«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 119
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند هدایتگرِ مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و شما دوستان.
روز شمار تحول زندگی من
روز 2
خدایا شکرت، خدایا شکرت که بازهم در مسیر مطالب آموزنده، اساسی و مطالبی که پیاده کردن آنها در زندگی، زندگیم را ازین رو به آن رو میکند، قرار گرفتم.
استاد از شما هم بی نهایت سپاسگزارم که این مطالب زیبا و مفید را با ما شریک میکنی.
چقدر منطقی است اینکه اگر من برای کسی دعا کنم به خودم برمیگردد، اگر برای کسی سلامتی بخواهم دوباره به خودم برمیگردد، اگر زندگی خوب بخواهم به خودم برمیگردد و حتی اگر بدی کسی را بخواهم هم دوباره به خودم برمیگردد.
زیرا وقتی برای کسی دعای خیر میکنم در حقیقت خودم در احساس خوب قرار دارم ، خودم در حال ارسال فرکانس خوب هستم و این احساس و فرکانس خوب دوباره به خودم برمیگردد، و اگر برای کسی بدی بخواهم، در احساس بد قرار دارم و فرکانس بد و نامطلوب ارسال میکنم و در نتیجه اتفاقات بد و نامطلوب برایم رخ میدهد.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید ندا ها را صدا
استاد چقدر خوب توضیح میدهد که قانون خداوند این است که ما هیچ قدرتی برای تغیر زندگی افراد نداریم(افراد قدرتی برای تغیر زندگی یکدیگر ندارد)، و نمیتوانیم به افراد دیگر ظلم کنیم.
من فقط قدرت اینو دارم که زندگی خودم را بسازم، من میتوانم فقط زندگی خودم را بهبود ببخشم یا خراب کنم.
با ایمان به خداوند، با باور های توحیدی و قدرتمند کننده، با احساس خوب، با قدرت دادن فقط به خداوند میتوانم زندگیم را بهبود ببخشم.
با ترس از افراد ، با قدرت دادن به افراد و عوامل بیرونی، با بی ارزش دانستن خودم و با نداشتن ایمان و باور به خداوند زندگی فلاکت بار، فقر، مظلوم واقع شدن را برای خودم میسازم.
و چیزی که من فهمیدم اینست که:
اگر من بخواهم به کسی دیگر ظلم کنم هم این قدرت را ندارم یعنی خداوند این قدرت را به من نداده که به کسی دیگر ظلم کنم در واقع دارم به خودم ظلم میکنم (به هوای اینکه دارم به فرد دیگر ظلم میکنم)، تیشه به ریشه خودم میزنم.
پس در حوزه اختیارات من نیست که بخواهم به کسی ظلم کنم و یا سرنوشت کسی را تغیر دهم مگر اینکه خود فرد این قدرت را به من بدهد.
و بالعکس کسی دیگر هم این قدرت را ندارد که بخواهد زندگی من را تغیر بدهد یا به من ظلم کند.
پس در نتیجه، اینکه در فضای ظلم کردن به افراد باشم در واقع در احساس بد به سر میبرم( انتقام، کینه جویی و…) و در حال ارسال فرکانس بد، نازیبا، نا دلخواه هستم که در نتیجه به شکل اتفاقات و شرایط بد وارد زندگی خودم میشود، که= دارم به خودم ظلم میکنم.
پس:
من نوعی که در جهانی زندگی میکنم که هر لحظه پاسخگوی احساسات و فرکانسهایم است و قانون بدون تغیر دارد
(احساس خوب=اتفاقات خوب)
(احساس بد= اتفاقات بد)
و منی که هیچ قدرتی برای تغیر زندگی دیگران ندارم
ومنی که نمیتوانم زندگی دیگران را نه بسازم و نه خراب کنم.
و منی که هیچ عامل بیرونی تأثیری بر زندگیم ندارد
و فقط قدرت خلق زندگی خودم را به خودم داده است.
پس کلاه خودم را محکم بچسبم.
دیگران را مقصر اتفاقات زندگی خود ندانم
به فکر تغیر زندگی دیگران هم نباشم
و به دیگران اجازه ندهم که بر من تسلطی داشته باشد.
و با درک قوانین، زندگی خودم را آنطور که میخواهم بسازم.
و در نهایت باز هم از استادم ممنون و سپاسگزارم که این آگاهی ها و این مطالب ارزنده را در اختیار ما قرار میدهد.
در پناه خداوند شاد و موفق باشید.
بنام خدای زیبایی ها
سلام به همه دوستان
روزشمار من روز 2
مفهوم ظلم به خود
با آموزه های استاد این حقیقت تو وجودم به عنوان باور نهادینه شد که من تعیین کننده سرنوشت دیگران و دیگران تعیین کننده سرنوشت من نیستن
حتی گذشته من تعیین کننده آینده من نیست البته از وقتی که قانون مدارها رو درک کردم و با مفهوم فرکانس آشنا شدم
تنها چیزی که زندگیمو میسازه باورهامه افکارمه که این ها خودشون باعث ایجاد فرکانس میشن و فرکانس وقتی تقویت شه واقعی میشه پس با این مکانیزم عوامل بیرونی و گذشته حذف میشه
البته مگر در یک حالتی که من هیچ کنترلی روی ورودی هام نداشته باشم و بزارم روی کنترل خودکار از گذشته و یا از بیرون
خودم خالق نباشم بلکه واکنش گر باشم
وقتی توی شرایط نامناسب هستم دلم به حال خودم نسوزه پاشم از جایی که هستم شروع کنم
اول شروع کنم به قطع فرکانس افکار و ورودی گذشته
بعد شروع کنم به ساخت جدیدش
مثل مزرعه می مونه
اگه یه مزرعه پر از علف هرز دارم اول باید علف هاشو بکنم شخم بزنم بستر رو اماده کنم تا بتونم اون چیزی که می خوام رو بکارم و باید اون چیزی که میکارم رو هم نگه داری پرورش و تقویتش کنم وگرنه از بین میرن
خدارو شکر میکنم واسه یاداوریش
تو این فایل وقتی استاد گفت اونا مدارشون با تو متفاوته خدا هن به پیامبر گفت فاصله بگیر
یا اونجا که گفت وقتی 2 نفر مدارشون متفاوت باشه یعنی بینشون حائل هست رو امروز کامل بعد مدت ها تجربه اش کردم
اصلا با ادم هایی که کنترلی تو زندگیشون ندارن خیلی متفاوت شدم
و واقعا دیوار بزرگی بین ماست حتی اگه کنار هن از نظر فیزیکی باشیم
بخدا قسم چند دقیقه بینشون بودم من فقط سکوت کردم تا سریع پیاده شم بیام اطاقم همون چند دقیقه چنان سرم گرفت از امواج های اطرافم که فقط با سکوت ذهن و فایل استاد تونستم برش گردونم
البته اکثر اوقات ادم ها و شرایط برام عالی بودن
امروز هم میدونم واسه درک بهتر این فایل تو اون مکان حضور داشتم
بنام خدای زیبایی ها
سلام به همه دوستان
روزشمار من روز 2
مفهوم ظلم به خود
با آموزه های استاد این حقیقت تو وجودم به عنوان باور نهادینه شد که من تعیین کننده سرنوشت دیگران و دیگران تعیین کننده سرنوشت من نیستن
حتی گذشته من تعیین کننده آینده من نیست البته از وقتی که قانون مدارها رو درک کردم و با مفهوم فرکانس آشنا شدم
تنها چیزی که زندگیمو میسازه باورهامه افکارمه که این ها خودشون باعث ایجاد فرکانس میشن و فرکانس وقتی تقویت شه واقعی میشه پس با این مکانیزم عوامل بیرونی و گذشته حذف میشه
البته مگر در یک حالتی که من هیچ کنترلی روی ورودی هام نداشته باشم و بزارم روی کنترل خودکار از گذشته و یا از بیرون
خودم خالق نباشم بلکه واکنش گر باشم
وقتی توی شرایط نامناسب هستم دلم به حال خودم نسوزه پاشم از جایی که هستم شروع کنم
اول شروع کنم به قطع فرکانس افکار و ورودی گذشته
بعد شروع کنم به ساخت جدیدش
مثل مزرعه می مونه
اگه یه مزرعه پر از علف هرز دارم اول باید علف هاشو بکنم شخم بزنم بستر رو اماده کنم تا بتونم اون چیزی که می خوام رو بکارم و باید اون چیزی که میکارم رو هم نگه داری پرورش و تقویتش کنم وگرنه از بین میرن
خدارو شکر میکنم واسه یاداوریش
تو این فایل وقتی استاد گفت اونا مدارشون با تو متفاوته خدا هن به پیامبر گفت فاصله بگیر
یا اونجا که گفت وقتی 2 نفر مدارشون متفاوت باشه یعنی بینشون حائل هست رو امروز کامل بعد مدت ها تجربه اش کردم
اصلا با ادم هایی که کنترلی تو زندگیشون ندارن خیلی متفاوت شدم
و واقعا دیوار بزرگی بین ماست حتی اگه کنار هن از نظر فیزیکی باشیم
بخدا قسم چند دقیقه بینشون بودم من فقط سکوت کردم تا سریع پیاده شم بیام اطاقم همون چند دقیقه چنان سرم گرفت از امواج های اطرافم که فقط با سکوت ذهن و فایل استاد تونستم برش گردونم
به نام الله مهربان
سلام ب استاد عزیزم ومریم جان مهربان
دوستان عزیزم
چقدر راه رو اشتباه رفتم من همیشه فکر میکردم دیگران می تونن من خوشبخت یا بدبخت کنم یا من می تونم توی زندگی دیگران تاثیر بذارم چ قد راه رو اشتباه رفتم و البته نتیجه اعمال خودم رو گرفتم ،مخصوصا چشم زخم من همیشه این باور رو داشتم که افراد می تونن چشم شور داشته باشند به دیگران صدمه بزنن،وهمیشه این ترس بهام بود که من یا دخترم از چشم زخم افراد صدمه ببینیم چون این باور رو از کودکی تا الان به ما دادن از خانواده و جامعه جالبتر از همه ب قول خودشون از قرآن هم ثابت شده چشم زخم وجود داره ،منم بدون هیچ تحقیقی می پذیرفتم ،،واین باور که دعا سید ها برامون خوبه و شفا ته
البته دراین باور یکم من مقاومت داشتم
اما اطرافیان ب شدت با من برخورد میکردن میگفتن این شخص سیده داعاش نزد خدا پذیرفته میشه نباید بهش بی احترامی کنی نباید بهاش تند حرف بزنی نباید بهاش بحث کنی حتی اگه حق با تو باشه .وقتی اون چیزی خواست یا حرفی زد بدون چون چرا باید بگی چشم ،اگه مخالفت کنی یا اون چیز رو بهش ندی زندگیت نابود میشه اونها نزد خدا عزت ابرو دارن حتی اگه خلاف کرده باشن
چقدر زیاد اطراف من این باور ها وجود داره که دیگران درزندگی ما تاثیر دارن میگم حتی خودم این افکار و داشتم اما خدارو صد هزار مرتبه شکر که الان این افکار مخرب خیلی خیلی کم رنگ شده
وبه همین اندازه دارم از زندگیم لذت میبرم به همین اندازه حالم خوبه خداروشکر
وقتی این باور رو که هیچ کس در خوشبخت ی یا بدبختی تو تاثیری ندارد و فقط فقط خودت هستی وافکارت هستن که زندگیت رو رقم میزنن چقد حال دل خوبه چقد زندگی راحته چقد شادترم
خدایا شکرت که افسار زندگیم رو دست خودم دادی نه هیچ کس دیگه
خدا جونم کمکم کن که بهترینها رو برای خودم رقم بزنم
خدا جونم کمکم کن در این دنیا خوب خوشحال ثروت مند زندگی کنم وکمک کنم دنیا جای بهتری برای زندگی کردن باشه
استاد عزیزم نمی دونم چطور از خدا
وچطورت از شما سپاسگزاری کنم بابت آگاهی های که به من دادی
از وقتی توی جمع شما آمدم چقدر آرام تر صبور تر مهربان تر متوکل تر خوشحال تر و ثروتمند تر شدم
استاد عزیزم دوستتون دارم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
اکثر ما پیش از اشنا شدن با فانون فکر می کردیم که دیگران توانایی تغییر زندگی ما را داشته چه تغییرات مثبت بوده یامنفی و این به دلیل عدم درک قانون و ورودی های نا مناسبی است که از خانواده مدرسه دوستان تلویزیون فیلم و سریال و کتاب و شبکه های اجتماعی و……بارها و بارها تکرار شده و ما بدون تحقیق و بررسی ان را باور کرده و تاثیرات ان را هم دیده ایم اما زمانی که به قران رجوع کرده و با اموزه های استاد اشنا شدیم به این درک رسیده ایم که هیچ کس توانایی تغییر زندگی ما را نداشته و نمی تواند شرایط زندگی ما را عوض کند مگر این که ما به او قدرت داده و یا بخواهیم که از او تاثیر بپذیریم. ما با باورها و فرکانسهای خود اتفاقات زندگیمان را رقم زده و خالق صد در صد زندگی خود هستیم. برای همین چیزی به عنوان حق الناس در قران وجود نداشته و افرادی که دیگران از انها سوء استفاده می کنند به دلیل باورها و فرکانسهای خودشان است. دیگران هیچ قدرتی در زندگی ما نداشته و تنها جواب فرکانسهای ما را به ما می دهند و خداوند مانند اینه فرکانسها و باورهای ما را دریافت کرده و از جنس همان فرکانس اتفاقات شرایط افراد و ایده ها را به زندگی ما وارد می کند. هیچ کس نمی تواند بر دیگری ظلم کرده مگر این که او در مدار نادرستی باشد و قدرت را از خداوند گرفته و به عوامل بیرونی دهد. در این صورت مشرک بوده و خداوند نیز تنها گناهی که هیچ گاه نمی بخشد شرک است. به میزانی که ما می توانیم قدرت را از سایر افراد و عوامل بیرونی گرفته و به خداوند دهیم به همان میزان لایق دریافت نعمتهای بیشتر خواهیم شد و احساس بهتری را تجربه خواهیم کرد. اما این نیز فرایندی تکاملی است و یک شبه صورت نخواهد گرفت. باید با تکرار ایات قران و فایلهای استاد به تدریج این باور را در خود نهادینه کنیم. به قول حضرت علی: شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه ای سیاو بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدا
روز شمار تحول زندگی
روز دوم
چقدر با درک این ایات قلبم روشن شد.
چقدر قانون مدارو فرکانس برام عمیقتر جاافتاد.
اینکه هیچ کس نمیتونه به هیچ کس ظلمی کنه وهرکس فقط در حق خودش ظلم وبدی میکنه.
اینکه اگه اینطوری باور کنیم دیگه عملا هیچ کس حس قربانی شدن نمیکنه
هیچ کس حس گناه نمیکنه
وهردوی این احساس ناخواسته فقط از این باور میاد که میشه در حق کسی ظلمی کرد وزندگی فردی رو به نابودی وتباهی کشید.
کسی که ظلم میکنه بعدش احساس گناه میکنه وکسی که بهش ظلم میشه احساس قربانی شدن.
اما ایات خداوند واضح وروشن میگه هر کس هر چی میکنه به خودش میکنه نتیجه مال خودشه .
پس هرجا احساس کردم یه چیزی سرجاش نیست واونجور که من میخوام با من رفتار نمیشه دنبال مقصر نباشم دنبال این نباشم که مظلوم نمایی کنم .قیافه ی حق به جانب بگیرم وترحم ودلسوزی دیگران رو برانگیخته کنم .چون این رفتار واین احساس منو در مدار ناخواسته های بیشتری قرار میده .چون اصل اینه که من از درون یه ترمزهایی دارم که منو با چنین رفتارها وبرخوردهایی هم فرکانس کرده که باید شناسایی کنم .کجا احساس بی لیاقتی داشتم ؟کجا احساس ارزشمندی نداشتم؟کجا دیگران اولویت داشتن به خودم ؟کجا دنبال تایید گرفتن از دیگران بودم ؟وخوب خیلی ترمزهای دیگه که استاد عزیزم به صورت کامل در دوره ی عزت نفس ودوره ی احساس لیاقت به ما آموزش دادند وهمچنان در حال آموزش دادن هستند.
دونستن این قانون که هیچ کس هیچ تاثیری چه خوب وچه بد در زندگیه دیگران نداره چقدر آدم رو قاعم به ذات خودش میکنه چقدر زیر پای آدم محکم میشه چقدر ترسها جاشون رو به قدرت میدن .
چقدر شرکها جاشون رو به توحید میدن.
چقدر آدم دیگه به امید کسی زندگی نمیکنه که امیدش مبدل به ناامیدی ویاس بشه .
چقدر آدم میفهمه که هیچ کس نمیتونه به ما صدمه ای بزنه وهمین شهامت وجسارت میده به انسان که حرکت کنه وبه قول قران خیلی مواقع مهاجرت فیزیکی وحتی غیر فیزیکی که همون اعراض هست میتونه انسانها ورفتارهای اشتباهی رو از مدار ما جدا کنه.
خیلی خوشحالم که از وقتی که قانون مدارها رو یاد گرفتم هر جا به هر آدم واتفاق ناخواسته ای برخورد میکنم سریع از خودم میپرسم من چرا تو این مدارم چرا با اینا هم مسیر شدم ومیفهمم یه جایی از مسیر خودم منحرف شدم وافتادم تو مسیری که اشتباهه ومن فقط بخاطر باورو احساس وفرکانس نامناسب خودم اونجام.
وخداوند رو شاکرم که اولا خیلی سریع متوجه میشم ومسیرمو عوض میکنم ودوم اینکه خیلی کم پیش میاد که با آدم نامناسب ورفتار نامناسب واتفاق ناخواسته روبه رو بشم وخداروشکر که اصلا یادم نمیاد که کی بوده
همیشه در مسیری خوب با انسانهای شایسته وپاک هم مسیر بودم همه فقط وفقط در تلاش بودند که خیری برسانند وخدمتی کنند .
سلام خیلی ممنونم بابت این کامنت و تشکر میکنم از شما بابتش
مخصوصا برای مفهوم مهاجرت غیر فیزیکی به قول خانم شایسته مهاجرت به مدار بالاتر که من تاحالا با این که شنیده بودم اونقدر بهش توجه نکرده بودم که واقعا کار کردن روی خودمون تغیر باور ها و جهت دادن به گفتگو های ذهنمون هم بهترین نوع مهاجرت هست که با این که محل فیزیکی ما تغیری نکرده اما واقعیت رو برای ما تغیر میده و من با تمام وجودم قبول دارم که هر چیزی رو باور کنیم و مدتی بهش بها بدیم و گفتگو های ذهنمون از اون باور نشعت بگیره تبدیل میشه به واقعیت غیر قابل انکار زندگی ما
روز دوم سفر من
بایاد و نام خدای عزیزم
درسی که امروز گرفتم اینکه هیچ کس نمیتونه در حقه کسه دیگری ظلم کنه فهمیدم که بیشترین ظلمی که انسانها میکنند از طرف خودشون به خودشون هست
اینکه خیلی ظلمها رو تحمل میکنند و تازه فکر میکنند که چقدر هم بنده ی عزیز کرده ی خدا هستند
فهمیدم که اگر من خودم به خودم احترام بگذارم اگر خودم حدم رو بدونم خودم خودم رو دوست داشته باشم نمیتونه در حقه من ظلمی بشه فهمیدم که اگر من این باور رو در خودم داشته باشم که تنها قدرت جهان خداوند یکتا و یگانه هست هیچ قدرتی نمیتونه به من ظلم کنه فهمیدم که حتی چشم زخم حقیقت نداره چون قدرت دادن به غیر از خداست
اگر من قدرت رو به خدا بدم کسی قدرت نداره که بخواد چشم بزنه من رو قدرت فقط در دستان معبود یگانه هست و هیچ قدرتی به غیر از او توان آسیب زدن به من رو نداره
چقدر سخنهای استاد بی نظیره چقدر استاد درک بالایی از قرآن داره واقعا لنگه ی استاد رو من ندیدم هیچکس برداشت قشنگی که استاد از قرآن پیدا کرده رو نتونسته پیدا کنه واقعا از خدای عزیزم سپاسگزارم که من رو هدایت کرد که لایق باشم و در این سایت باشم سپاسگزارم از استاد عزیزم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز و بی نظیر
سلام خدمت مریم خانم عزیز و دوست داشتنی
و سلام خدمت همه دوستان نازنین
با گوش دادن این فایل به این موضوع خیلی فکر کردم که آیا صاحب حق بودن برام مهم تر یا تجربه احساس خوب .
و خدا رو هزاران بار شکر متوجه ترمز بسیار مهمی در وجود خودم شدم که وقتی می رنجم تو اون لحظه ها صاحب حق بودن برام مهم و برای اثبات اش تلاش می کنم .
البته قبلا این در من خیلی شدید بود اما بعد از خرید دوره ها و استفاده از آموزش ها تازگی ها خیلی سریع متوجه تغییر فرکانس ام تو وجود خودم می شم اما هنوز محق بودن برام مهم.
امروز به شنیدن این فایل هدایت شدم و متوجه شدم که خداوند با این هدایت خواسته بهم بگه این مورد تو وجودم درست کنم.
و جالب همین الان که دارم تایپ می کنم موضوعی تو ذهنم هست که باز مسئله حق به جانب بودن تو وجودم بالا اومده اما با گوش دادن این جلسه ارزشمند استاد به خودم متعهد میشم که دیگه این جوری به مسائل نگاه نکنم ، چون می خوام تو مدار خوبی ها باشم و در واقع باید جلوی ظلم به خودم و بگیرم .
استاد کاملا درست می گن من با تمرکز روی اثبات حقانیت ام فقط دارم به خودم ظلم می کنم .
خدایا هزاران بار شکر که من و به شنیدن این حرفای ارزشمند هدایت کردی و خدایا شکرت که من امروز در مدار شنیدن این حرفای ارزشمند استاد که همه برگرفته از کلام الله مهربون قرار گرفتم.
استاد شما فوق العاده هستین ، خیلی دوستون دارم و به این اراده و تلاش شما برای کنترل فرکانس ها افتخار می کنم .
و هم چنین به شما خانم شایسته افتخار می کنم که در چنین فرکانس فوقالعاده ای خودتون قرار دادین.
خیلی خوشحالم توی این لحظه احساس می کنم خدا یه گنج بزرگ بهم داده . مطمئنم می تونم به عهدی که امروز با خودم بستم متعهد باشم چون بارها نتیجه فرکانس خوب و دیدم و همین که امروز در این مدار قرار گرفتم برام یه نشونه بزرگه .
براتون بهترین ها رو آرزومندم
من خیلی خوشحالم امروز
حس می کنم سطح فرکانس هام امروز رشد خیلی خوبی داشته و این قطعا نتیجه فرکانس های ارسالی روزهای قبل و چقدر خوشحالم که با ارسال فرکانس های شکرگزاری و شادی امروز چه اتفاقات فوقالعاده ای قرار تجربه کنم . الهی شکر الهی شکر الهی شکر
در پناه الله مهربون شاد و ثروتمند و خوشبخت باشید.
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام استاد بزرگوار.
از اینکه من عاشق شما شدم یکی از دلایل
اصلیش صحبتهای شما در مورد قرآن بود ،اتفاقا
امروز صبح بدون اینکه بدون بخوام این فایل
زیبا را گوش بدم قبلش داشتم سوره تکویر، سوره
شمش و سوره دوست داشتنی حمد را از استاد
عبدالباسط گوش میکردم خیلی بهم احساس خوبی میده و بعدش هدایت شدم به این فایل
فوق العاده، من از وقتی که با این سایت و با این
شیوه خوندن قرآن از استاد عزیزم آشنا شدم
میخوام بگم هیچ چیزی جز این ها برام ارزش
نداره و خیلی محکمتر قدم برمیدارم تو حساب و کتاب هایم برا خودم برنامه دقیقی دارم.
من در مورد حق الناس افکار معلقی داشتم از وقتی
هم که قوانین را بلد نبودم قلب من این را
قبول نمیکرد با این باور که حق فقط حق خداست
وقتی میگم حق الناس یعنی من هم در بهوجود
آوردن این جهان و کهکشان ها با خدا شریک
بودم یه کاری کردم، اینجا دیگه همه چیز برام روشن شد که کسی نمیتونه به کسی ستم بکنه
چون اگر من بخوام به کسی ستم بکنم بیام پشت سر کسی غیبت کنم یا از کسی دزدی بکنم
در واقع خودم را دارم وارد مدار نازیبایی ها
میکنم و از خداوند دور میشم.
من هر چه قدر جلوتر اومدم بیشتر با این قانون
آشنا شدم که کسی نمیتونه به کسی ستم
بکنه، خداوند ذرهای به کسی ستم نمیکند ولی مردم خودشون به خودشون ستم میکنند.
استاد مهربونم این هم یکی از آرزوهای من بود
که شیوه درست خوندن و عمل کردن به قرآن را
یاد بگیرم استاد جان انشالله ببینمتون.
با سلام
روز دوم سفرنامه
اتفاقی که اکثرا برام رخ میده و این اواخردر تلاشم که قطع کنم این سیگنال بد رو،از جمله اتفاقاتی که اگر قانون رو بلد نبودم قطعا میگفتم مردم بی انصاف و حق خور هستند و حق من رو پای مال میکنن.
من اکثرا برا هر کس کار میکردم هنگام حساب کتاب یه بامبول در میومد و حقم تمام کمال داده نمیشد.
من یک انسان بسیار با دقت هستم که کارم رو با نهایت دقت و توجه و اجرای اصول انجام میدم.
اما همیشه و اکثرا برای دریافت دستمزدم یه داستان در میومد.
یا کامل داده نمیشد
یا بصورت قسطی که خون به دل میشدم،پرداخت میشد
و یا اصلا داده نمیشد.
دقیقا 2 یا 3 ماه پیش پس از اینکه یه پروژه بازسازی و دکوراسیون یه کافه رو گرفته بودم و از صفر تا صد انجامش دادم و روز آخر گفتم آقا این کلید خدمتتون و مبلغ 38 میلیون دیگه از پولم رو لطف کنید بدید.
خلاصه بگم که پول که داده نشد هیچ،یه بحث غلیظی هم راه افتاد تا چندین روز
همسرم خیلی گریه کرد
یه شب تا صبح گریه کرد و فقط میگفت که چرا چرا
میگفت خدایا چرا ما.مگه شوهرم کار خلاف میکنه که اینجوری زحماتش و پول هایی که ما برنامه ریزی میکنیم برا اومدنش توی دستمون،چرا باید همیشه پس از هر کار این بلا سرمون بیاد
اومدم کلی فکر کردم
چند روز
خودم رو زیر رو کردم
دیدم اقا من ارزش برا کار خودم قائل نمیشم.
چطور؟؟؟؟
من هر وقت کاری رو میگرفتم همیشه یه سناریو از جر و بحث با کارفرما سر حساب کتاب توی ذهنم چیده میشد و همش استرس داشتم که نکنه پول نده.نکنه گوش بر باشه.نکنه ها و ………
خب این باگ رو پیدا کردم و اومدم ببینم نشست گرفته از چیه.
و فهمیدم که من احتمالا کارم رو ارزشمند نمیدونم .که اگرمن ارزش به کارم و شغلم بدم پس توی ذهنم همیشه این منطق میاد که هر چیز ارزشمندی یه بهایی داده که مردم با میل و لذت پولش رو پرداخت میکنن.
همیشه میترسیدم.که نکنه من برم متریال بخرم و یارو پشت سرم بره استعلام بگیره.
البته من قیمت کارم رو همیشه میگم متری مثلا 500 تومان با مصالح کامل.
حالا شما متری 300 پیش پرداخت بده که برم مصالح بخرم و کار کنم و انتهای کار مابقی پول رو بده.
بعد من مثلا مصالح میخریدم متری 200 و بقیش میموند توی دستم که اون پول هم مال خودم بود در واقع.چون از همون متری 500 تومانه بود دیگه.
بعد میترسیدم نکنه یارو بره استعلام بگیره و بگه تو که مصالح متری 200 خریدی چرا ازم متری 300 پیش پرداخت گرفتی.
در صورتیکه دوباره به خودم میگفتم مرد حسابی تو کار رو گرفتی متری 500 و حالا اینقدر رو جلو گرفتی.په چه مرگته که اینقد میترسی.اصلا چرا باید بترسی.
خلاصه این احساسات منفی و ترس ها همیشه باعث دریافت ظلم به خودم میشد.
همیشه حقم خورده میشد.
و فهمیدم مشکل از خودمه.
فهمیدم که هر پیچ که من میبندم به کناف بی نهایت ارزشمنده.
فهمیدم که همون لحظات کار کردنم دنیایی ارزش داره و کارفرما باید پول رو بزاره روی چشمش و بهم پرداخت کنه
فهمیدم که من ماموریت دارم از سوی خداوند برای زیبا کردن ساختمون ها که انسان ها لذت ببرن از محیط کار و زندگیشون.فهمیدم که من هنرمندم و هنرم بی نهایت ارزشمنده.
فهمیدم که من دارم صورتی از خدا رو اجرا میکنم.
فهمیدم من کارم زیبا کردن جهان و گسترش جهانه.
این ها همه آیتم های ارزشمند بودن من و کارمه.
من ارزشمند هستم
شغلم که عاشقشم بی نهایت ارزشمنده.
تیکه تیکه مصالحی که به کار میبرم بی نهایت ارزشمنده.
ثانیه به ثانیه کار کردنم دنیایی ارزش داره.
من ارزشمند هستم و لایق دریافت مزدم و پولم در بالاترین درجه احترام هستم.
من عاشق خودم هستم
من عاشق شغلم هستم
برگ زرین دوم سفرنامه
شاد باشید و ثروتمند