«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

تغییرات اساسی در زندگی ما از جایی شروع می شود که این دو مفهوم را به خوبی می پذیریم و درک می کنیم:

  1. ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم

  2. ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران- خواه در جهت مثبت و خواه در جهت منفی- ناتوانیم

در این فایل استاد عباس منش با توضیح آیات مهمی از قرآن، رابطه عزت نفس و توحید عملی و نقش آن در توانایی ما برای خلق زندگی خودمان و نه زندگی دیگران را شرح می‌دهد.

درک این رابطه‌، زندگی شما را ا اساس دگرگون می‌کند زیرا می‌توانی با اجرای این مفهوم در زندگی ات، باورهای سمّی و خانمان سوز با نام «احساس گناه»، «احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن» را در وجودت از ریشه بخشکانی و راه را برای ساختن عزت نفس‌ات هموار نمایی و درهای زندگی ات را به روی نعمت ها و فرصت هایی بگشایی که پشت این سدّهای بتونی جمع شده بود.

زیرا “احساس گناه”‌، “احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن”‌، همان دو ترمز مهمی هستند که:

بخش اعظمی از عزت نفس ات را تخریب ساخته اند که پای حرکت تو برای تحقق خواسته هایت است

و موثرترین انرژی و توان تو را برای شناختن خواسته هایت و تمرکز بر آنها به یغما برده اند

و درهای الهامات و  هدایت را به رویت بسته اند

و اتصال تو را با منبع قطع کرده اند و به قولی داستان را خلاصه می کنم و می گویم:

بی آنکه آگاه باشی، منشأ و آبشخور اصلی ترین ناخواسته های زندگی ات، همین باورهای محدودکننده اند که از آنها غافل شده ای.

اکثر بیماری‌هایی که جسم‌ات به طرق مختلف درگیر آن شده‌،

اکثر اتفاقات ناخواسته‌آی که به طرقی بسیار عجیب و غریب برایت رخ می‌دهد‌،

اکثر اتفاقاتی که آنها را بی‌انصافی‌، بی‌عدالتی و ظلم در حق خو می‌دانی‌ و حتی ایده‌ای نداری که چرا باید این اتفاقات برای تو رخ دهد‌!

همان اتفاقاتی که خود را در برابر آنها بسیار صاحب حق می‌دانی، توسط خودت و به خاطر حضور این دو ترمز مهم‌ در برنامه ی ذهنی ات، خلق شده و تا زمانی که این دو ترمز بخشی از باوها، فرکانس‌‌ها و کانون توجه ات است، ماجرای این ناخواسته ها‌، تمامی نخواهد داشت.

زیرا ما موجوداتی فرکانسی هستیم و در جهانی زندگی می‌کنیم که اساس آن مبتنی بر مدار و فرکانس است. یعنی تمام آنچه جهان‌، درباره ما درک می کند و به آن پاسخ می‌دهد‌، فقط و فقط فرکانس‌های ماست.

جهان ساخته شده تا یک دستگاه مبدل باشد  برای تبدیل فرکانس های دریافت شده در قالب اتفاقات و شرایط هم-سنگ و هم-اساس با باورها، فرکانس ها و کانون توجه مان:

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، کمبود باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه‌ای است که به کمبود می‌انجامد.

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، فراوانی باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه‌ای است که به فراوانی می‌انجامد.

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، آرامش باشد‌، نتیجه آن فرکانس تجربه‌ی آرامش بیشتر است.

اگر اساس فرکانس دریافتی‌، نفرت باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه نفرت بیشتر است.

اگر اساس آن فرکانس‌، نگرانی باشد‌، نتیجه آن فرکانس‌، تجربه اتفاقی است که به نگرانی بیشتر می‌انجامد.

این جهان کوه است و فعل ما ندا                  سوی ما آید نداها را صدا.

به همین دلیل ساده و منطقی‌، تا زمانی که ریشه این دو باور محدود کننده را در وجودت نخشکانی، راهی به سمت تجربه اتفاقات دلخواه نداری‌، زیرا تا زمانیکه نتوانی بر این احساس‌های ویرانگر فائق آیی‌، راهی به سوی ساختن عزت‌نفس‌ات نداری.

این فایل با توضیح آیاتی از قرآن‌، به شما کمک می‌کند تا با رفع این باورهای ویرانگر‌، بخش اعظمی از عزت نفس از دست رفته‌ات را بازسازی نمایی و به این وسیله درهایی از نعمت و برکت را به زندگی‌ات بگشایی.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن
    472MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی «ظلم به خود» از دیدگاه قرآن
    38MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهره زیدآبادی» در این صفحه: 2
  1. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان همراه

    روز دوم سفر نامه

    از زمانی که یادم میاد ، مامانم یک حرکت بسیار منزجر کننده بلد بود که مدام برام تکرارش میکرد

    با دستش به آرومی به پیشانی خودش میزد و خطاب به من می‌گفت:

    به قول بی بی : پیشونی پیشونی کجا میشونی ؟

    این کار و زمانی انجام می‌داد که از من خطایی دیده بود و با این کارش میخواست به من بفهمونه که من بی ارزش و بی لیاقتم و جهنم جایگاه منه

    این باور در من نهادینه شد و سالها این گاریه پیاز گندیده رو بر روی کمرم با خودم حمل کردم

    عزت نفسی نبود که بخواد رشدی باشه

    شخصیتی نبود که بخواد حرفی برای گفتن داشته باشه

    به طوری مظلوم واقع شده بودم که خواهر و برادرها و حتی همسر سابقم هم به تبعیت از مادرم به من که مظلوم شده بودم ، به شکل‌های مختلف ظلم می‌کردند

    کم کم خستگی اومد سراغم و دیگه نایی باقی نموند و در این بین سه قلوها دنیا اومدن و خیلی شیک و مجلسی پدرشون ما رو ترک کرد .

    دیگه به جایی رسیده بودم که باید تغییر میکردم

    یادمه اولین کاری که انجام دادم چادرم و گذاشتم کنار ، میخواستم ببینم آیا واقعا خدای جلادی که اینا میگن ، منتظره تا واسه دو تا تار مو منو سلاخی کنه ؟

    دیدم نه بابا خبری نیست

    جسارتم بیشتر شد و کم کم تونستم در برابر حرف و حدیث های خانواده ، نقش یک انسان کر رو بازی کنم

    به مرور متوجه شدم اینقدر من براشون بدبخت جلوه کردم که این ظلم‌های زبانی و فیزیکی داره به سه قلوها سرایت میکنه

    اینجا بود که بعد از کلی جلسه که با خودم و خدای درونم گذاشتم و توانایی هام و از زیر خروارها خاک بیرون کشیدم و ترو تمیزشون کردم و خدایی رو به یاد آوردم که باز هم مهربانیش غالب بود و بارها و بارها کمکم کرده بود

    دیگه وقتش رسیده بود که سینه ام رو ستبر کنم و در برابرشان بایستم

    دیگه ترس برام معنایی نداشت

    هیچ ترسی

    هیچ

    مهاجرت آخرین راهی بود که به ذهنم می‌رسید و تنها دلیل قانع کننده ای که برای خودم می آوردم ، این آیه ی قرآن بود

    إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ المَلائِکَهُ ظَالِمِی أَنفُسِهِم قَالُوا فِیمَ کُنتُم قَالُوا کُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی الأرضِ قَالُوا أَلَم تَکُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِکَ مَأْوَاهُم جَهَنَّمُ وَسَاءَت مَصِیرًا

    پل‌های پشت سرم و با گرفتن انتقال دائم خراب کردم و به حرف خدا اعتماد کردم

    نهایتش رو فکر کردم

    یا با سه قل در شهر غریب میمردم یا خدا دستم و می‌گرفت

    هر دو برام شیرین تر از مظلوم واقع شدن بود

    شیرین تر از عسل و گواراتر از هر آب زمزم

    و چه دستگیری کرد از ما ، خداوند قادرم

    چند تا از پاداش های مهاجرت شجاعانه ام :

    1 بیرون آمدن از قالب مظلوم

    2 زندگی به سبک کاملا شخصی خودم

    3 ترک رابطه با همه کسانی که به من احساس بی ارزشی و یا عذاب وجدان خودساخته از فرهنگ اجتماع را می‌داد

    4 ازدواج با مردی از جنس خدا و نور و عشق و معرفت

    5 آشنایی با سایت استاد و عضویت در این دانشگاه بی نظیر

    6 بر طبق آموزه های استاد تعهد دادن به خودم و موفقیت در همه آنها

    7 در حال حاظر در حال انجام دو تعهد جدید که لاجرم منجر به کامل شدن در جنبه های دیگر هم می‌شود

    اول : همراه شدن با سفرنامه که امروز روز دوم هستم

    دوم : کسب مهارت با عشق در انجام کاری که دوسش دارم چون اول تیر ماه 1402 به خدا تعهد دادم در آمدم و در طول یکسال به سه برابر و بیشتر برسونم

    سوم : خواندن آرام آرام آیات قرآن و ربط دادن اون ها به زندگیم و نت برداری های جانانه

    چهارم : عوض کردن نوع رفتارم با سه قل چون من شخصیتم داره عوض میشه ( که حتما در کامنتی دیگر در موردش مینویسم )

    خدایا دورت بگردم که اینقدر منو دوست داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    سلام مریم بانو ، خیلی زیبا نوشتید و واقعا تاثیر گذار بود برای من ، زندگیه من هم شبیه مادر شما رقم خورد با این تفاوت که من راه دوم رو انتخاب کردم و بچه ها رو برداشتم و با سربلندی و انتخاب هوشمندانه از اون زندگی اومدم بیرون و بسیار بسیار راضی و خوشنودم . درسته که من و مادر جان شما دو انتخاب متفاوت داشتیم اما خیلی عالی میتونم رضایت ایشون رو درک کنم و حال خوبشون رو بفهمم ، طول عمر با عزت به همراه شادی روز افزون رو براشون آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: