ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 18

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نعمت طاهری گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    سلام استاد وقت به خیر .فقط میخواستم همین رو بگم که هزاران بار خدا روشکر ونمیدونم چرا این فایل الان باید به دست من میرسید وگوش میدادم .جالب اینجا بود که چند روز بود که میخواستم گوش بدم ولی هر بار نمیشد ولی واقعا امروز دقیقا امروز باید این فایل رو گوش میدادم تا با تمام وجود درک میکردم زیپ دهن رو بستن به معنی واقعی کلمه یعنی چی .انگار این جمله رو با اون لحن گفتن استاد فقط واسه من ساخته بود که یه چند وقت ساکت باشم تا خداوند کار خودشو انجام بده. بازم شکر خدا به جا میارم و منتظر میمونم .سپاس گذارم استاد با این اگاهی که دادید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    نگین مارکارادی گفته:
    مدت عضویت: 1563 روز

    سلام استاد عزیز از اینکه خالصانه قوانین و تجربیاتتون بیان میکنید و هر بار آگاهتراز قبل میشیم از شما سپاسگزارم من هم موافقم که جلب توجه رفتار آدمای ضعیف و بدون عزت نفس هست برای بدست اوردن احساس ترحم و قربانی بودن ک ب مرور تبدیل ب عادت شده و از لحاظ فرکانسی اغلب در سطح پایین باشن و در مداری باشن از سطح فرکانس شادی و سلامتی دورتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    امیر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    سلام و درود برشما بزرگوار

    هر چی بگی بر علیه خودت تو دادگاه (زندگی) استفاده میشه

    همیشه عاشق این جمله توی فیلمهای پلیسی آمریکایی بودم و بعدها کمی درک کردم که در کل و تمامیت هم همینه …

    و وقتی توی قرآن با مواردی که از کلام گفته شده روبرو شدم درک و باورم بهش تکمیل شد …

    چقدر در قرآن اومده که آنچه بر دلهایتان (انفسِکم) دارید و برزبان می آورید عامل برشماست …

    چقدر توی قران اومده نفس اماره فاقد دانش و بقول اکهارت عزیز کالبد دردمند و بی مغز و بی مُخ …

    هر کلام …

    هر رفتار …

    و هر فکر اشتباهی این نفس اماره یا منی که هنوز فاقد دانش هستم رو داره بسمت :

    جهل بیشتر …

    احتیاج به کمبود بیشتر …

    کسب تاییدات کسانیکه خودشون فاقد دانش هستن …

    ” دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید ”

    ممنون بابت وجودتون و حضورتون …

    دوستتون دارم استاد بزرگ و البته خانم شایسته ستایش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سعید خلجی گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    من نزدیک یک ساله که با سایت شما آشنا شدم و تصمیم گرفتم که از فایل های رایگانتون که بسیار بسیار ارزشمند هستند استفاده کنم و به قول خودتون بعد از نتیجه گرفتن بیام سراغ محصولاتتون خدارو صد هزار مرتبه شکر که این لطف و بهم داشته که میتونم حداقل روزی یه فایل رو ببینم .

    واقعا طلا هستند و هر کس اگه به گفته های شما عمل کنه مطمعنا نتایج شگفت انگیزی تو زندگیش ظاهر میشه.

    در مورد مضوع بحثتون من به طور آگاهانه یه مدت هست که دارم این طور عمل میکنم و به ناخواسته هام توجه نمیکنم و نتیجه ایی که گرفتم اینه که نسبت به اطرافیانم به آرامش خیلی زیادی رسیدم, خدارو صد هزار مرتبه شکر که تو مسیر قرار گرفتم و به این احساس رسیدم که هر آنچه که بخوام رو میتونم خلق کنم , منی که یه فرد ع ص ب ی و ن ا ا م ی د بودم ولی الان حتی نمیخوام که این کلمات رو تایپ کنم , تو محل کارم همیشه یه هندزفری تو گوشمه و فایل های شمارو دارو گوش میدم تا صحبت اطرافیانم رو نشنوم.

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که من و با شما آشنا کرد و این فرصت رو بهم داد که با این اگاهی ها آشنا بشم.

    چون به نظرم هر کسی نمیتونه این فایل هارو بشنوه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    عاطفه حاجتی گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    به نام الله یکتا

    خدایا خودت دست وزبان من شو.این اولین کامنت منه

    سلام استاد عزیزم .الهی همیشه همین طور خوب وسرحال باشی .من از دیدن این حال خوبتون کلی لذت میبرم چون این حالتون لبخند به لبم میاره وکلی انرژی میگیرم خیلی دوست داشتنی هستین هم شما وهم خانم شایسته عزیز، همیشه دعاتون میکنم

    بعد از چن وقت خداروشکر مجدد به سمت سایت شما اومدم وخیلی دوس دارم این بار بتونم متعهدانه رو فایلها کار کنم ویه تغییر اساسی تو رفتار و گفتار وزندگیم بدم .انشالله که خداوند منو هدایت کنه به بهترین مسیر که بدونم مجدد از کجا شروع کنم که بهترین شروع برا من باشه

    استاد عزیزم من فعلا تجربه ای تو این قضیه ندارم که بخوام بگم از اینکه قبلا به ناخواسته هام توجه میکردم واین اتفاقات افتاد والان اعراض میکنم وبا دیگران صحبت نمیکنم واین اتفاقات مثبت افتاده.چون هنوز توجه نکردن به ناخواسته هامو درست یاد نگرفتم .از اول فایل همش میخواستم کامنت بذارم ولی با خودم میگفتم من که حرفی برا گفتن ندارم واستاد تو همون چن کلمه ی اولی که نوشتم میفهمه هنوز زیاد تو این مدار نیستم وسریع کامنتمو رد میکنه .

    واقعا استاد فکرشم نمیکردم ته فایلتون بگین من تک تک کامنتها رو با عشق میخونم واز خوندنشون لذت میبرم

    این کلام شما باعث شد با وجود اینکه حرفی برا گفتن ندارم ولی بیام ویه کامنتی اینجا بذارم که هم احساس خودم خوب بشه وهم رد پایی ازم بمونه تا زمانی که انشالله تونستم به اهدافم برسم بیام واولین کامنتمو تو این سایت بخونم

    ‌استاد من عاشقانه دوستتون دارم وهمیشه از شنیدن صداتون لذت میبرم

    انشالله که همیشه سلامت باشین وبتونین هر زمان هر الهام وآگاهی بهتون شد در هر شرایطی بیاین وبا ما هم درمیون بذارین وکلی لذت ببریم

    دوستتون دارم در پناه الله یکتا شاد وسربلند باشین ❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    اعظم قلی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    به نام خدای آگاهی

    سلام به استاد عزیزم که همیشه در حال رشد و عالی شدن است

    سلام به بانوی پر انرژی و همیشه همراه

    سلام به همه دوستانم و ممنونم از این همه آگاهی که به اشتراک می گذارید

    من هم سالهای زیادی با توجه زیاد به مشکلات آنها را هر روز بیشتر می کردم و همیشه از خودم می پرسیدم چرا مشکلات من تکرار می شوند و چرا حل نمی شوند.

    من علاقه ی زیادی به خاطره نوشتن دارم اما معمولا وقتی به سراغ دفتر خاطراتم می رفتم که به مشکلی بر می خوردم و به خیال خودم برای اینکه آرام شوم هر اتفاق ناخوشایند رو می نوشتم و گاهی که از دوباره مرور می کردم حالم بد میشد

    ولی همیشه برام سوال بود که چرا این جوری میشه؟

    تا اینکه پارسال با استاد آشنا شدم و هر چی بیشتر به فایل های استاد گوش میدادم بیشتر به جواب خودم می رسیدم .

    و برام جالب بود وقتی از دوباره دفترم رو چک کردم تاریخ خاطراتم همه پشت سرهم بود و متوجه درستی قانون شدم

    و همون اوایل نوشته های قبل رو چسب زدم و در دفتر خاطراتم نوشتم

    در اینجا فقط اتفاقات زیبای زندگیم رو ثبت می کنم

    و آگاهانه از نوشتن و در دل با خودم هم دوری کردم و دارم ادامه میدم .و چقدر نتیجه میگیرم از موقعی که سعی میکنم به ناخواسته ها توجه نکنم.و هر جا هستم دنبال چیزهایی میگردم که احساسم رو بهتر کنه

    و چقدر حال خوبی دارم و خدارو هزاران بار شکر می کنم که من رو هدایت کرد و به من طعم آگاهانه زندگی کردن رو آموخت.

    استاد عزیزم سپاسگزارم و هرجا هستین سلامت و شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    عادل حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2906 روز

    سلام استاد عزیز عاشقتم این فایل چقد ر عالیه و چقدر ظرف ادمو بزرگ میکنه

    استاد من یک نشونه واضح واضح در مورد این جلب توجه دارم که خیلی بهم ضربه زد و وقتی ب خودم اومدم خودمو تغیر داد م بخدا جهان زندگیم تغیر کرد و الانم دار م لذت میبرم از این قضیه،،

    من پارسال با باورهای غلط خودم به یک خانواده هدایت شد م که خیلی ناجور بودن ومن با دخترشون نامزدی کرد م و خلاصه چند ماهی گذشت ووقتی نگاه کردم که انگار دارم میسوزم تو اتیش و خودمو میبینم

    و وقتی این قضیه رو فهمیدم شروع کردم به جلب توجه کردن خانوادم خواهرو برادرو داماد و وزن داداش خلاصه داداشو همه و همه خیلی احساس قوربانی بودن میکردم و خیلی بخاطر جلب توجه خانوادم چقدر وابستشون شده بودم و گریه میکردم پیشون نمیتونستم تصمیم جدی بگیرم بخدا خیلی اوضاع خراب بود احساس گناه ب خانواده نامزدم داشتم وابستگی بسیار شدید تا اینکه یه روزی خدا انگار گوشمو گرفت و گفت داری چکار میکنی پاشو زندگیتو دار ی به فنا میدی ومنم ب خودم اومدم همون موقع یک پیام دادم به نامزدم عقد هم نکرده بودیم و گفتم دیگه این رابطه رو تموم میکنم نمی خوام

    و خیلی مصمم با احساس خوب و اعتماد بنفس بالا البته نجواهای شیطان تا مدتی اذیت میکرد ولی بازم با گوش دادن فایلهای شما ذهنمو کنترل میکردم و اصلا نخواستم دیگه در مورد هیج چییزی با هیچ کسی حرفی بزنم واسه یک مدت کامل خودمو قرنطینه کردم و هیچ جلب توجه نخواستم بگیرم چون واقعا داشت زندگیم نابود میشد و فهمیدم که با دردل کردن پیش دیگران فقط فقط زندگیمو نابود تر میکنم اما خدارو شکر میکتم الان ازدوا ج مجدد کردم و خیلی خوشحالو راضی هستم با خانواده بسیار عالی وصلت کردم و هیچ جلب توجه نخواستم بگیرم و اصلاهم حرف مردم برام مهم نبود خیلی خدارو شکر میکنم چون این حرف مردم خیلی خیلی به ادم ضربه میزنه واقعا سپاس گذار شما هم هستم بخاطر اموزش های بسیارعالیتون و خیلی راحت بایکم کنترل ذهن ادم میتونه به همه چیز برسه،،

    (الانم خدارو شکر دوره قانون سلامتی رو گرفتم و خیلی خیلی خوشحالم بابت این دوره هر چند هنوز بدنم عادت ب چربی سوزی نکرده و یکم مراجم با گوشت ها سازگار نشده اما نتیجه های عالی گرفتم با اینکه لاغرم و دورو بریام دوست دارن چاق باشم ولی حدود ۷کیلو کم کردم اما اصلا مهم نبوده برام حرف دیگران و بخصوص خانواده همسرم

    و هدف من سلامتی و طبیعی کار کردن بدنم هستش پر انرژی بودن و خواب ارام و سبک قدرت بدنی بیشتر پوست شفاف وعضله های قدرتمند اندامی زیبا درمان یه سری مریضیهای که دارم و ………و از بدنه جامعه خودمو جدا کردم خدارو شکر میکنم بخاطر هدایتی که به این دوره شد،.

    و اینو میدونم که تا الان بزرگترین ضربه های زندگیم رو از سلامتی خوردم از بی حوصلگی بی انرژی بودن مریضی ها و سرما خوردگی های پی در پی و خیلی چیزای دیگه

    از لحاظ مالی

    از لحاظ روابط

    از لحاظ معنویت

    از لحاظ ارامش

    همه اینارو اگه بهش به اون نوعی که خودم میخوام نرسیدم فقط بخاطر مشکلات سلامتی بوده

    یا حوصله نداشتن انجام کارهای شغلی

    پادرد کمر درد احساس ضعف شدید

    خواب الودگی بسیار بخصوص صبح ها که همیشه با هر کی و هرکجا کار میکردم مشکل داشتم وبدنم در اذیت بو د

    خدارو شکر که اینارو هم یاد اوری کردم تا بدونم چ مشکلاتی رو داشتم

    و یکی یکی دارن بر طرف میشن )

    خداوندا عاشقتم بخاطر همه نعمت هایت تضادهایت هدایت شدنام و بخاطر فرشته ای مثل استاد عزیر

    عاشقتم استاد جان بی نظیری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      Ayda Zinati گفته:
      مدت عضویت: 1484 روز

      سلام به عادل عزیز…

      خیلی کامنتتون عالی بود خداروشکر بابت نتایجتون خیلی حس خوبی بهم داد

      امیدوارم همیشه ی همیشهههه همین طور عالی پیشرفت کنید

      یه چیزی که توی کامنتتون توجه من رو جلب کرد این بود که گفتید با اینکه لاغر هستید از دوره سلامتی استفاده میکنید و خیلی نتایج عالی بدست اوردید

      خواستم ازتون درخواست کنم که اگه میشه بیشتر توضیح بدید

      چون منم خیلی انرژی زیاد و سلامتی برام مهمه و لاغر هستم

      قصدم این بود که دوره سلامتی رو تهیه کنم اما شک داشتم

      تا اینکه به کامنت شما هدایت شدم

      ممنون میشم از نتایجتون بگید آیا کساییکه لاغر هستن اگر از دوره سلامتی استفاده کنن میتونن همزمان عضله سازی کنن و به نتایج دلخواهشون برسن؟؟؟

      در پناه خدا❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        عادل حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2906 روز

        سلام به دوست عزیز و همفرکانسیم

        اینکه خیلی نتیجه گرفتم از دوره شکی توش نیست و اینکه دوره سلامتی بهترین دوره هست بازم شکی توش نیست ،،،

        اما دوست عزیز من یه خلاصه ی بم در مورد خودم و واقعیت های که پیش میا د

        من حدود ۱۰کیلو تو این مدت وزن کم کردم اضافه وزن هم نداشتم تو همون ۶٨کیلو اما واقعیت من خودم راحتم اینجوری با لاغری

        یعنی لاغری برام مهم نیست سلامتی هستش که ارزشش خیلی بالا تر هست

        اما واقعیت اینه که دورو بریام خیلی جبهه گرفتن نصبت بهم بخصوص مادرم و همه خلاصه خواهر خانواده نامزد م و نمیدونم فک و فامیل و انقدر فشار اوردن تا جای که تصمیم گرفتم تا بعد از عروسیم غذاهای گذشتم رو ادامه بدهم و امشب دعوت خونه عموم بودیم رفتیم پارک چند خانواده با هم منم تو روستا بودم ۲ماهی بعد ک امشب رسیدم بهشون همشون انقدر حرف زدن مجبور شدم خورشت و برنج اورده بودن بخورم اخرش هم یه لیوان نوشابه خوردم و به الله قصم تا اونا رو خوردم ظرف ۵دقیقه انگار احساس کردم که انسولین خونم بالا اومد و سر درد معده درد عجیبی گرفتم که نگو و نپرس و بعد گفتم دیگه تمو م شد اصلا این روند قانون سلامتی رو حتما ادامه میدهم این درحالی بود که قبل از غذا تو ذهنم تصمیم گرفتم تا بعد از عروسی روند قبلیم رو ادامه بده م اما با خوردن اون غذا فوری حالم بد شد فهمیدم که اشتباه دارم میخورم بدنم خودشو نشون داد،

        دوست عزیز منم واقعیت خیلی نجواهای شیطان ذور میاره بهم و بخصوص وقتی که دیگران همشون با هم هی میگن چکار کردی با خودت لاغر شدی ضعیف شدی و حتی مادرمم گریه میکرد

        اخه با وجود اینکه من میدونم که اونا دارن اشتباه غذا میخورن ولی من تحت تاثیر حرف های اونا قرار میگرفتم

        واقعا خیلی عجیه نجوای شیطان از هر راهی میاد تا ضربه میزنه

        حالا تصمیم اصلی منو تو میگیرم

        اگه حرف مردم برامون مهم باشه تعنه وکنایه های حتی نزدیک ترین فرد به ادم هست میخندن بهت و مسخره میکنن ادم رو ک چقدر لاغر مترسک شدی

        اگه این قضیه دیگران مهم نباشه برامون خیلی واقعا کارمون خیلی راحت تره

        اما این پاشنه اشیل هممون هست حرف و قضاوت دیگران

        و جامعه به طرز عجیبی به چاقی صورت و.نمیدونم به چاقی متوسط گرایش داره

        و جامعه ما ایرانی ها بخصوص منطقه ما که ازدواجی سر بگیره از نظر مردم تنها خشکلی و چاقی رو در نظر میگیرن همین

        انشاالا جوابم رو خوب درک کنی و یک یاد اوری هم به خودم باشه که واقعا سلامتی ما خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی مهم تر از حرف و قضاوت و نمیدونم لاغر شدنو مثل معتاد شدنو و ………

        حرفای دیگران هست واقعا خیلی خیلی سپاسگذارم از خداوند و ازش هدایت میطلبم که هدایتم کنه حرف مردم برام مهم نباشه بخصوص نزدیکانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    داود موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2314 روز

    سلام به خانواده عباس منش خدا را سپاسگزارم و خداوند ما را هدایت کرد به آگاهی های این فایل به جرات میتوانم بگوییم که خود من سال گذشته باافکار های منفی و دعوا ودرگیری درست کردن در خانواده و نکشیدن زیب دهن خود باعث شدم تا یک بچه سه ماه خانومم سقط کند همه مقصر این داستان و ماجرا هم خودم بودم الان بعد از چند سال که من وارد این سایت شدم و دنبال ارامش و حس خوب. حال خوب بودم تازه امروز دارم حرفهای شما را متوجه میشوم .من خودم از اون دسته ادم هایی بودم که فقط یک مشکل یا مسله کوچیک برایم اتفاق می افتد شروع میکردم به گله و شکایت کردن امروزداشتم دوره صلح با خود را گوش میکردم که دو جلسه اخر ان هم در مورد قانون جذب و کلام قدرتمندی که ما داریم صبحت میکردین چقد اگاهی درون این دوره بود مثل همین فایل الان یاد فایل صوتی در پرتو ارامش افتادم که می گویید وقتی خوشحالی حاضر نیستی خنده ایی را با کسی تقسیم کنی . ولی خدا نکند که غمگین بشی دیگر کسی جلو دار تو نیست این مربوط به من میشود الان نسبت به قبل خیلی بهتر شدم حتی زندگیم ارامشم حالم ولی خیلی جای کار دارم امشب رفتم خونه بردارم داشت در مورد سران مملکت صبحت میکرد کی رفت کی اومده و از این حرفها باور کن حوصله نداشتم زدم بیرون اومدم با اینکه یک ربع اونجا چون به قول بچه های انجمن معتادین گمنام ان ای داشتن پیام منفی و حال خرابی میدادن گفتم بزنم بیرون ما توانایی تغییر دیگران را نداریم .از شما استاد عزیز خانوم شایسته عزیز و همه کسانی که توی این سایت فعالیت میکنن به هر نحویی سپاسگزارم بدرود. دستگاه حفاری 87 فتح منطقه ابولفارس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  9. -
    Aliparishani گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و اعضای سایت

    اول اینکه احساس قربانی شدن و جلب ترحم و توجه دیگران قرار گرفتن فرکانس ویرانگری به جهان هستی ارسال میکنه و باعث میشه اون موضوع هر روز گسترش پیدا کنه .

    خیلی مثال داریم هممون از اطرافیان یا خانواده یا حتی خودمون که میخواستیم جلب ترحم کنیم احساس قربانی بودن کنیم نازمونا بکشن و ….

    میخوام چندتا مثال از اطرافیانم بیارم :

    یه دوست دارم که خداشاهده همیشه در هر لحظه داره در مورد بیماری هاش مشکلاتش درد هاش بد بختیاش با همه با هرکی که بهش میرسه حتی افرادی که دفعه اوله اونارو میبینه صحبت میکنه که خداراشکر من خیلی خیلی ازش فاصله گرفتم و کمکم دارم رابطه را قطع میکنم باهاش و این دوست من همیشه به طرز عجیبی مریضه مشکل داره ناراحته و هرروز داره وضعش بدتر میشه چون همیشه داره به اونا توجه میکنه و برای بقیه تعریف میکنه که بقیه بگن اخه طفلکی چقد بد بخته اخه من نمیدونم (دارم به خودم میگم)بد بختی و مریضی و فقر افتخار داره ؟؟خوبه؟؟

    چون من خودمم همین طور یودم البته که الان خیلی بهتر شدم ولی خب بازم هست دیگه ولی باید روش کارشه .

    نفر بعدی مادر بزرگمه که دیگه اون هیچی وقتی تو صورتش نگاه میکنی غم میگیرتت همیشه تو فکر مشکلات بد بختی ها و…و همیشه هم غم بیشتر بد بختیه بیشتر و یه نکته ای که هست من واقعا واقعا وقتی که باهاش روبرو میشم خیلی ادم عصبی و اخمو وخشن میشم و جدی میگم دست خودم نیست ناخودآگاه جلوش ادم بدی میشم و بد برخورد میکنم و دارم سعی میکنم که باهاش بهتر برخورد کنم ولی هر کاری میکنم نمیتونم درست نمیدونم براچی ؟؟

    چون احساس قربانی بودن میکنه چون برای خودش ارزش قائل نیست چون بیش از حد ناز ادما میکشه چون همیشه تو فکره و غمگینه .

    و از خدا میخوام که هممون را به راه راست هدایت کنه هم دوست عزیزما هم مادر بزرگما هم خود منا و همه دوستان را .

    شاد و خوشبخت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2364 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم بسیار شایسته و همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش

    پانزده بهمن 1400بود ساعت سه بعد از نصف شب که با صدای زنگ آیفون از خواب پریدم.رفتم پشت اف اف و پرسیدم کیه که کسی جواب نداد و فکر کردم خیالاتی شدم یا خواب دیدم.برگشتم و دوباره خوابیدم دیدم یکی با مشت میکوبه به در واحد.ترسیده بودم گفتم کیه.صدای خانمی از پشت در میگفت خانم در رو باز کنید یه بچه افتاده تو حیاط.سراسیمه برگشتم و اتاق بچه ها رو نگاه کردم دیدم دختر شش ساله ام سر جاش خوابیده.برگشتم و گفتم اشتباه میکنی خانم.ولی از سر و صدای زیادی که توی ساختمان پیچیده بود فهمیدم که واقعا اتفاقی افتاده.در رو باز کردم.راه پله شلوغ بود.

    همسایه ها میگفتن بچه شما افتاده توی حیاط.برگشتم و دوباره به اتاق بچه ها نگاه کردم دیدم پسر سیزده ساله ام توی تختش نیست.اتاق خودم و آشپزخانه و حمام و دستشویی رو نگاه کردم و دیدم بچه ام نیست.چادری از کمد برداشتم کلید و موبایلم رو از روی جاکفشی جلوی در و با حالی بین خوف و رجا خودم رو از طبقه سوم به پایین پله ها رسوندم و دیدم پسرم دراز به دراز کف حیاط افتاده.

    اون چند روز فایل شما استاد عزیزم با استاد عرشیانفر رو زیاد گوش کرده بودم.وقتی رسیدم بالای سر بچه ام و دیدم افتاده کف حیاط و از گوشش خون اومده و نمیدونستم مرده یا زنده رو کردم به آسمون و گفتم خدایاااا میخواهی منو مثل حضرت ابراهیم با بچه امتحان کنی؟من طاقتش رو ندارم.منو اینجوری امتحان نکن.

    همون لحظه اورژانس رسید و گفتن نبض داره.وقتی سوار آمبولانس شدم فقط میگفتم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.و اون حرف طلایی استاد که میگفت بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افته.

    پسرم به خاطر کرونا توی خواب تب کرده بود و در بالکن رو باز کرده بود و از طبقه سوم روی موزاییک های کف حیاط سقوط کرده بود و من فقط یک چیز رو میدونستم که باید حسم رو خوب نگه دارم تا اتفاقهای خوب بیفته.مغزش ورم کرده بود خونریزی مغزی کرده بود و طحال پاره شده بودو من هیچی نمیپرسیدم و هر لحظه در حال شکر گزاری بودم بابت خوب شدن حال بچه ام و به هوش اومدنش.زیر درختهای حیاط بیمارستان راه میرفتم و میگفتم حضرت فرمانروا من بچه ام رو بدون هیچگونه خط و خش و عارضه ای از تو میخوام چون بدون اذن تو برگی از درختی نمی افته و به تک تک درختا و شاخه ها و برگها نگاه میکردم و میگفتم اینهمه برگ و تو حواست به تک تکشون هست پس قطعا حواست به بچه منم هم هست.

    تو حیاط بیمارستان می نشستم و با دوستام حرف میزدم و هر کسی میپرسید چطوره میگفتم بهتره.یا تلفن رو جواب نمیدادم و در مورد اتفاق حرف نمیزدم و به خودم میگفتم اینهمه آموزش دیدن و فایل شنیدن و رو خودت کار کردن اینجا باید به کارت بیاد.اینجا دیگه وسط میدونی و با حرفهای قشنگ زدن فرق میکنه.ثابت کن که میتونی بسپاری و توکل کنی‌.واقعا آسون نبود ولی شد.هر کسی گریه کنون میومد پیشم میگفتم گریه نکنید که این بچه با پای خودش صحیح و سالم از این بیمارستان میاد بیرون و در کمال ناباوری پزشکان بعد از ده روز به هوش اومد و از ای سی یو رفت بخش و بعد از پنج روز از بخش مرخص شد.سه روز بعد حرف زدو بعد از یکهفته کنترل ادرار رو به دست گرفت.و هر کسی توی این مدت حال فرزندم رو پرسید گفتم بهتره الهی شکر و همانطور هم شد و توی این مدت نزدیک به چهار ماه من معجزات زیادی رو دیدم.

    حالا از اون طرف مشکلاتم با همسرم تمامی نداشت چون مرتب با همه در مورد قربانی بودنم توی این رابطه حرف میزدم و گلایه میکردم.

    بعد از این حادثه ای که برای پسرم اتفاق افتاد.یک روز به خودم گفتم قوانین که ثابته چطور تونستی توی اون مورد ذهنت رو کنترل کنی ولی این رابطه مشکل دار اینهمه سال ادامه پیدا کرده.انگار تازه تونستم خالق بودن خودم رو توی ایجاد این رابطه سخت ببینم و الان حدود یک هفته است که به قول استاد زیپ دهنم رو کشیدم و رفتار همسرم خیلی خیلی تغییر کرده و هر روز به من میگه چقدر مهربون شدی و در مورد مسائلی با من حرف میزنه که قبلا برام معما بودن و همه چیز رو از من پنهان میکرد.

    استاد جان.فایلها رو بارها گوش میدیم ولی انگار هر بار یه نکته اش رو درک میکنیم.

    مثلا توی دوره عشق و مودت در مورد تضاد و توجه به خواسته خیلی صحبت کردید.ولی من انگار بعد از سه سال فهمیدم رابطه ام رو به شکل تضاد نگاه کنم و حالا بیام فکر کنم که چه جور رابطه ای رو میخوام.

    به قول حافظ سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گوش

    شاید من سخت بودم ولی دارم منعطف بودن رو تمرین میکنم و فکر کنم تازه تازه دارم کارکرد سیستم رو میفهمم و خالق بودن خودم رو

    خدا توفیق بده که توی مسیر بمونیم بینهایت سپاسگزارم از آموزه های خوبتون

    که اگر نبود آموزش های شما نمیدونم چطور میتونستم اون تجربه سنگین رو پشت سر بگذارم.

    برکتش هزاران هزار برابر به زندگیتون برگرده.

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2941 روز

      الله اکبر

      سلام دوست عزیز

      مو به بدنم سیخ شد . از اینکه دوباره پسرت را خدا بهت بخشید خیلی خوشحال شدم اما علت سیخ شدن موهای تنم ، دیدن قانون در تمام این داستان و حتی قبل از اون بود . الله اکبر واقعا .

      خدایا از تو میخوام که یادم نره . از خدا میخوام که هرگز یادم‌ نره که خالق صدرصد زندگیم خودم هستم .

      و شما آزاده عزیز را بخاطر کنترل ذهنی که در اون لحظات سخت داشتی و از این امتحان پیروز بیرون اومدی واقعا تحسینت میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        آزاده گفته:
        مدت عضویت: 2364 روز

        سلام و درود بر اندیشه عزیزم.

        ممنونم از حس خوبی که بهم دادید.

        اسم پسرم رو توی گوشیم معجزه زندگیم سیو کردم.هر روز که این بچه رو دم مدرسه پیاده میکنم و شاهد دویدن و رفتنش هستم تمام مسیر برگشتن رو اشک میریزم.میتونست نباشه یابه قول دکترش میتونست برای تمام عمرش فلج باشه.چقدر خوبه که قوانین جهان ثابته.و خداوند هیچوقت کسی رو که به رحمتش امید بسته رو نا امید نمیکنه.

        در پناه حق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2294 روز

      سلام با عشق تقدیم به آزاده نازنینم ، دوست عباسمنشی خودم

      خدای من از این داستان معجزه واری که تعریف کردی و فقط خدا میدونه از اول تا انتهای کامنتت داشتم فقط خودت ،قدرت کنترل ذهنت ، و تمرکز نکردن به اون شرایط پسرت ، رو داشتم تحسین میکردم و فقط تو فلبم میگفتم مطمئنم نتایج برات بصورت رگباری رقم میخوره . و در اوج ناباوری پسر عزیزت مرخص شد .

      واقعا از صمیم قلبم تحسینت میکنم عزیزم

      و برات آرزو میکنم که در مسیر پیشرفت و رشد حرکت کنی و ثابت قدم بمونی و تمام جنبه های زندگی ت رو از اینی که هست با قدرت خلق کنندگی ت بهتر و بهتر کنی .

      آرامش و عشق و ثروت نصیب زندگی ت بشه آزاده عزیزم ❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: