سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 7 - صفحه 51

808 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    به نام خدای مهربان

    روز37سفرنامه

    استادعزیزیم تو رو تحسین میکنم که همچین ایمانی داری با اینکه میدونی که طوفان به این بزرگی در راهه وممکنه که همه ی خونه و زندگی تون رو نابود کنه بدون هیچ نگرانی و نارحتی رفتین سفر و سعی میکنین که خوش باشید و احساس خوبی داشته باشید.

    به راستی که شما نمونه کاملی هستید که توحید داشتن رو در عمل به ما نشون دادید

    از خداوند می خواهم که همیشه موفق و سربلند باشید و یه همچین ایمانی هم به ما بده که بتونیم در چنین لحظات سختی فقط به خودش توکل کنیم.

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فاطمه فخاری گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    سلام ب استاد عباسمنش عزیزم

    و سلام ب تمامِ دوستانِ هم‌فرکانسیم.

    راستش این فایل اووونقدر برای من آگاهی‌دهنده بود ک منی ک هیچوقت کامنت نمیزارم، هدایت شدم تا کامنت بزارم..

    چهههه دیدگاه‌های متفاوت و عمیقی توی این فایل بود. چقدر دلم خاست ک هزاران بار گوشش بدم و بازهم نکته‌ی دیگه‌ای رو دریافت کنم.

    دلم میخاد اولین چیزی ک راجع بهش صحبت میکنم، جمله‌ی استاد باشه ک چقدررررر برام عجیب و در عین‌حال عمیق و قشنگ بود: (من چقدر خداروشکر کردم ک خدا اوووونقدر زیاااد مارو دوست داشته ک “همیشه” مارو در معرض این اتفاقات قرار نمیده..)

    راستش من هیچوقت از این دیدگاه ب بلاهای طبیعی نگاه نکرده بودم.. هیچوقت از این منظر نگاه نکرده بودم ک درسته یه خدا یه بلای طبیعی نازل کرده، اما مارو رها نکرده ها..

    واقعنم ک هیچوقت رها نمیکنه!!

    من هیچوقت دقت نکرده بودم ک دستای زیادی از خدا ب سمتمون اومدن تا بهمون کمک کنن، بهمون جا بدن، خوراک بدن، عشق بدن و…

    من یادم رفته بود ک اینا، خداهستن.. دستایی از خدان تا بهمون یادآوری کنن ک من حواسم بهت هستا..

    اما وقتی استاد داشتن حرف میزدن و از مهربونیِ آدمای اون شهر میگفتن، تازه ب خودم اومدم گفتم، میبینی؟ میبینی خدا چجوری خودشو ب بنده‌هاش نشون میده؟ میبینی چجوری عشق میشه براشون؟ چجوری مکان میشه؟ پناه میشه؟

    خدای جانِ من.. من هیچوقت اینطوری نگا نکرده بودم ک تو اینجاهاهم پیشمونی..

    و چقدر ایمانِ قوی‌ای لازمه ک توی همچین موقعیتی، تو همچنان ب قدرت‌های خودت و خدات ایمان داشته باشی ک پاشی و بری مسافرت.. ینی استادِ عزیزم، واقعا دمتون گرم! چقدرررررر من تحسینتون کردم و تصمیم گرفتم ک برای رسیدن ب همچین ایمانی، تلاش بکنم.. ک ن تنها برم مسافرت و تماااامِ انرژی‌مو برای لذت بردن بزارم، ک حتی بگم اگ اونهمه داراییم از بین رفت، بهترین اتفاقی بوده ک میتونست برام بیوفته، چون میدونم خدا همیشه بهترین‌هارو برام رقم میزنه..

    چقدر ایمان قوی‌ای میخاد ک توی اون شرایط، ب جای گله و شکایت از زمین و زمان، ب جای لعنت فرستادن ب بخت خودت و…، بتونی زیبایی رو ببینی! اینک توی اون شرایط، درسی از عشق و دوستیِ آدما بگیری، میتونم ب جرعت بگم ک ایمان ب شدت قوی‌ای میخاد..

    و چقدر انسانهای شریف زیادن..

    آدمایی ک بی‌توقع، از اعماقِ وجودشون عشق میدن و فقط از لبخند‌هایی ک موجبش میشن، لذت میبرن..

    و البته از تکنولوژی بگم. خدای من شکرت ک اینقدر علم پیشرفت کرده ک اگ کسی زنگِ خونه‌ت رو بزنه تو میتونی توی گوشیت ببینیش و حتی باهاش ارتبا برقرار کنی..

    خدایا شکرت برای بودنت. برای اینک اینقد قشنگ هستی. برای اینک اینقدر قشنگ خدایی میکنی. برای اینک اینقدر قشنگ مارو هدایت میکنی. برای اینک اینقد قشنگ توی همه‌ی چیزای زیبا، تجلی پیدا میکنی..

    ازت میخام کمکم کنی تا درهرچیز، تورو ببینم و عطرِ وجودت رو حس کنم. ازت میخام کمکم کنی تا ایمانم رو قوی کنمو فقط از تو یاری بخام..

    خداجونم، شکرت..

    و استادِ عباسمنش عزیزم، ازتون ممنونم برای تمامِ آگاهی‌هایی ک بهمون میدید. برای اینک تکه‌ی زیبایی از وجودِ خدا هستید.. دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1589 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز بیست وهفتم، روزشمار تحول زندگی من!

    درطول گوش دادن این فایل، داشتم ظرف میشستم، روبروی سینک و دیوار، ظرف میشستم واشک میریختم و فقط عظمت وبزرگی خداوند رو می دیدم، دیوار روبرو کلا از بین رفت،توی ذهنم داشتم مردم اونجا رو تصور میکردم، که دارن با تصور اینکه شاید فردایی دیگه نباشه وشاید دیگه همو نبینن، بهم عشق میدادن، وباز با تصور اینکه زندگی ادامه داره و فرداها حتما بهتر از این شرایط سخت خواهد بود بهم عشق میدادن!!!!

    طبیعت چه درسهایی که به آدمیزاد نمیده!!!

    واینکه کسی مثل شما استاد عزیزم به درجه ای از توحیدبرسه که بگه اگر حتی همه ی چیزهایی که ساختم از بین بره مهم نیست، دوباره میسازمش….

    یه جنس از رهایی توی وجود کساییکه به بزرگی وعظمت خداوند ایمان دارند وجود داره، که همون باعث آرامش ورهایی میشه…

    والبته کسایی به این حد از ایمان میرسن که فراز ونشیبهای زیادی رو تجربه کرده باشن وتو دل ناامیدی ها وشکستها خداوند دری از رحمت براشون باز کرده باشه…

    وصد البته کسانی به این ایمان میرسن که فقط تو سختی ها خداوند رو از روی ترس وبیم صدا نزنند بلکه وقتی از اون شرایط بد فارغ اومدن هم خدارو از روی سپاس صدا بزنن!!

    هربار به یاد بیارن که کجا بودن، چه گذشته ای داشتن، تو چه موقعییتی بودن و این فقط لطف ورحمت خداوند بوده که شامل حالشون شده….

    وشما جز همون دسته از افرادی هستید که در ایمان به درجه ای رسیدید که توی سختی ها وخوشی ها به یک اندازه مثبت اندیش، و امیدوار، وسپاسگزار هستید…

    چیزیکه من دارم یه مدته تمرینش میکنم، اینکه هر روز به یاد بیارم که کجا بودم توی چه جهل ونادانی بودم وخداوند نجاتم داده از طوفانهای پی در پی که خودم با ناآگاهی با نادانی وارد زندگیم میکردم…

    با دخالت در امور دیگران، باور اینکه باید دیگران رو تغییر بدم، تا اوضاعم تغییر کنه، درگیر قضاوتها وپیش داوری هاشدن، با گله ها وشکایت ها از زمین وزمان وخداوند، با انرژی گذاشتن روی افکار وگفتار و رفتار منفی ومخرب و…

    چه طوفانها که نساختم توی زندگیم، چه اسیب ها که نزدم به تارو پود روح وروان وجسم وجانم…

    وحالا که به اون روزها نگاه می کنم می بینم اصلا قرار نبود من هیچ طوفانی رو تجربه کنم، فقط باید ارام می بودم وتسلیم، وفقط اونچه که بلد بودم رو انجام میدادم نه اونچه که بلد نبودم وسهم من نبود، من خودم کاری میکردم نسیم خوش بهاری توی زندگیم تبدیل به طوفانی ویرانگر بشه…

    دوست ندارم از این حرفهای کلیشه ای بزنم وبگم اگه اون طوفانها نبودن الان من این ادمی که هستم نبودم، نه…

    چون اصلا قرار نبود طوفانی به زندگی من بزنه، هر چه رقم خورد که دست من بود، بخشی از اون اتفاقات خواست خداوند بود برای من برای امتحان شدن، مثل مشکل کم شنوایی پسرم، که اتفاق افتادنش دست من نبود ویا انتخاب پدر ومادرم و دین ومذهب و کشورم ‌‌….

    ولی باقی همه دست خودم بوده وهست، تازه همینها که گفتم مثلا جبر بوده یا از پیش تعیین شده رو هم شاید یه روزی به این باور برسم که اونهارو هم خودم انتخاب کردم، هنوز به اون درک نرسیدم ….

    در کل وقتی داری زندگیتو میکنی، وقتی داری راه خودتو میری، وقتی داری رو خودت کار میکنی ، اگر هم تضادی بیاد، میدونی که انقدر ایمانت قوی شده که بخوای چطور باهاش برخورد کنی، مثل اکثر مردم امریکا در برابر طوفان….

    ولی بدی کار اینجاست، که اکثر ادمها توی شرایط سخت قدرت کنترل ذهنشون رو از دست میدن و ناامید وسرخورده میشن…

    واین یعنی از راه رسیدن طوفانهای شکننده ونابود کننده ی دیگه ای که تو براش اماده نیستی!!!

    چون نخواستی که غربال بشی، نخواستی ترسهاتو رها کنی، نخواستی رشد کنی وبگی من از خدا هستم، من در پناه خدا هستم، وبه قول شما استاد عزیزم حتی اگه تو این شرایط مرگم از راه برسه، مرگی از روی عشق وتسلیم ورضایت دارم، نه مرگی از روی ترس …

    وقتی هنوز تو آشپزخونه مشغول بودم و به فایل گوش میدادم و غرق افکارم بودم داشتم خودم رو می دیدم، مثل همون خوابهایی که چند بار دیدم، اینکه طوفان شده، زمین تیکه تیکه شده، زلزله اومده ولی من وپسرم، توی پرتوی نوری که از اسمان تا زمین رسیده و دورمون حلقه زده، محفوظیم، داشتم می دیدم که چند باز زندگیم خراب شد!!!

    وسایل زندگیم یا فروخته ویا بخشیده شده توی این سالها…

    وهربار دوبار همه چیز ساخته شد بهتر وبیشتر از قبل…

    خیلی وقته که دیگه ارزش مادی چیزهای دنیای برام بی اهمییت شده، ولی در عین حال همواره سپاسگزار داشته هام از خداوند هستم…

    اینم بگم استاد جانم تا همین یکی دوسال پیش دید من نسبت به بلاهای طبیعی خیلی بد بود یعنی خیلی دلسوزی وترحم داشتم به مردمیکه تواون شرایط قرار میگرفتن، ولی از وقتی چندبار از شما شنیدم که هر بلای طبیعی چقدر خیروبرکت ورشد باخودش میاره، دید من هزار درجه تغییر کرد نسبت به این موضوع…

    واقعا این باورها ودرک باورها چقدر توی زندگیمون تاثیر گذار هستند..

    باور اشتباه….

    باور درست…

    هر کدوم هزاران کیلومتر ، از زمین تا آسمون می تونند دید واحساس ادم رو نسبت به یه اتفاق تغییر بدن!!!

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم استاد قشنگم بابت اینهمه اگاهی های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    امیر نصیری گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    سلام سلام

    قدم 37

    استاد من جذب جمله آخر متن فایل شدم

    هر اتفاقی نهایتاً به رشد جهانمان کمک می‌کند. در نهایت اگر در آن اتفاق بمیریم، به منبع مان بازگشته‌ایم و اگر زنده بمانیم، از ما آدمی متوکل‌تر، صبورتر و با ایمان تر می‌سازد که هم می تواند خوب زندگی کند و هم کمک می کند تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد…

    این جمله خیلی توحید داره

    این جمله یه دوره هست به تنهایی

    چرا باید از موضوعی ترسید چرا نباید رفت تو دل ترس ها

    چه اتفاق بدی میخواد بیافته که نذاره به سمت اهدافمون حرکت کنیم تهش اینه که میرسم به اصل خودمون به خدای خودمون .

    که همین که حرکت کرد به سمت خواسته یعنی ایمان داشتن و خدا پشت بنده های با ایمان توحیدیش هست و حمایتش برای رسیدن به خواستش برای بزرگ کردن این جهان مادی.

    خدایا شکرت در مسیر دریافت این آگاهی ها هستم

    خدایا شکرت که هر روز عشقت در دلم بیشتر میشه

    خدایا شکرت هر روز امیدم به آیندم بیشتر میشه

    خدایا شکرت در مسیری هستم که امیدم فقط خودت هستی و فقط روی خودت حساب باز میکنم

    گول شرایط به ظاهر بد رو نمیخورم و هر شرایط به ظاهر بدی ایمانم بهت بیشتر میکنه چون قدرت و فقط به خودت میدم و دارم پاداشش رو میگیرم شکرت خدا جونم .

    و در آخر تشکر ویژه از استاد عزیزم که یک الگو کامل انسان توحیدی هست کسی که توحیدی عمل میکنه و با عشق این مسیر زیبا رو به ما نشون میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    امین اطمینان گفته:
    مدت عضویت: 2429 روز

    سلام

    روز 37

    الخیر فی ما وقع

    هر چه پیش آید خوش اید

    از این فایل استاد فهمیدم که ما تا می تونیم باید کانون توجه مون را سمت خواسته ها متمرکز کنیم و اگر زمانی اتفاقی افتاد که به ظاهر ناخواسته بود و به نظر بد می امد به خداوند توکل کنیم که انشالله خیر است و در آینده از این بذر اتفاق خوبی زاده خواهد شد

    ممنونم از استاد و خانم شایسته

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1008 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام بر همگی

    این قسمت از سریال دقیقا زمانی که بهش نیاز داشتم بهش هدایت شدم وقتی دیدم شما از دل یه طوفان به اون شدیدی آنقدر نکات مثبت کشیدید بیرون با خودم گفتم منم باید از دل اتفاقی که برام افتاده نکته مثبت بکشم بیرون

    چون در نهایت هر اتفاقی که برای ما می‌افته برامون خیر

    چند روز پیش به خاطر نشست یکی از ستون های خونمون سقف اشپخونم ترک خورد و ریخت این اتفاق وقتی افتاد اولش حالمو بد کرد چون تازه خونمو تمیز کرده بودم و میخاستم یه مهمونی بدم و حالا کار بنایی

    ولی وقتی دیدم شما از دل یه طوفان آنقدر نکته مثبت بیرون آوردید با خودم گفتم منم باید بتونم دهنمو اینجا کنترل کنم

    بعد همش با خودم گفتم یه خیریتی تو این اتفاق هست که من نمی‌دونم خدایا خودت برام روشنش کن

    بعد گفتم خیلی وقت بود سقف رو رنگ نکرده بودیم این بهترم شد سقفم تمیز تر میشه

    شایدم این یه نشونه است که من میخام به یه خونه بهتر هدایت بشم

    و با گفتن این حرفا سعی کردم حال خودمو بهتر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مریم مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1143 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و پر انرژی و محترم

    قبل از هر چیز شیفته شخصیت شما هستم که سرشار از ادب معرفت و مهربانی و عشق است خصوصیت زیبای شما و خانم شایسته عزیز تحسین برانگیز است

    و خدای مهربانی ها رو شکر میکنم بخاطر توفیق دست یابی و شناخت انسان های پاکی چون شما

    من در خصوص سیلی که فروردین سال 98در شهرمان ا اتفاق افتاد چنین خاطره‌ ای دارم

    و من در این اتفاق شاهد زیبایی بودم که هر روز بیشتر و بیشتر بهشون پی می بردم

    یادم میاد وقتی از محل کار برگشتم دیدم که تمام فرش های خونه خیس و شلی شدی

    بعد از اینکه خونه رو تخلیه کردیم ضمن اینکه همه ی خانواده به کمک ما آمدند

    پدر در حالی که اب ها را جمع میکرد بهم گفت دخترم خداروشکر کن که آب هست آب روشنایی و پاکی ، همه چیز برمگیرده سرجاش خدایی نکرده اگر آتش بود سخت بود

    جمله پدرم منو به فکر برد

    بعد از اینکه خواستیم خونه رو تجهیز کنیم تصمیم گرفتیم یه سری تغییراتی توی خونه انجام بدیم

    تعبیراتی که من قبلا به همسرم میگفتم

    اما اون معمولا مخالفت داشت یا دلایلی دیگری داشت و یا اینکه در ذهنم بود که کاش مثلا اشپزخونه ی ما اینطوری بود یا کاش پذیرایی دیوارش اینطوری بود

    اما این سیل باعث شد تمام مواردی که مدت ها از ذهنم میگذشت همه باهم انجام شود

    و خانه ی ما یه تغییر اساسی بسیار خوبی داشت

    من بعدها فکر کردم گفتم خدا چقدر دوستم داره خودش همه چیز برام فراهم کرد

    اولش ناراحت بودم حتی گریه میکردم اما خیلی زود همه چیز بهتر شد

    و من در قسمت هایی از خانه که برای تمیز کردنش خیلی اذیت میشدم بااین بازسازی بعد از سیل خیلی راحت‌تر شدم

    و به این نتیجه رسیدم در هر اتفاقی مخصوصا بلاهای طبیعی در زندگی بی دلیل نیست همه ی آنها در جهت بهتر شدن برای تو است

    کار را باید به دستان بی انتهای خداوند سپرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    ردپای من در روز سی و هفتم

    چقدر این فایل مناسب شرایط الان من بود ، نمیدونم چی بنویسم ولی این فایل حالم رو خوب کرد بهم امید و انگیزه داد بهم خیلی چیزها را که یادم رفته بود متذکر شد چه جوری بگم انگار من مخاطب خاص این فایل بودم.

    چند روزیه که من ناخواسته خواسته باتوجه به اینکه هر روز فایل گوش میدم شکرگذاری مینویسم ولی گاهی باز ناامید میشم از شرایط فعلی ، ترس نگرانی و گاها ناسپاسی .

    خودم متوجه میشم و خیلی سعی میکنم روی این حسم نمونم ولی باز دوباره برمیگردم به ورژن قبلی

    ولی یادگرفتم از این فایل ، که حتما شرایط الان بهترین چیزی است که باید میبود حتما خیریت و اتفاقات خوبی در آن هست باید هوشیار باشم باید شکرگذار بود باید از الانم تو همین وضعیت راضی باشم داشتن احساس خوب ، از زندگی لذت ببرم شاد باشم ، امید به آینده ، باور خودم و تواناییهام ، دیدن زیبایی ها و تمرکز بر روی آن ، توکل به خدا و ایمان به او

    خدایا شکرت که تونستم این فایل را امروز گوش بدهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام به استاد جان جان جان ما و مریم جان مهربان و دوستان خوبم

    روز 37

    الهی بی نهایت شکرت شکرت شکرت

    تو این فایل توحیدی ، استاد رها بودن رو چقدر عالی گفتند و وابسته نبودن .

    یاد صحبتی از استاد الهی قمشه ای افتادم که میگفتند اگر تو زندگیتون باتضادی مواجه شدید ،خودتون رو مثل یک دوربین تصور کنید که از زمین اوج میگیرید و به آسمون میرید و این کار رو ادامه بدید تا از زمین خارج بشید.حالا به مشکلتون که تو زمین هست نگاه کنید ، آیا میتونید اون مشکلتون رو ببینید؟ خوب معلومه نه .و چقدر به احساس خوب می رسیم و احساس خوب =اتفاق خوب .

    و حالا یک جور دیگر بهش نگاه کنیم .اون تضاد رو فرصت بدونیم تا خواسته مون رو واضح تر بخوایم و از خداوند درخواست کنیم .

    و یک نگاه دیگه میشه هم داشت و آن نگاه قرآنی هست که این تضاد باعث میشه که ما فاسد نشویم و در حال حرکت باشیم و پویا باشیم .

    با این منطق ها دیگه این تضادها رو اسمش رو مشکل نمیزارم بلکه اسمش رو فرصت میزارم تا خواسته ام رو بهتر متوجه بشم و باورش رو تو ذهنم بسازم و بعد در راستاش‌ دست به عمل بشم .

    استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند

    دوستتون دارم آرامش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    به نام تنها فرمانروایی کیهان

    سی و هفتمین روز سفر نامه من

    سلام به استاد عزیزم مریم عزیز و دوستانم

    یک روز عالی دیگر را من با کامنت نوشتن در سایت که همه به دنبال تغییر هستن و همه انسان های فوق العاده هستن شروع میکنم خدایا شکرت الان سات 10:26دقیقه است و تا الان کلی اتفاقات خوب برایم اتفاق افتاده خدایا شکرت و امروز تمرین ستاره قطبی ام را نوشتم دیگر فایل ها را دیدم و آمدم و ملی لذت بردم خدایا شکرت.

    و این فایل تمرکز بر نکات مثبت را چندین بار دیده بودم اما هر بار که میبینم یک درس تازه در آن پیدا میکنم که عشق و محبت مردم آمریکا به هم دیگر است خدایا شکرت و به همین خاطر است که آمریکا در اوج قدرت است خدایا شکرت چون مردم های اش عاشقانه همدیگر را دوست دارند فرهنگ اش ناب است وختی بچا به سن 18ساله کی میرسند در بیشتر مواقع آنها از فامیل شأن جدا زندگی میکند در حالی که در کشور های آسیایی جای دورتر نمی‌رم افغانستان بعضی ها هستن که نمونه بررگیش پدر من هست که الان 50ساله است اما هنوزم با عمو و عمه ام یکجا زندگی میکنن هنوزم مستقل نیستن و این تضاد به من یک خواسته را ایجاد کرد مستقل باشم و من به تنهایی تنها آمدم ایران و تصمیم دارم از این حال هم برم کشور های اروپایی و بعد انشالله میایم آمریکا البته اگر استاد من توانسته من هم می توانم به سادگی و قانونی بیایم خدایا شکرت

    رد پای از من

    در پناه خداوند مهربان شاد ثروتمند سالم باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: