تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم دارد - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-64.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-06-21 18:46:422024-07-25 12:00:43تغییر شخصیت، جهادی اکبر لازم داردشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
استاد عزیز سلام و خداقوت
وقتی حرف از تغییر میشه 100 تا علامت سوال تو ذهنم شکل میگرفت که چیو تغییر بدم از کجا شروع کنم و راهش چیه
این فایل خیلی ساده بهم فهموند که اول یه شخمی به خودم بزنم ببینم چیا ایراد داره با تمام وجودم قبولش کنم و بعد به فکر اصلاحش باشم
وقتی من تو روابطم دقت کنم که ایراد دارم چرا درستش نکنم؟چرا زیر مبل؟وقتی ببینم از ترس از دست دادن یه مشتری هرطور که اون بخواد باهاش راه بیام چرا این ایراد رو درست نکنم
عزت نفسم رو چرا درست نکنم تا خیلی حرفا نمونه رو دلمو بزنم
چرا با عینک زیبا بینی به دنیا و نعمت هاش نگاه نکنمتا به دستشون بیارم چرا تغییر رو از همین قدما کوچیک مثل کنترل خشم کنترل کینه دروغ و…شروع نکنم بعد به تغییر باورهام در مورد ثروت و خدا و …برسم
این فایل قانون تکامل و توحید و فراوونی رو باهم داره
پله پله نه یه شبه همه چی قابل تغییر هست و نمونه بارز عباسمنش از کجا با چه شخصیتی به کجا رسید پس میشه
فقط کافیه ایراد های خودمونو پیدا کنیم و درک کنیم
خدایا شکرت بابت این فضا و این استاد نازنین
در پناه خدا باشید ️
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایستهی عزیز
این اولین کامنتی هست که داخل سایت میزارم وخداوند رو سپاسگزارم که من رو به سمت استاد عباسمنش و راه ایشون هدایت کرد.
و همچنین خدارو سپاسگذارم که من رو به راه درست و پر از آرامش هدایت کرد.
من حدود 4 سال هست که استاد رو میشناسم اما الان به طور یکسال هست که مستمر دارم حرف ها و گفته های ایشون رو گوش میدم و سعی در عمل به حرف هاشون دارم.
واقعا خداروشکر که با همچین راهی آشنا شدم و خداروشکر که بعد از سالها انقدرررر آرامش انقدر عشق انقدرر زیبایی وارد زندگیم شد
من هنوز کلی راه برای تغییر دارم و کلی راهه نرفته برای تغییر مسیر زندگیم اما همین تغییر کوچکی که وارد زندگیم شده انقدر دوست داشتنی و پر ذوق و شوق هست که انرژی من رو برای تغییرات بیشتر دوبرابر میکنه واقعا خداروشکررر
من از دوره های رایگان از قسمت مسیر های تکاملی برای هدایت شدن شروع کردم و در تلاش این هستم که بتونم دوره هارو بخرم
بازهم سپاسگذارم هم از خداوند منان
و هم از استاد عزیزم
سلام به استاد عزیزم راهنمای من به سمت زندگی صحیح
این فایل نشانه امروز من بود .امروز به یک تضادی برخوردم و با خودم گفتم دیگه تسلیم نشو این دفعه دیگه برو حرفت را بزن و تصمیمت را عملی کن.
من مدت 17 سال است که کار میکنم و هر ماه که برنامه ماه بعدی نوشته میشد در این مدت طولانی هر ماه موقع نوشتن برنامه استرس برنامه ماه بعد را داشتم و هر ماه هم بالاخره یه چیزی میشد که به خاطرش ناراحت بشم.اون روزها نمیدونستم که اتفاقات زندگیم را خودم دارم رقم میزنم و همش فکر میکردم چرا اینقدر به من ظلم میشه و با تعریف کردن ظلم هایی که توی برنامه به من میشد برای بقیه ترحم و دلسوزی بقیه را برای خودم ایجاد میکردم.الان میدونم همه ی این مشکلات را خودم جذب کرده بودم با تمام ترس هام و احساس بی لیاقتی ام.از وقتی دوره دوازده قدم را کار میکنم اتفاقای خیلی خوبی توی زندگی ام افتاده و خیلی برام جالبه که حتی اتفاقای بد که میفته برام شروعی برای یه اتفاق عالی بوده همونطور که استاد گفتند اتفاقای بد فقط ظاهرش بده و در واقع میفهمی چقدر به نفعت بوده.یه بار ترک کار کردم و گفتم توی این محیط مسموم و کنار آدم های سمی کار نکنم بهتره ولی نجواها میومدن سراغم که حالا بی پول و بدبخت میشی ،تو که 17 ساله دستت تو جیب خودت بوده از کجا میخوای پول دربیاری ؟ تو که به غیر از این شغلت کار دیگه ای بلد نیستی و از این حرفها ولی باز هم سعی میکردم به ذهنم بگم خدا مهربونتر از اونی است که تو فکر میکنی و خیلی جالب بود که هدایت شدم به اینکه برم با رئیس رئیسم صحبت کنم و بگم نمیخوام جای قبلی کار کنم و اون دستی شد از دستان خدا و به رئیسم گفت جای منو عوض کنه .الان جایی کار میکنم بسیار عالی که هیچ وقت تو ذهنمم نمیگنجید و باز هر روز خداراشکر کردم و سپاسگذار بودم برای کار در این محل ،ولی باز هم همون رئیس قبلی داره موش میدوونه و سعی داره به من بفهمونه که رئیس اونه و هر از گاهی بهم میگه امروز باید بری محل کار قبلیت. امروز تصمیم گرفتم برم باز هم با رئیس صحبت کنم و بگم اگه یک بار دیگه به من بگه برو جای قبلی دیگه کلا سر کار نمیام .میخوام با ترس هام مقابله کنم .بسه هر چی آشغالها را زیر مبل قایم کردم هی به خودم گفتم حالا این یه دفعه را میرم آسمون که به زمین نمیاد.حالا یه کاری بکن دل رئیست رابه دست بیاری که کاری به کارت نداشته باشه و بهش قدرت دادم.دیگه نمیخوام بهش قدرت بدم بسه دیگه .از خدا میخوام که هدایتم کنه در زمان صحیح برم صحبت کنم و حرفهای درستی بزنم و از خدا میخوام حمایتم کنه. من دیگه اون مهناز ترسوی قبلی نیستم که حتی نمیتونستم درست با مسئولم صحبت کنم و همیشه میترسیدم از حرف زدن و اعتراض کردن و گرفتن حقم و همیشه هم مورد ظلم واقع میشدم چون ادمی بودم که مسئولام میگفتن این هیچ مشکلی با کارهای ما نداره ولی دیگه میخوام جهاد اکبر را برای تغییر شخصیتم ایجاد کنم
به نام خدای بخشنده و مهربان
انگار تازه امروز به درک همین جمله رسیدم
خداوند بخشنده ومهربان
بله خدای من بخشنده هست ومیبخشد
فقط باید قلبت را باز کنی
خدای من مهربان است
واین را بارها و بارها تکرار کرده
من چطور دنبال مهرومحبت در انسانهای اطرافم بودم
درحالیکه منبع اصلی را در وجودم داشتم
ایاک معبد وایاک نستعین
امروز هدایت شدم به این فایل
وچه هدایت شیرینی بود
چقدر لذت بردم
من فقط 7روز هست که وارد 12قدم شدم قدم اول هستم
اما نشانه ها مثل نهال های کوچولو کوچولو دارن از خاک سردرمیارن و من هرطرف سرمو میچرخونم یدونه
جوونه کوچولو رو میبینم که قراره تبدیل بشه به یک نهال .
من حالا میدونم که وظیفه من اینه که از همین جوونه ها مراقبت کنم فقط…
خدای من من توی همین 7روز یک ترمز بزرگ رو تووجودم شناسایی کردم
من درجای جای زندگیم در تموم جنبه هاش
سعی میکردم که قانون تکامل رو دور بزنم
قانون تکامل
همون چیزی بود که من همیشه فکر میکردم که
دارم رعایتش میکنم اما کاملا داشتم نقضش میکردم با رفتار هام باافکارم و بانتایجم
من همیشه به دنبال نتایج عالی بودم اما
همیشه همون ابتدای کار پله ی100رو میدیدم
خودم رو روی اون پله تصور میکردم
و به خودم آنقدر سخت میگرفتم که باید برسم به اون پله حتی فکر میکردم که خب من که دارم روی باورهام کار میکنم دیگه،پس باتجسم با کار کردن روی خودم میتونم برسم به همون نقطه طلایی
اما چقدر اشتباه کردم
هرچند گاها در بعضی موارد به نتایجی هم رسیدم اما انقدر تموم مسیر رو باسرعت شتاب و عجله دویده بودم که وقتی به تارگت میرسیدم از شدت نفس نفس زدن از نای میرفتم و حتی توان لمس اون خواسته رو نداشتم اون خواسته حالا برای من بود ولی حتی پاهایم رمق نداشت یک سانت دیگر بردارد وحتی دستانم توان نداشت که آن خواسته را در آغوش بگیرد
تنقدر نفس نفس زدن بودم که دیگه ریه هام توان نداشت یک نفس عمیق بکشد و بگوید آخییییش
رسیدم
من حتی نای اون تنفس عمیق رو هم نداشتم
واون خواسته دیگه برام لذت نداشت
من فراموش کرده بودم که هیچ رسیدنی در کار نیست
فراموش کرده بودم که هیچ پایانی نیست
فراموش کرده بودم که اگر به پله 100برسم باز هم نسبت به پله200خیلی خیلی فاصله دارم وبازهم نقطه ی بالاتری هست
من فراموش کرده بودم که
درواقعیت هیچ رسیدنی در کار نیست
و ما همیشه ی تشنه ی مرحله ی بعدی هستیم
من با هربار عجله
باهر بار شتاب زده عمل کردن
فرصت لمس خواسته هام رو از خودم گرفتم
و در کسری از ثانیه خواسته ی بعدی شکل گرفت
ودوباره روز از نو روزی از نو
ومن یاد گرفتم که تکامل همان جزو لاینفک تمامی خواسته هایم باید باشد
بـــــایــــــــــد باشد و هیچ راه گریزی نیست
این کلمه ی 5حرفی که قد دنیا میشود برایش حرف زد را قاب کردم
مغزم روشکافتم
واردش شدم
در دسترس ترین نقطه را پیدا کردم و این قاب رامیخ کردم برروی اون نقطه
تصمیم گرفتم هروقت که باخودم فک کردم که
الان دیر میشه
در جواب بگم به درک
هروقت گفتم الان تموم میشه
دوباره تکرار کنم به درک
هربار خواستم بگم ممکنه از دستش بدم
فریاد بزنم به درک
ومن جهادی اکبر نیاز دارم
برای برپایی قانون تکامل در تک به تک اتفاقات زندگی ام
و به امید الله نتایج خوبی در راه هست
من صدای خنده های زنی را میشنوم که
سرمستانه میخندد
و غرق خوشی و آرامش است
گویی تازه به این جهان واگذاشته
گویی از هیچ چیز این جهان خبر ندارد
و انگار که او اصلا باواژه ای به نام نگرانی تابه حال هیچ برخوردی نداشته و کاملا غریبه است با او
من صدای خنده هایش را هراز گاهی در ثانیه هایی از شبهایم میشنوم و سعی میکنم لبخند بزنم
و سپاسگزار باشم
ممنون از استادعزیز و تمام دوستان این سایت
حضورتون دلگرمی بزرگیه
وامیدوارم هممون به جایی که بهش تعلق داریم برگردیم.
سلام خالق هستی خدای مهربانم
سلام آزادی
سلام زندگی رویایی
سلام سلام سلام استاد نازنیم و خانوم شایسته مهربانم و دوستام همراهم در این لحظه
خیلی احساس خوبی دارم الان اشک تو چشمام جمع شده دارم کامنتم رو مینویسم اصلا نمیدونین چقدر حالم خوبه
نمیدونم حتی چطوری شروع کنم
از اونجایی که پیش از ورود به سایت کم و بیش با شما استاد عزیزم آشنایی داشتم، بعد از ورودم به سایت هدیه شما رو استفاده نکردم چون نمیدونستم از کجا باید شروع کنم و یه حسی در درونم بود که مانع از این میشد بخوام محصولی رو تهیه کنم و دنبال کنم البته که آشنایی چندانی هم با محصولات نداشتم و خودم رو هم درست نمیشناختم و نمیدونستم چه محصولی مناسبم هست .
ترجیح دادم از فایلهای رایگان استفاده کنم و با خودم گفتم باید از فایلهای رایگان نتیجه بگیرم . کم کم هدایت شدم به سریالها و قسمت روز شمار تحول زندگی من و مصاحبه ها و جاهای مختلف فایلهای دانلودی هدیه و تا جایی که تونستم رد پا به جای گذاشتم . از قوانین سایت غفلت کردم و یه جاهایی حرف دلم رو نوشتم و غر زدم و یه جورایی خودمو خالی کردم و نمیدونستم در حال گذر از مداری به مدار دیگه هستم .
امروز که در این تاریخ دارم با شما استاد عزیزم صحبت میکنم احساس آزادی و رهایی و سرزندگی میکنم و انگار در تازه ای به روم باز شده .
در قسمت روزشمار تحول زندگی من فصل اول یه قسمت بود که درباره وام و بدهی صحبت کردین و اونجا بود که من متوجه شدم تمام ذهن من درگیر اقساط و بدهی بانک و بیمه است و من در واقع زندگی نمیکنم ، تلاش میکنم که اقساطم رو پرداخت کنم هی از این شاخه به اون شاخه میپریدم که پول بیشتری به دست بیارم برعکس میشد و بدهی ها عقب میفتاد و همون هزینه اولیه وامها رو هم معلوم نبود کجا خرج کردم .
امروز به لطف و یاری خداوند و البته راهنمایی شما استاد بزرگوارم از بند تمام بدهی ها رها شدم و واقعا خدا رو شکر میکنم . بیمه تنها قسطی بود که دو دل بودم اما امروز انجامش دادم و بازخرید کردم . هیچ چیز لذتبخش تر از آزادی مالی و زمانی و مکانی نیست .
اوایل تیرماه سفری برامون پیش اومد و ما باید پدر و مادرم رو همراهی میکردیم با اینکه اصلا آمادگی لازم برای سفر نداشتیم حتی هزینه سفر رو هم نداشتیم اما به اصرار خواهرم برای عوض شدن روحیه پدرو مادرم قبول کردیم و رفتیم شمال و اتفاقا پول هم جور شد از جایی که نمیدونیم خدا میرسونه و لذتبخشترین سفر رو در کنار خانواده عزیزم تجربه کردیم به محض اینکه تو ماشین نشستم دعای سفر شما رو خوندم و گفتم خدایا مارو در بهترین زمان در بهترین مکان قرار بده و بدون هیچ نگرانی راهی شدیم . جاده های زیبا نم بارون و حتی یه قسمت از وسط ابر رد شدیم خیلی لذتبخش بود و همینجور که پیش رفتیم خدا رو شکر میکردم روز اول که رسیدیم دریا گل آلود بود اما من باز هم لذت بردم و شب تا صبح بیدار بودم تا فقط طلوع خورشیدو تجربه کنم و ببینم و واقعا رویایی بود هوا خیلی عالی بود دمای آب خیلی مناسب بود همه چیز عالی و لذتبخش بود روز بعد ساحل دیگه ای رو تجربه کردیم که پر از ماهی مرده بود توی دریا ماهی مرده میدیدم و من به شدت از ماهی متنفرم از برقی که میزنه بدم میاد و اگه یه ماهی به سمتم پرت کنین من قطعا میمیرم خیلی میترسیدم که ماهی ها دورو برم باشن تا چند قدم رفتم تو آب اما میترسیدم و برگشتم تو ساحل همونجا یه مرد مهربون که غریق نجات بود گفت برو لذت ببر دیگه شاید دریا رو نبینی شاید نتونی بری تو آب هوا مساعد نباشه و من با شجاعت تمام دلمو زدم به دریا و نگاهم و انداختم به دور دستها و از بازی موج و باد لذت بردم و غروب زیبا رو نظاره گر بودم و خدا رو بارها و بارها شکر کردم بابت نعمت دریا و اینکه جسارت کردم و ترس از ماهی رو گذاشتم کنار گفتم ماهی از من میترسه و فرار میکنه و من فقط باید لذت ببرم و از خدا بخوام که منو به مکان بهتر در زمان بهتر هدایت کنه و همینطور هم شد روز بعد به یک ساحل بسیار تمیز و زیبا و آب دریا زلال و آبی و غروب لذتبخش دیگه هدایت شدیم و کلی بازی کردیم و خوش گذروندیم و برگشتیم و مسیر برگشت هم بسیار لذتبخش بود چادر زدن کنار دریا و جنگل و رودخونه رو تجربه کردیم و کلی خوش گذشت و در تمام مسیر خدا رو به خاطر تمام زیبایی ها شکر میکردم .
از سفر که برگشتیم خیلی با خودم فکر میکردم دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت و دلم میخواست زندگی کنم چون تا الان فقط تلاش میکردم و از زندگی جامونده بودم و تصمیم گرفتم همه چیز رو رها کنم و فقط به عنوان یه دختر خوب برای پدر و مادرم و مادر خوب برای دخترم و همسر خوب برای همسرم باشم و آشپزی کنم و از چیزای کوچیک لذت ببرم . این شد که کم کم مسیر زندگی هموار تر شد بدهی ها تسویه شد و الان آزاد و رها هستم . ایده ای دیشب به ذهنم اومد که مطمئنم از جانب خداوند مهربانم بود و اینکه
تمام محصولات فروشگاه مجازیم رو حراج کنم و حتی وسیله هایی که خودم باهاشون کار هنری انجام میدادم رو به یه قیمت منصفانه بذارم برای فروش و محصولات دست ساز خودم رو هم که فروش نرفته بودن به عنوان هدیه به کسانی که خرید میکنن هدیه بدم . نمیخوام هیچ بهانه ای برای برگشت داشته باشم و هر چیزی که هست میخوام بفروشم و خدا رو شکر از دیشب مشتریهای من منتظرن که فاکتور خریدشون بسته بشه و واریزی انجام بدن و بستشون ارسال بشه و حتی دوستانی که اصلا فکرش رو هم نمیکردم خرید کردن .
تا الان حدود 15 میلیون تومن پس انداز کردم و با فروش تمام اجناس فروشگاهم انشاءالله بیشتر هم میشه ، درسته خیلی کمه ولی برای منی که یک زنم با کلی محدودیت خیلی عالیه فقط میخواستم خودمو به خودم ثابت کنم که الحمدلله تونستم .
خیلی دلم میخواد وارد دوره 12 قدم بشم اما منتظرم که خودش زمان مناسبش رو برام هماهنگ کنه .
از این به بعد فقط میخوام از زندگی به همین شکلی که هست لذت ببرم و منتظر نشانه های بعدی باشم و ببینم که خدا برام چی میخواد قطعا بهترینها رو برای من رقم خواهد زد .
دیگه نگران ورودی مالی هم نیستم چون ایمان آوردم از جایی که من نمیدونم نیاز های من برطرف میشه و فقط باید لذت ببرم .
خیلی خوشحالم بالاخره به یک نتیجه خوب رسیدم
سپاسگزارم از خدای مهربانم برای آزادی مالی و زمانی و مکانی
خدایا آماده هستم برای هجرت هدایتم کن
سپاسگزارم از وجودتون استاد نازنینم بهترینها برای شما و مریم عزیزم اتفاق بیفته
بنام الله یکتا
سلام به همه ی شما عزیزان ارزشمندم
تغییر شخصیت جهادی اکبر میخواهد.
^ تغیرات شخصیتی یک روزه یا دو روزه اتفاق نمی افته.باید به همون شکلی که آرام آرام ایجاد شدن، آرام آرام اونا رو تغییر داد.قدم به قدم تغییر داد.
دوره 12 قدم دوره ایی که من هنوز اندر خم کوچه ی اول و دومش هستم.
خدا کمکم کنه در مدارش قرار بگیرم و درکم به قانون تکامل بیشتر بشه.
واقعا درک .و عمل به قانون تکامل شده یک ترمز….
^ باید ترس ها رو برطرف کنیم نه اینکه خودمون رو محروم کنیم از مواهب زندگی. نباید این آشغال شخصیتی این ایراد شخصیتی ها رو برطرف کنم نه اینکه ببرمش اون آشغال رو زیر مبل.
من ترس از شکست دارم و شاید شروع نمیکنم و تعلل میکنم.
^ قدم اول اینه که ایراد هامو بپذیرم.
شــروع تغییرات زندگی استاد جان از اونجایی بود، که ایرادهای شخصیتی خودشون رو پذیرفتن.
^ من قدرت تغییر زندگی خودمو دارم، من قدرت تغییر شخصیت خودم رو دارم.
^هر بهانه ایی که میارید تا یک تغییر مثبتی در زندگی تون ایجاد کنید، این همونجایی هست که مقاومت دارید و باید تغییرش بدید.
^ باید اینو بیشتر درک کنم که تمام اتفاقات زندگی ام رو خودم دارم خلق میکنم.
^ما خدایی رو داریم و اون جهانی رو خلق کرده که در این جهانش همه چیز خوب و بد رو خلق کرده.در این جهان همه چی هست و تو انتخاب کن چی رو میخوای.و باید بدونی با افکارت داری اونا رو انتخاب میکنی. تو باید حواست باشه که هر لحظه چی رو داری انتخاب میکنی.
^ نذاشتم اینقدر افکار بد و نفرت ها و خشم ها،… توی ذهنم تلنبار بشه تا تبدیل بشه به درد…
^ متعهد بودن به کنترل ورودی هام
^ تصمیم قاطع گرفتن برای تغییر زندگی
^ اگر فکر میکنی یک شبه عوض میشیف سخت در اشتباهی. مگه یک شبه تو زبانت رو میتونی قوی کنی.نمیشه.
^ از قبل بیشتر لذت بردن.
^ از لحظه به لحظه ی زندگی درست استفاده کردن.
خدایا شکرت که من همین الان قدم یک و قدم دو از دوره ی فوق العاده 12 قدم رو دارم.
^ بحث میزان پول نیست، موضوع احساس خوشبختی و رضایت و آراش هست.
بیــا با من همین لحظه برقص و پایکوبی کن…
113مین تحول زندگی م با97مین روز تحول من یکی شد
فایل تغییر شخصیت جهادی اکبر میخواهد
عرض ادب احترام به استاد عزیز و همسر مهربانش و همچنین همراهان همیشگی خانواده بزرگ استاد
باید با تغییرات باور مناسب،تغییرات محسوسی در زندگیمون ایجاد کنیم،باید شخصیتمان تغییر کنه برای تغییر این شخصیت باید روی عزت نفس و اعتماد به نفس مون کار کنیم،باورهای نامناسب در مورد ثروت،ترس از تنهایی،و فرار کردن از تنها بودن،متواری شدن از روابط با دیگران،و ایرادهای شخصیتی زیاد قادر به روابط عاطفی عالی با دیگران نیست و ترس از این باورهای نامناسب راه ورود نعمت روابط عالی به زندگیش رو میبنده،
بهانه برای تغییر نیاریم باید تغییر کنیم،ایرادهایی که داریم سریعاً عصبانی میشیم از کوره درمیریم حتماً باید مورد تایید دیگران واقع بشیم،اعتماد بنفس مون در شرایط بسیار حساس رنگ و بوی عزت نفس رو نداره،فقط میخوای با زور وبازوت زندگیتو بسازی تا کی میتونی اینطوری کار کنی،چقدر روابطت با دیگران غیر طبیعی هست حتما باید با غرور کاذب با دیگران برخورد کنی چرا موقع راه رفتن سرت همیشه پایینه محکم راه نمیری چرا اجازه دادی دیگران باهات مشاجره و بحث کنن،چرا تغییر شخصیتی رو استارت نمیزنی تا چارچوبهای ذهنیت کلأ تغییر کنه،
درسته یک شبه نمیشه باورهاتو و فرکانساتو تغییر بدی اما باید اقدام عملی داشته باشی. کنترل ورودی عالی، باعث وارد شدن به مدار پیشرفت و ترقی میشه و قرار گرفتن در این مسیر و لذت بردن در طول مسیر،درهای نعمات الهی و فراوانی های پیرامون مان را باز میکنه و وارد مدار خواسته ها و دلخواه های مان میشویم،
در این مسیر، جهان از وارد شدن افراد خارج از تصورات و تفکرات فرکانسی مان در حیطه و پیرامون مداری ما خودداری میکنه و نادلخواههای زندگیمان به فراموشی سپرده میشن،باید این باور را در خودمان تقویت کنیم در این مسیر با دریافت آگاهی ها وآموزه ها ثابت قدم و تحت آموزش و کنترل ورودی مناسب مستدام باشیم در غیر اینصورت با عدم کنترل ورودی و دادن خوراک نامناسب به مغز و ارسال فرکانس های نامناسب،دچار بازخوردهای نامناسب و نامطلوب همانند مسیر ناهموار و سنگلاخی میشیم،در همه حال باید تحت آموزش و افزودن دانش در مورد قوانین و استفاده از قانون ثابت حاکم بر جهان باشیم.
سپاسگزار خداوند بی همتا، خالق زیبایی ها و فراوانی ها، خدای رزاق م، خدای وهابم،خداوند فاضل م،بخاطر دریافت دانش عالی امروز فایل استاد بزرگوار.
112مین تحول زندگی م با97مین نشانه یکی شد
فایل تغییر شخصیت جهادی اکبر میخواهد
عرض ادب احترام به استاد عزیز و همسر مهربانش و همچنین همراهان همیشگی خانواده بزرگ استاد
باید با تغییرات باور مناسب،تغییرات محسوسی در زندگیمون ایجاد کنیم،باید شخصیتمان تغییر کنه برای تغییر این شخصیت باید روی عزت نفس و اعتماد به نفس مون کار کنیم،باورهای نامناسب در مورد ثروت،ترس از تنهایی،و فرار کردن از تنها بودن،متواری شدن از روابط با دیگران،و ایرادهای شخصیتی زیاد قادر به روابط عاطفی عالی با دیگران نیست و ترس از این باورهای نامناسب راه ورود نعمت روابط عالی به زندگیش رو میبنده،بهانه برای تغییر نیاریم باید تغییر کنیم،ایرادهایی که داریم سریعاً عصبانی میشیم از کوره درمیریم حتماً باید مورد تایید دیگران واقع بشیم،اعتماد بنفس مون در شرایط بسیار حساس رنگ و بوی عزت نفس رو نداره،فقط میخوای با زور وبازوت زندگیتو بسازی تا کی میتونی اینطوری کار کنی،چقدر روابطت با دیگران غیر طبیعی هست حتما باید با غرور کاذب با دیگران برخورد کنی چرا موقع راه رفتن سرت همیشه پایینه محکم راه نمیری چرا اجازه دادی دیگران باهات مشاجره و بحث کنن،چرا تغییر شخصیتی رو استارت نمیزنی تا چارچوبهای ذهنیت کلأ تغییر کنه،درسته یک شبه نمیشه باورهاتو و فرکانساتو تغییر بدی اما باید اقدام عملی داشته باشی. کنترل ورودی عالی، باعث وارد شدن به مدار پیشرفت و ترقی میشه و قرار گرفتن در این مسیر و لذت بردن در طول مسیر،درهای نعمات الهی و فراوانی های پیرامون مان را باز میکنه و وارد مدار خواسته ها و دلخواه های مان میشویم،
در این مسیر جهان از وارد شدن افراد خارج از تصورات و تفکرات فرکانسی مان در حیطه و پیرامون مداری ما خودداری میکنه و نادلخواههای زندگیمان به فراموشی سپرده میشن،باید این باور را در خودمان تقویت کنیم در این مسیر با دریافت آگاهی ها وآموزه ها ثابت قدم و تحت آموزش و کنترل ورودی مناسب مستدام باشیم در غیر اینصورت با عدم کنترل ورودی و دادندخوذاک نامناسب به مغز و ارسال فرکانس های نامناسب،دچار بازخوردهای نامناسب و نامطلوب همانند مسیر ناهموار و سنگلاخی میشیم،در همه حال باید تحت آموزش و افزودن دانش در مورد قوانین و استفاده از قانون ثابت حاکم بر جهان باشیم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تغییرات شخصیتی ما اینگونه نیست که :
یک شبه صورت گیرد
همان گونه که افکار ما یک دفعه ایجاد نشده است:
یک دفعه هم تغییری نخواهد کرد
بسیاری از افراد به جای تمرکز کردن بر حل مسئله به صورت اساسی و ریشه ای:
تنها ظاهر آن را درست کرده و آشغال ها را زیر مبل می گذارند
به جای آن خودشان را از سایر مواهب که از آن می ترسند یا نگرانند محروم می کنند
افراد تمایل ندارند پاشنه های آشیل اساسی و مهم و باورهای نامناسب و مخرب خود را بهبود دهند:
و انتظار تغییر شرایط زندگی خود را دارند
تا زمانی که نتوانیم ضعف های شخصیتی خود را برطرف کنیم:
نتایج دائمی و پایدار برای ما رخ نخواهد داد
اولین قدم برای تغییرات:
پذیرفتن ایرادات شخصیتی است و
باور به اینکه :
می توانیم فارغ از عوامل بیرونی شرایط را به نفع خود تغییر دادن است
بپذیریم:
ما می توانیم حتی در بدترین شرایط اتفاقات را به نفع خود تغییر دهیم
خداوند جهانی را خلق کرده :
که ما می توانیم هر خواسته ای که بخواهیم را خلق کنیم:
با افکار خود می توانیم اتفاقات زندگی خود را رقم بزنیم:
به چه چیزی توجه داریم فکر می کنیم باور داریم همان را در زندگی خود خلق می کنیم
اگر مانند سابق فکر و عمل می کنیم:
نتایج ما مانند گذشته خواهد بود
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما مهشید و شیرین عزیز
واقعا سپاسگزارم برای این ردپای زیبایی که از خودتون به جا گذاشتید.واقعا هرجا اسم و ردپاتون رو میبینم تحسین تون میکنم. اما همیشه یک گوشه ی ذهنم این سوال هست. چرا دوتایی از یک پروفایل استفاده میکنید؟! مگه کمبود ساخت پروفایل توی سایت داریم؟ یا چقدر شما دو عزیز به هم وصل و وابسته هستین که نباید بصورت مستقل ردپاهای زیباتون رو بگذارید و بیشتر ما لذت ببریم؟ خلاصه این کنجکاوی گفت همین الان همینجا ازشون بپرس. دلم نمیخواد فرافکنی کنم ولی برام خیلی جالبه و خیلی دوست دارم دیدگاه و نگرشی که پشت این پروفایل دو اسمه هست رو مطلع بشم، خیلی دوست دارم با هر دوی شما بیشتر آشنا بشم…واقعا هر دوتون با اون چهره های زیبا عشقین و دوست داشتتنی…
و چقدر نکته های این فایل هم زیبا نوشتید:
تا زمانی که نتوانیم ضعف های شخصیتی خود را برطرف کنیم:
نتایج دائمی و پایدار برای ما رخ نخواهد داد
واقعا برای وجود ارزشمندتون سپاسگزارم مهشید و شیرین عزیز.
براتون از الله یکتا رشد و بهبودهای دائمی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
به نام خداوند مهربان
سلام خانم پژوهنده
ممنون و سپاسگذار از لطف و محبت شما.
شما اولین فردی هستید که این سوال را می پرسید و تا به امروز حتی خود ما هم به این نکته فکر نکرده بودیم که سوال شما ما را به تعجب وا داشت ولی حالا ما این سوال را از شما می پرسیم که شما چرا این سوال را می پرسید چون اکانت های دو نفره در سایت باز هم هست آیا شما از آنها هم همین سوال را می پرسید؟ برای ما عکس مهم نیست که چه خصوصیاتی دارد بلکه سعی می کنیم محتوای کامنتی را که مطالعه می کنیم را مد نظر خود قرار دهیم اگر عکس دو نفره دلیل وابسته بودن است پس هیچ کس نباید عکس دو نفره داشته باشد.مطلع شدن از دیدگاه از پشت یک عکس دو نفره برای ما جای سوال دارد.لذت بردن ربطی به رد پای یک نفره یا دو نفره ندارد.
ما فکر می کنیم اگر شما وقت و انرژی گران بهایتان را در راستای سوالات کاربردی تری صرف کنید به قوانین مهم تری دست خواهید یافت و لذت بیشتری از زیبایی های جهان هستی خواهید برد. برایتان آرزوی سلامتی، موفقیت و ثروت را در تمامی لحظات زندگیتان از خداوند بزرگ را خواستاریم.
خدایا شکرت
سلام به شما دوستان ارزشمندم
سلام به شما مهشید و شیرین عزیزم.
سپاسگزارم که باعث شدین یکبار دیگه از این “بهترین جای دنیا” نقطه آبی رنگ داشته باشم و باز هم با دیدن کامنت شما عزیزان و اعضای این خانواده بزرگ و صمیمی ارتباط بیشتری داشته باشم واقعا سپاسگزارم.واقعا خدایا شــکــرت…
خیلی خوشحالم که من اولین نفری بودم که این سوال های تامل برانگیز رو پرسیدم.
و این جسارت رو داشتم تا سعی کنم این سوال هدفمند رو از شما عزیزانم، “بدون هیچ قضاوتی بپرسم.” تا باعث رشد خودم بشه و بعد باعث رشد هرکسی که در این خانواده ردپاهای ما رو خواهد خواند و به دنبال تغییر و رشده.
من از طرف شما، جوابی برای سوالاتم دریافت نکردم اما من سعی میکنم به سوال های شما در حد امکانم، با عشق جواب بدم…
“ولی حالا ما این سوال را از شما می پرسیم که شما چرا این سوال را می پرسید چون اکانت های دو نفره در سایت باز هم هست آیا شما از آنها هم همین سوال را می پرسید؟ “
_ابتدا باید عرض کنم. موقعی که من اون سوال ها رو نوشتم در چه وضعیتی بودم و هدفم رو باید یکم براتون شرح بدم احتمالا به جواب سوال هایی که از من پرسیدید،خواهید رسید.
مــن چندین ماهه بسیار فعالیت ها و ردپاهای قشنگ تون رو در سایت میدیدم و هربار تحسین تون میکردم. و چندباری سر زدم تا بخش “داستان هدایت” تون رو بخونم و باهاتون بیشتر آشنا بشم و بیشتر به شما به عنوان عضو این خانواده نزدیک بشم و بشناسمتون.
واقعا هربار هرجای سایت به اسم یا کامنت “مهشید و شیرین” برخورد کردم ناخودآگاه گفتم: ماشالله به شماها، آفرین چقدر خوب تمرکز کردین و دارین روی خودتون کار میکنید. و اینکه من خیلی آدم اجتماعی و خونگرمی هستم و اصلا حس نمیکنم اینجا شاید ما با هم غریبه هستیم و از طرفی هم خیلی خیلی مشتاقم از همه یادبگیرم نه فقط استادجان، از هــــمــه چیز و هــــمـــه کس یاد بگیرم.(فارغ از سن و ظاهر و موقعیت اجتماعی و مدرک و ….) و از طرفی هم مـــن به شدت دوست دارم، به همه ابراز دوستی و عشق کنم.
برای من اینجا و تمام اعضایی که متعهدانه دارند روی خودشون کارمیکنند، حکم یک خانواده رو داره، که با هم داریم در مسیر بهبود قدم برمیداریم و هر کسی به روش خودش و هر کسی اون چیزی که لازم داره و در مسیر تکاملش بهش برخورد میکنه رو دنبال میکنه که در نهایت از نظر مـن همه به یک نقطه ختم میشه و از آگاهی هایی که لیدر این مسیر (یعنی استاد عزیزمون)در طول این مسیر بهمون به شکل های مختلف منتقل میکنه و ما ازش هر کدوم نسبت به نیاز و ظرف مون بهره مند میشیم.
خلاصه من عاشق تک تک اعضای این خانواده و این “بهترین جای دنیا” هستم و واقعا همگی تون رو تحسین میکنم واقعا از صمیم قلبم خوشحال میشم ردپاهاتون رو میبینم و میخونم و از همگی دارم یاد می گیرم.
راستی من خودم دو سال پیش عکس پروفایلم دو نفره بود(عکسم با همسرم بود) و خیلی از بچه ها رو هم دیدم که با یک اکانت دارند از سایت و مواهبش استفاده میکنن، کامنت میخونن و کامنت میذارن. حتی منو همسرمم در قسمت محصولات با یک اکانت کامنت های خودمون رو نوشتیم. میخوام بگم اگر سوال من باعث شده شما اینقدر تعجب کنید طبیعیه، اولا دیدگاه و عقبه ذهنیت منو نمیدونید و شاید براتون سوء تفاهم پیش بیاد. دوما باید بگم من تقریبا این سوال رو از چند نفر دیگه هم به طرق مختلف پرسیدم و یا توی داستان هدایت شون نوشتن یا یکجایی توی ردپاهاشون باعث شده دیدگاه شون رو بگن و در حد خودم متوجه بشم. که چرا دونفری با یک اکانت اینجا هستن و تا حالا چیزای جالبی متوجه شدم. مثل اینکه چقدر ما آدم ها میتونیم از زوایای مختلفی به موضوعات مشابه نگاه کنیم و نتایج متفاوتی بگیریم.
اما من واقعا فهیمه ی درونم خیلی دوست داشت هم باهاتون ارتباط برقرار کنه، هم چیزی از داستان هدایت و آشنایی تون که، تا حالا جایی نخونده بودم و به علاوه ی همه این گنگ بودن های چند وقته و این موضوعی که دارم روی خودم کار میکنم،یکهویی باعث شد وقتی ردپا هاتون رو میبینم این سوال واقعا از سر کنجکاوی(نه فضولی)، واقعا از سر کنجکاوی و آشنایی بیشتر به ذهنم خطور کنه و اون روز یکهویی بیام و جسارت به خرج بدم و ازتون بپرسم.
اون روز یادم رفت بگم که،اگر شما دوست نداشتید به من جواب ندید. اصلا اشکالی نداره عزیزانم و شما آزاد و مختار هستید و من به شما احترام میگذارم. اما اینو دوست دارم بدونید واقعا مثل یک مصاحبه خواستم دیدگاه تون رو بدونم. (مثلا دیدگاه شیرین عزیز رو جدا بپرسم و دیدگاه مهشید عزیز رو هم جدا بپرسم.) و باهاتون بیشتر آشنا بشم. (راستش چند وقته دارم روی باورهایی مربوط به ارتباط و روابط کار میکنم.میخواستم با متوجه شدن نظر هر دو عزیز به یک برآیندی برسم.)
میخواستم مثل یک مصاحبه یکسری باورها و دیدگاه هاتون رو به صورت مجزا بدونم. و اگر نحوه سوال پرسیدنم یا هر چیزی در ادبیاتم باعث شد تا شما خوشتون نیاد، من مجددا عذرخواهی میکنم و این نقص من هست که شاید نتونستم در اون لحظه بهترین کلمات رو بیان کنم یا احساس خودمو در قالب جملات عنوان کنم.
(بعد از خوندن کامنت شما رفتم کامنت خودمو خوندم، ببینم چی پرسیده بودم، چی نوشته بودم که باعث شد شما به کامنتم جواب بدین.)
بخشی از کامنت من و سوالاتی که پرسیدم:
چرا دوتایی از یک پروفایل استفاده میکنید؟!
(چرا این سوال ها رو پرسیدم،قطعا میخوام باهاتون ارتباط برقرار کنم که سوال پرسیدم و میخوام بیشتر بشناسم تون و…)
مگه کمبود ساخت پروفایل توی سایت داریم؟
(واقعا با این تعداد کاربر احساس کردم برای اسم جدید پروفایل ساختن بعضی دوستان به مشکل میخورند و باید یکجوری اسم پروفایل رو اینجوری متفاوت کنن.)
چقدر شما دو عزیز به هم وصل و وابسته هستین که نباید بصورت مستقل ردپاهای زیباتون رو بگذارید و بیشتر ما لذت ببریم؟
این “چقدر به هم وصل و وابسته هستین” رو یک توضیحی بدم. چون احساس کردم خیلی با هم وقت میگذرونید و من احساس میکنم از منو و همسرم بیشتر به هم اتصال و ارتباط دارید. منظورم ارتباط قطع نشدنی شما عزیزان بود و اینکه کلمه “وابسته” رو هم اصلاح میکنم “دلبسته” بخونید. (مثلا مثل دو تا مرغ عشق اینقدر وصل و دلبسته و عشقین شما.)
حالا “وابسته” هم اینجا میتونه معنی های مختلفی بده اما در کل من اصلا کی باشم که شما رو قضاوت کنم و بخوام به کسی برچسب بزنم.
خلاصه که من اصلا بازم نمیتونم منظور خودمو بیان کنم و ترجیح میدم تا همینجا و همینجوری به سوال شما پاسخ داده باشم و بگم واقعا دوست دارم و نکته هایی که توی کامنت هاتون مینویسید فوق العاده است و طبق یادگرفتن های بیشترم از هر کامنتی که میخونم یک بخش رو برای خودم بولد میکنم.
و برای این کامنت هم،ابتدای کامنت تون رو به یادگار برای خودم اینجا مرور میکنم:
شما اولین فردی هستید که این سوال را می پرسید و تا به امروز حتی خود ما هم به این نکته فکر نکرده بودیم…
خدایا کمکم کن تا کنجکاوی مقدسم رو همیشه زنده نگه دارم.
خدایا کمکم کن تا همیشه با انسان های پر از عشق و در مسیر رشد بیشتر و بیشتر مواجه بشم.
خدایا کمکم کن تا درک کنم هرآنچه را باید بفهمم و بپذیرم و….
واقعا سپاسگزارم از شما مهشید و شیرین عزیز و دوست داشتنی ام که برایم نوشتید و باعث شدین با عشق مضاعف تر این انرژی ارزشمند و وقت خودمو رو اینجا در جهت یادگرفتن صرف کنم،(طبق قانون درخواست و قانون توجه) باعث شدین من کلی چیز یاد بگیرم و کلی چیزها برام مرور بشه، واقعا از صمیم قلبم سپاسگزار و ممنون شما عزیزان هستم.
این دعا رو هم در انتها با عشق تقدیم تون میکنم:
پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی،تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم؛ مرا فهم ده،…
آمیــن
براتون از صمیم قلبم بهترین ها رو از الله یکتا خواستارم.
ارادتمند شما فهیمه_بوس
به نام خدای مهربان خدای رحمت گر
سلام به استاد جانم خانم شایسته جان و همه دوستان عزیزم
چقد صحبت های استاد اینجا زیباست و چقد قدم سوم پر از آگاهی
از چی میترسی از تاریکی از آدما
وافعا این شخصیت من بود حسم میگه باید دربارش حرف بزنم
4 سال پیش ازدواج کردم
بعد تو خونه دعا پیدا کردم و هاشا کردم و جار زدم و باید گفت روزایی شروع شد که تو زندگیم واقعا از سایه خودم هم ترس داشتم
شروع شد قدرت دادن به آدما میخوان زندگیمو خراب کنن میخوان منو بیچاره کنن
روزای بدی خودم درست کرده بودم
امروز به ی اسم برخوردم اسم آدمی که من بهش قدرت داده بودم
من مشرک بودم شرک میورزیدم همه قدرت رو میدادم اون زمان جز رب خودم به خدا قسم من به خودم داشتم ظلم میکردم
وقتی این موضوع الا پیش میاد اصلا تو دلم آشوبی میشه که بابا اینا که نمیتونن کاری بکنن آشوبی از ایمان قوی
واقعا چرا باید زندگیمو به گند بکشم و قدرت رو به آدمابدم
بعد روبرو شدن با اون اسم من ی فیلم پلی شد و دیدم فیلم که انیمه بود سیندرلای 3
و اونجا گفتم اون آدم من بودم اما سیندرلا تلاش کرد نامید نشد و قدرت قلب درها رو براش باز کرد
اونجا گفتم ببین قدرت قلب از هر جادویی بالاتره
جادو اصلا یعنی چی قلب بی نهایت ما داریم به اون چیزی که داریم اسمش رو جادو مینامیم قدرت میدیم حالا میخواد هرچی باشه جادو طلسم و هر چیز دیگه ای تو باید خوشحال باشی این درصد موفقیت تورو صد برار میکنه
و اما به این رسیدم که هنوز من اون آدمو نبخشیده شاید و دوباره تو وجود خودم خودم رو بخشیدم کع قدرت رو از خدا گرفتم و به آدما دادم و فقط داشتم به خودم ظلم میکردم
اولین قدم که این من هستم که زندگیمو خلق میکنم تا الا هزار بار اینو به خودم گفتم بازم میگم من دارم خلق میکنم تمام شرایط رو و فقط قدرت دست من و خدای منه نه هیچکس دیگه ای
الا آدمی شدم که دلش میخواد تنها باشه
از هیچی ترس نداره واقعا داشتم فکر میکردم که از چی میترسم دیدم این آدم با اون آدم مشرک بی ایمان چقد فرق کرده
اما خب اعتبارش با خداس و این قدم رو دوباره گوش بدم و بازهم اگه ترسی دارم برم تو دلش از هیچی نترسم قدرت رو به خدا بدم به هر جا رسیدم هم اعتبارش با خداوند
و باز هم میگم من اون آدم که هیچ خودم رو میبخشم که بهش قدرت دادم و از خدای 7ودم هم طلب مغفرت و بخشش میکنم که جلوی درهای ورود ثروت و نعمت رو گرفتم
هیچ عاملی بیرون از من نمیتونه روی زندگی من تاثیر بذاره هیچکس فقط قدرت رو به خدا بدم اونه که داره براساس فرکانسها و باورهای من زندگی منو رقم میزنه
خدایا ببخش گناهانم را و بگو کجای زندگیمو کدوم باور محدود کنندرو تغییر بدم تو منو هدایت کن مهربان من
و البته ی دلسوزی هم باید اعتراف کنم
که من نمیتونم زندگی ادماهارو تغییر بدم من خدا نیستم همه ما به یک اندازه به خدا وصلیم پس هرکس خودش میتونه از خداش درخواست کنه و اونم اجابت کنه
اون نزدیک و جواب میده کسی رو که اونو اجابت کنه
این روزا آرامش خیلی بالای گرفتم
زندگی برام خیلی فرق کرده
آروم آروم همه چی درست میشه قرص نیست بخوری این آگاهی ها رو باید ذره ذره جوید و عمل کرد تا بره تو گوشتو استخون ما
ی شبه هیچ چیز تغییر نمیکنه
استاد عزیزم ممنونم برای این آگاهی ناب برای قدم ها کع واقعا عاشق قدم ها هستم
در پناه خداوند
شاد سالم سلامت و ثروتمند باشید