علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-16.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-29 00:22:482024-02-14 06:09:57علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم مریم جان وهمه اعضای خانواده صمیمی ام
من بعد گوش دادم به فایل جدید استاد راجع به هدف گذاری سال 1403 هدایت شدم به این قسمت
و یه چیز مهمی تو وسط فایل توجه من رو جلب کرد ، با اینکه انقد دارم رو خودم کار میکنم و بعضی وقتا نمی تونم هجومافکار ناراحت کننده رو کنترل کنم و همش سعی می کردم با مهارت اعراض یا یک سری کارها اینو کنم
وقتی به این فایل گوش دادم خود به خود حس لیاقتی تو من بوجود اومد که فکر منفی میومد میگفتم حق نداری چیز منفی بیاد تو سر من من لایقم ….
خیلی واسم جالب بود تقویت احساس لیاقت باعثمیشه ما نزاریم حس منفی ادم منفی افکار منفی بیاد داخل وجود ما چه برسه نفوذ کنه در نتیجه نتایج منفی هم از زندگی ما میره
مکانیسم احساس لیاقت همینه ، من هم تا دلیل و مکانیسم یه چیزی بهم ثابت نشه نمی تونم بهش ایمان پیدا کنم که تهیه اش کنم
در واقع تا الان نمی دونستم احساس لیاقت به چه کاری میاد ؟
مهمترین کاری که احساس لیاقت میکنه اینه که ادم رو از تقلای فیزیکی و افزایش مهارت افراطی نجات میده و کارها توسط احساس لیاقت و بوسیله جهان واسه ادم انجام میشه در نتیجه توخودت رو تنها و ضعیف نمی دونی چون سیستم جهان رو کنار خودت داری البته + با احساس لیاقت
بدون احساس لیاقت سیستم کائنات و جذب بر علیه تو کار میکنه
حالا می خوای هر چقد انسان خوبی باشه
انسان با مهارتی باشی
کار نمیکنه جواب نمیده
من فکر میگردم احساس لیاقت یعنی خودشیفتگی و بی احترامی به دیگران
چون آدمهای دور برم که خودشون رو لایق و محق می دونستم خیلی به دیگران بی احترامی و بی توجهی میکردن و همه چیز رو واسه خودشون می خواستن
که الان متوجه شدم اونا مغرور و ضعیف بودن
انسان با ارزش و لیاقت بالا نمی تونه برای دیگران ارزش قایل نباشه چه آدم های نزدیک و چه غریبه ها
حتی برای فردی که خودش احساس لیاقت نداره ارزش میزاره
واقعا الان نمی دونم چطوری این رو تقویت کنم چون نشانه هاش کاملا مشخصه که دارم و زیاد هم دارم مخصوصا در مقابل خدا ……
به نام خدای زیباییها و فراوانیها
به خدایی که این جهان پهناور را با قوانین زیبا و آسانش آفرید به نام خدایی که منو آفرید و قدرت خلق زندگیم رو به خودم داده تا در مسیر زیبا و فراوانی قدم بردارم با افکار و باروهای درست که خودم به ذهنم میدهم لذت ببرم
سلام به بهترین و زیباترین و مهربانترین استاد دنیا که هر چی در طبق اخلاص داره برای ما میذاره ممنونتم سپاسگزارتم ای استاد عزیز
من اینو متوجه شدم از این قانون زیبا که هر چی در طی روز چه آگاهانه و چه نا آگاهانه به ذهنمون بدهیم جهان از جنس همون افکار وارد زندگیمون میکند چه خوب و چه خوب
حالا ما باید هر چه از این فایلها فهمیدیم از این قانون فهمیدیم بیایم به صورت عملی آگاهانه بهشون توجه کنیم و فکر کنیم و صحبت کنیم در موردشون و جهان هم کار خودشو انجام میده و ما رو در زمان مناسب و در مکان مناسب و در شرایط مناسب قرار میدهد و احساسمون رو هم باید کنترل کنیم واحساس خوب داشته باشیم
احساس خوب = اتفاقات خوب
به من ثابت شد تو چند روز پیش که وقتی هواست به ذهنت نباشه و نمیتونی کنترلش کنی تو رو میکشونه به مسیر خاکی و نجواها رو نمیتونی جلوشو بگیری جهان هم از جنسهمون افکار تحویلت میده حالا تو میخوای خوشت بیاد با بدت بیاد خودت مقصری و من اینو فهمیدم و پذیرفتم و هواسم به ذهنم بیشتر هست که خطا نکند و منو هم به تو چاه نکشونه
و افسار ببندم و خودم اونو بکشم نه اون افسار به گردن من بندازه و منو هر جا میخواد ببره و بعد هم آخر کار پشیمونی و ناراحتی باشه
بیشتر دارم رو ذهنم کار میکنم بیشتر فایل گوشمیکنم و بیشتر در مورد فایلها تو خونه با همسرم صحبت میکنیم و از این قوانین بدون تغییر خداوند صحبت میکنیم
خدایا من لیاقت زندگی خوب و شهر خوب و انسانهای خوب رو دارم من خودم اول باید برای خودم ارزش قائل باشم تا جهان هم برای من ارزش قائل بشه همه چیز دسته خودمه چون خداوند منو خالق زندگیم آفرید
خدایا شکرت من قدرتتو دیدم تو چند روز پیش دیدم که چطور کمکم کردی و در بدترین شرایط دستاننتو فرستادی یا بهتر بگم خودت دست بکار شدی و همه رو به آسانی انجام دادی و من هم ایمانم بهت بیشتر و بیشتر شد
خدایا شکرت برای این استاد عزیز که یکی از بندگان خوب و مخلصت هست و برای ما نوری روشن در زندگیمان شده
خداوند بهترینهای بهترینها رو نصیبت کنه استاد جانم
خداوند یارو نگهدارتون
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم ومریم جان.
کلید: توانایی به نام خودشناسی.
فایل: علائم احساس عدم لیاقت.
خدارو شکر برای شنیدن ودریافت این آگاهیها.
جهان به باورها وافکار ما پاسخ می دهد واز همان جنس وارد زندگیمان می کند .
از کجا بدونیم باورها وافکار خوب ودرست داریم یا نادرست.
از احساساتمون اگر شادیم اگر امیدواریم وسرزنده باورهای درست داریم اما اگر غمگین وافسرده وناراحت ونا امید باورهای نادرست.
در یک اتفاق مشابه مثلا ورشکستگی دو نوع برخورد داریم یکی کلا خودش رو نابود شده می بینه وامیدی نداره واین موجب می شه زندگیش رو وهمه چیز رو از دست بده ویکی این ورشکستگی رو نقطه شروع می دونه وتلاش می کنه جبران کنه وامید داره وجهان از جنس باورهاش بهش می ده
یکی از چیزهایی که کمک می کنه به این احساس خوب برسیم احساس لیاقت هست وقتی شخص احساس لیاقت وارزشمندی داره وقتی خودش رو لایق بدونه به احساس خوب می رسه وخداوند هم از جنس باورهاش وارد زندگیش می کنه.
علائم احساس عدم لیاقت
1 احتیاج به تایید دیگران: در مورد لباس در مورد ظاهرش وکارهاش مرتب از دیگران نظر می خواد.
2گرفتن هدیه:وقتی طرف برای جبران عدم لیاقتش می خواد با هدیه دادن یا گرفتن عشق طرف بهش ثابت بشه.
3 احتیاج به شنیدن کلمات دوستت دارم وعاشقتم البته که در روابط عاشقانه این کلمات گفته می شه اما مشکل اونجاست که طرف احساس نیاز داره واگر نشنود احساس بی لیاقتی می کنه.
4 نیاز به لمس فیزیکی به شکلی که اگر صورت نگیره احساسش بد شده وحس عدم لیاقت داره.
5 کنترل دائمی طرف مقابل از ترس بودن با جنس مخالف.
6 پرسیدن در مورد افرادی که با پارتنر طرف رابطه داشتند ومقایسه خود با اونا تا به این نتیجه برسی که بهتر از اونها هستی.
استاد من هم قبلا خیلی دچار این حس بودم به شکلی که اگر خواهرام زنگ نمی زدند یا بنا به دلایلی دلخور بودن وقهر کرده بودن اعصابم خورد می شد مرتب زنگ می زدم چون احتیاج داشتم مدام باهام صحبت کنند.
در مورد شوهرم اگر روز زن یا تولدم یادش می رفت دنیا برام آخر می شد وفکر می کردم چقدر بدبخت هستم.
یا اگر تو مغازه با خانمی حالا گفتگو وخنده ای می شد به شدت ناراحت می شدم.
در مورد لباس خریدن که دیگه هیچی اگه تنها بودم هرگز به خرید نمی رفتم.
وقتی به سایت اومدم از یه جایی فهمیدم مشکل اصلی من احساس عدم لیاقت هست وهمه جا به دنبال راه حلش تو سایت بودم عقل کل وفایلهای مربوطه.
خدارو شکر خیلی بهتر شدم دیگه حرف دیگران خیلی کمتر اهمیت داره نمی گم عالی شدم ولی حالم بهتره چون عوض شدم دیگه احتیاج ندارم هر روز زنگ بزنم وصحبت کنم دیگه نسبت به رفتارهای شوهرم حساس نیستم وهمین باعث شده اون بیشتر بهم توجه کنه وگاهی زنگ می زنه وحرفهایی می زنه که اصلا قبلا نمی گفت.
در مورد لباس هم هنوز مشکل دارم ولی خیلی کمتر شده وچون اون چه خودم می خرم ودوستش دارم رو می پوشم وبا اعتماد به نفس بیرون می رم می بینم دیگران هم در موردش تعریف می کنند.
اصلا وقتی به حس لیاقت وشایستگی می رسی خودبه خود دیگران که حالا احتیاج به تاییدشون نمی بینی تاییدت می کنند.
چون خودت خودت رو لایق می دونی جهان از همان جنس لیاقت وارد زندگیت می کنه وهمه بهت احترام می زارن.
خدایا شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
با سلام بی پایان خدمت استاد عزیزم وتبریک پیشاپیش بابت تولد استاد عزیزم که خدا چه شاهکاری افرید.استاد من انقدر ادم قدرتمندی هستم تو کار خودم.انقدر کارهای بزرگی انجام دادم،انقدر پروژه هایی رابا موفقییت به پایان رسوندم،وبه همون اندازه این سوال تو ذهنم بزرگ وتکرار شده بود که پس کو نتیجه.؟؟؟ووقتی به خودم نگاه کردم ،خودم را مثل کسی دیدم که کوره اجرپزی داره،کارگرها گلها رابا دقت اماده میکنند.ودرقالب میزارند.اما من فراموش میکنم که کوره را روشن کنم.واجرها رانپخته به بازار میدم ودر نتیجه تمام زحمتهام برباد میره.واقعا جای ارزشمندی واحساس عدم لیاقت درتمام وجوه زندگی من خالی بود.حساب بانکی احساس لیاقت من،همیشه خالیترین حساب…عظله ارزشمندی من،ضعیف ترین عظله.احساس لیاقت وارزشمندی،خالیترین صندلی درهمایشهای روزانه زندگی من را داشتند.وقتی درک کردم که من با چهل وهفت سال سن،واین حد از تلاش کردن ونتیجه نگرفتن ،،این باگ بزرگ من است.اولش خوشحال شدم که پیداش کردم.وبعدش ناامید شدم که دیر پیداش کردم وشاید نتونم اونا نهادینه کنم وفرصتی برام نباشه که با این نگاه برم سمت اهدافم.اما بعد از مدتی به خودم اومدم وگفتم ،،اگر لیاقت رسیدن به جایگاه واقعی خودت رانداشتی،خدا این اگاهی بزرگ را با زبان یکی از عزیزترین وشریف ترین وبا عتماد ترین دستانش،درگوش تو نجوانمیکرد.به خودم اومدم وناامیدی را از خودم دور کردم وشروع کردم به پیدا کردن ارزش خودم،در درون خودم ،بدون هیچ دلیل واعتبارهای دنیایی وخلاصه تزریقات بیرونی.وخلاصه جستم وسر کلاف رایافتم ودارم همینطور جلو میرم ودرهرقدم درهای تازه ای بروم باز میشه.استاد خیلی خیلی خیلی سپاسگذارم از شما که پیامبر زندگی من شده اید.خدا رابخاطر وجود نازنینتان هزاران بار شکر.از خداوند طلب خیر وسعادت دنیا واخرت رابرایتان دارم.خدانگهدار.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
افراد زیادی به دلیل احساس بی ارزشی و عدم لیاقت با مشکلات ریشه ای در تمام حوزه ها مواجهه می شوند. ما در جهانی فرکانسی زندگی می کنیم که به فرکانس های ما پاسخ داده می شود. اگر احساس خوبی داریم یعنی فرکانسی را به جهان ارسال می کنیم که اتفاقات خوب را برای ما رقم خواهد زد. آن چیزی که به جهان ارسال می کنیم تبدیل به ایده ها، افراد، شرایط و موقعیت ها می شود. اگر ما احساس بدی داریم از همان جنس را دریافت خواهیم کرد. باید بتوانیم با تغییر باورهای مان احساس خود را خوب نگه داریم تا در مسیر دریافت نعمتها قرار بگیریم. یک اتفاق یکسان می تواند برای افراد رخ دهد و نتایج متفاوتی برای آنها داشته باشد می تواند باعث شکست افراد یا موفقیت آنها شود. یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی دارد چون زاویه ی نگاه آنها متفاوت است. اگر سعی کنیم با کنترل ورودی ها و توجه و تمرکز بر زیبایی ها به احساس خوب برسیم هر روز نعمت و برکت بیشتری وارد زندگی ما می شود. وقتی از درون احساس عدم لیاقت می کنیم همواره این فرکانس و سیگنال را به جهان ارسال می کنیم. باید بتوانیم این احساس را از درون تغییر دهیم تا همه چیز تغییر کند. یکی از نشانه های احساس عدم لیاقت احساس نیاز به تعریف و توجه دیگران برای خوب شدن احساس ما است. بسیاری از ما حال خوبمان با عوامل بیرونی مرتبط است و خود را لایق شادی و لذت نمی دانیم. باید فرد دیگری با تایید و توجهش، به ما احساس خوب بدهد در غیر این صورت فکر می کنیم بی ارزش هستیم. یک عامل بیرونی باید به ما بگوید که ارزشمند هستیم و به شدت نیازمند فردی هستیم که ما را تایید و تحسین کند. فردی که احساس بی ارزش دارد هر بار به پارتنر خود رنگ زده و می پرسد من را دوست داری؟ من کاری کردم؟ به شدت این فرد نیاز به تایید و تحسین گرفتن دارد و اگر مورد توجه واقع نشود باز احساس بی ارزشی خواهد کرد. این احساس بی ارزشی در وجود برخی خصوصا آنهایی که سنشان پایین است مشاهده می شود.
فرد دیگری را باید افرادی از بیرون دائما تایید کنند و اگر در جواب مکس کنند طرف فکر می کند بی ارزش است مثلا ده بار لباس های مختلف را پوشیده تا طرف مقابل از او تعریف کند، اگر تعریف نکند احساس بدی خواهد داشت.
برخی در روابط دوست دارند که از لحاظ فیزیکی نزدیک شخصی باشند و همیشه سوال چقدر من را دوست داری را بشنوند. اینکه نیازمند شنیدن این جملات باشیم نشان می دهد که احساس بی لیاقتی بسیار ریشه ای در ما وجود دارد .
فردی که به محض جدا شدن از طرف مقابل چندین بار به او زنگ می زند و باید حتما جواب او را بدهد تا بداند که کجا است و الان چکار می کند و لوکیشن هم باید بفرستد تا مطمین شود این فردی با احساس بی لیاقتی است. تا زمانی که نتوانیم احساس ارزشمندی را در خود ایجاد کنیم جهان به ما ثابت خواهد کرد که بی ارزش هستیم .
نشانه ی دیگر احساس بی ارزشی هدیه دادن زیاد حتی زمانی که هیچ مناسبتی نیست. هدیه دادن بیش از حد نشان می دهد که احساس ارزشمندی نداریم و همواره می خواهیم نشان دهیم که من او را دوست دارم.احساس بی لیاقتی باعث می شود که همواره دنبال خوشحال کردن طرف مقابل باشیم احساس بی لیاقتی با هدیه جبران نمی شود. اگر احساس ارزشمندی نداشته باشیم جهان برای ما ارزش قائل نیست.
اگر فرد زمانی که همسرش به خانه بیاید او را کنترل و باید او تمام اتفاقات آن روز را تعریف کند که اگر با جنس مخالف صحبت کرده باشد به او حسادت خواهد کرد و همه این ها نشانه ی احساس بی ارزشی است.
فرد مرتب از روابط گذشته همسرش سوال کرده و دوست دارد بداند که از افراد قبلی بهتر یا بدتر است.
اگر یک نفر در رابطه احساس بدی داشته و فرد مقابل وظیفه دارد احساس او را خوب و تمام تلاشش را میکند، احساس بی ارزشی دارد. دو نفر در روابط نیاز به لمس فیزیکی دارند و اگر طرف مقابل کار داشته باشد طرف مقابل احساس بدی خواهد داشت .
فکر کنیم به رفتارهایی که انجام می دهیم تا دلایل آن را بدانیم و متوجه شویم از چه عاملی نشات می گیرد.
در مهمانی اگر فردی زیباتر از خود را ببینیم افسرده شده واین نشانگر این است که ما خودمان را لایق نمی دانیم چون هیچ تاییدی دریافت نکرده ایم.جهان اشتباه نمی کند اگر احساس بی لیاقتی درونی داشته باشیم جهان به ما ثابت خواهد کرد که درست است و افراد، شرایط، ایده ها و موقعیت هایی را برای ما فراهم می کند. احساس لیاقت ما باید درونی تغییر کند تا زندگی ما دگرگون شود. وقتی بتوانیم احساس ارزشمندی کنیم جهان در مقابل ما کرنش خواهد کرد و نعمتهای زیادی وارد زندگی ما خواهد شد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدا
سلام بر مهشید و شیرین فعال
خدایا شکرت من لایق خوندن نوشته های شما بودم
چقدر نیازمند به دستان خداوند بودم تا به نوشته های شما خداوند قادر من را هدایت فرمود الهی شکرت
هر چی نوشته ها را خوندم دیدم خدا را شکر در بیشتر مواقع بودم این طوری ولی الان خدا را شکر بهتر شده ام و این جای شکر گزاری مداوم و پیوسته دارد
خدایا شکرت
به نام خداوند مهربان
سلام خانم رها
ممنون و سپاسگزار از لطف شما. ما همگی در خانواده بزرگ و جهانی استاد عزیزمان دستان یکدیگر بوده و کلام یکدیگر را بسیار خوب متوجه می شویم. خداوند از بی نهایت دستانش ما را هدایت می کند که برای ما جای بسی خوشبختی بود که توانستیم دستی از طرف خداوند برای شما بوده و آگاهی هایی را که فراموش کرده بودید را به یاد شما آوریم همان گونه که دیگران هم به یاد ما می آورند و مطمین باشید که دستان و الهامات خداوند بی نهایت است و تمام ناشدنی. شما با چشم دلتان موارد بسیار راه گشا را در آینده هر روز بیشتر و بیشتر خواهید دید.
سلامتی،موفقیت و سلامتی را برای شما خواهانیم و ممنون که شما هم برای ما دستی از دستان خداوند بودید.
خدایا شکرت
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و باحال و خفنم و خانم شایسته مهربان و دوستان باحال و هدایتی سایت
استاد داخل این فایل که فایل فوق العاده مثل فایلهای دیگر بود، جایی شما گفتید اتفاقات زندگی هر فرد میتونه دو تا جنبه داشته باشه مثبت و منفی
دوست داشتم در مورد اتفاقی که برام افتاد بهتون بگم، چون حس و حالم رو خیلی خوب میکنه و همیشه منو سپاس گزارتر میکنه
من سال 99 یه تصادف داشتم یه تصادفی که تقریبا نصف ماشین از بین رفت، و برادرم به شدت آسیب روحی دید و سرش بخیه خورد و من خودم هم اون موقعها آسیب روحی فقط دیدم، اون شب من به مدت تقریبا دو هفته خیلی حالم بد بود.
جوری که فقط گریه میکردم و نا شکری میکردم، ولی وقتی با خاله خودم و شوهر خاله خودم که از دانشجویان شما در سایت بودند با من صحبت کردند و من رو با شما آشنا کردن شرایط فوق العاده برام پیشرفت استاد
به لطف الله
از موقعی که با شما آشنا شدم و فایلهاتون ، انگار توی یه چمنزار خوش بو و باحال فقط خوابیدم و هندزفری تو گوشمه و فقط دارم فایلهای شما رو گوش میدم و خوابیدم و رها و آزاد
استاد حس و حالم غیر قابل توصیفههه
از اونموقع به بعد رابطه اشتباهم رو تموم کردم که یکی از عواملش نبود احساس لیاقت در خودم بود ولی به لطف الله و فایلهای شما تمومش کردم
داشتم وارد یه کار اشتباه میشدم که از اون کار هم اومدم بیرون
به خودم بیشتر ایمان آوردم
قوی تر شدم
ممنونم استاد عزیز
ممنون از دوستان بخاطر کامنتای هدایتیتون
خدایا شکرت
به نام الله
به نام تنها خدایی که هست
به نام خدای ناظر
به نام خدایی که از رگ کردن به من و به ما نزدیک تره
…….…..
من با زاویه دیدم . با کانون توجه و تمرکز می تونم ذهنم را به سمت اتفاقات خوشایند ببرم
من در گذشته هر چی ملک و خونه خریدیم همه پودر شد و تموم شد حالا علتش . همین باورها بود همین باورهای مخربی که استاد عزیزم دارند میگن بود
حالا که من می خواهم دیگه این طور نشود و دارم روی خودم کار می کنم
باید گذشته را رها کنم
بسپرم به خداوند
راه را به خداوند بسپارم
راه حل را از خودش بخواهم
ادامه بدهم و به این نباشه که بورهام درست شد و خل شد و خواسته و خواسته هام را دریافت کردم دیگه نه فایل را ادامه بدهم و نه قانونی را
چون این خودش باز هم ترمزه
پس جهان . خداوند من الان این هستم
یه فرد کاملا متفاوت با دیدگاه متفاوت با باورهای تفاوت با عملکرد و عملکردهای متفاوت
گذشته هر چی که بوده گذشته و تموم شده حال چیکار کنم
جواب را به من بده
قدرت تحسینی را به من بده تا بتونم مثل سلیمان دریافت کنم و لذت ببرم
قدرت اراده ای را به من بده تا بتونم مثل استاد عباس منش عزیزم حرکت کنم و دریافت کنم و لذت ببرم
من روی خودم کار می کنم این تو هستی خالق من که باد کمک من کنی تا حالم خوب باشه . تا قانون بدون تغییر تو را بفهمم . درک کنم و ادامه بدهم
یادمه قبلا هر موقع یه موفقیتی را دریافت می کردم مثلا خونه ای را دریافت می کردم خیلی خوشحال میشدم و زود از دستش می دادن یعنی هیچ وقت نشد که ما برویم و در خونه ی خودمون زندگی کنیم
چون من قبلاً قانون را نمی دونستم و از خداوند می خواستم که ممکن کنه و بعد که به خواسته می رسیدم میگفتن تموم شد و دوباره همون ترمز ها و اشتباهات را تکرار می کردم
یا با کوچک ترین حرکت فردی ناراحت می شدم
یا تو سر افرادی می زدم که خونه ندارند
و خیلی از این کارم خوشحال بودم
گذشته ها گذشته
ولی تا ریشه ای مسئله ای خل نشود دوباره همون اوضاع تکرار میشه که این رو من نمی خواهم و جهان هم این را برایمان نمی خواهد جهان می خواهد من رشد کنم نه اینکه متوقف شوم و کم بیارم و بایستم
همه میگن پول نیست
کار نیست
شغل نیست
ملک نیست
بعد خودشون می بینند بعضی افراد دارند خوب پول میسازند
خوب دارند ملک می خرند
از شغل شون عالی پول در می آورند
بعد دنبال بهانه که این از ارث .
از کمک مادرش
از کمک پدرش
وووو
دلایل واهی و بیخود و پوج دیگه
…
این نوشته ها . این کامنت ها به ما کمک می کنه تا در مدار بمونیم تا بتونیم بهتر فکر کنیم بهتر عمل کنیم تکرار نشود اون ترمزها و به مدار بالا و بالاتر بریم
این فایل ها رایگان نیست
این فایل ها واقعا از دل استاد بیرون میاد
این فایل ها از هدایت های هست که از خداوند خواستیم
این فایل ها حرف های هست که قانون را میگه
این فایل ها برای همه نیست
این فایل ها برای اون دسته از آدمهایی هست که واقعا می خواهند تغییر کنند
براش وقت می گذارند
براش ارزش قائل هستند
از استاد عزیزم ممنونم از اسناد عزیزم بینهایت سپاسگزارم برای تدارک و تهیه کردن این فایل رویایی خوب و عالی
درود فراوان ،،
بسیار بسیار موضوع قابل توجهی استاد عزیزم بیان کردن ، خیلی از مواقع زندگیم این احساس عدم لیاقت و داشتم توی گذشته خودم بلا استثنا توی روابطم توی کارم توی درسم توی دارایی هام ،، اصلا یجور شکه شدم وقتی استاد شروع به این دوره کردن اولش خیلی برام قابل هضم نبود ولی از وقتی که پروردگار مهربانم مسیر هدایتم را به سویی هدایت فرمود که کم کم دارم به درک این باور میرسم که من مسئول صد در صد زندگی خودم هستم ،، من سید محمد رضا موسوی تک تک لحظات زندگی خودم را رقم زدم خیلی بعضی جاها حتی دردناک میشه برامون وقتی میفهمیم و ایمان پیدا میکنیم عهههههه حتی اون موضوع هم خودم خلقش کردم !!!! آرههههه تک تکشون خوب و بد من خودم خلق کردم ،، و تازه اینجاست که اشک شوق مهر و علاقه ی بی نظیر پروردگارت میاد توی جانت که چند بار هی سنگ میوفتاد توی اون داستان و تو هی میگفتی نه من باید بدستش بیارم و حالا که خواستی اشکال نداره عزیزم من کنارت هستم کنارت بودما ببین این شکستت و برات میکنم پل که ببرتت جای خیلی بهتر و بالاتر تو فقط سرت و بالا بگیر تو احساس لیاقت داشته باش از استاد عزیزم اجازه میخوام اسم احساس لیاقت رو برای خودم دقیقاً مصداق بارز ««« عزت نفس »»» معنی کنم به بزرگیش که تک تک مسیرای مهم زندگیم رفتم سمت عزت نفسم توی دوراهی بلا استثنا هزاران برابر نتیجه بهتر بدست آوردم ،، اصلا نمیدونم از کجا و چجوری چنان احساس قدرتی بهم دست میداد که واقعاً ته اون داستان و میدیدم و از صمیم قلبم خدارو شکر میکردم که شد و بدست آوردم و معجزه پروردگار اینجا بود که به نحو احسن انجام میشد ،، الله اکبر ،، تک تک لحظه های زندگیمون تک تک دم و بازدمم رو شکر گذار پروردگار باشم یک میلیونیوم از یک درصد مهربونی خداوند رو نتونستم حتی درک کنم ،، واقعاً سرچشمه تمام عشق و محبت و جمال و زیبایی بند بند این جهان بی کران و این کائنات ذات مقدس الهی ،، انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ،، مهربانی مطلق ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که من لایق بهترینها و بهترینها هستم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که من لایق ثروت فراوان الهی ات هستم ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که پذیرفتم و تغییر کردم با قدرت عشق بی کرانت ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که همه مون سلامت و ثروتمند هستیم ،،
به نام خداوند مهربان
سلام ودرود.
…خدارو شکر میکنم که فرصتی شد تا دوباره دوره لیاقت رو شروع کنم و اینبار جدیتر ادامه بدم.
°•° یکی از نشانه های عدم احساس لیاقت نیازمند بودن به عامل خارجیست برای اینکه تعریف و توجه کنه و تاییدمون کنه تا حالمون خوب بشه:
. برای من خیلی پیش اومده اگر کسی ازم تعریف کنه شور و نشاط فراوانی در خودم حس میکنم ؛ میل به توجه و تایید شدن در انسانها وجود داره و طبیعیه ولی چیزی که در اینجا مطرحه بیش از حد مهم بودن نظر دیگرانه …
یعنی حال خوبم وابسته به تعریف و تمجیدهای خارجی باشه ،
…چندوقت پیش رفتم آرایشگاه موهامو کمی کوتاه کنم وقتی موهامو باز کردم، از پرپشت بودن و صاف بودنش خیلی تعریف کردن هرکی میومد داخل سالن توجهش جلب میشد و میگفتن اتو کشیدی؟ میگفتم نه خودش همینقدر صاف و لخته
خودم میدونستم موهام قشنگه و لختیش و دوس داشتم اما اون تعریفهایی ک شد یه حس خیلی بینظیری برام داشت و همونجا فکرم درگیر شد چرا وقتی خودم تعریف میکنم اینقدر حس خوبی ندارم ولی بقیه که تعریف میکنن انگار رو ابرام؟؟؟؟
یا همین مورد برای ناخنام پیش اومد :انگشتای کشیده و ناخنای کشیده ای دارم خیلی قشنگه هرکسی میبینه میگه ناخن خودته یا کاشت زدی؟ میگم تاحالا کاشت نزدم اینا طبیعیه مال خودمه، و شروع میکنن به تعریف و تمجید اونلحظه حس خوبی دارم ذوق میکنم ولی بعدش با خودم میگم چرا اینقدر از تعریفاشون خوشحال شدم؟
خب حالا دلیلش رو میدونم .
…
..تو بحث لباس پوشیدن اکثر اوقات با میل شخصیم لباس میخرم و میپوشم اما در اعماق ذهنم این فکر میگذره : اگر فلانی از لباست ایراد بگیره چی؟ سعی کن چیزی انتخاب کنی که فلانی خوشش بیاد….
تو ذهنم فقط یک فرد وجود داره که تعریف و تمجیدش برام مهمه و دلم میخاد تاییدش رو بگیرم ، در واقعیت هیچوقت ازش نظری نمیخوام ولی بصورت ذهنی همیشه درگیر نظرش هستم ، این فرد رو توی ذهنم خیلی مهم کردم و از نظر سلیقه ای قبولش دارم اما همین مسئله برای من جنگ درونی راه انداخته که در اکثر خریدها اون فرد توی ذهنم میاد که آیا خوشش میاد یا نه؟؟
این افکارم در حالیه که اون فرد هیچوقت کاری به پوششم نداره نظری نمیده اما میدونم فرد عیبجو و ایرادگیریه و پشت سرم نظرشو به بقیه میگه !
منم برای اینکه از نظرش خوب باشم و ایرادی نداشته باشم تو خریدهام به اینکه خودم چیو دوس دارم توجه نمیکنم به این توجه میکنم که چیو بخرم از نظر اون شخص شیک و باکلاس باشه!!!
….تو رابطه عاطفی اگه حال طرف مقابل بد بود سعی میکردم همدردی کنم اون لحظه حسم آلارم میداد ولی توجهی نمیکردم تو یکی دومورد از نظر مالی مشکل براشون پیش اومده بود خواستم کمکی کنم تا مثلا همدرد باشم حسم فریاد میزد کارت اشتباهه ولی من تمام تلاشمو کردم یکمی حالشو خوب کنم ….نتیجه چی شد؟ اون پولها هیچوقت برنگشت و رابطه خیلی ساده بدون هیچ توضیحی تمام شد!
یا مثلا اگر بحثی با خانواده داشتن منم دخالت میکردم و حس خودمو بد میکردم تا همدردش باشم !
…تو رابطه عاطفی خیلی دلم میخاست زمان بیشتری باهاش صحبت کنم خیلی وقتها انتظارش رو میکشیدم که زنگ بزنه یا پیام بده و حس بینهایت بدی بود چون غرورم اجازه نمیداد خودمم زنگ بزنم منتظر بودم ارتباط از طرف اون باشه ، خودمو وابسته و آویزون میدیدم و حسم بینهایت بد میشد، نتیجه این میشد که بعد از مدتی تحمل اینهمه فشار برام سخت میشد و رابطه رو تمام میکردم.
..تو رابطه شکاک نبودم ، پرس و جو نمیکردم، از احساساتش سوال نمیکردم، هیچوقت گوشیش رو چک نکردم چون حس بدی به خودم میداد خوشبختانه در این موضوعات احساس لیاقت داشتم .
…چندسال پیش بافردی در ارتباط بودم خیلی حساس بود که همیشه دستمو بگیره همیشه چفت هم راه بریم همیشه بغلم کنه حتی جاهای شلوغ…..ازینکارا خوشم نمیومد دستمو از دستش میکشیدم و میدیدم چقدر حالش بد میشه
از تماس بیش از حد فیزیکی نفرت داشتم ولی اون برعکس بود وقتی اعتراض میکردم میگفت تو دوستم نداری تو ازم بدت میاد!! اونموقع فکر میکردم من حتما مشکلی دارم نمیتونستم دلیل درستی براش پیدا کنم و باورکرده بودم آدم بی احساسی ام،سعی میکردم کوتاه بیام و اگر دستمو میگرفت و ول نمیکرد چیزی نمیگفتم ولی حس بینهایت بدی داشتم چون رفتارم از عشق نبود از ترس بود که ناراحتش نکنم.
…همیشه تو ذهنمه که باید برای خواهرزاده و برادرزاده هام کادو بخرم تا دوستم داشته باشند ،هرجایی میرم باید دستم پر باشه تا ارزشمند باشم ، با اینکه من مجردم و کوچیکترین عضو خانواده ام ولی خونه خواهر و برادر بزرگم که میرفتم دوست داشتم چیزی ببرم! کادو بردنم از ترس بود ، ترس اینکه اگه نبرم دوستم ندارن!
همیشه تو ذهنم درگیری هست میگم من که کاری برای خواهرزاده و برادرزاده م نکردم پس دوستم ندارن ! من که بهشون پول نمیدم پس دوستم ندارن!
این افکار باعث شده با اینکه همیشه سعی کردم خوشحالشون کنم اما هیچوقت به چشمشون نیومد و کارامو بی ارزش میدونن! احساس عدم لیاقت میکردم و جهان خیلی خوب بهم ثابت کرد.
.
خیلی خوشحالم که تونستم دوباره این دوره رو از بیس شروع کنم .
استاد جان بابت توضیحات خوبتون ممنونم.
سلام به خانم نجمه عزیز
ممنون بابت کامنت ساده و دلی تون
چقدر خوب دارین درون خودتون رو کنکاش میکنین
آفرین به شما که اینقدر روی خودتون تمرکز کردین و دارین ترمزهای ذهنیتون رو کشف میکنین
و این کارتون میدونین چقدر براتون برکات خواهد داشت، چقدر حالتون و آرامشتون بهتر و بهتر میشه
کلید هر پیشرفتی از شناخت شروع میشه
حتی اگه بخواهیم خدا و جهان رو بشناسیم باید خودمون رو اول بشناسیم
خیلی خوب تونستین ایرادتون رو پیدا بکنین
وقتی دنبال کسی میافتیم و نیاز داریم بهمون توجه بکنه در واقع داریم فرکانس کمبود ارسال میکنیم یعنی نیاز به توجه باعث میشه نیازمون بیشتر و بیشتر بشه
آدمی رو میشناسم که شب و روزش شده بود کمک به دیگران ، مثلا وام جور میکرد یعنی به اعتبار ایشون به اون طرف وام میدادن، برای چند نفر از آشناهای نزدیکش وام جور کرد، یه روز بهش گفتم هدفت از اینکارا چیه، چرا میخای از اعتبارت مایه بزاری و برای اون طرف وام جور کنی(جالبه که پیشنهاد وام از طرف اون فرد نبود و ایشون خودش پیشنهاد میداد که فلانی میخای برات وام جور کنم)
برگشت بهم گفت خب کار خیر میکنم دیگه، فامیلمه دیگه آدم بتونه کمک کنه مگه اشکالی داره،
ولی من دلیل اصلی اینکارا رو میدونستم،
،،نیاز به توجه و نیاز به محبت،،
ولی میدونستم که قانون درست جواب میده چون روی خودم تست کرده بودم
باور کنین چند هفته نگذشته بود که اون افراد که دو نفر بودند، هر دو شون الان ارتباطشون با ایشون بهم خورده و بیش از دو ماهه که باهم قهرن،
و این فرد الان افتاده به مریضی قلبی و آرامش نداره.
همین فرد باز یه مدت برای همسایه ها شب و روزش رو گذاشت، سرِ قضیه پندمیک ، که همسایه مریض شده بودند و ایشون کلا میرفت بسته معیشتی و کپسول اکسیژن و دکتر می آورد ، یا برای بقیه همسایه ها دلسوزی های بیخود میکرد
آخرش چی شد
الان همون همسایه ها هم باهاش قطع ارتباط کردن و حتی جواب سلام ایشون رو هم نمیدن، در حالی که ایشون جز خوبی هیچ کار دیگه ای براشون نکرده بود،
ولی الان تنها شدن و دارن با انواع مریضی ها دست وپنجه نرم میکنن.
ولی چه فایده
آدم تا غرور خودش رو کنار نزاره و قبول نکنه که باید تغییر بکنه ، همین روند ادامه داره
به قول استاد بعضی آدما کتک خورشون ملسه و حالا حالاها باید چک و لگد بخورن تا شاید یه روزی از خواب غفلت بیدار بشن یا ممکنه اصلا بیدار هم نشن.
من خودم هم قبلا یک روحیه شبیه به دلسوزی با دیگران داشتم ولی وقتی بازخورد گیری کردم و دیدم نه تنها روابطم بهتر نمیشه بلکه خرابتر میشه، نشستم و روی عزت نفس و احساس لیاقت درونیم کار کردم و برای خودم ارزش قایل شدم و نتیجه این شد که اون آدمها از زندگیم خارج شدن و الان رنگ آرامش رو دارم میبینم
وقتی منبع و مخزن آرامش و عزت و احترام و شادی فقط خداوند هست حالا چرا من باید بیافتم اینارو از آدمها گدایی بکنم،
وقتی خدا منو از ابتدا عزت و ارزش داده و گفته فقط از من هر چیزی رو بخاهین تا بهترینش رو بدم ، چرا دیگه برم جایی غیر از خدا دنبال اینا باشم.
وقتی از آدما احترام و دوست داشته شدن میخای ، نتیجه فقط تحقیر و استرس و غم و نگرانیه
ولی خدا اینطوری نیست
از وقتی فقط چشمم به دستای رب العالمینه هر روز آرامش و عزتم و روابطم داره بهتر و بهتر میشه، در درونم هیچ احساس نیازی به محبت دیگران سعی میکنم نداشته باشم و خودم خودم رو دوست دارم
و نتیجه این شده که آدما بهم بیشتر مهر و محبت میکنن، چون دارم فرکانس احترام و عزت مندی رو ارسال میکنم و خیلی از این روندم راضی هستم.
در پایان از استاد عزیزم و شما سپاسگزار هستم.
شاد و آرام و ثروتمند و سالم باشین.
سلام و درود آقا ناصر عزیز
انشاالله حالتون خوب باشه.
خیلی خوشحال شدم برای بهبودهای شخصیتی بزرگی که در خودتون ایجاد کردید ، نتایج این تلاشها،نوش جانتون
امیدوارم در این مسیر ثابت قدم باشید و هرروز بهتر از روز قبلتون پیش برید.
ممنونم برای کامنت خوبتون که بیاد فایل «به کبوترها غذا ندهیم» و «همه ما به یک اندازه به نعمتها دسترسی داریم» افتادم.
اکثر ما، بزرگ شده ی فرهنگ و جامعه ای هستیم که اگر کمی بیشتر به خودمون اهمیت میدادیم خودخواه شمرده میشدیم و احساس گناههای شدیدی بهمون وارد میشد ، بخاطر همین خیلی توی قضیه دلسوزی کردن،نقطه ضعف داریم حتی در بین بعضی ازکشورهای جهان ،ما ایرانیا رو بعنوان آدمهای احساسی و دلسوز میشناسن!
زمانی که تصمیم گرفتم به کبوترها غذا ندم ، ذهنم حسابی سرزنشم میکرد میگفت نامرد فلانی خواهرته کمکش کن،فلانی به گردنت حق داره خودتو فداش کن، فلانی اینجور فلانی اونجور …..با اینکه الان خیلی خوب تونستم تو این قضیه پیشرفت کنم اما هنوز هم رگه های از دلسوزی کردن و احساس گناه داشتن بخاطر تفکر جدیدم رو در وجودم دارم .
اما با این دوره بینظیر خیلی خوب این مسائل ریشه یابی شد و حالا میدونم یکی از پاشنه آشیلهای قوی که همیشه باید حواسم بهش باشه،همینه که از احساس عدم خودارزشمندی میاد……
یافتن این ریشه ها تمام معماهای بی جواب زندگیمو حل میکنه اکثر معماها یک جواب مشترک دارن »» احساس عدم لیاقتمندی
بینهایت خوشحالم که توی این سایت مقدس،درهای حقیقت یکی یکی به رومون باز میشه
دوست عزیزم از خداوند قدرتمند براتون خیر و سعادتمندی آرزو میکنم.
یا حق
.
سلام خانوم رضائی عزیز و زیبا
خوشحالم که دوره احساس لیاقت رو خریدین و روی خودتون کار میکنید و به امید خدا منم بتونم عضو این دوره بشم و مثل شما با احساس لیاقت بیشتر روی روند آگاهیم کار کنم
نکات بی نهایت ارزنده ای رو گفتین که برای من جای تعقل داشت
مثلا اینکه توی رابطه لمس فیزیکی طرف مقابل برای ناراحت نشدن و ترس از دست ندادن پذیرفتین بجای رفتارتون از روی عشق
یا مثل کادو خریدن برای بچهای عزیزانتون که مشکل عمده منم بود و هر وقت میرفتم خونه عزیزانم فکر میکردم منم باید حتنا دست پر برم و قطعا اسن موضوع هم بر میگرده به گذشته من
اما الان میفهمم که من به خودی خود ارزشمندم و همینطور که هستم پذیرفته شده و ثابل احترامم و در واقع عزت من به عوامل بیرونی نیست و حتی اگه قراره هدیه ای ببرم براس احساس عشق و خوشحالی خود من باشه نه از روی ترس
ممنونم ازت دوست عزیزم برای کامنتهای پر معنات
سلام و درود آقای کرمی گرانقدر
امیدوارم حالتون عالی باشه
از اهمیت و ارزشمندیه دوره لیاقت هرچی بگم کمه،اینبار دومین باره که به توصیه استاد دوره رو شروع کردم از اول کار کنم .مهرماه به محض اینکه دوره روی سایت اومد خریدمش چون از مدتها قبل برای داشتن همچین محصول بینظیری لحظه شماری میکردم ،از روز اولی که به محتوای دوره گوش میدادم خیر و برکت زیادی وارد زندگیم شد و حس میکردم چرخ دنده های زندگیم کمی روانتر شده حتی با همون گوش دادنها و تعمق های اندک!
امیدوارم خیلی زودتر این محصول فوق العاده رو تهیه کنید چون همه ما احساس لیاقتمون رو به مرور زمان از دست دادیم و اکثر اتفاقات عجیب و غریب زندگی و ناکامی ها و نرسیدنهایی که نمیتونیم دلیل واضحی براش پیدا کنیم ،از احساس عدم خود ارزشمندی میاد……
از خدای عزیز براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.
در رابطه با علائم احساس عدم لیاقت متاسفانه فکر میکنم همه ما افراد زیادی رو اطراف خودمون با این علائم دیدیم و شاید خودمون هم دچار این مشکل باشیم.
مثالی که من تو دوستانم در این ارتباط دارم،خیلی خفنتر!از مواردی هست که استاد تعریف کردند؛ من دوستی دارم که طی زندگیش که زمان کمی هم نیست (حدود 50 سال) با افراد زیادی آشنا شده و وارد رابطه شده، اما بهسرعت و به شکل بدی از اونها جدا شده!
ایشون یک بدبینی بسیار شدیدی در وجودش هست که من قبل از گوش دادن به این فایل،فکر میکردم خب دوست من یک ویژگی اخلاقی به اسم شکاک بودن داره که به همه پارتنرهاش شک داره و بهخاطر همین بدبینی، رابطههاش رو از دست میده. اما حالا میفهمم که اون بهشدت دچار احساس عدم لیاقت هست و به همین خاطر دائم طرف مقابلش رو چک میکنه!
جالبه بدونید حتی من رو هم بهعنوان دوست همجنس خودش،چک میکنه!و دوست داره فقط با خودش رابطه داشته باشم و با شخص دیگهای وقت نگذرونم و دائما براش وقت داشته باشم و غیره.(البته مدت زیادی هست که خداروشکر باهم قطع ارتباط کردیم)
این عدم احساس لیاقت تو خیلی از رفتارهاش پیداست، گرچه غالبا پیش بقیه سعی میکنه فیلم بازی کنه و از خودش تعریف کنه و روی اونها سرپوش بزاره.
اما مثلا بارها و بارها من به عنوان دوست صمیمیش ازش شنیدم که میگه:من پیر و زشت شدم و همین اعتقاد قلبیش هست که وقتی به رابطهای وارد میشه،فکر میکنه لایق اون رابطه نیست و حتما بهش خیانت شده و شکاک میشه.
یک مثالی که از ایشون بخوام بزنم و مغز آدم سوت میکشه از شنیدنش این هست که دوستم نصفهای شب از خواب بیدار میشد و با سامانهای مربوط به مخابرات تماس میگرفت و شماره موبایل پارتنرش رو وارد میکرد و اون سامانه مثلا میگفت تا این لحظه این شماره موبایل مبلغ 10 هزار تومان بابت مکالمه بدهکار است،ایشون رقم 10 هزار رو توی یک دفتر خطکشی شده بزرگ مینوشت و یک ساعت بعد دوباره این کار رو تکرار میکرد!و اگر اون مبلغ 12 هزار تومن شده بود،با خودش به این نتیجه میرسید که طرف من نصفه شب 2 هزار تومن با چه کسی حرف زده؟بدون شک نصفه شب فقط با دوستدخترش میتونه حرف زده باشه!
یا وقتی ازدواج کرد(که البته ناموفق بود)، یکبار توی جیب همسرش یک شماره تلفن پیدا میکنه و با اون تماس میگیره و با اینکه مطمئن میشه اون شماره یک آقا هست،اما باز شک داشته و به ایشون میگه شما خواهری دارید که احتمالا با این شماره با شوهر من تماس گرفته باشه؟!
یا یادم میاد یکبار که توی یک رستوران دوتایی درحال خوردن ساندویچ بودیم،میز بغلی ما که دوتا خانم بودند، در مورد پسری به اسم مرتضی باهم حرف زدند و از اونجا که اسم همسر دوست من مرتضی بود،رفت سر میز اونها و ازشون خواست که براش توضیح بدند آیا مرتضایی که اینها در موردش حرف میزدند،همسر ایشونه یا خیر!
و موارد مختلف و عجیب و غریب دیگهای که متاسفانه زندگیش رو نابود کرده و براش دعا میکنم یکروز راه خودش رو پیدا کنه.
نکتهای که نمیدونم چقدر درست باشه این هست که به نظرم افرادی با احساس عدم لیاقت،ادمهای مثل خودشون رو جذب میکنند؛مثلا در پارتنرهای دوست من،افراد زیادی بودند که با وجود سن کم و صورت زیبا،راضی به دوستی با ایشون میشدند که همسن مادرشون بود!و من فکر میکنم اونها هم اگر احساس لیاقت داشتند،بدون شک راضی به برقرار کردن چنین رابطهای نمیشدند که البته یقینا بخاطر پول و رفع نیاز و چنین مواردی بود.