«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 51
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم و خانم واقعاً شایسته و پرحوصله و پر انرژی
امروز میخوام دومین برگ از سفرنامه توحیدی ام را با دوستانم هم فرکانسی و همسفران جاده خوشبختی به اشتراک بگذارم.
دوستان عزیز مطالب آموزنده بسیار زیاده و منابع برای یادگیری بینهایت از لحظه به لحظه زندگی خودمان می توانیم درس های اموزنده یادبگیریم ولی نقش ما اینجاست که توی مدار باشیم یانه از این فایل عالی می آموزیم که هیچ چیز غیر خودما قدرتی روی زندگیمون نداره و بنظرم همون توحید یکتاپرستیه لازم نیست زیاد به خودمان سخت بگیریم فقط یک اصل وجود داره و اون هم تکیه بر نیروی رب.باور کنید انقدر مسائل توی زندگی منه که میتونه آدم را از هم بپاشونه و تا مرز خودکشی ببره ولی وقتی می بینم که این جهان وسیع و بیکران با این خدای قدرتمند و مهربان که اختیار همه چیز زندگی را به من داده چرا باید نگران باشم؟ وقتی می بینم که ذات این دنیا کن فیکون هست فقط باید باور کنم ،باور کنم تا توی یک لحظه کوتاه زندگیم از این ور به اون ور بشه و هر آنچه میخوام برام خلق بشه این سفرنامه هر روز این مسیر زیبا و هیجان انگیز را بع یاد من میاره وقتی فایل ها را گوش میدم وقتی کامنتها را میخوانم و بخصوص وقتی می نویسم و حس می کنم دوستانی نوشته های مرا می خوانند انگار انرژی در سرتاسر وجودم شعله می کشه و مثل پیشرانه ای مرا به جلو پرتاب می کنه .من هستم و یک خدا و جهانی پهناور دیگه هیچ کس و هیچ چیز وجود نداره همه فرشتگان و همه آدمها با کائناتش همه ایستادند که فرمان مرا بشوند کسی ب من دشمن نیست همه دوستدار و خاط
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی
باور اشتباه ظلم به دیگران از جایی نشأت میگیره که ما فکر کنیم کنترلی روی زندگی خودمون نداریم و ما مثل برگی در باد هستیم که هر کی میتونه ما رو به این ور و اون ور ببره. وقتی که خدا رو به عنوان تنها قدرت مطلق جهان هستی و تنها ربّ باور کنیم و به این باور برسیم که فقط خودمون سرنوشت خودمون رو تعیین میکنیم، و هیچ کس کوچکترین تأثیری تو زندگی مون نداره، اون موقع دیگه دنبال مقصر اتفاقات زندگی مون در بیرون از خودمون نمیگیردیم، و نمیگیم کسی بهمون ظلم کرده. ظلم رو باور داشتن یعنی شرک و قدرت دادن به کسی یا چیزی که هیچ گونه تأثیری نمیتونه داشته باشه، و فقط ما با تصورات غلط و باورهای سمی ای که تو ذهن مون ساختیم بهش اجازه دخالت تو زندگی مون رو دادیم. در حالی که اگه توحید رو باور داشته باشیم، نتیجش میشه ایمان، شجاعت و نترسیدن از هر گونه قدرت پوشالی که انسان ها برای بعضی افراد یا چیزها قائل شدن.
اینکه ما فکر کنیم با بدی به دیگران در حقشون ظلم کردیم هم باور مخرب دیگه ای هستش که واقعا ما رو از خوشبختی و تجربه زندگی آرامش بخش دور میکنه. قطعا اگه کسی توسط ما هم اتفاقی براش افتاده، این هم نتیجه فرکانس های خودش بوده که دچار اون مسئله شده، ولی این به این معنی نیست که ما به دیگران آسیب برسونیم و بگیم که اونا مشکل خودشونه، و باید خودشون رو از آسیب های ما دور کنند. بلکه این موضوع از اساس غلطه، و کسی که با خودش در صلح نیست و سعی به آسیب رسوندن به دیگران میکنه داره خودش از مسیر درست خارج میشه و به قول قرآن داره به خودش ظلم میکنه و همه اون فرکانس های ناسالم به خودش برمیگرده و هزاران دردسر و بدبختی برای خودش پیش میاد. مثل هزاران جنایت کاری که در طول تاریخ بودن که نتیجه کارهاشون به خودشون برگشته. و تازه وقتی از دید وسیع تر به جهان هستی نگاه کنیم و موضوع معاد رو بهش توجه کنیم میفهمیم که حتی اگه کسی تو این دنیا جان فرد دیگه ای رو هم بگیره باز هم اتفاق خاصی برای فردی که جان خودش رو از دست داده نیفتاده، چون این زندگی دنیایی در مقابل ابدیتی که توش قرار داریم هیچی نیست و زندگی ابدی تازه بعد از مرگ شروع میشه. و به قول استاد همه این مسائل از جایی شروع میشه که ما مفهوم قیامت و دنیای بعد از مرگ رو فراموش میکنیم و فکر میکنیم که کل زندگی فقط همین دنیاست.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.
🍃چهل و سومین برگ از سفرنامه من
به نام یگانه آمرزنده مهربان؛
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوستداشتنی و تمام دوستان عزیز و نازنینم در این خانواده صمیمی و تحسین برانگیز✨
بعد از گوش دادن این فایل، یاد دومین روز از سفرنامهام افتادم که چه انقلابی در من رخ داده بود و فقط با قلبم بود که میتوانستم بنویسم و نه با ذهن یا حتی فکر کردن بر کلمهای از آن کامنت!! حقیقتا استارت این تحوّل را خدای درونم زد و تا اینجا هر روز با من بود حتی روزهایی که شاید میزدم جاده خاکی، باز به من آلارم میداد و سپاسگزار خداوندی هستم که به من رحم کرد و دوباره مرا به مسیر اصلی و لذت و احساس خوب باز گرداند دقیقا طبق همان قرار نانوشته اما واضحی که هرروز در گوشم زمزمه میکند در هر قدم کنار تو هستم و آسانکنندهی کارهایت میشوم فقط: تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس/ خود ره بگوید که چون باید کرد… و چه زیبا دوباره هدایت شدم به کامنت دومین روز از سفرنامه، به شخصه عاشقق کامنتهای روزهای اول سفرنامهام هستم که با بیتجربگی اما با اطمینان حرکت میکردم، و نیرویی خالص و قدرتمند در درونم (که باور دارم خداوند بود) قلم بر دست میگرفت و سکان دار کشتیام میشد. دوست دارم بخش هایی از آن کامنت را به عنوان چهل و سومین برگ از سفرنامه بنویسم…
” زیبایی زندگی زمانی آغاز میشود که در مییابی، خالق تکاتک ثانیههای زندگیات خودت هستی. آنجایی که تو هستی و خدایت، تو هستی و ایدههایت، تو هستی و رویاهایت، آرزوهایت… آرزوهایی که نومید از رسیدن به آنها بودی و میپنداشتی دیگران مانع حرکت تو به سمت آنها میشوند. اما حالا دیگر میدانی که حتی نزدیکترین عضو خانوادهات هم نمیتواند مانع حرکت تو، رسیدن تو و بدست آوردن آنچه دوست میداری شود!! چراکه ایندفعه از فرکانسی بودن این جهان میشنوی، از سیستمی بودن خداوند، و مدارهای متعددی که خودِ انسانها انتخاب میکنند که به سمت کدامیکی از آن حرکت کنند.
این جهان و نتیجه زندگی تو از آن، به تو میفهماند که فقط تویی که خالق زندگیات هستی! هیچکس دیگری بر سرنوشتت و مسیری که در آن حرکت میکنی تأثیری ندارد و هرکس فقط و فقط نتیجهٔ آنچه که میفرسته را تجربه میکند.
پس بدیهی میشود که نه دعای خیر دیگری و نه نفرین آنها هیچکدام بر تو و زندگیات تأثیری نخواهند گذاشت؛ مگر تو به آنها اجازه و قدرت دهی.
که اگر اینگونه باشد، تو بر خودت ظالم میشوی!
حقیقت این است که تا فرکانس قربانی و مظلوم بودنی از تو ارسال نشود، هیچ ظالمی در دنیای تو پدیدار نخواهد شد. این تو هستی که ظالم را برای خودت خلق میکنی! از آگاهیهایی که همواره در حال کسب کردنی کمک بگیر، بر خودت، ذهنت و قدرت خداگونهای که در اعماق وجود توست مسلط شو تا در مدارهای پست حضور پیدا نکنی.
دعاهای خیر تو به خودت باز میگردند همانگونه که دعاهای شرّ تو… آگاه باش که قدرت و توانایی تغییر زندگی یا سرنوشت دیگری را نداری و به خودت و ساختن زندگیات بازگرد، به اتصال دوبارهات با انرژی منشأ این جهان…
تو همانقدر به معبودت نزدیکی که پیامبران قبل از تو نیز بودهاند. پس با او راحت و صمیمی باش که خداوند توبهپذیر و مهربان است. صدایت را میشنود، تو را میبیند و حتی یکلحظه تو را رها نمیکند همانطور که قبلا نکرده… خود را بشوی از آنچه انجام دادی و دوباره دستانت را در دستان پر نعمت و رحمتش قرار بده تا پروازت دهد به سمت آرزوها و رویاهایت؛
/که او برای هرکدام از ما کافیست./
و به یاد داشته باش،، تو مسئول تمام آنچه که انجام میدهی هستی. مسئول هرآنچه که به آن فکر میکنی، تایید میکنی و به آن قدرت میدهی. حرکت کن و به الله توکل کن، ایمان در حرکت تو صدها برابر بهتر از شرکِ حرکت نکردنت است که اگر این دنیا به دستانت آباد نشود، امیدی به آبادی دنیای دیگرت نخواهد بود!!
_با عشق، زینب:)💕🦋✨ “
سلام قشنگا،اومدم ردپای روز دوم رو بذارم،من این فایل رو گوش دادم و یادداشت برداری کردم و درآخر به بررسی خودم پرداختم و از خودم پرسیدم:آیا من دارم به خودم ظلم میکنم؟جواب این بود که:فکر نمیکنم چون من تازه مهاجرت کردم(از خونه ی پدرم اومدم بیرون و من و شوهرم توی یک محله ی دیگه توی یک خونه ای که بزرگتر از جای قبلی هست زندگی میکنیم و در واقع یکی از خونه ها ی پدر شوهرم هست که داده ما زندگی کنیم) و اینکه قصد دارم مهاجرت کنم و از این کشور برم،فقط پاسپورت و شرایط مالیشو ندارم و اینکه برای چشم زخم دارم سعی میکنم(بیشتر از ۶ ماهه) که به چشم زخم اعتقاد نداشته باشم و همیشه اینو میگم:تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمیفته و اینکه خواستم نشانه هایی که از دیشب تا این لحظه دریافت کردم رو بگم:اینکه من دیشب بخاطر بی پولیمون خیلی ناراحت بودم و گریه کردم ولی دیروز چند فایل از استاد گوش کرده بودم یکی گفتگو با دوستان فکر میکنم قسمت ۲۳ بود که سحر و رزا صحبت کردند این گفتگو رو حداقل سه بار گوش دادم و واقعا چندبار باهاش گریه کردم،داشتم میگفتم داشتم گریه میکردم و شوهرم اومد و باهام صحبت کرد که همه چی بهتر میشه و اینکه آروم باشم و سعی کردم بهتر باشم و شوهرم با پول کمی که داشتیم رفت برای پسرمون شیرخشک بخره من این اومد تو ذهنم که نباید حالم بده باشه وگرنه اتفاقات بدی میفته برای همین اشکامو پاک کردم و فایل آگاهی های دوره ی دوازده قدم،قدم یک رو پلی کردم و شروع کردم به گوش دادن و ظرف شستن و همینطور داشتم گوش میدادم دیدم شوهرم اومد و بجز شیرخشک چند وسیله ی دیگه رو هم که لازم داشتیم خریده بود و بهم گفت چشماتو ببند و بعد که باز کردم دیدم خوراکی موردعلاقمو خریده گفتم پول از کجا گفت کارتی که (مال پسرمون هست و دولت ماهانه ی مبلغ کمی پول واریز میکنه براش) مال پسرمون هست رو رفتم موجودی گرفتم ۳۰۰ هزار تومن پول توش بود! (این در حالی بود که دوماه پشت سره هم من هی میرفتم کارت میکشیدم ولی هیچ پولی به این کارت واریز نمیشد)گفتم خدایا شکرت و همو بغل کردیم و تو دلم گفتم این نشونست🥰 و اینکه من دیروز تصمیم گرفتم که (تصمیم گیری به روش استاد که فایل دارن در موردش) برم کار کنم برای اینکه تکاملم رو طی کنم و زودتر رشد کنم مخصوصا وقتی حرفهای رزا جان رو شنیدم تصمیمم قطعی تر شد و امروز میخواستم برم دنبال کار شوهرم گفت فردا برم چون امروز تعطیله گفتم ن امروز میرم خلاصه قبل از اینکه راه بیفتم گفتم خدایا من به تو توکل میکنم تو منو هدایت کن و راه رو بهم نشون بده و کمکم کن منو به بهترین کار و نزدیکترین جا به خونم و به بهترین رییس هدایت کن گفتم آمین و راه افتادم،داشتم میرفتم ی حسی بهم گفت از اون خیابون برو ولی مغزم میگفت ن از اونجا نرو اونجا خطرناکه الان ظهره ممکنه خلوت باشه با خودم گفتم من از خدا هدایت خواستم پس باید به هدایتش گوش بدم به ترسم غلبه کردم و رفتم توی همون خیابون دیدم شلوغه همینجوری کم کم رفتم و دیدم ی کلوچه فروشی هست و نوشته که به دوکارگر ساده ی خانم نیازمندیم،شمارشو برداشتم و رفتم تو و در زدم گفتم شما همکار میخواید؟ی خانم اومد و سرتاپامو نگاه کرد(لباس مجلسی پوشیده بودمو کاملا خوشتیپ) و گفت رییس اینجا نیست شنبه بیاید،اومدم خونه و زنگ زدم جواب نداد پیام دادم که شما کارگر میخواید بعد از نیم ساعت یا یک ساعت خودش زنگ زد و صحبت کردیم و قرار شد من از فردا برم سره کار،دقیقا کاری که میخواستم:یک شیفت با حقوق پایه ۷۰۰ هزار تومن،مربوط به یکی از علاقه هام(آشپزی)هست و محل کارمم به خونم نزدیک هست و ی خیابون فاصله داره ینی فوقش ی رب بیست دقیقه پیاده میشه رسید،فردا قراره اولین روز کاریم باشه،نجواهای شیطان هست ولی من دیروز اهرم رنج و لذت نوشتم و امروز هم دوباره میخونمش،خداوندا ازت سپاسگزارم،تو رب منی تو هدایتگر منی ازت سپاسگزارم
سلام به همه رهروان حقیقت
این کامنت روبه عنوان دومین روز از سفرنامم مینویسم تا بعدا اگه بیشتررشد کردم وسطحم بالاتر رفت یادم بمونه بخاطر چ مسیری بود و دستاورداشو بی ارزش نشمرم…
این فایل و کامنت یکی ازدوستا خیلی بهم کمک کرد تا جواب درخواستیکه خیلی وقته ازخدا دارمشو بیابم،اونم این بود که من بخاطر مادرم که توی یه شرایط روحی وافسردگی سختی بود خیلی اذیت میشدم…همش ازخدا میخواستم یه کمکی کنه تا یا بتونم تو حال اون تاثیری بزارم یا کمک کنه بتونم دیدگاهم قوی تربشه و احساس گناه نکنم و حال اون رومن تاثیر منفی نزاره…که به این نتیجه رسیدم مادرم خوودش این شرایط رو برای خودش پیش اورده وگرنه مثل مادر اون دوستی که کامنت گذاشته بودن که هرگز قبول نکردن که قربانی باشن میتونست حالش خیلی ازاینها بهترباشه،واینکه من هم هیچ قدرتی دربهترکردن حال اون ندارم،بالعکس اینکه میتونه انرژیمو بیشتروبیشتر بگیره…
بسم الله الرحمن الرحیم
روز ب روز احساس میکنم دارم بیشتر تو سفرم عمیق میشم سفر من ب منِ من
حالا میفهمم ریشه های ظلم ریشه های شرک در وجودم رو روز دوم سفرم با سوره منافقون هماهنگ بودم منافقون کسانی هستند ک تظاهر میکنند در باطن قبول ندارند ربوبیت خدا رو کسانی هستند ک در باطن قبول ندارند عدالت خدارو.
من در این لحظه در این دسته ام
سخته تغییر اما باید سپرد
در اخر این سوره میگ اگ میخای درمان شی باید بسپاری ب خودش
باید تمام داوری ها و نتایج زندگیت رو بسپاری بهش
این روز دوم سفرم هست دارم میام بالا خدا توفیق بدهد تا لحظه اخر و تا روز اخر این سفر با اصل جهان هستی هماهنگ باشم
دنیا محل گذره اما باید کنه هارو کند نباید بذاری بدی ها ازت تغذیه کنند
دود کنه هست داره از خوبیای تو تغذیه میکنه داره خوبیاتو میگیره و بهت بدی میده
نفست خیلی باهوشه یجوری تورو میبره سمتی ک خودش میخای ک کاملا راضی باشی و بخاطرت لذتش چاره ای برای ن گفتن بهش نداشته باشی
حالا باید چ کرد؟
من اینجام خدا دستمو بگیر من امادم اما شجاعتم کافی نیست من زندگیمو ب تو میسپرم من محتاجم از هر خیری ک از تو ب من برسه
من امادم برای دریافت هر خیری ک از تو ب من برسه
دیدگاه من اینه که این بیشترین هماهنگی رو با ذات من داره و به نظرم وقتی تو ی مسیری میفتی اگه اسمشو بذاریم بیداری همه چیز هماهنگه ینی کوچکترین بی نظمی وجود نداره حتی آیات قرانم نیاز به تحقیق بیشتر شاید نباشه طبق نظری که استاد عباسمنش میگن میخام همینجوری قبول نکنید همینجوری قبول نمی کنیم میگم چیزی خلاف آگاهی و بیداری بود اون موقع اگه نا هماهنگی بود میرفتیم تحقیق بیشتر
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و دوستان هم فرکانسی
روز ۴۳ سفرنامه، خدایا شکرت
اگر اشتباه نکنم این فایل رو توی فصل اول هم گوش کرده بودم و کامنتم رو ثبت کردم
چقدر اونموقع بعد از گوش کردن این فایل بیشتر مطمئن شدم که ما خالق ۱۰۰٪ زندگیمون هستیم و هیییچکس نمیتونه در حق ما ظلم کنه یا آسیبی به ما بزنه و این ماییم که با افکار و باورهای خودمون داریم به خودمون ظلم میکنیم
بیشتر و بیشتر این باور در من تقویت شد که تا همینجا هم این زندگی رو من با باورهای خودم ساختم و از این به بعد هم همینه، حتی قوی تر
خدایا شکرت که ما خالق زندگی خودمون هستیم
خدایا شکررررت
عاشقتونم
در پناه حق
با نام ویاد خالق مهربانی ها
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان بانوی دوست داشتنی
وسلامی خدمت تمامی خانواده صمیمی عباسمنش
من از دیروز به این سفر زیبا و سرشار از آگاهی وعشق ولذت دعوت شدم
باورش برای خودم بسیار سخت است که بگویم این فایل را چندین بار قبلا گوش کرده بودم وحتی طبق عادت نت برداری هم کرده بودم ودر سیستمم ذخیره داشتم
اما امروز که به عنوان یک همسفر یک بار دیگر با یک نگاه دیگر فایل رو گوش دادم و نکته هایی رو از توش در آوردم که انگار برای اولین بار بود که توی عمرم داشتم میشنیدم
خدااااای من اصلا باورم نمیشه استاد از کلمه کلمه حرفهاتون میشه کتابها نوشت
میشه با انجام این آگاهی ها یک جهانی جدید رو پایه گذاری کرد
من به خودم قول دادم که از این لحظه به بعد تمامی گفته هاتون رو با تمامی وجودم وبا عمق جانم بشنوم وتمام تلاشم رو انجام بدم تا بتونم بزرگترین شرک وجودم رو پاک کنم وایمانم رو نه ایمان حرفی بلکه ایمان عملی ام رو به خودم نشون بدم وتاثیرات شگفت انگیز تری رو در ذندگیم تجربه کنم
از این که چقدر در زندگی بخاطر دیگران به خودم ظلم کردم وچگونه در طی سالهای متوالی خودم رو نادیده گرفتم از خودم عذر خواهی میکنم
از این لحظه با عهدی که با خودم بستم ومیدونم که با هدایتهای واضع وروشن خداوندم هر روز مسیرهای هموارتری قرار میگیرم
وزندگی رو جور دیگری با عشق وارامش بیشتری تجربه خواهم کرد استاد عزیزیم وخانم شایسته مهربانم سپاسگزار حضور ارزشمندتون در زندگیم هستم
وبسیار سپاسگزار خداوندی که هر لحظه منو بیشتر در مسیر نور و روشنایی وعشق قرار میده
خداوندا من روح وجسم وذهنم را خالی از هر اندیشه ای به دستان توانمند خودت میسپارم
خداوندا مرا در هر لحظه به سوی بهترینهای جهانت هدایت کن که تو پاکی وخدایی
آااااااااااااااااااااامییییین
سلام بر استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمام دوستان بی نظیرم🌹
رد پا امروزم به امید الله مهربانم به جا میزارم :
من فکر میکنم در هر لحظه تنها خودم هستم با اصلم و یک جهانی که به اذن الله گوش به فرمان من هست که من با پیام هایی که در هر لحظه می فرستم این جهان همون شکلی میشه مثل اینه عمل میکنه من اگر پیامی بفرستم که مفهومش، اصلش ثروت آرامش نعمت و احساس خوب باشد اون پیام منو تبدیل میکند به شرایط ،آدمها،و موقعیتهایی که هم سنگ با پیام من هستند ،پس من اگر خیر بخواهم و دعای خیر کنم بدون استثنا این پیام که اصلش خیر و سلامتی و شادی و خوشبختی است تبدیل میشودبه خیر و به خود من برمیگردد و اگر شر بخواهم فرقی نمیکند باز هم پیام ترجمه شده و به خود من بر میگردد اصلا کسی دیگری وجود ندارد ،چون هر کسی جهان مجزا به خودش را دارد پس هر کس نتیجه اعمال خودش را میبیند (به اندازه ذره ای خیر کند خیر میبیند،به اندازه ی ذره ای شر کند شر میبیند)یا(خداوند به امور ما آگاه است اگر اندازه دانه خردل در دل سنگ باشد)حالا ببینیم که ما با چه سیستم دقیق و بی نظیری رو به رو هستیم آیا منطقی است که این سیستم فوق العاده دقیق بیاد نتیجه افکار و فرکانس من رو برای دیگری اعمال کند 🧐🧐
یا من پیام سلامتی بدهم و اآینه جهان به من پاسخ مریضی بدهد ؟؟؟؟
چه آینه ای هست در جهان که من برم جلوش ولی پدرم رو نشون بده یا دوستمو یا همسرمو چقدر عجیب میشه پس :::خیلی منطقی هست که من نتیجه فرکانس های خودمو بگیرم و دیگران هم نتایج فرکانس های خودشون رو .
خدایا ازت ممنونم برای این همه قدرتت ،عظمتت،و قوانین کاملا عادلانه ات 😍😍😍
میدونین من با گوش دادن به این فایل و آیات قرآن فهمیدم که خداوند میخواد بهم اینو بگه :::
در هرلحظه تنها و تنها من هستم با معبودم و کسی دیگر و چیزی دیگری وجود ندارد(،اصلا نیازی به کسی دیگه و چیزی دیگه هم نیست خداوند همه چیز است همه چیز و خدا برای من کافیست❤️) که بخواهد واسطه شود و یا مانع شود یا اختلال ایجاد کند ،حتی در مسئله تهمت و غیبت هم میخواد اینو به من بگه که تنها و تنها روی خودت تمرکز کن که چیزی دیگری وجود ندارد و این تویی که میتوانی با فرکانسهایی که میفرستی وارد جریانی از ثروت ها ،فراوانی ها،نعمتها،آزادی ها شوی ویا خودت را ببری به جایی که جریانی از بدبختی ،بیماری ،درد و رنج هستش.
من در هر لحظه دارم خودم انتخاب میکنم که جواب دعوتنانه خدا رو بدم و یا دعوتنامه شیطان رو بپذیرم ،خداوند منو دعوت میکنه به هر انچیزی که نیاز دارم و حقم هست و لیاقتمه ثروتها نعمتها رهایی ها آسانی ها و من چی میخوام جز این چیزهاااااااا
و شیطان که هیچ قدرتی و آگاهی نداره و فقط گولمون میزنه و محدودمون میکنه که از جریان ثروتهااااا جا بمونیم چون اون خوب قوانین میدونه که ما در هر لحظه با فرکانسمون با احساسمون داریم زندگیمونو خلق میکنیم و میخواد ما رو با ترسها و نگرانی ها و حال بد مشغول کنه و در این لحظات چه پیامی رو من به جهان میفرستم آیا چیزی جز رنج ،ترس ،نگرانی بیشتر است و حالا نقطه دردناک مسئله اینجاست که حتی شیطان هم بیزاره از کسانی که برای خداوند شریک قائل میشن و قدرت خداوند ،عظمت او ،دعوت خداوند رو نمیبین و جایی دیگه دارن دنبال خوشبختی میگردند.
پس من فقط هستم با خداوندم با یک سیستم فوقالعاده هوشمند که هرجور بخوام به همون شکل فرمانبردارم میشود البته این یک باور خیلی قوی که من دارم سعی میکنم درکش کنم و البته که خداوند تنها سرپرست من و بهترین یاری دهنده است.
من کسی رو برای خودم بت کرده بودم و لحظه به لحظه اونو روزی رسان خودم میدونستم و هر لحظه جوری رفتار میکردم که تاییدشو بگیرم و تا حقوق بیشتری به ما بدهد و چه روزگار بدی برای خودم ساختم ،یک روز تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به یک شهر دیگه تنها دلیل و منطقی هم که برای خودم داشتم توحید بود که جدا بشم از اون شرایط و برم شهر دیگه و فقط وفقط خدا رو بپرستم و خودمو نجات بدم از شرک که مساویست با نابودی،الان چند ماهه که مهاجرت کردم و خداوند خیلی یاریم کرده هنوز از لحاظ مالی خیلی پیشرفت نداشته ام (در شغل قبلی خیلی وضعمون عالی بود و هرکسی میشنید که میخوایم بریم یه شهر دیگه اول خوشحال میشد بعدش میگفت حالا چه شغلی ما میگفتیم نمیدونیم اونا فقط میگفتن دیونه شدین ،یعنی چی،چرا خوب نونتون کمه آبتون کمه، ولی فقط ما تو دلمون میدونستیم که همه چیزمون کمه!!! که دیگه حالمون از شرک بهم میخوره و الان هم شکر الله یکتا الان شوهرم داره توی اسنپ کار میکنه و راضیم و میدونم خداوند یاریمون میکنه در این شهر که هیچ کس و هیچ چیزی برامون آشنا نیست،ولی حالمون خیلی خوبه ،هر روز روی خودمون کار میکنیم ،توکل بر خدا ایشاا یه روز میام و از نتایج مالی بزرگم که به خاطر توحید گرفتم براتون مینویسم و الان حالمون خوبه و میدونم تا زمانیکه ادامه بدم و روی خودم کار کنم هر روز پیشرفت میکنم و هدایت میشم .
خداروشکر میکنم که امروزم متعهد بودم و هدایتم کرد و برای همه آرزوی خوشبختی و سعادت میکنم ❤️❤️❤️❤️