طول وتفسیل و گریه که الان میفهمم انکار به قول دوستم که چند روز بعد گفت تو بعد اون همه زجر تو زندگیت فقط این بیماری کم بود آره من داشتم به جورایی باز توجه جلب میکردم و میگفتم من قربانی شدم و تازه به قول خودم خیلی راجب بیماری حرف نمی‌زنم اما به دوستان میگفتم دعا کنید برای سلامتی همسرم خلاصه که آنقدر ازش حرف زدم و چند روز که بیمارستان بستری بودیم رو مثل یه داستان مهیج برای همه تعریف کردم که دوباره کار به بیمارستان و بستری کشیده و حالا دارم میفهمم از کجا آب خورد از یه انگشت بریدن ساده خود که خود کرده را تدبیر نیست آره استاد جان دوستان و فامیل چند روز اومدن و گفتن آخی اما ما مدتی هست که درگیر این مسله هستیم که امروز حرف های شما تو این فایل مثل پتک خورد تو سر من که داری با خودت چیکار می‌کنی زهرا

اما استاد از یه جنبه دیگه هم بگم که همسر من هیچ وقت کارش به مریضی نمی‌کشه یعنی خیلی به ندرت اما من اخلاقی دارم که وقتی اون مریض میشه یا بی‌حوصله خیلی بهش توجه میکنم و اینو اصلا نفهمیدم چون فکر میکردم فقط به بچهام تو مریضی نبلید توجه کنم چون ایشون دیگه مرد هست و ازش گذشته این حرفا خلاصه که درکل من آدمی هستم که محبتم این جور وقت ها خیلی گل می‌کنه واسه همه و همسرم که بیماریش از بی‌حالی و این ها شروع شد من آنقدر تمرکز گذاشتم و دور و برش چرخیدم که یه دفه نگاه کردم تو بیمارستان بالاسرش هستم و حس میکنم که داره لذت می‌بره از این توجه چون اصلا کلا آدم نبودی که با کسی زیاد قاطی بشه و چون خیلی درونگرا و ساکت هست کسی هم زیاد بهش توجه نمی‌کرد اما تو این مریضی به قول خودش فقط خواجه حافظ شیرازی بهش زنگ نزد و سر نزد و اونم داره اینجوری توجه میگیره و چقدر هم داره از من تشکر می‌کنه به خاطر این همه محبت و توجه که الان میفهمم که سم هست

خلاصه که استاد در لحظه نیاز حرف هات مثل همیشه به دادم رسید انشالله امروز قراره مرخص بشیم تا جواب آزمایش های بیاد و تصمیم گرفتم زیپ دهنم رو بکشم و حداقل من دیگه برای خودم سختی و اذیت بیمارستان رو به وجود میارم و سعی کنم در خدا تعادل به همسرم رسیدگی کنم انشالله که مثل قبل نتایج عالی بگیرم و حتما میام و از بهبود همسرم و اوضاع می‌نویسم

استاد جانم عاشقتم مریم جانم عاشقتم و واقعا نمی‌دونم چه جوری به خاطر این فایل و فایل قبلی که گذر از ثروت بود تشکر کنم که برام بینهایت ارزشمند و به موقع بود عاشقتونم و به زودی میبینمتون

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    340MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عادل حسینی» در این صفحه: 2
  1. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2908 روز

    سلام استاد عزیز عاشقتم این فایل چقد ر عالیه و چقدر ظرف ادمو بزرگ میکنه

    استاد من یک نشونه واضح واضح در مورد این جلب توجه دارم که خیلی بهم ضربه زد و وقتی ب خودم اومدم خودمو تغیر داد م بخدا جهان زندگیم تغیر کرد و الانم دار م لذت میبرم از این قضیه،،

    من پارسال با باورهای غلط خودم به یک خانواده هدایت شد م که خیلی ناجور بودن ومن با دخترشون نامزدی کرد م و خلاصه چند ماهی گذشت ووقتی نگاه کردم که انگار دارم میسوزم تو اتیش و خودمو میبینم

    و وقتی این قضیه رو فهمیدم شروع کردم به جلب توجه کردن خانوادم خواهرو برادرو داماد و وزن داداش خلاصه داداشو همه و همه خیلی احساس قوربانی بودن میکردم و خیلی بخاطر جلب توجه خانوادم چقدر وابستشون شده بودم و گریه میکردم پیشون نمیتونستم تصمیم جدی بگیرم بخدا خیلی اوضاع خراب بود احساس گناه ب خانواده نامزدم داشتم وابستگی بسیار شدید تا اینکه یه روزی خدا انگار گوشمو گرفت و گفت داری چکار میکنی پاشو زندگیتو دار ی به فنا میدی ومنم ب خودم اومدم همون موقع یک پیام دادم به نامزدم عقد هم نکرده بودیم و گفتم دیگه این رابطه رو تموم میکنم نمی خوام

    و خیلی مصمم با احساس خوب و اعتماد بنفس بالا البته نجواهای شیطان تا مدتی اذیت میکرد ولی بازم با گوش دادن فایلهای شما ذهنمو کنترل میکردم و اصلا نخواستم دیگه در مورد هیج چییزی با هیچ کسی حرفی بزنم واسه یک مدت کامل خودمو قرنطینه کردم و هیچ جلب توجه نخواستم بگیرم چون واقعا داشت زندگیم نابود میشد و فهمیدم که با دردل کردن پیش دیگران فقط فقط زندگیمو نابود تر میکنم اما خدارو شکر میکتم الان ازدوا ج مجدد کردم و خیلی خوشحالو راضی هستم با خانواده بسیار عالی وصلت کردم و هیچ جلب توجه نخواستم بگیرم و اصلاهم حرف مردم برام مهم نبود خیلی خدارو شکر میکنم چون این حرف مردم خیلی خیلی به ادم ضربه میزنه واقعا سپاس گذار شما هم هستم بخاطر اموزش های بسیارعالیتون و خیلی راحت بایکم کنترل ذهن ادم میتونه به همه چیز برسه،،

    (الانم خدارو شکر دوره قانون سلامتی رو گرفتم و خیلی خیلی خوشحالم بابت این دوره هر چند هنوز بدنم عادت ب چربی سوزی نکرده و یکم مراجم با گوشت ها سازگار نشده اما نتیجه های عالی گرفتم با اینکه لاغرم و دورو بریام دوست دارن چاق باشم ولی حدود ۷کیلو کم کردم اما اصلا مهم نبوده برام حرف دیگران و بخصوص خانواده همسرم

    و هدف من سلامتی و طبیعی کار کردن بدنم هستش پر انرژی بودن و خواب ارام و سبک قدرت بدنی بیشتر پوست شفاف وعضله های قدرتمند اندامی زیبا درمان یه سری مریضیهای که دارم و ………و از بدنه جامعه خودمو جدا کردم خدارو شکر میکنم بخاطر هدایتی که به این دوره شد،.

    و اینو میدونم که تا الان بزرگترین ضربه های زندگیم رو از سلامتی خوردم از بی حوصلگی بی انرژی بودن مریضی ها و سرما خوردگی های پی در پی و خیلی چیزای دیگه

    از لحاظ مالی

    از لحاظ روابط

    از لحاظ معنویت

    از لحاظ ارامش

    همه اینارو اگه بهش به اون نوعی که خودم میخوام نرسیدم فقط بخاطر مشکلات سلامتی بوده

    یا حوصله نداشتن انجام کارهای شغلی

    پادرد کمر درد احساس ضعف شدید

    خواب الودگی بسیار بخصوص صبح ها که همیشه با هر کی و هرکجا کار میکردم مشکل داشتم وبدنم در اذیت بو د

    خدارو شکر که اینارو هم یاد اوری کردم تا بدونم چ مشکلاتی رو داشتم

    و یکی یکی دارن بر طرف میشن )

    خداوندا عاشقتم بخاطر همه نعمت هایت تضادهایت هدایت شدنام و بخاطر فرشته ای مثل استاد عزیر

    عاشقتم استاد جان بی نظیری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  2. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2908 روز

    سلام به دوست عزیز و همفرکانسیم

    اینکه خیلی نتیجه گرفتم از دوره شکی توش نیست و اینکه دوره سلامتی بهترین دوره هست بازم شکی توش نیست ،،،

    اما دوست عزیز من یه خلاصه ی بم در مورد خودم و واقعیت های که پیش میا د

    من حدود ۱۰کیلو تو این مدت وزن کم کردم اضافه وزن هم نداشتم تو همون ۶٨کیلو اما واقعیت من خودم راحتم اینجوری با لاغری

    یعنی لاغری برام مهم نیست سلامتی هستش که ارزشش خیلی بالا تر هست

    اما واقعیت اینه که دورو بریام خیلی جبهه گرفتن نصبت بهم بخصوص مادرم و همه خلاصه خواهر خانواده نامزد م و نمیدونم فک و فامیل و انقدر فشار اوردن تا جای که تصمیم گرفتم تا بعد از عروسیم غذاهای گذشتم رو ادامه بدهم و امشب دعوت خونه عموم بودیم رفتیم پارک چند خانواده با هم منم تو روستا بودم ۲ماهی بعد ک امشب رسیدم بهشون همشون انقدر حرف زدن مجبور شدم خورشت و برنج اورده بودن بخورم اخرش هم یه لیوان نوشابه خوردم و به الله قصم تا اونا رو خوردم ظرف ۵دقیقه انگار احساس کردم که انسولین خونم بالا اومد و سر درد معده درد عجیبی گرفتم که نگو و نپرس و بعد گفتم دیگه تمو م شد اصلا این روند قانون سلامتی رو حتما ادامه میدهم این درحالی بود که قبل از غذا تو ذهنم تصمیم گرفتم تا بعد از عروسی روند قبلیم رو ادامه بده م اما با خوردن اون غذا فوری حالم بد شد فهمیدم که اشتباه دارم میخورم بدنم خودشو نشون داد،

    دوست عزیز منم واقعیت خیلی نجواهای شیطان ذور میاره بهم و بخصوص وقتی که دیگران همشون با هم هی میگن چکار کردی با خودت لاغر شدی ضعیف شدی و حتی مادرمم گریه میکرد

    اخه با وجود اینکه من میدونم که اونا دارن اشتباه غذا میخورن ولی من تحت تاثیر حرف های اونا قرار میگرفتم

    واقعا خیلی عجیه نجوای شیطان از هر راهی میاد تا ضربه میزنه

    حالا تصمیم اصلی منو تو میگیرم

    اگه حرف مردم برامون مهم باشه تعنه وکنایه های حتی نزدیک ترین فرد به ادم هست میخندن بهت و مسخره میکنن ادم رو ک چقدر لاغر مترسک شدی

    اگه این قضیه دیگران مهم نباشه برامون خیلی واقعا کارمون خیلی راحت تره

    اما این پاشنه اشیل هممون هست حرف و قضاوت دیگران

    و جامعه به طرز عجیبی به چاقی صورت و.نمیدونم به چاقی متوسط گرایش داره

    و جامعه ما ایرانی ها بخصوص منطقه ما که ازدواجی سر بگیره از نظر مردم تنها خشکلی و چاقی رو در نظر میگیرن همین

    انشاالا جوابم رو خوب درک کنی و یک یاد اوری هم به خودم باشه که واقعا سلامتی ما خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی مهم تر از حرف و قضاوت و نمیدونم لاغر شدنو مثل معتاد شدنو و ………

    حرفای دیگران هست واقعا خیلی خیلی سپاسگذارم از خداوند و ازش هدایت میطلبم که هدایتم کنه حرف مردم برام مهم نباشه بخصوص نزدیکانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: