«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند هدایتگرم که هرلحظه به سمت ناب ترین و خالص ترین آگاهیها هدایتم میکنه،
سلام استاد عزیزم خانوم شایسته نازنینم، و دوستان هم فرکانسی و عزیزم،
*هردعای خیر و خوشبختی به سمت خودم برمیگرده،
اگر کسی در مدار درست باشه نیاز به دعای خیر من نداره چون لاجرم زیبایی ها برایش اتفاق می اُفته،
*کسی که مومنان را مسخره میکند آیینه اعمالشان را برایشان نشان میده به سمت خودشان برمیگردد،
* سیستم پاسخ میدهد به رفتار اعمال و حرکات من پس من باید مراقبت کنم از حرکاتم،
*چه فرکانسی رو دارم ارسال میکنم؟!!! همون فرکانس روتحویل میگیرم،
این جهان کوه است و فعل ما ندا،
سوی ما آید صداها را ندا
*من خودم باید استغفار کنم از خدای خودم طلب آمرزش کنم، نمیتوانم کسی را واسطه قرار بدهم،
*کسی که خیانت میکنه در واقع به خودش خیانت میکنه ظلم میکنه ضرر میرساند،
* اگر گناهی مرتکب شوی اگر تهمتی بزنی به شخصی بار هردوگناه به گردن خودت است،
* من مسوول افکار اعمالم هستم نه هیچ کس دیگری،
فقط من خودم مسوولم چه فرکانسی رو ارسال میکنم به جهان؟!!!!
*غیبت کردن تهمت زدن قضاوت کردن تَجَسُس در زندگی دیگران فقط و فقط ضرر به خودم هست،
* من وقتی به منبع وصل هستم حالم خوبه تسلیم هستم خداوند را دارم و هر کار بدی در حق من در واقع نصیب خودشان میشود، چون من در مدار درستم
من وقتی در مدار درستم لطف خداوند در حقم عظیم است،
*خداوند به پیامبر میگوید از مدارهای نامناسب دوری کن فقط اعراض کن حتی بحث هم نکن،
*خزانه دار گنجهای آسمان زمین ثروتها همه در دستان خداوند است مالک خداوند است، چه نیازی به ترس و کمبود است؟ وقتی مالک رب العالمین است،
خداوند روزی رسان من است.
* سرنوشت هرکسی در دستان خودش است،
کسی نمیتواند دلیل بدبختی یا خوشبختی کسی دیگر شود،
*کسی که خداوند را باور کند ایمان داشته باشد مورد ظلم قرار نمیگیرد
اگر باور داشته باشم خداوند به من کمک میکند،
اگر من باور داشته باشم تنها فرمانروای جهان رب العالمین است من نه نگران هستم نه میترسم،
* اگر از چیزی یا کسی ترسی داشته باشم اون میتواند من را کنترل کند،
* مدار درست مدار نعمتهاست لطف خداوند است زیبایی و رحمت خداوند است
مدار نادرست بدبختی فقر بی پولی حال بد است،
*حق الناس وجود ندارد ما نمیتوانیم حق کسی را بگیریم یا ضرر برسانیم… در واقع به خودمان ظلم میکنیم،
* ایمان داشتن یعنی حرکت کردن،
*رزق روزی در دستان رب العالمین است پس ترس فقط از رب العالمین،
*کسی که فکر میکند کسی دیگری میتواند او را چشم بزند در واقع به شیطان قدرت داده است و قدرت را از رب العالمین گرفته است
قدرت مطلق و بی نهایت خداوند است،
چشم زخم وجود ندارد یعنی به شیطان قدرت میدهیم به غیر از خداوند، و قدرت خداوند را ندیده میگیریم،
* خداوند خیر مطلق است.
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای این آگاهی ها،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای این باور سازی ها که باید نهادینه شود،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای وجود ارزشمند استادم،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای بودن این سایت الهی،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای این قوانین و عدالت خداوند،
خدارو بی نهایت شکر میکنم برای اینکه میتوانیم زیبا با قدرت سالم و سرشار از حس خوب زندگی کنیم با وجود چنین قوانینی….
با سلام خدمت خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش
برحسب تعهد برای بودن در این سفرنامه و گذاشتن ردپایی، چند خطی از دریافتم از این فایل می نویسم.
اگر تو مسیر زندگیت به کسی تهمت زدی، غیبت کردی،خبرچینی کردی در تمام این موارد تو به خودت ستم کردی و نه به افرادی که مورد حمله تو قرار گرفته و یا نه برعکس ، اگر بهت تهمت زدن پشت سرت حرف زدن مانع پیشرفتت شدن و… خودت مسئولش هستی .
چرا خودت؟
– چون دنیای ما دنیای فرکانس ها و مدارها هست .
-چون هیچ کسی بر زندگی فرد دیگری نمی تواند تاثیر بگذارد یعنی بخواهد هم نمیتونه و تو با توجه به مداری که درش بودی اینهارو برای خودت جذب کردی.
وای خدای من چه روزهایی که از دست افرادی که به من ظلم کردند به تو شکایت کردم.
چه روزهایی که بخاطر موقعیت هایی که دیگران برای من تصمیم ها گرفتند و وقتی متوجه انتخاب اشتباهشون شدم دست به هیچ اقدامی نزدم و به خاطر تصمیمات اشتباهشون سرزنششون کردم و همش با گفتن اینکه من نمی خواستم مجبورم کردن بدتر تو این باتلاق گیر کردم.
اما حالا که متوجه شدم که خودم مسئول تمام زندگیم هستم و تمام کاستی ها متوجه خودم هست پس باید استغفارکنم ( خودم انجام بدم نه اینکه واسطه بگیرم و دست رو دست بزارم تا ببینم چی میشه) اونم استغفار به عمل
استغفار به عمل یعنی چی ؟ یعنی تو مدار درست قرار بگیرم ،باورهای خودمو تغییر بدم، نگاهم به خدا رو نگاه سیستمی کنم نه احساسی، که هر لحظه منتطره منو با خاک یکسان کنه.
هر اتفاقی داستانی احساس بدی حال ناخوشی برای من پیش میاد حاصل فرکانس ها وباورها و افکار خودمه (که باید درستشون کنم) نه اینکه دیگران بست نشستن که منو بدبخت کنن.
اگر باورهام و فرکانس هایم رو تغییر ندم هر چقدر هم استغفار کنم بی فایده هست و چیزی برای من تغییر نمی کنه بخاطر همین خداوند به پیامبر میگه چه استغفار کنی چه نکنی به حالشون تاثیری نداره چون هر کس مسئول اعمال خودش هست.
پس اگر نتایج متفاوتی می خوام باید فرکانس متفاوتی بدم زبان این قانون فقط فرکانس هست و تمام.
اگر این کار رو نکنم چون در مدار اشتباهی هستم قوانین الهی رو هم نمیتونم درست درک کنم و با برداشت های اشتباهی که می کنم از مدار درست دور تر می شم.
پس با توجه به مفاهیم قرآن چیزی به اسم مورد ظلم واقع شدن و بدبخت شدن توسط دیگران ، برهان و دلیل موجه ای در پیشگاه الهی نیست.
این باور غلط که تو این دنیا بدبختم به من ظلم شده اون دنیا برام بهشته، نه از این خبرا نیست، اون دنیا اوضاعت خیلی خیلی خرابتره و خدا تو سوره نسا آیه 97 حجت رو بر ما تمام کرده.
به امید بودن و ماندن در مسیر هدایت الهی شاد و پیروز باشید
سلام
با کامنت شما مفهوم ” دیگران در زندگی من هیچ تاثیری ندارند و من هم در زندگی دیگران هیچ تاثیری ندارم، هر چه هست از فرکانسهای خودته” بیشتر درک کردم.
ممنون از کامنت خوبتون🌹
سلام خدمت دوست گرامی. خوشحالم که تونستم کمکی کرده باشم.
موفق و پیروز باشید
سلام به استاد عزیزم، هدایت امروزم مثل همیشه عالی بود. من دوره ی عزت نفس را که واقعا پر بار وعالیه چندین بار گوش کردم، واین فایل زیبا مکمل دوره ی عزت نفسه، خدا رو هزاران مرتبه شکر، چقدر آگاهیهای این فایل زیاد بود. ان شااله بتونم در عمل به اونها نیز موفق باشم. خیلی دوستتون دارم.
به نام خداوندی که بی حساب روزی میدهد
امروز روز دوم سفرنامه من است و از همان اول که شروع به خواندن توضیح برای جلسه دوم سفرنامه کردم با این متن روبرو شدم: “تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بازتاب باورهای و فرکانس های خودمان است»، آیا موضوعاتی مثل خیانت، مورد ظلم واقع شدن، یا بخشیدن یا نبخشیدن فردی که آن را مقصر بدبختی خود میدانی و… همچنان برایت موضوعیت خواهد؟آیا همچنان بخش اعظمی از انرژی، تمرکز، توانایی و زمانی را که باید صرف تحقق خواستههایت نمایی، صرف خواهی نمود تا ثابت کنی که مورد ظلم و خیانت واقع شدهای یا یک قربانی و مظلوم هستی؟! ” . خیر،از وقتی این موضوع را بپذیرفتم که من مسئول تمام زندگی ام هستم و من کسی هستم که با افکار و باورهایم در حال خلق این زندگی هستم این تمرکز و توجه،این انرژی که روزی روزگاری تماما گذاشته بودم روی افرادی که فکر میکردم مقصر تمام مشکلات من هستند را برداشتم و سپس انگار معجزه آغاز شد،رحمت خداوند مرا گرفته و به آرامشی رسیده ام که روزی حتی نمیتوانستم فکرش را بکنم…آرامشی که گویی در بهشت هستم و البته که همینطور است
تو این مدت هر چقدر که تونستم احساس گناه خودم رو کشف کنم و از طریق قرآن خوندن،طلب آمرزش و … رفعش کنم به وضوح دیدم که چقدر رشد کردم.بقول استاد شاید خیلی از این ها هم عذاب وجدانی هست که جامعه برای ما تعریف کرده نه چیزی که واقعا تو قرآن از زبان خداوند جاری شده باشه و اینگونه باشه.همین حرف باعث شده نسبت به چیزی اگه فکر کنم احساس گناه دارم اول با شک میبینم که نکنه این حسی که هست یه عذاب وجدانیه که جامعه و فرهنگ برام تعریف کرده و در کل یک توهمه؟
سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده
استاد عزیزم سلام
اگر نخوام مبالغه کنم و بگم که آشنایی با شما بهترین اتفاق زندگیم بوده اما به جرات میتونم بگم یکی از بهترین اتفاقات زندگیم قطعا هست. اینقدر در 3 ماهه اخیر روزهام رو با گوش دادن به فایل های شما سپری می کنم که فکر میکنم دارم با شا زندگی میکنم. من شب ها دیگه بدون شنیدن فایل هیا شما در راطبه با قوانین کائنات خوابم نمیبره و صبح ها باشنیدن فایل های شما در رابطه با تولد دوباره در هر روزی که شروع می کنیم، سعی میکنم روز خوبی رو بریا خودم بسازم. در بین همه فایل هایی که مداوم از شماگوش می دهم، اشاره هایی که شما به آیات قران می کنید ، در چند هفته اخیر توجهم را خیلی به خودش جلب کرده . به دو دلیل یکی همانطور که شما گفتید همه قوانین کائنات رو خدا در قران گفته و خیلی راهگشا هست و استناد های خوبی که شما به قران انجام می دهید. ولی دلیل دوم رو دوست دارم بیشتر براتون توضیح بدم.
من در یک خانواده نیمه مذهبی بزرگ شدم و به دلیل سوپرایگو یا همان عذاب وجدان های زیادی که از بچگی توسط والدین و رسانه به من منتقل شده بود من از دبستان تا دوره دانشگاه همیشه نماز میخوندم و روزه هام رو میگرفتم. حتی توی خوابگاه جزء مححدود افرادی بودم که نماز صبحم رو میخوندم و با اینکه حجاب نداشتم همه تعجب می کردند که چطور به ننمازم اینقدر پایبندم.
اما متاسفانه ماز من از سر ترس و عذاب و ودان زیاد بود و با اون نه تنها به آرامش نیم رسیدم بلکه همه اش اضطراب داشتم که نمازم دیر شده یا اگر دارم به تعویق می اندازم دارم گناه م یکنم و…. یه عامله خودگویی منفی که حال منو هرروز بد می کرد. تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم و نماز ر و کنار گذاشتم. اگرچه اولش حالم خیلی بد بود ولی بعدش احساس ارامش بیشتری در زندگی کردم….
دیشب بعد از یه هفته مداوم گوش دادن یه یک فایل که شما در آن درباره جناه و تفاوت ان با گناه توضیح می دادید، تصمیم گرفتم برم سراغ قران و و این کتاب رو با نگرش پیدا کردن قوانین کائنات و قوانین خداوند مطالعه کنم. به خودم گفتم به صورت تصادفی یه صفحه رو باز می کنم و میخونم که سوره ابراهیم اومد و در ص دومی که خوندم خط آخرش نوشته بود” لئن شکرتم، لازیدنکم” همین برای مضوع غفکر دیشب من کافی بود و حسابی از چیزی که خوندم لذت بردم.
خواستم از شما تشکر کنم که با حرفهاتون مسیرهایی رو در زندگی من دارید باز می کنید که روز به روز آگاهانه تر زندگی کنم و موفقیت و ثروت بیشتری را در زندگی خودم بسازم .
به نام خدایی که حضورش همیشگی و هدایتش دائمیست
روز دوم سفرنامه
۱۳ شهریور ۹۹ _ ۳ سپتامبر ۲۰۲۰
خانواده دوست داشتنی عباسمنش سلام
امروز به این نتیجه رسیدم وقتی استاد میگه موندن تو این راه تعهد میخواد ، جهاد اکبر میخواد واقعا همین طوره . شاید اولش ظاهرا ساده باشه و بگی کاری نداره که ! ولی تو طول این مسیر میبینی که واقعا باید قلبا بخوای که متعهد باشی .
من امروز دوباره به خودم قول دادم که تو تک تک روزای این سفر تعهدمو حفظ کنم ، اینو باهم یادآوری کنیم که این به معنی کمال گرایی نیست که اگه لحظه ای حواست پرت شد خودمونو سرزنش کنیم تا در معرض ناخواسته های بیشتری قرار بگیریم بلکه باید تلاش کنیم هر روز بیشتر از روز قبل و هر لحظه بیشتر از لحظه ی قبل متعهد باشیم .
مثل روز قبل اول نکته هایی که از این فایل برام هایلایت شده بود باهاتون به اشتراک میذاریم :
💡تغییر انچه فکر میکنی تو نقشی در ایجادش نداشته ای ؛ تقریبا غیر ممکن است .
💡اصل : تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا بازتاب باورها و فرکانس های خودمان است .
با پذیرفتن این اصل آیا موضوعاتی مثل بخشیدن یا نبخشیدن فردی که او را مقصر میدانی همچنان برایت موضوعیت خواهد داشت ؟
آیا همچنان بخش اعظمی از انرژی ، تمرکز ، توانایی و زمانی که باید صرف تحقق خواسته هایت نمایی صرف خواهی نمود تا ثابت کنی که یک قربانی و مظلوم هستی ؟
💡تمام تمرکزی که با هر دلیل ، منطق و استدلالی صرف یافتن مقصر یا اثبات تقصیر می شود یک فرکانس ناخواسته ، یک احساس بد است ؛ که ناخواسته ی دیگری را می سازد که اتفاق بدِ بعدی را برایت خلق میکند .
💡باز هم «حق به جانب بودن» مهم تر از «احساس خوب داشتن» است ؟
💡وقتی بپذیری تو بدون استثنا خالق زندگیات با فرکانس هایت هستی ، همه ی حاشیه های زندگیت حذف می شود ⬅ نمیتوانی عوامل بیرونی را مانعی بر سر راه خواسته هایت یا عاملی برای دستیابی به خواسته هایت بدانی … مگر توحید غیر از این است ؟
💡توانایی و خاصیت خداگونه ی تو همواره تو را در زمان مناسب ، در مکان مناسب قرار خواهد داد .
💡خاموش کردن نجواهای شیطانی [ برگرفته از سفرنامه ی یکی از دوستان ] : خود شیطان به روشنی و به وضوح میگه که وعده ی من دروغه ، من گولتون میزنم ، نجواهای من الکیان ( آیه ۲۲ ، سوره ابراهیم )
💡تغییر اساسی در زندگی وقتی شروع میشه که دو تامفهموم رو بفهمیم ، درک کنیم ، باور داشته باشیم :
ما توانایی کاملی بر خلق زندگی دلخواهمان داریم .
ما از ایجاد هرگونه تغییر در زندگی دیگران ( در جهت مثبت یا منفی ) ناتوانیم .
💡توانایی ما در خلق زندگی خودمونه و نه زندگی دیگران .
💡بی آنکه آگاه باشی منشاء و آبشخور اصلی ترین ناخواسته های زندگیت ، دو ترمزِ : احساس گناه _ احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن
💡تا زمانی که این دو ترمز بخشی از باورها ، فرکانس ها و کانون توجهات است ؛ ماجرای این ناخواسته ها تمامی ندارد .
💡تمام آنچه جهان درباره ی ما درک میکنه و بهش پاسخ میده فقط و فقط فرکانس ماست . ( نه کلماتمون و نه هیچ چیز دیگه )
💡جهان یک دستگاه مبدله که فرکانس های دریافت شده رو به اتفاقات و شرایط هم اساس و هم سنگ با باورها ، فرکانس ها و کانون توجه مان تبدیل میکنه .
💡هرکسی نتیجه ی اعمال خودشو میگیره .
💡کسی که مدار رو میشناسه ، فرکانس رو میشناسه ، قوانین خداوند رو میشناسه میدونه که این قوانین با حرف من تغییر نمیکنه .
💡این دنیای ما به اندازه ی حتی یک پلک زدن در برابر ابدیتمون نیست .
💡تو مسئول اعمالت و افکارت هستی ؛ و نه کس دیگه !
💡( خداوند خطاب به پیامبر ) آنها دشمن تواند از آنها دوری کن ، بحث نکن ، درگیر نشو ، اعصاب خودتو خورد نکن ، آرامشتو حفظ کن .
هیچ وقت نگفته که پس توام با اونا دشمن باش ❎
مدار اونا جداست ، کاری بهشون نداشته باش .
💡ما اگر به کسی ظلم میکنیم ، داریم به خودمون ظلم میکنیم .
💡اگر من باور داشته باشم که خداوند به من کمک میکنه ، که تنها فرمانراوی قدرتمند جهان الله … من دیگه نگران نیستم ، از کسی نمیترسم .
کسی که از کسی میترسه اون طرف میتونه اذیتش کنه .
💡خودت هستی که مدارت رو با افکار و باورهات به وجود آوردی نه کس دیگه !
💡ما فقط خودمون رو میتونیم خوشبخت یا بدبخت کنیم .
💡اگه بی ایمان باشی ، حرکت نمیکنی .
این فایل هم مثل هر فایل استاد پر از نکته بود و ۱۲ صفحه از دفترمو به خودش اختصاص داد😀 به نظرم بحث به کار بردن توحید در عمل خیلی خیلی گسترده اس و پر از آگاهی ، به خاطر همینه که اصل و اساس خوشبختی اینه که بتونیم توحید رو واقعا در عمل یه کار ببریم و در زندگی یکتاپرست باشیم .
امروز که مطالب روز دوم سفر رو میخوندم این به ذهنم رسید که یکی از صفاتی که خداوند خیلی قاطع و مطمئن درمورد خودش به کار برده ، عادل بودنشه .
عادل بودن خدا فقط و فقط وقتی که قانون رو باور کنیم درست درمیاد .
این عدالتی که خدا ازش حرف زده همینه .
همین که من قدرت کامل برای خلق لحظه به لحظه ی زندگیمو دارم . ( خدایی که قدرت مطلق جهانه این قدرت رو به دست خودم داده )
عدالت خدا اینه که من نمیتونم روی زندگی و سرنوشت هیییچ کس اثر بذارم به جز خودم .
من نمیتونم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنم .
و برعکس کسی هم توانایی اثر گذاشتن رو زندگی منو نداره ، نه دعای اونا تو زندگیم اثر داره نه نفرینشون .
حتی وقتی من باکسی حرف بزنم و حرفای من اونو متحول کنه بازم من کسی نبودم که باعث تغییر زندگیش شدم ، به دو دلیل :
یک اینکه ، خود اون فرد خواسته ، و چون خودش خواسته بعد از حرفای من زندگیشو تغییر داده .
دوم هم اینکه ، با اینکه اون حرفا رو من بهش زدم ولی در واقع من فقط یه وسیله بودم که خدا از طریق من بندهاشو هدایت کنه ، من نبودم هم قطعا از یه طریقی این کارو انجام میداد .
نکته ی دیگه ای که تو متن بهش برخوردم این بود که وقتی به این حد از توحید برسی و نه به خودت ( برای تغییر زندگی بقیه ) و نه به دیگران ( برای تاثیر روی زندگی تو ) قدرت ندی ، اون وقته که هیچ عامل بیرونی رو سد راه رسیدن به خواسته هات یا عامل دستیابی به خواسته هات نمیدونی .
یعنی چی ؟
وقتی من به این باور رسیده باشم
مثلا فلانی به من قول داده کارمو راه بندازه ، اگه این کارو نکنه ؛ من بهم نمیریزم ، چون من اونو عامل رسیدن به خواستم نمیدونم و اینکه کارمو نکرده سد راه من هم نخواهد بود ؛ چون بقیه قدرت خوب یا بد کردن زندگی منو ندارن ، اون نشد قطعا خدا از یه راه دیگه منو به خواسته ام میرسونه .
اون وقت کمک کردن یا نکردن بقیه انچنان برامون مهم نمیشه چون اونا نه عامل موفقیت مان ( که اگه نباشن موفق نشیم ) و نه میتونن سد راه ما بشن ( که اگه باشن به خواستمون نرسیم )
دلم میخواد تا جایی که میتونم توحید رو تو زندگیم عملی کنم ، وقتی بتونی واقعا موحد باشی اون وقته که به هیچ کس جز خدا قدرت نمیدی و وقتی به هیچکس قدرت ندی پس ترسی هم از کسی نخواهی داشت .
یه چیز دیگه که فهمیدم و یه مدتی هست که میخوام درستش کنم اینه :
وقتی کسی با من هم عقیده نیست ، فقط باید اعراض کنم .
بحث نکن❎
درگیر نشو❎
سعی نکن قانعش کنی❎
این کار هم اعصابتو بهم میریزه و ناخواسته های بیشتری به زندگیت میاره .
هم اینکه همون طور که استاد گفت در مدار غلط که باشی هر چیزی رو که بفهمی اشتباه برداشت میکنی .
حالا من کسی رو میبینم که این قانونو نمیدونه ، راهو داره اشتباه میره ، با من هم عقیده نیست ، علاقه و برنامه ای هم برای تغییر نداره … من هرچه قدرم باهاش بحث کنم ، بخوام ثابت کنم حرفام درسته ، چرا نتیجه ای نداره ؟ چون اون چون تو مدار دیگه ایِ هرچی هم من بگم طور دیگه ای برداشت میکنه .
ماها معمولا با بقیه بحث میکنیم چون فکر میکنیم ممکنه بتونیم تهش اونو با خودمون همراه کنیم ، قانعش کنیم ، این امید رو داریم که تهش قراره حرفای منو قبول بکنه … حالا اگه بفهمیم اون آدم چون تو مدار دیگه ایِ اون طور که خودش بخواد برداشت میکنه از حرفامون و در واقع نمیشنوه چیزی که میخوایم بگیم ، بازم این قدر بحث میکنیم ؟ خودمونو درگیر میکنیم ؟
از این به بعد هر وقت دیدم نظر کسی مخالف من هست ، قبل اینکه بخوام مثل همیشه تلاش کنم تا اون حرفامو قبول کنه ، قبلش به این فکر میکنم که تا وقتی خودش نخواد زندگیش تغییر نمیکنه .
همون طوری که شیطان نمیاد یقه ما رو بگیره بندازه وسط گناه ، خب ما هم نمیتونم کسی رو مجبور کنیم که الا و بلا این راه درسته بیا باهم بریم 😐 اونم تا وقتی که خودش نخواد این راهو نمیره پس بحث کردن چه فایده ای داره ؟
یه جمله ی طلایی که استاد داره
✅هیچ اشکالی نداره اگه شما با من هم عقیده نباشین ، نیازی هم نیست که هم عقیده باشیم .
البته اینکه کسی مثل ما فکر نمیکنه به این معنی نیست که اون اشتباه فکر میکنه . یه بار استاد گفت که شاید بی نهایت راه برای خوشبختی تو این دنیا وجود داشته باشه .
ولی خب بازم قرار نیست ما همه ی این راه ها رو بدونیم و همه شو بریم .
من وقتی یه راه رو پیدا کردم و باور کردم که راه موفقیت همینه تنها کاری که باید بکنم اینه که اون مسیر و با تمام وجودم باور کنم و تو همون مسیر بمونم
( برای موفقیت کافیه بیست قدم در یک مسیر برداری ولی کاری که عموم مردم میکنن اینه که یک قدم تو بیست مسیر برمیدارن )
ما فقط باید تو مسیر خودمون بمونیم ، صبور باشیم تا تکاملون طی بشه
و مهم تر از همه کاری به کار کسایی که اوناهم مسیر موفقیت خودشونو پیدا کردن ( ولو مسیری متفاوت با مسیر ما ) نداشته باشیم .
هربار خواستیم با کسی بحث کنیم یادمون بیفته که اون آدم هم میتونه مسیر موفقیت اثبات شده برای خودشو داشته باشه و لازم نیست همه مسیر ما رو برن .
اون یه آدم اشتباه نیست
اون دشمن ما نیست
اون فقط یه آدمه با طرز فکر متفاوت ، دیدگاه متفاوت ، باورهای متفاوت و مهم تر از همه مسیر و هدف متفاوت از زندگی
هر آدمی خواسته ی منحصر به خودشو از این زندگی داره
و همینه که این دنیا رو زیبا میکنه
این همه انسان ، با این همه تفاوت و عشقی که با وجود همه ی این تفاوت ها جاری میشه♥
قطعا که شما دوستای مهربونم اینا رو خیلی بهتر از من میدونین ، بیشتر خطاب به خودم نوشتم تا یادم بمونه .
سپاسگزارم که وقتتون رو به من و خوندن مطالبم اختصاص میدین و ایده های پر از آگاهیتون رو با من درمیون میذارین⭐
سپاسگزارم به خاطر این همه عشق و دوستی که تو این خانواده جریان داره⭐
یه چیز دیگه هم بگم وقتی برمیگردم و کامنتای خودمو میخونم ، خودم تعجب میکنم 😂😐 که عه این جمله رو تو نوشتی فاطمه !
ولی بهتر از هرکسی میدونم که هربار قبل کامنت از خدا میخوام هدایتم کنه و هربار دستی میشم از بی نهایت دستان الله مهربانم تا حرفایی رو که میخواد ، من به قلم بیارم ؛ به خاطر همینه که بعضی جملاتم برا خودمم تازگی داره …
در پناه همین الله مهربان پر از حس خوب ، آرامش و آگاهی های ناب باشید🌠
۱۱:۱۷ p.m
با سلام خدمت همه عزیزانم💚💜💚
روز دوم سفرنامه…
خداروشکر که در مسیری قرار گرفتم که اکثر ساعت های شبانه روز ذهنم روی سایت و فایل اون روز سفرنامه و مطالب و کامنتای بچه ها متمرکزه. واقعا دیگه وقت کمی دارم که به نجواهای ذهنم و به ناخواسته ها توجه کنم😄😊
واای که من تازه دارم با قرآن آشنا میشم . باورنکردنیه که قرآن چقدر صریح و واضح همه چی رو به ما گفته و من هیچوقت به معانیش توجه نمیکردم چون به دنبال حقیقت جهان نبودم وگرنه قبلا بارها معانیش رو خونده بودم و چیزی متوجه نشده بودم.
چون همیشه فکر میکردم همون چیزی که تو بچگی شنیدم و بهمون گفته شده درسته و کور و کر بودم.
ولی خداروشکر من هیچ تعصبی نسبت به شنیده هام نداشتم و همیشه دنبال یه اصل و اساس بودم که قلبم کاملا اونو بپذیره
چقدر معانی آیه ها با اون چیزی که ما یه عمر فهمیدیم فرق میکنه
اول در مورد دعا و استغفار که خیرش به خودمون برمیگرده و بقیه اگه تو مسیر درست باشن قطعا خوشبخت میشن وگرنه با دعای ما نه.
و اینکه حتی اگه پیامبر هم برای کسی استغفار کنه که تو مدار غلط هس هیچ فایده ای نداره و اینکه هر کسی خودش نزدیکترین فرکانس رو به خدا داره و اگه بخوایم دائم به بقیه یا فلان انسان مومن بگیم که برای ما دعا کن این دقیقا خود شرک هست
و این قسمت خیلی خیلی برای من جالبه و هر موقع میشنوم میگم اره دقیقااا همینه و اون اون قسمت هست که حضرت ابراهیم یا مثلا پیامبر از راه پدرانشون یا کسانی که در مسیر غلطن برائت و دوری میکنن و درگیر نمیشن. نمیجنگن بحث نمیکنن و انرژی و وقت خودشون رو تلف نمیکنن. و ما چقدر در جامعه خلاف این رو میبینیم که هر کسی که فکر میکنه در مسیر درسته میخواد به زور و اجبار بقیه رو هدایت کنه مثلا. در حالیکه گفته صریح قرآن هست که لااکراه فی الدین.
و واقعا همینه. کسی که در مسیر غلط هس با هیچ زور و اجباری به مسیر درست نمیاد و همین طور برعکس
و اینکه خداوند میگه هر کسی مرتکب گناه بشه یا ظلم کنه به کسی در واقع به خودش داره ظلم میکنه چقد واقعا این اگاهیا شگفت انگیزه که ما نمیتونیم به هیچ کسی ظلم کنیم مگر اینکه خودش در مدار ظلم در مدار نادرست باشه و اگه تو در مسیر خدا باشی و به اون وصل باشی هیچکس نمیتونه تو رو گمراه کنه. واقعا انسان احساس قدرت بینهایت میکنه با این آگاهی ها😢😍
اگه از بقیه میترسی اگه خیلی روشون حساب خاصی باز کردی به جای اینکه فقط از خدا حساب ببری پس قطعا مورد ستم واقع میشی
اگه در مدار نادرست باشی مانند مدار بی ایمانی ترس افسردگی احساس گناه ناسپاسی و غیره پس قطعا بلا سرتون میاد و خودتون هستید که به خودتون ستم کرده اید نه کسی دیگه.
و اینکه شیطان هم در واقع کاره ای نیست که بگید شیطان گولم زد. شیطان فقط کارش دعوت کردنه و تو هر وقت دعوت اون رو پذیرفتی یعنی خدا رو نیافتی در اون لحظه و انتخابت مسیر شیطان بوده
و اگه شیطان وجود نداشته باشه اصلا این جهان بی معنی میشه و انگار چیزی کم داره. ما زمانی انتخابمون ارزشمند میشه که شیطان وجود داشته باشه و دعوت کنه و خداوند هم دعوت کنه و ما بتونیم راه خدا رو انتخاب کنیم. اگه شیطان نباشه که ما هنری نکردیم و کار خاصی انجام ندادیم
واقعا این فایل پر از نکات ارزشمند و گرانبها هست و باید بارها با گوش جان بشنویم.
خیلی دوستون دارم و برای همه شما عزیزان که نوشته هام رو خوندین آرزوی سعادت و خوشبختی دارم.👍❤❤❤❤
انسان فقط به خودش میتواند ظلم کند
سلام
بنام خداوندی که جهان را با عدالت آفرید…
✔️ظلم:هیچکس نمیتواند در حق ما ظلمی بکند…ما هم نمیتوانیم به کسی ظلمی بکنیم…
👇👇👇
✔️در آیاتی که در قرآن آمده کاملا این را تایید میکند؛ حضرت موسی وقتی در یک دعوا به یک نفر ضربه زد و آن را کشت به خداوند گفت این از گناهان آشکار است و من به خودم ظلم و ستم کردم …
✔️خداوند میگه اگر ما گناهی میکنیم فقط به خودمان ظلم میکنیم و خود را در مسیر نادرست و مدار بد قرار میدهیم و اتفاقات بد را تجربه خواهیم کرد…
✔️ما میتوانیم خودمان را خوشبخت و یا بد بخت کنیم و هرگز نمیتوانیم سرنوشت دیگران را تغییر دهیم…
✔️حق الناس به این معنی که ما بتوانیم حق کسی را که در مسیر درست است بگیریم و نابودش کنیم در قرآن وجود ندارد
✔️اگر مظلومی نباشد ظالم هم بوجود نمی آید اگر ما به خداوند ایمان داشته باشیم و فقط از خداوند بترسیم و او را قدرت مطلق بدانیم دیگر از کسی ترسی نداریم و کسی نمیتواند ظلمی به ما بکند و ما را کنترل کند چون ما اجازه نمیدهیم که به ما ظلم شود.👈کسانی که به خدا ایمان دارند لا خوف علیهم و لا هم یحزنون نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند…
✔️خداوند فرمود چون زنانتان را طلاق دادید و زمان عده شان فرا رسید یا به درستی نگاهشان دارید یا رهایشان کنید شما به آنها ستمی نمانید بلکه به خودتان ستم میکنید…👈 ما فکر میکنیم اگر طلاقشون بدیم و یا رهاشون کنیم به اونا ظلم کردیم اما خداوند میگه که اگه اونا در مسیر درست باشن و ایمان داشته باشن و خدای خودشونو باور داشته باشن خدا وند قطعا آنها را هدایت خواهد کرد…
✔️این شرکه که ما گناهی انجام بدهیم و از دیگران بخواهیم برای ما از خداوند طلب بخشش کنند خداوند به پیامبر میگه اگر تو برایشان طلب آمرزش کنی اگر ((مومن))باشند خداوند را توبه پذیر و مهربان میبینند… 👈یعنی اگر مومن نباشند طلب بخشش برای آنها فایده ای ندارد…
✔️خداوند به پیامبر فرمود چه تو برای منافقان طلب بخشش بکنی چه نکنی فرقی به حالشان نمیکند تا وقتی که تو را به داوری در میان خودشان و اختلافتشان بپذیرند و رفتار و اعمال و افکارشان عوض بشه…👈منافقان گفتند که میان ما و تو حائلیست پس تو به کار خود مشغول باش ما هم به کار خود>>>تفاوت مدارها
✔️طلب بخشش حضرت ابراهیم برای عمویش آذر به موجب وعد ه ای بود که به او داده بود و وقتی دید که او محکم چسبیده به بت پرستیش و در مدار مشرکان است از او روی بر گرداند و حتی پند نصیحتش هم نکرد و وارد مدارشون هم نشد…
✔️خداوند فرمود که آنها مانند چوبهای تکیه زده بر دیوارند و هر بانگی را علیه خود بپندارند(افراد منفی نگر،کافران)>>فاعرض عنهم، اعراض کردن
✔️این جهان یک سیستمه که هر رفتار و اعمالی که انجام میدیم و فرکانسی که میفرستیم باز خوردشو به ما بر میگردونه بدون قضاوت و اشتباهی 👈خداوند میگه آنان که به صدقه دهندگان راغب که در حد توانشون صدقه میدهند را مسخره میکنند خدا آنها را مسخره میکند در حقیقت خدا که اونهارو مسخره نمیکنه بلکه پاسخ سیستم به این فرکانس اینه که مسخره رو به خودشون برمیگردونه>> عملکرد قوانین ثابت
✔️اگر کسی غیبتمان را کرد یا به ما تهمت زد او در حقیقت به ما کمک کرده و خودشو نابود میکنه چون درمسیر نادرسته و توجهش به ناخواسته است و جهان اونهارو به مسیر ناخواسته هاشون و نازیبایی ها هدایت میکند… به ما ضربه ای نمیزنند اگر ما در مسیر درست باشیم چون ما با باورها و افکار خودمان زندگیمان را میسازیم…>>اعراض کردن
✔️اگر ما باور داریم که خدا عاشقمونه در مسیر عشق خداوند قرار میگیریم وعشق خداوند رو دریافت میکنیم و اگر باور داریم که خداوند جباره و ستمگره در مسیری قرار میگیریم که سختی و جبر رو دریافت میکنیم به قول مولانا در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشیدو سرد سرد قسم باطل باطلان را میکشند نوریان مر نوریان را جاذبند ناریان مر ناریان را جاذبند>>>همه چیز باور است
✔️اگر ما برای کسی دعای خیر و خوبی میکنیم به خود ما برمیگرده شاید به دیگران کمک بکند یا نکند این بستگی به افکار آنها دارد و اینکه در چه مداری هستند👈و جهان بر طبق قوانین خودش عمل میکند همیشه
_من باورهای خودم را درست کنم تا در مسیر درست و در مسیرصراط الذین انعمت علیهم قرار بگیرم هم در دنیا سعادتمند باشم هم در آخرت…
خداروشکر میکنم که امشب به این فایل هدایت شدم واقعا برام جالب بود اولین بار بود که این فایل روشنیدم ولی اونو کلمه به کلمه با یکایک سلولهام حس کردم لمس کردم بارها شده که وقتی ازتهدید دیگران ترسیدم اوضاع بدتر از اونی شد که فکرش رو میکردم ولی الان تا یکی تهدیدم میکنه فقط باخودم تکرار میکنم خداوند تنها قدرت مطلق است خداوند تنها منبع سلامتی .شادی وموفقیت هست واروم میشم ممنونتم خدا ممنونم استاد عزیز بخاطر این آگاهیها
خداروشکر میکنم بخاطر آگاهیهای بینظیر این فایل که یکی از بنیادی ترین باورها رودر من شکل داد و من و زندگیم و از جهالتهای وحشتناکی که داشتم نجات داد…
جهالت های من باور نداشتن به قوانین زیر بود :
1- من مسئول صددرصد اتفاقات زندگی خودم هستم: (عدم اعتقاد به این باور باعث شده بود من سالها خانواده و شرایط زندگیم و دلیلی برای ناکامیها و ناشادی های زندگیم بدونم و با وجود هر تلاشی شرایط زندگیم و حال روحیم همیشه بد باشه، از پدر و مادرم ناراضی باشم و اونا رو مقصر بدونم، بابت شرایط زندگیم غصه بخورم، ازدواجم که کردم همسرم و مسئول خوشبخت کردن خودم بدونم و ازش طلبکار باشم و چیزی که درون خودم باید باشه و خودم باید خلق کنم و از اون بخوام و قائدتاً چون تواناییش و نداره از اونم متنفر بشم و همیشه ازش طلبکار بشم و خودم و قربانی نشون بدم و بهش احساس گناه و عذاب وجدان بدم.
2- من هیچ مسولیتی در مورد زندگی دیگران حتی نزدیکترین و عزیزترین افراد زندگی ام ندارم چرا که توانایی تغییر آدمها رو خالقم در وجودم قرار نداده…اگر خودشون نخوان نه میتونم بهشون ضربه بزنم نه میتونم بهشون کمک کنم: (عدم شناخت این قانون نیز باعث شد من بابت سختیهایی که خانوادم برای من کشیده بودن، فداکاریها و قربانی شدنها(!!) خودم و مسئول تغییر شرایط زندگی،شادی و خوشبختی اونا بدونم ولی طبق قانون چون خودشون نمیخواستن و خودم هم حال خوبی نداشتم هیچ تغییری جز تلاشهای بیهوده و روح فرسا برام باقی نگذاشت و فقط من و به سمت خود کم بینی، احساس گناه و عذاب وجدان بیشتر و درنهایت افسردگی و ناکامیها و شکستهای متوالی در زندگیم سوق داد…
من که سالهای سال از زندگیم و در گیر این باور مخرب بودم و نمیدونستم که هیچ تاثیری در بهبود شرایط دیگران نمیتونم بذارم، میتونم بفهمم که این آگاهییها چقدر ارزشمندن و واقعا اونا رو باید با طلا نوشت… منیکه بخاطر ندانستن این آگاهیهای ارزشمند از زمان و انرژی و پول و آسایش خودم برای تغییر و خوشحالی پدر و مادر و برادرم دریغ نکردم و نتیجش چیزی جز هدر دادن زمان و انرژی و پول و عمرم و در یک کلام قربانی کردم خودم و ظلم در حق خودم نبود… نتیجش چی شد؟ افسردگی و ناکامی برای من و تثبیت وضعیت خانوادم به روالی که داشتن و شاید بدتر هم شدن…
…
حدودا تا سن 34 سالگی از این قوانین بیخبر بودم و نتایجمم مشخص بود…
قانون بنیادینی که عدم اعتقاد و شناختم نسبت بهش بصورت زنجیر وار من و وارد فرکانس خود کم بینی و افسردگی و احساس گناه و عذاب وجدان و قربانی بودن و مظلوم واقع شدن کرده بود!
ولی حالا وقتی این فایل و بعد از 4 سال آشنایی با سایت و آموزشها گوش کردم حرفهای استاد برام مبرهن بود! و یادم رفته بود تا قبل از اون چجور آدمی با چه طرز فکری بودم ، خوشحالم خیلی خوشحالم و شکرگزا که با مدد این آموزشها حداقل در این زمینه دیگه هیچ ربطی به گذشتم ندارم و تقریبا آگاهیهای این فایل تا حد زیادی در من نهادینه شده ولی میدونم هنوز هم باید مراقبش باشم هنوز هم باید باورهای اشتباه جامانده در عمق ناخودآگاهم مثل پیچکهای ریز هنوز وجود دارن و هرس کنم با بمباران کردن ذهنم با باورهای درست و کنترل ورودیهای ذهنم در هر لحظه چرا که این باورها اینقدر قدیمی هستن و مثل سیمان به ذهنم چسبیدن و بدون اینکه خودمو متوجه بشم گاهی در رفتارها و تصمیماتم تاثیر خودش و میذاره و مثل یه ترمز جلوی پیشرفت بیشترم و گرفته.
حالا با این تغییر باور حال روحی من قابل مقایسه با قبل نیست و خبری از افسردگی در من نیست، احساس گناه های من نمیتونم بگم صفر شده، شاید در ناخودآگاهم وجود داشته باشه که مطمانم وقتی بطور مداوم روی خودم کار کنم کم کم خودشون و که نشون بدن میتونم بهشون آگاه بشم و شکارشون کنم و با ایجاد باورهای درست کم کم این حس و به صفر برسونم…الان خیلی خیلی کمتر از قبل دنبال کمک کردن به اطرافیانم، دلسوزی براشون هستم که بازم دارم روی این هم بیشتر کار میکنم.
تقریبا ذهنم و عادت دادم با هر رفتار نامناسب یا اتفاق ناخواسته تکراری که برام پیش میاد سریع به این فکر میکنه که “چه باوری باعث شده این اتفاق و این رفتار برام پیش بیاد” و خودم و مسئول میدونم و تقریبا دیگه انگشتم به سمت کسی نشونه نمیره، از هیچکس طلبکار نیستم از آدما کمتر دلخور میشم، به اونا هم احساس گناه نمیدم، خودم و هم قربانی نشون نمیدم و بقول استاد یجورایی بهم دیگه برمیخوره اگه حس قربانی بودن بخواد بهم دست بده، برای من پیشرفت بزرگیه به این نقطه رسیدن! خداروشکر میکنم واقعاً.
* اثرات این باور مثل تار عنکبوت هنوز هم در گوشه های ذهنم تنیده شدن، من الان مثل جنگلی هستم که درختا و علفهای هرز بزرگ و تو چشم و هرس کردم و حالا یسری از درختا که کنده نمیشن بواسطه پیچکهای ریز و محکمی هستن که حالا باید دنبال قطع کردن اونا باشم تا باورهای وابسته بهشون قطع بشن و پاک بشن. مثل پاکسازی پارادایس در سریال زندگی در بهشت که چقدر برام آموزندس. خدایا شکرت.
در این مورد مثال واقعی دارم که اینجا میخام خیلی ریشه ای به همه مقاومتهای ذهنیم در موردش اعتراف کنم:
من نسبت به تغییر باورهام تو این 4 سال موفقیتهای خوبی بدست آوردم و بعد از مدتی حس کردم پیشرفتم کند شده وقتی در قدم اول 12 قدم به جلسه هدفگذاری رسیدم دوره هدفگذاری و که قبلا تهیش کرده بودم و هم شروع کردم به گوش دادن و انجام تمریناتش و رسیدم به تمرینی که جواب سوالش بهم نشون داد من هنوز احساس گناه در وجودم هست… خیلی خوشحالم که این تمرین احساس گناهی که خودمم ازش اطلاع نداشتم و برام آشکار کرد و این مورد همون پیچک محکم منه که براش برنامه و زمان گذاشتم و یکم برام زمانبر بوده ولی ارزشش و مطمانم داره… حتی دلیل اینکه این کامنت و خواستم بنویسم یکیش اینه که با مرور و یادآوری قوانین برای از بین بردن این حس گناه و مسئولیت به خودم کمک کنم تا بصورت ریشه ای از بین ببرمشون…
داستان من: “باورهای گذشتم باعث از دست دادن سرمایه مالی برای من و چند نفر از اطرافیانم که بواسطه من معرفی شدن شده، این سرمایه هنوز برنگشته و مراحل حقوقیش و داره میگذرونه و با تمرینی که انجام دادم فهمیدم من نسبت به از دست دادن سرمایه این آدما هنوز احساس گناه دارم و همین باعث استپ شدن من شده. انگار این مساله تو ناخودآگاهم مانعی شده برای اینکه هنوز با خودم در صلح کامل نباشم و قطعا روی احساس لیاقتم هم تاثیر گذاشته که در مسائل مالی دیگه پیشرفت نمیکنم…خب شروع کردم یسری کارای عملی براش انجام دادم… با اون آدما صحبت کردم و ازشون حلالیت خواستم… خیلی سخت بود اولش ولی وقتی انجام دادم به خودم افتخار کردم… خدا کمکم کرد و بیشترشون با حس خوب باهام برخورد کردن و 2 نفرشون خیلی حس اینکه من و واقعا ببخشیدن بهم ندادن! بابت بقیه خداروشکر کردم و بخاطر این شخص هم دارم روی خودم کار میکنم، دنبال باورهایی هستم که حسم و خوب کنه…
همین باور که این مساله از دست رفتن پولشون بخاطر باورهای اشتباه خودشون بوده و اگه خودشون باورهای درستی داشتن من نمیتونستم عاملی برای از دست رفتن پولشون بشم، بهم خیلی کمک کرده که البته الآن هم که نگاه میکنم میبینم این اولین و آخرین اشتباه مالیشون نبوده که انجام دادن ظاهراً. و کاری که من ازم برمیاد پیگیری پرونده حقوقی برای برگرداندن حقشونه که در حا ل انجامه(البته من از نظر ذهنی رهاش کردم و شخصی از طرف من کاراش و انجام میده و من سعی کردم بخدا بسپارم و شخص بدهکارم بخشیدم).
اینجاست که یکم مساله برام پیچیده شده و من دقیقا نمیدونم بجز این باور، چه باور دیگه ای میتونه بهم کمک کنه تا احساس مسئولیت نسبت به این مالباخته ها رو کاملا از خودم دور کنم…
نمیدونم در همین حد که ازشون حلالیت طلبیدم و پیگیر احقاق حقشون از شخص بدهکار هستم کافیه که مسئولیتم و انجام بدم یا باید کار دیگه ای هم انجام بدم بصورت عملی؟
و بجز باور به اینکه “من توانایی ضربه زدن به شخص دیگه ای و ندارم” باور دیگه ای هست که بیشتر بهم کمک کنه؟
میدونید الان تو شرایط من وقتی این باور و روش کار میکنم با اینکه بواسطه ایجاد این باور خیلی جاهای دیگه موفق بودم و نتیجه گرفتم ، بازم اینجا ته ذهنم یه باورنادرست دیگه هست که نمیذاره باور اصلیه کار خودش و انجام بده و من و به آرامش قطعی و صلح با خودم برسونه…
گفتگوی ذهنیم و میخوام اینجا برای خودم و شما مینویسم تا هم به خودم کمک کنم و هم نظرات و کمکهای شما رو در موردش بدونم:
ذهنم: ” به همین راحتی فقط میگی اونا خودشون خواستن و تو توان اینکه بهشون آسیب بزنی و نداری؟؟؟ بابت همه اینا میگی “مسئولش خودشون بودن؟” آدم باید سیب زمینی باشه که اینا روش تاثیر نذاره؟
من: قانون میگه با اینکار به اونا بدی نکردی بلکه به خودت بدی کردی، تاوانش و هم با اتفاقات و ناخواسته هایی که وارد زندگیت شد پس دادی، اما بعدش هدایت خدا رو دریافت کردی و توبه کردی و بهش پناه بردی و بخاطر تمام افکار شرک آلود و اشتباهاتت ازش آمرزش طلبیدی و روی خودت و باورات کار کردی و خیلی خیلی تغییر کردی. طوریکه اگر این اتفاق برات نمیفتاد و اگر این اشتباه و انجام نمیدادی شاید با همون فرمون تا ناکجاباد میرفتی و جوری سرت به سنگ میخورد که راه برگشتت صد برابر سخت تر از حالا بود. اما وقتی خودت و ببخشی و روی خودت و باورهای توحیدیت کار کنی میتونی به موفقیت برسی، و تا به موفقیت نرسی که نمیتونی چیزی و جبران کنی. اگر تو احساس گناه و سرزنش خودت بمونی با سرعت هر چه تمام از موفقیت و خواسته ها دورتر و دورتر میشی و اشتباهاتت و بازم تو زندگی تکرار میکنی و بازم احساس گناهت بیشتر میشه و بازم بیشتر مرتکب همون جنس اشتباهات میشی و میفتی توی دور مخرب که تهش فقط حال بد و نابودیه… اما میدونم انتخابت این نیست… پس باوری و بپذیر که در راستای انتخابت باشه!!!
ذهنم: “پس این همه سختی که تو این چهار سال بابت از دست دادن پولشون کشیدن چی میشه؟؟”
من: تو باید باور داشته باشی که اونا هم خدایی داشتن که کمکشون کنه و تنها نبودن و نگرانی تو یعنی شرک. اگر به فراوانی رزق خدا ایمان داشته باشی به این فکر نمیکنی که با از دست دادن مقداری از پولشون دیگه بیچاره و بدبخت شدن، روزیشون که قطع نشده و تو این چهار سال زندگیشون گذشته، سختی که کشیدن بابت باورهای نامناسبشون نسبت به پول و تمرکزشون بر روی کمبود بوده. شاید این بخش بمن مربوط نباشه ولی همین کافیه که یادت باشه که حق نداری نگران آدما باشی و مشرک باشی. چرا که دقیقا همین باور تو رو الان تو جایگاهی که هستی قرار داده و تو دیگه نمیخوایش!!
ذهن: “دلخوری که آدما ازت دارن چی میشه؟؟؟ تصویر بدی که ازت توی ذهنشون دارن چی میشه؟؟؟ این همه فشاری که بابت این قضیه برای مادر و پدر و همسرت از لحاظ روحی پیش آوردی چی میشه؟؟؟
من: من با این باور که مهمترین رابطه ای که باید برام اهمیت داشته باشه رابطه من با خدا هست دیگه نظر و قضاوت و حس آدما برام باید کمرنگ و گمرنگ تر بشه و تأثیری روی حال درونی من نداشته باشه، منم نباید اونا رو قضاوت کنم و انتظار داشته باشم من و درک کنن و نسبت بمن حس خوبی داشته باشن اونا هم شرایط خودشون و گذروندن. با این دیدگاه، بعد از طلب بخشش ازشون دیگه نیازی نیست بخوای نظر مثبتشون و جلب کنی… چون بعضی از اونا کلا نقش خودشون و تو این ماجرا نادیده گرفتن و خودشون و میخوان قربانی نشون بدن و مظلوم نمایی کنن یا آدم خوبه نشون بدن و بعضیا نگاهی که بهم دارن اینه که خیلی بیشتر از تو میفهمیم چون تو اشتباه کردی… اما تو زندگیشون که نگاه میکنم میبینم این اولین اشتباهشون نبوده، و قبل از من از روشهای دیگه ای به این ناخواسته رسیدن ولی بازم فقط بقیه رو مقصر میدونن و خودشون و قربانی. و هیچ تغییر خاصی توی باورهای کلیشون هم نمیبینی و همون رفتار و همون حرفایی و میزنن که قبل از این اتفاق میزدن… بنابراین چرا باید نظرشون برای تو اهمیت داشته باشه و چرا باید انتظار داشته باشی تو رو درک کنن اونا حتی رفتار و باورهای اشتباه خودشون و نتونستن و نخواستن درک کنن پس انتظار بیجایی ازشون داری و از همه مهمتر اینکه وقتی خودت، من و بخشیده باشی و باور کنی خدا هم تو رو بخشیده آیا برات کافی نیست؟!!
ذهن: ” اونایی که من ومقصر میدونن و نمیبخشن چی؟؟”” این همه حرف و حدیث که پشت سرت زدن چی؟؟؟”
من: من پیش اونا به اشتباهم اقرار کردم، ازشون خواستم من و ببخشن و میدونن پیگیر احقاق پولشون هستیم، اونا جای من نبودن و حق دارن هر جوری که باور دارن قضاوت کنن و انتخاب کنن من و ببخشن با نبخشن…مهم اینه که من خودم و ببخشم و ایمان داشته باشم خدا من و میبخشه… و از طرفی منم نباید اونا رو قضاوت کنم و بخاطر نبخشیدنم ازشون دلخور باشم.. چرا که قانون میگه “هر کسی با باورهای خودش اتفاقات زندگیش و رقم میزنه،” و اینکه “نظر آدما هیچ تأثیری تو زندگی من نخواهد داشت” و “اهمیت دادن به قضاوت دیگران و بزرگ کردن آدما تو ذهنم دقیقا مصداق بارز شرک هست” که از خدا میخوام که من و ازش دور نگه داره.
چون ما انسانها موجودات فرکانسی هستیم و فقط و فقط با افکار و باورهامون شرایط “خودمون” و “فقط خودمون” و خلق میکنیم، آدمایی ک من راجع بهشون فکر میکنم خودشون توی مدار این شکست بودن، با بی ایمانی، افسردگی، شرک…
من به اونها ظلمی نکردم بلکه اونا با باورای خودشون به خودشون ظلم کردن، منم با افکار اشتباهم فقط به خودم ظلم کردم، ما با بی ایمانی، با ترس با افسردگی، با احساس گناه خودمون و در مداری قرار دادیم که بلا سرمون اومد
ذهن: چرا “من” آدمی بودم که این اتفاق و برای اونا رقم زده؟
من: سوالت از ریشه و اساس مشکل داره! چون تو فقط اتفاقات و برای خودت رقم زدی و اصلا نمیتونی برای دیگران چیزی و رقم بزنی!!
ولی اینکه ظاهر قضیه نشون میده که “تو” در مظان اتهام هستی و در کنار ناکامیهایی که برای خودت بوجود آوردی یسری آدما هم هستن که تو رو مسئول و بدهکار در این ماجرا میدونن اینه که: من خودم خواستم تا این حد هدایت بشم! سالهای بسیار بسیار زیادی از زندگیم و در بیخبری گذرونده بودم و باورهای اشتباه تثبیت شده زیاد و سنگینی و با خودم حمل میکردم که شاید نیاز به ضربه شدیدی داشت که اینا رو خورد کنه!!
چون “من” میخواستم با قوانین خالص جهان آشنا بشم و درکشون کنم، چون تلاشهای خودم برای پیدا کردن راه درست بدون تجربه ناخواسته هام میسر نشده بود و من هیچ الگویی از اونچیزی که میخواستم تو زندگیم ندیده بودم، اصلا خواسته هام برام خیلی ناواضح و مبهم بود، هیچ الگوی توحیدی نداشتم، و بدجوری در جهل بسر میبردم و فقط ناخواسته ای با این حجم عظیم میتونست این حجم از جهل من و بهم نشون بده و درس “روی آدما حساب نکن” و هزاران باور نجاتبخش و برام به وضوح کامل برسونه.
خداروشکر میکنم بخاطر وجود این سایت و این همه آگاهی و آموزشهای سرنوشت سازی که در اختیار داریم.
دوستتون دارم.
پایدار، خوش حال و سرافراز باشید.
باسلام خدمت دوست عزیز وهم فرکانسیم
خداوند رو شاکرم که درروز دوم ازسفرم این فایل بینظیر رو که چندروزه درگیرشم، میبینم و البته هدایت شدم به کامنت شما، اونچیزی که قلبم وقت خوندن کامنتتون بمن گفت براتون مینویسم:
قبل ازهرچیز تاکید میکنم لینک زیررو حتما تماشاکنید:
باورهایی که این فایل درشما ایجادمیکنه تاحدزیادی احساس گناه وعذاب وجدان رو درشما ازبین میبره.
abasmanesh.com
اونطور که من متوجه شدم، هنوزباورهای قدیمی شما درذهنتون درحال فعالیته، مثل حقالناس، رضایت دیگران، بخشیدن یابخشیده شدن و…
ببینید درجهانی که بافرکانسهای ماعمل میکنه چنین موضوعاتی عملا بی معناست.
باورکنید که شماهیچ قدرتی برای بدبخت کردن اون آدمهانداشتید وندارید. میتونید درمقابل اینها به آدمهایی هم فکرکنید که بهیچ وجه اون پیشنهاد مالی شمارو نپذیرفتن. وبراحتی پای باورهای درست خودشون موندن.
وخودماچقدر ازاین پیشنهادها بودکه ردکردیم در زندگی، وچندبارهم پذیرفتیم؟؟
ولی آیا اون آدم پیشنهاد دهنده مقصربود؟؟؟
قطعا خیر.
ما دعوتش روپذیرفتیم.
وقتی خداوند درقران صراحتا میفرماید، حتی شیطان هم مسوول اعمال شمانیست، وفقط یک دعوت کنندست. منه انسان که جای خود دارم. من چه قدرتی دارم که فردی رومجبوربه کاری کنم؟ من چه قدرتی دارم که بتونم سرنوشت کسی و تغییربدم؟ یاخوشبخت یابدبختشون کنم؟
شک نکنیداون افراد اون پول رو درهرصورت ازدست میدادن، چون این اتفاق با باورهایی که داشتن رقم خورده، پس درهرشکل طبق قوانین جزوی ازتجربشون میشد.
اصلا همینکه درمسیر پیشنهادشماقرار گرفتن ولبیک گفتن صددرصد انعکاسی ازباورهایی بوده که درذهن داشتن.
مگه ما میدونیم درذهن بقیه چی میگذره؟
وقتی خداوند همه گناهان رو وقتی ما پشیمان باشیم میبخشه، انسانها چکاره هستن که ماروببخشن یانبخشن؟
شما عذرخواهیت روکردی وعملتم حاکی ازندامت هست، وتمام.
دربند این نباشین که اونها چه نظری دارن نسبت بشما!
که اگر احساس خوبتون رو منوط به بخشیدنشون بکنید، سعادت دنیا وآخرتتون رو ازدست میدید.
و بقول قران فقط دارید بخودتون ستم میکنید.
چون احساس گناه وعذاب وجدان بدترین فرکانس رو درجهان داره.
باآرزوی بهترینها برای شما دوست خوبم.
سلامی پر از عشق به شما خواهر نازنینم که اینقدر ساده و در عین حال کامل و تاثیرگذار برام کامنت گذاشتی.
که قطعا باعث تثبیت باورهای درستی که بیان کردی، در ذهن من و باقی دوستانی که به این متن هدایت میشن خواهد شد.
بابت فایل پیشنهادی هم بینهایت ازت ممنون و سپاسگزارم.
امروز توی تمرین ستاره قطبیم از خداوند هدایتی و خواسته بودم که جوابش و از طریق شما دوست نازنینم با معرفی این فایل بهم هدیه کرد و قطعا مطمانم جوابم و در صحبتهای استاد
داخل این فایل پیدا میکنم. خدایا شکرت.
برات آرزوی تکامل و هدایت شدن لحظه به لحظه و رفتن به سمت مدارهای بالا و بالاتر رو دارم.
دوستون دارم.
مریم رجبی عزیزم 🌸
خواهرم نازنین عباس منشی من 🌺
خیلی خیلی خوب بود 👌
اشتراک این گفتگوی ذهنی با من و ما .
تحسین ت می کنم جسارت ت رو در پذیرش اشتباهات و باورهای محدودکننده 👏 این نقطه ی نقطه ی پرواز کردن رو در خودش داره همون طور که تو در حال تجربه ش هستی .
واقعا عالیه 👌👏
من همین چند روز پیش کاملا هدایتی داستان هدایت ت رو خوندم و الان با این نوشته ت رو به رو شدم .
باهات احساس نزدیکی داشتم .
احساس صمیمیت . و این باعث شد با عشق بخونم، باعث شدم ببینم موفقیت و پیشرفت ت در درک و اجرای قوانین الهی رو و انگار هی به خودم هم افتخار می کردم برای داشتن خواهر نازنینی مثل تو ☺️🙏
خدا رو شکر می کنم 🙏🌸
خدا رو شکر می کنم که روند جهان رو به پیشرفت و گسترش هست 🙏🌸
خدا رو شکر می کنم که این سیستم اینقدر دقیق و عالی عمل می کنه.🙏🌸
خدا رو شکر می کنم که با نجواهای ذهنی ت شریک شدم ، و فهمیدم که ما چقدر شبیه هم هستیم و چقدر این ذهن شبیه عمل می کنه در سرزنش ما ، در تخریب ما ، در حرکت دادن ما به سمت حس بد …
و خدا رو شکر می کنم که به قول استاد بیشتر دارم این بچه غول باهوش و قدرتمند و شیطون رو دارم می شناسم و حربه هاش رو فهمیدم و حتا می تونم اینطور مثل تو با صلح باهاش گفتگو داشته باشه باشم و متقاعد ش کنم .🙏🌸
و اما زمانی منطقی میشه و ساکت که الگو ببینه ، که افرادی رو شبیه اون باورهایی که داری بهش میگی رو ببینه تا باور کنه که هست و اینطور ه که تو داری میگی .
و این کلید مهمی هست .
که من هم خیلی زمان برد تا از لای آموزشهای استاد و دیدن زندگی عادی ش در زندگی در بهشت بهتر بفهمم م ش …
ما باید ذهن رو با دادن الگوها منطقی و ساکت کنیم تا با ما همراه بشه و رام .
خدا رو شکر که خدا قدرت کنترل ذهن رو هم خداوند در دستان ما قرار داده و ما باید این قدرت رو بیشتر و بیشتر بشناسیم و به کار ببندیم .🙏🌸
احساس م گفت برات بنویسم .و من هم نوشتم چون باور دارم نوشتن به خودم و به عزیزان کمک بزرگی می کنه در وضوح بیشتر و هدایت بهتر .
خدا رو شکر که به احساس م عمل کردم 🙏🌸
دوستت دارم جان ِ مریم 🙏
و بهت تبریک میگم 👏
و تحسین ت می کنم عزیزم 🌼🙏
جسارت و شجاعت و قدرت ت رو .
خداوند عاشق توست❤️
سلام نرگس عزیزم
چقدر با عشق برام نوشتی و چقدر احساسات خوبی و بهم انتقال دادی
چقدر این جملت و دوست داشتم: “خواهر نازنین عباس منشی من 🌺”
(چون خواهر ندارم این جملت بهم حس دلگرمی زیادی داد… )
وقتی به عنوان یکی از اعضا-واقعا صمیمی عباسمنشی-این جمله رو بشنوی خیلی حس عالی بهت دست میده خب!
ممنونم ازت
نرگس نازنیم نکته ای که در مورد الگو بهش اشاره کردی تو ذهنم چراغی روشن کرد تا برای ریشه کن کردن ته مونده های باورهای مخربم در مورد احساس گناه،
ازش به عنوان یه ابزار قویتر و برای مرحله آخر استفاده کنم.
واقعا کامنتت برام ارزشمنده و سپاسگزار خداوندم که حس خوب و راهکار عالی و از طریق خواهر نازنینی چون شما بمن هدیه داد.
آرزو میکنم هر لحظه آماده دریافت هدایتهای ناب الهی باشی و در حال رشد و تکامل و سرشار از حس خوشبختی و سعادت.
دوستون دارم.