علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2 - صفحه 20

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 340 روز

    سلام به استاد و مریم عزیز و همه ی دوستانم در این سایت خدا رو شکر بابت بودنم در جمع شما

    نشانه امروزم در مورد افکار غالب بود و بعد هدایت شدم به این فایل .وقتی افکارم رو رصد میکنم میبینم غالبا بر روی نداشته هام متمرکزم هیچ وقت تو زندگیم احساس رضایت نداشتم ذهنی که اینجور تربیت شده مدام مقایسه می‌کنه و همیشه دیگرانی که از من بهترن الان فقط این آگاهی رو از طریق استادی بزرگوار دریافت کردم از خدا میخواهم کنم کند این دوره رو بخرم تا با تمریناتش از عهده ی کنترل ذهنم توی همچین لحظاتی بربیام

    الهی بهترین ها سهممون باشه از زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    من خودمو لایق احترام باید بدانم

    این باور خیلی برای من کارساز هست و باید درستش کنم

    من لایق احترام هستم

    تا کی وقتی وارد جمعی میشم هیچ کسی متوجه نشود ؟؟؟!!!!

    پس من لایق احترام هستم

    دیدم بعضی افراد تا وارد مجلس و مهمونی می‌شوند همه بلند می‌شوند مثل اینکه از قبل هماهنگ شده است !!!؟؟؟؟

    همیشه برام سوال بود

    ولی من که وارد میشدم هیچ کسی نمی فهمید !!!!!

    همه مشغول گفتگوهای خودشون بودند

    خدایا شکرت

    باید باز هم روی احترام به خودم کار کنم و تا خودم به خودم احترام نکذارم از احترام دیگران به من هم خبری نیست

    این برای من خیلی نکته حیاتی و بزرگیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2887 روز

    سلام استاد عزیز بسیار تشکر میکنم ار فایلهای گرانبها و همچنین دوره های بی نظیرتون

    امیدوارم من هم در مدار دوره لیاقت قرار بگیرم

    استاد جان من امروز از خدا برای یه الگوی تکرار شونده راهنمایی و درباره ریشه و علتش چند دقیقه ای فکر کردم و درنهایت از خدا نشونه خواستم ازش خواستم که هدایتم کنه به راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه کسانی که غضب کرده و نه گمراهان.

    و از خداوند بی نهایت سپاسگزارم که ریشه مساله م رو بهم نشون داد

    جالب اینکه من قبلش داشتم به این فکر میکردم که خدایا ریشه این الگوی تکرارشونده چیه ولی موقع نشونه خواستن به خدا گفتم خدایا فعلا ریشه ش رو بهم نگو فعلا فقط ازت میخوام بگی کار فلانی رو انجام بدم یا نه… هرچند ته دلم هی میگفتم ریشه مهمتره ریشه اصله…

    و خداروشکر پاسخی که خدا هدایتم کرد این فایل گرانبها بود که ریشه الگوی تکراری م رو نشون میداد و احساس عدم لیاقت جوابم بود اصلا به این توجه نکرده بودم که ریشه این مساله هم احساس عدم لیاقته…

    تا اینجا فهمیدم باید برای خودم خیلی بیشتر ارزش قائل بشم و بخودم احترام بذارم و خودم و کارهامو اولویت بدونم

    برای وقتم ارزش قائل بشم

    برای علاقه م ارزش قائل بشم

    برای آنچه که به من مربوطه ارزش قائل بشم

    برای تمایلم به انجام یا عدم انجام کاری ارزش قائل بشم و شخصیت محکم تر و قاطعانه تری داشته باشم

    هم اینکه موقع خوندن و گوش دادن به فایل و فکر کردن یه لحظه همه اتفاقات مشابه و هم جنس حتی اونایی که فکر میکردم متفاوته انگار تو ذهنم دورشون یه دایره کشیدم و دسته بندی شدن و اینکه گفتم بله ریشه همشون یکیه

    درواقع الگوی تکراری همون سواستفاده است-آگاهانه یا ناآگاهانه: چون ممکنه حتی طرف مقابل نیت بدی نداشته باشه – ودر هرصورت برای من ریشه همشون عدم لیاقت و نداشتن عزت نفسه، اینکه از دلسوزی یا خجالتی بودنم یا به هردلیلی که من هنوز کشفش نکردم و به عدم لیاقت برمیگرده استفاده میشه تا طرف مقابل به خواسته ش برسه – که درصد بسیاریشون ناآگاهانه س مثلا 90 درصد از روی عمد اینکارو نکردن و نیت بدی نداشتن. اما درهرصورت این وظیفه منه که هوشیار باشم و برای خودم ارزش قائل بشم

    اینکه هربار ازم درخواست میشه و من نه میگم اما طرف مقابل توجیه و اصرار میکنه تا منو راضی کنه

    اصلا ذهنم سمت عدم لیاقت نبودو فکر نمیکردم مرتبط باشه و خداروشکر میکنم که نشانه هاش اینقدر دقیق هستن

    حالا که این کلید یا شاه کلید رو دارم باید باهاش جواب بقیه سوالاتم رو بخوام و از خدای مهربون دوباره کمک بخوام تا این مساله رو حل کنم و بتونم از این چرخه خارج بشم

    از خدا خواستم که راهنماییم کنه که این تضاد رو چطوری حل کنم این اومد تو ذهنم باید از دیگران نترسم حساب نبرم و از خدا حساب ببرم

    باید این نقطه ضعف خودمو که دلسوزی خیلی بیجا و بی اندازه س رو درمان کنم. به بهانه مهربون بودن و آدم خوبی بودن.

    قبلا از دیگران خیلی عصبانی و متوقع بودم در این باره… اما الان میخوام اینجور بخودم بگم، این منم که باید از خودم فقط توقع داشته باشم. این منم که سالها از خودم سواستفاده کردم و خودمو رنج دادم و به سختی انداختم و در حق خودم ظلم کردم

    خداروشکر برای هدایت‌های بی نظیرش

    و میدونم بازم هدایت میشم و درهای بیشتری گشوده میشه

    اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فاطمه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 460 روز

    به نام خداوندی که مالک اسمان و زمین است

    سلام به دوستان عزیزم سلام به استاد فوق العادم

    خدایا سپاسگزارم بابت جریان اگاهی که به سمتم روانه

    خدایا سپاسگزارم بابت نعمت سایت استاد

    خدایا سپاسگزارم بابت اینترنت و درامد

    سپاس

    سپاس

    استاد بازم داستان منو تعریف کردید

    منی که پرم از احساس عدم لیاقت هر چقدر بیشتر توجه میکنم بیشتر درک میکنم

    منم اون دختری که هیچوقت زیبایی توانمندی استعداد و خاص بودنشو درک نکرد و فقط رفت دنبال عیب هاش ضعف هاش و بدیهی است که جهانم عیب و ضعف رو مثل سیلی زد تو صورتش

    اره منم اون دختری که مسیرم برای کار کردن روی خودم بسیار طولانیه و تاتی کنان دارم میام جلو

    من عهد میبندم دیگه هرگز این سایتو رها نکنم

    اره استاد باید کنترل کنم ذهنمو باید جهت بدم به تمرکزم

    باید وقتی که فهمیدم فکرم رفته روی ناتوانیم سریعا تلاش کنم کم کم تغییرش بدم به سمتی که به احساس خوب برسم و دائما توی ذهنم درباره موفقیتام صحبت کنم

    درباره دختر شریف پاک و صادق بودنم

    درباره اینکه چقدر مورد اعتمادم

    چقدر امانت دارم

    چقدر باهوشم

    چقدر زود یاد میگیرم

    روی زمانی که من یک کلمه انگلیسی رو با یک بار شنیدن حفظ میشدم

    روی اینکه من هدایت شده هستم

    من در این سایت حضورفعال دارم

    خدایا مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مژگان مومنی گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    سلام استاد عزیزم

    واستاد شایسته مهربون

    لطفا لطفا میشه دوره احساس لیاقت رو هم مثل دوره دوازده قدم وقانون آفرینش کنید منظورم این هست که جلسه ای برای فروش بزارید

    که ما ها هم که درآمد کمی داریم به راحتی بتونیم قسمت قسمت بخریم

    خواهش میکنم روی این پیشنهاد فکر کنید

    چون خیلی ها از جمله خود من خیللللی وقت هست که دوست دارم این دوره رو بخرم ولی برام جور نمیشه

    یعنی نمیتونم این قدر پول رو یک جا پرداخت کنم

    من میدونم نه تنها دوره های شما بلکه فایل های رایگان شما بسسسسیار عالی وبا ارزش هستند

    ولی بعضی از ما نمیتونیم یک جا خرید کنیم اگر قسمت ،قسمت باشه خیلی ها میتونن راحت تر خرید کنند واز آموزش‌های بی‌نظیر شما بهره ببرند

    استاد عزیزم واقعا واز ته قلبم هم دوست دارم این دوره رو داشته باشم وهم واقعا بهش نیاز دارم

    لطفا، لطفا روی این پیشنهاد فکر کنید

    شاد وپیروز ومانا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    هما ی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1792 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم شایسته…

    سپاس گزار خدایی ام که من رو به سوی آنچه می خواهم هدایت می کند . و من رو به سوی زیبایی ها هدایت می کند … بع سوی آسانی ها هدایت می کند …

    از شما استاد عزیز سپاس گزارم …

    قلبم با هر کلمات شما مثل گلی می شکفد . و باز می شود .

    داشتم به این مسئله فکر می کردم که از زمان کودکیمان چقدر خود ارزشمندی ما رو به داشتن صفتی . حتی داشتن زیبایی ظاهری و رفتاری که دیگران رو راضی می کند گره زده می شد .

    مثلا حجابش رو رعایت کرده دختر خوبیه . آرومه دختر خوبیه .مودبه و یا با نامه پس دختر خوبی هست و اگر در مقابل، مورد رضایت دیگران و مادر پدر قرار نمی گرفتم پس به اندازه کافی خوب و کافی نیستم . چقدر تلاش کردیم تا مثلا درس بخوانیم و مورد مقبولیت مادر و پدر قرار بگیریم و البته مادر و پدر هم از ما می خواستند که در نگاه دیگران خوب باشیم …

    این اتفاق دو سوی آن تاثیر منفی داشته. چه زمانی که تلاش برای خوب بودن می کردم و چه زمانی که نمی کردیم …

    در هر دو حالت من انرژی پایین تر از دیگران بودم . در هر دو حالت من حس ناکافی بودن داشتم . و در دوحالت نمی توانستم کافی باشم . هر اشتباهی می توانست برای من سقوط بزرگ باشه …

    استاد چه بت های عظیمی در مقابلم شکست و چه بند هایی از بدن من باز شد . وقتی روی این باور شروع به کار کردن کردم .حتی اگر یک گناه کنم و اشتباه کنم ارزشمندم …

    حتی اگر ثروت نداشته باشم . ذرزشمندم . حتی اگر در نگاه مادر پدرمان خوب نباشم و در مسیر و مدار آن ها نباشم ارزشمندم و حتی اگر جهانی به من پشت کند و همراه و هم قدم من نباشد ارزشمندم. …

    و حتی اگر برای دیگران ارزش و فایده ای نداشته باشم ارزشمندم …

    و بعد با خودم بدون پوسته روبرو شدم و به خودم گفتم پس برای چه با ارزشم ؟؟

    راستش این سوال نیاز به تفکر دارد و با تکامل جواب هاش بیشتر و بیشتر می شود .

    اینکه من با روح جهان در ارتباطم . و با صلح ا خودم با جهان گسترش پیدا می کنم . و من یکی از منبع های انرژی این جهانم …

    استاد در یکی از فایل ها شما از قدرت خود در مقابل طبیعت مقابل صحبت می کردید . و اینکه من قدرتش را دارم که با جهان اطرافم مقابله کنم .

    فکرم کاملا درگیر شد . و این فکر در وجود من شکفت من چقدر در مقابل طبیعت اطرافم احساس قدرت می کنم .

    خودم رو فرمانبردار می بینم و یا من خودم رو زیر دست می بینم و خودم رو موجودی ضعیف که جهان می تواند منو در خودش له کند …

    این بسیار مهمه که درک کنیم جهان در هر حال با من با احترام برقرار می کند و اگر در مورد هایی چک و لغط می خوریم ( این تعبیر خود ماست . ) و البته فشارهایی برای هدایت در مسیر درسته …

    بله وقتی من ارزشمندم . به معنای درک قدرت وجودی ام هست …

    به معنای اینکه از هرچیزی که در این جهان من فکر می کنم با ارزش هست . من در مقابل خودم و من در جهان خودم بارزش ترم . و از هر اتفاقی م توانم فرصتی خلق کنم و ثروتی …

    و من می توانم از هر قدرتی با قدرت تر بشوم . (در جهان خودم و در مسیر رشد و پیشرفت خودم و نه برای دگرگونی جهان دیگران! )

    و این فکر چقدر باعث می شود که نترسیم…

    از انسانی و از هر بادی که در جهانمون می وزد نترسیم …

    و ترس در مقابل ایمانه …

    و ترس به اندازه ای منو ضعیف می کند که ایمان می تواند منو قوی کند …

    مسئله دیگر که در زمینه خودارزشمندی منه این هست که فکر می کنم چقدر لایق اینم که جهان و یا همان خداوند به من کمک می کند و خلق بنده اش هم همین طور !

    بدون اینکه بخواهم براشون کار کنم و بدون دلیل جهان به من ببخشد و یا حتما فکر می کنم . باید پدرم دربیاد تا جهان به من لطفی کند و مزدی که در حد کفایت به من بدهد …

    چقدر مهمه که درک کنم اینقدر با ارزش هستم که جهان با میل و خواست و رغبت خودش بخواهد به کام من بچرخد و دری رو باز کند …

    انسانها به صورت غریزی علاقه دارند تا در نعمت رو به روی ما باز کنند. همان طور که خود ما این موضوع رو دوست داریم …

    و چقدر ارزشمندم تا به اندازی کافی و بی نهایت گسترش پیدا کنم …

    هر قدر وجودم رو و اون منبعی که وجودم از اون سرچشمه می گیرد را درک کنم( منظورم خداست) رو درک کنم به همان اندازه درک می کنم که من ارزشمندم و این روح و قلب من قدرت گسترش دارد. ..

    رفتارهای ما با دیگران و گشایش ما و اینکه سخت گیری ما به دیگران نشان می دهد با خودمان چطور برخوردی داریم …

    کسی که به خودش سخت می گیرد نمی تواند به دیگران آسان بگیرد .

    و کسی که مهربانی منبع وجودی اش رو درک نکند و فراوان وجودی اش رو نمی تواند این ها رو در جهان خودش به وضوح ببیند …

    استاد بخاطر چنین محصول فوق العاده ای سپاس گزارم…

    از خداوند این خواسته رو دارم که اینقدر در ثروت غرق بشوم که بتوانم له راحتی تمام محصولات شما رو بخرم و در زندگی ام اجرایش کنم و توحیدی زندگی کنم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    به نام خدا

    من با تجسم کردن خیلی نتیجه گرفتم خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    ولی از یه جایی به بعد هر چی که تجسم کردم نتیجه ی اوایلی که تجسم می کردم را نمی داد

    الان که کامنت ها را خوندم خدا بهم گفت . چون من می گفتم این که کاری ندارد . این کار را همه بلدند. من که کاری نکردم .‌

    و این روند را ادامه می دادم

    همین که فهمیدم خدا را بی نهایت سپاسگزارم چون واقعا برام سوال بود

    یعنی من با تجسم ماشین عوض کردیم . چه پول هایی که از کسی می خواستیم و دو دستی آوردند و دادند خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    ولی حدود تقریبا یک سالی است که تجسم می کنم ولی نتیجه خوبه در حد عالی نشده و این سوال بود برام که .. ««« خدایا من که دارم روی خودم کار می کنم این درست . تجسم های زیادی را هم انجام دادم و نتیجه داده ولی حدود یک سالی می‌شود که نتیجه مثل سال قبل نیست . نتایج بزرگ به من نمی دهد

    خیلی برام سوال بود

    و الان جواب این هست که من این «««« تجسم کردن »»» را عادی کرده بودم برای خودم و در ذهنم می گفتم این کار را که همه بلدش هستند . تو که کاری نکردی .

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    به نام‌ خدای مهربانم خدایی که قدرتش و عظمتش رو باور کردم

    باور کردم که از پس کارهای من چه کوچک و چه بزرگ بر میاد و همه رو با ایمان قلبی بهش سپردم خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم بانوی شایسته استادم این فایل نشانه امروز من بود و حتما لایق این فایل و شنیدن و دیدن و خوندن کامنتهای دوستانم هستم که خداوند منو هدایت کرد به اینجا ممنونم خدای خوبم

    دلا غافل زیاد سبحانی چه حاصل

    اسیر نفس شیطانی چه حاصل

    بود قدر تو افزون از ملائک

    تو قدر خود نمیدانی چه حاصل

    منم قبل از آشنایی با استاد توحیدیم درباره احساس لیاقت و احساس ارزشمندی آگاهی نداشتم و اجازه میدادم که با من هر رفتاری بشه

    یعنی بارفتار و افکار خودم به اونا اجازه میدادم

    اما شکر خدا دوسه سالی میشه از زمانی که شروع کردم به شناخت ضعفها و نقاط قوت خودم و از درونم شروع کردم بنیادمو درست کنم و تغییراتو شروع کردم همه چیز خود به خود تغییر کرد

    احترام گذاشتن ها اومد رفتارها گفتارها کردارها تغییر کرد چون من تغییر کردم و اول خودم به خودم احترام گذاشتم و الان میفهم این درسته و چقدر من اشتباه میکردم

    و خوشحالم و از خدای عزیزم ممنونم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد و از جهل و نادانی بیرون اومدم و هنوز جا دارم برای تغییر و بدست آوردن آگاهی

    من تعهد میدهم که هر روز فایلها رو گوش کنم و عمل عمل هم بکنم و در مسیر درست خواسته ها لذت میبرم با آرامش و با ایمان و توکل قدم بر میدارم

    خدایا آسان کن آسانیها رو برایم

    خدایا من لایق بهترین انسان‌ها و بهترین ثروتها و بهترین زیباییها هستم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم ای یکتای بی همتای من خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    استاد دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    کوثر احسانی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام به بچه ها و استاد عزیز

    زمانی که یادم میاد،اول دبیرستان بودم.

    امتحان ریاضی ترم یک داشتم،من دفتر جزوه مو قورت داده بودم،کتاب ریاضی رو کسی نخونده بود چون همه تو دفترامون بود ولی من خوندم،موقع امتحان،برگه سوالات رو بهمون دادند،منم همینطور حل میکردم و میدیدم اسونه خیلی زیاد و برام کاری نداشت و چون دبیرمون نیومده بود ،مراقب گفت مشکلی نداره که یه نفر سوالات رو راهنمایی کنه به بچه ها،و من میگفتم و همه رو راهنمایی میکردم،در اخر چون احساسی داشتم که نباید اینقدر اسون باشه،چون خودم رو لایق نمی دونستم،در صورتی که ،استرس اینکه نباید اسون باشه،باعث شد که من نمره کامل رو نگیرم،

    من تو نصف کارهای مهم زندگیم چون این هدف،هدف عالیه،باید توش زحمت کشید،رنج و تقلا و غیره به خودم میدادم،چون ارزشش رو تو سخت به دست اوردن به دست میاوردم،وقتی ج الگویابی میکردم و تکرارش میکردم با خودم میگفتم هدف به این ارزشمندی احتیاج به سختی زیادی داره،وخودم رو کافی نمی دیدم.و خودمو کم میدیدم،و چون رنج بیشتری به ذهنم میدادم،دیگه زورم نمی رسید و باعث شد رهاش کنم،

    الان میفهمم اینا از کجا اب میخوره،من تو کارم هیچ وقت کم نذاشتم همیشه چک میکردم که اشتباهی رخ نده حواسم بود صادق و ووفادار و مسولیت پذیر بودم،من راس ساعت از شرکت خارج میشدم طوری که خودشون میگفتند و تحسینم میکردند،ولی به چشمم نمی امد،بعد کارای نرم افزاری زیادی رو انجام میدادم ولی چون به نظرم اسون میومد میگفتم همه بلدند،خوب حقه من همینه چون همه بلدند،در صورتی که بعضی ها 4 ساعت کار میکردند و حقوقشون از منی که 8 ساعت کار میکردم بیشتر بود.

    چون اسونه،چون هدف با ارزشه،خودت رو باید بکشی،اینا عدم احساس لیاقته.

    من دوستی داشتم که کاراش راحت پیش میرفت یعنی خیلی راحت،با شخصی که شاید همه بخوان با این چنین مردی که همچین موقعیتی داره ازدواج کنند.ولی این شخص به راحتی وارد زندگی دوستم شد به راحتی.

    پس سخت گیری ،چون دیگه اون هدف تاپه،اینا همش باور کمبود احساس لیاقت.

    خدایا سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    به نام خدا

    سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی و سلام به دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباس‌منش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان، ممنونم بخاطر این فایل فوق‌العاده، ممنونم که توی این فایل اهمیت احساس لیاقت و خودارزشمندی رو به من یادآوری کردید.

    من یاد گرفتم که کانون توجه چقدر مهمه در تجربه احساس لیاقت داشتن، ما موجودات دوقطبی هستیم، هرکاری انجام بدیم، باز هم نمیتونیم اون کار رو بی‌نقص انجام بدیم.

    چقدر مثال‌های زیبایی زدید، مثال بازیکن فوتبالی که دو تا گل زده، اما یه دروازه خالی رو گل نکرده، مثال یک دانشجو یا دانش‌آموزی که نمره یکی از درس‌هاش رو 19 گرفته و یک اشتباهی داشته، مثال یک نفری که میره مهمونی و کلی اتفاقات جالب و فوق‌العاده توی مهمونی داره رقم میخوره و درعین حال یک نفر مثلا رفتار نامناسبی باهاش داشته، یک نفری که خیلی چهره یا اندام زیبایی داره و یک مشکل کوچیکی توی صورتش هست، یک نفری که نُه نفر بهش گفتن چقدر ارائه فوق‌العاده‌ای داشتی، چقدر مطالب رو عالی توی پاورپوینت درست کردی، چقدر از ارائه‌ای که داشتی استفاده کردیم و در عین حال یک نفر میگه اینجای کار میشد بهتر عمل کنی و یه انتقادی میکنه. مثال از فردیکه خیلی پیشرفت داشته توی کار مثلا نوازندگی پیانو، خیلی آهنگ‌های قشنگی نواخته، اما یک آهنگ هست که هنوز نتونسته اون رو کامل بنوازه.

    اگر ما تمرکزمون روی مواردی باشه که اشتباه کردیم، خوب نتونستیم عمل کنیم و خودمون رو سرزنش کنیم، جهان از جنس تمرکز ما بیشتر و بیشتر وارد زندگیمون میکنه، جهان مواردی که اشتباه کنیم رو بیشتر میکنه، احساس سرزنش بیشتر رو برای ما بوجود میاره، مثل اینکه میترسی که نکنه من اشتباه کنم و ازقضا چون ترمز کردی روی کار اشتباه، بیشتر اشتباه میکنی، از هرچیزی بترسی، سرت میاد، اما اگر بیخیال باشی، از اشتباه کردن نترسی و اگر اشتباهی انجام دادی غمت نباشه، خودت رو سرزنش نکنی و بگی یاد میگیرم، نمیترسم که نکنه دوباره اشتباه کنم، اشتباهات کمتری مرتکب میشی، پس اگر تمرکزمون روی اشتباه یا ناخواسته‌ها باشه این یعنی اینکه ما احساس عدم لیاقت داریم، از طرفی اگر ما در هر موضوعی تمرکز کنیم روی نیمه پر لیوان، خودمون رو تحسین کنیم به خاطر تلاشمون، به خاطر اراده‌مون، خودمون رو تحسین کنیم بخاطر اون 19 نمره خوبی که توی اون درس گرفتیم، خودمون رو تحسین کنیم بخاطر پیشرفتی که توی کار داشتیم و خدا رو شکر کنیم، این یعنی ما داریم احساس لیاقت در خودمون ایجاد میکنیم.

    حس میکنم اینکه ذهن افراد روی ناخواسته‌ها توی هر موضوعی توجه میکنه با این نگاه مثبت وارد میشه که این کارم درسته و من چقدر دقیق هستم، چقدر میخوام بی‌نقص عمل کنم، چقدر خواهان پیشرفت هستم و این باعث میشه رشد کنم، پس من نباید اشتباه کنم و با توجه روی این موضوع بخوام اون نکته منفی رو برطرف کنم. انگار این توجه روی موارد نادلخواه با این نگاه مثبت وارد میشه که کار درست همینه و من چقدر فوق‌العاده هستم که نمیخوام کوچکترین خطا و اشتباهی در کارم وجود داشته باشه، که به این صورت به ویژگی کمال‌گرایی در افراد میرسیم.

    قانون این رو میگه به اندازه‌ای که من به خودم احترام میذارم و برای خودم ارزش قائل هستم، جهان و افراد به من احترام میذارن و برام ارزش قائل میشن.

    به اندازه‌ای که من احساس لیاقت میکنم برای داشتن یه رابطه فوق‌العاده، برای داشتن ثروت، برای داشتن هر نعمتی توی زندگیم، جهان هم من رو لایق رابطه عاشقانه، لایق ثروت و لایق هر نعمت دیگه‌ای میدونه.

    این لیاقت از کنترل کانون توجه میاد، باید ببینم کانون توجه‌ام توی مسائل زندگی روی چه جنبه‌ای از مسئله هست و آگاهانه اون قسمت‌های مثبت و اون توانایی‌هام رو ببینم و تحسین کنم و ببینم چقدر خوب عمل کردم و این کار ادامه دار باشه، این احساس لیاقت نه برای یک روز و دو روز، بلکه استمرار داشتن در تجربه احساس لیاقت، نتایج عالی رو برای ما بوجود میاره.

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی و به خاطر دستان مهربانش استاد و خانم شایسته و دوستای عزیزم.

    امیدوارم همه شما دوستای گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رویا میانکاله گفته:
      مدت عضویت: 986 روز

      سلام دوست عزیزم واقعا سپاسگزارم از شما

      تقریبا دو ساعتی میشه که دارم کامنت میخونم البته کامنت فایل قدرت اراده در برابر عملکرد مغز ،که در مورد قانون سلامتی.

      اونجا هم زیر کامنت چند تا از دوستان گفتم که راهنماییم کنن و از خدا طلب کمک میکردم بابت اینکه 3 ماه تو دوره سلامتی هستم و یک ماه که تقلب میکنم با اینکه دوست ندارم روز به روز داره تقلب بیشتر میشه

      وقتی کامنت شما خوندم حس کردم خدا جوابم داده

      اینکه چرا دارم روی تقلب تمرکز میکنم بیام 7ودم تشویق کنم بابت اون دو ماهی که عالی کار کردم اندام عالی دارم 7 کیلو کم کردم حتی مربی بدنسازی پارسالم الان منو دیده کلی تشویق کرده و باورش نمیشد من تو خونه آنقدر 5الی پیش رفتم

      اینکه پوستم چقدر شفاف شده پر انرژی شدم اینکه کلی از غذاهای کربوهیدرات دهر و قندی اصلا نمی‌خورم

      واقعا سپاسگزار شما و ربم هستم که بهم انرژی داده که ذهنم از این مقایسه و سرزنش کردن بردارم روی نکات مثبت خودم بزارم.

      دوستون دارم موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2157 روز

      به نام خدا

      سلام دوست عزیزم

      من هم از اون افرادی بودم و الان هم هستم که در مهمونی تقریبا همه من را تحویل می گرفتند . باهام خوب صحبت می کردند ولی همیشه و همیشه یه نفر می‌رسید که شیطان وجدان من میشه و همین طور روی مخ من بود و هست یعنی الان هم هستش و تا آخر مهمونی من را عذاب می داد و می دهد

      البته که صد در صد از احساس عدم لیاقت هست و توجه و تمرکز روی اون یه نفر و حرف هایش و صحبت هایش ولی چرا باید این یه نفر باشه؟؟؟

      علتش چیه؟؟؟؟

      من خودم را این طور آرام می کنم که اون نفر باعث رشد من هست چون وقتی همه چیز گل و بلبل است من مغرور نشوم

      یا اینکه اون فرد داره به من می فهمونه که این ایراد ها را داری و باید اینها را هم درستش کنی و حلش کنی

      اگر این تضادها نبود که من اینجا نبودم . برای وجود تضادهای پی درپی اینجا هستم

      از بس تکرار شدند و تمومی نداشتند من اینجا هستم

      ممنون دست عزیز

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: