در جهانی که طراحی شده تا آنچه را به شکل فرکانس از تو دریافت میکند، به شکل اتفاق، تجربه و شرایطی هم-اساس با آن فرکانس به تو بازگرداند، و برای موجودی که طراحی شده تا با فرکانسهایش (کانون توجهاش)، زندگیاش را خلق کند، هیچ چیز مهمتر از آگاه بودن و کنترل آگاهانه داشتن بر آنچه که فرکانسهایش را شکل میدهد و ارسال میکند، نیست.
هیچ چیز مهمتر از آگاه بودنت دربارهی آنچه به آن توجه کردهای و آنچه به عنوان واقعیت در ذهنت نگه داشتهای نیست، زیرا تمام تجربه تو از زندگی را آنچه شکل میدهد که، به عنوان واقعیت در ذهنت مرور و نگه داشته میشود.
برای تو هیچ چیز مهمتر از سرند کردنِ ورودیهای ذهنت و متمرکز ساختنِ آگاهانهی کانون توجهات بر آنچه نیست که: قلبت را مطمئن، ایمانت را استوار میکند و ترسها و نگرانی هایت را به گونهای محو میکند که عزمت راسخ و قدمهایت آنچنان یارا میشود که، حرکت میکنی و نتایج را رقم میزنی.
و در یک کلام، هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن و در احساس خوب ماندن نیست.
هیچ چیز مهمتر از این نیست که اصلیترین اولویت زندگیات در هر لحظه، ماندن در آرامشِ ذهنیای باشد که- نه حاصلِ به مسائل برنخوردن- بلکه حاصل توانایی تمرکز بر نکات مثبت هر موضوعی است.
هیچ چیز مهمتر از داشتنِ ذهنی آرام نیست.
اما ذهن آرام فقط با شخصیتی هم-نشین است که، توانایی تشخیصِ نکات مثبت هر موضوع و متمرکز ماندن بر آن را دارد و مهمتر از همه، منطق این کار و ارتباط آن با ساز و کار جهان را درک کرده است.
متمرکز ساختن کانون توجهات به نکات مثبت هر موضوع یا نعمتها و امکاناتی که در زندگی دیگران موجود است -به گونهای که این تمرکز،حتی برای دقایقی، موجب اعراض از ناخواستهها و متوقف کردن آن فرکانس بشود و تو را به احساس خوب برساند- نه تنها ذهنت را آرام میکند، بلکه «نگرش جدیدی از امکان پذیریِ داشتنِ آن نعمتها» را در وجودت متولد میکند.
نگرشی امیدوارانه و مطمئن که به تو فرصت میدهد تا به جای آرزوهای دور و دراز، قلبت را با خواستههای جدیدی پر کنی که برای تحققاش برنامهای غیرقابل مذاکره چیدهای.
نگرشی که به تو فرصت میدهد تا نگاهِ دقیقتری به خودت و ارزشها و لیاقتهایت داشته باشی و وضعیت نادلخواه کنونیات را به عنوان سرنوشتی غیر قابل تغییر و غیر قابل کنترل، تحمل نکنی.
یادت باشد، توجه به نکات مثبت، تأیید زیباییها و نعمتها و تحسینِ امکاناتی که در زندگی دیگران هست و داشتنشان را آرزو داری، نه تنها شواهد و اسنادی معتبر برای امکان پذیر بودنِ خواستههایت هستند، بلکه دستیارهایی ماهر، خودکار و کاربلد برای هدایت تو به سمت تجربهی آنچه هستند که میخواهی تجربه کنی.
برای همین، دیدن، تأیید کردن و دنبال کردنشان اینقدر مهم است.
برای همین، «نگرش مثبت داشتن»- نه به معنای سرپوش گذاشتن بر مسائل بلکه، به معنای توانایی حل آن مسئله را در خودت باور داشتن است.
به معنای با احساس خوب به استقبال مسائل رفتن و «پاداشهای نهفته در آنها » را دریافت کردن و ظرف وجودت را رشد دادن است.
این مهمترین ضرورت برای پیوستن به جریانی است که: سلامتی، استقلال مالی، رفاه و آرامش، طبیعت و ذات آن است.
برای دیدن سایر قسمت های سریال تمرکز بر نکات مثبت کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD570MB39 دقیقه
- فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 18224MB39 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و خونواده دوست داشتنی خودم
خداروشکر میکنم که امروز به درک عمیق احساس خوب =اتفاق خوب رسیدم و جالبتر اینکه همزمانی رخ داد با نشونه امروزم که این فایل بود با متن فوق العاده و قابل تامل واقعا👌
من خداروشکر میکنم که با رخ دادن یه تضاد یا میشه گفت یه اتفاق به ظاهر بد که درسهایی توش نهفته بود و جالبتر اینکه چندماه پیش این اتفاق افتاد و من امروز به درک عمیق قوانین این جهان هستی رسیدم خوشبختانه اخلاقی که دارم هر مسئله یا تضادی که پیش میاد براحتی از کنارش نمیگذرم و دوست دارم حلاجی کنم و با فکر کردن در موردش به خودم علنا ثابت کنم که چقدر این قوانین ثابت و درصدی خطا نداره واقعا خداروسپاسگزارم …چندماه پیش من به همراه دخترم تو یکی از بهترین مرکزخریدهای شهر بودیم که دخترم درخواستی کرد که من اون موقع شرایط ش رو نداشتم و گفتم باشه در آینده ای نزدیک و دخترم با شنیدن این حرف من حس ناراحتی و افسوس پیدا کرد و من هم از ناراحتیش یطورایی ناراحت شدم و درخواستم رو با حسی ناخوشایند و افسوس ، طلب کردم که چرا نتونستم دخترم رو به خواسته اش برسونم همون لحظه (عدم درک عمیق از ارسال فرکانس خواسته)
خلاصه بعد از یکی دوماه اون اتفاق افتاد و با ذهنیت اینکه چقدرررر دخترم خوشحال میشه خواسته دخترم رو مهیا کردم( عدم درک قانون ثابت جهان هستی که واقعا عالیه )و اتفاقی که افتاد یک شرایطی پیش اومد که نه تنها دخترم لذت نبرد بلکه خیلی هم اذیت شد و متقابلاً من هم بسیار ناراحت ازین اتفاقی که چی فکر میکردم چی شد …با گذشت چندماه گه گداری این مورد ذهنمو مشغول میکرد که چرا اینطوری شد ولی به جواب قطعی نمیرسیدم در این حین مدام فایلهای استاد رو مرور میکردم که همیشه تاکیدشون به اینه که اتفاقات رو خودمون با احساسمون رقم میزنیم و باید احساس خوب داشته باشیم تا اتفاقات خوب رو تجربه کنیم ولی عمیقاً درک نکرده بودم و اینکه تو مدارش نبودم که خداروشکر میکنم به این درک رسیدم که اگر اونروز خواسته مون رو با لذت عمیق بیان میکردیم افسوس و حس بد همراه ارسال فرکانس مون نبود حتما حتما اتفاقات خوبی رو تجربه میکردیم کمااینکه دقیقا همون حسی رو تجربه کردیم که فرکانسشو ارسال کرده بودیم حس بد=اتفاق بد واقعا به این نتیجه کلیدی رسیدم که (((در یک کلام، هیچ چیز مهمتر از احساس خوب داشتن و در احساس خوب ماندن نیست)))
احساس تان هموراه خوب😊