دوره ۱۲ قدم، بیشتر از آنکه یک دوره آموزشی باشد، تمرینِ طبیعی زندگی کردن است.
طبیعی زندگی کردن یعنی، ساختن باورهای قدرتمندکننده به کمک کنترل ذهن و کنترل کانون توجه به منظور بیشتر ماندن در احساس بهتر و سپس هدایت شدن توسط آن باورها و آن احساس خوب به سمت جریانی از خواستهها و نعمتهای بیشتر.
زیرا اگر بخواهم اصل جهان را در یک جمله خلاصه کنم، آن جمله این است: احساس خوب = اتفاقات خوب.
در واقع، مشکل ما نداشتن توانایی برای خلق خواستههامان نیست، بکله مشکل این است که، فراموش کردهایم ما با توانایی خلق خواستههایمان به وسیلهی فرکانسهامان متولد شدهایم. مشکل اصلی ما باورهای محدودکنندهای است که، در طی سالها از خانواده، جامعه، فرهنگ و… برنامهای محدودکننده در ذهنمان ساخته و این برنامه آنقدر ما را از طبیعت خودمان (یعنی فردی که میتواند با ارسال فرکانسِ خواستههایش، آنها را خلق کند) دور کرده که:
نمیتوانیم باور کنیم، میشود از انجام همان کاری ثروت ساخت که، به شدت عاشق انجامش هستی. نمیتوانیم باور کنیم که، فقط با ساختن باورهای قدرتمندکنندهای که احساس ارزشمندی و عشق را در وجودمان برمیانگیزاند، میشود یک رابطهی عاشقانه ی زیبا خلق کرد. بی آنکه نیازی به تغییر دیگران داشته باشیم یا برای راضی نگه داشتنشان، بیهوده تلاش کنیم. نمیتوانیم باور کنیم که، میشود فقط با تغییر نگاه به تواناییِ جسم در ساختن سلولهای سالم جدید، سلامتی را مجدداً به بدن برگرداند. نمیتوانیم باور کنیم که، میشود به وسیلهی لذت بردن از لحظه به لحظهی زندگی، درهایی از نعمتها و لذتهای بیشتر را به زندگی گشود. در یک کلام، به خاطر باورهای محدودکنندهای که حتی حاصل تجربه خودمان نیست، بلکه حاصل تجربیات پدران و اطرافیانمان است، طبیعی زندگی کردن و احاطه شدن با نعمتها و راحت رسیدن به خواستهها، برایمان بسیار دور از دسترس شده است.
آگاهیهای تک تک بخشهای هر قدم از این دوره، به شما کمک میکند تا دوباره به زندگی به شیوه طبیعی باز گردید.
بخشهایی مثل:
بخش تمرین ستاره قطبی، مهمترین کار زندگی، یعنی جهت دهی به فرکانسها در راستای خواستهها را به ما میآموزد. تکرار این تمرین، آرام آرام مهارت کنترل ذهن را در ما میسازد،تا بتوانیم از عهدهی نجواهای ذهن برآییم و آگاهانه در هر لحظه از ناخواستهها اعراض و به خواستهها توجه کنیم. زیرا در جهانی که اساس آن پاسخ به فرکانسهای ما و بازتاب آنها به زندگیمان است و برای موجودی که تمام اتفاقات زندگیاش حاصل باورها و فرکانسهای خودش است، چه کاری میتواند مهمتر از ارسال فرکانس خواستههایش باشد؟!
بخش «چگونه فکر خدا را بخوانیم در قرآن»، اصل و اساس قوانین زندگی را از لابهلای پاسخهای خداوند به درخواستهای محمّد ص- به عنوان فردی که تلاش میکند با خواندن فکر خداوند، بهتر زندگی کند- به ما نشان میدهد. همان اصلی که، مذاهب مختلف آن را میان سوء برداشتهایشان از کتب آسمانی، گم کردهاند. همان اصلی که قرار بوده راهنمایمان باشد برای تجربهی یک زندگی بهتر و لذتبخش تر و نه جمله یا آدابی مقدس از یک کتاب مذهبی. بخش چگونه فکر خدا را بخوانیم به ما کمک میکند تا با درک اهمیت این اصل و اجرایش، ذهنمان و روح را به هماهنگی برسانیم، به بخش خداگونهمان وصل شویم و از این اتصال: ثروت بسازیم در کسب و کارمان، عشق بسازیم در روابطمان، آرامش بسازیم در روح و جسممان و زیبایی بسازیم در جهانمان، فارغ از اینکه چه مذهبی داریم.
مأموریت بخش تمرین عملی هر قدم، ساختن باورهای قدرتمندکننده درباره ثروت، روابط، سلامتی و … است. این بخش به شما کمک میکند تا با ساختن باورهای قدرتمندکننده درباره هر جنبهای از زندگیات، آگاهانه فرصتها و نعمتهای جدیدی را خلق کنی که سالها منتظر بودی عاملی بیرون از خودت آنها را برایت خلق کند. زیرا قانون این است که فرصتهای جدید، چیزی نیست جز بازتاب فرکانسهای قدرتمندکنندهی جدیدی که حاصل باورهای قدرتمندکنندهی جدیدت است و در این دوره قدم به قدم استفاده از قدرت افکار و فرکانسها برای خلق خواستهها را میآموزی تا به زندگی به شیوه طبیعی برگردی.
بخش تمرین تمرکز بر نکات مثبت، که در هر جلسه از دوره ۱۲ قدم طراحی شده، راهکاری است عملی و کارساز برای کم کردن و سپس حذف ترمزهایی که، مانع ورد نعمتهای بیشتر به زندگی است. این بخش در حکم جهادی اکبر است تا آگاهانه برنامهای را در ذهن تغییر دهیم که، به جای «تمرکز بر نکات مثبت، داشتهها و سپاسگزاری به خاطر آنها»، ناخودآگاه متمایل است به «تمرکز بر نکات منفی، مشکلات و کمبودها». هرچه این تمرین را به عنوان تنها اصل و اساس ورود نعمتهای بیشتر، با جدیّت بیشتری دنبال کنی، تواناییهای ذهنت را برای بیرون کشیدنِ نکات مثبت و زیبایی از دل هر اتفاق و تجربهای، تقویت میکنی.
اگر به این دوره هدایت شدی، اول از همه بدان که آمادهی دریافت آنچه شدهای که درخواست کرده بودی. ثانیاً یادت باشد که این یک مسیر است و قرار است بدون عجله، قدم به قدم طی شود. بنابراین با ذهنی خالی از هر تعصب و تجربهی قبلی، تک تک جملات این دوره را جدی بگیر و با تعهد اجرا کن. نتایج، از همان لحظات اولیه به شکل احساس خوب، خودش را نشان میدهد. سپس مداومت تو در زندگی به شیوهی ۱۲ قدم، آرام آرام نتایج ملموس تری را به شکل درآمدهای بیشتر، تجربه عشق بیشتر در روابط، تجربه سلامتی بیشتر، تجربه آرامش و شادی بیشتر و… وارد زندگیات میکند و این نتایج آنقدر به تو انگیزه میدهد که، دیگر نمیتوانی به زندگی به شیوهی قبلیات بازگردی.
یک خبر خوب:
از زمان خرید هر قدم، تا ۳۰ روز فرصت دارید تا قدم بعدی را با ۴۰٪ تخفیف خرید نمایید و پس از این تاریخ، فقط میتوانید قدم بعدی را با قیمت اصلی خرید نمایید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD727MB60 دقیقه
- فایل صوتی رمز پایداری نتایج35MB38 دقیقه
سلام و درود
یکسال پیش با استاد آشنا شدم اون موقع نمیفهمیدم چی به چیه ، استاد میگفت باور یا ترمز یا اینا من اصلا درک نمیکردم اینا چی اند ، بعد کامنت میخوندم اصلا میدیدم میگن این ترمز رو پیدا کردیم یا این باور یا این پاشنه آشیلمه یا آشغال های ذهنم ریخت بیرون من میگفتم چی میگن اینا پس من چرا ذهنم آشغال نداره؟ چقدر من پرفکتم(ایموجی خنده)
چندتا فایل توحیدی گوش میکردم فقط برا آرامبخشی و شروع کرده بودم شکرگزاری ولی دیگه به کامنت ها اهمیت نمیدادم میگفتم ببین مردم چه ذهناشون پر شده از این چیزا:-) نگو که من بودم که ذهنم کلا مغزمو گذاشته بود توی گاوصندوق و ده تا رمز و قفل هم کرده بود بعد هم رفته بود گاوصندوق رو چال کرده بود در اعماق زمین ، مثلا استاد میگفت خدا تنها قدرت برتره میگفتم خب هست دیگه اینو که همه میدونن ، کلا تو باغ نبودم خلاصه گاهی بعضی فایل ها اذیتم میکرد منم اونا رو دیگه گوش نمیکردم ، نمیدونم چرا ولی حس بدی پیدا میکردم ، خلاصه بعد دوماهی رسیدم به جایی که زندگیم گذاشته بودم لای منگنه اون روزا بود که به خدا میگفتم چیکار کنم و یه حسی میگفت فقط گوش کن و هیچ .
یادم نیست استاد این حرفو زد یا تو مقاله یا تو عقل کل یا کامنت یادم نیس کجا دقیقا همین حرفو شنیدم که اگه نمیفهمی چی به چیه فقط گوش کن ، فقط هر روز گوش کن کاری نداشته باش
من هر روز فقط گوش میکردم
و گوش میکردم
و گوش میکردم
مدتی گذشت گفت حالا درکنارش کامنت ها هم بخون ، چون قبل از اون کامنت خوندن به نظرم خیلی بیخود بود
گوش میکردم کامنتاشو میخوندم
و همین روال ادامه پیدا کرد
الان دیگه میفهمیدم استاد چی میگه ولی بازم نمیتونستم بفهمم این باور چیه چجوری پیداش کنم چرا من اصلا نمیتونم خودمو واکاوی کنم چرا نمیدونم چیا تو ذهنم میگذره ، چجوری بچه ها میگن ذهنم اینو گفت ! چجوری میفهمن تو این مورد ایراد دارن ! وای که من خوب ظاهرمو میشناختم ولی درونم …
خوب میدونستم فلان رنگ چقد بهم میاد یا فلان کفش چقد باهاش راحتم یا فلان غذا رو چقد دوس دارم ولی درونم عین یه صندوقچه ی هزار قفل شده بود ، بازم نمیدونستم چیکار کنم ولی بازم گوش میکردم و گوش میکردم و کامنت میخوندم نشانه های کوچیک رو مینوشتم توی نوت و تایید میکردم که چی بخاطر چی، تا اینکه حدود پنج ماه گذشت پیشنهاد بعدی دانلود سفر به دور امریکا و هر روز یه قسمت دیدنش بود ، مقاومت داشتم ولی انجامش دادم ، هر روز یه قسمت با کامنت هاش درکنارش همچنان گوش میدادم ولی به شیوه ی جدید ، فایل ها رو برا خودم برش میزدم نکات کلیدی و مثال ها رو ادغام میکردم هر کدوم رو توی پلی لیست خودش میزاشتم و دسته بندی جداگانه میکردم و گوش میدادم و حالا لذت بیشتری میبردم ، ولی مشکل همچنان سرجاش بود من با درونم همچنان غریبه بودم ولی اتفاقات خیلی جنسشون بهتر بود ، آرامشم بیشتر بود و خیلی جاها یه اتفاقای ریز باحال رخ میداد که ذوق برانگیز بود ، من هفت ماه بود فقط گوش میدادم و کامنت میخوندم و به قسمتای 60-70 سفر آمریکا رسیده بودم ، فصل یک رویا رو هرکار کردم نشد بخرم ولی بقیه را تا فصل 6 با کتاب فکر خدا خریدم همشو خونده بودم به درک های خیلی خوبی نسبت به قبلم رسیده بودم ولی مشکل اصلی من هنوز همونجا بود نمیدونستم چی تو ذهنم میگذره ،
چرا تاحالا کامنت ننوشتی ؟ گرفتی منو چی بنویسم اخه ، هرچی از فایل درک میکنی چرا نمینویسی؟ بیا و آگاهیاتو بنویس ، شروع کردم از هر فایل هرچی درک میکردم مینوشتم گاهی اتفاقای کوچیکی هم که میوفتاد مینوشتم، از چرخ زندگیم که روغن کاری شده بود از همزمانی ها از تجربه های خوب و دلپسند ،نتیجه عالی بود خیلی درک بهتری داشتم خیلی قشنگ تر تفکیک میکردم آگاهیامو خیلی ذوق داشتم از این حالت ، اما نمیدونم از کجا بود دقیقا از کجا که دیدم عه من میفهمم دوتا حرف تو سرم زده میشه یکی آرامبخش تر یکی متشنج تر ، عه من میفهمم که باورم درباره این موضوع چیه ، عه من دارم میفهمم دیدگاهم به این اتفاق چیه ، من یکم میفهمم چرا اینکارو کردم و علتش رو میتونم یکم درک کنم ببین تا چه حد صدقفله بودم که حتی دیدگاه خودمو نمیدونستم انقدر تو زندگی خودمو گم کرده بودم ، دیدم عه من میفهمم آره من تازه یکم دارم متوجه میشم درونم چه خبره وای خدای من این بزرگترین کشف برای کسی که خودشو گم کرده بود محسوب بود وای خدای من انگار دوتا بال داشتم و میخواستم از این موفقیت پرواز کنم بعد ده ماه تازه دسترسی پیدا کرده بودم به قسمتی از محتویات ذهن حالا کار کردن رو خودم لذتبخش ترین فعالیت بود برام ، یاد اون عزیزی افتادم که میگفت فقط گوش کن و ادامه بده و ادامه بده ادامه بده یا کامنت عادله عزیز که میگفت بنویس حتی چرت و پرت فقط بنویس و ادامه بده و ادامه بده یا
مرجان عزیز که میگفت استاد نقاشیم بهم گفت فقط خط بزن و طرح بزن مهم نیس هرچقدر بد تو طرح بزن و ادامه بده و ادامه بده تا جایی که دوباره قفل ذهنش باز شد و تونست طرح عالی بزنه
منم ادامه دادم و تونستم درونم دسترسی پیدا کنم و اتفاقات عالی تر رو خلق کنم علایقمو بشناسم و هدفگذاری کنم ، آره دیگه با شوق وافر تر کار کردم تا گفتم این سال جدید برای من اولین سالیه که دارم خودمو میشناسم میخوام امسال رو بزارم پایه و فوندانسیون ساختمونم گفت پس بزار سال ساختن عزت نفس که محکم ترین پایه است ، گفتم دلم دوره عزت نفس رو میخواد ولی پولشو ندارم گفت ادعونی استجب لکم و واقعا بخوانید تا اجابت کند (ایموجی اشک) اجابت کرد از راهی که لاتحسبه از راهی که گمان نمیبردم اونم دقیق و درست به اندازه ی همون دوره و من سال جدید رو شروع کردم و من آپدیت کردم خودمو و پاک کردم همه تجربیات قبلمو که شروع کنم پایه های ساختمون شخصیتم رو و به زودی از اتفاقای خوب تر و از اهداف محقق شده ام مینویسم
من خالق همه ی شرایط زندگیمم و هیچکس هیچ تاثیری نداره حتی نزدیکترین فرد زندگیم فقط من
هر روز بهتر از دیروز درک میکنم رمز پایداری نتایج ادامه دادنه و ادامه دادن و ادمه دادن
خدایا شکرت