گاهی در زندگی، روبروی شرایطی قرار میگیریم که شاید در نگاه اول سخت و ناامید کننده به نظر برسد، اما اگر توانایی دیدن تصویر بزرگتر را به کمک نگاه “تمرکز بر نکات مثبت” داشته باشیم، خیلی راحت همه چیز تغییر کرده و آرام میشویم.
این روزها، فلوریدای آمریکا شاهد طوفان ایرما بوده که به گزارش هواشناسی، بزرگترین طوفان ثبت شده در تاریخ طوفانهای اقیانوس اطلس است.
اگر بگویم، طوفان ایرما بیشتر از خرابی، با خود برکت به همراه داشته، حقیقت را گفتهام!
زیرا من دیدم که ایرما، فرصتی بود برای خداشناسی، برای تمرین توکل بر خداوند، تمرین کنار گذاشتن منیت ها و تمرینِ پیشه کردن خضوع و خشوع در برابر نیرویی که منبع همه تواناییهای ماست و فرصتی برای دیدن دستان خداوند در همه جا!
من جلوه خدا را در تک تک مردم میدیدم.
آدمهایی که دست از هر کاری برداشته و با تمام وجود، عشق به هم نوع خود را در قالب آماده نمودن مقری برای پناه دادن، غذا دادن و پراکندن امید به هم نوعشان، ابراز مینمودند.
بازاریهایی که با عشق، کالاها و سرمایهشان را در اختیار هم شهری هاشان قرار دادند تا بتوانند برای آدمهایی که حتی آنها را نمیشناسند و شاید دیگر هیچگاه همدیگر را هم نبینند، شبی آرام در طوفان مهیا سازند.
مگر عشق چیزی جز این است.
توکل، امید و عشق این مردم، ایرما و نگرانی هایش را از یاد می برد. احترام، صبر و کمک به هم نوع، برای تجربه لحظهای بهتر و خوشایندتر، همه جا جاری بود، از جادههایی که پر از ماشینهای آدمهایی بود که خانه و شهرشان را ترک میگفتند، تا استراحت گاههایی که در مسیر به این آدمها خوش آمد میگفتند و امکانات اولیه زندگی را برایشان مهیا کرده بودند.
ایمان و امید به وهابیت دستی که همه ما را آفریده و در جهانش پرورده، به یادمان میآورد که این دست به اندازه قدرتش، بر ما مهربان نیز هست و حتی در اتفاقی چون طوفان ایرما، قادر است امید، برکت و زندگی را برایمان نوید دهد.
طبیعت با همه پستی و بلندیهایش، با همه زیبایی و بلایایش، با همه تولد و مرگهایش، فرصتی است برای پیاده سازی توحید عملی، فرصتی است برای تمرین توکل بر خدا، تمرین بازبینی رابطهمان با منبع و با انرژیای که همه چیز از اوست.
فرصتی است برای تمرین تمرکز بر نکات مثبت، در هر لحظه. تمرین اینکه “همه چیز خوب است!”. زیرا همین دستی که این طوفانها را پدید آورده، قدرت ساختن دوباره زندگیمان را از هر شرایط و وضعیتی، در دست خودمان گذاشته . پس تنها کارما این است:
همزمان که به این قدرت توکل نمودهایم و رویش حساب باز کردهایم، یادمان باشد که تنها وظیفهمان، لذت بردن از هر لحظه به کمک تمرکز بر نکات مثبت آن لحظه است.
این بالاترین توانایی است که میتوانیم در خود بسازیم و بزرگترین توانایی است که برای ساختن زندگیای بهتر، به آن نیاز داریم. زیرا اگر بتوانیم از تصویری بزرگ همه چیز را ببینیم، در خواهیم یافت، هر اتفاقی نهایتاً به رشد جهانمان کمک میکند. در نهایت اگر در آن اتفاق بمیریم، به منبع مان بازگشتهایم و اگر زنده بمانیم، از ما آدمی متوکلتر، صبورتر و با ایمان تر میسازد که هم می تواند خوب زندگی کند و هم کمک می کند تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد…
سید حسین عباس منش
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 797MB21 دقیقه
- دانلود با کیفت HD438MB21 دقیقه
- فایل صوتی سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 713MB21 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانم شایسته مهربون
سلام به خانم فرهادی عزیز
سلام به آقای ابراهیمی عزیز
سلام به دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 37
چقدر این روز شمار زندگی من درس همون روز که نیاز دارم رو برام یادآوری میکنه و منو آروم میکنه منو نصیحت میکنه منو راهنمایی میکنه منو هدایت میکنه و میگه خوب فکر کن و نزار که نجوایذهنت بهت غلبه کنه چقدر حالمو خوب میکنه چقدر منو آروم میکنه چقدر منو تو مسیر خوب نگه میدارم درست اون چیزی که لازم دارم تو همون روز بهم گفته میشه من خودمم موندم و نمیدونم چکار کنم وقتی میبینم مثل یک پدر مهربونمی که داره فرزندش و دلداری میده منو داره آرومم میکنه من هر چقدر هم شکر گزار باشم بازم نمیتونم این مهر و محبت که به من میشرو جبران کنم چقدر عالی در زمان مناسب بهم گفته میشه نمیتونم اینهمه لطفو درک کنم ،
بارالاها ایمانم رو قوی گردان تا بتونم در میسر درست حرکت کنم ایمانی عباس منشی برام عنایت فرما تا بتونم مثل استادم حرکت کنم و متوکلتر باشم خدایا ظرف وجودم رو بیفزا تا بتونم خوب درک کنم منی که یک عمر در مسیر تو بودم ولی این آگاهی و این شناختی رو که الان توسط استادم از تو آموختم را نداشتم هر موقع برای دعا کردن دستانم را بالا میگرفتم و سر به زیر تا به تو نگاه نکنم که مبادا حشمت رو به من نشون بدی با دلی لرزان و قابی آشفته رو به درگاه تو می آوردم
ولی الان با فهمیدن اینکه تو همیشه در کنار منی در درون منی منو تنها نمیگذاری من نزد تو محبوبم من نزد تو دوست داشتنی ام من نزد تو مقدسم راهنمای زندگی منی به آرامشی وصف ناپذیر رسیدم و این را از استادم آموختم که مرا با کتاب تو آشنا کرد و فهماند چیزهایی که باید از کتاب تو میآموختم
سال 97 در گلشهر کرج بازارچه گلشهر با یک حادثه آتشسوزی از بین رفت و تمام غرفه ها تو آتیش سوخت متهم اونجا یک سالی بود که یه غرفه خریده بودم
دوستم ساعت شیش نیم صبح به من زنگ زد که میگن غرفه ها آتیش گرفتن و دودش کل منطقه رو گرفته من خودمو سریع به اونجا رسوندم دیدم که درسته بازارچه رفته رو هوا رفتم بالای سر غرفم وایسادم نگاه به جنسای سوختم کردم یه تنه درخت تو غرفم مونده بود اونم داشت دود میکرد رو به خدام کردم و گفتم من که کار اشتباهی نکرده بودم این غرغرو سر نماز صبح بودم تو قلب من انداختی که برو این کارو کن و منم گوش به ندای تو کردم و اینو میدونم و اطمینان دارم که تو صلاح منو میخوایی من میدونم که تو بهتر از اینو بهم میدی بدون اینکه حرفه دیگه ای بزنم برگشتم اومدم خونه خیلی نگران بودم من اون موقع اصلا از قانون هیچ آگاهی نداشتم صبح روز بعد تو خونم داشتم قدم میزدم و خیلی حالم خراب بود اصلا آروم و قرار نداشتم نمیدونستم چکار کنم مثل مرغ سر کنده آشفته بودم ،زنگ گوشیم به صدا در اومد شمار رو نگاه کردم دیدم نوشته 00… گفتم این کی میتونه باشه حتما از ایران سل بهم زنگ زدن جواب دادم با دو دلی شنیدم یکی گفت آقای هاشم داداشی .گفتم بفرمایید
گفت منو میشناسی
گفتم نه
گفت بهزادم
گفتم کدوم بهزاد
گفت بهزاد خمیسی
من بلند داد زدم بهزاد تویییی منو از کجا پیدا کردی گفت رضا ازطریق دختر عموم از فیسبوک شماره منو گرفته با من تماس گرفت و من از رضا شماره تو رو پیدا کردم گفتم بهت زنگ بزنم بهش گفتم میدونی چه وقتی بهم زنگ زدی وقتی که بهت نیاز داشتم که حالم خوب بشه من چقدر آروم شدم دیگه قضیه آتش سوزی از یادم رفت چقدر به آرامش رسیدم با زنگ زدن دوستم
ناگفته نمونه دوستم بعد چهارده سال از آمریکا بهم زنگ زده بود و با اون زنگ زدنش مثل این بود که آب رو آتیش بریزه من آنقدر آروم شدم
بعد آتیش سوزی یه انسان شریفی اومد مسئولیت بازارچه رو دستش گرفت و گفت که من اینجا رو احیا میکنم و درستش میکنم هونشو فروخت و اومد بازارچه رو درست کرد
من پیش خودم گفتم خدایا من از چیزی که برام گذاشتی شروع میکنم رفتم بازار دوستام وقتی شنیدن خیلی ناراحت شدن و گفتن که هر چی میخوایی ببر گفتم نه اندازه پولم
بهم جنس بده منی که تو بازار کلی اعتبار داشتم قبول نکردم گفتم خدا از من اینجوری خواسته از چیزی که دارم شروع میکنم به دوستم زنگ زدم گفتم یه MDF کار برام معرفی کن و اونم شمارشو بهم داد من غرفمو کلا ام دی آف کردم به بهترین شکل درستش کردم این حرکت من یه قوت قلبی شد برا پیمانکار که داشت درست میکرد چون بعداً من فهمیدم که بچه ها دیگه نمیخواستم بیان بازارچه ولی من قبول نکردم و گفتم من اینجا مالم سوخته ومن اینجا رو درستش میکنم بازارچه دیگه داشت کامل میشد که یک شب مهندس که مسئول بازارچه بود اومد پیشم گفت غرفه بغلم برا تو بدون اینکه از من پولی بگیره به عنوان هدیه بهم داد و من اونجا یاد حرف خودم افتادم که به خدام گفته بودم که من میدونم تو بهتر از اینو بهم میدی و اون اتفاق افتاد من یه غرفه دیگه به غرفم اضافه شد و شدم دو غرفه در حالی که خیلیا دنبال غرفه بودن و بهشون داده نمیشد با اینکه پول زیادی هم بابتش میدادن من همیشه دوست داشتم که مثبت فکر کنم و اینکه الان در خدمت شما استاد عزیز و دوستان هم فرکانسم هستم گواه این حرف منه .
سفر نامه امروزم اینطور ورق خورد
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یا حق
سلام آزاده عزیز دوست هم فرکانسم
چقدر از تیکه حرف آخرت لذت بردم که چقدر تلخ بوداگر با این قوانین آشنا نمیشدیم و در غفلت و بی خبری و جهل و نادانی میمردیم
با این حرف تو یاد دعای هر روز خودم افتادم که خدایا مرا طوری از دنیا ببرکه شرمنده تو و سرافکندت نباشم و مطمئنم که خداوند منو با این دعا به این سایت وصل کرد چون اینجا آگاهی است که هیچ کس رو تو دنیا پیدا نمیکنی که به این شفافی بیاد قانون جهان و برات توضیح بده و آب پاکو رو دستت بریزه بگه که هیچ کس تو این دنیا اندازه پشیزی نمیتونه تو زندگی تو تاثیر بزارم این خود تو هستی که زندگی تو با.افکارت رقم میزنی و وقتی من متوجه باشم که خداوند زندگی منو در دستان خودم قرار داده پس سعی من بر این میشه که بهترین و برا خودم بخوام و خوب زندگی کنم و جهان و جای زیبایی برای زندگی کردن کنم . وقتی که متوجه میشی من یک سلول از دریای بی کران خداوندی هستم که فرمانروای جهانیان است پس متواضع میشم فروتنی میکنم و به خودم ارزش قائل میشم چون من تیکه ای از خداوندم هستم
دوستون دارم در پناه الله یکتا شاد باشید
سلام دوست هم فرکانسم بسیار خوشحال شدم وقتی نظرتون رو خواندم بنده تو کل زندگی که داشتم که با چالشهایی مواجه شدم همیشه توکلمو به خداوند بود و هیچ وقت خدارو تو زندگیم فراموش نکردم تو کاسبی که داشتم به مو رسیده ولی پاره نشده و فقط میتونم اینو اعتراف کنم که کنترل ذهن نداشتم یعنی نمیدونستم که زندگی ما زاده افکار ماست ولی الان به لطف خدای مهربونم با هدایتم به سمت سایت و آشنایی ام با استاد و دوستان شایسته ای مثل شما و آگاهی از اینکه من خود زندگی خودمو میسازم با افکارم دیگه کنترل ذهن یکی از اساسی ترین کارهای روز مره من است و صبح مو با تحسین خودم ،سپاسگزاری، و توجه به نکات مثبت زندگی ام آغاز میکنم و تا پایان روز به لطفالله مهربانم حال بسیار خوبی دارم
سپاس از محبتتون