علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-16.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-29 00:22:482024-02-14 06:09:57علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و مهربون
استاد یه موضوعی ذهنمو درگیر کرده و میخواستم مطرح کنم
چرا وقتی کلیپ هایی که تو اینستا میذارن رو میبینیم که چند نفر مثلاً تو جنگلهای شمال دارن عشق و حال میکنن و میزننو میرقصند احساس بی لیاقتی میکنیم و به خودمون میگیم خوش به حالشون چقدر دارن حال میکنن.ما چقد بدبختیم که نمیتونیم مثل اینا عشق و حال کنیم.استاد من خودم شخصاً هر وقت کلیپ های شما رو میبینیم هیچ وقت به خودم نگفتم چقد استاد داره حال میکنه چقد استاد خوشبخته کاش که ماهم میتونستیم مثل استاد لذت ببریم.یا مثلا وقتی شما دوستاتونو دعوت میکنید و لذت میبرید من با عشق کلیپو میبینم و لذت میبرم.استاد فک میکنم ما فرکانس تهی بودن اون آدمها رو ناخودآگاه دریافت میکنیم و در واقع اونا دارن نقش بازی میکنند به خاطر همین احساسمون بد میشه.
استاد خیلی دوستون دارم.
سلام به استاد عزیزم
همیشه از بچگی شنیده بودم خلایق هر چه لایق
اما نمی دونستم آدمهای موفق این لیاقت رو از کجا می آرند .از پدر و مادرشون به ارث برند یا … اخه چه جوری لایق شدند
حدود سی سال پیش سر کلاس یه استادی بودم که او هم تاکید روی همین مساله داشت .و می گفت شما به هر چیزی که بخواهید می رسید اگه لیاقتشو داشته باشید و وقتی پرسیدم اخه چه جوری لیاقت پیدا کنم گفت آگاهی ات را باید بالا ببری .که البته خیلی نفهمیدم چه جوری آگاهی ام را بالا ببرم ،فکر کردم باید کتاب زیاد بخونم
گذشت تا رسیدیم سر کلاس استاد عباسمنش و ایشان هم تاکید داشتند که هر کی هر جا هست جای درستش ایستاده تو نمی تونی برای اون کاری کنی و خبر خوب اینکه برای خودت می تونی کار های بزرگی انجام بدی و زندگی ات را تغییر دهی .
سر کلاس استاد مهارت های زیادی یادگرفتم .باورهایم را تغییر دادم .ورودی های ذهنم را کنترل کردم و تا اندازه ای که در این کارها موفق بودم نتیجه گرفتم .
رسیدیم به دوره عزت نفس و روی اون دوره هم کار کردم و انجام تکالیف ان در بالا رفتن عزت نفس من تاثیر زیادی داشت ،در دوره کشف قوانین زندگی دنبال ترمز ها بودم .اما می دیدم که یه جای کار می لنگد و ان احساس عدم لیاقت هست .با اینکه مدام می نوشتم که من لایق بهترین ها هستم اما با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمی شود و باید به صورت ریشه ای این مساله حل شود.
و الان این دوره آماده شده برای داشتن احساس لیاقت ،برای دریافت نعمت های بیشتر ، برای رسیدن به خواسته ها ، برای بزرگ شدن ظرف وجودی ات ،خدایا شکرت
اره هر وقت که به خواسته هایم نمی رسم ،علی رغم اینکه تلاش فیزیکی و ذهنی انجام می دهم ،با خودم می گم نکنه من لایق اون نعمت نیستم ،وقتی احساسم بد میشه و نمی تونم فرکانس مناسب برای دریافت نعمت ها ارسال کنم ،حالم بدتر میشه ،چون می دونم که تقصیر هیچ کسی و هیچی نیست و خودم هستم که این شرایط رو برای خودم بوجود آوردم ،اره من مسئولیت تمام اتفاقات زندگی ام را قبول دارم و الحق که مسئولیت سنگینی هست به خاطر همین می ترسم ،که نکنه با اشتباه فرستادن فرکانس ،راه رو اشتباه برم و از جاده خوشبختی دور بشم ،معلوم نیست ریشه ی این افکار از کجا میاد ،
خلاصه که باید بتونم زاویه ی دیدم را عوض کنم ،تا احساس لیاقت بیشتری بکنم،
یکی از علائم عدم احساس لیاقت ،نیاز به تایید دیگران داشتن هست تا اینکه حال ما خوب بشه .بله با مثال هایی که استاد زدند متوجه شدم من نیاز دارم دیگران منو تایید کنند ، طرز لباس پوشیدنم رو ، دوست داشته شدنم رو، اقا الان متوجه شدم چرا من توی دوره سلامتی کاملا موفق نبودم ،برای اینکه دیگران این روش رو خیلی قبول ندارند ،و ناخودآگاه طرز فکرشون رو من تاثیر گذاشته ،چون من نیاز به تایید دیگران دارم .چقد از دست خودم عصبانی میشدم که چرا نمی تونی این قانون سلامتی رو برای همیشه اجرا کنی تو که می دونی درسته ، حالا می فهمم چقد مسایل ریشه داره و چه ریشه های محکمی هم داره
یکی از نشانه ی دیگه اینکه ،اگه یکی از اطرافیان من ،حالش بد باشه ،با اینکه می دونم به من ربطی نداره ومن نمی تونم حال اونو خوب کنم و به این مسیله آگاه هستم ، اما خودمم حالم اگه بد نشه ،حداقلش اینکه خوب نیستم ونمی تونم جدای از اون حس عالی داشته باشم . پس به اون وابسته هستم و لایق حس خوب خودمو نمی دونم .
خدایا به من کمک کن تا بتونم این دوره رو خیلی قوی پیش ببرم ،تکالیف را کامل انجام بدهم و کامنت بنویسم و نتیجه عالی بگیرم .
الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار
استاد عزیز صمیمانه از شما سپاسگزارم
خدا رو شکر که توفیق نوشتن کامنت به من داده شد ، با خودم گفتم اگه کامنت بنویسی دوره رو برات می خرم ،چند روز طول کشید تا بنویسم ، بالاخره نوشتم والان می رم جایزه ام را می گیرم. خیلی خوشحالم که با بچه های خوب سایت، همکلاس می شم .
به امید موفقیت و پیشرفت بیشتر و حال دل عالی
با سلام و درود
سپاس از استاد عزیزم برای انتشار این آگاهی های ناب و خالص
از موقعی که استاد این فایل رو منتشر کردن، من در طول روز دارم به این موضوع فکر میکنم، تو خودم کند و کاو میکنم ، تو رفتار اطرافیانم دقت میکنم و میبینم این موضوع خیلی عمومیت داره.
با خودم فکر میکردم احساس عدم لیاقت تو جامعه ما یه فضیلت به شمار میره و کسی که بیشتر این احساس رو نشون بده یعنی آدم بهتریه ،
مثلا اگه توجه کرده باشین لیدرهای مذهبی وقتی که میخان خودشون رو معرفی کنن، میگن و مینویسن ،، منِ کمترین، اَلاَحقر، منِ گناهکار، منِ سرتاپا گناه، سگ کوی امام حسین ، بنده سرا پا تقصیر ،
این طرز اظهار وجود توسط آدمهایی که به نوعی الگوی مذهبی یا سیاسی یا هنری یا ورزشی هستند برای عموم جامعه، این نتیجه گیری رو برای طرفدارهای اینها داره که خود تحقیری چیز خوبیه و ما هم هر چقدر بتونیم اینطوری بگیم، پس ما هم آدم خوبی میشیم، و تکرار این نوع جملات و تفکر باعث ایجاد باور مخربی به نام عدم احساس لیاقت میشه.
یه مثال دیگه ای که هست و همتون حتما دیدین اینه که تو تلویزیون از یه نفر که مهمه یا تو کارش حرفه ایه یا مقام قهرمانی داره ، خبرنگار میپرسه که چه توصیه ای برای علاقه مندان دارین، که طرف قبل از اینکه توصیه اش رو بکنه، این جمله رو میگه ،،، البته من کوچکتر از اونی هستم که بخام توصیه ای بکنم ،،، و بعد توصیه اش رو میکنه ،
این طرز نگاه و این جملات از طرف الگوهای جامعه، باعث میشه که عامه جامعه اینطور فکر کنن که این چیز خوبیه ،
یا مثلا طرف استاد یه جلسه ای هست و اون جمعی که اومدن تو اون جلسه آموزش و تقریبا هیچ اطلاعاتی در اون موضوع ندارن ، ولی استاد جلسه تو شروع صحبت میگه ،،، بنده دارم درس پس میدم و همه استادین ،،، که این باز نشون میده که عدم احساس لیاقت ، یه فضیلت هستش.
یکی از راه هایی که میتونیم متوجه بشیم که چقدر جامعه ما دچار این احساسه ، از چیزهایی که تو فضای مجازی منتشر میشه هست،
آدمها فقط سعی میکنن جلب توجه کنن، خصوصا تو فضای اینیستاگرام غوغا میکنه و مثل اینکه همه دارن مسابقه میدن برای جلب توجه بیشتر
و به نظرم هر چقدر این روند ادامه پیدا بکنه این احساس شدیدتر هم میشه که اولین نتیجه اش هم استرس و نگرانی و احساس خلع روحی و روانی هست که گریبان این آدمها رو میگیره،
ولی وقتی به جامعه مثلا آمریکا توجه میکنیم ( از بررسی تو فایلهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت) میبینیم عموما، مردم خیلی عادی و راحت رفتار میکنن و تلاش خاصی برای دیده شدن و جلب توجه ندارن،
آدمها با لباس های راحتی و ساده تو خیابون پیاده روی میکنن یا طرف با اینکه اندامش زیاد پرفکت نیست ولی تو ساحل حضور پیدا میکنه بدون کمترین احساس حقارتی، و این نشون از میزان بالای احساس لیاقت داره نسبت به جامعه ما،
در پایان خدا رو شکر میکنم که ما رو به این راه بسیار زیبا و استاد عباسمنش هدایت کرده، تا بتونیم زندگی بسیار زیبا و با کیفیتی رو تجربه کنیم
موفق باشین
سلام به استاد نازنینم استاد قشنگم استاد خفنم چقد یه آدم میتونه خفن باشه چقد میتونه قوی باشه بزرگ باشه چقد میتونه الگو باشه … اصلا هرچه خوبان همه دارن تو یکجا داری
استاد محاله روزی قربون صدقتون نرم اخه شما چقددددد خوبین من خیلی عاشقتونم (ایموجی چشمای اشکی)
یه جمله قشنگ توی دوره عزت نفس میگین که من روی دیوار خونه ام زدم و یه دستنبدم درست کردم و این جمله رو روش گفتم برام بنویسن تا یادم نره
اینکه به هر چیز جوری نگاه کن تا بهت احساس بهتری بده :)
استاد اگه بخام بخودم امتیاز بدم که چقد تونستم به این جمله عمل کنم بجز مالی نمره خوب و قابل قبولی بخودم میدم چون از همه شرایطی که توش هستم راضیم
اینکه با دست خالی مهاجرت کردمو از صفر شروع کردم و شکر خدا الان دقیقا یک سالو نیمه اینکه چهار سالو اندی میگذره که جدا شدم و تونستم سبک شخصی خودمو داشته باشم اینکه کسب و کار موفقی داشتم توی شهرم و به لول خوبی رسیدم از نظر اعتبارو درآمدولی احساس کردم باید چالش ایجاد کنم و مهاجرت کردم و البته اشتباهاتی هم انجام دادم در طول مسیرم که طبیعیه و شکر خدا تونستم ازشون درس بگیرم… مخصوصا مالی
من الان از هرلحاظ دارم سبک شخصی خودمو زندگی میکنم و حس رضایتو خوشبختی دارم بجز مالی
الان که این فایلو گوش دادم گفتم مریم خودتو الگو کن چیشد که تونستی خیلی مسائلو حل کنی ولی مالی رو نمیتونی
متوجه شدم من نمیتونم توی کسب و کارم (مشاوراملاکم) به هرچیز جوری نگاه کنم که بهم احساس بهتری بده
یعنی وقتی توی دفترم نشستم و مشتری ندارم نمیتونم نگاه مثبتی داشته باشم و هی غر میزنم از نبود مشتری و کمبود پولو کمبود مشتری و دولت ودلارو ربط میدم به نبودن مشتری و زمانی که مشتری دارم این نجواها میاد که خب تو که زیادبلد نیستی و طبیعتا مشتری میره پیش کسی که حرفه ای تره تو اصلا بلد نیستی مشتری جذب کنی
درصورتی که همه بهم میگن فن بیان خوبی داری ولی خودم نمیفهمم و نمیدونم واقعا چجوریم فک میکنم دارن بهم انرژی مثبت میدن و نمیتونم زیاد باور کنم حرفشونو
وقتی هم مشتری رو به اصطلاح ما املاکیا میخوابونمش روی یه فایلی هی این نجواها میاد که شاید مشتری واقعا خریدار نباشه نکنه یه جمله بگم که باعث بشه قراردادو کنسل کنن یا به توافق نرسن وهزاران فکر منفی دیگه :/
ولی توی بقیه مسائل که راضیم از خودم و نتیجه گرفتم مثلا مهاجرتم من یه مغازه داشتم که چهار دهنه داشت یعنی درواقع چهارتا مغازه بود که دیواراشو برداشته بودمو یکیش کردم و شکر خدا همه چی خوب بود خلاصه بخام بگم یه سری تضادها اومد و من گفتم دیگه اینجا جای من نیستو باید مهاجرت کنم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که برم با یکی از طرف حسابام حرف بزنمو نظرشو بپرسم اونم گفت اره صد میلیون داشته باشیم اوکیه بیا مشهد اینجا راحت میتونی رشد کنی و..
خلاصه بخام بگم از خدا یه نشونه خواستم و وقتی برگشتم شهرستان یکی از مغازه ها رو فروخته بودنو مالکش زنگم زد باید خالی کنی و خب منم اگه میخاستم بمونم نمیشد چون کلی دکور مغازم بهم میخورد و کلی دردسرو هزینه داشت واسم و این نشونه من بود بعد خیلی خیلی اتفاقی یکی از دوستام بهم زنگ زد بخاطر یه مسئله ای و یه خرده صحبت کردیم گفت من یه 7 ماهیه اومدم مشهد گفتم میشه همخونه شم باهات تا موقعی که جابجا بشمو … گفت اره از خدامم هست که هزینه اجاره امم نصف شه خلاصه از تصمیمم تا رفتنم همش دوهفته ام نشد چرا چون من اصلا یه درصد حس نشدن نداشتم یا اینکه اگه برم چی میشه من کم پولم یا کسیو ندارم اتفاقا شدیدا افکاری داشتم که هی حسمو بهتر میکرد
و انگار ناخوداگاه به مسائل جوری نگاه میکردم که بهم احساس بهتری میداد…
آره استاد کل قانون همینه و چقد ساده است مخصوصا وقتی بیای خودتو الگو برداری کنی جاهایی که تونستی رو بیای برسی که چجوری فکر میکردی میبینی همش همینه که شما میگین
به هرآنچه توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میشه ….
استاددددددد مرسی خیلی احساس کشف کردن دارم :) مشکل من اینکه اصلا نمیتونم کنترل ذهن کنم توی مسائل مالی همش حس ناتوانی دارم حس نشدن و ترس از خراب شدن و بشدت احساس قربانی شدن…..
آرزوم اینکه روزی برسه بگم من کشف کردم داستان ثروتمند شدنو و بیام از نتایجم بگم
حالا اگه داستان وابستگی رو که شکر خدا توی روابط درگیرش نیستم رو بخام توی ثروت پیاده کنم مثلا رابطه من و ثروت
من بشدت وابسته پولم
چه کارهایی انجام میدی مریم خانم کنترل کردن و دوتاچهار تا کردن و رها نبودن
همش شک دارم بخودم (توی رابطه عاطفی عدم خودباوریت باعث میشه هی شک داشته باشی به طرف مقابلت و هی بخای کنترلش کنی)
ترس از دست دادن که توی رابطه عاطفی باعث میشه هی تقلا کنی و زور بزنی
و من دقیقا توی داستان ثروت همینم تقلای زیادی دارم
ترس از اینکه اگه پول نباشه بدبخت میشم و مجبورم برم یه جایی کار کنم که حقوق داشته باشم و نتونم شغلی که دوسش دارمو دنبال کنم معادلش میشه توی رابطه اینکه اگه این آدم نباشه من بدبخت میشم و دیگه کسی نیست که بتونم باهاش رابطه داشته باشم و مجبورم تنها باشم
استاد من خیلی حس وابستگی به پول دارم استاد توی این فایل خیلی از روابط گفتین ممنون میشم درمورد عدم لیاقت و ثروت هم صحبت کنین
یه دنیا ممنونم ازتون عاشقتونم استاد بی همتای من
عاشقتم مریم جان عزیزدل استادو عزیزدل بچه های سایت
عاشقتونم دوستای قشنگ و آگاه من
باسلام
ابتدا تحسینتون میکنم به خاطر زیباییتون و همچنین به خاطر تلاشها و پیشرفتهایی که داشتین.
به نظرم در مورد وابستگی به پول نکته ای که میتونم بگم اینکه وقتی شما به پول نیاز دارین و نگران کمبود پول هستین و تو ذهنتون درباره نیاز به پول و وابسته بودنتون به پول دارین فکر میکنین، در واقع شما دارین با احساس بد فرکانس نیاز و کمبود رو ارسال میکنین و طبیعتا جهان هم کاری میکنه که نیازمندی شما به پول شدیدتر بشه و از طرفی هزینه های اضافی براتون درست میکنه تا پولتون بیخودی هزینه بشه و در نتیجه پول به سمتتون کمتر و کمتر میاد،
بنابراین شما به جای این باور و احساس ناخوشایند، می بایست به خاطر ثروتی که دارین شکرگزاری بکنین و خواسته هاتون رو به صورت مثبت بیان بکنین و فراوانی و ثروت خودتون و دیگران رو تحسین بکنین و شکرگزار باشین تا احساستون خوب بشه و در نتیجه احساس خوب اتفاقات خوب و ثروت بیشتر وارد زندگی تون میشه. به قول استاد که میفرمایند، جهان چیزی رو برامون مهیا میکنه که بهش توجه داریم (قانون توجه)و متمرکزش هستیم یعنی اگه به نیاز و کمبود پول توجه بکنیم، نیازمون بیشتر میشه و اگه تمرکز روی وجود فراوانی و ثروت بی نهایت جهان باشه باعث میشه فراوانی تو زندگی مون بیشتر و بیشتر بشه.
برای مطالعه بیشتر هم میتونین تو قسمت عقل کل در مورد قانون رهایی و باورهای فراوانی و نیز تو فایلهای دانلودی قسمت باورهای ثروت ساز مطالعه داشته باشین .
مطمئن باشین که خداوند بیشتر از خود ما میخاد که ما ثروتمند بشیم،
امیدوارم مطالبم کمک کننده باشه.
ثروت شادی سلامتی آرامش ایمان و زیبایی بی نهایت براتون آرزومندم.
موفق باشین
سلام و روز بخیر، من معمولا حوصله کامنت گذاشتن و نوشتن در سایت رو نداشتم و این اولین کامنتی هست که من در سایت عباسمنش ارسال میکنم. علت این کامنت نذاشتن هم برای خودم بعداز مطالعه شرح نوشته ای بود که در قسمت معرفی دوره احساس لیاقت قرار داشت. دو تا نکته مهم برای من این بود که اولا علت اینکه من کلا کامنت نمیذارم یا حتی تو صفحه اجتماعی که دارم اصلا فعال نیسم بخاطر کمبود حس خود ارزشمندی من بوده و نه اینکه وقت ندارم یا هردلیل دیگه و نکته مهم دیگه اینکه فقط مطالعه شرح نوشته معرفی احساس میکنم خودش وحشتناک برای من مفید و هیجان انگیز بود یعنی اگر من جای اقای عباس منش بودم همین نوشته رو مقاله میکردم و پول میگرفتم که به نظر من خودش بسیار باارزشه و نمیدونم حسی که فقط بعداز خوندن این مطلب پیدا کردم رو تونستم منتقل کنم یا نه ولی واقعا همین نوشته ها خودش یک دوره اموزشی کامل بود. الله اکبر واقعا دمتون گرم که هستید و خداقوت
سلام به همه عزیزان دل
والا من تا به حال وارد رابطه عاطفی نشدم ولی رفیق زیاد داشتم و اینجور مسائل رو زیاد دیدم و خوب می تونم مثال های استاد رو درک کنم .
اما یه مورد رو خودم تجربه کردم اونم این که وقتی توی جمع توجه به یک نفر دیگه باشه من یکم حالم بد میشه حالا اون یه نفر خوب برقصه ، خوب جک بگه ، خوب حرف بزنه و……
نمی دونستم نشانه عدم لیاقته .
همین جا به خودم قول میدم دیگه از این موضوع حال من بد نشه که هیچ اتفاقا خوب هم بشه و اون شخص رو تعریف و تمجید بنمایم .
در پناه الله مهربان باشید .
سلام استاد جان
خیلی خوشحال و سپاسگذارم که دارم کامنت مینویسم و در این مسیر متعهدانه ادامه میدم .
نشانه های عدم خود ارزشی در وجودم زیاده .
یادمه وقتی با رفیقم که درآمدش از من بالاتر بود و وارد کننده ی ماشین بود رفتیم پارک ارم ، بعد از اینکه گشنمون شد رفتیم فست فود سفارش بدیم و منتظر نشسته بودیم تا سفارشمون رو بیارن در این حین ازش پرسیدم چرا با من دوست شدی ؟
اونم با تعجب بهم گفت یعنی چی چرا ؟ گفتم آخه من نه پولی دارم ، نه موقعیتی که بتونم کارتو راه بندازم ، چرا باهام دوست شدی ؟ اونم گفت نمیدونم مثل باقی آدما که با هم دوست میشن دیگه ، تو چرا باهام دوست شدی ….
هر کجا میرم سعی میکنم تخفیف بگیرم اگر بدون تخفیف جنسی رو بخرم حالم بد میشه
وقتی تو جمع و مهمونی ببینم یه نفر با دخترا گرم گرفته یا روابط عاشقانه ای رو داره حرصم میگیره و بشدت احساس کمبود میکنم ، احساس افسردگی ، وجودمو یچیزی میکنه.
خیلی زیاد رفتار آدم هارو کپی میکنم رفتار شما ، سهیل سنگر زاده ، مرتضی کوهی ، داییم ، اکثر کسایی که از نظرم آدم های موفقی هستن تو اون حوزه ای که میخوام ، خیلی از اصل خودم دور شدم ، البته اینکه از یکسری جملات استفاده میکنم نه این بد نیست اما گاهی احساس میکنم لهن و بیانم هم مثل اون فرده د رکل خیلی جذبش میشم .
قدیما که فیلم و سریال میدیدم جذب شخصیت اول اون فیلم میشدم و خودم رو اون فرد میدیم ، یه زمانی جومونگ بود خیلی میرفتم تو نقشش ، نمیدونم چرا عجیب بود برام و الان در من وجود داره ، خودم نیستم ترکیبی از آدم ها هستم .
خیلی زیاد آهنگ هایی که گوش میدم در نقش اون قرار میدم خودم رو ، انگار که دوست داشته باشم اون آهنگ رو خودم از اول میخوندم یه همچین چیزی ، و از اینکه یکسری ها دارن بهم توجه میکنن بدنم مور مور میشه .
افکار عجیب و غریبی در مورد نقش قربانی شدن دارم که با چه آب و تابی دارم برای یکسری افراد از اینکه چه سختی هایی کشیدم و چطور سنگ جلو پام افتاد اما بالاخره من موفق شدم و تونستم بر تمام اون سختی غلبه کنم جوری که اشک رو تو چشماشون ببینم حرف میزنم و بعد همه برام دست میزنن و میگن تو آدم خفنی هستی .
گاهی نگاه میکنم اون آدم آرومه که تو خدمت افسر نگهبان ها و سربازای دیگه خیلی باهاش گرم میگیرن و هواشو دارن چه رفتاری داره ، خیلی دقت میکنم ، هنوز این ریشه ی عدم لیاقت در وجودم هست .
در مورد خریداری محصولات شما هم همینه من تقریبا نصف محصولات شمارو خریداری کردم چون احساس میکردم که زمانی من به موفقیت میرسم که این حرف هارو کامل بشنوم و هزینه ی زیادی بکنم تا لایق پول و ثروت و روابط خوب بشم ولی میدیدم از اون افرادی که واقعا نتایج خوبی از دوره های شما گرفتن با نهایتا خرید دو تا قدم از دوره دوازده قدم شما چطور تونستن نتایج خوبی رو تو زندگیشون کسب کنن .
من گاهی جوراب سوراخ یا لباس زیره رنگ و رو رفته یا پاره میپوشیدم و میگفتم عیبی نداره کسی نمیبینه و در ظاهر خوش تیپ .
من قبلنا نمیتونستم نه بگم یا از حق خودم دفاع کنم ، صدام میلرزید ، قلبم میکوبید و زبونم بند میومد .
اجازه دادم که تو دوران دبیرستان با من شوخی های بد بشه مثلا تخمه بخورن و پوستشو بذارن رو موهام یا پوست تخمه رو تف میکردن تو صورتم یه همچین رفتاری نه اینکه بخوام ترس داشتم از اینکه از خودم دفاع کنم .
بدترین رفتار هارو به خاطر عدم خود ارزشی و احساس لیاقت با خودم انجام دادم که روم نمیشه بگم ، منی که همه چی رو میگم دیگه واقعا روم نمیشه اونارو بگم ، بگذریم .
تو رستوران گارسونی میکردم و ته مونده پیتزا یا غذای دیگران رو میخوردم با این نگاه که چه اشکالی داره این غذا دست نخورده و سالمه ، حیفه دور ریخته بشه بزار بخورم همین غذارو باید کلی پول بدم بخرم .
توی رابطه عاطفی بی احترامی دیدم اما باز ادامه دادم چرا که کفتم شاید من آدم بی جنبه ای هستم نباید سریع عصبی بشم .
همین چند روز پیش تو خدمت یه سربازی بهم بار ها بی احترامی کرد ، اولش منم شروع کردم به بی احترامی و طعنه و کنایه و باهاش لفظ بازی کردم اما به خودم گفتم علیرضا تو باید احترام بزاری یه فرقی بین تو و اون آدم باید باشه ارزشمندانه و با عزت برخورد کن منم کم تر کردم رفتار های تحقیر آمیزمو تا اینکه موقع رفتن یه حرفی زد که واقعا نتونستم باهاش کنار بیام گفتم بزار برگردم در ببندم تا میخوره بزنمش و دیگه به هیچ چیز فکر نکنم ، یه چیزی تو وجودم گفت علیرضا تو میخوای خودتو بزنی ، پاره ای از وجودت رو ، اون آدم بقیه ی توه ، اون آدم نمیدونه داره چیکار میکنه ، طبیعی اینکه مثل خودش رفتار کنی اما بهتره که ازش اعراض کنی ، ما قرار نیست با آدمها بجنگیم تا بهشون یاد بدیم که با ما با احترام برخورد کنن ، قرار نیست تا طرف گفت بالا چشت ابرو بزنیم با خاک یکسان بشه ، اینکه تو جوابشو نمیدی یا نسبت به حرفاش واکنش نشون نمیدی نشانه ی ضعف تو نیست ، تو داری درونن قوی میشی از کجا فهمیدم از اینکه جواب ندادن و واکنش نشون ندادن من به خاطره ترس نبود ، من اصلا از اون آدم نمیترسم بلکه از روی قدرت بود چون میدونم که بلدم چجوری اون آدم رو بشونم سره جاش.
من خیلی سعی میکردم تایید دیگران رو بگیرم ، همین چند وقت پیش لباس جدید گرفتم رفتم پیش آقای مهندس با این دید که الان از لباسم تعریف میکنه ، همین که این دید رو داشتم به نظرم از عدم احساس لیاقت میاد جالبه اصلا توجهی نکرد به لباسم و این منو تو فکر فرو برد .
تو روابط عاطفی وقتی یه خانمی به من توجه نشون میده و بهم میگه که دوست دارم باهات باشم یا چرا از تو فکر بیرون نمیری و اینچیزا من با خودم میگم این هنوز نمیدونه من خونه و ماشین ندارم اگه بفهمه منو ترک میکنه یا نظرش عوض میشه ، یا اگه نخوام باهاش باشم میگم برو این همه آدم چرا انقدر پیگیره منی ، منم مثل آدمای دیگه ( یه جورایی وجودم میگه آدم های بهتر از من هم وجود دارن ) احساس میکنم لیاقت عشق ندارم که اون فرد همینجوری که هستم دیوانه وار عاشقم بشه .
وقتی یکی از رفیق هام میره با خانمی صحبت میکنه و دلش رو بدست میاره تا بر میگرده میگمخب چی شد ، بهش چی گفتی ، انگار بخوام منم همین کارو کنم و بعد که میگه باور نمیکنم انقدر ساده تونسته مخشو بزنه یا یه عامل دیگه ای باعث شده دلشو بدست بیاره مثل تیپ و قیافه ، هیکل ، تن صدا ، اعتماد به نفس ، تجربه اون آدم ، گذشته ی اون آدم و …
به خاطر عدم احساس لیاقت من بار ها و بار ها و بارها از سمت دخترا طرد شدم ، از جمعشون طرد شدم و نه شنیدم و بی احترامی بهم شد و بار ها شرایطی پیش اومد که بین خانوادم ، همکارام و حتی تو خدمت آبروم رفت سره همین قضیه که داستانش مفصله و من نمیخوام توضیح بیشتر بدم .
یه رابطه ی عاطفی قشنگی رو شروع کردم ، خیلی زیبا بود و طوری بود که شب ها زنگ میزد برام غصه میگفت، کتاب میخوند و من با صدای اون میخوابیدم ، اما من هیچوقت خودم رو لایق اون ارتباط نمیدونستم چند باری از سمت من این رابطه قطع شد و بعد به راحتی ما از هم جدا شدیم و تموم شد و رفت دیگه حتی جواب تماس منم نمیده .
تو ارتباطاتم من بشدت استرس دارم که مورده تایید نباشم و اگر اون آدم کمی از دست من دلخور باشه من بشدت بهم میریزم ، اعصابم بهم میریزه و همش ترس دارم که نکنه اون فرد رو ناراحت کنم حتی اگر اون آدم رو یکبار دیده باشم .
الان چند وقتی میشه که میخوام با اداری دژبان تماس بگیرم و جویای حالش بشم اما چون اون کمی ثروتمنده و لول اجتماعی بالایی داره احساس میکنم تو خودمنمیبینم که یه زنگ ساده بزنم و جویای حالش بشم ، ترس دارم که نکنه مزاحمش بشم .
تو مدیریت افراد ضعیف عمل میکنم البته قبلا ، الان خیلی بهتر شدم چون دستور دادن من اونارو ناراحت میکنه یا اینکه اگر نه بشنوم و خواستم اجابت نشه بشدت بهم میریزم و خودم رو آدم ضعیفی میدونم .
تو جمع ها وقتی حرف میزنم میترسم که نکنه دست بندازن منو و یا تیکه ای بندازن نتونم جوابشونو بدم .
این حس ارزشمندی تو وجودم هی بالا و پایین میشه یعنی گاهی بشدت احترام دریافت میکنم اما گاهی …. و البته با زدن این حرف فهمیدم که زمانی که دیگران بهم احترام بذارن خودم رو آدم ارزشمندی میدونم و وقتی بی احترامی ببینم احساس بدی بهم دست میده و حس میکنم ارزشمند و لایق نیستم
با این چیزایی که گفتم میدونمکه بشدت نیازمند استفاده از این دوره هستم اما شک دارم از اینکه بتونم به تمریناتش عمل کنم یانه یا این افکار میاد تو سرم که تو از دوره های دیگه چه نتیجه ای گرفتی منظور نتایج دلخواه که میخوای این دوره رو بخری ولی خدای وجودم میگه ببین تو چقدر ارزشمندی برای خودت که حاضر شدی این همه هزینه بکنی تا وجودت بیشتر در آرامش باشه ، طرف میره یکسری کتاب ها رو رایگان میخونه و تازه نتیجه ام میگیره یا من اهرم رنج و لذتی که گفتین رو تو یه مقاله رایگان از آنتونی رابینز خوندم و میدونستم اما هیچوقت بهش عمل نکردم ، یه سرچ ساده تو اینترنت میتونه تمام عوامل موفقیت روبیاره حتی شما تو فایل های رایگان هم همین حرفارو میزنید اما من مطمئنم تعهد من بخشیش مربوط به همین هزینس که پرداخت کردم .
من برای خرید دوره های شما کله پس اندازم رو گذاشتم ، الانم هیچ باکی ندارم از این کار اگه لازم باشه این کار رو میکنم اما نیاز دارم کمی به فکر کردن …
با شما هستم استاد و با قدرت این مسیر رو ادامه میدم ..
الهی شکرت
به نام خدای مهربان
سلام به استاد نازنینم و مریم خانم شایسته و همه دوستان عزیزم
استاد از اول که این فایل رو گذاشتید سریع دانلود کردم و وقتی شروع کردم به گوش دادن دیدم انگار همش دارید من رو میگید و رابطه قبلیم و جالب اینجاست که طبق قانون من هم همون اتفاقات برام افتاد البته نه به اون شدت. ولس نتیجه کلی همون بود. البته که از اون سالها تا به الان خیییییلی تغییر کردم ولی با این فایل فهمیدم چقدر هموز جای کار داریم هر یک از ما. و این کار کردن روی خود باید تا آخر عمر پابرجا باشه و مستمر تا نتایج هم دائمی باشه. و ما همیشه از جایی ضربه میخوریم که فکر میکنیم اونجارو مشکل نداریم.
چقدر این فایل آگاهی داشت و چقدر جای تفکر. چقدر جا داشت که برگردیم و به اعمالمون فکر کنیم. به دلیل رفتارهامون. چون بعضی وقتا فکر میکنیم که کار درست رو انجام میدیم. اما وقتی چرایی کارمون یا باور پشت اون کارمون رو میبینیم متوجه میشیم که کلا راه رو اشتباه رفتیم و نتایج هم دقیقا طبق همون باورها برامون اتفاق میوفتاده و اگر این باورها عوض نشن ضرباتی که میخوریم باز محکمتر میشن و یا باید درست بشیم یا میمیریم. راه سومی نیست.
ممنونم ازت استادم. خدا پشت و پناهت باشه و آرزوی موفقیت و خوشبختی برای همه دارم.
سلام استاد عزیز ، سلام مریم بانو
سلام به تک تک عزیزان این سایت الهی
استاد جانزین هم مثل بقیه عزیزان قدردان شما هستم برای تهیه این دوره و باور دارم این دور برای نیت خوب شما در راستای هدف الهی شما و خیر خواهی شما و همچنین درخواست و فرکانس ارسالی عزیزان این سایت متولد شده .
استاد من از نظر احساس لیاقت ته ته صف کل اعضای این سایت هستم یعنی اینقدر داغون .
من از زمانی که یادم میام نمی تونستم درست در خواست خودم را بیان کنم حتی به پدر و مادر و خواهر و برادرام از این که باعث زحمت و اتلاف وقت انها بشم همیشه موذب بودم، حتی در حد اینکه مثلا با ماشین من را به جایی برسونند یا برام غذائی درست کنند . ،اینقدر داغون که همیشه فکر می کردم اگر کسی به من بدی بکنه کمتر ناراحت میشم تا به من خوبی بکنه ، اگر خوبی زیاد دریافت کنم یک جوری حس ناراحتی (به خاطر عدم احساس لیاقت ) دریافت می کنم که من لایق این همه محبت نیستم و باید حتما یک جوری جبران کنم . الان که مستقل شدم همین روند ادامه داره من حتی از همسرم هم نمی تونم درست درخواست کنم و اگر چیزی لازم داشته باشم بسیار برام سخته که بهش بگم ، حتی برای تهیه دوره ها، چون می کفت با کارت اون خرید کنم ، زمان خرید دوره دلشوره می گرفتم که من این دوره را حتما می خوام چه جوری بگم ، با اینکه بنده خدا خیلی هم خوشحال میشه برای من کاری انجام بده ، ولی چون خودش در این مسیر نیست همش استرس میگیرم که اگه پرسید این دوره چیه ، چی بگم .
و یا زمانی که بحثی میشه با اینکه ناراحت میشم و از درون خودخوری می کنم ولی هیچ وقت نمی گم بهش ، همیشه وقتی می پرسه میگم نه ناراحت نشدم ، در حالیکه شدم .
من کار جدیدی را شروع کردم که برای اون باید ویدئو ضبط کنم و این احساس کم ارزشی اینقدر در من بالاست که حتی نمی تونم جلوی همسرم این کار را انجام بدم حس می کنم من دارم کار بی ارزشی انجام میدم ، با یک جور حس خجالت دارم ، دنبال فرصتی هستم که تنها باشم و ضبط کنم ، و حالا فکر کنید ویدئوی که با این حس ضبط بشه چه باز خوردی داره .یعنی اینقدر اوضاع احساس لیاقت من خرابه .
یا تمام مثل هایی که زدید در مورد من صدق می کنه که در تمام دوران تحصیل خجالت کشیدم دستم را بلند کنم و سوال کنم از ترس اینکه سوال خوبی نباشه و بقیه مسخره کنند یا جواب سوال را که می دونستم نگفتم ، از ترس اینکه اگر غلط باشه باز هم مسخره میشم ، بعد که جواب داده شد ، به خودم بد و بیراه که چرا نگفتی ، یعنی دو سر سوخت .
من با اینکه چند دوره را تهیه کردم و در حال کار کردن هستم تصمیم به خرید این دوره دارم و انشالله که همه چی خوب پیش میره .
البته در تمرین کد نویسی نوشتم که این خرید راحت صورت بگیره که همسر جان گفت برای خودت کارت بگیر که هر بار راحت انجام بدی ، خدا را صد هزار بار شکر ، کلی خوشحال شدم .
همانطور که شما قبلا گفتید دوره ها هیچ منافاتی با هم ندارند و همه بر اساس یک اصل و قانون هستند و تکمیل کننده هم هستند و بنا بر هدایت الهی به هر کدام هدایت شوم ان را گوش می دهم و به قوه الهی اجرا می کنم .
بیصبرانه منتظر شرکت در این دوره و بعد از ان دوره عزت نفس هستم .
سلام استاد بزرگوار و دوستان همراه
من فکر میکنم احساس عدم لیاقت بزرگترین مانع هر انسانی تو مسیر رشد و بزرگ شدنش هست.
با شنیدن این فایل چراغ هایی در ذهنم روشن شد و اینکه در مورد خودم تا به امروز چقدر این احساس بهم ضربه زده.
و مهم ترینشون انتخاب هام بوده. به خاطر همین احساس هم ضربه های زیادی خوردم. بیشتر که فکر میکنم مثل این بوده که من خودم رو دوست نداشتم و خودم رو لایق برترین ها نمیدونستم و جالب تر اینکه برای مسیر اشتباهی که میرفتم توجیه های زیادی هم می آوردم که به خودم و اطرافیان ثابت کنم من شایستگیم در همین حد بوده.
و چقدر به خودم ظلم کردم
من با ارزش ترین موجود زندگیم هستم
من لایق بهترین ها هستم
و چرا تا به حال این رو از خودم دریغ کردم
من به تازگی وارد سایت شما شدم. چندین فایل صوتی و تصویری رو دیدم و گوش کردم و این آموزه ها درست زمانی به من رسید که تشنه شون بودم.
و فایل احساس عدم لیاقت به نظرم شاه کلید تمام درهای بسته ایه که ما تو ذهنمون داریم باهاشون میجنگیم.
سپاس از شما استاد عزیز
برای همگی راهی روشن و پر از برکت آرزو میکنم