سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 2

دنیای دیزنی، دنیایی زیبا و متفاوت است.

قدم که در دنیایش گذاشتم، با حجم وسیعی از انرژی مثبت و خالص احاطه شدم که حاصل تحقق رویای مردی است که روزی تصمیم می گیرد خودش را باور  و تمام زندگی‌اش را صرف آن نماید.

به نظرت این شگفت انگیز نیست که چطور یک نفر با تحقق رویایش نه تنها دنیای  خودش، بلکه دنیای هزاران نفر دیگر را نیز متحول می‌کند:

دنیای هزاران دختر بچه‌ای که بارها با داستان‌های دیزنی، رویای خود را یافته اند. رویای که در آن:

خودش را به شجاعی مریدا، زیبایی سیندرلا، مهربانی و عشق سفید برفی و جسارت و جرات مولان می یابد و حالا امروز با شور و شوقی سوزان به دیزنی لند آمده تا  خودش درون این ماجرا کنار شخصیت محبوبش بایستد. داخل قصرها و مکان‌های مورد علاقه‌اش قدم می زند و در تمام این مدت، حتی لحظه‌ای لبخند از لبش برداشته نمی‌شود. گویی به بهشت آمده است!

روزانه هزاران نفر با ورود به دنیای والت دیزنی، همه‌ی حاشیه‌های زندگی را فراموش و با کودک درونشان که آنها را وادار به تجربه این همه لذت، شادی و هیجان می‌کند، یکی شده و خودِ واقعی‌شان را تجربه می‌کنند. شاید هم درون این ماجرا  دوباره رؤیایی را به یاد آورند که مدتها آن را فراموش کرده بودند.

این رویای والت دیزنی برای این دنیا بود و چه فضای وسیعی برای شاد نمودن این همه آدم از کودک و پیر و جوان، در سراسر جهان، مهیا و چه ثروتی را در جهان به جریان انداخته!

از هزاران نفری که هر روزه از سراسر جهان برای بازدید می‌آیند و رونقی که به سیستم حمل و نقل جهان، هتل‌هایی که در آن‌ها اقامت می‌کنند، رستوران‌هایی که در آن غذا می‌خوردند، خریدهایی که انجام می‌دهند.  خدا می‌داند چقدر آدم، با مشاهده رویای محقق شده والت دیزنی، این امید و ایمان در دلشان زنده می‌شود که:

من هم می‌توانم… بگذار انجامش دهم… بگذار امتحانش کنم… و بعد یک  مسیر جدید برای پیشرفت جنبه‌ای دیگر از جهان، دوباره آغاز می‌شود.

می‌بینی چگونه یک فرد با تحقق رویایش، چه حرکت و خط سیر تمام نشدی ای برای پیشرفت، در جهان به گردش در می‌آورد؟!!

این قدرتی است که یک رؤیا همیشه در خودش دارد و فریاد می زند که: “اگر رؤیایی داری، حتماً امتحانش کن تا هدایت شوی!!!”

سید حسین عباس منش


نکته مهم!!!

با توجه به محتوای این برنامه، این فایل فقط به صورت تصویری می باشد.


برای دیدن سایر قسمت‌های سریال تمرکز بر نکات مثبت‌، کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 2
    248MB
    55 دقیقه
  • دانلود با کیفت HD
    823MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

506 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدرضا باتقوی_1381» در این صفحه: 1
  1. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    استاد از اونجایی که دیزنی لند یه جورایی شهر بازی حساب میشه منم میخوام داستان شهر بازی رفتن امشبمون رو بگم اینجا و رو شادیا و قشنگیا تمرکز کنیم (:

    (و بچه ها الان که به ذهنم اومد نوشتن این ها بجز کمک به تمرکز رو نکات مثبت بهمون، جاهای قشنگ جهان رو هم معرفی میکنه و از اون جایی هم که فقط نکات مثبتشو میگیم ،”فقططط” باور خوب ساخته میشه درباره اونجا و اونی که این متن رو خونده و میره اونجا یه تجربه لذت بخش داره! در کل که به شما هم پیشنهاد میکنم بنویسید مهم نیست که چقدر جایی که رفتین خفن و بزرگ و … بوده یا نبوده! اگه اینکارو کردین نمیدونم چطور ولی منو یه جوری با خبر کنید با کلی ذوق و عشق و لذت میخونم داستاناتونو (: )

    و بنظرم باز هم رفتن به این جای زیبا و لذت بردن ازش نتیجه ماندن بیشتر در حس خوب بود ! (:

    ما رفتیم شهر بازی رنگین کمون به همراه مادرم ، توی قم که فکنم فان ترین جای شهرمون باشه نکته جالب اینکه که قیمت ها خیلییی ارزون بود و با مبلغ واقعا پایینی کلی میشد لذت برد و کلی هم آدم اومده بودن و استفاده از وسایلاش کارتی بود ، به این صورت که باید کارت میخریدی و به مقداری که میخوای شارژ میکنی، و حالا هر وسیله یه مقدار مشخصی از شارژ کارتت رو استفاده میکنه، و نکته جالب که احترام به مشتری این مجموعه رو نشون میده اینه که (راستی خرید کارت هم یه پولی باید بدی) وقتی دیگه کارتت رو نخواستی میتونی پس بدیش و پولشو بهت بر میگردونن! خب بریم سراغ اتفاقات قشنگی که افتاد

    ۱-اول یه مینی سینما ۶ بعدی رفتیم ،که ۴ نفر جا داشت و من به همراه ۲ تا دختربچه ۱۰ ساله رفتم (نکته جالبی که بود اینه که ۸ تا فیلم مختلف میتونستی ببینی بعد تو ذهنم من ۳ تارو انتخاب کردم و داشتم میگفتم یه جوری باید از این ۳ تا برای این بچه ها تعریف کنم و پیشنهاد بدم که اینارو انتخاب کنن ، برام یه جور حالت این بود انگار محصولمو میخوام معرفی کنم xD “یاد فیلم jobs۲۰۱۳ افتادم که تحت تاثیر همون من نگاهم به تبلیغ محصولم عوض شد و کلی ایده گرفتم!”و دقیقا وقتی از مادرشون پرسیدم بچه هاتون کدومارو انتخاب کردن؟، یکی از همون ۳ تارو گفتن که منم گفتم خوبه همینو میبینم) ، و راستی بیرون سینما یه صفحه نمایش بود که افرادی که داخل بودن رو نشون میداد که واکنش هاشون دیده بشه و میتونستی فیلم بگیری و من هم داشتم سعی میکردم فیگور اوت کنم که دوربین کجاست که وقتی تو هستم دست تکون بدم بهش و اینا، بعد رفتیم تو و حالا اینم بگم من هر چی میگذره بیشتر سعی میکنم قانون رو تمرین کنم تو موقعیت های مختلف و لذت میبرم از این کار و موقع هایی که این کارو نمیکنم احساس میکنم امروز فایده ای نداشتم تو زندگی! و تو این تجربه شهر بازی من کلییی قانون درخواست رو کار کردم”خیلی دوست دارم این قانونو همیشه حال میده انجامش (:” که وصله به اعتماد به نفس.وقتی وارد شدیم من با خوشرویی بهش گفتم این صندلی ی خیلی امن بنظر نمیاد xD اونم خندید گفت نه امنه! بعد کمربند هم کنارش بود گفتم اینو نمیبندین؟ گفت نه نیازی نیست! خلاصه یکم ترسیدم گفتم شوت نشم پایین xD بعد عینکای قشنگ و فکنم سبز رنگ بود رو داد، زدیم چشممون و the fun begins! کلی لذت بردیم و شوت هم نشدم پایین ههه چون تکون خوردنش اونقدر نبود! و بعد تشکر کردم از مسعولش و اون هم یه چیز ur welcome مانندی گفت

    ۲- بعدش رفتیم این بازیه که روی یه میز یه توپ تخت میندازن بعد سعی میکنن به هم گل بزنن، چندتا از این میزا داشت که پر طرفدار هم بود، یکیشو دیدیم ۲ تا دختر داشتن بازی میکردن و میشد ۴نفره بازی کرد، بعد اخرش من دیدم ۲ تا توپ بجای یدونه تو زمین بود گفتم پس این متفاوته همینو برم ، بعد بازی اونا تموم شد به ذهنم رسید بجای اینکه ۱ب۱ با مادرم بازی کنم، ۲ب۲ با این دخترا بازی کنیم، بعد ازشون درخواست کردیم و البته به حساب ما هم بود و قبول کردن، خلاصه بازی کردیم بعد معلوم شد وسط بازی یهو کلییی توپ میندازه وسط که گلش کنیم، خلاصه بازی کردیم کلی خندیدیم لذت و بردیم و البته منو مامانم بردیم;) با یه اختلاف کم

    ۳-بچه ها موقعی که داشتم میگفتم کدوم وسایلو برم چون خیلی زیاد بودن و ما هم همشو نمیخواستیم بریم! گفتم ببین باید اونی که: یک- لذت بخش ترینه! دو-تجربه جدیده! سه- ازش میترسی! رو بری! یعنی نهایت استفاده رو از این فرصت بکنی راه فرار هم نداریم که بگی نه خب اینو دیگه اومدیم حال کنیم بزار برای بعدا این کارارو! نه! تو باید رشد کنی و باید از تمام موقعیت ها استفاده کنی! . و رفتم که تفنگ بازی کنم که یه نفره بود و تفنگو باید بر میداشتی به سمت نمایشگر میگرفتی و تیر میزدی به دشمنا که تفنگش انصافا سنگین بود یکم، و خیلی حال داد و هدف گیریم هم انصافا خوب بود(چون من بازی های تیر اندازی هم میکنم تو کامپیوتر مهارتم خوب بود و البته خیلی هم علاقه دارم به این سبک، و البته اونم واقعا انگیزه بخشم برای افراد چرا که از یه aim”توانایی هدف گیری” خیلییی نامناسب به یه aim بسیار خوب رسیدم و اونقدر فاصله گرفتم از اولم که خودم واقعا باورم نمیشه من واقعا یه روزی اونقدر نامناسب بود aim ام!) و یکمم حرکات اکشنی که تو فیلما دیده بودم سعی کردم بزنم ههه، تجربه قشنگی بود (:

    ۴-شبیه ساز رانندگی هم رفتم که اونم لذت بخش بود و هم ترمز داشت و هم گاز و هم فرمون (:

    ۵- توپ و حلقه بسکتبال هم رفتم که با ۲ تا دختر دیگه رقابت کردم که یه قسمت انسان دوستانش این بود که سمت اون دختره که کنار من بود توپای کمی بود ولی سمت من زیاد ، بعد من چندتا از توپامو بهش دادم”که واقعا احساس خوبی به خودم پیدا کردم اون لحظه”، حالا اتفاق یک در میلیاردی که افتاد این بود استاد! یکی از توپایی که من انداختم خورد به کنار حلقه و بعد از بالای میله ای که حلقه من رو از حلقه بغل دستیم جدا میکرد،رفت افتاد تو حلقه دختره!!! واییی استاد باورت نمیشه، با خنده نگاش کردم همون لحظه بهش گفتم عع ببین افتاد تو حلقه شما اونم دهنش باز موند گفت آرععع! حالا فیلمشو اگه شد میفرستم بهت استاد! اینم از مدار خوش شانسی اون دختره بودا راستی!

    ۶-بعد استاد مادرم هم یه حلقه و توپ بسکتبال رفت که این یکی solo بود! بعد من فیلم گرفتم و آخرش که داشت وقتش تموم میشد، خواستم بگم آخرین پرتابته ها!!! بعد گفتم نه اینجوری استرس میگیره نمیتونه بندازه بزار یه چیز دیگه بگم! بهش گفتم: بنداز هنوز ۱۰ تا دیگه پرتاب داری!!! بعد دقیقا همونو انداخت تو حلقه!!!…بعدا بهش گفتم داستانو کلی خوشحال شدو و قربون صدقم رفت. و خب بخاطر این کاره هوشمندانه من ،یکمم جایزه بردیم!

    ۷- رفتیم یه غذا هم تو همون مجموعه بخوریم، که استاد غذاش انقدرررر خوشمزه بود و قشنگ چیده شده بود که نگو و برای نوشیدنی هم همراه غذامون یه پارچ دوغ بود که آوردن خیلیم مشتی بود ههه (راستی استاد اونجا دوغ هست؟مثله ماله اینجاست؟ بزودی خودم میام میبینم حالا ههه)

    بچه ها دوست داشتم فیلم هایی که مادرم لطف کرد و با کلی ذوق و عشق گرفت رو میدیدین ، ولی استاد فیلماشو اگه شد برای شما میفرستم

    استاد عزیزم و دوستان، یه نکته جالب این بود که من هی میخواستم فلان وسیله رو برم و بعد که میرفتمش دوباره یه چیز دیگه میخواستم برم و این حتی تا الان ادامه داره که میگم بازم باید فلان چیزو میرفتم! که اینم قانون اینکه خواسته های ما بی نهایته رو به یادم آورد و اینکه رسیدن به فلان خواسته دیگه ته عشق و حال و نهایت دستاورد زندگی نیست!و مهم لذت بردن از مسیره!

    استاد واقعا برای من عمل کردن به قانون، احساس زنده بودن میده… یکم حالا احساساتی هم شدم اینو دارم میگم ولی واقعا لذت میبرم موقع عمل به قانون… خدایا شکرت (:

    استاد چی بگم از موفقیت! موفقیت! اصن هر چقدرم کوچیک باشه انقدر حس خوبی میده بهم! واییی اصن نظیر نداره اون احساس قدرتی که میده!

    کلی لذت بردم از مرور دوباره امشبمون براتون کلی روزای پر از شادی و مهربانی و لبخند و خنده و شوخی و بازی از خدای مهربون درخواست میکنم!

    باییی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: