علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1

ما همواره از طریق باورها و کانون توجه خود، در حال ارسال فرکانس‌هایی به جهان هستم. ساز و کار جهان این است که فرکانس‌های ارسال شده توسط ما را تبدیل می‌کند به شرایط، موقعیت ها، ایده‌ها و آدمهایی که تجربه‌های زندگی ما را می‌سازند. اگر فرکانس‌های ارسالی ما قدرتمند کننده نباشند، هیچ میزان از تلاش فیزیکی قابل به جبران این کمبود نیست. در نتیجه قطعا شرایط زندگی ما نیز با کیفیت نخواهد بود. این تنها قانونی است که درک آن می‌تواند زندگی ما را در تمام جنبه‌ها متحول کند.

از آنجا که غالب‌ترین فرکانس ارسالی ما به جهان، نگاه و باوری است که نسبت به خودمان و میزان ارزشمندی‌مان داریم، کیفیت زندگی ما به صورت کلی، بازتاب این فرکانس است.

«فرکانس احساس لیاقت» – با اختلاف – قدرتمندترین عاملی است که تعین می‌کند مسیر زندگی ما چقدر روان باشد؛ چقدر نعمت‌ها به راحتی و از مجراهای مختلف وارد زندگی ما بشود؛ چقدر به ایده‌ها و فرصت‌های پرثمر هدایت شویم و چقدر در رضایت درونی زندگی کنیم یا بالعکس.

تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشی یا احساس لیاقت شما وابسته به عواملی بیرونی مثل تأیید و رضایت دیگران و… باشد که کنترلی بر آن‌ها نداری، یعنی همواره در حال ارسال این سیگنال به جهان هستی که:

  • من لایق تجربه خوشبختی نیستم؛
  • من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم؛
  • من لایق کسب درآمد از مسیر هموار نیستم؛
  • من برای دریافت هر کوچکترین نعمتی، باید به اندازه کافی سختی بکشم تا شاید لایق شوم؛
  • من لایق نیستم که به همین راحتی، به خواسته‌هایم برسم؛
  • من لایق دریافت ایده‌های کارا نیستم؛
  • من لایق اتصال به خداوند و دریافت هدایت‌هایش نیستم؛
  • من لایق تجربه جسمی سالم و تندرست نیستم؛
  • من یک قربانی هستم؛
    و…

تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشی، همین فرکانس بی‌ارزش را به جهان می‌فرستی و جهان نیز در واکنش به این فرکانس، شما را با ناخواسته‌های پایان ناپذیر هم-مدار می‌کند.

تخریب‌گری‌های احساس‌عدم لیاقت، با هیچ میزانی از تقلاهای فیزیکی قابل جبران نیست. شما نمی‌توانی با هیچ حجمی از تلاشهای فیزیکی، ناخواسته‌های ناشی از احساس‌عدم لیاقت را در زندگی‌ات از بین ببری. زیرا تا وقتی از درون احساس‌عدم لیاقت داری و این فرکانس را به جهان ارسال می‌کنی، جهان در پاسخ به این فرکانس بی‌کیفیت، هر بار ناخواسته‌های بیشتری را وارد زندگی‌ات می‌کند. در نتیجه شما باز هم احساس بی‌ارزشی بیشتری می‌کنی و همچنان در این چرخه‌ی معیوب از احساس‌عدم لیاقت می‌مانی.

اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر می‌کند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر می‌کند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروری‌ترین کار زندگی هر فرد است.

در این سلسله فایل، استاد عباس منش درباره نشانه‌های احساس‌عدم لیاقت صحبت می‌کند. این فایل را با دقت ببین تا این نشانه‌ها را بشناسی. این شناخت به شما کمک می‌کند تا بفهمی کدام رفتارهای شما در هر جنبه از زندگی، از احساس‌عدم لیاقت نشأت گرفته و چطور زندگی را بر شما دشوار کرده است.  هرچه نشانه‌های احساس‌عدم لیاقت را بهتر در وجود خود بشناسی، سرمنشأ مشکلات زندگی‌ات را بهتر می‌شناسی و می‌توانی از ریشه حل کنی.

هیچ سرمایه‌ای نمی‌تواند به اندازه‌ی پرورش احساس لیاقت درونی، برکت و نعمت‌ها را به صورت پایدار وارد زندگی شما کند. به همین دلیل ما ایمان داریم که دوره احساس لیاقت، می‌تواند زندگی دانشجویان این دوره را در تمام جنبه‌ها از اساس و برای همیشه متحول کند اگر به آموزش‌های این دوره عمل کنند.

توضیحات استاد در این فایل را گوش بده. اگر نشانه‌ای دیدی که قلبت آن را تایید کرد، با ما در مسیر معجزه آفرین دوره احساس لیاقت، همراه شو.


ماموریت دوره «احساس لیاقت» هدایت شما در مسیر بازسازی احساس لیاقت است.

این دوره فرایند این بازسازی را از  خودشناسی شروع می‌کند تا دانشجوی دوره بتواند در قدم اول ارزیابی‌ای صحیح از احساس خود ارزشمندی حقیقتی خود داشته باشد؛ ایرادها را پیدا کند و سپس در ادامه جلسات، بازسازی احساس خود ارزشمندی خود را در عمل یاد بگیرد.

سپس با هر بهبودی که دانشجوی دوره در احساس لیاقت درونی خود ایجاد می‌کند، فرکانس قدرتمند کننده‌تری به جهان ارسال می‌کند. جهان نیز در پاسخ به این کیفیت جدید از احساس لیاقت، خود به خود شرایط بیرونی فرد را بهبود می‌دهد، مسیر را برایش هموار می‌کند، تلاش‌هایش را به ثمر می‌نشاند؛ مشتری‌ها را به سمت او هدایت می‌کند؛ افراد ارزش او و خدماتش را درک می‌کنند و حاضر به پرداخت بها می‌شوند؛ فرد راحت‌تر پول می‌سازد و کسب درآمد می‌کند و به همین ترتیب از بی‌نهایت مجرا، درهایی از خیر و برکت به زندگی‌اش گشوده می‌شود و چرخه‌ای از نتایج را شروع می‌کند که احساس لیاقت فرد را باز هم بیشتر می‌کند. زیرا طبق قانون، جهان طراحی شده تا در هر لحظه کیفیت اتفاقات و شرایط پیرامون ما را بر اساس کیفیت «احساس لیاقت ما» بروزرسانی کند.


اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت و نحوه خرید این دوره را از اینجا مطالعه کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1
    222MB
    28 دقیقه
  • فایل صوتی علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1
    27MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساحل آرامش» در این صفحه: 1
  1. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1665 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    فایل علائم احساس عدم لیاقت قسمت 1

    به صورت نوشتاری.

    احساس لیاقت از اون مواردی هست که شاید ده‌ها هزار بار من توی کامنت‌های سایت عباس منش دیدم که دوستان نوشتن که کجاها از نداشتن احساس لیاقت ضربه خوردن،

    توی زندگی عاطفیشون،

    توی روابطشون با دیگران،

    توی کارشون، توی شغلشون،

    توی موضوع سلامتی،

    یعنی اینقدر ریشه داره و اینقدر گسترده است این موضوع که ما تصمیم گرفتیم دوره فوق العاده‌ای رو براش آماده کنیم و به نظر من اگر بتونیم احساس خود ارزشمندیمون، احساس لیاقتمون رو بالا ببریم و کاریه که باید همیشه انجام بدیم و اینجوری نیست که بالا بمونه همیشه،

    همیشه باید روی خودمون کار کنیم، همیشه باید یه سری آگاهی‌ها رو به یاد بیاریم زندگی در تمام جنبه‌ها تغییر می‌کنه،

    همونطور که از برنامه من شاید آگاه باشید می‌دونید که ما توی جهانی داریم زندگی می‌کنیم که داره واکنش نشون میده به افکارما،

    واکنش نشون میده به باورهای ما،

    از کجا بفهمیم که چه افکار و باورهایی داریم؟؟

    از احساساتی که داریم تجربه می‌کنیم، اگر احساس خوبی داریم تجربه می‌کنیم به این معناست که ما فکرهای درستی داریم،

    اگر احساس شادی، احساس عشق، احساس آرامش، احساس اشتیاق، احساس لیاقت داریم تجربه می‌کنیم یعنی که در مسیری هستیم یعنی داریم افکاری رو، فرکانس‌هایی رو به جهان هستی ارسال می‌کنیم که از جنس همون‌ها بیشتر به آدم میده،

    چون جهان اینجوری عمل می‌کنه،

    آنچه که بهش ارسال می‌کنیم تبدیل می‌کنه به شرایط، موقعیت، افراد، ایده‌ها و وارد زندگیمون می‌کنه،

    این تنها قانونی هست که باید خیلی خوب درکش کنیم،

    تنها قانونی هست که می‌تونه زندگی ما رو برای همیشه متحول کنه،

    آنچه که ما به جهان هستی ارسال می‌کنیم تبدیل می‌شه به شرایط و اتفاقات و موقعیت‌ها و ایده‌ها و آدم‌هایی که وارد زندگیمون میشن.

    حالا اگر ما افکاری رو داشته باشیم که به ما احساس بدی میده،

    احساس بی‌ارزشی میده،

    احساس ترس میده،

    احساس نگرانی میده،

    احساس خشم میده،

    احساس افسردگی میده،

    کاری که جهان می‌کنه اینه که از جنس همون اتفاقات،

    اتفاقات ترس آور بیشتر،

    ناراحت کننده بیشتر،

    افسرده کننده بیشتر وارد زندگیمون می‌کنه،

    به خاطر همین خیلی مهمه که بتونیم از درون احساس خوبی ایجاد کنیم با تغییر نگاهمون،

    با تغییر افکارمون، با تغییر باورهامون بتونیم احساسمون رو بهتر کنیم،

    اگر توی یک موقعیتی قرار گرفتی که ظاهرش ناجالبه اگر بتونیم از یک زاویه دیگه‌ای به اون موقعیت نگاه کنیم که به ما احساس بهتری بده ما در مسیر دریافت نعمت‌های بیشتر هستیم،

    ولی اگه تو یه موقعیتی قرار بگیریم که شاید ظاهرش ناجالب باشه و نتونیم از زاویه‌ای بهش نگاه کنیم که به ما احساس بهتری بده و همچنان احساس بدی رو تجربه کنیم ما داریم به جهان سیگنالی رو ارسال می‌کنیم که از اون اتفاقات بد بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون بکنه به خاطر همین یک اتفاق یکسان مثل تصادف، مثل ورشکستگی، مثل جدایی عاطفی، مثل بیماری میتونه برای افراد بیفته و دو تا نتیجه کاملاً متفاوت داشته باشه

    می‌تونه تصادف یا بیماری یا جدایی عاطفی یا ورشکستگی یک نفر رو نابود کنه برای همیشه و می‌تونه باعث رشد و شکوفایی یه نفر دیگه‌ای بشه که وقتی ازش می‌پرسن که فکر می‌کنی نقطه عطف زندگیت کجا بود میگه اون موقع که توی رابطه عاطفی ضربه خوردم و جدا شدم، اونجا بود که من بیدار شدم،

    یا اونجایی که مثلاً به من خبر دادن که به فلان بیماری مبتلا شدم،

    یا اونجایی بود که مثلاً من توی کارم یا توی زندگیم به این مشکلات برخوردم اونجا بود که من پیشرفت کردم.

    و برعکسش هم هست یه سری از افراد که شکست خوردن توی زندگیشون اگر بپرسی میگن که اونجایی که خبر بیماری به من دادن، اونجایی که ورشکست شدم، اونجایی که رابطه عاطفیم رو از دست دادم کلاً نابود شدم،

    یک اتفاق یکسان می‌تونه دو تا نتیجه کاملاً متفاوت داشته باشه.

    به خاطر اینکه افراد می‌تونن از دو تا زاویه به یک اتفاق یکسان نگاه کنن،

    این اون کاریه که من توی کل زندگیم دارم انجام میدم و سعی می‌کنم همیشه به شرایط جوری نگاه کنم که به من احساس بهتری بده،

    هرچند که از وقتی که من باورهام رو تغییر دادم و از وقتی که سعی کردم که همیشه احساس بهتری نسبت به خودم و نسبت به جهان داشته باشم سعی کردم ورودی‌هام رو کنترل کنم، سعی کردم کانون توجهم رو به چیزهایی بزارم که به من احساس بهتری میده، انصافاً خداوند شاهده که یک هزارم مسائل و مشکلاتی که قبلاً داشتم دیگه به وجود نیومده که من اصلاً بخوام احساسم رو خوب نگه دارم در موردشون که بخوام از یک زاویه دیگه‌ای بهشون نگاه کنم و واقعاً هر روز نعمت و برکت و شادی و سلامتی بیشتر وارد زندگیم شده،

    یه موقع‌هایی هم یه سری اتفاقات میفته که سعی می‌کنم با تغییر زاویه دیدم احساسم رو بهتر کنم و اتفاقات خوب بیفته،

    در مورد احساس لیاقت خیلی خیلی این موضوع تاثیر داره توی فرکانس‌های ما

    وقتی که ما از درون احساس بی‌ارزشی می‌کنیم، وقتی از درون احساس عدم لیاقت می‌کنیم ما همواره داریم به جهان این سیگنال رو می‌فرستیم که من لایق نیستم، من بی‌ارزشم،

    همواره داریم این کارو می‌کنیم و جهان هم ثابت می‌کنه به ما که ما بی‌ارزشیم،

    تا وقتی که ما داریم این سیگنال رو ارسال می‌کنیم.

    اگر بتونیم از درون باورهامون رو تغییر بدیم در مورد احساس ارزشمندی و احساس لیاقت همه چیز تغییر می‌کنه،

    توی این سلسله فایل من می‌خوام نشانه‌های عدم احساس لیاقت رو بگم که احتمالاً همه مون تجربه کردیم،

    می‌خوام بیشتر بدونید که اینا با ما چیکار می‌کنن‌.

    یکی از نشانه‌های عدم احساس لیاقت احساس نیاز به تایید دیگرانه،

    احساس نیاز به توجه دیگرانه،

    احساس نیاز به تعریف دیگرانه

    برای اینکه ما حالمون خوب بشه.

    یعنی خیلی از ما تا وقتی که تعریف نشنویم، تا وقتی که تحسین نشیم، تا وقتی که توجه نگیریم حالمون خوب نمی‌شه،

    حال خوب ما کاملاً وابسته است به یک عامل بیرونی،

    در واقع وقتی ما احساس بی‌ارزشی داریم به این معناست که ما خودمون رو لایق شادی، لایق خوشبختی، لایق ثروت نمی‌دونیم،

    توی این مثال‌ها به این معناست که باید یه عامل بیرونی، یک فرد دیگه‌ای با رفتارش، با تاییدش، با تحسینش، با توجهش به ما احساس بهتری بده در غیر این صورت ما احساس می‌کنیم که بی‌ارزشیم،

    در غیر اون صورت ما احساس می‌کنیم که نالایقیم، ناکافی هستیم،

    یعنی فقط زمانی احساس بهتری داریم که یک عامل بیرونی بیاد به ما بگه که تو آدم خوبی هستی،

    یا آدم با ارزشی هستی،

    یا آدم دوست داشتنی هستی و به شدت التماس می‌کنیم و نیازمندیم برای اینکه این تعریف و تمجیدات رو دریافت کنیم،

    حالا من می‌خوام چند تا مثال بزنم تا بهتر بفهمیم که منظور چیه.

    مثلاً این رفتارو در نظر بگیرید،

    خیلی‌هاتون دیدید دو نفر توی رابطه عاطفی هستن،

    اون کسی که احساس نیاز بیشتری داره، احساس عدم لیاقت بیشتری داره، ممکنه هر بار زنگ بزنه به پارتنرش، به همسرش، به دوستش و بپرسه که هنوز هم منو دوست داری؟؟

    چقدر این جمله آشناست؟؟

    چقدر دیدیم؟؟

    از دست من ناراحتی؟؟

    مثلاً فرض کن طرف زنگ میزنه اون فرد ممکنه جواب نده به هر دلیلی نباشه، موبایل پیشش نباشه، حالا هرچی،

    بعد پیام بعدی اینه که از دست من ناراحت شدی؟؟

    من کاری کردم؟؟

    هنوزم منو دوست داری؟؟

    این نشون میده که به شدت این فرد نیاز داره به دوست داشته شدن توی رابطه، نیاز داره به تایید گرفتن،

    نیاز داره به تحسین گرفتن،

    حتی اگه طرف مقابل بگه آره عزیزم من عاشقتم، من دوست دارم،

    ولی اون قدری که این منتظرِ تعریف و تمجید نشه،

    یا مورد توجه واقع نشه، باز احساس می‌کنه که ببین این منو دوست نداره،

    چقدر ما این الگو رو دیدیم مخصوصاً توی افرادی که سنشون پایین‌تره که اینقدر این احساس بی‌ارزشی و احساس بی‌لیاقتی توی وجودشون شدیده که کافیه یک روز طرف مقابل بهشون توجه نکنه،

    یک روز اون تعریف و تحسین رو دریافت نکنه به سرعت این فکر میاد توی سرش که من رو دوست نداره،

    نمی‌خواد دیگه با من باشه،

    من آدم بی‌ارزشی هستم،

    یا دوباره این مثال رو در نظر بگیرید که یک فردی هر بار که لباس میپوشه باید دوستش، رفیقش، همکارش، یا یک فرد بیرونی پدرش، مادرش، برادرش، خواهرش، تایید کنه که لباست قشنگه.

    بهم میاد؟؟

    میره جلوی طرف وایمیسته لباسش رو میپوشه بعد میاد میگه به من میاد؟؟

    این بهم میاد؟؟

    اگر طرف یه ذره مکث کنه توی جواب دادن، یعنی فقط یک لحظه مثلاً به جای اینکه همون اول بگه آره خیلی قشنگ شدی، خیلی عالی شدی، خیلی فوق العاده شدی،

    بیاد مکث کنه و بعدش بگه آره بهت میاد خیلی قشنگه،

    طرف سریع فکر می‌کنه که بی‌ارزشه، نازیباست و به شدت احساس نیاز به تایید داره،

    حتی در مورد شیوه پوشش، یعنی اون چیزی رو می‌پوشه که از نظر بقیه قشنگه، اون لباسی رو دنبال می‌کنه که شاید 10 بار بارها و بارها دیدیم افراد میرن کمد لباسشون رو باز می‌کنن، 10 بار لباس‌های متفاوت رو می‌پوشن و می‌پرسن این بیشتر به این میاد،

    این پیرهن با این شلوار میاد،

    این کلاه با این پیرهن میاد،

    بعد عوض می‌کنه حالا نظرت چیه؟؟ دوباره عوض می‌کنه حالا فکر می‌کنی چطوره؟؟

    یعنی نیاز داره که طرف مقابل تایید کنه که این لباس‌ها بهت میاد یا خوشگلی یا زشتی،

    و اگه یه ذره تعریف و تمجید دریافت نکنه احساس بسیار بسیار بدی می‌کنه.

    یا توی روابط این الگو رو هم ممکنه دیده باشید یا خودتون داشته باشید که به شدت نیاز دارید که با طرف مقابلتون وقت بگذرونید و ممکنه از یه عالمه تفریحات و بودن با دوست‌های دیگه تون بزنید به خاطر اینکه احساس می‌کنید اگر یه ذره از این دور بشم، یه ذره اگه پیشش نباشم ممکنه مثلاً احساس عشق و محبتی که بینمون هست از بین بره،

    یعنی همیشه سعی می‌کنی یه جوری برنامه بریزی که همیشه از لحاظ فیزیکی نزدیک اون فردی باشی که دوستش داری و این هم یکی از بزرگترین نشانه احساس بی‌لیاقتیه،

    یا اینکه همیشه بپرسید از پارتنرتون که منو دوست داری؟؟

    واقعاً منو دوست داری؟؟

    چند تا منو دوست داری؟؟

    چقدر منو دوست داری؟؟

    همیشه دوست داریم بپرسیم این سوال رو و همیشه هم اون جواب میده آره دوستت دارم و باز هم می‌پرسی طرف میگه آره من که گفتم دوست دارم،

    میگه نه بازم بگو،

    من دوست دارم اینو بشنوم،

    بیشتر بهم بگو،

    اینکه ابراز احساسات توی رابطه عاشقانه باشه کاملاً طبیعیه،

    ولی اینکه شما نیازمند باشی به شنیدن این جملات عاشقانه و هر بار بخوایی بپرسی که منو چقدر دوست داری منو واقعاً دوست داری این نشون میده که احساس بی‌لیاقتی توی وجودت خیلی ریشه دوونده.

    یا ممکنه توی روابط این الگو رو هم دیده باشید که طرف با دوستش میره بیرون و اون فردی که باهاش توی رابطه هست هر نیم ساعت یک بار زنگ می‌زنه کجایی؟؟ چیکار می‌کنی؟

    یعنی به محض اینکه اینا از هم جدا میشن مثلاً رفته بیرون نگران میشه،

    و من چند تا مورد رو دیدم که اصلاً توی مغز من پذیرفته نبود که من با یکی از دوستان رفتیم با هم بیرون یکی از دوستان آقای من،

    رفتیم و این شروع کرد گوشیش زنگ خوردن و بعد دیدم میره صحبت می‌کنه نمی‌دونستم اصلاً کی داره زنگ می‌زنه و داستان چیه و بعد از نیم ساعت دیگه دوباره زنگ می‌خورد و بعد از نیم ساعت دیگه دوباره زنگ خورد،

    بعد دیگه یواش یواش من گفتم این تلفن‌ها چیه که وقتی زنگ می‌خوره میری صحبت می‌کنی برمی‌گردی؟

    گفت خانوممه،

    گفتم چی شده مشکلی پیش اومده؟

    گفت نه ایشون باید بدونه که من کجام و هر بار که زنگ می‌زنه می‌پرسه خب الان داری چیکار می‌کنی،

    گفتم خب نیم ساعت پیش مگه نپرسید بهش گفتی الان داریم چیکار می‌کنیم، الان داریم ادامه همون کارو انجام میدیم،

    گفت نه این باید بدونه که دوباره الان داریم چیکار می‌کنیم و کار به جایی می‌رسید که مثلاً می‌گفت خب الان لوکیشن رو هم برام بفرست که الان دقیقاً کجایی،

    یعنی اگه طرف می‌گفت من الان دقیقاً اینجام می‌گفت که نه لوکیشن رو بفرست من مطمئن بشم که الان کجایید و بعد من دیدم که این آقاهه برای اینکه ثابت کنه که من با یه آقای دیگه‌ای بیرونم ناخودآگاه موقعی که صحبت می‌کردن، چون اون خانم می‌گفت تصویری باید صحبت کنیم جوری وایمیستاد و توی زاویه‌ای وایمیستاد که من توی تصویر باشم و هر چند وقت یکبار هم یه دستی تکون می‌داد که منم یه دستی تکون بدم که به خانمش بگه که من با یه خانم دیگه‌ای نیستم من با یه آقا هستم و دارم صحبت می‌کنم.

    اون موقع زمانی بود که دیگه مغز من شروع کرد به ارور دادن وقتی فهمیدم قضیه چیه و باورم نمی‌شد که همچین رابطه‌ای وجود داشته باشه اصلاً و واقعاً باورم نمی‌شد که یه همچین رابطه‌ای بعد از چندین سال زندگی مشترک وجود داشته باشه و این نشون میده که اون خانم چقدر احساس بی‌ارزشی داره توی زندگیش،

    چقدر احساس عدم لیاقت داره و به همون اندازه توی زندگیش دور میشه از رابطه‌اش،

    به همون اندازه توی زندگیش ضربه می‌خوره،

    یعنی تا وقتی که ما نتونیم احساس خود ارزشی و احساس لیاقت رو در وجودمون ایجاد کنیم جهان فقط ضربه‌های محکم‌تری میزنه،

    جهان به تو ثابت می‌کنه که بی‌ارزشی، جهان به تو ثابت می‌کنه که بی‌لیاقتتی.

    دوباره یک الگوی دیگه‌ای توی احساس نیاز و احساس بی‌لیاقتی یه نشونه‌ دیگش اینه که طرف هر بار برای پارتنرش هدیه باید بگیره،

    هر کدومش رو که میگم مثال‌هایی دارم از دوستان خودم که طرف باید هدیه بگیره و حتی موقعی که هیچ مناسبت خاصی هم نیست یه جورایی به طرف بفهمونه که من دوستت دارم و هدیه گرفتن بیش از حد برای طرف مقابلت هم نشون میده که تو احساس ارزشمندی نداری،

    احساس لیاقت نداری،

    چون فکر می‌کنی که داری اونو از دست میدی و همیشه می‌خوای یه هدیه‌ای بگیری که بهش نشون بدی که من دوستت دارم،

    باز بیایم سراغ یکی از داستان‌هایی که برای من اتفاق افتاده یکی از دوستان سال‌ها پیش تازه ازدواج کرده بود و ایشون اومد گفتش که ما هر بار که می‌خواستیم بریم بیرون ایشون اولاً که باید کلی اجازه می‌گرفت از همسرش که با هم تازه ازدواج کرده بودن تا اجازه بدن،

    و بعدش هم که می‌خواستیم برگردیم ایشون کلی باید وقت می‌ذاشت یه گل فروشی پیدا می‌کرد تا گل بگیره برای همسرش، گل تازه بگیره و ببره و بعد مثلاً ما سوال برامون پیش اومد چند تا از دوستان که با هم بودیم سوال برامون پیش اومد که این داستان گل گرفتن چیه مگه مثلاً تولدی، سالگرد ازدواجی خبری هست؟؟

    ایشون گفت نه من باید همیشه با گل برم خونه اصلاً نمی‌شه و ایشون هر شب به قول خودش می‌گفت من هر شب دارم گل می‌گیرم، من بدون دسته گل نمیرم خونه، من باید عشقم رو به این نشون بدم و یه جورایی هم در واقع داشت به ما می‌گفت که شماها اصلاً آدم نیستید، شما اصلاً ارزش قائل نیستید برای همسرتون اگر این کارو نمی‌کنید و من خیلی ارزش قائلم برای همسرم که این کارو انجام میدم،

    این یک احساس نیاز به اون رابطه است، یک احساس وحشتناکی از بی‌لیاقتیه که من احساس بی‌لیاقتی می‌کنم حالا می‌خوام یه جوری به هر شکلی شده طرف مقابلم رو خوشحال و راضی نگه دارم،

    نیاز دارم به اینکه اون خوشحال و راضی باشه،

    این داستان خیلی ادامه پیدا نکرد و یکی از بدترین دعواهای زناشویی زندگیم رو من توی زندگی این دوستمون دیدم،

    یعنی بدترین به تمام معنا،

    یعنی از مامور آوردن بگیر و پسره رو بندازن زندان و پسرِ شاید به مدت دو سه سال فراری بود اصلاً در این حد دنبالش بودن و حکم جلب گرفته بودن براش و حساب کنید یک فردی که اینقدر احساس عدم ارزشمندی احساس بی‌لیاقتی داشت توی رابطه و فکر می‌کرد با این کار می‌تونه در واقع رابطه قشنگی داشته باشه به جایی رسید که همسرشون همون خانم بارها و بارها ایشون رو انداخت زندان به دلایل کاملاً مختلف و واهی و اینا زندگیشون به یک جهنمی رسیده بود که پسرِ پیش ما گریه می‌کرد و دنبال یک راهی بود که بتونه جدا بشه و بتونه یه زندگی جدید شروع کنه.

    این همون فردی بود که هر شب باید با دسته گل می‌رفت خونه،

    احساس بی‌لیاقتی با این چیزها جبران نمی‌شه،

    با دسته گل جبران نمی‌شه،

    احساس بی‌لیاقتی وقتی داشته باشی جهان بهت ثابت می‌کنه که بی‌لیاقتی،

    به همین دلیله که توی دوره احساس لیاقت اینقدر ما داریم در مورد این مسائل صحبت می‌کنیم و اینقدر می‌دونم این دوره می‌تونه زندگی افراد رو متحول کنه در تمام جنبه‌ها،

    نه فقط توی بحث روابط،

    دوباره یکی از نشانه‌های احساس بی‌لیاقتی اینه که توی رابطه فرد مثلاً وقتی که همسرش میاد خونه ازش می‌پرسه که چیکار کردی؟؟

    باید جز به جزء بگه من کجا رفتم، با کی صحبت کردم، چیکار کردم و نیاز داره به کنترل کردن و جز به جز می‌پرسه خب اون موقع چیکار کردی، بعدش چیکار کردی، بیا تعریف کن، چرا تعریف نمی‌کنی، کجا بودی، چه جوری بوده،

    اینا نشانه‌های خیلی واضحیه از احساس بی‌لیاقتی، احساس بی‌ارزشی،

    یا توی روابط ممکنه یه خانمی یا یک آقایی باشه که اگه همسرشون یا کسی که توی رابطه هست باهاش با یه جنس مخالف صحبت کنه حتی اگه ممکنه اون جنس مخالف مثلاً همکارش باشه صحبت کنه این از حسادت داره از بین میره، چون همیشه توی ذهنش اینه که ممکنه این صحبت مثلاً باعث بشه که این‌ها به هم علاقمند بشن بارها و بارها اینو توی روابط دیدیم که اگر آقا توی رابطه‌ای آقای خانواده با یه خانمی که همکارشه یا مثلاً حتی ممکنه فامیلشون باشه، حتی ممکنه مثلاً همکلاسی سابق باشه، حتی ممکنه رئیسش باشه صحبت کنه یه ذره مثلاً بگو و بخند کنه خانم به شدت ناراحت میشه، به شدت حسادت می‌ورزه و اصلاً روی اون فرد حساس می‌شه،

    یا برعکسش یه آقایی رو در نظر بگیرید که اگه خانمش با یک فامیل یا همکارشون صحبت کنه حتی تلفنی صحبت کنه ایشون به شدت به هم می‌ریزه و حسادت می‌کنه،

    این‌ها همش نشانه احساس بی‌ارزشیه، نشانه احساس عدم لیاقته،

    یکی از نشانه‌های احساس عدم لیاقت توی روابط دوباره اینجا خودش رو نشون میده که طرف هی از فرد مقابلش در مورد روابط گذشته‌اش می‌پرسه.

    که اونا مثلاً کی بودن،

    اندامشون چه جوری بوده،

    قدشون چه جوری بوده،

    حالا اگه مثلاً مرد باشه یا زن باشه این سوالات ممکنه متفاوت باشه،

    وضع مالیشون چطور بوده،

    خانواده‌شون کیا بودن و هی می‌خواد دیپ بره و ببینه این آقا یا این خانم توی روابط قبلی با کیا رابطه داشته و اونا چه ویژگی‌هایی داشتن که مطمئن بشه که من از اونا بهترم،

    یعنی همش دنبال اینه که ببینه آیا من از پارتنرهای سابق پارتنرم بهترم یا بهتر نیستم،

    اگر این سوالات رو می‌پرسی یا این کنجکاوی رو دارید نشون میده که برای خودتون ارزش قائل نیستید.

    یکی از نشانه‌های احساس بی‌لیاقتی اینه که دو نفر توی رابطه هستن اگر یک فردی توی رابطه به هر دلیلی حالش بد بشه اون فرد مقابل هم حالش بد میشه و تمام تلاشش رو می‌کنه که حال این پارتنرش یا همسرش و دوستش رو خوب کنه،

    یعنی اگر که یک فردی توی رابطه با شما به هر دلیلی به مشکل برخورده و احساس بدی داره این وظیفه شما نیست که حال اونو خوب کنید و اگر خیلی برات مهمه که حال اون خوب باشه و تمام تلاشت رو می‌کنی،

    تمام تلاشت رو می‌کنی که حال اونو خوب کنی و اگر حال اون خوب نباشه حال تو بد میشه یعنی که تو برای خودت ارزش قائل نیستی.

    دوباره یکی از نشانه‌های احساس بی‌لیاقتی اینه که دو نفر توی رابطه حالا ما داریم امروز در مورد رابطه بیشتر صحبت می‌کنیم،

    دو نفر توی رابطه یکیشون ممکنه به شدت نیاز داشته باشه به لمس فیزیکی توی رابطه،

    یعنی اینا میرن بیرون باید دستشون توی دست همدیگه باشه بعد اگه طرف به هر دلیلی کاری داشته باشه و نتونه دستش رو بذاره اون طرف مقابل ممکنه ناراحت بشه یا احساس ترس بکنه و همیشه باید یه راهی پیدا کنه در آغوش بگیره بغل کنه دست توی دستش باشه، ببوسه،

    اینکه ما بخواهیم دستمون توی دست همدیگه باشه یا بخواهیم در آغوش بگیریم یا ببوسیم کاملاً توی رابطه عاطفی طبیعیه،

    ولی اینکه بخواهیم هر لحظه این کارو انجام بدیم و همیشه این اتفاق باید بیفته برای اینکه به ما ثابت بشه که رابطمون خوبه،

    یا برای اینکه به ما ثابت بشه طرف مقابل ما رو دوست داره،

    این یعنی اینکه ما احساس بی‌لیاقتی شدید داریم،

    یعنی فکر کنید به روابطی که دارید،

    فکر کنید به رفتارهایی که توی روابطتون انجام می‌دید ببینید از کجا نشئت می‌گیره؟؟

    از عشق نشات می‌گیره یا از ترس نشات می‌گیره؟؟

    از احساس ارزشمندی نشات می‌گیره یا از احساس بی‌لیاقتی؟؟

    از کجا؟؟

    اون وقت بهتر می‌تونید این حرف‌ها رو بفهمید.

    یا یه فردی ممکنه همیشه دوست داشته باشه مورد توجه قرار بگیره توی مهمونی‌ها با آرایش غلیظ، با لباس‌های خاص و اگر بره توی مهمونی و ببینه یک فرد دیگه‌ای هست که به هر دلیلی داره توجه بیشتری می‌گیره یا حتی توجه بیشتری نمی‌گیره ولی این فکر می‌کنه که داره توجه بیشتری می‌گیره به شدت به هم می‌ریزه سعی می‌کنه بیشتر خودش رو نشون بده سعی می‌کنه یه سری رفتارهای احمقانه‌ای هم انجام بده که مورد توجه قرار بگیره،

    جوک بگه بخنده، یه کاری بکنه تا احساس نکنه که کمتر از طرف مقابل مورد توجه واقع شده،

    یعنی بارها و بارها ما دیدیم توی مهمونی‌ها طرف اومده تو مهمونی حالش خوب بوده قبل از اینکه بیاد مهمونی حالش خوب بوده،

    خیلی هم ذوق و شوق داشته،

    خیلی هم اشتیاق داشته بیاد توی مهمونی یا توی پارتی،

    بعد میاد توی اون پارتی و می‌بینه یه نفری حالا اگه خانم باشه می‌بینه یه خانم خیلی زیباتری یا مثلاً جذاب‌تری یا به هر شکلی اونجا هست و مجلس رو هم دست گرفته بعد این افسرده می‌شه کامل توی اون مهمونی،

    یا برعکسش یه آقایی که مثلاً اومده توی مهمونی خیلی هم خوشحاله بعد میاد می‌بینه یه آقای دیگه‌ای اونجا خیلی توجه خانم‌ها رو جلب کرده یا حتی توجه بقیه رو جلب کرده و این کلاً افسرده میشه،

    این نشون میده که من برای خودم احساس ارزشمندی قائل نیستم،

    من خودم رو لایق نمی‌دونم که به محض اینکه می‌بینم توجه نمی‌گیرم کلاً از بین میرم،

    کلاً حالم گرفته می‌شه.

    اینها نمونه‌ای از احساس بی‌لیاقتی در روابط بود،

    صدها و صدها نمونه دیگه هم شما می‌تونید مثال بیارید،

    می‌تونید توی قسمت کامنت‌ها بنویسید که کدوم یک از این احساس‌ها رو تجربه کردید،؟؟

    کدوم یک از این رفتارها رو داشتید؟؟

    چه ضربه‌ای بهتون زده؟؟

    چه بلایی سرتون آورده؟؟

    حتی اگر افراد دیگه‌ای رو دیدید که این رفتارها رو داشتن و این احساس بی‌لیاقتی رو داشتن می‌تونید قید کنید و ببینید که چه اتفاقی براشون افتاده،

    چون جهان اشتباه نمی‌کنه،

    قانون اشتباه نمی‌کنه،

    اگر شما احساس بی‌لیاقتی رو دائماً به جهان ارسال کنید جهان بهت ثابت می‌کنه که بی‌لیاقتی و شرایطی رو به وجود میاره، موقعیت‌هایی رو به وجود میاره توی روابط،

    توی زندگی،

    توی کارت که بهت ثابت کنه که خیلی بی‌لیاقتی،

    چون تو اینو داری بهش ارسال می‌کنی،

    ما توی دوره احساس لیاقت داریم روی این موضوعات کار می‌کنیم به صورت خیلی خیلی دقیق به صورت کاملاً ریشه‌ای.

    اونایی که با برنامه من کار کردن می‌دونن چقدر عادت دارم که دوره‌های آموزشیم رو به صورت ریشه‌ای کار کنم نه آشغال‌ها رو بزاریم زیر مبل که معلوم نشه،

    نه ریشه‌اش باید تغییر کنه،

    ریشه احساس عدم لیاقت باید تغییر

    کنه،

    احساس خود ارزشمندی باید ساخته بشه،

    باید ایجاد بشه،

    و توی این دوره داریم کار می‌کنیم.

    اگر فکر می‌کنید که نیاز دارید به اینکه احساس لیاقت و ارزشمندیتون رو بیشتر و بیشتر کنید و به همون میزان جهان به شما لیاقت بیشتری، نعمت‌های بیشتری، روابط قشنگ‌تری، سلامتی بیشتری رو میده.

    می‌تونید دوره احساس لیاقت رو خریداری کنید که من به شما قول میدم اگه به آگاهی‌هاش عمل کنید زندگی شما هیچ ربطی به گذشته شما نخواهد داشت همه چی در تمام ابعاد تغییر خواهد کرد،

    این قول منه،

    چون من خودم دیدم که چطور وقتی احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کردم، وقتی که تونستم خودم رو باور کنم، ارزش‌های خودم رو باور کنم، جهان چطور کرنش کرد،

    چطور سر خم کرد و چطور اتفاقات و نعمت‌ها و شرایط و روابط فوق العاده‌ای وارد زندگی من شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: