علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 13

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرهاد نجاتی گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    سلام استاد عزیز

    با مثالهای که زدین فهمیدم که احساس لیاقت چقدر میتونه مخفی و پنهان باشه در وجود آدم

    مثلا در روابط اگر من با هر رفتاری که انجام میدم نتیجش این باشه ک من احساس بدی داشته باشم در مورد خودم یعنی من دارم عدم لیاقت خودم رو راجب اون موضوع به جهان ارسال میکنم

    و الان ی چیزی رو متوجه شدم با مثال های استاد . اینکه من هر وقت ک لباس میخرم یا ی چیزی برای خودم اطرافیانم همیشه ازش تعریف میکنن و خیلی خوششون میاد ازش و برادرهام از من میپرسن ک کجا خریدی ک ما هم بریم مثلش رو برا خودمون بخریم . اینکه من همیشه تنها میرم لباس میخرم و هر کدوم خودم دوس داشته باشم میخرم حتی نظر فروشنده هم در انتخابم تاثیر نداره و الان خیلی خوشحال شدم ک علتش رو فهمیدم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    علی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    با سلام به استاد عزیزم و مریم بانو عزیز استاد عزیزم من در مورد این دوره احساس نیاز شدیدی پیدا کردم همه چیز از فایل سه برابر کردن درآمد شروع شد که من نجواهای پنهان وجودم رو شناختم بعد با تعحد تونستم دوره عزت نفس حل مسئله اصول کسب کار شخصی بخرم و در اون مدت یا حتی در الان نجوا های باور های غلط من هنوز وجود دارند و هرچه جلو تر میروم بیشتر می فهمم چرا چرا من در این شرایط هستم یا چرا من الان دارم رشد میکنم و پیشرفت می کنم استاد عزیزم من با دوره عزت نفس احساس لیاقت به دست آوردم ولی پایدار نبود انگار بیشتر کار داشته داره گفتگو های فکری من اقلب در تنهایی به سمت خوبی نمیره ولی خب من جلو شون میگیرم و ورودی هام رو کنترل میکنم ولی خب احساس میکنم که نیاز به تحد بیشتری دارم و باید با این نوع افکار نوع دیگه ای برخورد کنم به عنوان مثال توحید خود باوری و ربوبیت رو بیشتر روی خودم کار کنم ولی با این حال وقتی به یک فرکانس پایدار میرسم و وارد رابطه توحیدی میشم کم‌کم شروع به تحلیل رفتن می‌کنه و کم میشه و بعد اون رابطه توحیدی هارون موسایی به پایان میرسه لطفاً کمی در فایل بعدی توضیح بدید چون این در من به یک پترن تبدیل شد و من باید با شدت و جدیت تمام این موضوع رو حل کنم و انشالا من در هفته آینده در دوره جدید شما هظور پیاده می کنم و با زیبایی هرچه تمام با شما در این مسیر زیبا قدم بر میدارم

    و به امید دیدار تا فایل جدید و حضور من در دوره جذاب و زیبای شما تقدیم شما با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    به نام یگانه قدرت مطلق جهان

    با عرض سلام و خداقوت به استادان عزیزم و همه بچه ها و این خانواده صمیمی ام.

    همون مقدمه 5دقیقه ای اولِ فایل، دریایی از اگاهیه که باید هزاران بار گوش بدم. و فقط اون قسمتش که استاد میگن (مدت  هاست دیگه ناخواسته ای ندارم که بخام فکر کنم ببینم از چه زاویه ای باید بهش نگاهش کنم که به احساس بهتری برسم.)

    خیلی تو گوشم زنگ زد و یادم اورد این مسیر اولش سربالاییه و بعد به قله میرسی و بعدم سرازیری.

    چه منطق قشنگی آوردی استاد جان برای اثبات قانونِ فرکانس. این منطق، هر ذهنی رو خلع سلاح میکنه. همین که گفتید:

    « یک اتفاق یکسان برای 2نفر پیش میاد و برای یکی میشه مایه تغییر شخصیت و خوشبختی و رشد و برای اون یکی مایه شکست و ناکامی.خوب این همه تغییر نتیجه، به دلیل نوع فرکانس های ارسالیه و نوع نگاهشون. و ثابت میکنه که فرکانس همه چیزه. باز یاد این میفتم که اتفاق ها به خودی خود معنایی ندارند و خنثی اند و ما هستیم که با طرز فکرمون بهش رنگ و جهت میدیم.

    گفتید  «نقطه عطف» بهش فکر کردم. به نظرم نقطه عطف اون مساله و موضوعیه که به شدت شخص رو درگیر کنه و به تامل واداره و منجر به تغیییر شخصیت و طرز فکرش بشه.

    یادمه خوندم توی پروفایل شخصی مریم جان که با شنیدن اتفاقیه فایل حزن در قران و تفسیر اون ایات در شرکت تهران، متحول شده و نقطه عطف‌شون اونجا بوده و بعد با تکامل به این مسیر رویایی وارد شدن.

    داشتم فکر میکردم همه ما در زندگی نقطه عطف داشتیم ولی بعد مدتی که از اون مسئله گذشت فراموش میکنیم مسیر چی بود در واقع اهمیت موضوع با گذشت زمان برامون کمرنگ میشه. (سقف ارزوهامون کوچیکه) و فرق  من با استاد و مریم جان و سایر ادم های موفق جهان در اینه که اونا برگشت به عقب ندارن و زندگی شون یویو و سینوسی نیست.(چون توقع و احساس لیاقتشون بالاست.)

    و علت این رفتارمون از حس لیاقتمون میاد تا یکم اوضاع خوب میشه میگیم عالیه خوبه دیگه. و اجازه نمیدیم اگاهی ها جزیی از شخصیتمون بشه و ناخداگاه عمل کنه. من اینو تجربه کردم.

    پس باز رسیدم به استمرار و استمرار در مسیر همراه با حس لیاقت واقعی…

    موقع دیدن فایل این به ذهنم رسید که یک برگه کاغذ بردارم و بنویسم که چرا من ارزشمند نیستم، و همون جا کلی موارد اومد که در کمال تعجب دیدم که اکثرش در اثر مقایسه خودم با دیگرانه. درحالی که در 12قدم استاد تاکید میکنن تو فاز مقایسه نرید. و البته در یکی از مثال های همین فایل اونجا که از روابط قبلی طرف سوال میکنیم. و کنجکاوی داریم میبینیم که استاد مقایسه کردن خودمون با دیگران رو نشانه دیگری از بی لیاقتی دونستن.

    راهکارش کنترل ورودی ها و رفت امدهاست ولی در جوامع الان امکانش سخته که ایزوله کنیم محیط رو. پس راهکار ریشه ای اون رسیدن به حس ارزشمندیِ درونیهِ واقعیه.

    از ادامه این فایل و مثال هایی که استاد زدن فهمیدم که چقدر حس لیاقت و ارزشمندی ریشه ایه و چقد گسترده است و چقد روی مسایل مختلف تاثیر گذاره.

    توی این مثال ها اصلا فکر نمیکردم این موارد و مثال ها به حس ارزشمندی و لیاقت مربوط باشه. فکر میکردم خوب وابستگیه در روابط. ولی انگار حس ارزشمندی خیلی مهم تر و ریشه ای تره و حس وابستگی زیر مجموعه حس ارزشمندی میشه و ادم خودشو ارزشمند نمیدونه و خودباوری نداره که به دیگران و یا یه چیزی وابسته میشه.

    من خیلی از این مثال های دوستانِ استاد رو داشتم و قبلا انجامش داده بودم. مث اینکه تلاش کنم طرف مقابلم از ناراحتی دربیاد.یا توی مجالس با دیدن دیگران اعتماد به نفسم کم بشه.

    الانم هست ولی به لطف سایت و تمرکز روی این اگاهی ها، خیلی کمتر شده.

    خداروشکر بابت این سایت و اگاهی هاش، و دوستان خوب و متعهدی که با اینکه اصل دوره رو خریدن دراین فایل های معرفی هم کامنت میزارن تا همه بهرمند بشیم کمال تشکر رو از همتون دارم. سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  4. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    سلام به استاد عزییزم و دوستان گلم

    امروز با گوش دادن این فایل خیلی اتفاقات درون من افتاد خیلی ترمز ها پیدا شد

    خیلی قوانین رو بهتر درک کردم خیلی دلیل بعضی اتفاقات رو فهمیدم

    هرچند هنوز خیلی درک کمی دارم و خیلی جا داره که بگم درک کردم

    منم مثل خیلی ها احساس عدم لیاقت و ارزشمندی درونم هست

    وقتی که مثال میزدید مثل یک فیلم همون صحنه ها از جلوی چشمام رد میشد که داشتم به جهان میگفتم من ارزشمند نیستم

    با این فایل فهمیدم که من حتی به رفتارهام فکر نمیکنم

    اصلا فکرشم نمیکردم وقتی از مهرک میپرسم و اصرار دارم که نظر واقعیش راجب لباسم رو بگه داشتم به جهان فرکانس عدم لیاقت رو میفرستادم

    و به جرات میگم دلیل نتایج خیلی از افراد مخصوصا استاد همین ریز شدن تو رفتارها و تنظیم کردنشون با قوانین جهانه

    هرچی این فایل جلو تر میرفت من و مهرک بیشتر با دهان باز به هم ذل میزدیم

    اما خبر خوبش این بود که چندتا از مثال هایی که استاد زدن و من در گذشته به شدت ازش ضربه خوردم به خاطر بودن تو مسیر و تغییر کردنم به کل حذف شده

    مثل اینه تو گذشته اگر مهرک با هر خانمی کمی گرم میگرفت و میخندید من اینقدر داغون میشدم و بد رفتاری میکردم و به هردوتامون همه چیز رو زهرمار میکردم

    یا اصرار داشتم باید تو خیابون دستم رو بگیری مخصوصا وقتی از کنار دختر ها رد میشدیم

    یا مثال چک کردن گوشیش یا زنگ زدن زیاد که کجاس و داره چیکار میکنه

    یا اینکه هر شب بپرسم مثل روز اول دوسم داره

    و چقدر احساس ضعف و کوچیک بودن بی لیاقتی میکردم و منتظر بودم که رابطم خوب بشه

    اما دقیقا همه چیز تو رابطه ما از اونجایی عوض شد که من با قوانین اشنا شدم

    اونجایی که هر لحظه روی خودم عزت نفسم و قوانین جهان کار میکردم از تمام ابعاد نتایج تغییر کرد

    دقیقا چند ماه اولی بود که با استاد آشنا شده بودم

    و منو مهرک 5 سال بود که باهم دوست بودیم و خانواده مهرک نه تنها مخالف بودن که ما باهم ازدواج کنیم بلکه مخالف بودن که باهم در ارتباط باشیم چون من تنها زندگی میکردم و پدر مادرم از هم جدا شده بود و ازادانه لباس میپوشیدم و اعتقادشون به این صورت بود

    و من هم از لحاظ مالی تو سطح خیییلی پایینی بودم

    دقیقا 4.5 ماه بود که داشتم قوانین رو عالی بهش عمل میکردم کلی تغییر کرده بودم و باورها تغییر کرده بود

    اینقدر احساس لیاقت میکردم که

    این تو ذهنم بود که حتی اگر مهرک نظرش با خانواده اش یکی بشه و ارتباطمون قطع بشه من اصلا ناراحت نمیشم و قطعا فردی بهتر که من رو با این شرایط دوست داشته باشه وارد زندگیم میشه

    دوستان واقعا به این موضوع اعتقاد داشتم اصلا نگران نبودم

    خودم رو به شدت دوست داشتم و کلی تمرین کرده بودم برای عزت نفسم

    و مثل همیشه قانون بدون تغییر خداوند

    که ما با باورهامون با کانون توجهمون داریم به جهان فرکانس میفرستیم و جهان به صورت ادم ها اتفاقات شرایط وارد زندگیمون میکنه

    خانواده مهرک بدون اینکه مهرک کلمه ای باهاشون حرف بزنه {این در صورتی که تا قبلش همه تلاششو کرده بود تا قانعشون کنه }خودشون خواستن که ما ازدواج کنیم منو دعوت کردن خونشون و همه چیز رو بدون ذره ای قدمی از طرف ما انجام شد

    و تقریبا

    6 ماه بعدش هم مهاجرت کردیم و تو خونه ای زندگی کردیم که رویامون بود

    همین الان که داشتم این کامنت رو مینوشتم متنی که زیر این فایل استاد گذاشتن رو خوندم و به ذهنم و باورهام تایید دادم که دقیقا همینه چون منم ازش نتیجه گرفتم

    اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر می‌کند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر می‌کند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروری‌ترین کار زندگی هر فرد است.

    و این نتایج کار کردن روی احساس لیاقت عزت نفس و عمل کردن به قوانینی که استاد تو تمام فایل ها ازش ده ها هزار بار گفته

    من ازشون بسیار سپاسگذارم که اینقدر عاشقانه این قوانین رو برامون توضیح میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1277 روز

      سلام شیدای عزیزم

      اول اینو بگم که چقدر عکست قشنگه خیلیییییی کنار هم قشنگید خیلی به هم میایید براتون بهترینها رو آرزو میکنم .

      چقدر کامنتت زیبا بود من خیلی خوشحال میشم وقتی تجربیات بچه هارو میخونم و بیشتر ایمان میارم که قانون داره جواب میده از کامنت شما هم این نکته رو دریافت کردم که وقتی به مسئله ای نچسبیم و رها باشیم درعوض بیاییم رو خودمون رو عزت نفس و احساس لیاقت و هر آنچه مربوط به خودمون هست کار کنیم بقیه مسائل هم خود به خود به بهترین شکل درست میشه .

      ممنونم از کامنت قشنگت دختر زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        شیدا و مهرک گفته:
        مدت عضویت: 1757 روز

        سلام لیلا جان

        ممنونم عزیزم شماهم خیلی قشنگی

        و قشنگ تر از اون نگاهته که دنبال قشنگیاس تو یک عکس

        سپاسگذارم از کامنتی که برام گذاشتی

        به قول استاد عزیزم اگر تمام عوامل موفقیت رو روی یک کفه ترازو بزاریم و عزت نفس رو روی کفه دیگه عزت نفس سنگینی میکنه

        درسته با کار کردن روی احساس لیاقت و عزت نفسمون اوضاع از تمام ابعاد تغییر میکنه اما من برای نتایج بهتر باید روی قسمت های دیگه باور هم کار کنم تا زندگیم از تمام ابعاد هرروز بهتر بشه

        ممنونم ازت لیلاجان برای کامنت قشنگی که برام نوشتی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1822 روز

      سلام ب شیدای عزیزم

      بینهاااااایت سپاسگدارم بابت کامنتی ک نوشتی برامون

      بینهاااااااایت سپاسگدارم ک انقدر راحت از نتایجت برامون نوشتی

      بینهاااااااایت سپاسگدارم ک در زمان مناسب کامنت رو خوندم تا چراع و ایمانی بشه برای من..

      واقعاااا ک لایق دونستن و کارکردن روی اون همه چیز رو تغییر میده

      و من تحسینت میکنم بخاطر این کار کردن روی خودت

      چقدرررر باین جمله ات و کارکردنت حال کردم

      (( اینقدر احساس لیاقت میکردم که

      این تو ذهنم بود که حتی اگر مهرک نظرش با خانواده اش یکی بشه و ارتباطمون قطع بشه من اصلا ناراحت نمیشم و قطعا فردی بهتر که من رو با این شرایط دوست داشته باشه وارد زندگیم میشه

      دوستان واقعا به این موضوع اعتقاد داشتم اصلا نگران نبودم

      خودم رو به شدت دوست داشتم و کلی تمرین کرده بودم برای عزت نفسم)))

      و واقعا ک این حرف استاد رو قبول دارم ک..

      ((( اما به محض اینکه روی بازسازی احساس لیاقت درونی خود کار کنی، زندگی در تمام ابعاد تغییر می‌کند چون جنس فرکانس ارسالی شما به جهان تغییر می‌کند. به همین دلیل است که بازسازی و پرورش احساس لیاقت، ضروری‌ترین کار زندگی هر فرد است)))

      انشا… باشد ک منم درک کنم و عمل کنم و لیاقتمو بیشتر کنم و لایق بهترینها بدونم…

      تحسینت میکنی ک رها شدی از نتیجه و بهترین رو برای خودت خلق کردی

      تحسین میکنم رابطه زیبای بین شما و اقا مهرک رو

      و بینهاااااایت تحسین میکنم اعتماد بنفس و عزت نفس و لیاقتتو

      براتون بهترین هارو ارزو میکنم

      عشقتون پاااایدارررر و روز افزون ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        شیدا و مهرک گفته:
        مدت عضویت: 1757 روز

        سلام ملیحه عزیزم

        منننم ازت سپاسگذارم عزیزم

        خدا میدونه وقتی کامنت شما دوستانم رو میخونم چقدر احساساتم دگرگون میشه

        خداروشکر میکنم که من رو تو این مسیر هدایتم میکنه

        طبق قانونی که استاد میگن همه چیز میتونه بهتر از این باشه

        من هم میخوام که هرروز عزت نفسم احساس لیاقتم و زندگیم از همه ابعاد بهتر بشه

        من طرف خودمو سعی میکنم درست انجام بدم چون خداوند طرف خودش رو عالی انجام میده

        در پناه الله و در مسیر الله سلامت و ثروتمند باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      سلام به دو قناری عاشق ..چقدر بهم میاین و چقدر جذابیتتون به دل آدم میشبنه

      کامنت زیبای شما رو خوندم و لذت بردم و یه آگاهی بهم داده شد که دوسدارم اینجا ثبتش کنم برای خودم ردپا باشه

      استاد عزیز هر بار در مورد تبلیغات ازش پرسیدن فقط یه جواب داد و اونم اینکه تو لازم نیست بری تلبیغ کنی تو رو خودت کار کن رو احساس ارزشمندیت کار کن جهان کار خودشو میکنه

      و در مورد روابط هم همینو میگفت که لازم نیست دنیای بیرون و آدم بیرون تغییر کنه تا اوضاع تو عوض بشه بلکه این درون ماست و خود ماییم که باید عوض بشیم تا جهان اطراف ما عوض بشه

      من هیچوقت اینو به این وضوح نفهمیدم که امروز با جملات زیبای شما دوست عزیز برام جا افتاد و کدش حک شد تو ذهنم

      من وقتی خواسته ای از این جهان دارم تنها چیزی که روش کنترل دارم خود خودم هستم نه دنیای بیرونم ،در مثال شیدا و مهرک عزیز گفتن که من رها بودم و تصمیم گرفتم اگه حتی خانوادها مخالف بودن ناراحت نشم و نچسبم به اتفاق افتادن این قضیه و بجاش روی خودم و دوسداشتن خودم کار کنم و بازتاب این احساس خوب و احساس ارزشمندی نتیجش این شد که خانوادها خیلی راحت قبول کردن

      و درس برای من در تمام قسمتهای زندگیم این بود که تغییر باید از خودم شروع بشه نه از دنیای بیرونم پس باید باورهای من تغییر کنه تا نتایجم عوض بشه

      سپاسگزارم از شما دو فرشته عزیز بابت نوشتن این آگاهی ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    به نام خدای روزی بخش

    چه فایل خفنیه سپاسگزارم

    استاد دقیقا اتفاق خنده داری که برای من افتاد همین بود من که خودم فردی با اعتماد به نفس زیبا و با ایمان میدونم و همیشه خوشحالم با یه تضاد هیولا برخوردم که اولش رفت احساسمو بد کنه بعد از توش کلی پلههه های خفن یا بهتر بگم تر مز طلایی کشف کردم و خیلی خوشحالم و باید بگم جایزههه میخاای…عاشقتم ارزشمند

    خب حالاا چیشد

    اقا ما یکی دیگه ارزو هامون مثل همیشه انجام شد و اونم سفر به شمال به صورت رویایی با یه خانواده اشنا شدیم و رفتیم همه چی خوب تا اینکه من یه دختر قشنگ خوش تیپ هیکلی دیدم همم خیلی شاد و خنده رو یواش یواش احساسمو بددد بدترر کرد تا اینکه بدونه اینکه به خام با اقاییم دعوام میشد و حرص عجیب در اومده بود ترس داش بیشتر بیشتر میشد یه سردرد خفنی کردم و بعداز مدتها گریم هم گرفت بند نمیومد عجیب بطوریکه همه فک میکردن ما دعوامون شده با اینکه هیچ اتفاقی نیوفتاده بود اینجا میخام بگم باور های منفی ترس و نگرانی چقد میتونه اتفاقات بد بیاره و حالتو رد کنه وقتی حل نشن و جلوشونو و باورهای جادویی باید داشته باشی باید احساس لیاقت داشته باشی اون زیباس تو هم خیلی قشنگی تازه عشقت فرار نمیکنه اگه تو باور های خفن داشته باشی هر روز عمیق تر اینو درک کنی که ارزشمندی مثل خیلیا چون خدا عادله و وقتی یه رشد یه پیشرفت یه کی از خودت زیباتر میبینی میتونی تو هم زیباتر باشی اروم اروم و اصلا تو همین جوری ارزشمند اون یه شکله توهم یه شکل دیگه و هر چی تمرین میکنی سپاسگزارتر میشی لذت بیشتر میبری درساتو قشنگ تر درک میکنی همه اینا عشق و رابطت هم بیشتر میشه

    @شماره یک

    درس با ارزشی که من از این اتفاق گرفتم من نمتونم افرادو مجبور کنم دوسم داشته باشم هر چی ارایش کنم هر چی تیپ های خفن بزنم هر چی بخندونمشون

    من میتونم انقد با ارزش باشم که نیاز نباشه بقیه منو دوس داشته باشن همینکه خودم خودمو چقد دوس دارم کافیه و خدا بهم کلی نعمت عشقو محبت میده

    @ درس شماره دو

    من درس گرفتم که باور ها منفی ترس از اینکه بقیه دوستتت نداشته باشن ترس از اینکه رابطه خراب بشه ترس از اینکه این زندگی جادوووییت خراب بشه نه تنها تو رو مریض میکنه و کلی اتفاقات بد برات میوفته

    ممن درس گرفتم باورهای خفن جادویمو دراونم کلی خدا قرار داده رشد بدم و تا کلی اتفاقات خفن پشت خفن برام بیوفته

    مثل اینکه من باور دارم ارزشمندم زیبااام لذت بخشم @@@دختر بدون که بدون اینکه به بقیه لذت بدی بدون اینکه کاری برا بقیه بکنی ارزشمند و کلی میشه لذت برد و احساسس خوببب و اتفاقات خوب ایجاد کرد و طبق قانون با افراد و عشقم کلی ارزشمند کلی با ارزش و کلی لذت بخش هس به همین راحتی

    پس تو همچین موقعیتی میشه به جای بد حرف زدن با اقاااییی چون میترسی بره

    به جاش از خودت کلی نعمت از اون سفر لذت ببری و کلی سپاسگزار باشی به خاطر این همه زیبایی این همه عشق ناااب این همه احساس شادی فوقالعادع

    @درس شماره 3

    وقتی یه تضاد مسله یه چیزی بهش بر میخورم خیلی نگران میشم خیلی میترسم جوری که انقد گریم میگیره عجیب مثل بیماری ترس از اینکه دیگه خوب نشم

    ترس تو رابطه نکنه ابجی اقایی مامان باهام قهر کنن

    ترس از پول نکنه پولام تموم بشه نکنه دیگه نیاد

    همه ی اینا باور ها و ترمزایی خفنی هستن که با برداشتن کلی میری جلو من پسسس

    سعی میکنه یه مسله چیزی پیش میاد میدونم توش کلی درس ناب کلی الماسه و ساده برام حلش میکنی پس همیشه سعی میکنم احساس فوق العاده شاد و خیالم راااحت باشه که کارااا راحت همه چی اوکیه

    @درس شماره چهار

    فهمیدم اینکه وقتی یکی انقد میدونه ارزشمند هس و میدونه بهترین رابطه داره و نگران اینکه کسی باهاش قهر کنه نیس چون وقتی تو با ارزشی همیشه کلی لذت میبری چه کسی پیشت باشه چه نباشه تو کلی لذت میبری کلی شادددی

    دو شادیت بعه خاطر این نیس که اون پیشته بلکه به خاطر اینه که از درون قلبتت شاد لذت میبره

    وقتی بیرون حرکت میکنی حتما داخل باورهای توحیدی هس

    وقتی بیرونت کلی شادی ثروت‌مند چون از داخل احساس میکنی خیلی ارزشمند و پاکی

    بنده تسلیمت زهرا خانوم

    امید وارم همیشه تو راه راست راه لذت و شادیها باشم

    و اروم اروم خوشحالم که مدارهام جادویی تر خفن تر میشه و کلی لذت میبرم واقعا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عباس‌منش عزیز، خانم شایسته که به‌قول خیلی از دوستان عزیزدل همه ما هستند و همراهان خوبم در این مسیر الهی که بدون شک حضورشان باعث دلگرمی من در این مسیر و فهم بهتر مفهوم توحید شد

    با تمام وجودم از همه شما عزیزان سپاس‌گزارم

    از خدای مهربانم که نزدیک‌تر از هر پدر و مادری به منه

    رفیق‌تر از هر رفیق

    و عاشق‌تر از هر عاشق

    فکر نمی‌کنم همزمانی‌های این دوره و آگاهی‌ها با مسائل و چالش‌هایی که هر کدام از ماها تو زندگیمون داریم بر کسی پوشیده باشه و خیلی عجیب خواهد بود اگر بخواهیم به درستی و حقانیت مسیرمون ذره‌ای تردید داشته باشیم

    انقدر این تکامل فرکانسی فوق‌العاده دقیق و منظم داره پیش میره که فقط دارم ازش لذت میبرم

    از به‌روزرسانی منظم دوره شیوه حل مسائل بعدش کشف قوانین و حالا احساس لیاقت

    کاملاً با یک نظم کیهانی دقیق داره پیش میره

    یه نکته‌ای توی فایل‌های اخیر استاد خیلی برام جالب توجه بود و اون هم تکامل و انرژی و تأثیر بالاتر صحبت‌های استاد نسبت به گذشتست

    این رو در دوره شیوه حل مسائل و کشف قوانین خیلی بهتر متوجه شدم

    وقتی که فایل‌های قبلی استاد رو گوش میدم احساس میکنم که خیلی نیاز داره به تکرار و تکرار و تکرار تا به‌درستی درکش کنم اما فایل‌های جدیدی که استاد میگذارند عمیقاً بر ذهنم میشینه یعنی همان یکبار احساس میکنم که اندازه شاید 10 بار گوش دادن به فایل‌های قدیمی‌تر تأثیرگذاره.

    این هم خودش برام نشان‌دهنده تکامله. حسم اینکه استاد در توضیح قانون هربار حرفه‌ای‌تر می‌شوند و هربار اصل را راحت‌تر از فرع برامون توضیح میدن. حتی در انتخاب موضوعات و مثال‌ها هم این قشنگ برام قابل لمسه.

    برام شبیه یه بازیکن حرفه‌ای میمونه که قبلاً شاید باید 90 دقیقه بازی میکرد تا برای تیمش تأثیرگذار باشه اما حالا 5 دقیقه هم میاد تو زمین اون تأثیر 90 دقیقه‌ای رو میذاره.

    من پیش از شروع این دوره به معجزاتش در زندگیم تو همین چند روزه ایمان آوردم.

    لایه‌هایی از آگاهی و شخصیت وجودی خودم رو دارم تجربه میکنم که هرگز تا به حال کشفش نکرده بودم.

    شاید برای همه ما بحث احساس لیاقت موضوع تازه‌ای نباشه اما از هر طرف که به زندگیم نگاه میکنم تهش به این موضوع میرسم.

    این دوره تا این جا باعث شده بیشتر از همیشه فکر کنم.

    این روزها بیشتر از همیشه در زندگی خودم عمیق میشم

    بیشتر از همیشه سکوت میکنم

    و از ته دل لبخند میزنم

    بیشتر از همیشه میفهمم که ایراد کجاست

    و سعی میکنم با خودم مهربان‌تر باشم

    صحبت در مورد احساس لیاقت برای من مثل این میمونه که بخوام در مورد احساس بعد از پشت سرگذاشتن یک تومور بدخیم حرف بزنم

    وضعیتی که مدت‌ها احساس خوب و شادابی تو رو تحت‌الشعاع خودش قرار داده و آرام آرام زمینه مرگی خاموش رو برات مهیا میکنه

    احساس لیاقت دقیقاً برای من حکم اون لوله سوراخی رو داره که خانم شایسته در دوره شیوه حل مسائل مثالش رو زدند

    آثارش در زندگی من تقریباً داشت به پِی ساختمان وجودم میرسید

    کار از کم شدن فشار لوله و ترک برداشتن دیوارها گذشته بود اما خداروشکر که به موقع بهش رسیدم

    تا قبل از شیوه حل مسائل فقط آثار تخریب رو در و دیوار زندگی خودم و کم شدن فشار نعمت‌ها مشاهده میکردم

    بعد از این دوره تونستم جلوی پیش‌روی رو با استخدام اصل بهبودگرایی آرام آرام بگیرم

    آثار تخریب سر جای خودش بود اما شکر خدا بدتر نمیشد

    در دوره کشف قوانین تصمیم به کند و کاوی اساسی برای یافتن سر منشا و باعث و بانی اصلی این نشتی‌ها و آثار گرفتم

    از هر طرف که پیش میرفتم به یک نقطه میرسیدم

    تک تک مسیرها رو رفتم

    تمام نقشه ساختمانم را بارها و بارها مرور کردم

    حتی با طراحان ساختمان هم بارها و بارها گفت‌وگو کردم

    مشکل مشخص و واضح بود

    پروژه بزرگ‌تر از چیزی بود که انتظارش رو داشتم اما یه چیزی اینجا متفاوت بود

    و اون هم تجربه من در برخورد با این موضوع

    عین یک پزشک کارکشته که خودش را بازنشسته کرده اما پس از ناتوانی‌های مکرر ازش خواستند که دوباره به کار برگرده و خودش مسئولیت درمان را به عهده بگیره

    این بار بر خلاف همیشه با تمام یاخته‌هایم

    اما بسیار آرام و صبورتر از همیشه به سراغش رفتم

    تکمیل این پروژه برای من موضوع مرگ و زندگیه

    برخلاف همیشه به‌جای استخدام نیروی کار بیهوده سعی میکنم از شهود و الهاماتم کمک بگیرم

    در رابطه به به‌کارگیری شیوه متفاوت برای حل این مسئله تردیدی ندارم و این اطمینان به خاطر احساس خوبی است که دارم.

    موضوع روابط برای من تبدیل شده به موضوع مرگ و زندگی

    هربار از حل این موضوع طفره رفتم

    هربار می‌خواستم هدایت‌ها را نادیده بگیرم و با عقل خودم پیش برم

    هربار ضربه‌ها شدیدتر میشد و من نمی‌خواستم چیزی را تغییر بدم

    خداروشکر که آب از سر نگذشت

    خداروشکر که در مناسب‌ترین زمان ممکن به داد خودم رسیدم

    این فایل دقیقاً در زمانی اومد که من وارد مرحله جدید از زندگی خودم شده بودم و احساس میکردم که هیچ چیزی نمیدانم

    خب تا اینجا عالی پیش رفتی

    از اینجا به بعد چی؟

    حالا چی کار باید بکنم؟

    قدم بعدی چیه؟

    وای خدای من جریان هدایت به شکل دیوانه‌کننده‌ای زیباست و دقیق عمل میکنه

    ایمان داشتم که اگر بخوام مثل قبل عمل کنم مثل قبل نتیجه میگیرم

    ایمان داشتم که نباید به شیوه قبلی خودم عمل کنم

    ایمان داشتم که به هدایت خدا نیاز دارم و خدا در زمان مناسب بهم پاسخ میده

    همین شد

    این رو از تغییر و تفاوت زاویه ذهن و احساسم میفهمم

    از حال خوبی که به نسبت قبل احساس میکنم

    همیشه برام سوال بود که آقا چی میشه، چی میشه که آدما از روابط عاطفیشون لذت میبرند و من نه؟

    بارها و بارها نشانه‌ها و آگاهی‌ها رو دیده بودم اما بی‌توجه بودم تا اینکه انقدر واضح شدند که نادیده گرفتنشان تبدیل شد به سخت‌ترین کار زندگیم

    من همیشه حس میکردم که تا یه نفر تو زندگیم نباشه حس خوبی ندارم

    از طرفی با انبوهی از تجربیات دیگه رمقی برای رفتن در یک رابطه جدید وجود نداشت

    پاک خودم رو باخته بودم

    از کامنتای دوستان درخصوص دوره روابط شنیده بودم که آره نباید وابسته بود و از این جور صحبت‌ها

    خیلی وقت‌ها می‌خواستم ادا دربیارم که آره منم حالم خوبه و الان دارم از خودم لذت میبرم اما در واقعیت اینطور نبود

    در واقعیت احساس من اصلاً با خودم خوب نبود

    در واقعیت هرگز تنهایی خودم رو دوست نداشتم

    انگار یک جبر دوست نداشتنی را پذیرفته بودم

    هنوزم نمیگم کاملاً بهبود پیدا کرده اما به شکل محسوسی در احساسم تفاوت رو میبینم

    این روزها خیلی بی‌منت‌تر عشق میورزم

    تجسم میکنم

    حس میکنم

    اما انگار نشانه‌هایی از وابستگی توش نیست

    انگار دیگه ذهنم دنبال اسم و آدرس خاص نیست

    به خودم میگم بالاخره به چیزی که می‌خوای میرسی

    دارم خواستم رو حس میکنم

    دارم باهاش زندگی میکنم

    سال‌هاست که باهاش زندگی کردم اما حواسم بهش نبود

    اینکه میگن اون عشقی که دنبالش میگردی خودتی یه جمله کلیشه‌ای نیست

    یه حقیقته که انگار همه ما دوست داشتیم نپذیریمش

    از خودم پرسیدم

    همه کسانی که فکر میکردی اگه نباشن تو هم نیستی

    آیا اگر تو نباشی اصلاً مفهومی در این جهان دارند؟

    وجود توعه که داره به وجود اون‌ها معنا میده

    بارها خودم این رو تجربه کردم که من در ارتباط با کسی بودم و دوست من هیچ حس و احساس خاصی به اون فرد نداشته

    شاید بهترین مثال خیلی وقت‌ها پدر مادرها هستند

    ان‌شالله هر کسی که از نعمتش بهره‌منده خدا نعمت بیشتر کیف کردن باهاشون رو بهش بده

    هر کسی هم که الان رنگ و بوی قشنگ حضورشون رو نداره خدا این رنگ و بو رو یه جای قشنگ‌تری بهش ببخشه و سیرابش کنه

    من از رفتار پدر و مادرم نسبت‌به خودم متوجه ضعف‌های خودم در روابط عاطفیم شدم

    من عاشق پدر و مادر هستم و واقعاً رابطه بسیار فوق‌العاده‌ای با هم داریم اما انگار همیشه محبت کردن به من رو وظیفشون میدونستم

    انگار همیشه کارهاشون خیلی برام عادی بوده

    انگار همیشه این حس رو داشتم که خب وظیفشونه بچه به دنیا آوردن که بهش عشق بورزند

    اصلاً غلط کرده هر کسی نمی‌خواد عشق بورزه به بچش بچه میاره

    بعد که بزرگ‌تر شدم دیدم نه همیشه هم انگار این خبرا نیست

    هستند کسانی که بزرگ‌ترین آرزوشون یک نگاه محبت‌آمیز پدر و مادرشونه

    این برای من عادی شده اما برای همه عادی نیست

    حالا میفهمم که چقدر تو روابطم اشتباه رفتم

    چرا این عادی شدنه هیچ‌وقت تو رابطه عاطفی برام تجربه نشده؟

    چرا هیچ‌وقت حتی اون کسی که فکرش رو میکردم عاشقمه هرگز این احساس رو در من ایجاد نمیکرد؟

    چقدر به‌موقع خدایا به دادم رسیدی

    حس میکنم خدا من رو انداخت تو یه مسیری که خیلی اولش برام سخت بود و یواش یواش دیگه داشت دست و پاهام از ناشناخته‌ها شروع میکرد به لرزیدن که انگار اومد محکم دستمو گرفت و گفت نترس من اینجام

    با هر جمله که از زبان استاد گفته میشد و ترمزی که پیدا کردم این روزها حس میکنم داره فشار دستای خدا تو دستم بیشتر میشه و اطمینان بیشتر

    درست در آستانه ورود به یک مسیر تازه بهتر از هر آدم محلی آشنایی همه چاله چوله‌ها جاده رو بهم گوشزد کرد و جلوی آسیب رو گرفت

    خدایا خیلی ازت سپاس‌گزارم

    وقتی داشتم کامنتای دوستان درباره این فایل رو میخوندم حس کردم شیرین‌ترین لحظات عمرم رو دارم حس میکنم

    چقدر من یاد نگرفته بودم برای خودم زندگی کنم

    چقدر دیگران همه چیز رو برای من مشخص کرده بودند بدون اینکه اطلاعی داشته باشم به راحتی اختیار تعیین تکلیف رو داده بودم بهشون

    اگه به خودم بود من دوست نداشتم تو خیلی از جمعا باشم

    دوست داشتم به جاش بشینم کنار پنجره یه موسیقی کلاسیک گوش بدم و فقط به منظره بیرون نگاه کنم

    اگه به خودم بود خیلی با ایمان‌تر ایده‌هایی که بهم گفته میشد رو اجرا میکردم فارغ از اینکه دیگران خوششون بیاد یا نه

    اگه به خودم بود هرگز دلم نمی‌خواست برای عشق از کسی تمنا کنم

    هرگز دوست نداشتم که خودم رو کوچک کنم و طرفم رو ببرم بالا

    هرگز نمی‌خواستم هیچ حقیقت و شخصی بزرگ‌تر از من باشه

    هرگز نمی‌خواستم بدوم دنبال پول

    اگه به خودم بود کارایی که کردم خیلی خیلی گران‌بها بودند همیشه

    اگر به خودم بود حتی یک ثانیه بودن در کنار من خیلی لیاقت می‌خواست

    اگر به خودم بود من پادشاه بودم

    اگه به خودم بود هرگز و هرگز و هرگز دیگه منتظر کسی نبودم

    همیشه دست خودم بوده و ازش بی‌خبر بودم

    خداروشکر میکنم که باخبر شدم

    غافل نمردم

    آرامش عجیب و بی‌مانندی داره این لحظه زندگیم

    احساس کسی رو دارم که یه مدت طولانی گوشش سوت میکشیده و حالا دیگه اون سوته رو نمیشنوه

    یه سکوت خالص جذابی تو زندگیم حاکم شده

    میدونم که این تازه شروع کاره

    حالا موقع شنیدن صداهای قشنگه

    موقع شنیدن ترانه‌های زیبا

    خنده‌های از ته دل

    حرف‌های رمانتیک و عاشقانه

    چند روز پیش که خیلی هدایتی شخصی رو دیدم که همیشه فکر میکردم عاشقشم و اون هم عاشقمه و فقط یک اتفاق بود که ما رو از هم جدا کرد و سال‌ها منتظر بودم که شاید دوباره برگرده، دیدم هیچ حسی دیگه بهش ندارم، دوستش داشتم حس خوبی ازش گرفتم اما ایمان داشتم که عشق نبود، ایمان داشتم که بیشتر از همان چند لحظه دیگه بیشتر دوست ندارم که باشه

    انگار باید این اتفاق برام میفتاد

    بعد ازین ماجرا حس کردم که خیلی تغییر کردم

    خیلی درباره عشق فکر کردم

    متوجه شدم کاملاً تعریفم از عشق اشتباه بوده

    عشق یک فرکانسه

    یک مدار

    یک هماهنگی

    عشق اسم دیگه قانون جذبه

    ما همیشه داریم جذب میکنیم

    اگه تو زندگی حسش نمیکنیم نه به خاطر اینکه قانون داره استباه میکنه نه

    ما عشق نمیدیم که عشق نمیگریم

    ما وابستگی میدیم

    ما تمنا میدیم

    ما ضعف میدیم

    ما نیاز میدیم

    نمیگم الان کاملاً میدونم عشق چیه

    اما حسش میکنم

    عشق یعنی قدرت

    یعنی حال خوب

    یعنی شادی

    یعنی آرامش

    به قول استاد

    سلام احسان جان

    الان حالم چطوره؟

    شادم؟

    آرومم؟

    از وجود خودم و جهان لذت میبرم؟

    منتظر کسی نیستم؟

    بی‌نیازم؟

    از خودم پرسیدم

    اصلاً کی به تو گفته که باید کارای بزرگ تو زندگیت انجام بدی؟

    کی بهت گفته باید فلان چیز و فلان چیز رو داشته باشی؟

    کی کارایی که انجام دادی برات بزرگ بوده؟

    اگه خودت گفتی یا خدا که دمت گرم

    اما اگر احساسی غیر ازین داری باید درباره همه چیز یه تجدیدنظر اساسی کنی

    بدون اگه کاری برات بزرگه یعنی چیزی نبوده که خودت انتخاب کنی

    در مسیر عشق هیچ مانعی وجود نداره

    باز هم خداروشکر میکنم که در این جا هستم

    در این مسیر فوق‌العاده

    من احساسم عالیه از بودن در اینجا

    این همونیه که همیشه باید میبوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 111 رای:
    • -
      آیناز حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1556 روز

      سلام آقای مقدم

      چقدر کامنت عاااالی و دقیقی نوشتین تحسین میکنم درک جدید و بالارفتن مدار آگاهی که در اون قرار داریم

      تک تک کلمات کامنت شما بوی قدرت الهی وجود انسان فارغ از هر حاشیه ای رو میداد

      همون کلام استاد،

      در فایل معرفی محصول احساس لیاقت ،

      من فقط با قدم گذاشتن به این دنیا لایق و ارزشمندم .

      تحسین میکنم قلم شیوا و متنی که مشخصه از کجا سطر به سطر اون نوشته میشه

      مانا و تندرست باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اسماعیل حاجی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1102 روز

      به‌نام خداوند مهربان

      سلام دوست خوبم احسان جان

      واقعا درود بر شما چقدر عالی خودتو کند کاو می کنی خییلی لذت بردم از کامنت شما

      چقدر ایده های خوبی داشت دیدگاه تون

      چقدر انگیزه گرفتم و بعد به خودم گفتم که باید اینجوری روی خودم کار کنم اینقدر دقیق اینقدر با ایمان و اینقدر

      با تعهد

      با آرزوی موفقیت های پی در پی در زندگی زیبات احسان جان

      خدا یارو و نگهدارت باشه

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا صادقی گفته:
      مدت عضویت: 1932 روز

      سلام احسان عزیز

      باز هدایت شدم به کامنتت

      وقتی هر خط رو ک میخوندم خاطراتم و گذشته و احوالاتم وهزار و یک باور محدود کننده و همه و همه از جلو چشمم رد شدن

      راستش نمیدونم بخاطر اگاهی هایی ک دریافت و درک میکنم هست یا برای وجود قشنگمه ک اشک میریزم

      اصلا نمیتونم حال این روزهامو توصیف کنم

      برای دوره احساس لیاقت خواستم محک بزنم خودمو و از خدا نشونه ای خواستم

      ان شاءالله درمدار این دوره قرار میگیرم

      ممنونم ازت بخاطر کامنت هایی ک میذاری

      داشتم شعر گوش میدام ک رسیدم به کامنتت

      ( از نگاه یاران به یاران ندا می رسد

      دوره ی رهایی رهایی فرا می رسد

      این شب پریشان پریشان سحر می شود

      روز نو گل افشان گل افشان به ما می رسد

      بخت آن ندارم که یارم کند یاد من

      حال من که گوید که گوید به صیاد من

      گرچه شد دل زار گرفتار به بیداد او

      عاقبت رسد عشق رسد عشق رسد عشق به فریاد من)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1822 روز

      سلام بر اقا احسان عزیز

      چقدرررر کامنت عااالی بود

      چقدررررر جای فکر کردن داره

      چقدرررررر از درون من حرف زدید

      چقدررررر زیبا و روان نوشتید

      چقدرررررر جای فکر وردن داره این حرفتون:

      ((( اما انگار نشانه‌هایی از وابستگی توش نیست

      انگار دیگه ذهنم دنبال اسم و آدرس خاص نیست

      به خودم میگم بالاخره به چیزی که می‌خوای میرسی

      دارم خواستم رو حس میکنم

      دارم باهاش زندگی میکنم

      سال‌هاست که باهاش زندگی کردم اما حواسم بهش نبود

      اینکه میگن اون عشقی که دنبالش میگردی خودتی یه جمله کلیشه‌ای نیست

      یه حقیقته که انگار همه ما دوست داشتیم نپذیریمش )))

      منم دنبال عشق بیرون از خودم بودم

      نگو گنج واقعی

      عشق واقعی درون منه

      اب در کوزه ما تشنه لبان میگردیم

      یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم…

      چقدرررر نیاز دارم ب درون خودم برم

      خودمو ببینم و بشناسم و درک کنم و بهش عشق بدم

      عاشق خودم بشم

      زیبایی های خودمو ببینم همونطور ک زیبایی بقیه رو دیدم

      خودمو تحسین کنم همونجور ک بقیه رو تحسین میکنم

      بخودم عشق بی قید و شرط بدم همونجور ک ب بقیه میدم

      خودمو لایق بهترینها بدونم هنونجور ک برای بقیه میگم

      چقدرررر در حق خودم کم لطفی کردم

      خودم بخودم ستم کردم

      خدایا منو ببخش ک نبخشی از ستمکاران و زیات دیدگانم…

      واقعا ک لیاقت و لایق دونستن خودت خییییییلی گسترده است و همه جا تاثیر داره

      همیشه برام سوال بوده چرا بمن میگن من اشرف مخلوقاتم

      چرا اسمان و زمین و هرچه در ان هست گوش بفرمان منه

      الان دارم یکم درک میکنم ک ماجرا چیه

      خییییبی جای فکرکردن داره

      و مثل همیشه استاد ب موقع همه چی رو اماده میکنه برامون

      و منم چقدررررر این عمیق ترشدن استاد رو

      درک بیشترشو

      بزرگترشدن ظرفشو

      توحیدی ترشدنشو میبینم و درک میکنم.

      تحسینت میکنم استاد بینطرم تحسینت میکنم بابت این طرف بزرگ و درک عمیق و ایمان بیشتررررر

      و بینهاااایت از شما اقا احسان عزیز سپاسگدارم ک برامون زیبا نوشتید

      کامنتتون بارهااا جای خوندن و فکر کردن داره

      بینهاااااااایت سپاسگدارم ک برامون نوشتید…

      در پناه الله یکتا براتون بهترینهارو ارزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1961 روز

        درود بر شما دوست زیبا و زیبابین و تحسینگرم

        سپاس‌گزار شما هستم برای محبتی که داشتی و‌ نوشتی

        گاهی برخی نوشته‌ها برام الهام‌بخش میشه که چیزی بنویسم

        وقتی به بحث احساس لیاقت و مفهوم ظلم فکر میکنم و در کنار هم قرارشون میدم درک بهتری از قانون بدست میارم

        قبل از دوره کشف قوانین و این فایل‌های احساس لیاقت من خودم ایرادگیر قهار بودم یعنی کافی بود یه ایرادی به چشمم بیاد ردخور نداشت دربارش با خودم و دیگران حرف نزنم اما وقتی که آگاه شدم ایراد از دیگران قطع شد و رفتم سراغ خودم دیدم بله اصلاً مهم‌ترین نشانه اینکه من این اخلاق رو دارم اینکه خودم این ایرادهارو‌ دارم همرو چون رفتاری که همیشه از انسان‌های بزرگ و موفق دیدم این بوده که همش تحسین میکردن اصلاً توجهشون روی دیگران نبوده به خودشون توجه داشتن و زمانی هم که میای سراغ خودت و تو رفتارهای خودت عمیق میشی میبینی بله

        این خانه از پای بست ویران شده و کاملاً نیاز به یک بازسازی اساسی داره

        دقیقاً به‌شکل ویروسی عمل میکنه و تو تک تک رفتارهات خودش رو‌‌ نشان میده

        یه جا رو‌ پیدا میکنی بعد میبینی عه اینجا هم هست که

        بعد میفهمی که باید جدی‌تر روی خودت کار کنی

        خبر خوب اینکه از وقتی برای این کار متعهد میشی (یه تعهد اساسی مثل قرارداد ترکمنچای) نشانه‌های تغییر رو میبینی و اینجاست که باید ادامه بدی مسیر رو

        ما با این سبک زندگی که زاییده شیوه فکریمونه داشتیم به خودمون ظلم میکردیم وگرنه جریان طبیعت خیلی ساده‌تر از این حرفا کارهارو انجام میده

        سوالی که از خودم این روزها میپرسم و فکر میکنم به شما هم میتونه کمک کنه اینکه اگر من بخوام بدون محدودیت به ابعاد مختلف زندگیم فکر کنم، دوست دارم چه تجربیاتی رو داشته باشم؟

        چه نتیجه‌ای تو شغلم باشه؟

        با چه آدمی تو رابطه باشم؟

        چه احساسی رو تجربه کنم؟

        و بعدش بیای از خودت این سوال رو بپرسی چه چیزی باعث شده من رسیدن به این خواسته‌هام رو جدی نگیرم و براشون قدم‌های عملی برندارم؟

        قدم عملی میتونه تجسم باشه

        تو خود این تجسم خیلی از ترمزها بیرون میاد

        ترمز احساس لیاقت

        ترمز چطور

        اینجاست که باید با ابزار آگاهی و منطق بری سراغش

        اگر برای سلیمان شده برای من هم میشه

        اگر برای موسی شده

        اگر برای عباس‌منش شده

        برای من هم میشه

        نکته مهمی که در زندگی خودم پیدا کردم وابستگی غیرمنطقی به چسبیدن به شیوه فکری قبلیم خصوصاً در ارتباط با ارزشمندیه خودمه

        یعنی وقتی به باورهایی که داری فکر میکنی میگی جداً رو چه حساب من این رو باور کردم؟

        همین روند به‌شکل معجزه‌آسایی اتفاقات زندگی رو‌ تحت‌الشعاع‌ قرار میده

        شکل گفت‌وگو و درخواست کردنت از خداوند رو تغییر میده

        دیدی وقتی یه مادری بچش مریضه چجوری همه وجودش میشه شفای بچش؟

        به هیچ چیز دیگه‌ای جز بهبود فکر نمیکنه

        به هیچ کس دیگه جز خدا امید نداره

        حالا سوال اینجاست

        ما چقدر به این شکل به اهدافمون فکر میکنیم؟

        و سوال بهتر و مهم‌تر

        چه چیزی باعث میشه که فکر کنیم خداوند نمیتونه پاسخ بده؟

        چون منطق ما به توانایی خدا باور داره اما اینکه این خدای توانمند بتونه تو زندگی خودش هم کار کنه باور نداره

        واسه همین درخواستش واضح نیست

        مجهوله

        یکی از اولین ترمزهایی که تو تمرین جلسه 2 کشف قوانین پیدا میکنیم همین واضح نبودنه هدفه

        ریشش رو هم که بررسی میکنی میرسه به احساس لیاقت

        دلیل اینکه تو واضح خواستت رو نمیگی اینکه احساس لیاقت نداری

        باور نداری که میتونه بهت داده بشه

        نشانش اینه حالت خوب نیست

        شاد نیستی

        قانون رو فراموش کردی

        فکر میکنی میتونه حالت خوب نباشه و آدم مناسب بیاد تو زندگیت

        مشتری بیاد

        ثروت بیاد

        همه چیز برمیگرده به خودمون

        باید برای بهبود زندگیمون وقت بگذاریم

        باید برای تغییر شیوه فکری و شناسایی رفتارهامون زمان و انرژی بگذاریم

        باز هم از شما دوست قشنگم بسیار سپاس‌گزارم

        امیدوارم که خداوند بهترین لحظات و ناب‌ترین احساسات رو بهت هدیه کنه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          ملیحه نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1822 روز

          سلام ب احسان عزیزم

          بینهااااااایت سپاسگدارم بابت جواب فوق العاده ات

          بینهااااایت سپاسگدارم و بینهاااااایت تحسین میکنم این دریافت الهاماتت رو

          و چقدررررررر فوق العاده بود کامنتتون

          از دیروز چندین بار خوندم

          و خاستم جواب بدم

          اما بازم دوباره خوندم

          ب سوالات جواب دادم

          دقیقا همین بود

          این حس لیاقت نمیزاره واصح بخای.دقیق بخای

          باور نداری خدا برات انجام میده

          انگار خدای بقیه قویه

          و خدای من…..

          و چقدرررررررر باید رو این لیاقت کارکرد.

          خودم لایق هم صحبتی باخدا میدونم؟؟

          لایق دریافت الهامات؟؟

          لایق اینکه خدا برامنم میخاد ک منم ب خاسته هام برسم اون راحت و اسان….

          این روزها فوکوس کردم رو لیاقت و ساختنش

          و دقیقا مهمترین باور لیاقت اینه که بدونم:

          من از جنس خالقی افریده شدم ک میگوید باش و میشود

          من ارزش دست خالقی هستم ک فقط ارزش خلق میکنه و بقول قران فقط نیکو می افریند

          من انقدرررر ارزشمندم و لایق ک اسمان و زمین و هرچه در ان هست مسخر و گوش بفرمان هستند.

          ((( مثل پادشاهی ام ک فرمانرواست اما مثل 1 ادم عادی و گدا داره زندگی میکنه و نمیدونه ک همه درخدمتش هستند اگه بدونه کیه و چه قدرتی داره…)))

          چقدرررر خوبه سوالات خوب از خودمون بپرسیم

          و جوابهای عاااالی دریافت میکنیم

          هدایت میشیم ب چگونگی

          هدااایت میشم

          هدایت میشم

          چقدرررر مهمه دراین هدایت شدن هم خودتو باید لایق بدونی ک اونقدررر ارزشمند و لایق هستی ک ((( خدا تاکید فراوان کرده ک برماست ک شمارو هدایت کنیم!!)))

          بینهاااایت سپاسگدارم احسان جان

          بابت زیبا نوشتنت

          و بابت درک عالی ات

          و اینکه با ما به اشتراک میزاری این اگاهی هارو

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          ملیحه نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1822 روز

          سلام ب احسان عزیز

          این روزها بشدددت دارم رو توحید کارمیکنم و لیاقت

          حس کردم عجیب بهم گره خوردن

          تازه فهمیدم چه خدای متفاوتی داریم هرکدوم از ماها

          قبلا ک قران میخوندم تو ایاتی نوشته بود((( مابه هر ک بخاهیم نعمت میدهیم و هرکه بخاهیم نمیدهیم))

          این تو دهنم ساخته شده بود ک این خدا خودش انتخاب میکنه

          ب هرکی خود خدا بخاد میده

          و منم همیشه میگفتم خوب بمنم بده تا ببینی بنده خوبی میشم

          بعد اون دنیاهم بیشتر سوال و جواب کن ازم

          اما…

          عافل ازاینکه خدای اشتباه تو ذهنم ساختم و درتعجب بودم ک چرا1سری چیزها نمیشه

          تا تو ستاره قطبی توی متنی خوندم ک نوشته شده بود (( ما میخاهیم و خدا کارهارو برام انجام میده)) وبا توجه ب بگ گراند من درباره خدا

          اون خدا برا هرکی خودش بخاد کارانجام میده

          برا من انجام نمیده

          و الان دارم خدایی از نو تازه میسازم

          البته دارم ارباب قدرتمند تو ذهنم میسازم

          من بندگی شو میکنم اونم ارباب خوبیه و همه کار برا بنده هاش انجام میده

          این ارباب و بنده حس ارزشمندی میده

          حس اربابی ک عاشقانه و مشتاقانه میخاد کارهای بنده هاشو انجام بده

          و منم حس قدرت دارم

          حس اینکه تنها قدرت این جهان

          تنها ارباب این جهان حامی و حمایتگر منه

          بازم بینهااااااااایت سپاسگدارم احسان جان بابت کامنت زیبات

          دوباره سوالهاتو از خودم پرسیدم دیدم چقدررررر حسم تعییر کرده با این نگاه ارباب و بنده

          اربابی ک بدون چون و چرا فقط بشرط قبول داشتن و بنده بودنش همه کار میکنه برات

          همه کار انجام میده

          بینهاااااایت سپاسگدارم

          بینهااایت سپاسگدارم

          بینهاااااایت سپاسگدارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            Ehsan Moqadam گفته:
            مدت عضویت: 1961 روز

            به نام خالق عشق و زیبایی

            خداى پاسخگو و هدایتگر

            درود بر شما ملیحه جان دوست زیبارو و زیبابین خودم

            ازت سپاس‌گزارم عزیزم که انقدر محبت داری و داری خوب روی خودت کار میکنی

            این روزها به جرأت میتونم بگم از کار کردن روی خودم خیلی خیلی بیشتر دارم لذت میبرم

            قبلاً قانون برام خیلی گنگ بودم فقط احساسم خوب بود اما ربط خیلی چیزهارو با همدیگه نمیفهمیدم

            یه روزایی احساس خیلی عالی و یه روزایی به شدت احساسات نامناسب میومد سراغم

            از این نوسانات شدید احساسی فهمیدم که یه جای کار ایراد داره

            مثل اون مثالی که استاد در جلسات ابتدایی کشف قوانین میزنند درباره بازی که مثلاً چندتا دکمه رو میزدی همزمان با هم بعد بازیکن یه حرکتی میزد اما ازونجایی که نمیدونستی دقیقاً کدوم دکمه‌هارو زدی چندبار تکرار میکردی ازینکه نمیتونستی تکرارش‌ کنی احساست بد میشد اما باز هم میدونستی که این اتفاقی نبوده و حتماً کدهای خاصی دارند با هم کار میکنند

            این حکایت زندگی ماست‌

            درک امروز من اینه که ما اگر قانون رو به‌خوبی درک کنیم خیلی آرام‌تر روی خودمون کار میکنیم

            کامنت شما باعث شد متنی که یک ماه قبل خودم نوشتم رو بخونم و متوجه تغییرات خودم در همین یک ماه گذشته بشم که باید بگم واقعاً خیلی امیدوارتر شدم به خودم چون متوجه تغییرات فرکانسی آرام خودم شدم

            موضوع توحید رابطه مستقیم با دریافت نعمت‌ها داره

            هر نعمتی که وارد زندگیمون نمیشه بلااستثنا ردپای شرک در رابطه با اون موضوع توی ذهنمون هست اما نباید به خودمون سخت بگیریم

            هیچ انسانی موحد کامل و مشرک کامل نیست

            همه ما میتونیم درباره موضوعات مختلف درصد متفاوتی از شرک و توحید رو داشته باشیم اما وقتی میفهمیم که اصل چیه سعیمون رو میکنیم که زندگیمون رو روی اون اصل استوار کنیم

            موضوعی که خیلی وقت‌ها دوست داریم جور دیگه‌ای درکش کنیم

            ما فراموش می‌کنیم که ما باید به شیوه قانون عمل کنیم نه قانون به شیوه ما

            احساس الانم به خداوند دقیقاً مثل همان خالق بازیه

            اینجوری تو ذهنم فرض میکنم خدا این بازی (جهان) رو خلق کرده، قوانینش رو طراحی کرده و یه سری کدهای کمکی به وجود آورده و مارو وارد این بازی کرده

            موضوع اینجاست که این خالق و بازیکن همیشه با هم در ارتباط هستند

            یعنی اون بازیکنه همیشه میتونه از خالق بپرسه که چطوری بهتر بازی کنه

            تا اینجاش رو خیلی از ما ها میتونیم درک کنیم

            اما یه موضوع حیلی مهم و ریزی اینجا هست که به‌نظرم تعیین کنندست و اون هم اینکه ما اجازه به خالق نمیدیم کمکمون کنه و گاهاً باور نداریم که این خالق جواب‌ها رو میدونه و به ما میگه در هر لحظه و تسلیم نیستیم و یه جورایی میگیم به جایی اینکه بهم بگی جواب درست چیه بهم بگو جواب اینه که من میگم

            به جای اینکه راه درست رو بهم بگی بهم بگو همین راهی که من میرم‌ درسته

            میبینی دوست عزیزم؟

            چقدر این دو نگاه با هم تفاوت داره؟

            همزمانی این روزها با قدم 11 ومبحث سوالات سازنده خیلی داره بهم در فهم بیشتر قانون و جهت‌دهی کانون توجه کمک میکنه

            فهمیدم همه پاسخ‌ها میتونه خیلی واضح و روشن باشه اما انقدر گره‌های ذهنی در ما هست که اجازه نمیده مسیر درست رو پیدا کنیم

            و‌ نکته مهم اینجاست که ما داریم از باور صحبت میکنیم

            به‌قول استاد باور یه دکمه نیست که بگی عه من اینو میزنم الان همه چیز دکرگون میشه

            نه

            دیروز که از خواب بلند شدم (در ادامه پرسش‌های سازنده که از خودم دارم) گفتم تو این مدتی که با قانون آشنا شدی چه باورهای قلبی رو در وجودت ساختی؟!

            جالب بود تا چند دقیقه هیچ جوابی به ذهنم نمیومد

            حتی درباره ارتباط با خدا هم نتونستم سریع جواب بدم

            باور قلبی مثل اسمت میمونه

            از هر کسی بپرسند اسمت چیه بدون لحظه‌ای درنگ اسمش رو میگه

            اما کدوم ماهاعمیقاً درباره یه باور همچین احساسی رو داریم واقعاً؟!

            دقیقاً به همین خاطرم هست که گاهی از نتایجمون متعجب میشیم و فکر میکنیم که داریم روی باورهامون کار میکنیم

            دونه دونه باورهای اساسی که تو این مدت مثل توحید، لیاقت، فراوانی، معنویت ثروت و هر باوری که بود رو بررسی کردم و دیدم نخیر من قلباً هیچکدوم از این باورها رو ندارم

            خب طبیعی هم هست که نتیجه زندگی اینه

            اما راهش این نیست که به خودت سخت بگیری

            یکم که فکر کردم دیدم یه باوری رو دارم که به نسبت باورهای دیگه قدرت بیشتری داره و زمانی که نتایج زندگی رو هم بررسی کردم دیدم بله این باوره زورش زیاد بوده و اون هم این بود که:

            من از پس هر کاری که بخوام برمیام کافیه فقط بخوامش اونوقت عالی‌ترین خودم رو میگذارم توی اون کار

            بعد که یکم دربارش فکر کردم دیدم داره قدرت میگیره و باورهای قدرتمندکننده دیگه‌ای هم دارم مثل سلامتی و شخصیت مثبت و خوبم

            بعد به خودم گفتم ببین باید همین مسیرو بری

            لیاقت، فراوانی و هر باور مثبت دیگه هم به همین اندازه و بیشتر باید قدرتمندکننده باشه

            به‌قول استاد تا وقتی داریم سعی میکنیم یه باوری روبسازیم یعنی هنوز اون باوره کامل نشده ما باید ادامه بدیم انتظار نداشته بشیم دو قدم بریم به همه چیز برسیم نه صبوری می‌خواد اما نشانه‌ها میاد از همان لحظه

            باید نشانه‌هارو‌ تایید کنیم

            منی که یه عمر خودم رو با بقیه مقایسه میکردم حالا نمیتونم انتظار داشته باشم یه شبه همه چیز درست بشه آروم آروم باید عادت‌های جدید مثبت رو در خودم ایجاد کنم تا ذهنم دیگه بدش بیاد ازون رفتار غلط

            من خیلی از عادت‌های منفی خودم رو همینجوری گذاشتم کنار یعنی به جای اینکه به خودم سخت بگیرم به خودم فضا دادم برای تغییر اجازه دادم بدش بیاد از اون عادت اشتباه

            همان کاری که اهرم رنج و لذت داره انجام میده تو ذهن

            بنابراین مهمه که در این مسیر درست تسلیم باشیم

            مهمه که نشانه‌ها را جدی بگیریم

            اتفاق‌های مثبت، آدم‌ها و برخوردهای متفاوت رو بولد کنیم

            مهمه که صبور باشیم

            به خودم میگم بابا تو بیست و اندی سال بی‌خبر بودی از همه چی حالا به‌جای اینکه به خودت سخت بگیری و عجله کنی بیا به خودت و خداوند فرصت بده تا قوانین رو بهتر درک کنی

            باز هم از شما دوست عزیزم سپاس‌گزارم که برام نوشتی باعث شدی این صحبت‌ها گفته بشه

            امیدوارم بهترین لحظات و ناب‌ترین تجربیات رو داشته باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      فرشته بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 769 روز

      سلام دوست عزیز

      بی نهایت ممنونم از انتشار این آگاهی ناب

      چندین بار خوندمش جدا کم نظیر و گیرا بود مخصوصا اونجا که از استعاره صدای گوش و آرامش الانتون نوشتید واقعا زیبا بود و لذت بردم از خدای بزرگ تداوم این حس و حال و رشد روز به روزتون رو میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زینب شمس گفته:
    مدت عضویت: 1263 روز

    سلام خدمت تمام دوستان و استاد عزیزم امید که حال دلتون عالی باشه.

    موضوعی که امروز استاد در موردش صحبت کردن من رو یاد روزهای حقارت خودم انداخت و وقتی به اون روزا فکر میکنم انگار هزاران سال از من دورن من یک فرد وابسته به همسرم بودم که خیال میکردم بدون همسرم هیچی نیستم از خودم میکندم و بهش میدادم به امید اینکه رابطم بهتر بشه اما افسوس رابطه من خوب که نمیشد هیچ هر روز بدتر و بدتر میشد همسرم از من فراری بود و تا آخر شب خونه نمیومد منم همیشه کارم شده بود گریه که چرا سرنوشت من اینه چرا شوهرم با اینکه من اینقدر دوسش دارم تمایلی نداره به رابطمون و اسمشم گذاشته بودم تقدیر و سرنوشت اینقدر من تو رابطه ام تحقیر شدم تا به شب موعود رسیدم شبی کنیه دعوای سخت با همسرم داشتم سر اینکه چرا به حرفام گوش نمیده و چرا من رو نادیده میگیره و اون شب همسرم خیلی با صراحت به من گفت که از من متنفره.من بازم شروع کردم به گریه تا دوسه ساعت رو به خدا کردم گفتم کمکم کن کمکم کن کجایی .

    همون لحظه انگار صدای تو گوشم گفت آیا این چیزی بود که از زندگی میخواستی آیا ارزش تو اینه که گدایی محبت بکنی به اصل خودت برگرد به منبع ات.

    من قبلاً با آموزشات استاد خیلی سطحی آشنا بودم انگار یه چیزی منو میکشوند سمت سایت سراسیمه ثبت نام کردم توی سایت و انگار یه چیز گمشده ای تو این سایت داشتم زیاد به تنظیمات سایت آشنا نبودم دنبال یه فایل از استاد می‌گشتم که با حرفاش آرومم کنه به فایل انگیزشی گوش کردم انگار مرهمی بود بر زخمم از اون لحظه به بعد اصلا این سایت شد همدمم.

    شروع کردم کار کردن روی خودم صبح تا شب روی خودم کار میکردم و فایل های دانلودی رو گوش میکردم که به لطف الله با دوره زیبای 12قدم هدایت شدم و فقط توجه ام رو گذاشتم روی خودم و خداروشکر الان قدم هفتم و الان همسرم 180درجه رفتارش با من عوض شده و اون رابطه نا جالب تبدیل به یک رابطه قشنگ و رویایی شده سپاس گذارم از پروردگارم که منو به این سایت ودوره زیبای دوازده قدم هدایت کرد تا از اون جهنم بیرون بیام و این بهشت رو برای خودم بسازم دوستان به هدایت خداوند و به ندای درونتون گوش بدین بخدا شمارو به خوشبختی می‌رسونه در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  8. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2358 روز

    بنام خدای هدایتگرقشنگم

    سلام به اساتید توحیدی قشنگم

    و شماها دوستای قشنگم

    خداروشکرمیکنم هزاران بار برای هم مداری م با این دوره

    خودش همه کارها رو انجام میده وقتی توکل کنی و با ایمان درخواس کنی

    خیلی مشتاق دوره بودم و باورم بود مسله ریشه‌ ی من عدم احساس ارزشمندی هس و قبلن درخواسشو فرستاده بودم ،

    همزمان با سفر جدید گفتید آماده شده و من در پوست خودم وول میخوردم

    میدونسم باید تمرکزم رو زیبایاا بزارم تا زمان مناسب ش

    و چقد از این سفر لذت بردم با اشک شکرگزاری میکردم

    راجب این دوره :

    همین ک با تکامل به درک نیازم به این دوره رسیدم ،خود این نشانه ارزشمندی

    همین ک در شرایطی مالی بدون ثبات (البته فعلا) تونستم تهیه ش کنم ،ینی لایق این دوره م

    همین ک اینجام، ینی بسیار ارزشمندم

    خداروشرگ هزاران بار

    استاد این بکگراند تون رو خیلی دوسدارم

    الان برام یادآور الگوهای تکرار شونده س

    ک کاملا هم راستای این دوره س

    ک پیشنهاد میکنم به دوستام اونا رو هم مرور کنن

    ایقد خواسته م شد ک منم یه نقشه بزرگ از آمریکای قشنگم دارم

    فقد مونده اون لایت های رنگی مورد علاقه خانم شایسته قشنگم ک اونم جذب میکنم

    البته من مدل دیگشو دارم اما

    لیاقت بیشترشم دارم

    و تحسین میکنم این ست زیبا و هماهنگ بند اپل واچ با لایت دیوار و رنگ کلاه تون

    اول متن رو خوندم و هی یادم میومد

    باز،نجوا اومد ،مسله ت عمیق تر از،اینه نمیتونی حلش کنی

    اما من با یادآوری مثال های هدایتم کمش کردم.

    من این سرمایه احساس لیاقت، علیرغم لیاقت م از دست دادمش

    اما ایمان دارم دانشجوی خوبی هستم

    استاد قبلا فایل های خیلیییییی زیادی با شما تجربه کردم ک انگار روبرو من نشستی و برام حرف می‌زنید،

    اما اینبار عجیب فرق داره

    اول از اینکه به این سطحی رسیدم تا بشنوم این آگاهی رو خوشحال م

    و دوم می‌فهمیدم چی میگید،با وجودم گوش میدادم و میبلعیدم،

    این اولین دوره منه

    انگار استاد خصوصی من اید

    چندین بار گوش دادم ،با رسیدن به مثال‌ها گریه م گرفت از ایهمه سال

    لازمه بارها باز بشنومش

    اما جوابها:

    -کسی ترفیع بگیره و حس کنم من لایقش بودم آره حسادت داشتم و میدونسم بخاطر احساس عدم لیاقت نگرفتم

    -این مدت ک تصمیم به شروع کار داشتم و لازم بود اونجا معرفی کنم خدمات رو ،آره خیلی شواف داشته فضای مجازی،

    البته تونستم با تمرکزم به مطلب مورد نیازم برا خودم دلیل منطقی آوردم ک موقع شروع جلسه اول تمام اعلان ها رو خاموش کردم

    -راجب مقایسه والد گفتید ، از،کودکی همیشه بوده حتی الان هم مث یه الگو تو خانواده م هس,

    و ذهنم ایجور تربیت شده انگار

    حتی تو روابطم همینجور م

    با وجودی ک از وقتی با شمام دلیلشو میدیدم در خودم اما راه حل پیدا نمیکردم

    هر چند من نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم و میدونم تمرکز رو خودم باید باشه ولی فک کنم بارورسازی بلد نیستم

    چون باز درگیر این الگوهای تکرار شونده محدود کننده هستم

    – قبلا یه حس کوتاه چند دقیقه بدجنسی از موفقیت دیگران داشتم چون میدیدم منم میتونستم اما چرا نرسیدم البته الان میدونم فقد باید تحسین کنم

    -در مورد باشگاه با وجود اینکه باربی م و استایلم قابل قبوله حتی دیگران بهم گفتن اما باز اونجا دلم میخاس مث اونا بودم با اون حجم عضله

    – واای باز مقایسه و سرکوفت زدن های همیشگی خانواده ،تمام عزت نفسمو میگیره

    -راجب وضعیت مالی بازم همین پاشنه آشیل بیداد میکنه

    – الان ک تو رابطه ی نیسم خیلی وقته ک اونم نداشتن همین حس . مقایسه میکنم روابط،اطرافیانم با الگوی ک خودم دارم

    البته تو دفترم سوالات رو با جزئیات بیشتر نوشتم

    و البته با لیاقت درخواست هایی ک در طول دوره قراره بهشون برسم هم نوشتم و بسیار حس خوشبختی دارم

    از اینکه قراره خود واقعی ارزشمند توحیدی م بشم مسرورم

    به شکل دیگه ی شکرگزارم

    اصلن یه حس لطیف قشنگی دارم ،تا 4 صب با خدایم مرور کردیم زندگیمو

    یه خواسته ساده نوشتم

    6 صب انجام شد

    باور می‌کنید

    بازم خدای قشنگم رو شکرگزارم برا این کعبه ش

    برای همه ی شماها ک قراره سعادتمندترین و خوشبخت ترین بنده های توحیدی خالقمون بشیم

    الهی آمین

    خدایا شکرت میدونم،ک هر چقدم بگم کمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    ب نام خدای مهربان !

    سلام ب استادعزیز ومریم عزیزم! استاد جان بسیار ممنونم ک دوره احساس لیاقت آماده کردین..بعدازگوش دادن ب صحبتای شما دیدم من هرجا احساس عدم لیاقت کردم ضربه خوردم البته من خودم قبلا نمیدونستم یعنی این حس بسیار مخفی بود در ذهن من ک با صحبتای شما استاد جانم متوجه شدم دلیلش عدم لیاقت بوده ! عدم لیاقت درمن باعث شد خونم ازدس دادم ازهمسرم جداشدم و حتی خودمو لایق ی زندگی خوب ندوستم،هیچ وقت خودمو لایق وباارزش ندونستم حتی توخریدام هم خودمو لایق چیزای خوب نمیدونم دنبال چیزای ارزان قیمت هستم وقتی میرم خریدمثلا مانتو روسری کیف کفش یاهرچیزی بخرم اگ گرون باشه نمیخرم بااینکه پول هم دارم و میتونم بخرم، الان میفهمم دلیل این رفتارام باخودم چیه عدم لیاقت چ کرده بامن !خداروشکرمیکنم بابت این سایت وشما استادعزیزم ازطریق شما داره هدایتم میکنه ، استاد جانم ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت این دوره بی نظیر ک مطمئنا ب همه ما کمک میکنه ارزش خودمون بدونیم وبهترزندگی کنیم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3182 روز

      سلام دوست عزیز

      اونجایی که نوشتید با عدم لیاقتم خونه رو از دست دادم همسرم ازم جدا شد و حتی خودم رو لایق ی زندگی خوب ندونستم فرکانس جمله تون رو دریافت کردم چون خودمم تجربه اش کردم

      به کلام و نوشتن شاید آسون باشه و راحت بشه ازش گذشت ولی روزها و شب ها و ماه ها که درگیرش میشی بسیار سخت و ناراحت کننده سپری میشه تا یه دوره ای مثل دوره احساس لیاقت پیدا بشه و بتونی دوباره خودت رو باش بازیابی کنی

      این مطلب رو واسه یادآوری خودم می نویسم :

      من باید از تجربیات تلخ زندگیم درس بگیرم و فراموش نکنم هرجا احساس بی ارزشی کنم ، هرجا وابسته بشم ، هرجا افسار ذهنم رو خودم کنترل کنم و دیگری یا دیگران اون رو کنترل کنن باز تو مسیر نادرستم باز میشه همین آش و همین کاسه

      من آگاهی های استاد عباس منش رو میشنیدم ولی تمرینات رو انجام نمیدادم فکر می کردم همین گوش دادن کافیه یا بدتر از اینک آگاهی ها رو که دریافت می کردم در شرایطی که باید عمل کننده آگاهی ها باشم عمل نمی کردم و کار خودم رو می کردم و خودم رو گول میزدم که چرا با اینکه روی فایل های استاد کار میکنم چرا نتیجه نمی گیرم

      از خدا می خوام کمکمون کنه با تعهد بالا به خودم این دوره ارزشمند رو براش وقت بزاریم ، تمرکز بزاریم ، تمریناتش رو با تمام وجود انجام بدیم و از اومدن نتایج انرژی و انگیزه بگیریم برای ادامه دادن این مسیر زیبا و سعادتمند

      و تنبلی نکنیم و متعهد باشیم به ادامه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3182 روز

    به نام خدا

    با سلام به استاد عزیزم و خانواده گرم و صمیمی گروه

    آگاهی هایی که من از این فایل ارزشمند دریافت کردم رو می نویسم

    نشانه های نداشتن احساس لیاقت در فرد چیست؟

    بخصوص در روابط ، در موقعیت های اجتماعی و ارتباط با جنس مخالف

    همیشه باید آگاهی ها رو به یاد بیاریم چون فراموشی آگاهی ها یعنی بلاتکلیف بودن و نتیجه اش مطمئنا میشه شکست

    ما درجهانی زندگی می کنیم واکنش گرا و پاسخ میده به فرکانس های غالب ما

    اگه احساس شادی ، عشق ، احساس اشتیاق و احساس لیاقت داریم یعنی فرکانس خوب داریم به جهان می فرستیم

    با ارسال فرکانس هامون به جهان انرژی میدیم و جهان بشکل ماده ، شرایط ، ایده ها ، افراد و موقعیت ها نتیجه فرکانس هامون رو وارد زندگیمون میکنه

    و برعکس اگه سیگنال منفی بدی جهانم بت شرایط ناخواسته نشون میده این قانون بی برو برگردیه که میشود

    ولی چون زمان می بره باورش نمی کنیم و اون رو اتفاقی تلقی می کنیم

    اگه به موقعیت ناجالبی تو زندگیمون بر خوردیدم

    طوری به این موقعیت نگاه کنیم که احساس بهتری بمون بده تا جهان هم بمون واکنش مناسب نشون بده

    یک رخداد می تونه شخصی رو نابود کنه یا برعکس فردی رو به اوج خوشبختی برسونه از همه جهت

    اگه به موقعیت ناجالب پیش اومده از زاویه الخیر فی ما الوقع نگاه کنیم شرایط بنفع ما تغییر می کنه و میشه نقطه عطف زندگیمون اگه از کسی پرسیده بشه نقطه موفقیتت کی بوده ؟

    میگه مثلا فلان شکستم یا گسستتن رابطه عاطفی ام یا فلان بیماری که مبتلا شدم

    و برعکس ش

    اونجایی که شکست خوردم کلا نابود شدم

    به یک اتفاق یکسان از دو زاویه متفاوت نگاه کردن

    ورودی ها رو کنترل کردن

    توجه روی خواسته ها و زیبایی ها شرایط نا خواسته بوجود نمیاد

    احساس لیاقت ارتباط مستقیم داره به ارسال فرکانس ما به جهان هستی

    نباید سیگنال منفی فرستاد از درون چون جهان اساس سیگنال رو میگیره

    احساس نیاز به تایید ، توجه و تحسین دیگران یعنی من احساس ارزشمندی ندارم

    یعنی یه فرد بیرونی باید توجه بیشتری به ما احساس خوب بده احساس لیاقت و خودارزش نداری

    نیاز داشتن به دوست داشته شدن دیگری

    وقت گذروندن با طرفی مقابل اگه ازش دور باشم ممکنه از دستش بدم

    من رو دوست داری ، واقعا دوسم داری ، بازم بگو دوستم داری

    هر بار برای پارتنرت هدیه گرفتن بدون هیچ مناسبتی

    نیاز به کنترل کردن فرد

    با یک جنس مخالف طرفش صحبت کردن طرف مقابل از حسادت از کوره در میره

    سوال کردن در مورد روابط گذشته طرف مقابلش که مطمئن بشه از اونا بهتره

    تلاش می کنی حال طرفت رو خوب کنی یعنی تو احساس لیاقت نداری

    لمس کردن طرف هر لحظه و همیشه این اتفاق بیفته یعنی ما عدم احساس لیاقت داریم

    نگاه کن ببین احساسی که به طرف مقابلت داری از ناحیه ترس میاد یا از ناحیه عشق میاد از ناحیه ارزشمندیت میاد یا از ناحیه عدم لیاقتت میاد

    قانون اشتباه نمی کنه

    وقتی تو به جهان ” با رفتارت ، با باورهات ، با فرکانس هات به طرق مختلف سیگنال و فرکانس بی ارزشی ارسال می کنی بی ارزش و بی لیاقتی رو از جهان دریافت می کنی

    و جهان هستی هم بت ثابت می کنه بی ارزش و بی لیاقتی

    ریشه ای باید مشکل احساس لیاقت حل بشه

    در حقیقت باید ریشه احساس لیاقت ساخته بشه

    اگه بتونیم مثل استاد احساس لیاقت و خودارشی رو در درون ایجاد کنیم جهان سر خم می کنه در مقابل شخصیت تازه شکل گرفته ما

    یک جهاد اکبر می خواد واقعا” که بتونی در درون خودت بری و احساس کم ارزشی رو دونه دونه از خودت بکشی بیرون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: