محور آموزشهای سومین قدم از دوره ۱۲ قدم، «خودشناسی» و ایجاد تغییرات بنیادین در باورها و شخصیت مان به واسطهی شناختن خودمان است. تغییراتی که به ما کمک میکند تا به جای تلاش بیهوده در کسب تأیید دیگران، به سبک شخصی خودمان زندگی کنیم و شادی و آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
موانع ذهنیای که مثل گاریای سنگین و زهوار دررفته، که نه تنها باری برایمان جابه جا نمیکند، بلکه خودش نیز باری اضافه بر دوشمان است را، برطرف کنیم تا تواناییهای پنهان مانده در زیر سایه سنگین این موانع محدودکننده را بشناسیم و با بکار بردنشان خالق بهتری برای زندگیمان بشویم و مهمتر از همه، بیش از این خود را از تجربهی نعمتهایی که به صورت طبیعی به ما داده شده است، محروم نکنیم. زیرا آدمهای زیادی خود را از تجربه موهبتهای بسیاری محروم کردهاند، چون نمیخواهند ایرادهای شخصیتی خود را بپذیرند و تغییر دهند. آنها به جای تلاش برای تغییر باورهای محدودکننده و ایرادهای شخصیتی خود، با ناتوانیشان درباره «تغییر آن باورهای محدودکننده و ایرادهای شخصیتی» کنار آمدهاند و به «حل مسئله به شیوه باورهای محدودکنندهشان» عادت کردهاند. به عنوان مثال:
به خاطر ترس از ارتفاع، قید رفتن به کوه یا تجاربی مثل سفر با هواپیما، شهر بازی و… را میزنند. به خاطر ترس از حیوانات، خود را از رفتن به دل طبیعت و تجربهی آنهمه زیبایی محروم میکنند. به جای اینکه عزت نفس خود را بسازند و احساس لیاقت بیشتری در خود ایجاد کنند، از ارتباط با آدمها پرهیز میکنند. به جای پذیرفتن ایرادهای شخصیتی و باورهای محدودکنندهای که دلیل تجربیات تلخ در روابط عاطفیشان بوده و تلاش برای تغییر آنها، قید ورود به روابط جدید را میزنند. به جای پذیرفتن ایرادهای شخصیتی و باورهای فقر آفرینی که موجب شکستهای مالی پی در پی در کسب و کارشان شده و تلاش برای حل ریشهای آنها، قید رویای کارآفرینی و داشتن کسب و کار شخصی را میزنند و با زجر برای دیگران کار میکنند. آنها همان ایرادهای شخصیتی قبلی را نگه داشتهاند، همان باورهای محدودکننده و فقر آفرین را حفظ کردهاند و متعجبند چرا هرچه سختتر تلاش کردهاند، کمتر به نتیجه رسیدهاند.
در برههای از زمان که فهمیدم ایرادهای شخصیتی و باورهای محدودکنندهای که با آنهمه تعصب، سالها حفظشان کرده بودم و برای تغییرشان بهانههایی مستند و محکم داشتم، تنها مُسبب اینهمه ناخواسته در زندگیام بوده، مقاومتم در برابر تغییرشان کمتر شد. هرچه این قانون را بهتر شناختم که تمام اتفاقات زندگیام حاصل واکنش جهان به کانون توجه خودم هست، اشتیاق و تعهدم برای شخم زدن ذهنم، یافتن آن ترمزها و تلاش برای برداشتن پایم از روی آن ترمزها، بیشتر شد. هرچه مراقبت ویژه تری از کانون توجهام کردم، به تواناییام در برطرف کردن ایرادهای شخصیتی و باورهای محدودکنندهام، مطمئنتر شدم، مقاومتهای بیشتری را کنار گذاشتم، راحتتر توانستم به احساس خوب برسم و نعمتهای بیشتری، از مسیرهای سادهتر و لذتبخشتر وارد زندگیام شد.
نعمتهای کنونی من که حتی جزو رویاهای گذشتهام نیز نبودهاند، فقط حاصل تعهد من به مداومت بر کنترل ورودیهای ذهنم و تغییراتی ریشهای تر در شخصیتام بوده است. تغییری که یک شبه برایم رخ نداد. بلکه در طی زمان و با تکامل، هر بار زندگی را برایم زیباتر کرد و درهای بیشتری از نعمت ها را به رویم گشود.
در دوره ۱۲ قدم، فضایی فراهم شده تا بتوانم در یک روند تکاملی، شیوهی ایجاد تغییرات بنیادین در شخصیت، تغییر باورهای محدودکننده، برداشتن مقاومتهای ذهنی و چگونگی اجرای قوانین زندگی و هماهنگی با آنها را به دوستانم بیاموزم که پذیرفتهاند تا وقتیکه به کمک شناختن پاشنههای آشیل و برطرف کردن آنها، تغییراتی بنیادین در باورها و شخصیتشان ایجاد نکنند، هیچ تغییری در زندگیشان رخ نخواهد داد. زیرا نعمتها به صورت طبیعی مثل باران جاری است. اما این ما هستیم که با باورهای محدودکننده و مقاومتهای ذهنی، مانع ورودشان به زندگی خود شدهایم. لازمهی داشتن زندگیای باکیفیتتر، تقلای بیشتر نیست، بلکه کنار گذاشتن مقاومتهای بیشتر است. راه ساختن باورهای قدرتمندکننده، کنار گذاشتن مقاومتهای ذهنیِ بزرگتر و حل ریشهای پاشنههای آشیل است.
آگاهیها، تمرینات عملی و فضایی تعاملیای که در دوره ۱۲ قدم فراهم شده، خالصترین و مؤثرترین ورودی برای تغذیه ذهن و کنار گذاشتن مقاومتهاست.
آگاهیهای این دوره به شما کمک میکند تا در طی یک دوره تکاملی، با حل ریشهای مسائل و موانع ذهنیتان و ایجاد تغییراتی بنیادین در شخصیتتان، نه تنها کیفیت مورد دلخواه را در تمام جنبههای زندگیتان بسازید و به موفقیتهای پایدار و تجربیات راضی کننده در روابطتان، استقلال مالی و آزادی زمانیتان، سلامتی بدنتان و آرامش روح و روانتان دست یابید، بلکه از لحظه به لحظهی این مسیر تکاملی لذت ببرید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD269MB23 دقیقه
- فایل صوتی تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم دارد17MB18 دقیقه
به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام
روز شمار تحول زندگی من روز صد و سیزدهم از فصل چهارم
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت هر نفسی که میکشم
خدایا شکرت بابت تک تک ضربان قلبم
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت هر قدمی که بر روی زمین میگذارم
خدایا شکرت بابت اینکه برای ناهار کباب کوبیده خوشمزه خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت اینکه برای شام پیتزا و دوغ خوشمزه دوستم برام خرید و خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت طبق درخواست ستاره قطبیم که درخواست کردم از خداوند مشتری که 320 تومن قرار بود واریز کنه و من ببرم واسش پودر زعفران بیدارشدم دیدم واریز کرده خدایا شکرت
نکته جالبش اینه که من هر محله ای میرم و اونجا رو تحسین میکنم خداوند از اون محله برام مشتری میاره خیلی جالب بود دیروز رفته بودم اون محله پارک بسیار زیبایی داشت که کلی تحسین کردم بعد چند ساعت مشتری زنگ زد و امروز بردم واسش دیدم یه کوچه اونورتر از پارکه و همزمانی که رخ داد این بود که خواهرزادم رو بردم همون پارک و از اونجا هم پودر زعفرون رو یه کوچه اونورتر به مشتری رسوندم بخدا دارم میبینم خداوند خیلی راحت مسیر رو برام آسون میکنه خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت اینکه بازم هدایت شدم به همون پارکی که دیروز رفته بودم و قدم زدم و کلی تحسین و سپاسگزاری کردم بابت هوای فوق العاده و درختان فراوان متنوع حتی درختان میوه آلبالو و انواع گلها و بوی خوبشان و چمنهای سرسبز و گربه های بسیار ناز و بابت امنیت پارک و مجسمه شیر طلایی بسیار زیبا و میز پینگ پنگ و وسایل بازی و سنگ فرش ها و البته پارک در حال بازسازی بود و کارگران عزیز داشتند کار میکردند خدایا شکرت بابت این همه نعمت و ثروت
خدایا شکرت طبق درخواست ستاره قطبیم که درخواست کرده بودم از خداوند قفل مرکزی ماشینم خراب شده بود که بردم دوستم داده بود تعمیر کار و درستش کرده بودند خدایا شکرت که اینم حل شد
خدایا شکرت بابت اینکه ماشین 206 دوستم رو روندم خیلی ماشین قشنگیه من یه روزی حتما میخرمش
خدایا شکرت بابت مشتریهایی که پیام دادند و زنگ زدند(طبق درخواست ستاره قطبیم)
خدایا شکرت طبق درخواست ستاره قطبیم که گفته بودم اتفاق غیر منتظره خوب برام بیفته که دیدم همسایمون مینا با دختر کوچولوش اومده دم در و منو میخواد من رفتم و باقدرت و با اعتماد به نفس باهاش صحبت کردم خداااااای من داری چیکار میکنی چه فرکانس خالصی فرستادم که این اتفاق برام امروز افتاد خدا خودش مشتری رو دم در فرستاد منی که این مهارت رقص رو یاد گرفتم چن ساله و هنوزم کلاس میرم ولی آموزش دادن به کسی رو شروع نکردم بخاطر عزت نفس پایینم حالا مشتری اومده دم در خدا چطوری دل اون آدم رو نرم کرده که بیاد دم در و بهم بگه دیشب حرف تو بود و میخوام برای دخترم رقص آموزش بدی منم گفتم باشه حتما گفت کجا بیارم موسسه اینا بیارم با اعتماد به نفس گفتم یا خونمون یا خونه هر کدومش بشه گفتش که باشه هماهنگ میکنیم خدایاااااااا شکرت
[تو روی خودت کار کن اگر مهارتی نداری خداوند بهت الهام میکنه که برو فلان چیزو که علاقه داری یاد بگیر
تو روی خودت کار کن اگر مهارتی داری و نتونستی ازش پول دربیاری مشتری رو میاره دم درت و میگه بیا اینم مشتری یاد بده و پول بساز و لذت ببر خدایااااااا شکرررررت خیلی اتفاق خوبی بود برام خداوند قشنگ همه گیو میچینه وقتی میبینه که تو داری روی خودت کار میکنی خداوند تو مسیر رسیدن به خواسته هات قرارت میده لاجرم قرارت میده میبینی قشنگ تو مسیر قرار گرفتی ]
خدایا شکرت طبق درخواست ستاره قطبی که گفته بودم مشتری از جایی که فکرشم نمیکنم برام بفرست هم برای رقص فرستاد هم برای پودر زعفران و یه مشتری 25 بسته سفارش داد و دوستم منو برد اونجا و 375 تومن واریز کرد برام
خدایا شکرت طبق درخواست ستاره قطبیم که گفته بودم واریزی داشته باشم که امروز دوبار واریزی داشتم یکیش 320 تومن که مشتری قبل از اینکه محصول دستش برسه واریز کرده بود یکیشم مشتری دیگه واریز کرد 375 تومن خدایاااااا شکرت
خدایا شکرت بابت اینکه مامانم کلی خوراکی برای خونه خرید از پنجشنبه بازار
خدایا شکرت بابت بارون فراوانی که بارید
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری 10 بسته مشتری دیگه هم 40 بسته خواستند پیام داده بودند
خدایا شکرت بابت اینکه دارم نشونه های تغییر تکاملی باورام رو میبینم که یه نمونش این پیام امروز از یه شماره ناشناس بود من اینو نشونه میبینم (سلام بصیرافغانم پسرعموعبدالاکه دوست شماهستن 511سکه پیداکردوم بفروش نصف نصف توکل به الله زنگه کن)
درسته جوابش رو ندادم ولی من این رو نشونه تغییر باورم میبینم
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ
تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم دارد
من تکاملم رو طی کنم توی فایلهای رایگان و البته بسیار ارزشمند و پراز آگاهی
صد درصد دوره 12 قدم رو که مطمئنم یه دوره کامله در تمام جنبه ها تهیه میکنم و خودمو میبندم به آگاهی هاش تا نتایجم بزرگ و بزرگتر بشه البته بصورت تکاملی
این قانون جهان نیست که شب بخوابیم و صبح بیدار شیم ببینیم کلا عوض شدیم و یه آدم دیگه ای شدیم
آدم پیر میشه یه روند تکاملی طی میشه که پیر میشه نمیشه گفت امروز سنم 27 هست فردا سنم 50 میشه نه این نیاز داره به طی شدن تکامل
تغییر باورها و شخصیت هم این شکلیه به صورت تکاملی وقتی تو هرروز روی باورات کار میکنی و تکامل رو طی میکنی و میبینی که یه آدم دیگه ای شدی و هیچ رب9طی به گذشتت نداری
باورهای ما یه شبه به وجود نیومده که یه شبه هم از بین بره
باور ساختن نیاز به تکامل و ادامه دادن و استمرار داره
واقعا این کامنت ها دستگاه تولید فرکانس مثبته که وقتی میخونم حالم دگرگون میشه باورام ساخته میشه خیلی تاثیرگزاره سپاسگزاااارم از دوستان عزیزم
از وقتی کامنت مینویسم دارم میبینم کم کم شخصیتم تغییر میکنه خودم رو بیشتر میشناسم و باورام داره کم کم ساخته میشه و این ادامه دادن ببین چه آدمی رو ازم میسازه
بجای اینکه آشغالارو تمیز کنی میذاری زیر مبل
یعنی ایرادها و ضعف های شخصیتی تو و باورهای نامناسبو نمیای درست کنی بعد انتظار داری زندگیت عوض بشه
مثلا من ترس دارم از ارتفاع و شهر بازی و حیوانات مثل سگ و شروع کار جدید نمیرم تو دل ترسم و آشغالارو میذارم زیر مبل
قدم اول اینه که باید بپذیری که تو این ایرادها رو این باورهای نامناسب رو داری بعد اینکه پذیرفتی حالا جهادی اکبر راه بندازی تا تغییرشون بدی
با آدمای جدید نمیخوام ارتباط داشته باشم بخاطر اینکه عزت نفسم ضعیفه نمیام عزت نفسم رو درست کنم میگم بیخیال من نمیخوام با فرد جدیدی ارتباط داشته باشم
مشکل باید از ریشه حل شه این مشکل هم باورهاته باید تغییرشون بدی تا عملگراییت و رفتارت تغییر کنه نه اینکه سرپوش بذاری به مشکلت و بگی من اینم دیگه من مغرورم من لجبازم حالا طبق تفکر قبلیم که میگفتم من مهرماهیم مهربونم و دلسوزم و چوب سادگیمو میخورم مهرماهیا همشون اینجورین چه ربطی داره همه آدما کلا شخصیت های کاملا متفاوتی از همدیگه دارن
من نمیام فلان اخلاقم رو درست کنم میگم من پدرم و خانوادم خانواده عصبی اند و ما اینیم دیگه یا متولد مهر ماهیا اینطورین
تا وقتی که من فرار میکنم از ایرادهام تغییر بنیادینی رخ نمیده حتی تغییر کوچیکی هم رخ نمیده
من زود قهر میکنم نمیام این اخلاقم رو درست کنم میگم من همینم دیگه این یعنی تو آشغالارو میذاری زیر مبل
شروع تغییرات زندگیت از اینجاست که میپذیری خیلی ایراد داری و میای اون ایراد ها رو درستش میکنی
من میپذیرم که زود قهر میکنم
من می پذیرم که حرف بعضی از آدما خیلی برام مهمه و ازشون ناراحت میشم
من میپذیرم که ترس از شروع کار رو دارم
من می پذیرم که ترس از تنهایی به کافه رفتن دارن
من می پذیرم که تو روابط خیلییییی مشکل دارم
من می پذیرم که باور کمبود بسیاری دارم
من می پذیرم که احساس ارزشمندی کمتر و عزت نفس پایینی دارم
من میپذیرم که با جنس مخالفم با خجالت حرف میزنم
من می پذیرم که تو خیلی از موقعیت ها خجالتی هستم که این از کمبود عزت نفسمه
من می پذیرم که تو بعضی شرایط نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و زود از کوره در میرم
من میپذیرم که شرک ها و توقع های زیادی تو وجودمه
من میپذیرم که خیلی وقتا بی جهت دیگران رو قضاوت میکنم و سرم میره تو زندگی دیگران و حرفاشون برام مهم میشه
من میپذیرم که توجهم گاهی میره رو نکات منفی
من میپذیرم که توی روابط با دیگران خیلی مشکل دارم و اعتماد به نفس پایینی دارم
من می پذیرم که دوس دارم با دیگران سر هیچ و پوچ بحث کنم
حالا که پذیرفتم بیام جهادی اکبر راه بندازم و تغییرشون بدم که دارم روی خودم کار میکنم
حالا این باور رو هم ایجاد کن که من میتونم تغییر بدم خودم رو و نگم دیگه درست نمیشه و دیگه نمیتونم خودم رو تغییر بدم بخاطر فلان عوامل بیرونی
ما انعطاف تغییر کردن رو داریم خیلی شنیدیم طرف معتاد شده کارتن خواب شده حالا کمپ بزرگ داره نمونش تو شهر خودمون هست یا خیلی شنیدیم طرف کارتن خواب بوده خودشو تغییر داده حالا کارخونه داره با چندین پرسنل و….
من توانایی تغییر زندگیم رو دارم هیچ بهانه ای قابل قبول نیست
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام
روز شمار تحول زندگی من روز نود و هشتم از فصل چهارم
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت هر نفسی که میکشم
خدایا شکرت بابت آرامشم
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت حموم عالی که امروز تجربه کردم
خدایا شکرت بابت اینکه از مادرم درخواست کردم آش رشته درست کنه که درست کرد و خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت مامان و بابا و خواهر قشنگم
خدایا شکرت بابت صدای زیبای پرنده ها که هم اکنون دارم میشنوم
خدایا شکرت بابت اینکه برا خودم شارژ خریدم
خدایا شکرت بابت بارون فراوان و بی نهایتی که بارید خدای من یعنی توی کمتر از 5 دیقه بی نهااااایت بارون از آسمون نازل کردی رفتم درو باز کردم کوچه رو نگاه کردم دیدم آب فراوان بارون در حد سیل با چه شدتی داشت میرفت از روی جوب ها گفتم خدای من شکرررررررت در عرض فقط چند دیقه این همه فراوانی نازل کردی این فراوانی نیست پس چیه دوستم زنگ زد گفت میگن آب نیست ببین چقدررررررر آب هست گفتم آره دقیقا فراوانیه خدایا شکرت که در عرض چند دیقه قدرتتو بهمون نشون دادی فراوانی نعمت هاتو بهمون نشون دادی خیلی لحظه خوبی بود
خدایا شکرت بابت فراوانی آب باران و صدای زیبای باران و بوی فوق العاده باران
خدایا شکرت بابت غروب و ابرهای بسیار زیبایی که دیدم
خدایا شکرت بابت اینکه ویوی روبروی پنجرمون یه درختی هست خیلی زیباست
خدایا شکرت بابت مشتری هایی که برای پودر زعفران فرستادی هم پیام دادند و هم زنگ زدند
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری بهم زنگ زد گفت 35 بسته پودر زعفران میخوام که تو آگهی تون نوشته بودید رایگان میفرستید گفتم آره آدرستونو بفرمایید آدرسشونو دادند و گفتند کارتخوان بیار منم که کارتخوان ندارم و از دوستم رفتم گرفتم به دوستم بدهی داشتم کارت رو کشیدم و به حساب دوستم رفت و بدهی من کم شد خداروشکر موند 2800 که برام لاستیک گرفته بود خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت اینکه رفتم محله اون مشتریم خیلی خانوم خوبی بود از صداش مهربونی میبارید من سر کوچه ماشین رو پارک کردم وارد کوچه شدم خدای من چه کوچه زیبایی بود دیشب کوچه عمم اینارو تحسین کرده بودم خداوند هم تو قانونش خلف وعده نمیکنه امروز سریع من رو به یه کوچه بسیار زیبای دیگه هدایتم کرد خانومه درو باز کرد خدااااااای من دیدم دیوارشون کلا از اون درختیه که چسبیده به دیوار درختی بسیاااااار بسیااااار زیبا بود دیدم نمیتونه از پله ها پایین بیاد خانوم مسنی بود بسیار زیبا و خوشگل و تپل و سفید و خوش خنده و مهربون کارتشو بهم داد کشیدم و انقدر بهم محبت کرد چقدر خونش خوشگل بود از اون خونه های مادربزرگی بسیاررررررر تمیز.زیبایی دیوار درختی شون رو کلی تحسین کردم و بهم گفت تو چقدر دختر خوبی هستی واجب شد بغلت کنم و بوست کنم موقع رفتن من رو بغل و بوسم کرد خدایا شکرت انقدر حالم خوب شد انقدر انرژیم مثبت شد چه آدمای خوبی رو توی مدارم قرار دادی خدای من که دارن باهام برخورد میکنن
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری که چند باری ازم خرید کرده اونم ازم خرید کرد 20 بسته و 300 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه مادرم رفته بود مجلس ترحیم همسایه اونجا هم مشتری پیدا شد برای پودر زعفران و مادرم 3 بسته فروخته بود
خدایا شکرت که یه مشتری بهم گفت 10 بسته قبلا ازت خریدم الانم 15 بسته میخوام خدایا شکرت بابت فراوانی مشتری تو زندگیم
خدایا شکرت بابت اینکه مامانم کلی خرید کرد از پنجشنبه بازار، هندونه که من درخواست داده بودم خرید کرد و خوردم و لذت بردم مادرم هندونه و سیب زمینی و پیاز و خیار و گوجه و پنیر و کلی وسایل دیگه خرید کرد
خدایا شکرت بابت ماشینم که میتونم اون همه خریدها رو باهاش بیارم خونه
خدایا شکرت بابت اینکه امشب دوستم برام آجیل و پیتزا خرید و خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت اینکه پنجشنبه بازار رو دیدم کلی خرید و فروش اونجا انجام میشه با امکاناتی که دارن میان کسب درآمد میکنن این فراوانی فرصته نعمته
خدایا شکرت بابت اینکه پنجشنبه بازار چند جاییش کلا اونقدر آب جمع شده بود رسما برو اونجا قایق سواری کن و من سپاسگزاری کردم از خدای خودم بابت این حجم از آب بعد میگن آب نیست وای خدای من چقدر کفر
خدایا شکرت که من به کمپر بسیار خوشگلی دیدم عین اون کمپرهایی که تو سریال سفر به دورآمریکا دیدم نکته جالبش این بود کمپر رو دیدم رفتم پودر زعفران بفروشم برگشتنی دیدم درشو باز کردن هدایت شدم که داخلشم ببینم خدای من شکرت
خدایا شکرت بابت این همه اتفاقات عالی و فوق العاده امروزم
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ
تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم دارد
استاد میگه تغییرات شخصیتی من یه روز دو روز اتفاق نیفتاده که شب بخوابم صبح بیدار شم ببینم یه آدم دیگه ای شدم
افکار و باورهای ما نیاز داره که روش کار کنیم همونجوری که ایجاد شده باید روش کار بشه
خیلی از افراد بجای اینکه بیان آشغالها رو تمیز کنند و بیان منبعی که باعث تولید آشغال میشه رو تمیز کنند میان آشغالارو میذارن زیر مبل
یعنی افراد نمیخوان اون ایرادهای شخصیتیشونو اون باورهای نامناسبشونو اون چیزایی که روش تعصب و غرور دارند و نمیخوان بپذیرن نمیان اونارو درست کنند بعد انتظار دارند زندگیشون درست بشه
مثلا یه سریا هستن ترس دارن درمورد موضوعات مختلف از تاریکی و تنهایی و شکست و جن و ارتفاع و حیوانات و…. میترسند
نمیان این ترسارو برطرف کنن نمیان بگن آغا این مشکل رو من دارم
بعدش بجای اینکه این ترسارو برطرف کنن میان خودشونو محروم میکنند از مواهب زندگی
مثلا میگن ما پارک نمیریم چرخ و فلک نمیریم کوه نمیریم ورزش های هوایی نمیکنیم سوار هواپیما نمیشیم برای اینکه از ارتفاع میترسیم
جنگل و طبیعت نمیریم بخاطر اینکه از حیوانات میترسیم
در مورد روابط خیلی از آدما هستن که یه ایرادایی دارن مثلا آدمایی هستن که میخوان مورد حمایت و توجه قرار بگیرن نمیان این ایراد رو برطرف کنن که چرا من انقدر محتاج توجه دیگرانم چرا گدایی میکنم محبت رو از دیگران
بیام مشکلم رو برطرف کنم عزت نفسم رو درست کنم
بجای اینکه بیاد این مشکلشو حل کنه میگه من رابطه عاطفی نمیخوام
من توی هر رابطه ای رفتم بیچاره شدم بدبخت شدم پدرم دراومده زجر کشیدم بهم توهین شده حالا من نمیخوام رابطه عاطفی داشته باشم
موضوع بعدی ترس از شکست
نمیاد مشکل رو حل کنه و دلیلی که باعث شده بترسه از شکست برطرف کنه
میگه من هیچ کسب و کاری رو شروع نمیکنم اصلا حرکت نمیکنم چون میترسم شکست بخورم
در مورد ترس از تنهایی
نمیاد ترسشو از تنهایی درست کنه میگه من مهاجرت نمیکنم
باورهای نامناسبی داره درمورد ثروت نمیاد اونارو درست کنه میگه من بیزنس خودمو نمیزنم برای بقیه کار کنم خیلی بهتره
تا وقتی که من خودمو باورامو درست نکنم تا وقتی که دارم فرار میکنم از ایرادام تا وقتی که آشغالارو میذارم زیر مبل تغییر بنیادینی تو زندگیم رخ نمیده
قدم اول اینه که من باید بپذیرم که یه سری ایرادهایی دارم دیگه
اصلا شروع تغییرات زندگی من این بوده که پذیرفتم که آغا من خیلی ایراد دارم
پذیرفتم که من غرور خیلی بیجایی دارم
پذیرفتم که عزت نفس خیلی پایینی دارم
پذیرفتم که تو روابط خیلی مشکل دارم
پذیرفتم که من آدمی هستم که همش توجهم رو نکات منفیه و همش دوس دارم با دیگران بحث کنم
پذیرفتم ایرادهای شخصیتیمو که خیلی خیلی زیاده
و بعد این باور رو ایجاد کردم که آغا من میتونم تغییر بدم خودم رو
من نیومدم اینجوری فکر کنم مثل خیلیا که میگن ما پیر شدیم دیگه ازما گذشت و من بخاطر پدرم که تو اون شرایط بودیم و زمان جنگ بود و دیگه اعصابمون داغون شده و دیگه درست نمیشه و دیگه همینه که هست و باید بسوزیم و بسازیم
بعضی از افراد باورهای نامناسبی در مورد سلامتی دارن نمیان باورشونو درست کنند هرروز قرص و دوا و آمپول و شربت و سرم استفاده میکنند
این باور رو ایجاد کردم که من اولا قدرت تغییر شخصیتم و تغییر زندگیم رو دارم
من دیدم الگوهایی که معتاد بودن و زندگیشونو باخته بودند ولی تغییر کردند و زندگیشون عوض شد و کارخونه ها زدند و ….خوشبخت و ثروتمند و سلامت شدند
گفتم اگه اونا تونستند منم میتونم چه بهونه ای دارم برای اینکه تغییر نکنم یعنی هر بهانه ای که شما میارین برای اینکه تغییر نکنین اینا باعث میشه که شما پیشرفت نکنین
استاد میگه اومدم روی باورام دونه دونه کار کردم اومدم شخم زدم خودم رو و متعهدانه ادامه دادم
این نعمتهایی که توی زندگی من هست اینا قبلا نبوده بعد از تغییر باورام به وجود اومده
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید