«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

تغییرات اساسی در زندگی ما از جایی شروع می شود که این دو مفهوم را به خوبی می پذیریم و درک می کنیم:

  1. ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم

  2. ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران- خواه در جهت مثبت و خواه در جهت منفی- ناتوانیم

در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیات مهمی از قرآن، رابطه عزت نفس و توحید عملی و نقش آن در توانایی ما برای خلق زندگی خودمان و نه زندگی دیگران را شرح می‌دهد.

درک این رابطه‌، زندگی شما را ا اساس دگرگون می‌کند زیرا می‌توانی با اجرای این مفهوم در زندگی ات، باورهای سمّی و خانمان سوز با نام «احساس گناه»، «احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن» را در وجودت از ریشه بخشکانی و راه را برای ساختن عزت نفس‌ات هموار نمایی و درهای زندگی ات را به روی نعمت ها و فرصت هایی بگشایی که پشت این سدّهای بتونی جمع شده بود.

زیرا “احساس گناه”‌، “احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن”‌، همان دو ترمز مهمی هستند که:

بخش اعظمی از عزت نفس ات را تخریب ساخته اند که پای حرکت تو برای تحقق خواسته هایت است

و موثرترین انرژی و توان تو را برای شناختن خواسته هایت و تمرکز بر آنها به یغما برده اند

و درهای الهامات و  هدایت را به رویت بسته اند

و اتصال تو را با منبع قطع کرده اند و به قولی داستان را خلاصه می کنم و می گویم:

بی آنکه آگاه باشی، منشأ و آبشخور اصلی ترین ناخواسته های زندگی ات، همین باورهای محدودکننده اند که از آنها غافل شده ای.

اکثر بیماری‌هایی که جسم‌ات به طرق مختلف درگیر آن شده‌،

اکثر اتفاقات ناخواسته‌آی که به طرقی بسیار عجیب و غریب برایت رخ می‌دهد‌،

اکثر اتفاقاتی که آنها را بی‌انصافی‌، بی‌عدالتی و ظلم در حق خو می‌دانی‌ و حتی ایده‌ای نداری که چرا باید این اتفاقات برای تو رخ دهد‌!

همان اتفاقاتی که خود را در برابر آنها بسیار صاحب حق می‌دانی، توسط خودت و به خاطر حضور این دو ترمز مهم‌ در برنامه ی ذهنی ات، خلق شده و تا زمانی که این دو ترمز بخشی از باوها، فرکانس‌‌ها و کانون توجه ات است، ماجرای این ناخواسته ها‌، تمامی نخواهد داشت.

زیرا ما موجوداتی فرکانسی هستیم و در جهانی زندگی می‌کنیم که اساس آن مبتنی بر مدار و فرکانس است. یعنی تمام آنچه جهان‌، درباره ما درک می کند و به آن پاسخ می‌دهد‌، فقط و فقط فرکانس‌های ماست.

جهان ساخته شده تا یک دستگاه مبدل باشد  برای تبدیل فرکانس های دریافت شده در قالب اتفاقات و شرایط هم-سنگ و هم-اساس با باورها، فرکانس ها و کانون توجه مان:

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، کمبود باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه‌ای است که به کمبود می‌انجامد.

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، فراوانی باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه‌ای است که به فراوانی می‌انجامد.

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، آرامش باشد‌، نتیجه آن فرکانس تجربه‌ی آرامش بیشتر است.

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، نفرت باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه نفرت بیشتر است.

اگر اساس آن فرکانس‌، نگرانی باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه اتفاقی است که به نگرانی بیشتر می‌انجامد.

این جهان کوه است و فعل ما ندا                  سوی ما آید نداها را صدا.

به همین دلیل ساده و منطقی‌، تا زمانی که ریشه این دو باور محدود کننده را در وجودت نخشکانی، راهی به سمت تجربه اتفاقات دلخواه نداری‌، زیرا تا زمانیکه نتوانی بر این احساس‌های ویرانگر فائق آیی‌، راهی به سوی ساختن عزت‌نفس‌ات نداری.

این فایل با توضیح آیاتی از قرآن‌، به شما کمک می‌کند تا با رفع این باورهای ویرانگر‌، بخش اعظمی از عزت نفس از دست رفته‌ات را بازسازی نمایی و به این وسیله درهایی از نعمت و برکت را به زندگی‌ات بگشایی.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن
    472MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن
    38MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا دهنوی» در این صفحه: 7
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    به نام خدای مهربان

    درود و احترام

    روز 43/ «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن

    ظلم به این دلیل بر من وارد میشه چون من به خاطر باورهای غلطم دارم به خودم ظلم میکنم. چون من به خاطر باور عدم لیاقت و حس دوری از خداوند و احساس گناه دارم به خودم ظلم میکنم.

    ظلم به وسیله ی احساس عدم لیاقت بر من وارد میشه..چون بارها به من گفتن خدا ازت دوره و تو رو نمیبینه و درخواست هات رو مستجاب نمیکنه .. و بارها به من گفتن یه ادمایی هستند که اونا مقبول خداوند و نزدیکتر به خداوند هستند و فقط اونا هستند که صدای تو رو میتونن به خدا برسونن !!!

    یعنی توی ذهن اغلب ما ها خدا یه ادمه قویه که یه سری منشی و دست راستی داره واون دست راستی ها و منشی ها باید برن پیش خدا وقت بگیرن تا ما با خدا حرف بزنیم.. این طرز فکر کلا اشتباهه و دیدگاه غلط و باورهای غلط ما رو نسبت به خدا نشون میده …

    ولی اگر من بتونم خداوند رو به صورت یک سیستم همیشه پاسخگو در نظر بگیزم و این رو باور کنم.. اون وقت من خیلی راحت با خدا حرف میزنم و خودم مستقیما ازش درخواست میکنم ..

    میتونم این کیهان رو به صوزت یک شبکه ی بسیار گسترده و دقیق در نظر بگیزم که یک شعور بسیار هوشمند داره و اون شعور به افکار و درخواست های من پاسخ میده و یه عاااالمه سنسور های کلامی کیهانی و یا گیزنده های کلامی کیهانی در این جهان وجود دارند که من وقتی صحبت میکنم صدای من رو به مرکز کیهان مخابره میکنند …خب حالا پیچیدش نکنم.. خلاصش اینه خدا یه ادم احساساتی نیست که به یکی نزدیک باشه و از یکی دور باشه.. بلکه مثل یه موج رادیوییه که به همه نزدیکه …

    و ما ادم ها با باور عدم لیاقت خودمون رو از خدا دور میبینیم و نمیتونیم از ش راحت درخواست کنیم.. باور داریم پیامبرا و اماما به خدا نزدیکترن و ما از خدا دوریم !!! اینو لیاقت رو از ما گرفته و اجازه ی ورود نعمت ها رو به زندگی ما نمیده ..

    خب اینم از رد پای من از روز 43,, خدایا کمکم کن گام رو تا انتها بردارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    به نام خدای مهربان و روزی رسان

    سلام و احترام

    روز دوم / «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن

    همیشه وقتی این فایل ها و دوره ها رو گوش میدادم. همش یه جورایی دنبال این بودم که خب این دوره رو گوش کنم و پولدارم شم،،بعد برم اون یکی دوره رو گوش کنم و پولدار شم،، یعنی من توی تمام فایل ها و دوره ها دنبال پیدا کردن پول بودم !!

    ولی دارم کم کم دنبال این میگردم که شخصیتم رو عوض کنم،، شخصیتی که سال های سال در غفلت و بی خبری بوده و سال ها ورودی های نامناسب دریافت کرده ،، یعنی اون باورهای محدود کننده که وارد ذهن من شده شخصیت من رو ساخته است و الان این شخصیت گام به گام تغییر میکنه.

    وقتی که تونستم پروژه ی قبلی یعنی خانه تکانی ذهن رو متعهد باشم و هر روز از خودم رد پا به جا بذارم،، این تعهد کلی به من اعتماد به نفس بخشیده،، اون تعهد باعث شد که من الان دو هفتس دارم مرتب هفته ای پنج روز یوگا تمرین میکنم و زبان کار میکنم و البته تکاملم رو هم دارم رعایت میکنم.

    حالا میخوام با پروژه ی روز شمار تحول زندگی من با تعهدی جدی پیش برم و ادامه بدم و پروژه رو تا انتها پیش برم و این بار دنبال این هستم که خودم رو تغییر بدم و نه دیگران رو امیداورم که همیسه این موضوع یادم بمونه و یادم بمونه که من توانایی تغییر دیگران رو ندارم. و هر اقدامی به جهت تغییر دیگران باعث میشه خودم از خوشبختی دور بشم !!

    چقدر من سوره ی اعراف رو دوست دارم ،، بریم با هم دیگه یکبار دیگه ایه 16 سوره ی اعراف رو بررسی کنیم :

    قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ( 16 اعراف )

    گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم!

    خب شیطان از درگاه خدا رانده شد و بعد شیطان یقه ی خدا رو گرفت و به خدا گفت من مقصر نیستم و من ایرادی ندارم و تو مقصری و تو منو گمراه کردی و بعدش گفت ادم ها رو هم گمراه میکنم!!!

    و یک چیزی به نام ذهن نجوا گر در انسان ،، اون رو به سمت اعمال ناشایست مثل دروغ و تهمت و ترس و غیبت و حسادت و کینه و طمع و عجله و دزدی وووو این داستانا دعوت میکنه !!!

    و بعضی ادم ها توی دام شیطان افتادن و به نجواهای ذهنشون قدرت دادن و به سمت اعمال ناشایست حرکت کردن و گمراه شدن !!

    حالا بریم این ایه رو بررسی کنیم :

    وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی ۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ ۖ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ ۖ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ۗ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ( 22 ابراهیم )

    و شیطان، هنگامی که کار تمام می‌شود، می‌گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند!

    حالا رستاخیز شده ،، ابلیس داره میگه منو سرزنش نکنید بلکه خودتون رو سرزنش کنید،، به من چه ربطی داره !!! میخواستی به حرفای من گوش نکنی !!

    جالب اینجاست میگه ازتون بیزارم خخخخخخخ..

    عجب این ابلیس خبیثه خخخخخ ،، یعنی اولش رفت یقه ی خدا رو گرقت و به خدا گفت تقصیر تو بود و من ایرادی نداشتم و بعد این ابلیسه اومده با نجواهاش توی ذهن ادم ها باهاشون کرده که اونا مسیولیت پذیر نباشن و برن به دولت فحش بدن و یقه ی دولت خدا و مملکت و اینو و اون رو بگیزن و بعدش حالا رستاخیز شده و این ابلیس مکار الان دیگه زیر بار نمیره و میگه به من چه ربطی داره ،، چرا به حرفای من گوش دادید خخخخخ ،، خدا لعنتت کنه خخخخخ که چقدر خبیثه !!!

    با این ایه متوجه میشم که بابا نجواهای شیطان همشون دروغ و توهمی هستن و بنابراین ازشون نترسم.. مثلا میاد به من میگه دلااار رفت بالا بدبخت میشی ،، منم بهش میگم خب که چی این همه قبلا دلار بالا و پایین شد ،، چی شد مثلا !!! وووو یه عالمه ترس ها رو در مورد موضوعات مختلف توی ذهن ما ایجاد میکنه که باید بدونم همشون دروغ هستن !!!

    یادم باشه همه ی این حرف ها که توی ذهن من میچرخه که دیگه از سنت گذشته ،، دیگه دیره ،، خدا دوست نداره ،، تو گناهکاری،، تحصیلات نداری،، توی این مملکت نمیشه ،، مسئولین فلان و بهمانن ،، وووو اینا همش نجواهای شیطانه و همشون دروغن و همشون بی پایه و اساسن!!

    یادم باشه اگر مثل خیلی از مردم کشوزمون بشینم به دولت و مملکت فحش بدم و یقه ی مسیولین و این و اون وبگیزم و بگم شما ها مقصرید ،، اون دنیا میان یقمو میگیرن ،، میگن چرا مهاجرت نکردی به جای بهتر !!!

    بنابراین اگر میخوام فرشته ها یقمو نگیرن،، با ناراضی بودن و فحش دادن به مسئولین و یقه ی دولت رو گرفتن کار،، فحش دادن به شهرم ،، و توجه کردن به زشتی های شهرم فقط کار رو بزای خودم خر ابتر میکنم و خودم رو بیشتر محدود میکنم و اون دنیا هم اوضام خراب خواهد شد !!!

    راهکار چیه ؟؟ از زندگیم هر جایی که هستم لذت ببرم همین !!! چطور لذت ببرم ؟؟ با توجه کردن به زیبایی های اطرافم ،، با رفتن و گشت زدن و لذت بردن و به خودم و دیگران سخت نگرفتن و دیدن زیبایی های اطرافم و تحسین کردن اون ها !!!

    مگه میشه من همش بیام غر بزنم وااای این چه شهریه ،، هیچی نداریم ،، اصلا امکانات نیست ،،چقدر ادماش مسخره ن ،، چقدر بی فرهنگن وووو و همش غر بزنم و بعد بتونم مهاجرت کنم ؟؟!!

    بنابراین به جای تمرکز کردن بر ناخواسته ،، میام تمرکز میکنم بر روی خواستم و راجب اون صحبت میکنم و بعد هدایت میسم به سمت راهکار !!!

    این موضوع اینقدر ساده س که ذهن قبول نمیکنه و بهت میکه مگه میسه همه چی اینقدر ساده باشه ؟؟!! من بیام راجب خواسته ای که اژ دل این تضاد متولد شد ،، صحبت کنم و بعد به سمتش هدایت بشم ؟؟ مگه میشه !!

    بله میشه.. چون قانون ساده س و میگه توجه کن و هدایت شو

    حالا اگر حس لیاقت داشته باشم من میام به خواستم توجه میکنم و از مسیر هموار و لذت بخش بهش میرسم و نیازی نیست زجر بکشم !!!

    بریم داستان یوسف رو بررسی کنیم :

    اقا یوسف ظاهرا به خاطر اشتباه خودش که رفت خوابش زو برای بزادرنش تعریف کرد افتاد توی چاه،، ولی چطور شد که یوسف از چاه نجات پیدا کرد ؟؟؟ آیا خدا بزاش میخواست ؟؟ آیا خدا از قبل بزای یوسف مقدر کرده بود که عزیز مصر بشه ؟؟ ایا خدا از قبل برای یوسف برنامه چیده بود که یوسف رو بندازه توی چاه و بعد بیاد ببره اون رو عزیز مصر بکنه ؟؟

    نه نه ،، چون طبق ساختار نظام افرینش و شبکه ی کیهانی اصلا چیزی به نام تقدیر از پیش تعیین شده وجود ندارد..

    یوسف به خاطر اشتباه خودش افتاد توی چاه ،، ولی یوسف احتمالا وقتی توی چاه بود به اشتباه خودش پی برده و ارامشش رو حفظ کرده و به رحمت خداوند امیداور بوده و بنابراین این نوع طرز فکر باعث شد که یوسف از چاه نجات پیدا کنه !! ایا یوسف وقتی توی چاه بود ، اگر مینشست گریه و زاری میکزد و به بختش فحش میداد و به برادراش فحش میداد و به چاه فحش میداد و غر میزد آیا نجات پیدا میکرد ؟؟ هرگز ،، و میموند توی چاه و میمرد !!!

    امیدوارم با این استدلال ،، سر خودم رو گول نمانم و ترس های خودم رو توجیح نکنم ،، ولی به نظرم اینکه من دوست دارم مهاجرت کنم. ولی همش بیام راجب مشکلات شهرم و نبود امکانات توی این شهر و محدودیت هاش ووو این داستانا همش غر بزنم و ناله کنم ،، من فقط خودم رو از خواستم که مهاجرت به یه جای بهتره دور و دور تر میکنم و تقلی کردن و زجه زدن فقط من رو اسیر و محدود تر میکنه !!

    اقا دیگه مثال واضحش یوسف بود که ته چاه بود، یوسف چطور میخواست با تقلی کردن از چاه بیزون بیاد ؟؟!! ولی خدا برد اونو عزیز مصر کرد.. چرا لطف خدا شامل حال یوسف شد ؟؟ چون یوسف ارامشش رو حفظ کرد و توی چاه غر نزد و ناله نکرد و گریه و زاری نکرد و به رحمت خداوند امیداور بود !!!

    برعکس پدر یوسف به خاطر اینکه اون همه سال ناله کرد و گریه و زاری کرد ،، چشماش رو از دست داد !!!

    حالا طبق توضیحات بالا ،، من میدونم خواستم به خاطر تضاد هایی که بهش برخوردم اینه که مهاجرت کنم و قبلا هم هر چی براش تقلی کردم توی مسیر خیلی ناهمواری قرار گرفتم ..

    خب اشتباهم این بود که تقلی کردم .. بابا من الان هیچ ایده ای برای مهاجرت ندارم پس اینو ولش کنم و رها باشم و از زندگیم لذت ببرم ،، چیه اینقدر چسبیدم به تهران ؟؟!!

    یادم باشه با تقلی کردن فقط کار رو بزای خودم خرابتر میکنم ..

    امیدوارم خودم رو توجیح نکرده باشم‌ و ترس هام رو توجیح نکرده باشم. ،، ولی اینو میدونم اگر میخوام به جای بهتر مهاجرت کنم ،، با توجه کردن به مشکلات جای فعلی و شهر فعلی و غر زدن راجب اون ،، من فقط خودم رو از خواستم که مهاجرته دور تر و دور تر میکنم. یعنی درواقع من با غر زدن و ناله کردن و شکایت کردن از جای فعلی فقط درهای رحمت خداوند رو به روی خودم میبندم و این مهاجرت هیچ وقت رخ نمیدهد !!

    امیداورم برداشتم از صحبت ها درست باشد و عمل کننده به ان ها باشم..

    خب اینم از رد پای من از روز دوم ،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    سلام..

    بت پرستی در دنیای امروز غفلت ادم ها و اتلاف وقت پای شبکه های مجازی و تی وی و رسانه هاست..

    بت پرستی چیزی نیست جز قرار دادن یک تکه سنگ چشم دار برروی دیوار…

    بت پرستی چیزی نیست جز قدزت دادن به غیر خدا برای تغییر سرنوشتت …

    بت پرستی در دنیای امروز یعنی پدیرفتن چشم زخم و چسبوندن وان یکاد بر در و دیوار خونه و مغازه …

    وووو

    یعنی اینکه یک سری افراد میتونن سرنوشت من رو تغییر بدن به سمت خوبی یا به سمت بدی ..

    من قدرت تغییر زندکی هیچ کسی رو ندارم.. اونم قدرت نداره زندگی من رو تغییر بده..مگر اینکه ماها ادما های ضعیفی باشیم که از تهدید بترسیم..

    من فقط میتونم زندکی خودم رو تغییر بدم و نمیتونم منحی زندکی کسی باشم.. پس نمیتونم به زور و به احبار و با تهدید و با خشونت به کسی بقبولونم که باید این مدلی زندگی کنی …

    نه هر کسی مجازه به سبک خودش زندگی کنه ….

    هیچ کس قدزت تغییر سرنوشت کسی رو نداره..

    پیامبر رو تحریم کردن ولی باورهای درست پیامبر به راه حل هدایتش کرد و تحریم بر پیامبر اثری نکرد..

    امریکا ایران رو تحریم کرده یه عده مدام مینالن که امریکا ما زو تحریم کرده پس بدبختیم و سال هاست صبح تا شب اخبار گوش میدن تا ببیننبرجام میشه یا نه !!! ولی توی همین زمان تحریم بسیار انسان ها هستن که خوب زندکی میکنن.. پس چرا تحریم بر اون ها اثری نداره ؟؟ ایا باهوش ترن ؟؟ ایا استعداد خاصی دارن ؟؟ ایا پارتی دارن ؟؟ ایا نظر کزده خداوند هستند ؟؟ ایا ژنوم خاص دارند ؟؟ ایا به دلیل جنسیتشونه ؟؟ ووووووو ….

    نه نه ….. پیامبر نظر کرده خداونذ نبود.. پیامبر هم یک فرد معمولی بود ولی سال ها مراقبه کرد.. امانت دار بود.. صادق و پاک بود..درستکار بود.. باورهای درستی داشت.. به همین دلیل و به دلیل اعمال خوب پیامبر… به پیامبری برگزیده شد…ما هم اگر اعمال خوبی داشته باشیم.. اگر باوزهای درستی داشته باشیم.. اگر نترسیم.. اگر ایمان داشته باشیم به همون درجه میرسیم .. نظر کرده ای وجود ندارد اینا حرفاییه که ادما دراوردن….

    در دنیای امروزی هم نظر کرده ای وجود ندارد هر کس به خدا ایمان داشته باشد .. بر او ترس و غمی نیست… و تحریم ها و هیچ قدزتی نمیتونه بر زندگی اون تاثیری بذارد.. چرا که خداوند راه حل رو به اون فرد الهام میکند… اگر اون فرد خودش رو لایق دریافت الهامات خداوند بدونه و خودش رو لایق هم صحبتی با خدا بدونه و نگه فقط یه عده ی خاصی میتونن با خدا صحبت کنن !!! نه نه… بگه همون اندازه که محمد به خدا نزدیکه من هم به همون اندازه به خدا نزدیکم… ولی باورهای غلطم مانع از این میشه که ندای خداوند رو بشنوم…و خودم رو لایق هم صحبتی با خدا بدونم…

    اونایی که هویت خودشون زو فراموش کزدن با احساس گناه خودشون و با احساس بی لیاقتی خودشون … مانع از این میشن که ندای خداوند رو بشنون… و در واقع خدای نادرستی در ذهن دارن و خداوند رو خوب نشناختند…

    پس هر کس که اعمال درستی داشته باشد و پاک باشد و راست باشد و باورهای درستی داشته باشد و نترس باشد اون هم میتونه در زمره ی پیامبران قرار بگیره …اگر خدا رو و توانایی های خودس رو باور کنه و از کسی نترسه…و باور داشته باشه که میتونه زندگی خودش رو به نحو احسنت خلق کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    سلام

    ادامه مطلب

    واقعا برای خودم متاسفم فکر میکردم لحظه ی قبض روح از من میپرسن اسم ائمه چیه یا نماز خوندی یا نخوندی ؟؟ ،😐😄

    ولی ایه اومده گفته :

    در زمین چگونه زیستید ؟؟

    ایا از تونستی لذت ببری از زندیگت ؟؟

    ایا تونستی خوشبخت بباشی؟

    رفتی سراغ علایقت ؟؟

    عهدت رو فراموش کردی؟؟

    مگ قبل از تولت با خدای خودت عهد نکردی من میرم سراغ عشق و علاقم تو هم حماییتم کن؟؟

    خود خدا داره میگه :

    اون لحظه ی پایانی شیطان داره دست رد میزنه به سینتون … داره میگه ولم کنیدبابا یکی باید به داد خودم برسه من نمیتونم به داد شما برسم.. خیلی بیخود کردید که به نجواهای من گوش دادید و ترسیدید و خار و زبون بودید !!

    مثال:

    توی یک اداره ای کارمند داره کار میکنه به جای اینکه کار خودش رو با عشق انجام بده و درست باشه کارش و کارش رو به بهترین نحو ممکن انجام بده همش پاچه خواری رییس رو میکنه !!! و از زیر کار در میره یا با مربا و عسل دادن کار خودش رو راه میندازه و افتخارم میکنن به این رفتارشون چون باورشون اینه مملکت خرابه همه چی پارتی بازیه

    ولی اینجا میگه چرا ترسیدی .. چرا گذاشتی تو اداره بزنن تو سزت ؟؟ اگه دوس نداری کارت رو ازونجا بیا بیزون!!!شماکارت رو درست و پاک انجام بده … التماس نکن.. باج نده.. تو سری خور نباش.. بر خدا توکل کن یه کار بهتر جور میشه برات ..

    میدونی ادم یادش میره .. زود فراموش میکنه !!!

    باور عوامل بیرونی خیلی زود باعث میشه یادت بره و از مسیر درست منحرف شی !!!

    این باوری کع میگه هیچی دست تو نیست .. و چازه ای نداری مجبوری همینی که هست.. ملت نون ندارن بخورن همه بدبختن بشین صداتم در نیاد تا این لقمه نونی هم که داری از دست ندی !!! این باوره که منجر میشه همش در ترس و نگرانی و بی ایمانی و خواری زندگی کنی !!! ادم خیلی زود به خاطر چرت و پرتای بقیه از مسیر خارج میشه.. وانگشت اتهام رو میبره سمت دولت و ووووو فلان !!!

    یادش میره که باید ایمان داشته باشه و بر ترسش غلبه کنه !!! اروم اروم خودش رو فراموش میکنه !!!

    این باور خیلی زود باعث میشه به جای تسلیم بودن در برابر تنها فرمانروای جهان هستی که از شنیده ها و دیده ها و رفتارهای دیگران در تو شکل میگیره باعث میشه دستت رو جلوی دیگران دراز کنی و عزت و شرفت رو نابود کنی !!! چون باورت اینه یک سری ادم ها هستن که میتونن دستت رو بگیرن !!! یا به یه شکل دیگه …یه سری ادمها نمیذارن تو رشد کنی و ممنکه بزننت زمین اگر بری اون بالا پس در ترس زندگی میکنی…

    کلا قاعده ی ترس در اکثر مردم یکسانه..

    ترس از چشم زخم

    ترس از تنهایی

    ترس از بی پولی

    ترس از حرف مردم

    ترس از طرد شدن

    ترس از توهین شنیدن

    ترس از تهمت شنیدن و انگ شنیدن

    وووووووو

    که ناشی از باورهاس..

    یعنی میشه اینجوری گفت که باور عموم مردم یکسانه ….عموم مردم به یک چیز یکسان باور دارن ..

    مثلا اگر بحث حرف مردمه عموم مردم از حرف مردم میترسن !!!

    اگر بحث چشم زخمه عموم مردم به چشم زخم باور دارن….

    ووووو

    میشه کورکورانه زندگی کردن و متعصبانه زندگی کردن ….

    یعنی در واقع اقلیت جامعه طرز فکر و باور و دیدگاه متفاوتی نسبت به اکثریت جامعه دارن پس نتیجه ی متفاوتی میگیرن ..

    ادم خیلی زود یادش میره ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    , سلام…

    ادامه مطلب

    هیچ کسی قدرت تغییر سرنوشت کسی رو نداره همونطور که در ایه ها گفته شد اون ها نمی شنوند و ما مهر بر قلبهاشون زدیم.. و اینکه فکر کنیم یک افراد خاصی میتونن برای دیگران استغفار کنن این دروغ است… یا اینکه یک فرد خاصی میتونه منجی زندگی دیگران باشه این امکان نداره.. بماند که الان خیلی از مردم منتظرن رییس جمهوری چیزی عوض بشه تا اینا زندگیشون عوض شه.. سال هاس که منتظرن !!!!میگه پیامبر خواست استغفار کنه خدا بهش گفت هر گز نمیشه.. اون شخص باید از خود من درخواست کنه و با رفتارش نشون بده که طلب بخشش کرده …. کسی که باور داشته باشه میتونه زندگیش رو تغییر بده اون به مسیر درست هدایت میشه.. نیازی نیست ما بریم منجی دیگران بشیم.

    حایلی هست بین پیامبر و مشرکان که با چشم دیده نمیشه بلکه با قلب درک میشه… پیامبر اگر پیامبر شد به خاطر رفتار درستش بود .. به خاطر امانت داریش بود.. به خاطر پاکی ودرستیش بود نه اینکه نظر کردس !!! نه اصلا.. به خاطر عمل خودش به اون جایگاه رسید پس هر کسی دیگه هم اگر اونجوری باور کنه و همونجورم عمل کنه اونم میتونه به اون جایگاه برسه… و با قلبش اون اگاهی ها رو و الهامات رو دریافت کنه… این نیست که ما بگیم الهامات برای یک فرد خاص هست.. نه این درست نیست.. بلکه هر کسی قلبش رو از زنگارهای الوده پاک کنه صدای خداوند رو میشنوه میفهمتش درکش میکنه فقط نیاز داره به تکامل فکری و فرکانسی و باوری .. نیاز داره به خالص شدن و پیور شدن… پس اصلا نمیشه اونا رو تغییر داد چون مهر بر قلب هاشون خورده….

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    سلام

    کسی نمیتونه به من ظلم کنه.. من خودم در حق خودم ظلم میکنم به خاطر باورهای غلطم و به خاطر بی ایمانیم.

    به جای بحث وانتقاد های بیخود و بیجهت اعراض کنیم و بی توجهی کنیم نسبت به یکسری مسائل زندگی و سعی کنیم از دید بالا تری نسبت به مسایل زندکی نگاه کنیم و هی نشینیم اینو و اون رو قضاوت کنیم و تهمت و غیبت کنیم.. چرا که غیبت و تهمت به خودمون برمیگرده .. پس به جای انگ چسبوندن به دیگران و غیبت کردن و توجه به نکات منفی دیگران از ناخواسته ها اعراض کنیم. و سعی کنیم خردمند باشیم و چشم و گوش بسته انگشت اتهام به سمت کسی نبریم. و مسیولیت اشتباهاتمون رو بپذیریم.

    هیچ کسی به اندازه ی پشیزی قدرت تغییر زندگی کسی رو نداره .. مگر اینکه اون فرد خودش با تمام وجودش بخواد تغییر کنه … و زندگیش رو بسازه.. من اگر با تمام وجود نخوام تغییر کنم و پا روی ترس هام نذارم هیچ قدرتی نمیتونه زندگی من رو تغییر بده…

    از دید خداوند به جهان نگاه کنیم و خردمند باشیم.. هیچ بی عدالتی در حق کسی رخ نمیده چون خداوند ناظر بر همه چیزه.. در واقع اگر فردی ناظر بر افکارش نباشه و نتونه کنترل ذهن کنه کسی نمیتونه بهش کمک کنه .. چون به خاطر جنس باورهاش در مدار ظلم به خودش قرار داره …

    ادامه دارد …….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    سلام..

    دومین روز تحول زندگی من

    🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️

    یک چیزی که من درک کردم اینه که به من دارم انگیزه های جدید رو به ناخوداگاهم میدم ازون ور هم رفتارهای خانواده و حرف هاشون تماما اساس و بیسش اینه که مدام دارن یجورایی هی به من احساس گناه میدن..

    ازینور من دارم سعی میکنم پاک شم..ازونور داره احساس گناه و بی انگیزگی و یاس به من تزریق میشه..

    چرا؟ چون رفتارهاشون بر پایه ی فیلم هایهه که صبح تا شب نگاه میکنن..

    یعنی در کنترل عوامل بیرونی هستند و من دارم سعی میکنم آگاهانه پاک بشم ولی محیط الودس…

    تکیه کلامشون چیه؟

    همه دارن بهتر از تو( یعنی من) زندگی میکنن..

    و این از دید اونا من باید برای بقیه زندگی کنم و وقتی میتونم خوب زندگی کنم که مثل بقیه باشم دگ..

    در صورتی که اصلا نباید بقیه ای در کار باشن که،،،، زندگی من مگ در قیاس با بقیس؟؟؟

    اصن بقیه هرچی دارن و ندارن به من چه!!!!!

    از یه طرف این اگاهی ها دارن به من میگن برای خودت زندگی کنن…

    از یه طرف داره به من هی تلقین میشه کهههه ببین از غافله جا موندیاااااااا،،، ببین پولات رفتااااا،،،، ببینننن خونه و ماشین اینا مهمه هاااااا،،،،،از دیگران جاموندیا،،،،

    ولی اصل چیو میگه به چیزی نچسب….

    در صورتی حرف های بقیه تمام و کمال ریشش چسبیدن به این دنیاس..چسبیدن به داشته هاس…

    و اینجوریه که تو دام احساس گناه و عقب افتادن از بقیه میوفتی…

    پس هر چقدر که بتونم حرف های بقیه رو نادیده بگیرم و بی توجهی کنم و روابطم رو با این افراد کمتر و کمتر کنم قطعا بهتر نتیجه میگیرم، حتی میخواد نزدیکترین افراد به زندگیم باشه

    و تا وقتی که اولویت تو ذهن من کار و پول و درامد و خونه و ماشین و ازدواج و بچه دار شدن و مهمونیای فامیلی و من یک برگی در بادم مثل بقیه….چون اولویت رو اونا دارن به من میقبولونن با دادن احساس گناه به من …..

    ولی اولویت رو منننن باید تعیین کنم و نباید بزارم به همین راحتی با اون حرف ها به من احساس گناه داده بشه که چراااااا خونه نداری؟ که چراااااا زن و بچه نداری؟

    که چراااااا اینجوری لباس میپوشی و فلان؟؟؟؟؟

    چون اولویت های اونا حرف مردمه و وقتی دارن میبینن من سعی میکنم اگاهانه برای خودم باشم به من احساس گناه میدن …

    و من باید اینقدر قائم به ذات باشم که اصلا گوشم به این حرف ها بدهکار نباشه؟؟

    چطور؟

    با مهارت خود شناسی…با پیدا کردن اولویت هام ….با ارزش نهادن به خودم

    با دوست داشتن خودم با همینی که هستم..

    بااااااا به سسبک خودم زندگی کردن

    و وقتی به دنبال اولویت های دیگران نباشم و به دنبال اولویت های خودم باشم و ارزش گذاشتن برای خودم باشم خود به خود همه ی اون خونه و ماشین و روابط خوب رو هم به دست میارم…

    یعنی اولویت در صلح رسیدن با خودمه…

    نه اینکه با دیگران به صلح برسم..

    چرا به من احساس گناه میدن؟؟؟

    چون اساس حرف هاشون فیلم و سریال هاست…و من این رفته تو مغزم ….

    چطور اولویت هام خودم باشم؟؟؟

    با دوره ی راهنمای عملی و عزت نفس

    چطور با خودم به صلح برسم؟

    با دوره ی عشق و مودت و جهان بینی توحیدی

    چطور قدرتمند باشم و برای خودم باشم؟؟

    با رفع احساس گناه و ایجاد احساس خود ارزشی با همین چیزی که الان هستم…

    دیگران ناراحت میشن؟ بشن به درک مهم نییست که..

    چون باید به این باوربرسم که فقط من در این جهان مهم هستم نه افکار و نگرش بقیه..

    یعنی یک سیکلی به این صورت:

    عوامل بیرونی میاد ریشه میزنه تو عزت نفست و این ریشه میزنه تو درامدت و این دوباره ریشه میزنه تو عزت نفست و احساس گناه و هی خودش رو تکثثیر میکنه..

    و من هی دور خودم میچرخم تا زمانی که اینجام…

    تشخیص میدم حرف هاشون رو که مدام حاوی احساس گناه و نگرانی و کمبوده……

    من دارم سعی میکنم پاک شم ازونورم ورودی های نگران کننده داره از جامعه به من تزریق میشه.

    پس به خاطر اینه که هر چقدر تلاش ذهنی میکنم اینجا انگار به اون ارامش و سبک بالی نمیرسم.

    یعنی با توجه به حرف استاد که اساس تمام فیلم ها نگرش چسبیدن به این دنیا رو داره گسترش میده.. اطرافیان هم دارن اون نگرش رو به ناخوداگاهم تلقین میکنن چون صبح تا شب پای فیلمن.

    من میخوام ازاد شم از عوامل بیرونی با تزریق باورهای درست ولی ازونور یک مجموعه احساس گناه داره تزریق میشه به ناخوداگاهم.

    یک مجموعه بی ایمانی و ترس ها…

    یعنی درواقع روحم میخواد پرواز کنه ولی این روح اسیر شده در یک ذهن بسیار محدود…

    از این جامعه خارج میشم کلی زحمت میکشم پاک میشم برمیگردم کارو خراب میکنم به دلیل عدم تکامل…به دلیل اینکه وقتی خارج میشم به جای اینکه دگ رها باشم و سعی کنم لذت ببرم میچسبم به نتیجه ی نهایی و نمیذارم تکاملم طی بشه و برمیگردم دوباره کارو خراب میشه و الوده میشم و اون سبک بالی رو خرابش میکنم.

    کل داستان حاوی چسبیدن به این و اونه نه لذت بردن از زندگی…

    اینم به خاطر اون فیلم و سریالاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: