«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 111

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1857 روز

    به نام مهربان پروردگارِ هدایت گَرَم ،

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    واقعا نمیتونم تصور کنم که قبل از آشنایی با شما زندگیم چطور بود ، چرا فکر میکردم چیزی می‌دونم ، با کدوم ترازو داشتم زندگیمو اندازه گیری میکردم که فکر میکردم داره خوب پیش می‌ره!!!

    خدایا سپاسگزارم که در مسیر آگاهی هستم ،سپاس که بهم پاسخ دادی سپاس که راه نشونم دادی

    چقدر مشرک بودم ،که فکر میکردم همه قدرت ظلم کردن بمنو دارن، فکر میکردم باید کسی واسطه باشه بین منو معبودم ،فکر میکردم خداوند سخت انتقام جوإ ،فکر میکردم رنج کشیدن و سختی هارو تحمل کردن یعنی ایمان ، و هرکسی سختی و ریاضت بیشتری بکشه ،اونم نه از روی آگاهی چون تشویق نمی‌شدم به آگاه شدن ،تشویق میشدم به تقلید کور کورانه و همین تقلید ،یعنی ایمان ،و‌هرکسی تظاهر بیشتری کنه یعنی ایمان بیشتری داره و به خدا نزدیکتره ، فکر میکردم خییییلی از خدا دورم ،البته همون‌جوری هم بود چون پراز احساس گناه بودم ،همیشه درحال ظلم کردن به خودم بودم ، احساس گناهی که حتی خودمم نمی‌دونستم برای چیه ،فقط یاد گرفته بودم خوشحال نباشم چون مومن کسیه که به فکر مستضعفین باشه و لحظه ای از درد و رنج اونا غافل نشه و نذاره خوش بودنِ خودش، باعث بشه رنج اطرافیانش رو فراموش کنه،و چون جهان برا خودش قانون داره و چون داشتن نعمت ها به خاطر یکسری قوانین هست نه تحریک احساسات خداوند ،به همون خاطر خودمم در فقر و تنگ دستی و غم و غصه غرق شده بودم

    چون با توجهم به اون مسائل، تمام فرکانسی که داشتم میفرستادم ،فرکانس فقر،کمبود،نداری ،ظلم ،درماندگی و…بود ،پس قطعا طبق قانون همونارو دریافت میکردم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی به این آگاهی های زندگی ساز

    خدایا شکرت که کنارمی ،بزرگترین حامی منی ،عشقمی ومن عشقتم

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که خوب زندگی میکنید و کمک میکنید جهان جای بهتری برای زیستن باشه

    خدایا شکرت که با قوانین جهان هستی ،آشنام کردی ، و از خودم سپاسگزارم که متعهدانه تو این مسیر زیبا و آرامش بخش و توحیدی پابرجا هستم.

    دوستتون دارم و عشق برای همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2986 روز

    بنام خالقی که مرا خالق زندگی ام آفرید

    سلام به استاد عزیز ومریم بانو وتک تک دوستان توحیدیم

    روزشمار تحول زندگی من فصل دوم 43

    ظلم به خود از دیدگاه قرآن

    در این فایل استاد اظهار می‌دارند که ما موجوداتی فرکانسی هستیم ودر جهانی زندگی می کنیم که اساس آن مبتنی بر مدار وفرکانس است

    اگر من برای کسی دعای خیری بخوام برای کسی سلامتی وخوشبختی بخوام آن بخودم بر میگرده

    واین یعنی سیستمی بودن خداوند منظور از سیستمی عمل کردن خداوند این است که پاسخی بر مبنا واساس فرکانسها واحساسات خود را تجربه میکنید یعنی جهان مانند آینه عمل میکنه وبازخورد خود من وفرکانسهای ارسالی خود من است

    هرکسی نتیجه اعمال خودش را میبینه

    این جهان کوه است وفعل ما ندا

    سوی ما آید نداهارا صدا

    این شرک است که من فکر کنم میتونم برا کسی کاری بکنم

    کسی که فرکانس ومدار را بشناسدبه این موضوع واقف هست که قوانین طبق حرف من عمل نمی‌کند

    قانون این هست

    تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورها وفرکانس های ماست

    قانون اینه: احساس خوب=اتفاقات خوب واحساس بد=بااتفاقات بد

    من باید قبول کنم وبپذیرم که من فقط مسئول زندگی خودم هستن وباور داشته باشم قدرت وتوانایی تغییر زندگی هیچ فردی به سمت خوبی وبدی ندارم

    چیزی بعنوان حق الناس در قرآن وجود نداره واگر مافکرمیکنیم که این قدرت ،را داریم که به دیگران ظلم کنیم سخت در اشتباهیم واین ظلم به خودمان هست

    اگرمن ظلم واحساس قربانی بودن را تجربه میکنم صددرصد به دلیل افکار وفرکانسهای خودم هست

    من هرگز نمی توانم باضایع کردن حق کسی به او ظلم کنم واو را ازمسیر زندگی ،خوشبختی خارج کنم ویا سرنوشتش را عوض کنم من فقط مسئول زندگی خودم هستم وبا افکار وفرکانسهایم میتونم خودم را بدبخت یا خوشبخت کنم اگر ما در مدار درست باشیم فقط خیر وخوبی وخوشی برایمان بوجود می آید وما خودمون با نگرانی ،ترس به خودمون ظلم میکنیم اگر با باورهامون رادرست کنیم در مسیر عشق ،ثروت،خوشبختی،سلامتی قرار میگیریم فقط عشق وخوشبختی وسلامتی را تجربه میکنیم

    خداروشکر بخاطر یه فایل دیگه پراز آگاهی واحساس عالی

    استادجان صمیمانه از شما سپاسگزارم

    در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم

    سلام به استاد و مریم بانو

    روز 2

    تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا بازتاب باورها و فرکانس های خودمان است.

    احساس خوب =با اتفاقات خوب

    یعنی اینکه هیچکس در زندگی تو دخیل نیست حسین تو خودت عامل همچین هستی ولا غیر.

    یادت باشه حسین تو باا اعتصاب با دعوا به هیچ حق و حقوقی نرسیدی وقتی که رهاش کردی و دنبال مقصر نرفتی خود به خود وارد زندگیت شد.

    تو خالق زندگیت هستی بدون استثناااا با فرکانسهایت و با باورهایت و با کانون توجه ات.

    خدای خوبم ازت میخوام عاجزانه ازت میخوام که من رو کمک کنی تویه این مسیر که عمل کنم به تمام اگاهیایی که از استاد که دستی از دستهای تو خدایا شکرتتتت

    توکل به خدااااا خدای شکرت سپاس از تو

    در پناه جان جانان رب العالمین شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان همراه

    روز دوم سفر نامه

    از زمانی که یادم میاد ، مامانم یک حرکت بسیار منزجر کننده بلد بود که مدام برام تکرارش میکرد

    با دستش به آرومی به پیشانی خودش میزد و خطاب به من می‌گفت:

    به قول بی بی : پیشونی پیشونی کجا میشونی ؟

    این کار و زمانی انجام می‌داد که از من خطایی دیده بود و با این کارش میخواست به من بفهمونه که من بی ارزش و بی لیاقتم و جهنم جایگاه منه

    این باور در من نهادینه شد و سالها این گاریه پیاز گندیده رو بر روی کمرم با خودم حمل کردم

    عزت نفسی نبود که بخواد رشدی باشه

    شخصیتی نبود که بخواد حرفی برای گفتن داشته باشه

    به طوری مظلوم واقع شده بودم که خواهر و برادرها و حتی همسر سابقم هم به تبعیت از مادرم به من که مظلوم شده بودم ، به شکل‌های مختلف ظلم می‌کردند

    کم کم خستگی اومد سراغم و دیگه نایی باقی نموند و در این بین سه قلوها دنیا اومدن و خیلی شیک و مجلسی پدرشون ما رو ترک کرد .

    دیگه به جایی رسیده بودم که باید تغییر میکردم

    یادمه اولین کاری که انجام دادم چادرم و گذاشتم کنار ، میخواستم ببینم آیا واقعا خدای جلادی که اینا میگن ، منتظره تا واسه دو تا تار مو منو سلاخی کنه ؟

    دیدم نه بابا خبری نیست

    جسارتم بیشتر شد و کم کم تونستم در برابر حرف و حدیث های خانواده ، نقش یک انسان کر رو بازی کنم

    به مرور متوجه شدم اینقدر من براشون بدبخت جلوه کردم که این ظلم‌های زبانی و فیزیکی داره به سه قلوها سرایت میکنه

    اینجا بود که بعد از کلی جلسه که با خودم و خدای درونم گذاشتم و توانایی هام و از زیر خروارها خاک بیرون کشیدم و ترو تمیزشون کردم و خدایی رو به یاد آوردم که باز هم مهربانیش غالب بود و بارها و بارها کمکم کرده بود

    دیگه وقتش رسیده بود که سینه ام رو ستبر کنم و در برابرشان بایستم

    دیگه ترس برام معنایی نداشت

    هیچ ترسی

    هیچ

    مهاجرت آخرین راهی بود که به ذهنم می‌رسید و تنها دلیل قانع کننده ای که برای خودم می آوردم ، این آیه ی قرآن بود

    إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ المَلائِکَهُ ظَالِمِی أَنفُسِهِم قَالُوا فِیمَ کُنتُم قَالُوا کُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی الأرضِ قَالُوا أَلَم تَکُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِکَ مَأْوَاهُم جَهَنَّمُ وَسَاءَت مَصِیرًا

    پل‌های پشت سرم و با گرفتن انتقال دائم خراب کردم و به حرف خدا اعتماد کردم

    نهایتش رو فکر کردم

    یا با سه قل در شهر غریب میمردم یا خدا دستم و می‌گرفت

    هر دو برام شیرین تر از مظلوم واقع شدن بود

    شیرین تر از عسل و گواراتر از هر آب زمزم

    و چه دستگیری کرد از ما ، خداوند قادرم

    چند تا از پاداش های مهاجرت شجاعانه ام :

    1 بیرون آمدن از قالب مظلوم

    2 زندگی به سبک کاملا شخصی خودم

    3 ترک رابطه با همه کسانی که به من احساس بی ارزشی و یا عذاب وجدان خودساخته از فرهنگ اجتماع را می‌داد

    4 ازدواج با مردی از جنس خدا و نور و عشق و معرفت

    5 آشنایی با سایت استاد و عضویت در این دانشگاه بی نظیر

    6 بر طبق آموزه های استاد تعهد دادن به خودم و موفقیت در همه آنها

    7 در حال حاظر در حال انجام دو تعهد جدید که لاجرم منجر به کامل شدن در جنبه های دیگر هم می‌شود

    اول : همراه شدن با سفرنامه که امروز روز دوم هستم

    دوم : کسب مهارت با عشق در انجام کاری که دوسش دارم چون اول تیر ماه 1402 به خدا تعهد دادم در آمدم و در طول یکسال به سه برابر و بیشتر برسونم

    سوم : خواندن آرام آرام آیات قرآن و ربط دادن اون ها به زندگیم و نت برداری های جانانه

    چهارم : عوض کردن نوع رفتارم با سه قل چون من شخصیتم داره عوض میشه ( که حتما در کامنتی دیگر در موردش مینویسم )

    خدایا دورت بگردم که اینقدر منو دوست داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2283 روز

    سلام به تو دوست عزیزم که داری این کامنت منو میخونی

    در فایل قبلی از روز اول سفرنامه که مربوط به احساس گناه بود اشاره کردم به این که من دو ترمز بزرگ احساس گناه و حساس قربانی بودن رو دارم اونم در حد بسیار بسیار زیاد ینی در حدی که حاضرم بخاطر این احساس قربانی بودن جونمم بدم و بمیرم و مردم بگن آخیش،گناه طفلکی اینقدر اذیتش کردن تا مرد

    اون وقت دیگه نمیتونم از فرصت زیبای عمری که خدا بهم داده استفاده کنم و لذت ببرم و به آرزوهام برسم یعنی یجورایی انگار میخوام در حسرت بمیرم

    این احساس قربانی بودن در من خیلی پاشنه آشیل بزرگیه واقعا داره منو نابود میکنه نمیدونم تا به کی میخوام این حقارت رو تحمل کنم اما خوبیش به اینه که شروع کردم به تغییر درسته دست و پا شکسته اما به هر حال شروع کردم دیگه

    حتی همین الان که دارم میگم من شروع کردم به تغییر شیطان ذهنم بیکار نمیشینه میگه آره جون خودت کدوم تغییر تو همون

    همون فرد مظلوم مفلوک که همسرش مدام داره بهش ظلم میکنه

    این شیطان بهم میگه تو آدم تغییر نیستی که اگر بودی تو این چندسالی که تو سایت بودی تغییر میکردی

    اما من باید یه مشت بزنم تو دهن این شیطان و بهش بگم درسته که من چندساله تو سایتم و هر روز دارم فایل گوش میدم اما بالاخره یه روزی هم میرسه که تکامل من طی میشه و من میشم همون آدمی که خودم میخوام فقط باید تو مسیر بمونم و فقط باید جا نزنم فقط باید انگیزه هامو حفظ کنم

    من قربانی شرایطم چون میترسم از تغییر میترسم از اینکه اگر دیگه قربانی نباشم دیگه کسی منو تایید نکنه کسی بهم نگه چه زن بساز و خوبی

    آره من قربانی شرایطم

    من مظلومم

    اما طبق قانون خودم خواستم اینجور باشه وگرنه تا مظلومی نباشه ظالمی نخواهد بود پس این منم که این روی بد همسرم رو برانگیخته میکنم وگرنه همسر من اتفاقا هیلی مرد مهربونیه اگر نبود که با دیگران خوب نبود

    ولی اون با دیگران خوبه ک با تنها کسی که بده فقط منم

    من هستم که باید از توی این سیکل معیوب بیام بیرون و خودمو نجات بدم و خودمو دوست داشته باشم

    این ردپا رو اینجا گذاشتم که در پایان سفرنامه بفهمم از چا اوضاع داغونی به کجا رسیدم

    به امید روزهای بهتر🫠

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1068 روز

    با نام خدای مهربان

    خدای شکرت بابت تمام نعمت هات

    به روز دوم سفر نامه سلام می کنم

    یاد گرفتم که اول از همه خداوند تواب است و مهربان

    و من را می بخشد و خودش می داند که انسان اشتباه می کند برای همین به راحتی می بخشد

    یاد گرفتم که من تاثیری بر زندگی کسی ندارم و کسی تاثیری بر زندگی من نداره

    پس اول از همه نباید احساس گناهی از اشتباهاتم داشته باشم نباید غم اشتباهات گذشته رو نگه دارم

    باید بگذرم ومن نباید نگران باشم و از احساس گناه بابت دروغ ها بابت خطاهای بچگیم من نباید احساس گناه کنم از شرایط مالی خانواده و اینکه خودم رو مقصر بدونم و اینکه من باید کاری برای آنها انجام یا

    اینکه تلاشی برای وارد کردن کسی وار مسیر توحیدی کنم همانطور که من از خدا خواستم من رو کمک کنه و من به اینجا هدایت کنه . کسی نبود که مستقیم و از اصرار مرو به این مسیر بیاری پس منم مسئولیتی در قبال کسی ندارم پس خودم رو باید هدایت کنم با کمک خدا

    یاد گرفتم من اگر خداوند رو فرمانروای جهان بدونم نباید از کسی بترسم یا از کسی خجالت بکشم چون اگر باور به ربوبیت خدا داشته باشم نباید ترسی برمن حاکم بشه

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      معصومه خالق گفته:
      مدت عضویت: 959 روز

      سلام آقا محمد عزیز ودوست داشتنی

      چقدر قشنگ هدایتم کردی ازت ممنونم

      دنبال رسالتم دراین جهان میگشتم

      دنبال اینکه چه کاری باید انجام بدم تا ازاین بلاتکلیفی دربیام تو این چند سال

      خیلی آموزش ومهارت یادگرفتم که کار کنم وپیشرفت کنم ولی همه رو رها کردم چون چیزی نبود که راضیم کنه ودوستشون نداشتم راستش خسته شده م وگیج

      امشب از خدا خواستم هدایتم کنه که باکامنت شما روبه رو شرم

      چقدر قشنگ گفتی باید خودم رو هدایت کنم با هدایت خداوند

      آخه من عاشق قرآن خوندن هستم ، هم خود قرآن رو روخوانی میکنم وهم معنیش رو میخونم وهم تفسیرش رو وگاهی یک آیه چندروز طول می‌کشید تا بفهمم ودرکش کنم

      هیچ کاری انقدر برام لذت بخش نیست

      ولی درآمد ندارم وعذاب وجدان داشتم که من هم باید کار کنم وپول دربیارم

      هنوز فایل استاد رو گوش نکردم ولی خوب میدونم که درست هدایت شدم

      چون منم احساس گناه میکردم که چرا برای خانواده مفید نیستم ونمیتونم پول دربیارم ، احساس پوچی وبیفایده بودن داشتم

      ولی راستش من سه تا پسر گل ونازنین دارم که خدارو بابتشون شکر میکنم ، چون خیلی براشون وقت گذاشتم وهمه تودوست و فامیل ازشون تعریف میکنن ومنهم بهشون افتخار میکنم ولذت میبرم

      این آخریا که دیگه بزرگ شدن وزیاد به من نیاز ندارن توخونه احساس بدی داشتم وخیلی رو خودم کار کردم ولی باخودم میگفتم چه فایده من باید عمل کنم تا به پول برسم ومثل مرغ پرکنده این درو اون در میزدم

      ولی آلان فهمیدم که من یه مادر خوب وفهمیده هستم که تونستم به مادر بودنم افتخار کنم وباید باز هم ازخدا کمک بگیرم وروخودم کار کنم وبا کمک وهدایت خدا وامید جلو برم

      ممنون از توپسر عزیز وفهمیده ام

      ازطرف من به مادرت تبریک بگو که پسر خوب ونازنینی مثل تو رو تربیت کرده وحتما دعای خیر پدر ومادرت پشت و پناه توس که راه درست رو انتخاب کردی وپیش میری

      سالم وسربلند وموفق وپیروز باشی پسرگلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد گفته:
        مدت عضویت: 1068 روز

        به نام خدای جان خرد

        سلام به شما معصومه خانم عزیز و مهربان و دوست داشتنی

        شما از من تشکر کردید که با کامنتم هدایت شدید اما شاید موقعی که داشتید برای من کامنت میذاشتید فکرش رو هم نمی کردید که چه تاثیری بر من میذاره

        وقتی کامنت رو خوندم چشمانم غرق در اشک شد و قلبم لبریز از عشق و محبت به شما و خدای مهربان شد

        چرا که در کلام شما پر از عشق الهی برای من بود

        واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم از قدرت خداوند که انسان ها رو انقدر زیبا در مسیر هم قرار میده

        شما رو جذب کامنت من میکنه و چیز هایی در ذهنتون قرار میده که بنویسد که من رو هدایت کنه

        شما هم منو هدایت کردید

        نوشتید که عاشق قرآن خوندن هستید این برای من یک پیام داشت اینکه باید برم به سمت قرآن به سمت کلام واضح و روشن خداوند کاری که امشب قبل از دیدن و خواندن پیام شما انجام دادم

        و الان خدا به من گفته باید ادامه بدم تا قدرتش رو درک و باور کنم تا بیشتر و بیشتر دریافت کنم

        تاثیر گذاری پیام پر از عشق و محبت شما از انجایی برام بود که چند روزی هست با خواندن کامنت آقا ابراهیم در قسمت عقل کل برایم مسیری جدید از زندگی رو باز کرد که باید برای آنچه می خواهم در زندگی تجربه کنم باید غرق در شکر گذاری بشم

        باید غرق عشق با خواسته هام بشم و باید با قرآن خواندن و باور قدرت خداوند به این درک برسم خداوند هر آنچه من بخواهم به من عطا خواهد کرد

        و این جاست که با پیام زیبای شما به یکی از خواسته هام نزدیک تر شدم اینکه آدما بیشتر دوستم داشته باشن عاشقم باشن و نسبت به من محبت بیشتری نشون بدن

        همه این هارو با شکر گذاری توی دفتر می نوشتم تا امشب این پیام زیبای شما رو دریافت کردم

        و امشب به یکی از زیباترین شب های زندگی ام تبدیل شد و بعد خواندن کامنتتون 10 صفحه فقط نوشتم خدایا شکرت بابت پیام زیبای معصومه خانم عزیز و مهربان

        از این جهت اهمیت داره برای من که منی که چند سال پیش گریه می کردم برای اینکه چرا انقدر تنها هستم چرا حس می کنم آدما دوستم ندارن و فکر می کردم به خاطر اشتباهاتی که داشتم خدا آدما رو ازم دور کرده

        همش احساس میکردم زشت ترین آدم جهانم

        از خودم بدم میومد از تنهایی در مهمونی ها از مهر و محبتی که بقیه داشتن و من نداشتم من بچه مودب و سر به زیر بودم پس چرا آدما با من معاشرت نمی کنن چرا من یه نفر نیست باهاش بازی کنم

        این برای من خیلی سخت بود که در نوجوانی پسر ها راحت با دختر های فامیل ارتباط می گرفتن اما من نه برام سخت بود حتی با اینکه تفاوت سنی داشتن من گوشه گیر بودم سختم بود کم کم بیشتر شد سختم بود یه جا بشیم که مثلا یکی زیبا تر از منه همش خجالت می کشیدم در مواجه با جنس مخالف که دیگه بدتر خب ذاتا دختران زیبا ترن لطیف ترن

        برای همینه که الان همه چیزی برایم تغییر کرده الان که دوستام بهم میگن چقدر تو خوشگلی یا جذابی اونم ار وقتی که خودم به خودم گفتم که چقدر زیبایی و

        این کلام خدا بود که برزبان آنها جاری میشد

        برای همین کلماتی که شما در کامنت نوشتید خیلی برام ارزشمند بود حس کردم واقعا خدا داره به من میگه مثلا اونجا که نوشتید

        محمد عزیز و دوست داشتنی

        پسر عزیز و فهمیده ام

        یا در آخر گفتید پسر گلم خیلی واقعا به دلم نشست و واقعا یه حس مادر فرزندی از شما دریافت کردم خیلی ازتون ممنون بابت این کلمات زیبا مادر گلم :)))

        جالبه بدونید اسم مادر من هم معصومه است نام شما همنام مادرمه این خیلی برام جالبه

        درباره قسمتی که نوشتید دیگه فرزندانتون بهتون احتیاج ندارن این فکر رو واقعا دور بریزید چون این فکر به شما کمکی نمی کنه واقعا

        به جای اون خودتون رو پر از احساس سپاس گزاری از وجودشون بکنید

        از اینکه عاشقانه دوستون دارن

        از اینکه کنارتون هستن

        آنچه دوست دارید در رفتارشون ببینید رو سپاس گزاری کنید بزودی اون رفتار رو در اون ها بیشتر میبینید

        یک چیز دیگه هم که باید بگم شاید مادر ها فکر میکنن که باید کار خاص برای فرزندانشون انجام بدن اما میخوام به شما بگم مهم ترین و اصلی ترین کاری که مادر برای فرزندش انجام داده

        موقع بارداریه .

        بزرگترین نعمت هر کس و هر شخص ، نعمت زندگیه که خداوند بهش عطا کرده و به نظر من خداوند بزرگترین دستش رو مادر قرار داده که بوسیله او مهمترین معجزه اش رو نمایان می کنه و به اون قدرت صبرو تحمل رو عطامیکنه اینکه در وجودش از کس دیگری نگهداری میکنه نه ماه

        خیلی از مراقبت ها رو انجام میده وزن فرزند رو تحمل میکنه تا اون رو سلامت به دنیا بیاره و درآخر درد زایمان رو تحمل میکنه

        ببخشید به عنوان یه پسر 22 ساله شاید خیلی زیبا جمله بندی نکرده باشم :))))

        خب من نه ازدواج کردم و نه فرزندی دارم شاید هنوز حتی نزدیک احساس شما هم نباشم و تا حالا از این حرف ها هم نزده بودم فقط اینکه خداوند بر ذهن من جاری کرد و من نوشتم

        معصومه خانم عزیز و دوست داشتنی و مهربان ، مادر گلم شما بزرگترین دست خداوند هستید شما عالی هستید

        شما بی نظیرید

        شما فوق العاده هستید

        و اینکه دیگه فرزندانتون به شما احتیاج ندارن می تونه یه فرصت عالی برای شما باشه که بیشتر رو خودتون کار کنید و به خدا نزدیک تر بشید و از زندگی بیشتر لذت ببرید و اگر دوست دارید رفتار هایی که دوست دارید در آن ها مشاهده کنید

        پیشنهاد میکنم به این لینک یه سر بزنید کامنت لیلا خانم فرجی و به خصوص ابراهیم رو بخونید پاسخ های کامنت ابراهیم رو هم بخونید که ببینید چه جوری روابطشون رو تغییر دادن

        abasmanesh.com

        منم دارم کار هایی که ایشون گفتن رو انجام میدم کم کم داره نتایج خودشو نشون میده از جمله کامنت پر از عشق شما اما باید متعهد تر باشم و ادامه بدم

        خدایا صد هزار مرتبه شکرت که من و معصومه خانم رو در مسیر هم قرار دادی خدایا سپاس گذارم

        خدایا شکرت که حالم عالیه

        خدایا شکر بابت نعمت و ثروت

        مادر گلم خیلی دوستون دارم بار دیگر از پاسخی که به کامنت من دادید سپاس گزارم

        خداوند شما و فرزندان تون حفظ کنه و زندگی پر از عشق رو تجربه کنید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          معصومه خالق گفته:
          مدت عضویت: 959 روز

          سلام محمد جان ، پسرخوب وفهمیده ی من ، خدایا شکرت که تواین سن کم توهدایت شدی به این سایت

          ازخدا میخوام که هر روز وهر لحظه بیشتر وبیشتر هدایت بشی به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت داده شده

          عزیزم بهت افتخار میکنم همیشه آرزو داشتم ودارم که یه پسر عاقل ، فهمیده ، درسخون ، موفق ، با اعتمادبه‌نفس، داشته باشم ، پسری که وقتی منم نیستم خیالم ازش راحت باشه که راه درست رو داره میره

          بفهمه که خدا هرلحظه کنارشه ومراقبشه وکمکش میکنه وفقط کافیه حسش کنه وصداش کنه

          حالا به یاری الله تورو دارم

          خدا تو پسر همه چیز تمومو سر راهم قرار داده تا ببینم فرزندی که من آرزوش رو دارم وجود داره ، پس منم میتونم داشته باشمش

          محمدم ، ازت ممنونم که منو هدایت کردی به سمت عقل کل و کامنت آقا ابراهیم ولیلا خانم

          اصلا انگار یه دنیای دیگه بود راستش این مدت فکر کنم فقط یه دفعه رفته بودم عقل کل

          خیلی لذت بردم مطالب بسیار مفید وخلاصه ودلنشین وامیدوار کننده بود

          چقدر خوبه که یه پسر داشته باشی که انقدر عاقل و باشعور باشه که با اعتمادبه‌نفس کامل راه رو به بزرگترش نشون بده وبراش خیر بخواد

          راستش من هنوز باورم نمیشه با اینکه جدیدن بچه های موفق ومستقل ودانا تواین سایت وحتی تو فامیل دارم میبینم

          نمیدونم شاید یه مادرم و همیشه نگران بچه هام هستم

          من حتی جرات ندارم پسر 15 سالم رو تنها بفرستم مدرسه واصرار داشتم که خودم ببرم بیارمش یا براش سرویس بگیرم

          آخرم مدرسه ش رو عوض کردم آوردم نزدیک خونه مون

          یا پسر بزرگمم همینجور برای کنکور میخواست بره نگران بودم که یه وقت دیر نرسه به کنکور

          یه وقت اشتباه نره راه دور بشه

          یه جا میرم باید غذاشون آماده باشه که اگه دیر رسیدم خونه فقط خودشون گرم کنن بخورن

          پا به پاشون کنارشون بودم که درس بخونن باهاشون درس کار می‌کردم ومیپرسیدم که خیالم راحت باشه که بلدن

          ولی از یه جای وقتی پسرکوچیکم رفت کلاس اول از اون دوتا غافل شدم وهمه وقتم رو گذاشتم رو کوچیکه بنابراین اون دوتا افت کردن

          بچه هام خیلی خوبن ولی راستش مستقل نیستن ازبس که توگوشم خوندن جامعه امن نیست از بچه غافل بشی گمراه میشه خلاف میکنه

          خداروشکر بابت تو که میبینمت ولذت میبرم پس میشه

          پسرم که رشته ش کامپیوتره وهمش سرش تو لپ‌تاپ وکامپیوتر باشه و توجای خوبی بره مث تو محمد عزیز

          راستش از دنیای مجازی میترسم ونگرانم

          خلاصه که یه بار دیگه ازت ممنونم که خیالم رو راحت کردی

          و بابت راهنمایت واقعا مفید وارزشمند بود تعهد میدم بهش عمل کنم

          متنی که برام نوشته بودی محشر بود خیلی لذت بردم راستش یه مادر بهترین دوران ولذتبخش ترین دورانش وقتیه که بارداره وبا لذت بچه ش رو باخودش حمل میکنه ومیدونه جاش کاملا امن وامانه وباهر تکونه بچه قند تودل مادر آب میشه

          یا زمانی که بچه به دنیا میاد و اونو میزارن توبغل مادر وقتی که جون توبدن مادر نیست تواین لحظه آنگار خدا دوباره یه مادر رو متولد کرده انگار تازه خون داره جریان پیدا میکنه وتو یه ثانیه همه ی قدرت میره تودستامون تا محکم بچه رو بغل کنیم ومراقبش باشیم وهمه اینا شاید از دید اطرافیان سخت باشه ولی برای مادر بزرگترین لذت هر دو جهانه که خدا بهش داده

          مخصوصا وقتی بچه شیر میخوره وخیره میشه تو چشم مامان ، تواین لحظه مامان انگار داره گنج همه‌ی عالم رو توچشم بچه میبینه خدایا شکرت که همه رو تجربه کردم ولذت بردم ، امیدوارم این حال خوب رو همه زوجها تجربه کنن واین نعمت بزرگ رو درک کنن

          محمد خوبم پسر نازنینم منم تورو دوس دارم وحست میکنم وعشقت رو وانرژی خوبت رو کامل دریافت میکنم با تک تک سلولام

          برات بهترینارو آرزو میکنم مطمئن باش دعای من همیشه پشتت هست وخواهد بود

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    پریسا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 719 روز

    با عرض سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربانم و همه دوستان هم فرکانسی ام. من حدودا یک سال با استاد عباسمنش آشنا هستم و فایل های پیج اینستاگرام ایشون رو کم و بیش گوش میدادم. ولی به طرز معجزه آسایی باعث شد هدایت بشم به رفتن داخل سایت و الان نزدیک یک ماهه عضو سایت شدم. من در تمام این 40 سال زندگیم خودمو یه قربانی میدیدم. چون فرزند طلاق بودم. همش تو ذهنم خودمو مورد ظلم اطرافیانم میدیدم.کانون توجه من فقط و فقط روی ناخواسته هام بود. ولی چند سالیه بعد از یه مدت افسردگی مصمم شده بودم که حقیقت جهان هستی و این زندگی رو بفهمم همش دنبال جواب سوالاتم بودم. ولی هیچ وقت قانع نمی‌شدم. باورتون نمیشه که تو این یک ماه که وارد سایت توحیدی استاد شدم مدام در حال گوش دادن فایل های دانلودی و خواندن کامنت های دوستان هم فرکانسی ام هستم ولی نمیدونم چرا استرس و اضطراب منو ول نمیده انگار برام خیلی سخته که کانون توجه و احساسمو بزارم روی نکات مثبت

    . امروز با گوش دادن به فایل ظلم به خود همش فکرم درگیره انگار باورهای جدیدم در جنگ با باورهای مخرب این چهل سالمه. خیلی تحول عظیمی در خودم احساس میکنم هر روز به همون فایلی هدایت میشم که ذهنمو درگیر کرده. امیدوارم هر چه زودتر مثل شما دوستانم به آرامش برسم. میخوام احساسم خوب باشه. میخوام توحیدی عمل کنم . عاشق استاد عباسمنش و خانوم شایسته شدم. ولی نمیدونم چرا یه طوفان عجیبی در درونم به پا شده. به امید روزی که بیام همین جا از موفقیت هام براتون بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    به نام خداوند وهاب وعظیم

    خداوندرو سپاسگذارم برای بودنم دراین مسیر

    ربم رو سپاسگذارم برای هدایتم به راه راست

    خدایا شکرت

    امروز روز 43 از روز شمار تحول زندگیمه

    نمی دونم چی بگم از بس که خودم برای خودِ یک روز قبلم تازگی دارم

    هرچه بیشتر میگذره هرچه بیشتر احساس میکنم ورود کردم به این آگاهیی ها بیشترو بیشتر احساس میکنم که تشنه ترم بیشتر میفهمم که هیچ چی نمی فهمم وباااید خیلیی بیشتر بدونم خیلی بیشتر عمل بکنم

    واما موضوعی که بنظرم مهم ترینه با اخطلاف برام که باید خووب درکش بکنم

    واونم فرکانسه مدارهِ

    یعنی جان تمام قانونه اگر درکش بکنم خود به خود کلی از قانون یاد گرفتم وعمل کردم.

    چون فرکانس میگه که آقا مسیر زندگیم به چه شکلی باشه

    خوشی یا نا خوشی

    بد بختی یا خوش بختی

    ثروتمند یا فقیر

    داشتن هرآنچیز خوبه توی زندگی یا نداشتنشون

    فرکانس مثل ریل زندگیمه

    که اگه ریل ومسیر درستو انتخاب کرده باشم توی این مسیر خوبی برکت نعمت فرآوانیه

    وبر عکسش اگر ریل ومسیر ناجوری انتخاب کرده باشم تمام اتفاقات شرایط پیش روام در ابن مسیر نا جالبه ونا دلخواه.

    آقا اگه اینو درک بکنم دیگه می دونم که تمام زندگیم رو خودم دارم خلق می کنم.وهیچ کسی نه می تونه ظلمی بهم بکنه نه مورد آزار اذیتم قراره بده .نه موجب عصبانیت وآشفتگیم بشه.

    ونه از اون طرف کسی می تونه باعث خوشبختی وآرامشم وهرآنچیز خوب باشه برام

    چونکه این منم با فرکانسی که ارسال میکنم در مداری قرار میگیرم که یکی از این دو دیدگاه وجود داره

    جالب ودوست داشتنی

    نا جالب ودوست نداشتنی

    پس دیگه کلا اینکه یکی حقمو بخواد بخوره یا یکی با کاری که کرده به زندگی وآینده من لطمه زده جمع میشه میره پی کارش

    این منم که تایین میکنم در کدام مداری قرار بگیرم که بر خورد داشته باشم به این دو دیدگاه

    واین درک از مدار وفرکانس اینقدر مهمه واینقدر لازمه که باید همیشه بهتر و روشن تر درکش بکنم

    چون العان نسبت به قبلا خودم می فهمم که چقدر بهتر دارم میشناسم فرکانسو واز همین جهتم بیشتر دارم اهمیت میدم به فرکانسی که ارسال میکنم

    واز اون طرف اتفاقات زندگیمو دارم بیشتر از قبل مورد برسی قرار میدم وهر بار که اتفاق جالبی پیش میاد برام یا اتفاق نا دلخواهم میگم این نتیجه کارای خودمه نتیجه فرکانسهای خودمه و دستمو به بیرون از خودم نشونه نمیرم

    ومیبینم که روند بهبود زندگیم داره با سرعت بالاتری پیش میره

    خدایاا شکرت شکرت

    چقدر تله بی پایانیه اگر اتفاقت نا دلخواه زندگیمو ربط بدم به اینکه بقیه دررحقم ناروا داشتن

    ویه جورایی حقمو خوردن

    چون به محض اینکه اینو باور بکنم

    عزت نفسم خوورد میشه

    احساس عدم ارزشمندی وقربانی بودن جوری رخنه میکنه در وجودم که سراسر ترس واضطراب میشم

    واین یعنی چی؟؟؟یعنی احساس بد

    حالا احساس بد یعنی چ؟؟ یعنی اتفاقات بد تر بعدی

    واین چرخه اینقدر تکرار وتکرار میشه که له ونابودم میکنه.

    دقیقا یعنی در مدار نا بودی ونا دلخواه قرارم میده

    وراه حلش فقط در شرک نداشتنه

    در باورکردن فقط خداونده به عنوان قدرت مطلق به عنوان تنها فرمانروا وکسی که قدرت خلق زندگیمو به خودم داده نه کس دیگه ای

    ومن نیام با شرک قائل شدنم به خداوند قدرتو بدم به بقیه وشیطان تا زندگیم رو اون جور که دلخواهمه اونجوری که خداایه خلق بکنم

    وهمه اینا وقتی اجرامیشه که باور کرده باشم که من در مداری قرار میگیرم که فرکانسشو فرستادم نه هیچ نا حقی یا ظلمی بخواد بهم شده باشه

    ودلیل تمام اتفاقات زندگیم افکارمه باورامه

    ووقتی باورامو روشون کار بکنم در هرلحظه

    در مداری قرار میگیرم که تمامش خوبیه خیره نعمته فرآوانیه لذته آرامشه عشقه دوست داشتنه زیباایه

    خدایا شکرت که امروزم بهم فرصت داشتن یه روز فوق العاده رو دادی تا یه برگ دیگه از این روز شماری که واقعااا زندگیمو داره متحول میکنه رو داشته باشم شکرت

    استاد بی نظیرم ممنونتونم

    الهی همیشه لبتون خندون و دلتون گرم از گرمای خداوند باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا کارشکی گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    خدای عزیزم سلام

    امروز روز دوم از سفر من هست

    و فهمیدم که همه ظلم هایی که به من شد خودم مقصر بودم

    والان دنبال مهاجرت هستم

    از بی ایمانی به سمت خودت

    تا با توکل به تو زندگی جدیدی را بسازم

    ایمانی را میخوام تا با اون زندگی پویا را بسازم

    تا حرکت کنم با ترس هام رو برو بشم

    الان مدتی هست که دنبال کسب و کارم

    و تو من را به چله تفکر دعوت کردی

    خدایا عاشقتم

    02/05/21

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    بنام الله یکتا رب هدایتگرم

    تنها یک قدرت, یک نیرو درجهان است

    و رابطه ی من با این نیرو همیشگی است

    واین نیرو هدایت مرا برخود واجب کرده است

    و قدرت خلق زندگی ام را دردست باورها وفرکانس های خودم قرار داده است

    وهیچ عاملی بیرون از من توانایی ضرر وزیان یا سود رساندن ب من را ندارد

    و راه سعادت دنیا وآخرت من, حساب کردن روی این نیروست

    وتوانایی من درباره دریافت الهامات وتشخیص هدایت های این نیرو, به اندازه ی ایمان, توکل و سر سپرده گی ام در برابر این نیرو است

    واعتبار تمام دستاوردهایم, عمل ب هدایت های این نیرو است

    سلام ب همگی هم سفران عزبزم

    روز شمار تحول زندگی من

    روز دوم

    خداوند یک سیستم است ک قوانین ثابت وبدون تغییری برای جهان تعیین کرده

    ک برای همه یکسان است

    برای این سیستم فرقی نمیکند پیامبرخدا باشی

    فرزند نوح باشی

    حضرت یعقوب باشی

    مادر موسی باشی

    یا یک فرد معمولی

    برای همه این قوانین ثابت و یکسان است

    افکار خوب ,احساس خوب مساوی مساوی است با اتفاقات خوب شرایط خوب افراد خوب

    و افکار بد توجه ب نازیبایی ها مساوی است با اتفاقات بد شرایط بد موقعیت های بد افراد بد

    تنها کاری ک خدا, جهان برای ما انجام میدهد این است ک مارا درجهت انتخاب خواسته هایمان هدایت میکند

    اگه خواسته ی تو ثروت باشد در جهت افزایش ثروت بیشتر هدایتت میکند

    واگر خواسته ی تو فقر باشد درجهت فقر بیشتر هدایتت میکند

    خوب, خوبی را کند جذب این بدان..

    درجهان هرچیز چیزی جذب کرد

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد

    یعنی افکار مشابه اتفاقات وشرایط مشابه رو جذب میکنن

    پس من ب واسطه ی فرکانسی ک نتبجه ی افکار غالب من هستند

    شرایط و اتفاقات زندگی خودم رو ایجاد میکنن

    من مسئول 100%تمام اتفاقات و شرایط زندگی خودم هستم

    واگه این قدرت رو دست کسی بدم

    قدرتی ک خدا دروجود خودم قراره داده

    شرک ورزیدم

    قدرت و از خدا گرفتم دادم ب بقیه

    تو قرآن خداوند بارها گفته غمگین مباش

    چرا اگه غمگین بشی اتفاقات بد برات میفته

    چون خدا میدونه قانون برای همه ثابته

    احساس بد مساوی با اتفاقات بد

    و اینکه من هیچ قدرتی ندارم برای تغییر دیگران یعنی ن میتونم ب کسی سود برسونم ن زیان و برعکس هم همین طور

    چون دیگران هم خودشون فرکانس دارن و باتوجه ب فرکانس هاشون زندگی شونو خلق میکنن

    پس من خالق هر لحظه ی زندگی خودم هستم و با وجود قوانین ثابت خدا میتونم هر خواسته ای و ک بخوام خلق کنم

    امروز پشت چرخ خیاطی نشسته بودم

    و داشتم چرخ میکردم

    بعد صدای چرخ حس کردم ی کم تغییر کرد ی صدای دیگه علاوه بر صدای همیشگی چرخ هم بود

    ک نخ چرخ هم پاره میشد

    گفتم خدایا علت این صدا چیه

    خودت بهم بگو

    بعد اومدم بالای سوزن چرخ و نگاه کردم دیدم ی قسمت اونجا هست ک حالت حلقه س تقریبا بالای سوزن چرخ

    (من تاحالا این قسمت چرخ و ندیده بودم)

    ک ی پیچ هم داره دیدم شل شده

    پیچو ی کم محکم کردم دیدم صداهه قطع شد

    نمیدونید چقد ذوق کردم ک اینقد راحت و قشنگ خداسریع جوابمو داد و درست شد چرخم

    گفتم الهی صدهزاررر بار شکرت ک هر لحظه همراهم هستی و هدایتم میکنی

    الهی صدهزارر بار شکرررت عاشقتمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2513 روز

      سلام و درود

      زکیه جان داشتم کامنت میخوندم وقتی از خیاطی و چرخ گفتی

      ذوق کردم منم مثل شما خیاطی میکنم و یه حس خوب بود

      آفرین به الهامات توجه کردی

      حتی تو لحظه خود چرخ هم میگه من کجا هستم

      من با خیاطی حس خوب خلق کردن میگیرم و خوشحالم

      از اینکه یه دوست خیاط عباس منشی دارم خوشحالم

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1743 روز

        سلااام زیبای عزیزم

        چقد اسمتون زیباست

        خداروشکر میکنم ک ی دوست خیاط پیدا کردم توسایت

        مررسی ک وقت ارزشمندت و گذاشتی و برام نوشتی بینهایت ازت سپاسگزارررم

        اررره چقد حس خالق بودن قشنگه

        و چقد خوبه ک شماهم تجربه ش کردی، حتی ایده ها و راهکارهایی ک بهت گفته میشه

        آدمو سوپرایز میکنه

        خداروشکر میکنم بابت حضورت

        دنیا چقد ب ما نیاز داره

        خیاط های عباسمنشی:))

        ب الله یکتا میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: