ما همواره از طریق باورها و کانون توجه خود، در حال ارسال فرکانسهایی به جهان هستم. ساز و کار جهان این است که فرکانسهای ارسال شده توسط ما را تبدیل میکند به شرایط، موقعیت ها، ایدهها و آدمهایی که تجربههای زندگی ما را میسازند. اگر فرکانسهای ارسالی ما قدرتمند کننده نباشند، هیچ میزان از تلاش فیزیکی قابل به جبران این کمبود نیست. در نتیجه قطعا شرایط زندگی ما نیز با کیفیت نخواهد بود. این تنها قانونی است که درک آن میتواند زندگی ما را در تمام جنبهها متحول کند.
از آنجا که غالبترین فرکانس ارسالی ما به جهان، نگاه و باوری است که نسبت به خودمان و میزان ارزشمندیمان داریم، کیفیت زندگی ما به صورت کلی، بازتاب این فرکانس است.
«فرکانس احساس لیاقت» – با اختلاف – قدرتمندترین عاملی است که تعین میکند مسیر زندگی ما چقدر روان باشد؛ چقدر نعمتها به راحتی و از مجراهای مختلف وارد زندگی ما بشود؛ چقدر به ایدهها و فرصتهای پرثمر هدایت شویم و چقدر در رضایت درونی زندگی کنیم یا بالعکس.
تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشی یا احساس لیاقت شما وابسته به عواملی بیرونی مثل تأیید و رضایت دیگران و… باشد که کنترلی بر آنها نداری، یعنی همواره در حال ارسال این سیگنال به جهان هستی که:
- من لایق تجربه خوشبختی نیستم؛
- من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم؛
- من لایق کسب درآمد از مسیر هموار نیستم؛
- من برای دریافت هر کوچکترین نعمتی، باید به اندازه کافی سختی بکشم تا شاید لایق شوم؛
- من لایق نیستم که به همین راحتی، به خواستههایم برسم؛
- من لایق دریافت ایدههای کارا نیستم؛
- من لایق اتصال به خداوند و دریافت هدایتهایش نیستم؛
- من لایق تجربه جسمی سالم و تندرست نیستم؛
- من یک قربانی هستم؛
و…
تا وقتی از درون احساس لیاقت نداشته باشی، همین فرکانس بیارزش را به جهان میفرستی و جهان نیز در واکنش به این فرکانس، شما را با ناخواستههای پایان ناپذیر هم-مدار میکند.
تخریبگریهای احساسعدم لیاقت، با هیچ میزانی از تقلاهای فیزیکی قابل جبران نیست. شما نمیتوانی با هیچ حجمی از تلاشهای فیزیکی، ناخواستههای ناشی از احساسعدم لیاقت را در زندگیات از بین ببری. زیرا تا وقتی از درون احساسعدم لیاقت داری و این فرکانس را به جهان ارسال میکنی، جهان در پاسخ به این فرکانس بیکیفیت، هر بار ناخواستههای بیشتری را وارد زندگیات میکند. در نتیجه شما باز هم احساس بیارزشی بیشتری میکنی و همچنان در این چرخهی معیوب از احساسعدم لیاقت میمانی.
اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر میکند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر میکند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروریترین کار زندگی هر فرد است.
در این سلسله فایل، استاد عباس منش درباره نشانههای احساسعدم لیاقت صحبت میکند. این فایل را با دقت ببین تا این نشانهها را بشناسی. این شناخت به شما کمک میکند تا بفهمی کدام رفتارهای شما در هر جنبه از زندگی، از احساسعدم لیاقت نشأت گرفته و چطور زندگی را بر شما دشوار کرده است. هرچه نشانههای احساسعدم لیاقت را بهتر در وجود خود بشناسی، سرمنشأ مشکلات زندگیات را بهتر میشناسی و میتوانی از ریشه حل کنی.
هیچ سرمایهای نمیتواند به اندازهی پرورش احساس لیاقت درونی، برکت و نعمتها را به صورت پایدار وارد زندگی شما کند. به همین دلیل ما ایمان داریم که دوره احساس لیاقت، میتواند زندگی دانشجویان این دوره را در تمام جنبهها از اساس و برای همیشه متحول کند اگر به آموزشهای این دوره عمل کنند.
توضیحات استاد در این فایل را گوش بده. اگر نشانهای دیدی که قلبت آن را تایید کرد، با ما در مسیر معجزه آفرین دوره احساس لیاقت، همراه شو.
ماموریت دوره «احساس لیاقت» هدایت شما در مسیر بازسازی احساس لیاقت است.
این دوره فرایند این بازسازی را از خودشناسی شروع میکند تا دانشجوی دوره بتواند در قدم اول ارزیابیای صحیح از احساس خود ارزشمندی حقیقتی خود داشته باشد؛ ایرادها را پیدا کند و سپس در ادامه جلسات، بازسازی احساس خود ارزشمندی خود را در عمل یاد بگیرد.
سپس با هر بهبودی که دانشجوی دوره در احساس لیاقت درونی خود ایجاد میکند، فرکانس قدرتمند کنندهتری به جهان ارسال میکند. جهان نیز در پاسخ به این کیفیت جدید از احساس لیاقت، خود به خود شرایط بیرونی فرد را بهبود میدهد، مسیر را برایش هموار میکند، تلاشهایش را به ثمر مینشاند؛ مشتریها را به سمت او هدایت میکند؛ افراد ارزش او و خدماتش را درک میکنند و حاضر به پرداخت بها میشوند؛ فرد راحتتر پول میسازد و کسب درآمد میکند و به همین ترتیب از بینهایت مجرا، درهایی از خیر و برکت به زندگیاش گشوده میشود و چرخهای از نتایج را شروع میکند که احساس لیاقت فرد را باز هم بیشتر میکند. زیرا طبق قانون، جهان طراحی شده تا در هر لحظه کیفیت اتفاقات و شرایط پیرامون ما را بر اساس کیفیت «احساس لیاقت ما» بروزرسانی کند.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت و نحوه خرید این دوره را از اینجا مطالعه کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1222MB28 دقیقه
- فایل صوتی علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 127MB28 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَکُلًّا نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ» «وَقُل لِّلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ» «وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» (ﻭ ﻫﺮ ﺳﺮﮔﺬﺷﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ های [ ﭘﻨﺪﺁﻣﻮﺯ ] ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻴﻢ، ﺣﻘﻴﻘﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻛﻨﻴﻢ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖﻫﺎ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺗﺬﻛّﺮﻱ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؛ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰﺁﻭﺭﻧﺪ، ﺑﮕﻮ: ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻗﺪﺭﺗﺘﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ، ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ ؛ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻤﺎﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻳﻢ؛ 120-122 هود)
الهی الهی، هدایتم کن و بر من ظرف وجودم نور ببخش تا بتوانم در صراط مستقیم تو بمانم و بندگی کنم و از توحید بشنوم و از توحید بگویم و از توحید بنویسم. خدایا من را عمل کننده حقیقی به توحید قرار بده و به اندازه وسعت جهانت بین من و شرک فاصله بیانداز. خدایا غل و زنجیرهای شرک رو از پای من باز کن و بال پرواز ببخش و غبار شرک را از قلبم بزدای و منور کن به نور توحید و ایمان، آنچنان که بر من میپسندی در مسیر بندگی تو باشم و نه در مسیر دشمن آشکارم. خدایا هر روز و هر لحظه مرا مشتاق تر به خودت قرار بده و ایمانم را راسخ تر کن و قلبم را اطمینان ببخش. خدایا باقیمانده عمر مرا مصداق آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» قرار بده تا اهل ایمان و اهل رضایت تو باشم که همانا«وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»
سلام و درود و رحمت بینهایت رب العالمین به استاد عباس منش و استاد شایسته و همه دوستان عزیزم.
استاد عباس منش عزیزم بسیار بسیار بسیار از شما سپاسگزارم بخاطر این دوره ارزشمند احساس لیاقت و خود ارزشمندی، همچین دو فایل آگاهی و جلسه اول دوره چقدر من رو متوجه علفهای هرز زندگیم کرد. از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر یه دوره آموزشی دیگه و کلی آگاهی جدید. این دوره یکی از پاشنه های آشیل منو هدف قرار داده. پاشنه آشیل که چه عرض کنم!!! دقیقاً گسل آشیل که به اندازه گرند کنیون دهن باز کرده. نمیدونم بازم برم تو کار خود افشایی و دونه دونه اشتباهات گذشته خودمو شخم بزنم یا … بگذریم…
من با نداشتن احساس لیاقت در گذشته به خودم ضربه جدی زدم، بماند که هر کدوم رو شخم میزنم میبینم یه بکگراندی در گذشته و در کودکی من داره.
از اقتدار و کاریزمای استالینی پدرم گرفته که اونقدر تمرکز گذاشته بود روی جستجوی حقیقت و راستی آزمایی شخصیت من در هر زمینه ای، و رفتار بازجویانه اش و البته مقایسه کردن های هر روزه و هر روزه من با همه همسن و سالها ( از پسر همسایه گرفته تا اون بچه فرغون بدست توی خیابون که درحال حمل کپسول گاز بود، از نظر پدرم همه اونها بهتر از بچه خودش بود)؛ حتی وقتی من بهتر از دیگران بودم بازم مقایسه اتفاق میافتاد، و نهایتاً یه شخصیت ضعیف و داغون از من ساخته شد که همیشه مشتاق دور شدن از خانواده بودم. و کار کردن روی خودم از زمانی شروع شد که از خانواده دور شدم. از همه مقایسه ها دو تاش از همه دردناک تر بود. وقتی یه آدم معتاد یا خلافکار یا بدبخت و داغون توی خیابون میدیدیم خانواده منو با اون بنده خدا مقایسه میکردن که اگه به حرف ما گوش ندی و درس نخونی در آینده اینجوری میشی… و مقایسه دردناک دوم زمانی بود که تلویزیون نمایشهای سیرک رو نشون میداد که مربی یه بچه میمون رو با چوب و شلاق وادار میکنه پشتک معلق بزنه، و بزرگوار میگفت:«اینها میمون رو تربیت میکنن من بچه آدم نمیتونم تربیت کنم…»
نتیجه همه اون قیاسها و تحقیر شدن ها شد اینکه هزاران بار من خودم رو لایق هیچی نمیدونستم. از زمانی که توی مدرسه بودم با اینکه همیشه شاگرد زرنگ بودم و کلی درسم خوب بود ، ولی بازم سر اینکه چرا 18 شدی و 20 نشدی تنبیه میشدم، نتیجه اش میشد اینکه سری بعدی که 20 میگرفتم و تشویق نمیشدم حس میکردم الان یه بخشی از برنامه هر روزه من ناقصه، من لایق این 20 گرفتن نیستم، چون سری قبل که 20 گرفتم کسی منو تشویق نکرد ولی 18 و 19 تنبیه داشت. یادم نمیره یه روز با چشم گریون رفتم خونه چون املا رو 19,75 گرفته بودم و تهدید شده بودم اگه 20 نگیری چنین شود و چنان شود، طی سالهای تحصیل هر چی بیشتر این تنبیه ها و تحقیرها ادامه پیدا میکرد نمره های درسی من بدتر و بدتر میشد.
من اصلا حافظه خوبی در مورد گذشته ندارم ولی از وقتی شروع کردم به کار کردن روی دوره عزت نفس و الان دوره احساس لیاقت ، به طرز عجیبی ذهن من فعال شده و عین سریالهای آبکی ایرانی فلاشبک میزنه به گذشته و برام خاطراتی رو بیرون میکشه که خودم تعجب میکنم من چطوری فلان موضوع رو یادم اومده. عین ریشه یه علف هرز که پیداش کردم و وقتی بیرونش میکشم کلی شاخه و علف هرز دیگه با خودش بیرون میکشه.
نهالی که در کودکی من کاشته شد توی دهه سوم و چهارم زندگی من به ثمر نشست به شکل انتخاب شغل و انتخاب همسر و روابط داغون و شرایط درآمد و حتی نداشتن معنویت و ارتباط با خداوند… چقدر مثال میتونم بزنم که من تغییری مثبت رو در زندگیم ایجاد میکردم و با واکنش تند و منفی خانواده مواجه میشدم، یکیش که خیلی بولد شد توی زندگیم موضوع تغییر شغلم بود که خانواده خیلی منو زیر فشار گذاشتن. با اینکه شاید حقوق ماهیانه الان من تقریباً دو برابر نظامیان همدوره ایم هست ولی خانواده هنوز هم معتقدن تو اگه نظامی مونده بودی برات بهتر بود. یادم میاد کلاس اول ابتدایی بودم یه همکلاسی داشتیم اسمش علی بود، دوتا مداد بهم هدیه داد، یه مداد سیاه یه مداد قرمز که بدنه اش نوارهای رنگ رنگی داشت. خیلی قشنگ بودن. هر چقدر اصرار کردم که من اینها رو نمیخوام، گفت نه بردار برای خودت. من از ترس خانواده توی مسیر برگشتن به خونه مدادها رو با سنگ شکستم و زیر خاک قایم کردم، من خودم رو لایق دریافت هدیه نمیدونستم، حتی تا به امروز که سی سال از اون ماجرا میگذره.
چرا جهان باید اون فرصت های طلایی شغلی رو به من هدیه میکرد؟ منی که هیچوقت احساس لیاقت نداشتم؟ منی که عدم لیاقتم رو در دریافت یه مداد به اثبات رسانده بودم، قطعاً نمیتونستم بیشتر از اون هم دریافت کنم.
منی که خودم خودمو تحسین و تشویق نمیکنم و خودم رو تایید نمیکنم و برای خودم احساس ارزشمندی قائل نیستم ، معلومه که احساس ارزشمندی و دوست داشتن رو باید کف خیابون گدایی کنم ، و اگه یکی هم منو تحسین کنه فکر کنم دارن مسخره ام میکنن، یا باور نمیکنم.
نقطه عطف زندگی من 19 سالگی بود که برای اولین بار از خانواده جدا شدم و توی جو آموزشی ارتش قرار گرفتم (اعتراف میکنم روزهای اول بخاطر سختی تمرینات نظامی و فشار روانی و تحقیر شدن ها و دلتنگی توی تنهایی خودم گریه میکردم) ولی ولی ولی … تحمل کردم و موندم چون میدونستم سختی تمرین نظامی تموم میشه ولی حرفهای حقارت آمیز خانواده ادامه خواهد داشت. از بین بیش از 150 نفر درجه دار آموزشگاه مکانیک نیروی دریایی من جزو 7-8 نفر اول بودم، باورتون نمیشه من چند سال بعد متوجه این موضوع شدم که خداوکیلی من چقدر باهوش و با استعداد بودم که جز 7-8 نفر اول رسته مکانیک شدم.
اگه بخوام برای احساس عدم لیاقت بیشتر مثال بزنم میتونم سه برابر این کامنتی که نوشتم بنویسم و مثال بزنم و خاطراتم رو مرور کنم. از زندگی زناشویی ،از خرید ماشین، از خونه ای که الان توش زندگی میکنم، از برخوردهای خانواده ام، از فرصتهایی که تا دم دستم رسید ولی بدستم نرسید، از سلامتی و تناسب اندامی که هر بار بهش رسیدم و از دستش دادم، از ارتباطم با خداوند که هر بار روش تمرکز گذاشتم و دوباره با یه اشتباه خرابش کردم و و و …که ریشه همه شون عدم احساس لیاقت و خود ارزشمندی و نداشتن عزت نفس بود. یه سری چیزها رو توی دوره عزت نفس متوجه ش شده بودم ولی خداییش این آگاهی های دوره احساس لیاقت و جلسه اول این دوره مثل پتکی تو سرم خورد. اونقدر ضربه اش محکم بود که خاطرات 20-30 سال پیش رو بیادم آورد.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این دوره و این فایلها، و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خداوند از طریق دستانش من رو به سادگی وارد مدار دریافت آگاهی های این دوره کرد.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر استادی چنین بینظیر و توانمند در تشخیص اصل از فرع. امروز که این فایل رو میدیدم همش میگفتم استاد عباس منش بینظیره، این جزییات ریز رو از کجا میتونه پیدا کنه و بکشه بیرون !!! مثل پیدا کردن بذر علف هرز توی عمق خاکه. خدایا شکرت که این استاد بینظیر رو به زندگی من عطا کردی.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر قوانین بدون تغییر الهی، که ضمن همه خاطرات و اتفاقات و شرایط نازیبای گذشته ما رو خالق زندگی خودمون قرار داد و بینهایت توانا در تغییر زندگی خودمون.
از خداوند میخوام در این مسیری که متعهد شدم روی احساس لیاقت و ارزشمندی خودم کار کنم ، اونچنان برکتی بهم عطا کنه و حمایتم کنه که بتونم با تمرکز روی پاشنه های آشیلم کار کنم و شخصیت خودم رو بهبود ببخشم. و یاد بگیرم که ببخشم خودم رو و ببخشم همه اونایی که هر رفتار نازیبایی در مورد من از خودشون نشون دادن.
از خداوند میخوام کمکم کنه چشم به نعمتهای دیگران ندوزم و خودم رو با دیگران قیاس نکنم و هر بار خودم رو با خودم قیاس کنم و تحسین کنم و شکر کنم که بهتر و بهتر شدم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به شما خانم احمدی عزیز ، از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون و تجربیاتی که برام نوشتین و همینطور نکات طلایی که در درک من از احساس ارزشمندی کمک کرد.
ازتون بینهایت سپاسگزارم. واقعیت ماجرا اینه که به زبونم میگم پدرم رو بخشیدم، و از عمق قلبم از خداوند برای روحش آرامش و بخشش میخوام. من سالها بود این اتفاقات رو فراموش کرده بودم. من اصلا حافظه خوبی ندارم در بیاد آوردن گذشته. این مایه تعجب من بود که وقتی شروع کردم به کار کردن روی دوره عزت نفس و الان دوره احساس لیاقت ، عجیب خاطراتی از عمق ذهن من میاد بالا که انگار سالها اون پایین دفن شده بود. عین یه غواص که میره توی عمق دریا یهو میخوره به بقایای یه کشتی غرق شده که سالها از غرق شدنش میگذره. هر وقت این خاطرات یادم میاد و حالمو بد میکنه سریعاً این جمله رو بیاد خودم میارم که پدرم داشت تلاش میکرد من پیشرفت کنم ولی بیشتر از این بلد نبود. از طرفی منم توی این سالها کلی مطالعه کردم و روی خودم کار کردم و این باعث میشه من دیگه از اون گذشته جدا بشم، با اینها حال خودمو بهتر میکنم. از طرفی اونی که واقعاً به بخشش نیاز داره خودم هستم. با اینکه حدود 12 سال از زندگی مشترک من میگذره ولی همون خاطرات منفی این ذهنیت رو در من شکل داده بود که من بچه نمیخوام، من بچه نمیخوام، چون دوست ندارم همون رفتاری رو بکنم که با خودم شده، خاطرات فراموش شده بود ولی اون خط کد هنوز هست، و من هنوز از اینکه بچه ندارم خوشحالم. (البته این همه ماجرا نیست…)
اگه پدرم، مادرم یا برادرای بزرگترم با من رفتار غلطی رو داشتن حتی با فرض اینکه از سر نفرت و کینه هم بوده و الان هم از گذشته پشیمون نباشند، منم که به آرامش درونی ناشی بخشش دیگران نیاز دارم. اینها رو به حرف میگم. ولی هنوز هم از مرور خاطرات گذشته قلبم آزرده میشه. اون زمانی میتونم بگم بخشیدم که دیگه احساسم منفی نشه.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون که باعث شد من به عمق بیشتری برم و ریشه ای تر به موضوع نگاه کنم و تلاش کنم دیگران رو ببخشم بخاطر خودم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود فراوان به شما خانم شمس. بسیار بسیار شما رو تحسین میکنم. بخاطر این تعهد و کار کردن روی خودتون. من هم زمانی که تصمیم گرفتم از ارتش بیام بیرون مجرد بودم. اگه متاهل بودم و دغدغه و نگرانی و مسئولیت خانواده رو داشتم قطعاً این کار رو نمیکردم. وقتی دوستان و همکاران من بهم میگفتن از ارتش نرو میگفتم الان شرایطم اینه، فردا روز اگر متاهل شدم چی؟؟ اون بیرون خدا هست.
اما در مورد همسر شما من به ایشون حق میدم، نظامی ها به شدت اهل احتیاط کردن هستن و از طرفی جدایی از سیستم نظامی ممکنه به پروسه قضایی منجر بشه. از طرفی مسئولیت و نگرانی از آینده هم هست. اینها هم دلایلیه که یک نظامی نتونه اقدام کنه برای جدایی از سیستم. پیشنهاد میکنم شما منتظر ایشون نمونید. و خودتون اونقدر تلاش کنید و به هدایتهای پروردگار وصل بشید و در حد توان تون بیزینس شخصی خودتون رو استارت بزنید، خیلی ها هستن با یه گوشی موبایل در حال پول درآوردن هستن. بقول استاد عباس منش اجازه بدین نتایج تون صحبت کنه. افراد که نتایج شما رو ببینن خواه ناخواه از شما میپرسن چیکار کردی؟ این همه موفقیت مالی، این همه آرامش، این نتایج طلایی رو از کجا آوردین ؟ اونوقت شما سایت رو معرفی کنید که من از اینجا شروع کردم.
پیشنهاد میکنم توی فایلهای دانلودی روی دسته بندی فایلهای اجرای توحید در عمل و قوانین بدون تغییر خداوند تمرکز بذارید. صحبتهای استاد رو بشنوید و یادداشت کنید، فایلها رو به صورت صوتی دانلود کنید و یه پوشه براش بسازید و هر روز وقتی دارید کارهای روزانه تون رو انجام میدین بازم گوش بدین، و بعداً براش الگو پیدا کنید. توی اینترنت سرچ کنید خانمهای موفقی که بیزینس شخصی خودشون رو شروع کردن و الان کارآفرین هستن. منتظر تغییر دیگران نمونید، شما اون شخصی باشید که تغییر رو از خودش شروع میکنه. فایلها رو ببینید قطعاً نظرتون کمی تغییر خواهد کرد. شما ارزشمند و لایق نتایج هستین و خداوند مشتاقه تا درهای نعمت و ثروتش رو به روی ما بندگانش باز کنه. شاید ما مقاومت نشون بدیم و نتونیم باور کنیم ولی خداوند از خود ما به رشد و پیشرفت ما و ثروتمند شدن ما مشتاق تره.
منو ببخشید که کامنتتون رو با تاخیر پاسخ دادم. از درگاه رب العالمین بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و آسایش و امنیت براتون درخواست میکنم. الهی که اونقدر نتایج طلایی کسب کنید که افرادی که تا پیش از این به صحبتهای شما بی توجهی میکردن مشتاق شما باشن و ازتون بپرسن محدثه خانم اینجا به نظرتون من چیکار کنم، راهنماییم کنید. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
سلام و درود به شما خانم رضایی بزرگوار و گرانقدر، خواهر عزیزم، از شما بینهایت ممنون و سپاسگزار لطف و محبت و بزرگواری شما هستم و تبریک تون رو به جان پذیرا هستم. من رو ببخشید که با تاخیر کامنتتون رو پاسخ میدم. خیلی اتفاقی کامنتتون رو دیدم و دیدم که هفت مهر رو بهم تبریک گفتین. و امروز 21 مهر که 14 روز از تبریک شما گذشته. واقعاً از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم. کامنت بسیار ارزشمندی بود و باعث شد من به درون خودم برگردم و هر چیزی رو نوشته بودین چه مثبت و چه منفیها به خودم نگاه کردم تا ببینم من با خودم چند چند هستم. من چقدر حسادت میکنم، من چقدر موفقیت های دیگران رو ناچیز میدونم، من کجاها تحسین کردم کجاها تحقیر.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به لطف آگاهی های توحیدی این سایت ما هر روز نقاط قوت و ضعف خودمون رو بهتر میشناسیم، طوریکه بتونیم خودمون رو هر روز بهبود ببخشیم. از شما ممنون و سپاسگزارم.
در پناه رب العالمین همیشه سلامت و موفق شادکام و ثروتمند باشید