آزمون ارزیابی احساس لیاقت


قبل از شروع آزمون ” ارزیابی احساس لیاقت درونی”، متن زیر را با دقت مطالعه کنید.

هدف این آزمون، آگاه شدن از میزان احساس لیاقت و خود ارزشمندی درونی‌ات است. لازمه رسیدن به این آگاهی این است که:

سوالات را با دقت مطالعه کنی، در حین این کار مکث کنی و به مفهوم سوال فکر کنی. در زمان پاسخ به سوالات با خودت رو راست باش و صادقانه از بین گزینه‌های هر سوال، نزدیک‌ترین جواب به شرایط فعلی‌ات را انتخاب کن.

در پایان آزمون با توجه به پاسخ‌های شما، یک نتیجه‌گیری و راهنمایی کلی درباره سطح ” احساس لیاقت و خود ارزشمندی درونی شما “، به شما نمایش داده می‌شود. برای همین مهم است که صادقانه و با دقت به سوالات آزمون پاسخ دهی.

197 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «دریا» در این صفحه: 1
  1. -
    دریا گفته:
    مدت عضویت: 836 روز

    من الان تست دادم توی‌دوره احساس لیاقت

    متوسط رو‌ب‌پایین بودم و باید روی احساس لیاقتم کار کنم

    درست گفت من توی‌کارم عالی ام اما شک‌دارم بهش

    من بسیار‌ زیبا هستم اما وقتی کسی تعریف میکنه ازم میگم‌دروغ‌میگه

    وقتی اشپزی‌میکنم منتظرم بقیه بگن خوب‌شده از ترس اینکه غذام بد بشه نمیپختم

    از ترس اینکه خاستگارم بدونه مثلا انگشتم ایرادی‌داره میخاستم نیاد یا نمیرفتم تو‌رابطه اخساس لیاقتم خیلی پایینه

    من یادمه پسری بسیار خوش قیافه ب من علاقمند شد گفت ازدواج کنیم بعد من از دور بهش نگاه کردم و تو دلم گفتم این چرا باید بیاد منو بگیره این میتونه یا یکی بهتر باشه خیلی خودمو پایین میدیدم انقدری ک اصلا باورم نمیشه

    من وقتی حرفی میزدم و‌کسی حرفمو قبول میکرد خیلی تعجب میکردم میگفتم مگه نظر من مهم بود خیلی واقعا من روی احساس لیاقتم باید کار کنم و نمیدونم چرا تا الان دوره را شروعش نکردم هنوز من باید هر چه سریعتر‌اقدام‌کنم وجود ارزشمند خودمو کشف کنم اینا رو‌نوشتم ک رد پایی بمونه ازم

    خدای بزرگم لطفا کمکم کن من هر چه سریعتر تو هفته جدید دوره رو‌تهیه کنم و بهم قدرت درکش رو‌بده من رو‌توی مدارش قرار‌بده

    یادمه رفتم کیش سفر توی یک مغازه پسره صاحب مغازه خیلی ازم تعریف تمجید کرد گفت ازت خوشم اومده و اشنا بشیم من با تعجب گفتم از من؟؟

    اینجا ک خیلی دخترای عالی هستن چرا همه ب من گیر دادن دو روزه اومدم بهم گفت تو فقط اعتماد ب نفس نداری حیف و با تاسف گفت و سرشو انداخت پایین من اون روز نفهمیدما الان یادم اومد من خیلی موردهای خوبمو رد کردم چون فکر‌میکردم اگر‌خود واقعیم‌و‌ببینن منو‌نمیخان الانم همین طورم میترسم ک ب اقایی ک بهم علاقمنده بگم بیا خونمون خاستگاری چون میگم توی روستاییم و بی کلاسه و هزارتا فکز دیگه درصوزتیکه چند روز پیش دختر همسایمون با یه پزشک ازدواج کرد

    من فهمیدم توی احساس ارزشمندی بسیار داغونم ناراحتم شدم راستش اما برای قدم اول خوبه همین رنج باعث میشه من برم سریعتر شروع کنم خودمو از نو بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: