ما همواره از طریق باورها و کانون توجه خود، در حال ارسال فرکانسهایی به جهان هستم. ساز و کار جهان این است که فرکانسهای ارسال شده توسط ما را تبدیل میکند به شرایط، موقعیت ها، ایدهها و آدمهایی که تجربههای زندگی ما را میسازند. اگر فرکانسهای ارسالی ما قدرتمند کننده نباشند، هیچ میزان از تلاش فیزیکی قابل به جبران این کمبود نیست. در نتیجه قطعا شرایط زندگی ما نیز با کیفیت نخواهد بود. این تنها قانونی است که درک آن میتواند زندگی ما را در تمام جنبهها متحول کند.
از آنجا که غالبترین فرکانس ارسالی ما به جهان، نگاه و باوری است که نسبت به خودمان و میزان ارزشمندیمان داریم، کیفیت زندگی ما به صورت کلی، بازتاب این فرکانس است.
«فرکانس احساس لیاقت» – با اختلاف – قدرتمندترین عاملی است که تعین میکند مسیر زندگی ما چقدر روان باشد؛ چقدر نعمتها به راحتی و از مجراهای مختلف وارد زندگی ما بشود؛ چقدر به ایدهها و فرصتهای پرثمر هدایت شویم و چقدر در رضایت درونی زندگی کنیم یا بالعکس.
تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشی یا احساس لیاقت شما وابسته به عواملی بیرونی مثل تأیید و رضایت دیگران و… باشد که کنترلی بر آنها نداری، یعنی همواره در حال ارسال این سیگنال به جهان هستی که:
- من لایق تجربه خوشبختی نیستم؛
- من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم؛
- من لایق کسب درآمد از مسیر هموار نیستم؛
- من برای دریافت هر کوچکترین نعمتی، باید به اندازه کافی سختی بکشم تا شاید لایق شوم؛
- من لایق نیستم که به همین راحتی، به خواستههایم برسم؛
- من لایق دریافت ایدههای کارا نیستم؛
- من لایق اتصال به خداوند و دریافت هدایتهایش نیستم؛
- من لایق تجربه جسمی سالم و تندرست نیستم؛
- من یک قربانی هستم؛
و…
تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشی، همین فرکانس بیارزش را به جهان میفرستی و جهان نیز در واکنش به این فرکانس، شما را با ناخواستههای پایان ناپذیر هم-مدار میکند.
تخریبگریهای احساسعدم لیاقت، با هیچ میزانی از تقلاهای فیزیکی قابل جبران نیست. شما نمیتوانی با هیچ حجمی از تلاشهای فیزیکی، ناخواستههای ناشی از احساسعدم لیاقت را در زندگیات از بین ببری. زیرا تا وقتی از درون احساسعدم لیاقت داری و این فرکانس را به جهان ارسال میکنی، جهان در پاسخ به این فرکانس بیکیفیت، هر بار ناخواستههای بیشتری را وارد زندگیات میکند. در نتیجه شما باز هم احساس بیارزشی بیشتری میکنی و همچنان در این چرخهی معیوب از احساسعدم لیاقت میمانی.
اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر میکند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر میکند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروریترین کار زندگی هر فرد است.
در این سلسله فایل، استاد عباس منش درباره نشانههای احساسعدم لیاقت صحبت میکند. این فایل را با دقت ببین تا این نشانهها را بشناسی. این شناخت به شما کمک میکند تا بفهمی کدام رفتارهای شما در هر جنبه از زندگی، از احساسعدم لیاقت نشأت گرفته و چطور زندگی را بر شما دشوار کرده است. هرچه نشانههای احساسعدم لیاقت را بهتر در وجود خود بشناسی، سرمنشأ مشکلات زندگیات را بهتر میشناسی و میتوانی از ریشه حل کنی.
هیچ سرمایهای نمیتواند به اندازهی پرورش احساس لیاقت درونی، برکت و نعمتها را به صورت پایدار وارد زندگی شما کند. به همین دلیل ما ایمان داریم که دوره احساس لیاقت، میتواند زندگی دانشجویان این دوره را در تمام جنبهها از اساس و برای همیشه متحول کند اگر به آموزشهای این دوره عمل کنند.
توضیحات استاد در این فایل را گوش بده. اگر نشانهای دیدی که قلبت آن را تایید کرد، با ما در مسیر معجزه آفرین دوره احساس لیاقت، همراه شو.
ماموریت دوره «احساس لیاقت» هدایت شما در مسیر بازسازی احساس لیاقت است.
این دوره فرایند این بازسازی را از خودشناسی شروع میکند تا دانشجوی دوره بتواند در قدم اول ارزیابیای صحیح از احساس خود ارزشمندی حقیقتی خود داشته باشد؛ ایرادها را پیدا کند و سپس در ادامه جلسات، بازسازی احساس خود ارزشمندی خود را در عمل یاد بگیرد.
سپس با هر بهبودی که دانشجوی دوره در احساس لیاقت درونی خود ایجاد میکند، فرکانس قدرتمند کنندهتری به جهان ارسال میکند. جهان نیز در پاسخ به این کیفیت جدید از احساس لیاقت، خود به خود شرایط بیرونی فرد را بهبود میدهد، مسیر را برایش هموار میکند، تلاشهایش را به ثمر مینشاند؛ مشتریها را به سمت او هدایت میکند؛ افراد ارزش او و خدماتش را درک میکنند و حاضر به پرداخت بها میشوند؛ فرد راحتتر پول میسازد و کسب درآمد میکند و به همین ترتیب از بینهایت مجرا، درهایی از خیر و برکت به زندگیاش گشوده میشود و چرخهای از نتایج را شروع میکند که احساس لیاقت فرد را باز هم بیشتر میکند. زیرا طبق قانون، جهان طراحی شده تا در هر لحظه کیفیت اتفاقات و شرایط پیرامون ما را بر اساس کیفیت «احساس لیاقت ما» بروزرسانی کند.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت و نحوه خرید این دوره را از اینجا مطالعه کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1222MB28 دقیقه
- فایل صوتی علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 127MB28 دقیقه
به نام پروردگار کل کیهان و سپاس فراوان از او بابت استادم و این دنیا و دوستان مجازی عااالی که بهم داده .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و به خاطر بودنتون بینهایت سپاسگزارم. یه مدت طولانی ، از زمانی که قایلهای انگلیسی میگذاشتین و بعد از اون ،نبودین . هروقت به سایت سر میزدم نبودین . فایلهای گذشته را تکرار میکردم . ولی دلم میخواست باشین و الان خییلی خدا را شاکرم که دوباره مثل قبل هستین . چون شماها و این سایت و افرادش هم نشینهای من هستین. من هیچ کس دیگه ای را توی دنیای بیرون ندارم. البته آگاهانه فاصله گرفتم . و احتمالا به خاطر احساس عدم لیاقتم. چون کامنت هم نمیگذاشتم به خاطر احساس عدم لیاقت و احساس کم ارزشیم.
سلام خدمت تمامی دوستان خوبم که با کامنت گذاشتن به پیشرفت بقیه از جمله من کمک میکنن و من صادقانه سپاسگزار شما هستم .
خب خب خب …
همیشه شنیده بودم ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) . از کوچیکی شنیده بودم. ولی هیچ وقت نتونسته بودم درکش کنم. یا درست درکش کنم .
از وقتی با استاد آشنا شدم ( خداراصدهزارمرتبه شکر) فهمیدم که باید خودمو ، شخصیتمو ، باورهامو تغییر بدم تا دنیای بیرونم همراه با افرادش و شرایطش برام و به سمت دلخواهم تغییر کنه . ولی هیچ وقت نتونستم به گونه ای که الان دارم میفهمم بفهممش. همیشه و همیشه سوالم از خودم و خدا و استاد این بود : چرا من نتیجه دائمی و محسوس نمیگیرم؟ چرا نمیتونم موفق بشم؟ چرااا؟؟ ( اتفاقا چند روز پیش داشتم ایمیلی را که استاد در جواب این سوالم سالهای قبل بهم داده بودن و من پرینتش کرده بودمو میخوندم) من روی باورهای ثروت 1 دارم کار میکنم چرا نتیجه نمیگیرم؟! و هرروز خودسرزنشی و ناامیدیم بیشتر و بیشتر می شد . این اواخر تصمیم گرفتم برم توی جلسات ان ای شرکت کنم و یک راهنما بگیرم . چون شنیده بودم ترازنامه مینویسن و وجودشونو میریزن بیرون و سعی در بهبود مشکلاتشون میکنن. یه جلسه هم رفتم . ولی خب راستش با وجود اینکه افراد اون جلسه را تحسین می کنم که با وجود وسوسه، پاکیشونو نگه میدارن و تمام تلاششونو میکنن تا تغییر کنن ، ولی نمیدونم چرا دیگه نتونستم برم توی جلسات . میدونمااا چون غرورم اجازه نداد. حس کردم وقتی از جلسه میام بیرون همه دارن به چشم یه معتاد بی ارزش بهم نگاه میکنن ( اینم ماله کمبود لیاقته استاد؟) منم دوتا دختر دارم و با این کارم آبروی دخترامم می برم. خلاصه مستاصل و سردرگم و ناامید بودم تا اینکه استاد وعده ی دوره ی احساس لیاقت را دادن و فایل معرفی . همونجا فهمیدم این همون چیزیه که بهش نیاز دارم. از خدا خواستم شرایط خریدشو برام جور کنه . خداراشکر
وقتی استاد این فایلو گذاشتن جلوی همه گزینه هایی که میگفتن توی دفترم مینوشتم من .صددرصد من . چقدر داغوونم من خدااایااا . به فریادم برس.
استاد فرمودن : یکی از نشانه های احساس عدم لیاقت احساس نیاز به به تایید ، توجه و تعریف دیگرانه برای اینکه حالمون خوب بشه = من ، من، صددرصد من
قبلا نمیفهمیدما. اصلا نمیدونستم اینطوریم . الان میفهمم . دلیلشم متوجه شدم . ولی راه درمانش چیه ؟
وقتی کامنت دوست عزیزم خانم جوانی که در مورد رابطه خودشون و پدرشون نوشته بودن را خوندم ، یادم اومد تو رابطه با خانوادم چقدر محتاج توجه بودم. چقدر محتاج تایید بودم . چقدر نیاز داشتم به تعریف و هنوزم دارم . هنوزم همون بیمارم . با یه فایل گوش کردن درمان نشدم . یه نمونه از حسادتامو بگم . زن داداش اولم مادرشونو تازه از دست داده بودن که به ما معرفی شدن و ما رفتیم خواستگاری . مادرم به ایشون قول داد که مثل مادرش باشن و با ایشونم مثل عاطفه رفتار کنن ( یعنی من). تا اینجاش هیچی . ولی مادرم هنوز که هنوزه کارایی برای زن داداشم انجام میده و رفتارهایی با ایشون داره که برای من هیچ وقت توی عمرم تا الان انجام نداده .( جنبه ی فرکانسیشو میتونم درک کنم) و این باعث حسادت شدید من میشد . کارهایی بود که برای من انجام نمیداد و نداده بود و برای زن داداشم انجام میداد و میگفت اون مادر نداره. ( منکه بیشتر مادر نداشتم) و این امر حسادت منو به شدت بر می انگیخت. تا قبل از آشنایی با استاد عکس العملای زشتی نشون میدادم ولی از بعد از آشنایی با ایشون عکس العمل نشون نمیدادم ولی این به این معنی نبود که حسادت نمیکردم. یه مدت طولانی ازشون فاصله گرفتم .
در مورد خانواده همسر که شرایط خییلی بدتر بود. احساس عدم لیاقت شدید داشتم ، با حرفای اونا بدتر و بدتر میشد و کار به جایی رسیده بود که وقتی از پسرش توقع پیشرفت داشتم و میگفتم دخترامون دارن بزرگ میشن ، میگفتن همینکه توی خونه ما نفس میکشی از سرتم زیاده ، با تمام وجود میپذیرفتم. ( وااای خوب شد جدا شدم خداراشکر) . البته نه از اول زندگی ولی به مرور باورم توی این زمینه قوی شد(خخخ) .
بله من هنوز که هنوزه محتاج توجه و تایید و تعریفم. به خاطر همین آگاهانه نخواستم ازدواج مجدد داشته باشم چون نمیخواستم دوباره همون شرایط را تجربه کنم. البته باورهای زیادی دارم که مانع ازدواجم میشه و یکیشون اینه که باوجود دوتا دختر بزرگ چطوری میشه ازدواج مجدد داشت ، کی حاضره با این شرایط باهام ازدواج کنه ؟ بچه هام آسیب میبینن و….ولی آگاهانه نخواستم درستش کنم . باور درستشم بلد نیستم . چون نه میخوام از بچه هام جدا بشم نه میخوام آسیب ببینن . بگذریم .
در مورد لباس خریدن یا تعویض لباس برای مهمونی ها. یادمه از لحاظ ذهنی به شدت تحت تسلط مادر شوهرم شده بودم. تکرار می کنم از اول اینگونه نبود ولی به مرور همه چیزمو ازم گرفته بودن . لباس میپوشیدم روسری روشن سرم میکردم ، دلم تایید مادرشوهرمو میخواست . اونم با تغییر چهره و با لهن عجیبی می گفت مثل عروسا شدی . آخه ما مهمونیم عروس شخص دیگه ایه . میرفتم روسری تیره سرم میکردم. ( وااای وااای وااای چی کرده با من این احساس عدم لیاقتو عدم خودارزشی) . یه بار کفش اسپرت سفید خریدم . گفتن کفش سفید ماله زنای ….. برا اینکه نشون باشن می پوشن . منم نپوشیدم . هنوز حسرتشو دارم.
درمورد اینکه نیازمند باشیم همیشه پیش طرف مقابل باشیم. راستش شخصا اصلا اینطوری نبودم بلکه ازش فراری بودم . ولی مادرم این باورو بهم داده بود که اگه مردتو تنها بذاری از دستت میره و یه عالمه حرف چرت و پرت دیگه. ووای حالم بد شد .
مابقیشم که ماله روابط عاشقانه اس که خداراشکر من نداشتم که قطعا اگه داشتم با توجه به چیزی که ازگذشته خودم میبینم حتما اون کارها را هم انجام میدادم .
در مورد صحبت کردنش با جنس مخالفم دقیقا همینطور بودم که استاد میگن . چون جهان بهم فهمونده بود که خیلی بی ارزش و بی لیاقتم . چون همیشه شنیده بودم که زنای مردم، خواهراش ،زنای همکاراش،ووقتی زن داداش گرفتم، زن داداشام خیییلی عالین و باید برم از اونا زنیتو یاد بگیرم.
چقدر سخته بفهمی چطوری آروم آروم نابود شدی و الان یه بیمار فرکانسی و احساسیه عمیقی .
پروردگارم به تو پناه میارم. خودت درمانم کن . الهی آمین
سلام لیلا جون
امیدوارم عالی باشین . ممنون از لطفی که به من دارین. منم واقعا خدار را شاکرم که بهم اجازه داده توی این سایت و با دوستای عالی ای مثل شما باشم.
انشاءالله که روزی برسه و بیام از موفقیتام بگم. حس می کنم با دوره احساس لیاقت این اتفاق بیفته .گرچه همین الان که دارم اینو می نویسم یه حسی داره بهم میگه نگو خودتو ضایع نکن تو به هیچ جا نمیرسی . ولی حداقل الان می فهمم آبشخورش کجاس. راستش من به لطف خدا تمام محصولات استاد را خریداری کردم. برای هر کدومشون معجزه آسا راه خریدش برام باز شده ولی هر کدوم را تا چند جلسه اول رفتم ولی رهاش کردم و دلیلشم مقایسه خودم و سن و سالم و مدت زمان عضویتم با افراد کم سن و سالی که مدت عضویت کمتری دارن و موفق ترن و عدم درک اینکه چرا دیگر دوستان دارن نتیجه می گیرن و من نه و در نتیجه رسیدن به خودسرزنشی و ناامیدی بوده. ولی به لطف خدا این دوره را چون دوره درمانیه ، دارم آروم آروم پیش میرم. دوستانم چند جلسه جلوترن ولی دلم میخواد بدون عجله و آروم و بادرک درست(انشاءالله) (خودمو باور ندارم) پیش برم. امیدوارم تمام این خودسرزنشی ها و خودناباوریها یه روزی به احساس لیاقت و خودباوری تبدیل بشه .
من واقعا از شما دوست عزیزم بینهایت سپاسگزارم و از صمیم قلب براتون آرزوی پیشرفت روزافزون دارم و منتظر شنیدن موفقیتهاتون هستم .