امروز صبح مشغول قدم زدن در بخش منهتن در نیویورک بودم. نشانههای قوانین کیهانی و تفاوت نتایج باورهای قدرتمند کننده و محدود کننده، به وضوح در جای جای این منطقه نمایان بود و نکاتی مهم درباره قوانین را برایم یادآور شد که دوست داشتم آن را با شما نیز به اشتراک بگذارم.
در این بخش از شهر، دو گروه از آدمها را به وضوح می توان دید:
گروه اول صاحبان و مدیران کسب و کارها و دسته دوم، افرادی که در این کسب و کارها مشغول به کارند. افرادی که صبح شان را به شب دوخته اند تا بلکه به سختی از عهده خوراک و یک جای خواب برای شب بربیایند و تمام طول هفته را به امید استراحت آخر هفته به سر میبرند. این دو گروه نه فقط در نیویورک، که در همه جای جهان به چشم میخورند.
آیا از خود پرسیدهای عامل تفاوت عظیم در نتایج این دو گروه، چیست؟!
چرا یک نفر توانسته صاحب کسب و کاری باشد که با صرف زمانِ کمتر، شادی و لذت بیشتر، نتیجهاش به اندازه هزاران نفرِ دیگر است که به اندازهی او خلاق، با استعداد و توانایند؟
از وقتی خودم را شناختم و به یاد دارم، این سؤال همیشگیام بود و تا زمانیکه پاسخ را نیافته بودم، زندگی ام همچنان با سختی و دشواری می گذشت.
به همین دلیل، الان که پاسخ را یافته ام، با تمام وجودم تاکید می کنم، تفاوت نتایج ما به خاطر تفاوت بهره هوشی، تنبلی، زرنگی، شانس، تلاش شبانه روزی و … نیست، بلکه به خاطر باورهای ماست.
همه چیز در اطرافت، نمود باورهای توست. کسب و کار تو، وضعیت مالیات، روابطی که داری، میزان رضایت تو از کاری که انجام میدهی و تجربیاتی که داری را باورهایت تعیین میکند.
یکی به خاطر باورهایش، به کار سخت و طاقت فرسا با درآمد کم هدایت میشود، یکی به کار سخت و طاقت فرسا با درآمد بالا و یکی به کار آسان و لذت بخش با درآمد بالا…
ای کاش آدمها خیلی جدی به این موضوع نگاه کنند زیرا من، تفاوت زندگی حاصل از باورهای محدود کننده و زندگی حاصل از باورهای قدرتمند کننده را تجربه کرده ام. تفاوتش به اندازه یک دنیاست و نتایج زندگی کنونی من و هزاران نفری که به آموزههایم عمل نمودهاند و شما هر روز نظرات شان را در سایت می خوانید، نشان داده که جدی گرفتن این موضوع، به تمام معنا ارزشش را دارد.
تفاوت کسب و کارهای موفقی که با خلق ثروت، هم خودشان خوب زندگی کرده اند و هم به رشد جهان کمک نموده اند، با کسب و کاری که حتی از عهده هزینههای خودش هم بر نمیآید، در باورهای صاحبان این کسب و کارهاست.
اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، باید بدانی که کسب و کار تو روی باورهایت بنا میشود، به اندازه باورهایت رشد میکند و به مسیر شرایط، راهکارها و فرصتهایی از جنس آن باورها هدایت میشود و با ایدههایی از جنس آن باورها تغذیه میشود.
پس خیلی مهم است که کسب و کارت را با چه باورهایی تغذیه میکنی؟
برای من زمان زیادی صرف شد تا این موضوع را بفهمم و تا فهمیدنش روزهایی سخت و طاقت فرسا در زندگی و کسب و کارم گذراندم.
به همین دلیل تولید دوره روانشناسی ثروت۳ با موضوع کسب و کار فوق العاده، برایم بسیار مهم و ارزشمند بود. زیرا میخواستم تمام آنچه را در این دوره آموزش دهم که قادر است نتیجهای در کسب و کارتان بیافریند که به تمام معنا شما راضی کند.
یعنی نه تنها به شما استقلال مالی بدهد، بلکه آزادی زمانی برای استفاده از ثروتی که ساخته اید بدهد. برایتان آرامشی به ارمغان بیاورد که حاصل ایمان تان به سخاوت خداوند و باور فراوانی جهانش است و چنین آرامشی همواره از شما انسان بهتری می سازد.
اکنون که به جلسه پایانی این دوره رسیده ام، میتوانم بگویم: این مأموریت را به لطف خداوند به خوبی انجام دادهام، از این دوره راضی ام و به نتایجی که قادر است بیافریند، ایمان دارم.
این دوره به شما راهکار ساختن یاد میدهد تا بتوانید از هر مسئلهای که در کسب و کارتان با آن مواجه میشوید، فرصتی برای ایجاد بازاری برای خلق ثروت بسازید.
این دوره با باورهای قدرتمند کننده ای که برای تان می سازد، نه تنها شما را قادر به دیدن فرصتهایی می کند که کسب و کارتان را رشد می دهد، بلکه ایمان، توکل، جسارت و عزت نفس لازم برای ورود به دل آن فرصتها را نیز در شما می سازد تا با ایمان حرکت کرده و کسب و کارتان را در مسیری پیش ببرید که هر بار، هزینههایش کمتر و سود و درآمدش، افزایش می یابد.
سید حسین عباس منش
برای دیدن سایر قسمتهای سریال تمرکز بر نکات مثبت، کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 893MB23 دقیقه
- فایل صوتی سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 815MB23 دقیقه
- کیفیت HD530MB23 دقیقه
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون که هر روز بابت وجودتون و آگاهی هایی که بهمون میدین خداروشکر میکنم!
من این کامنت رو توی این بخش مینویسم چون شما راجع به اهمیت باورها صحبت کردین.
استاد عزیزم من امسال بیش از پیش نتایجم با گوش کردن به فایل های سایتتون بیشتر و بیشتر شده! اینقدرررر نتیجه ها زیادن که یه دفتر می تونم براتون کامنت بنویسم ولی چیزی که امروز میخوام براتون بگم درباره ی بحث مهاجرتم هست که باز همچنان ازش دارم معجزه میبینم. از اونجایی که ما توانایی تغییر زندگیمون رو داریم و باورهامون و مداری که توش قرار داریم، کنترل ورودی ها و همه ی چیزهایی که شما میگین تعیین کننده هستن، من به هیچ قانونی باور ندارم و همیشه راحت توی دفتر شکرگزاریم هر چی دوست دارم رو می نویسم بدون اینکه به این فکر کنم که فلان قانون وجود داره و نمیشه؛ و همین باعث شده که من یه مهاجرت رویایی داشته باشم که هیچ کسی نمیتونه باور کنه که چطوری چنین حالت مهاجرتی امکان پذیر است و منطق بره کنار.
من پارسال توی دفتر شکرگزاریم مهاجرتی رو نوشتم و تجسم کردم و حس کردم که بدون نیاز به تمکن مالی است، هم گواهی کاری میگیرم و هم اقامت دائم و هم بدون استرس برای ویزا گرفتن است. یعنی دقیقا تمام باورهای اشتباه مهاجرتی رو که می شنیدم توی دفترم برعکسش رو می نوشتم و حسش میکردم تا حدی که اصلا انگار اونجا بودم و لبخند میومد روی لب هام از حس خوب.
مثلا یکی از اون باورهای اشتباه این بود که حتما باید برای کارات وکیل بگیری و من میخواستم اینو به خودم ثابت کنم که تو به یه نفر دومی نیاز نداری و خودت میتونی و این باعث شد تمام مراحل رو خودم انجام بدم و خدای مهربون دست هاش رو به بهترین زمان و در بهترین حالت به سمت من هدایت کنه تا اگه سوالی داشتم بهش جواب داده بشه و کمکم کنند.
یکی دیگه از باورهای اشتباهی که وجود داره اینه که به کسی نگو چشمت میزنن و موقع رفتن از ایران فقط خداحافظی کن با همه تلفنی. از اونجایی که من فایلی رو در این باره که چشم زدن وجود نداره بارها گوش کرده بودم گفتم سارا باید عملیش کنی. تقریبا به همههههه از همون اول گفتم که دارم میرم و از دورن این باور رو توی خودم تقویت کردم که خدای درون من خیلی قوی است! و هیچ کسی که منو چشم نزد توی این یک سال هیچی تازه اتفاقات بهتری هم برام افتاد و خیلی مراحل برام فاکتور گرفته شد و با اینکه جزو قوانین کانادا بودن برای من تغییر کردن و من به همین راحتی دارم ایران رو ترک میکنم.
هیچ تمکن مالی از من خواسته نشده و فقط یه فرم امضا کردم که برای ورودم به کانادا آیا سه هزار دلار دارم و من امضاش کردم و هم چنین یه دعوت نامه برام فرستادن که خیلی راحت می تونم هر کدوم از اعضای خانواده ام رو که میخوام بیارم اونجا و همین امتیازاتی که به من دادن به اون ها هم تعلق خواهد گرفت.
این رو هم بگم که من برای یکی از مراحل باید فرم های زیادی رو پر میکردم که بسیار وقت گیر بودن و هر چی میخواستم کاملشون کنم عقب می افتاد و من گفتم حتما یه دلیل داره و نجنگیدم و رها کردم و پارو نزدم. خلاصه چند هفته ی بعدش یه دعوتنامه دریافت کردم که یه سری امتیازات بهم داده بود و هم چنین 5 تا فرم فقط باید پر میکردم که 3 تاشون رو هم سفید باید آپلود میکردم. اخهههه من چی بگم که هزاران بار اینا رو برای خودم مرور میکنم و بیشتر و بیشتر از قانون استفاده میکنم و لذت میبرم از این نظم و قانون!!!!
و البته من به دلم افتاد که برم کلاس های زبان کبک رو ثبت نام کنم چون باید برای هر شغلی اجبارا باید شرکت کرد توشون، که این کلاس ها به صورت رایگان هستن و تازه به شما برای شرکت کردن توی این کلاس پول هم میدن! ثبت نام رو انجام دادم و برای تعیین سطح یه امتحان آنلاین باید شرکت میکردم که به محض شروع مشکل تکنیکی براش پیش اومد و من ایمیل زدم که پیگیری کنم. ولی به خودم گفتم سارا حتما الان وقتش نیست که انجامش بدی و دست نگه دار و دقیقا دو روز بعدش ایمیل اقدام برای دریافت ویزا برام اومد!! و اگه من دست نگه نداشته بودم و کلاس ها رو شروع کرده بودم توی مراحل آماده کردن خودم برای خروج ازایران توی کلاس ها به مشکل برمیخوردم و نمی تونستم مرتب دنبالشون کنم. یعنی فقط به جریان اعتماد میکنم و نهایت سعیم رو میکنم که پارو نزنم و حرفهای شما روعملی اجرا کنم.
الان که به عقب برمیگردم میبینم که خدا جوری تنظیم کرده که شاگردهایی بیان توی زندگی من امسال که توی کانادا زندگی میکنن و دستان خدا هستن که کلی به من اطلاعات میدن. و زیباست اینکه بعدش آدم برگرده پشت سرش رو نگاه کنه که واووو چه نظمی و چه چیدمانی که همه چیز به بهترین شکل برام چید شده!
اولین معجزه ی بزرگ زندگی من قبل از اینکه از قوانین آگاه باشم و به صورت نا آگاهانه رابطه ی عالی من است که دقیقا همون شخصی رو که ریز به ریز تصور کرده بودم و تصویر سازی کرده بودم وارد زندگیم شد. و پروسه مهاجرتیم با این همه معجزه داخلش که تازه خیلی هاش رو ننوشتم براتون رو اسمش رو میذارم دومین معجزه ی بزرگ زندگیم که آگاهانه رخ داد و با اجرا کردن آموزه های شما! استاد عزیزم من چون به معجزه باور دارم این باعث شده که موقع تصور کردن چیزایی که میخوام منطقم کمتر بیاد جلو و بتونم راحت هر شرایطی که میخوام رو حسش کنم و فرکانس درست رو به جهان بفرستم.
دو مرحله ی دیگه باقی مونده بود، تست پزشکی مدیکال و ویزا و توی این چندین هفته ای که منتظر بودم مرحله ی مدیکال از طرف کانادا برام ایمیل بشه بدون اینکه متوجه باشم به صورت نا خود آگاه توی دفترم می نوشتم ایمیل ام در بهترین حالت و به بهرین زمان برام میاد.یعنی نمیگفتم ایمیل مدیکال میاد فقط میگفتم ایمیل! و استادددد باورتون نمیشه مرحله ی مدیکال رو برای من فاکتور گرفتن و مستقیم فرستادنم ویزاااا. هیچکسی باورش نمیشه و همونطووری که نوشته بودم شد که مهاجرت من فوق العاده داره انجام میشه که همه بهم میگن آخه چطوری ممکنه اینقدر راحت و با این همه امتیازات برات اتفاق بیفته!؟؟؟!
استاد عزیزم من انسان بسیار عمل گرایی هستم و روزانه حداقل سه فایل از فایل های شما رو گوش میکنم توی سایت و موقعی که به یه تضادی برمیخورم به خودم میگم که خب سارا تو با بقیه فرق داری چون حرفای استاد عباسمنش رو گوش کردی و الان موقع عمل است که باید هم متفاوت با بقیه و هم متفاوت با سارای قبلی با این تضاد روبه رو بشی! و همین باعث شده که اینقدر سرعت دریافت چیزای خوب توی زندگیم بره بالا و سارای قبل از آشنا شدن با استاد عباسمنش رو دیگه نشناسم.
توی هر هدفی از زندگی این باور رو از آموزه هاتون توی خودم تقویت کردم که ما همه برای شروع هر کاری یه مشعل توی دست داریم که فقط میتونه یه متر جلوتر رو توی تاریکی بهمون نشون بده و هر یه متری که میریم جلو یه متر دیگه از راه روشن میشه. پس من با توکل شروع میکنم، اقدامات لازم دنیوی رو انجام میدم و باورهای غلط رو شناسایی و درستشون میکنم و در مسیر ادامه ی راه بهم گفته میشه!
یکی دیگه از چیزهایی که خیلی انجامش میدم نشون دادن ایمان عملی ام است، یعنی صبر نمیکنم ببینم میشه رفت یا نه، من خودمو براش آماده میکنم چون باور دارم که طبق قانون دنیا من اگه باورهای درست داشته باشم و اقدامات لازم رو انجام بدم، نشد نداره. و البته من سال ها بود که میخواستم برم و نمیشد ولی یه شب با یکی از فایل های شما فهمیدم کدوم باور اشتباه است و همین که رها کردم اون باور رو فردا شبش برام اولین دعوتنامه اومد از کانادا! و من باز هم برای نشون دادن ایمان عملیم، توی پروسه ی انتظار برای دریافت ایمیل ها ذهنم رو کنترل کردم و زبان انگلیسی ام رو هم مثل فرانسه به سطح خوبی رسوندم و برای این مهاجرت دستم رو پر تر کردم. از همون ابتدای کار کسی باورم نداشت وقتی میگفتم به همین آسونیه و قانون دنیا این شکلیه و الان که همه نتیجه رو دیدن شروع کردن به پرسیدن اینکه چه کار خاصی انجام دادی که این اتفاقات خوب داره برات می افته؟! خب منم راستش یاد گرفتم بحث نکنم با کسی و سایت شما رو بهشون معرفی میکنم و اگه درباره ی زبان خوندن سوالی داشتن راهنماییشون میکنم.
استاد عزیزم اگه بدونین چقدر از نتایجم بازهم میتونم براتون صحبت کنم! مثلا همین دیشب توی دفتر شکرگزاریم نوشتم و از انرژی خداوند و کائنات که مسخر من است خواستم که من رو هدایت کنند به خونه ی مناسب توی مونترال. یه دوستی برایم یه کانال تلگرامی در این باره فرستاد و من ترس داشتم بازش کنم چون اصطلاحاتی که استفاده میکنن رو بلد نبودم ولی اولین پیامی که دیشب ساعت11:44 دقیقه اونجا دیدم بعد از باز کردنش از یکی از شاگردام بود که باهام فرانسه یاد گرفته بود و الان اونجا آگهی خونه گذاشته بود. تمام اصطلاحات جدید رو برام توضیح داد و من اشک شوق ریختم از این لحظه ای که خدا با این نشانه بار دیگه باهام حرف زد و نشونم داد که باید خودم رو بسپارم دستش و نترسم و اون به بهترین تایم افراد و اتفاقات درست رو سر راه من میذاره! این جمله ی شما رو تکرار میکنم برای خودم که خدا به شجاعان پاداش میده! و میرم تو دلش و مهاجرتی که همیشه آرزوش رو داشتم رو انجام میدم!
چی بگم آخه که خدا روشکرررر که هستین و من اینقدر زندگیم زیبا شده با آموزه هاتون و عمل بهشون!
یک دنیا تشکر استاد عزیزم و مریم جان و کلی حس خوب براتون! و من دوباره از این همه چیزای خوب توی زندیگم برای شما و بچه های سایت خواهم نوشت.