«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 110

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Majid Hosseinzadeh گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان .

    استاد جان من در مورد این فایل و در مورد آیاتی که بیان کردین همه و همه رو قبول دارم و نظرات دوستان رو خوندم تا حدودی همه اوکی

    فقط ی سوال یهو به ذهنم رسید .. انصافا نمی‌دونم چرا و چطوری فقط حسمه ک الان دارم میگم امیدوارم دوستان و شما پاسخ بدید ممنونم.

    شما گفتین که حق الناس تو قرآن نیست و وجود نداره ..ما نمیتونیم حق کسیو بخوریم و پایمالش کنیم..برام سوال پیش اومدک چرا توی دوره هاتون می‌نویسد ک از لحاظ شرعی راضی نیستید …

    می‌دونم ک تو این دنیا هرچیزی بهایی داره و باید بهاسو بپردازیم ..

    من و همسرم دوره عزت نفس رو خریدیم و داریم کار میکنیم…اما در کنارش که تر فایلهای رایگانتون استفاده میکنم تو این فایل این سوال ذهنمو درگیر کرده ممنون میشم دوستان کمک کنند و ممنونم از شما و خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سجاد مصطفایی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به خدای مهربان

    سلام میکنم به استاد عزیزم و خانواده صمیمی ام خانواده عباس منش :

    قبل از اینکه کامنت بنویسم یه درخواست دارم از خانواده خودم بچه ها اگر کسی در زمینه فیزیک کوانتوم کتاب خوبی میشناسه لطفا بهم معرفی کنه ممنونم ازتون .

    خب بریم سراغ کامنت جلسه دوم روز شمار تحول زندگی من :

    نکته اول:خواستن هر خواسته ای به جز خداوند شرک حساب میشه اخ که این جمله رو چقدر دوسش داشتم من خودم قبل از اینکه این جمله رو بشنوم با خودم فکر میکردم چرا بعضی افراد اگر میخوان حالشون خوب بشه مشکلشون حل بشه از امام ها کمک میخوان از یه امام زاده کمک میخوان و متوسل میشن به اون یا در ادیان مختلف به مسیح و غیره وصل میشن و از اونا کمک میخوان چرا از خدا نمیخوان اقا خداوند امامان و پیامبران مارو خلق کرده چرا ما باید از پیامبران بخواییم و از خدای خودمون نخوایم و زمانی که از خانواده خودم میپرسم بهم میگفتن که چون اونا به خدا نزدیک ترن و باعث میشه که زودتر خواسته ما اجابت بشه در حالی این یک کفر بزرگ و شرک بزرگه که خداوند هم گفته تنها گناهی که نمیبخشم شرک به خود منه و شریک قرار دادن برای منه و من ازتون استاد ممنونم که این مسئله رو برام روشن کردین

    نکته دوم:

    این جمله که گفتین جهان اینه توئه و هرچیزی که تو بهش بگی رو بهت برمیگردونه و تو فقط به خودت ستم میکنی رو من تا حالا نشنیده بودم و چقدر لذت بردم و هنوز هم دارم بهش فکر میکنم تا بیشتر درکش کنم و خیلی باید روی این جمله کار بکنم

    نکته سوم:

    یه تمرینی برای خودم در نظر گرفتم اینکه هر روز یه مقداری از معانی قران رو بخونم و در کنارش برم فیزیک کوانتوم رو هم یاد بگیرم چون هر چی بیشتر قوانین رو بفهمم به درک دوره کشف قوانینی که خریدم هم بیشتر کمک میکنه

    نکته چهارم:

    اینکه گفتین گناه هم بکنی به خودت ظلم کردی و در نهایت داری به خودت ضربه میزنی و ن دیگران همون ایه به ما کانو یعملون که هر اتفاق و بلایی به سرتون میاد شما داری ایجادش میکنی به قول خودتون شما کدش رو زدی و حالا که کدش رو زدی داری توی زندگیت میبینش .

    نکته پنجم چقدر بهم شجاعت داد:

    در نبود مظلوم ظالمی به وجود نمیاد اصلا جایی که مظلوم وجود داره ظالم هم هست و مظلوم بودن بر میگرده به ایمان نداشتن به خداوند ، برای خودم خیلی سخت بود که بپذیرم ایمان ندارم چون من هم هنوز این پاشنه اشیل رو دارم و باید خیلی روش کار کنم که اقا همه قدرت در دستان خداست ن بنده های خدا

    و جالبه زمانی که شجاعتت رو نشون میدی و نمیخوای دیگه مظلوم باشی نشونه ها میاد مثلا من خودم میترسیدم راجب اینکه دارم توی بحث حقوقم ضرر میکنم با صاحب کارم صحبت کنم و خب این ترس من نشانه ی بی ایمانی منه و زمانی که این جمله رو شنیدم تماس گرفتم با صاحب کارم و گفتم میخوان باهات راجب یه مسئله ای صحبت کنم و خوشون هم گفتن که اره منم میخوام باهات صحبت کنم و دلگرمت کنم به کار‌ چون احساس میکنم یکم از کار دور شدی و این جمله اولین نشانه ی قوی بود که گرفتم و یه مقدار شجاعتم رو بیشتر کرد و ترسم رو کمتر که به این باور برسم قدرت در دستان خداست اونه که به ما روزی میده اونه که مارو هدایت میکنه بندگان خدا که قدرتی مگر اینکه من قدرتو بدم بهشون .

    کسی که به خداوند ایمان داره اصلا نمیذاره کسی حقش رو بخوره نمیذاره بهش ظلم بشه حقش رو میگیره اگر ببینه حقش داره ضایع میشه مکانش رو عوض میکنه باور هاشو تغییر میده

    این جمله رو دوست دارم هر روز مرور کنم چون میدونم که ایمان رو تقویت میکنه

    نکته ششم :

    مافقط میتونیم خودمون رو خوشبخت و بدبخت کنیم

    درسته ما هیچ تاثیری در زندگی دیگران نداریم ما فقط توانایی خلق زندگی خودمون رو داریم و حتی ما نمیتونیم پشیزی در دیگران تغییر به وجود بیاریم یا زندگیشونو تغییر بدیم

    و نکته اخر :سوره ابراهیم ایه 22

    شیطان هم تو رو انکار میکنه و قبولت نمیکنه شیطان هم میگه من که نیومدم یقه شما رو بگیرم بزور مجبور به گناهت بکنم که:

    من فقط زشتی هارو برای تو زیبا کردم.

    و انسان هایی که در مسیر درست باشن هیچوقت گول شیطان رو نمیخورن و خداوند رو شاکرم به خاطر این همه آگاهی فوق العاده

    عاشقتونم تا کامنت بعدی خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    روز 43 از فصل دوم روز شمار تحول زندگی من:

    برای بار اولی که این فایل رو مدتها پیش گوش دادم

    چقدر آگاهی های ناب و آرامش بخشی رو من از این فایل دریافت کردم.

    یادم میاد دوران راهنمایی ام هر وقت توی مدرسه با دوستامون میرفتیم فال قهوه میگرفتیم و تو فال قهوه میگفتن بختتون با قفل بستن و انداختن ته دریا

    این حرفا بهم استرس وارد میکرد و گریه میکردم که کی اینکارو کرده همه اش هم میگفتن یه زن اینکارو کرده یه زن پدر یا زن عمو یا عمه واااای به من

    چه افکاری به خوردمون رفته بود

    و ما چه کودکانه پذیرفته بودیم این شرک جهل و

    نا آگاهی ها رو

    این فایل علاوه بر حس آرامش و عزت نفس یک احساس امنیت و قدرتی به آدم میده

    که به اون روزهای دوران راهنمایی ام میخندم

    خداروشکر بچه های الان زود باور و ناآگاه نیستن و باهوش ترن

    امیدوارم این درسها رو از

    همون کودکی به گوش بچه هامون برسونیم

    بچه خواهرم همیشه میگه یه قسمت جدید از سفر به دور امریکا برام بیار خاله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مریم صابری گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    بنام فرمانروای جهانیان

    سلام به استاد عزیزم وپیام آور زمان ومریم شایسته عزیزم که شایستگیشون سرزبان هاست

    استاد عزیزم نمیدونم چطور وچگونه میتونم ازتون تشکر کنم ،که این چنین عاشقانه مارو بامسائل مختلف زندگی آشنا میکنین و چشمانمون

    رو به روی حقیقت بیناتر میکنید وگوش هایمان را شنواتر

    درس دوم امروز بسیار عالی بود ظلم به خود از دیدگاه قرآن

    هیچگاه این چنین به قرآن نگاه نکرده بودم ودرک نکرده بودمش وهمیشه براین باور بودم که وقتی زمان بیشتری رو برای خواندن قرآن ونماز بگذارم

    به خیلی از خواستهام میرسم

    هیچگاه نماز اول وقتم ترک نمیشد،بااین تفاوت که فقط خونده میشد درک نمیشد توجه نمیشد

    سالها دریک خانواده مذهبی بودم وادامه دهنده عقاید اونها

    واین حرف همیشگی اونها که هرکس دراین بزم مقرب تراست جام بلا بیشترش میدهند

    ولی هیچوقت حالم بااین عبادتها خوب نبود

    احساس خوبی نداشتم

    تازمانی که به طرز بسیار شگفت انگیزی باشما آشنا شدم وحرفاتون وحی منزل بود برام دنیام رو عوض کرد باورام رو عوض کرد

    خدای منو که آنقدر فوق العاده اس ومن همیشه ازروی ترس عبادتش رو میکردم این نبود اون خدایی که مذهب به ما معرفی میکرد خدایی نبود که شما به ما معرفی کردید

    قلبم با حرفهاتون با آگاهیهایی که دراختیارمون قرار میدید به تپش افتاده ودیدگاه های بی نظیر دوستانم اشک از چشمانم سرازیر کرده

    راه درست ایمان وحقیقت رو کم کم دریافتم

    وازخداوند میخوام که هدایتمون کنه دراین مسیر پرخیر وبرکت

    وکدهایی که از آیه های قرآن بیان کردین روحم رو به پرواز دراورده

    واین آگاهی که همیشه براین باوربودم که خداوند حق الناس رو هرگز نمیبخشه واز حق خودش وگناهی که بنده اش کرده میگذره ولی ازحق الناس هرگز و عذابی سخت درانتظار کسی است که مرتکب چنین گناهی شده

    وامروز که به این آگاهی رسیدم خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که در مدار شنیدنش بودم

    وازخداوند غفور رحیم درخواست میکنم که مرا در مسیر این آگاهی ها هدایت کنه وقلب وروحم رو با شنیدن وگوش دادن به آیه های قرآن باز کنه

    تا ازاین دریای بیکران سیراب بشم

    دوستتون دارم عاشقانه

    براتون ازخداوند مهربان سلامتی ،سعادت ،خوشبختی دردنیا وآخرت رو خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    سلامممم امیدوارم حال همه خوب باشه و درسلامتی کامل جسمی و روحی باشیم.

    اومدم اولین ردپای خودمو اینجا ثبت کنم توی دومین روز تحول زندگیم.

    من باوجود اینکه یه سالو نیمه عضو این سایتم میشه گفت چند روزه که به طور پیوسته و بااراده شروع کردم مسیر استاد رو پیش برم به امید روزی که به توحید از همه جهات در زندگیم دست پیدا کنم و خداروشکر که بالاخره تونستم راه درست رو پیدا کنم.

    بااینکه سرجمع یه هفته‌ای میشه که بااراده شروع کردم ولی دستاوردهای بزرگی داشته و همین زمان کم تاثیر خیلییی زیاد برام داشته و روز به روز نشونه های ریز و درشتی دریافت میکنم و بی نهایت خوشحالم و همین بهم انگیزه میده ک راهت درسته ادامه بده تو میتونی .

    قرار بر این بود بیامو فقط کامنت های بقیه رو بخونم و تاثیر این راهو ببینم ولی الان که به خودم نگاه میکنم علاوه بر کامنت فایل اون بخش رو ن تنها میبینم بلکه برام تکلیف شده و در کنارش معنی کتاب آسمانی هم شروع کردم هرچند اکثر ایه هاشو متوجه نمیشم ولی مطمئنم با اراده و تکاملم بزرگ شدن ظرف وجودیم به اون مرحله هم میرسم.

    شاید اگه همون ی سال پیش ک عضو سایت شدم شروع میکردم این انگیزه و شوقی ک الان دارمو نداشتم و اینها به لطف خداست.

    هیچ وقت دیر نیس امروز روز تولد توست باشوق تماشامیکنم تحقق رویاهام ب دست خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 810 روز

    به نام تنها قدرت مطلق جهان هستی.

    سپاسگزارم از خداوندی که در هر لحظه هدایت کننده ، حمایت کننده و حفاظت کننده من است.

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیزم که برایم الگویی است در شناخت و درک و عمل به قوانین جهان هستی و سخنگویی است با نتایج تثبیت شده.

    سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان و قدرتمند و خانواده عباسمنش که حامی من در درک بهتر این قوانین هستند.

    امروز روز دوم سفر من است و 16 مرداد ماه 1402.

    تغییرات اساسی در زندگی ما از جایی شروع می شود که این دو مفهوم را به خوبی می پذیریم و درک می کنیم:

    1. ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواه مان داریم

    2. ما از ایجاد هر تغییری در زندگی دیگران- خواه در جهت مثبت و خواه در جهت منفی- ناتوانیم.

    ما موجوداتی فرکانسی هستیم و در جهانی زندگی می‌کنیم که اساس آن مبتنی بر مدار و فرکانس است. یعنی تمام آنچه جهان‌، درباره ما درک می کند و به آن پاسخ می‌دهد‌، فقط و فقط فرکانس‌های ماست.

    احساس گناه،احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن.

    من دو روز پیش برای خودم نوشتم تا امروز شخصیتم خوب نبود از امروز میخوام یک شخصیت صادق، متعهد، مسئولیت پذیر ، سپاسگزار، موفق ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشم و میخوام از خداوند که هدایتم کنه و کمکم کنه که این شخصیت رو بسازم و این مسیر رو ادامه بدم.

    هم روز اول سفرم و هم روز دوم سفرم خدا میگه احساس گناه نداشته باش قربونت برم من توبه تو رو پذیرفتم، شاد باش تو خالق زندگی خودت هستی من این قدرت رو در دستان تو قرار دادم ، من رب و صاحب اختیار جهان هستی هستم و من این قدرت رو به تو دادم چون تو از من خواستی کمکت کنم منم کمکت میکنم بهم اعتماد کن و این مسیر رو ادامه بده ، من برات کافی هستم.

    من بهت قدرت دادم که خالق باشی نه قربانی نه مورد ظلم قرار گرفته وقتی من هستم نگرانی نداره بابا به وجودت از روح خودم دمیدم من تو رو اشرف مخلوقات قرار دادم زمین و زمان رو مسخر تو کردم وقتی من رو اجابت کردی و اجازه دادی وارد زندگیت بشم.

    من به تو حق انتخاب دادم که اون‌جوری که میخوای زندگی کنی من همین که هستی دوست دارم تا دیروز اون راه رو رفتی و خودت هم انعکاسش رو تو زندگیت دیدی، حالا انتخاب کردی این شخصیت رو داشته باشی خودت انعکاسش رو میبینی و منم هدایتت می کنم وقتی از من هدایت میخوای.

    خوشحالم استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز که این سفر رو شروع کردم و این مسیر رو ادامه میدم حالم خوبه و خیلی خیلی احساس خوبی دارم.

    خوشحالم که خداوندی رو دارم که همه جوره برام کافی است و میتونم خیلی راحت باهاش حرف بزنم و خیلی سریع الجواب هست.

    خوشحالم که میخوام شخصیت خودم افکار و باورهای خودم و زندگی خودم رو تغییر بدم و می تونم این کار رو انجام بدم.

    خوشحالم که تو این سایت هستم و دارم یاد میگیرم قوانین رو بشناسم، درک کنم و عمل کنم و از زندگی و هر لحظه لذت ببرم.

    خدایا سپاسگزارم که بنده تو هستم و تو خدای من هستی.

    خدایا سپاسگزارم که هدایتم کردی و میکنی به انسان های زیبا و زیبا بین.

    خدایا سپاسگزارم که با استاد عباسمنش در یک جهان زندگی میکنم و هم دوره هستم.

    خدایا سپاسگزارم که در این سایت عضو هستم و بیشتر از همیشه از زندگیم لذت می برم.

    تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم و بابت این بسیار خوشحالم و به خودم افتخار می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رضوان محمودی گفته:
    مدت عضویت: 728 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خداوند بر بندگان صالحش

    دومین روز شمار تحول من

    با شنیدن این فایل زیبا از استاد یاد این شعر افتادم :

    هر چه کنی به خود کنی

    گر همه نیک و بد کنی

    اگه خوبی کنی و دعای خیر کنی در حق خودت کردی و اگر بدی یا نفرینی کنی در حق خودت کردی.

    این موضوع که ما نمی توانیم با دعا و یا نفرین در سرنوشت و زندگی دیگران کاری کنیم چقدر به آدم آرامش میده و راحتتر می توانی به خدا بسپریش و به زندگی خودت برسی.

    اینکه من فقط میتونم به خودم کمک کنم

    همیشه به خودم یادآوری می کنم که در این دنیا فقط من هستم و خدا یعنی :

    اولا: رضوان هیچ کس رو تو خوشبختی یا بدبختیت مسئول ندان تنها خودت مسئول هستی اگر خوشبختی خودت با اجرای قوانین بهش رسیدی و اگر احساس بدبختی داری حتما در طول زندگیت خیلی بی قانونی کردی

    دوم: هر کاری که می کنی بدون داری در حق خودت می کنی چون اگر خوبی کنی خوبی میبینی و اگر بدی کنی بدی میبینی پس موجب میشه دیگه از هیچ کس توقع جبران نداشته باشی که خودش کلی آرامش برات میاره

    سوم: هر چیزی که در دیگران میبینی یعنی بدون که در درون تو یه چیزی هست که اونو به خودت جذب کردی مثلا اگر از کسی بدی دیدی بدون رو بدی ها متمرکز شدی و یا خوبی های خودت رو نمی بینی و دنیا داره با این شخص به تو تلنگر میزنه که حواست باشه

    من که سراسر زندگیم دیگران رو مسئول زندگی خودم میدونستم انگار الان از بند رها شدم و به خودم اومدم که از حالا به بعد برا خودم کاری کنم برای خودم زندگی کنم و چقدر منو از بند قضاوت‌ها رها می کنه

    دیگه از کسی ناراحت نیستم چون به این آگاهی رسیدم که هرآنچه که اکنون هستم و در زندگیم دارم تنها خودم با باورهایم و اجرای قوانین بدست آوردم

    یاد دعای استغفار از امام صادق افتادم :

    استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم بدیع السموات و الارض من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه

    که میگه :

    « ای خدایی که زنده و پاینده آیی ای خدای بخشنده و مهربان ای خدای آفریننده آسمان و زمین از تمام ظلم و جرم و اسرافی که در حق خودم کردم توبه می کنم و به سوی تو باز می گردم »

    توش گفته نشده بخاطر ظلمی که در حق دیگران کردم فقط گفته ظلم و جرم و اسرافی که در حق خودم کردم توبه میکنم

    که اینجا امام صادق به زیبایی قانون الهی رو گوش زد می‌کنه که بابا تو فقط داری در حق خودت ظلم می‌کنی پس با خودت به صلح برس تا زندگیت زیبا بشه

    ممنون از استاد سخاوتمند مون که این آگاهی های ناب را در اختیار مون قرار میده

    به امید اجرای کامل قوانین الهی در زندگی هامون

    در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سمیرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1208 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    چقدر زیبا تو قرآن اومده درمورد فرکانس و مدار

    چقدر زیبا درمورد اینکه احساس خودتون و بخاطر دیگران بدنکنید قشنگ توضیح داده

    وجالب ترش اینه که حتی شیطان هم بیزاره از ادم هایی که به قانون عمل نمیکنن

    واقعا قرآن نقشه ی گنجه برامون

    اگه بهمون یه نقشه گنج بدن و بگن الان اگه حرکت کنی 5سال دیگه بهش میرسی و کلی از نعمت های اون گنج نصیبت میشه مثل سلامتی ثروت یک رابطه ی خوب

    ما کل زندگیمونو رها میکنیم و باایمان قوی حرکت کنیم و به این گنج باارزش برسیم

    و تو مسیر هیچ چیزی برامون ناخوشایند به نظر نمیرسه ازبس ذوق و شوقشو داریم

    جالب اینجاست این گنج توی خونه ی هممون هست وداره خاک میخوره

    وخیلی هامون شاید بارها و بارها خوندیمش

    نه حس سبکی پیداکردیم‌ازخوندش نه شکرگزار شدیم نه مفهومی ازمطالبش پیدا کردیم

    حالا هرچی بوده گذشت مهم اینه الان متوجه شدم اونم فقط با چندتا آیه که واضح و‌روشن بوده برامون

    چقدر قشنگ درکش کردم

    چقدر حس شعف و شادی بهم داد

    این سایت و قرآن مسیر گنج هست وچقدر آسون در دسترسمون هست

    باایمان تواین مسیر وبا لذت فراوان درکنار شما دوستان هم فرکانسی و استاد و مریم جان بهترین هارو باهم رقم میزنیم چون جهان منتظر ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهلا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    به نام خدای بی نهایت مهربان و بخشنده‌‌ام

    روز دوم روز شمار تحول زندگی من

    طبق قولی که به خودم داده بودم تا هروز یکی از فایل های روز شمار رو گوش بدم و عملی کنم.

    خیلی خوشحالم که توی این جمع دوست داشتنی هستم

    امروز خیلی حالم خوبه و خیلی خوشحالم و مطئنم خوشحالی این روزهام هروز با تغییر باورها و تمرکز بر روی نکات مثبت بیشتر و بیشتر میشه

    من هم احساس نبود عزت نفس و احساس بد ارزشمند نبودن رو در خودم احساس میکردم. اما پیشرفت‌ها و احساس های خوب من از زمانی شروع شد که من تونستم در خودم عزت نفس و احساس ارزشمندی رو ایجاد کنم. این احساس گناهی که نسبت به خودم داشتم حتی اونقدری در من احساس بدی رو ایجاد میکرد که کارهای اشتبته کودکیم را هم مورد قضاوت قرار میدادم و سعی میکردم تمام اون اشتباهی که گناه میدانستم را اصلاح کنم و آدم خوبی شوم. این احساس گناه باعث میشد که من کاری نکنم چون ادم خوبی نبودم و با هر چیز کوچیکی احساس میکردم در حق بقیه بدی کردن و چه اشتباهی کردم و چه مزاحمتی ایجاد کردم. اما خدارو شکر،خدارو صد هزارمرتبه شکر بابت این حال خوب و عزت نفسی که بدست اوردم واقعا از عمق وجودم از ته قلبم خوشحالم و خداروشکر میکنم که حالم خوبه و درک کردم من قدرتی ندارم در زندگی دیگران و این تصور زننده نسبت به خودم که من فردی گناهکار و باعث اسیب زدن به دیگران میشم رو دور کردم و تغییرش دادم تا امروز احساس خوبی نسبت یه خودم داشته باشم.

    من هستم و خدای من هست که در زندگی من نقش داره. نه کسی میتونه در زندگی من چیزی رو کم کنه نه زیاد، این باورها و فرکانس های من هست که باشه من زندگیم به چه شکل و با چه کیفیتی بگذره.

    من نهایت قدرت رو در زندگیم دارم.

    بی نهایت خوشحالم

    بی نهایت سپاسگذارم

    بی نهایت قلبا حالم خوبه

    بی‌ نهایت عاشق خدا ام

    بی‌ نهایت اتفاق های خوب تو راهه

    بی نهایت ثروت، بی نهایت سلامتی در زندگیم هست و وجود داره که من تجربشون کنم

    خیلیییییی زیاد دوستتون دارم و از اینکه میتونم احساس خوبم رو باهاتون به اشتراک بذارم خیلیییییی خوشحالم

    دوستتون دارممم، به خدای مهربون و بزرگم می‌سپارمتون.

    شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید دوستاییی خیلیی خوبم🫂🫂🫂

    خیلییی ازتون ممنونم استاد خیلی خوبم و خیلییی دوستتون دارم و مرسیی که فایل‌های خیلییی خوبتون‌رو در اختیار ما می‌ذارید.️

    خیلییی دوستتون دارممممممممممم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    آلما آسایش گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    روز شمار دوم

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته ی نازنینم

    کودکی من خیلی سخت گذشت. ما پنج تا بچه بودیم ومن بچه ی چهارم خانواده بودم. مادرم فقط ارتباط خوبی با خواهرم که بچه ی اول بود داشت. چون خودشو توی کودکی به عقد پدرم درآورده بودن ودر 13سالگی صاحب بچه شده بودو اختلاف سنی کمی با خواهرم داشتن مثل دوتا خواهر بودن. مادرم بزرگ کردن خواهرم رو مثل عروسک بازی میدونسته وخیلی دوسش داشت. تمام زمانی که هنوز ازدواج نکرده بودم وتوی خونه پدری بودم مادرم درگیر شوهردادن خواهرم بود وهیچ توجهی به تربیت بقیه بچه ها نداشت. خواهرم 7سال از من بزرگتر بود. وکلا همه چیزهای خوب از لباس گرفته تا کفش برای اون بود ومن کهنه پوش اون بودم. تمام خاطرات بچگی من کتک ها واذیت آزاری که برادرانم در حقم میکردن هست. نمیدونم ویادم نمیاد چرا مادرم جلوی برادرمو نمی‌گرفت که اینقدر منو اذیت نکنه. من حتی اجازه غذا خوردن با بقیه رو روی سفره نداشتم وباید تنهایی در آشپزخانه غذا میخوردم. خدا رحمت کنه پدرمو فقط زمانی که اون از سرکار برمی‌گشت من میتونستم سر سفره غذا بخورم. سنی نداشتم وخیلی خیلی لاغر ونحیف بودم وهیچ زوری نداشتم از خودم دفاع کنم.. مادرمم گاهی شاهد کتک خوردنم بود ولی چیزی نمی‌گفت. 8ساله بودم مادرم یه پسر دیگه بدنیا آورد ولی چون مریض بود دوسال عمرشو توی بیمارستان گذروند ومادرم کنارش بود. توی این مدت چون نظارتی به خونه نداشت برای درامان بودن من از دست برادر بزرگترم منو خونه دایی ام می‌فرستادن ولی اونجا هم بخاطر رفتار بد زن دایی زود برمیگشتم خونه وسعی میکردم جلوی چشم برادرم نباشم تا اذیتم نکنه. پدرم وقتی نوزاد بوده پدرومادرش رو از دست داده بود وزیر دست عموهای ظالمش بزرگ شده بود واصلا نمی‌دونست محبت کردن چیه ولی خدایی هیچ وقت هم کتکم نزد. اینکه پدرم محبتی به ما نداشت مقصر نبود چون محبت پدر ومادر ندیده بود وبلد نبود. 14روز سرکار بود وبقیه رو دنبال رفیق بازی وکتک زدن ودعوا با مادرم بود. منم خیلی بچه بودم که از طرف خواهروبرادرام اذیت میشدم وراه فراری نداشتم.. خلاصه کودکی من مثل کوزت گذشت.

    تمام کودکی من در حسرت بازی با همسالانم گذشت. حتی اجازه بازی هم نداشتم. حسرت محبت از مادرم. حسرت شبی بدون کابوس. پدرم وضع مالی خوبی داشت ولی بازم مادرم برای من کم میذاشت. همیشه وقتی بی مهری مادرمو میدیدم فکر میکردم نکنه من بچه ی اینا نیستم وسرراهی هستم. خیلی بده یه بچه تمام کودکیش با این فکر بخوابه که مطمعنا بچه ی اینا نیستم والا چرا باید همچین رفتاری میدیدم وبعد بهشون حق میدادم که حتما بچشون نیستم وحق دارن با یه غریبه اینکارو بکنن. وهمین که غذا وجای خواب دارم کلی بهم لطف داشتن. بسن نوجوانی که رسیدم تقریبا 17 یا 18ساله بودم هرشبی که برادر بزرگم خونه بود قبل خواب بالای سرم میومدو تهدیدم میکرد که اگر اشتباهی ازت سربزنه توی خواب میکشمت. گاهی هم گردنمو با دستش فشار میداد به نشونه خفه کردن. فکر کنین چه خوابهایی میدیم تا صبح. چقدر کابوس میدیدم. با هر جون کندنی بود به سن 18سالگی رسیدم ودیپلم گرفتم درسم خیلی خوب بود ولی چون هیچ محبتی از خانواده نمیدیدم علاقه ای به درس نداشتم وفقط میخواستم شوهر کنم واز این خونه فرار کنم. بلاخره تو سن بیست سالگی با پسر همسایه دوست شدم وازدواج کردم. مراسم نامزدی وعقد وازدواجم مثل یه بچه سرراهی برگزار شد. مادرم اصلا حمایتم نکرد. حتی برای خریدها کنارم نبود. منم با هرشرایطی که خانواده داماد میگفت موافقت میکردم فقط برای اینکه زودتر از شر خونمون راحت بشم. اشتباه بزرگ من از همونجایی شروع شد که فکر میکردم خونه شوهر فرق میکنه. هیچ فرقی نمی‌کرد. همه ی اون اتفاقات با شکل‌های متفاوت برام افتاد. وقتی بهشون فکر میکنم دیگه نمیتونم جلوی اشکمو بگیرم.

    سالها نقش قربانی و مظلوم رو بازی کردم و زجر کشیدم. بخاطر آموزه های اشتباهم فکر میکردم هرچی بیشتر به درگاه خدا ناله وگریه کنم نتیجه ی بهتری میگیرم ولی متاسفانه هربار اوضاعم بدتر میشد. سالها گذشت صاحب دوپسر شدم ولی رابطه ی عاطفی خوبی با همسرم نداشتم وندارم. بعد از اینهمه سال واذیت وآزار همسرم تازه فهمیدم اگر بچگی ام دست خودم نبود وراه فراری نداشتم ولی میتونستم زندگی مشترکم رو خودم با افکار وباور درست بسازم. کاش سالها قبل با استاد آشنا میشدم. الانم دیر نیست.الان میدونم نه همسرم ونه هیچ کس دیگه نمیتونه بهم ظلم بکنه. اونها در واقع به خودشون ظلم میکنن. مدتهاست با کنترل ذهنم اجازه نمیدم حالم بد بشه. مثلا امروز میدونستم که همسرم بهم دروغ گفت وبرای دیدن زن دیگه ای از خونه بیرون رفت اولش افکار مسموم به سراغم اومد تا مثل دفعات قبل دعوا راه بندازم وحداقل بهش نشون بدم من خبر دارم. ولی با کنترل ذهنم به خودم گوشزد کردم که کسی نمیتونه بمن ظلمی بکنه واز خدا خواستم کمکم کنه روی خودم کار کنم ومدارم رو عوض کنم وهمسرم اونی بشه که من میخوام ویا به آسانی از زندگی من خارج بشه. دیگه نمیخوام با جنگ ازش جدا بشم چون قبل تلاش کردم وموفق نشدم. میدونم وایمان دارم یادرست میشه و یا در آرامش منو ترک میکنه.

    خدایا شکرت که اینجام ودر مسیر درست قدم میزنم.

    خیلی دوست دارم بتونم از ته قلبم برادرم ومادرم وخواهرم روببخشم. گاهی فکر میکنم که بخشیدمشون ولی وقتی خاطرات دوباره باعث گریم میشه میفهمم هنوز اون ته ها یه چیزایی مونده. مادر وخواهرم و برادرم بعد ازدواجم وبا دیدن مشکلات زندگیم خیلی از کاراشون پشیمون شدن وقتی فهمیدن برای فرار از اونها تن به این ازدواج هول هولکی دادم. وخیلی تلاش میکنن با محبت کردن جبران کنن.

    من الان 40 سالمه وصاحب دوتا پسر هستم. کلی تلاش می‌کنم باهاشون باعشق رفتار کنم وخیلی سعی میکنم باورهای درستی براشون نهادینه کنم. ولی خیلی چیزها در کودکی از من و باباشون دیدن که سالها طول میکشه بتونم براشون جبران کنم.

    خدایا شکرت برای این مسیر زیبا.

    بعد از 40 سال میدونم که همه ی زندگیم رو خودم ساختم با افکار وباورهای غلطم ولی نمیدونم چرا اینقدر کودکی سختی داشتم. اونموقع که خیلی کوچیک بودم وقدرت دفاع از خودمو نداشتم و کاری از دستم برمیومد که بکنم تا مورد ظلم واقع نشم البته میدونم که برادرم در واقع بخودش ظلم کرده ولی نقش من چی بوده. من باور کردم وایمان دارم تنها دشمن من افکار نامناسب من هستن. من از وقتی دوباره بعد دوسال به این سایت برگشتم به خودم قول دادم زندگیمو از نو بسازم اونطوری که شایسته ی منه. من لایق بهترین عشق ها ومحبت ها هستم. من شایسته ی یک زندگی در کمال آرامشم.

    در پناه خدا سالم وشاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: