علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2 - صفحه 4
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/10/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-10-06 01:34:492024-02-14 06:09:30علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خیلی خوشحالم که دارم بروی خودم کار میکنم ودر بعضی از جاها که احساس میکنم ی کار و خوب انجام ندادم سعی میکنم رو کارهایی که درست انجام دادم تمرکز کنم چون من کارشناس زیر خاکی هستم و برای کارشناسی به جاهای مختلف دعوت میشم معمولا در بعضی جاها کار اونجور که میخوام پیش نمیره و در اون حالت سعی میکنم تمرکز و کانون توجه خودم رابگذارم به روی جاهای درست و زیبایی اون مسیر باستانی و این روش به من خیلی انرژی میده که هدایت بشوم در کارهای بعدی به روی زیبایی ها و در خودم این لیاقت را همیشه احساس میکنم که همه به من اعتماد دارن ومن همیشه کار خودم را به نحو احسن انجام میدم و این نقطه عطف در پیشرفت من هست
و همیشه هم هرجا که میرم سعی میکنم اول از همه روی زیبایی ها تمرکز کنم بعد میبینم بقیه کارها و پازل ها خودبه خود حل میشه
و من از شما استاد عزیزم تشکر و قدردانی میکنم بابت راهنمایی درست و عالی
علائم احساس عدم لیاقت قسمت دوم
• کم ارزش دیدن استعداد ها و نتایج خود و پر رنگ دیدن نتایج دیگران :
من خیلی به شانس ربط نمیدم ولی میگم مثلا من میتونم خیلی خوب در جمع صحبت کنم یا تاثیر کلامی خوبی داشته باشم چه ارزشی داره؟ چه فایده ای داره؟ مهم ماشینه که من ندارم مهم خونست که ندارم مهم کشوری که مهاجرت بکنم که نکردم مهم زبان انگلیسی و مدرک ایلتسه که فلانی داره من ندارم
اصلا چه ارزشی داره من این دستاورد هارو دارم ولی اون خونه و ماشین و پول رو که ندارم چه فایده داره اصلا
یعنی من استاد خودکم بینی هستم متاسفانه و بقیرو بالاتر از من ببینم
•استاد من ماشین خریدم همیشه جزو رویاهم بوده که با مترو نرم این ور اون ور بعد از دوره دوازدهم قدم بهش رسیدم ولی اصلا یادم رفت که این ارزوم بوده همش خودم رو مقایسه میکردم که فلان دوستم ماشینش از من بهتره چرا مال من نیست؟!
•من توی دانشگاه همیشه جزو نفرات برتر شایدم اکثر مواقع اول بودم ولی میگفتم که چرا توی رنکینگ 9 ام هستم چرا اول نیستم و هی حسادت میکردم به نفر اول و ازش متنفر بودم و وقتی میدیمش راهم رو کج میکردم در صورتی که من از یه مدرسه عادی رتبه 300 شدم و دانشگاه و رشته تاپ قبول شدم و تونستم بین 120 نفر ورودی با بهترین استاد رشتم پروژه بردارم و همیشه این استاد ازم تعریف میکنه و بقیه همین رو نتونستن ولی من اصلا توجهم به اینا نیست همش توی ذهنم خود رو با چیزایی که ندارم مقایسه میکنم
تازه توی بحث کنکور همش خودم رو سرزنش میکردم که چرا بیشتر نخوندم دو تا تست بیشتر بزنم برم یه دانشگاه بهتر و همش خودم رو حتی با داشتن نتیجه ای که ارزوم بوده سرکوب میکردم.
•مثال ارایه دانشگاهم یادم افتاد که از پروژه پایانیم دفاع کردم دقیقا دو هفته پیش
خب من طبق قانون تمرکز کاری که بقیه ادعا میکردن تونستن تو یک سال تموم کنن رو تقریبا توی 1 ماه با تمرکز شدید به بهترین نحو تموم کردم جوری که دوستای صمیمیم میگن تو دروغ میگی که یک ماه وقت گذاشتی ولی واقعا تمرکز جادو میکنه، برسم به بحث ارائه و اینکه فوق العاده با اعتماد به نفس ارائه دادم و همه ازم راضی بودن فقط تنها اشکالم این بود که توی بعضی از اسلاید ها به جای MPa نوشته بودم Mpa یعنی پاسکال که P بزرگ میخاد رو با کوچک نوشته بودم همین فقط همین و استاد فقط این رو ذکر کرد و من بعد از ارائه چقدر خودم رو سرزنش کردم که چرا حواسم نبوده یا مثلا یکم فونت ها وقتی کامپیوتر ارائه عوض شد به هم ریخته بود که اینم دست من نبود و البته اصلا اهمیتی هم در روند ارائه من نداشتا ولی من خودم رو بعدش زیاد اذیت کردمم
در صورتی که من 124 صفحه گزارش نوشته بودم و شاید کلا دو سه بار این اشتباه که اونم حواسم نبود رخ داده بود و من چیزی که اینقدر ازش ترس داشتم رو تونستم جمع کنم ولی باز خودم رو سرزنش کردم و اصلا توانایی ها و پیشرفتم رو ندیدم:( درصورتی که همه داشتن ازم تعریف میکردن و میگفتن مثل یک بیزنس من ارائه داشتی!
•یه اتفاقی چند روز پیش بعد از خرید دوره افتاد که من رفتم یک جایی مصاحبه شغلی و با خدا بستم که اگه همه چی روی روال بودم من قبول میکنم که استاد شاید باورتون نشه از زمین و زمان مشکل و داستان به وجود اومد که زبون خدا رو فهمیدم و رد کردم با اعتماد به خدای خودم
برسم به اونجایی که داشتم بر میگشتم دانشگاه و از خیابون اومدم بیرون و داشتم میپیچیدم که یه موتوری با اینکه داشت از لاین خلاف می اومدم پیچید جلوم و وقتی من رد شدم یه حرف ناشایست و خلافی بهم زد: حقیقتا خیلی حالم بد شد ولی شاید در عرض 15 ثانیه بعد به خودم گفتم اولا که من کار اشتباهی نکردم اون داشت اشتباه میکرد دوما و مهم تر از همه احساس لیاقت و ارزشمندی من به حرف یه موتوری ربطی نداره من همینی که هستم خوبم اصلا نظر بقیه اهمیتی نداره اونم وقتی که من هیچ کار اشتباهی نکردم و اینو نشونه کار کردن روی این دوره میبینم در صورتی که اگه قبلا بود که این اتفاق زیاد می افتاد ولی من هی پشتش میگفتم و خودم رو تخریب میکردم و به شدت سنگین احساسم بد میشد ولی خداروشکر تونستم به خودم یاداوری کنم که نظر بقیه اصلا ربطی نداره
•مثلا دو ماه پیش رفتم پارک جنگلی چیتگر و یه چند تا معتاد اومدن و کنار من و دوستم نشستن و من چند بار بهشون نگاه کردم همین منظوری هم نداشتم و داشتن مواد مصرف میکردن فک کنم ولی طرف یک حرف بسیار زشتی زد و البته من زود اونحا رو ترک کردم ولی اینقدر جلو دوستم خجالت کشیدم و خودم رو سرزنش کردم که حالم تا دو ساعت در حدی بد شد که چشمام سیاهی میرفت و داشتم احساس مرگ میکردم و البته دوستم موضوع رو کم کم عوض کرد تا یادم رفت و احساسم بهتر شد یعنی من خودم رو به نظر یه معتاد(بوق(خنده)) گره زده بودم و احساس بی ارزشی میکردم ولی این تغییر رفتارم نشون دهنده اینه که مقدار خوبی بهتر شدم و باید ادامه بدم.
استاد چقدر مثال دارم:)
• من توی نمایشگاه کتاب به عنوان تیم مشاور یکی از موسسه های برتر کشور حضور داشتم و یه روز با بچه های کانتر سلام و علیک میکردم ( اینم توی پرانتز بگم من احترامی که به بقیه میزارم ربطی به شغلشون نداره مثلا بچه های دیگه فروشنده ها رو ادم حساب نمیکردن ولی من تنها کسی بودم که با همه خوب بودم ) و یکی از بچه ها جوابم رو نداد و من بعد از ظهر به خودم گفتم ببین چقدر بدبختی که میری به همه سلام میکنی نباید ادم حسابشون کنی تو فلانی اونا بی ارزشن و …
البته اون رفیقم اون روز مشکلی براش پیش اومده و حتی بعدا هم که بهش گفتم هرگز یادش نبود و الان جزو افراد دوست داشتنی و عزیز زندگیمه ولی من اون روز بشدت به نظر اون و جواب ندادنش وابسته بودم و حتی به دوستم هم گفتم که ببین فک کرده کیه که اینطوری میکنه آدمش میکنم و ….
• خداروشکر توی بحث لباس پوشیدن حداقل همیشه لباسم ساده است و تا حس نکنم دیگه بوی عرقش در اومده عوض نمیکنم البته باید بیشتر برای خودم ارزش قایل باشم و لباسم رو عوض کنم چون خیلی خوشم میاد وقتی لباس شیک میپوشم خودم کیف میکنم واسه نظر بقیه نیست این یه مورد خداروشکر حتی توی عروسی هم حاضرم لباس اسپرت بجای رسمی بپوشم و این نشون میده خیلی برام مهم نیست
ولی مثلا توی همون عروسی کسایی که میرقصن با اینکه سن کمی دارن رو با خودم مقایسه میکنم و خودم رو سرزنش میکنم اینو الان یادم اومد
•شاید یکی از دلایل مهمی که من همیشه کارا رو نصفه ول میکنم اینه که هی کمبود ها رو میبینم و خودم رو مقایسه میکنم و نتیجش این میشه که دیگه همه کارارو نصفه ول میکنم و این یجوری داره باورم میشه که من نمیتونم کارارو تموم کنم کامل
•استاد من شروع کردم به تندخوانی اون اوایل و شاید سرعت مطالعم با تمرین کم دو سه برابر شد ولی وقتی میدیدم یکی سرعتش 1200 و مال من یادم نیست فک کنم 500 600 بود خودم رو سرزنش میکردم یعنی من باید عادت کنم که کم کم توانایی هام رو ببینم و روشون تمرکز کنم که بهتر بشم توی چیزایی که بهشون توجه میکنم ولی تا قبل این شاید این مورد رو با غرور اشتباه میگرفتم میگفتم ادم نباید به چیزایی که داره بنازه یعنی من رتبه کنکورم شد 300 ولی حتی روم نمیشد به بقیه بگم و پدر و مادرم به اصطلاح پزشو دادن و من اینگار دزدی کردم به بقیه روم نمیشد بگم:) واقعا عجب به این ذهن و باورهای غلطی که باعث میشه حتی دستاورد هات رو نبینی که هیچ تازه کم هم بببینی و بگی این چیه به چه دردی میخوره اخه؟!
• شاید دلیل کامنت نزاشتن من هم اینه که هم کمالگرا هستم هم این که با بقیه خودم رو مقایسه میکردم و میگفتم ببین بچه ها چقدر قشنگ مینویسن تو چی هستی پیش اینا اصلا تو شاگرد اخر این کلاسم نیستی که بخای نظر بدی و همیشه دوست داشتم بهترین بشم و بعد بیام بگم و ازون جایی که موفقیت نسبیه و کسی که تمرکزش روی نداشته هاش هست هر چقدر هم که پیشرفت کنه اونو نمیبینه و شاید من واقعا پیشرفت زیادی داشتم توی این 4 سال لیسانس ولی همیشه به عنوان عقب افتادن و شکست ازش یاد میکنم :)
•راستی یه چیزی یادم اومد من از اساتیدی که نمره نمیدن به اصطلاح نمره بیست هم گرفتم به راحتی اب خوردن و بدون زجر ولی وقتی بقیه ازم میپرسیدن چطوری تونستنی میگفتم شانسیه دیگه همین طوری یعنی حتی خودم رو لایق تعریف کردن بقیه یا اینکه لایق نمره که ای با حق خودم گرفتم نمیدیدم
• اینم تازه یادم اومد که من مثلا میومدم و الگو افرادی رو میدیدم که توی یوتوب با سن کم میلیون دلاری درامد دارن و به خودم میگفتم ببین چقدر تو هیچی بلد نیستی طرف 7 سالشه درامدش 20 ملیون دلاره یعنی در ظاهر داشتم الگو میگیرفتم ولی در واقعیت داشتم حسادت میکردم و خودم رو مقایسه میکردم
• یا مثلا استعداد دیگران توی طنز گویی یا هنر رو میدیدم و با خودم که مثلا دو تا خط میکشیدم با دو تا چرخ یه مکعب مسنطیل بهش میگفتم ماشین:))))))
•شاید یکی از دلایلی که از الگو گرفتن نتیجه نگرفتم این بود که من همش خودم رو با بقیه مقایسه میکردم و این باعث میشد من هی احساسم بد بشه و اصلا هم نمیفهمیدم که ای بابا این از کمبود اعتماد به نفسه که خودت رو با بقیه مقایسه کنی
توی همین چند روز حواسم بیشتر هست که مقایسه نکنم و اگر میکنم با منطق این ذهن رو قانع کنم ولی من حتی به محض اینکه چشمم رو باز میکنم یا حتی توی خواب هام هم خودم رو مقایسه میکردم و هنوز هم هست بالطبع!!!!
پس قرار نیست یه روزه تغییر کنم ولی همین چند روزه نشونه های خوبی اومده و رفتار ادم ها باهام عوض شده
سلام به دوست عزیز سپاسگزارم از کامنتی که گذاشتی تحسینتون میکنم بابت رشد و پیشرفتتون
یه نکته ای که گفتین که با کار کردن روی احساس لیاقت دارین نکات مثبتتون رو میبینین من هم دیشب رفتم بادخانواده ام لب دریا من تو دوره سلامتی هستم چون که غذام فرق داره من خیلی وسوسه شدم غذای ناسالم بخورم و دفعه های قبلی اصلا جلو خودمو نمیگرفتم تقریبا اما دیشب یه تیکه خوردم ولی تو ذهنم این امد که ایراد نداره همین که تونستی روزهای قبل رعایت کنی خوبه همین که تونستی یه کم از قبل کمتر بخوری این خوبه خیلی خوب بود خیلی خوشحال شدم اصلا حالم بد نشد خداروشکر و من قبلا این طوری بودم هم نمیتونستم خودم رو کنترل کنم هم بعدش خودمو سرزنش میکردم یه جوری خودم رو زندانی میکردم جایی نرم تا وسوسه نشم الان با این فایل ها فهمیدم اگه همین طور ادامه بدم میتونم به راحتی ذهنم رو کنترل کنم و احساسم رو خوب کنم خدایاشکرت خیلی خوشحالم و تازه متوجه شدم خیلی به خودم دیگه سخت نمیگیرم و خیلی احساس ارامش و ریلکسی میکنم خدایاشکرت
سپاسگزارم از شما و استاد عزیز و خانم شایسته عزیز در پناه خدا شاد باشید دوستون دارم
به نام خداوند مهربان و عزیز
به نام یگانه معبود من معشوق من
سلامم به استاد عزیزم سلام به همه بچه های عزیز سلام به مریم عزیز
استاد تک تک سخن های تان به من بود میدانن یعنی هر چی به خودم نگاه میکنم میبینم عالی هستم
اندام
زیبایی
لیاقت
هوش
جرات
عملکرد
صدا
فن بیان
طرز صحبت کردن
نیت پاک
قلب مهربان و بزرگ ( که با هر کس مهربان هستم حتی حتی در ماشین در بیرون همه به من عاشقانه لبخند میزنند با همه مهربان هستم همه همرایم مهربان هست )
هر چی که بگویید در من بهترین هست هیچ وقت فکر نمیکردم حس لیاقت من اینگونه داغون باشد فکر میکردم نی من در این حصه خوب هستم ولی حالا با این فایل های شما میبینم که احساس لیاقت من بسیاررررر داغون شده یعنی تک تک اینا در من هست
امروز با خودم نشستم گفتم چی باور در من وجود دارد که این اتفاقات در زنده گی من تکرار میشود( من با مادرم و دو دانه خواهر هایم و فامیل مادرم یعنی زمین تا آسمان فرق دارم اونا غرق غیبت قضاوت حسرت هستن هر چی میخایم در جمع شان قرار نگیرم ولی بازم بیشتر گله های شان در مورد خودم میشنوم پاکیزه خانه ما نمیاید پاکیزه همرایی ما نمیشیند پاکیزه کار هایش خوش ما نمیاید ایرقم هست او رقم هست ) و هیچ تغییری نمیبینم واقعا عاجز ماندم
یا شما که در دوره احساس لیاقت در باره گفتگو های زهنی گفتین من گفتم در این باره خوب هستم ولی امشب که نشستم صدای زهنم را شنیدم دانه دانه آشغال سمت من پرتاب میکرد تمامش گپ های منفی
هیچی نمیشی
هیچ چیز درست نمیشه
تو خودت بازی میتی
با همین چیز ها دلت خوش کردی
خودت هم میدانی او آرزو هایت زیاد دور هست
………………
هر روز همین جا غرق میشی
و زیاد اوقات واقعا حالم بد میشود و مشینم عاجزانه با خودم گریان میکنم که چی کنم ؟؟
ولی من تغییر میتم این شرایط را
من منتظر ناجی نمیمانم تا با اسپ سفید بیاید و من را نجات بدهد
من خودم ناجی زنده گیم هستم
خودم را تغییر میتم خودم بهترین میشوم
تمام این ها فرصت های هست برای رشد و پیشرفت من
جهان با این اتفاقت میخواهد درون من را نشان بدهد که پاکیزه اینجا ایراد هست تغییر کن
جهان پشتیبان من هست
بازم تلاش میکنم با جان و دل تلاش میکنم واقعی تلاش میکنم
از امروز که 14 ماه میزان هست تا اول ماه حمل ( فروردین ) سال جدید ( 1403)
من روی دوره احساس لیاقت تمرکزی کار میکنم و تمرکزم را فقط فقط روی این دوره ( نوت برداری و هر روز تکرار فایل ها چندین بار در روز ) و زیبایی های سریال سفر به دور امریکا و درک آیت های قرآن میگذارم
در هر حالت در هر شرایط که بودم باید هر روز این سه کار انجام میدهم و عاشقانه روی خودم کار کنم ( تا امروز هم واقعا با تمام توانی که داشتم روی فایل های رایگان شما کار کردم از این به بعد بیشتر بیشتر کار میکنم )
پاکیزه از این به بعد ناشنوا میشود در برابر حرف های دیگران ( فامیلم ) چنان شد چنین شد
از این به بعد فقط فقط تمرکزم روی دوره و زیبایی های امریکا و قرآن میگذارم
من به این جهان آمدم تا تجربه کنم تا لذت ببریم نی غرق خاله بازی های دیگران باشم
آمدیم مستقل باشم
امدم ثروت را تجربه کنم
امدم دختر خود ساخته و موفق شوم
امدم بهترین حال را تجربه کنم
امدم بهترین سلامتی را داشته باشم
امدم بهترین رابطه را داشته باشم
امدم زیبایی های جهان بیبینم
من پاکیزه بارکزی با تمام وجودم تعهد میتم که عاشقانه روی این سه مورد تا تاریخ تعیین شده کار کنم در هر شرایطی
و بعدا بیایم زیر همین فایل و زیر همین کمنت خودم بنویسم دممممممم گرم به وعده و تعهد که داده بودم وفا کردم شرایط هم اینگونه به نفع من شد چون جهان به فرکانس های من پاسخ میدهد نی به اشک های من
در پناه الله مهربان باشید
عاشق تان هستم
بهنام خداوندی که هرلحظه هدایتمان میکند
بنام خداوندی عاشق من و تو است
بنام خداوندی که زندگیمان را غرق در زیبایی ساخته است
سلام به گل سرسبد من
سلام دوست من
سلام خاهر من
سلام عزیزه دلم
نمیدانی چقدر دلتنگ کمنت هایت شدم عزیزم
انشالله از دوره بینظیر احساس لیاقت نتایج بسیار زیاد و فراوانی بگیری
.
پاکیزه عزیزم قوی باش تو بینظیری تو شجاعی تو بنده برگزیده خداوندی
.
من وقتی خاهرم یا فامیلهایم میگویند چرا اینجوری شدی میگم
من از چیزی که هستم راضیَم
حوصله غیبت و غرغر ندارم
بیزحمت اگه خاستین راجب خوشیا حرف بزنین صدام کنید
اونام احتمالا در خفا مسخرم میکنن اما تو روم میخندن
تو رو نمیدونم ولی من خیلی دختر رکی هستم و براحتی میتونم یهو وسط غیبت و…. بگم(البته من غیبت نمیکنم فقط گاهی تو شرایطی میوفتم که اونا میکنن و من راه در رفتن ندارم) میایید یکم راجب خوبی ها حرف بزنیم؟
.
یا خاهرام میخان باهام درد و دل کنن باشوخی میگم
ادا حال بدا رو درنیار بینم و میخندیم و کلن بحث به شوخی میکشه
عزیزم ایناروگفتم تا یکم بهت ایده داده باشم با شوخی بحثهارو عوض کن
و جهان براحتی اونارو از زندگیت خارج میکنه
مثل من که 6ماهه به طور کل شاید 3_4بار فامیلامو دیدم و این واقعن عالیه
ادامه بده اگاهانه حرفای مثبت بزن
بخدا ذهن خیلی چموشه ولی میشه
من و تو که تو این مسیریم پس خداوند خیلی بیشتر هوامونو داره
انشالله در سال 1403 یک پاکیزه جدید قوی باعتماد به نفس هستی که از دوره احساس لیاقت خودش را به گونه ای ساخته ک میخاسته
در پناه خداوند وهاب و مهربان و هدایتگر باشی عزیزم
بنام خداوند بخشنده ی مهربان ”
سلام دارم خدمت جواهر و دختر بی نظیر ”
انسان زیبا”
انسان توحیدی ”
پاکیزه ی پاکیزه ”
کامنت شما رو خوندم ”
و عجب زیبا و جذاب بود منم بیشتر مواقع با خودم حرف میزنم ”
ما آمده ایم تا انسان دیگر شویم . به خودت افتخار کن ما در این جمع ملکوتی آماده ایم ” تا دنیا و آخرت خود رو زیبا کنیم ”
امروز که تعهد دادی روز تولد واقعی توست ” ما آمده ایم دوباره متولد بشویم ” از نو ”
متولد و متحول ”
ما به هر چی که بیندیشیم خلقش میکنیم ”
و این قدرت یک انسان است ”
خودت رو و خدایت رو باور کن ”
همه چیز در دنیای تو به گونه ی دیگر میشود ”
الله اکبر ”
از آن روز که یک انسان بلند شود ”
کار خانه ی تولید فکر انسان چه نمی کند ؟
فکر تو در دنیای بیرون می شود ” پول تو جیبی
اندیشه ی تو ماشین تو ”
اندیشه ی تو آرامش تو ”
اندیشه ی تو سلامتی تو ”
به چه فکر میکنی ”
در دنیای بیرون اتفاق می افتد ”
بناهای بزرگ و میدان های بزرگ ”
و آسمان خراش های بزرگ ”
زمانی در اندیشه یک انسان بوده است ”
در اندیشه اش ”
.
.
آری من می خواهم”
چرا ها ” زندگی تو رو نمی سازن ”
چرا اینطوری شد ”
چرا اینطوری نشد ”
چگونه ها ”
زندگی تو رو میسازند ”
چگونه می توانم ”
چگونه و چگونه ”
از خودت سوال بپرس”
روی خودت کار کن و تمرکز کن…
به روی هر چی تمرکز کنه انسان ”
الله اکبر ”
آتش به پا میکنه ”
ما آمده آیم ”
انسان زیبای دیگر شویم ”
موفق باشی ”
به هر آنچه می خواهی ”
میرسی ”
وجودت پراز عشق ”
ای انسان زیبا “
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام
خداروشاکرم که باز هم فرصت دیدن فایل جدید و برخورداری از این همزمانی به من داده شده.
استاد، من دقیقا دیشب قبل خواب دوباره تصمیم گرفتم که فردا تا جایی که میتونم کانون توجهم رو کنترل کنم و چشم زیبابینم رو باز کنم و در هر چیز فقط خیر و زیبایی ببینم. در هر چیز. نه اینکه با اصرار بخوام فقط اتفاقات خوب بیفته و خودمو ایزوله کنم و از هرچی اتفاق و ادم بَده فرار کنم، نه. که اینجوری اونارو بیشتر و بیشتر جذب میکنم. تصمیم گرفتم آزاد و رها روی جریان زندگی دراز بکشم و فقط مسئولیت بخشی که مربوط به منه رو به عهده بگیرم؛ توجه به زیبایی ها در هر پیشامدی.
میدونید، این خودش یه رمز بود برای من. که اصرار نکنی که از هرچیز بد فرار کنی، بلکه هنر اینه که حتی در میون اتفاقات نادلخواه هم، آرام و خوشبین باشی و درون هرچیز، زیبایی ببینی.
خلاصه با یاری خدا، صبح که بیدار شدم هم، این تصمیمم بهم یادآوری شد و تصمیم گرفتم امروز تا حد ممکن اجراش کنم و مدام به خودم یادآوریش کنم تا فراموش نکنم و به رویه ی قبل برنگردم.
خداروشکر تا الان که ساعت 2 ظهر هست همه چیز عالیه و من حالم بسیار خوبه و به صورت خیلی سورپرایزی هم یهویی یه پیشنهاد کار در چین دریافت کردم! شرکتی ایرانی که خودش همه ی کارهای ویزای کارمنداشو میکنه و اونا رو به راحتی میفرسته اونور و بهشون محل اقامت هم میده :) خدایی برای منی که تخصصم زبان چینی هست دیگه چی بهتر از این؟ :)
دقیقا دوست داشتم همیشه به صورت کاری و به راحتی مهاجرت کنم نه تحصیلی.
البته که ترجیح اول من همیشه آمریکا هست اما همینم خوبه، افتخار میدم بهشون =)))))))
فارغ ازینکه این قرارداد به سرانجام برسه یا خیر، خود این پیشنهاد برای من بسیار خوشحال کننده و امیدوارکننده بود. که ببین نوشین، گاهی به چه راحتی میشه به خواسته ها رسید. من الان ساکن تهران نیستم و به این شرکت برای کار در تهران پیام داده بودم و حالا اونا بعد چندوقت برای کار در چین به من پیام دادند! من تهران رو میخواستم و خدا تهران رو جور نکرد اما به جاش چین رو بهم پیشنهاد کرد!
واقعا چقدر همه چیز میتونه به راحتی بشه و فکر میکنم تنها دلیل نشدنش همین باور نداشتن ما به راحت شدن باشه!
یه سری آرزوهامون توی ذهنمون خیلییی ازمون دوره و به همین دلیل باور به راحتی و آسانی خیلی میتونه مارو جلو بندازه.
اگر من توی ذهنم فاصله ی زیادی با آرزوهام تعیین نکنم، اگر برام خیلی دور و باورنکردنی نباشند، خب خیلی راحت محقق میشن..
خداروشکر من باورم به شدن ها و آسان شدن ها روز به روز داره قوی تر میشه.
که اشکالی نداره اگر تا الان همه چیز خلافش بوده، به محض اینکه آسانی رو باور کنی، خیلی آسان اون چیزهایی که میخوای برات محقق میشن، بدون توجه به اینکه بارها و بارها خلافش برات اتفاق افتاده.
واقعا انقدر دارم معجزه میبینم، انقدر دارم شدن میبینم، که داره برای خودمم کم کم باورپذیر میشه. که یکهویی یک روز، میتونه ورق برگرده و اون پیشامدهای نادلخواه تکراری برای همیشه متوقف شه.
استاد، چقدر تو تمام فایل هاتون روی کانون توجه تاکید میکنید و هرکی فکر میکنه کنترل کانون توجه و باور ساختن و به طور کلی این مسیر، آسونه واقعا هیچ چی از این پروسه نمیدونه. کنترل کانون توجه وااقعا یکی از سخت ترین کارهای دنیاست و به خصوص اوایلش تلاش و هوشیاری خیلی خیلی زیادی میخواد.
قانون جذب و فرکانس و ارتعاش، اصلا موضوع ساده و راحتی نیست که یه عده مسخره میکنند و میگن اره حتما به همین راحتی همه چی اوکی میشه!
اصلا راحت نیست، ما داریم اینجا زحمت میکشیم :))))
برای من قسمت سخت کنترل کانون توجهم، فراموش کردنمه. یعنی مدام ذهنم به صورت دیفالت و از روی عادت میخواد برگرده به همون روال قبلش. باید هی بهش یاداوری کنم و هی آگاهانه تلاش کنم که خوب ببینم و خوب برداشت کنم و خوب فکر کنم و خوب احساس کنم..
خلاصه که از هر سمتی میریم دوباره به همین اصل کانون توجه میرسیم :)
واقعا هم اگه از پسش بربیایم خیلیییی لذت بخشه.. واقعا دنیا رو به این حس خوب و آرامشی که با کنترل کانون توجهم میگیرم، نمیدم. انقدر زندگی لذت بخش و خوشایند میشه که حد نداره.
استاد، این صحبت 19 نمره گرفتی و یکی نگرفتی چقدر جالب بود!
من خودم تا حالا اینجوری بهش نگاه نکرده بودم! 19 تا نمره گرفتی و فقط 1 نمره نگرفتی و توجهت بعد همش رو همون یکی بود؟! واقعا ها.. همیشه فقط 20 تو چشممون بولد بود و اصلا 19 تا به چشممون نمیومد.. یا اصلا 18 تا 17 تا.
جالبه واقعا..
امیدوارم که خدا هممون رو کمک کنه که بیشتر و بیشتر روی نیمه ی پر لیوان هامون و شدن های زندگیمون تمرکز کنیم :)
سلام عزیزم چقدر به نکته های مفید و ارزشمندی اشاره کردی اینکه در دل همون نازیبایی ها توجه کنی به زیبایی ها
اینکه از مدار اسانی صحبت کردی
اینکه انقدر قشنگ بهترش برات جور شد که بهت تبریک میگم بیشتر بخاطر رها بودنت
واقعا تحسینت میکنم عزیزم سپاسگزارم که نوشتی
اصلا نوشین عزیزم اینطور بگم انگار دقیقا برای من نوشته بودی پس بی نهایت سپاسگزارتم.
بنام خدای مهربان ….
سلام ب همه دوستان عزیز …
خداوند رو سپاسگزارم بمن فرصت داد تا راجع ب موضوع احساس لیاقت مندی صحبت کنم …
قبل از هرچیز یه تشکر ویژه از استاد عزیز کنم که همیشه دست روی موضوعاتی میذاره که برای موفقیت حیاتی اند…
تصویر ذهنی ما یکی از قویترین نیروهای درون ماست که منشا احساس لیاقت مندی و ارزشمندی ما از انجاست..
همانطور که میدونیم توجه ما بهر سمتی بره انرژیمون بهمون سمت میره اگر فردی همیشه تمام توجه خودش رو بر روی ناتواناییهای خودش میذاره یعنی از درون احساس لیاقت مندی نمیکنه و نتیجه میشه احساس بد و احساس بد مساویست با اتفاقات بد …( حتی احساس خوب و بد ما نیز ب احساس لیاقت مندی و ارزشمندی درون ما گره خورده )
نتایج زندگی ما بواسطه کانون توجه و تمرکز خود ما رقم میخوره ….محکوم ب شانس بد وجود خارجی نداره …نقطه شروع هر موفقیت از وجود احساس لیاقت مندی و ارزشمندی درون ماست که ناشی از تصور ذهنی ماست …ما میتونیم از تصوراتی که در ذهنمون داریم استفاده های عملی کنیم و انرا ب واقعیت تبدیل کنیم
ما چه زمانی میتونیم چیزی رو باور کنیم …؟ زمانیکه از درون احساس لیاقت مندی کنیم زمانیکه از درون احساس ارزشمندی کنیم
حالا سوال اینه ما چه زمانی میتونیم احساس لیاقت مندی کنیم ؟ ما با احساس لیاقت مندی و ارزشمندی افریده شدیم متاسفانه انرا نابود کردند..باورهای ما حاصل همان احساس لیاقت مندی و ارزشمندی ماست که با ان پا ب این دنیای مادی گذاشتیم
جهان با کسی پارتی بازی نمیکنه و با کسی هم خصومتی نداره انچه تو با توجه و احساست ب جهان ارسال میکنی همون رو تبدیل ب نتایج زندگیت میکنه اگه میبینی فردی با نصف تواناییهای تو یا حتی کمتر نتایج بهتری از تو گرفته ب این معناست که برای خودش احساس ارزشمندی میکنه یا احساس لیاقت مندی و ارزشمندی خودش رو که با ان ب این دنیا امده حفظ کرده همه ما با تواناییهای ذهنی برتر نسبت ب مخلوقات دیگه پا ب این دنیا گذاشتیم ..
اما ادمای ترسو و ضعیف از ترس مسخره شدن و مسائل دیگه ای انرا پنهان کردن…
اگه بخوام ( بطور کلی و در بسته ) از خودم مثال بزنم در گذشته انقدر بی اعتماد ب نفس بودم و انقدر از عدم احساس لیاقت مندی رنج میبردم که همیشه برای دیگران کلی هزینه میکردم تا عده ای همیشه دوروبر من باشن و از من تعریف کنن …تا بمن احساس لیاقت مندی بدند …تا منو تایید کنن و من اقدام ب کاری کنم
بعد از اینکه در مسیر خودشناسی قرار گرفتم فهمیدم چه مسیر اشتباهی رو میرفتم و چقدر زندگی مو نابود کردم
همون ادمهایی که براشون هزینه میکردم پشت سر من چه حرف و حدیثهایی که نمیزدن….
تمام انچه که ما در زندگی مان تجربه میکنیم بواسطه تصویریه که از کودکی درون ما شکل گرفته چه اگاهانه چه نااگاهانه
هر فردی با توجه ب تصویری که از خودش داره عمل میکنه بنابراین اگر هم بخواد و هر قدر هم که اگاهانه سعی کنه عملا نمیتونه کار دیگه ای بکنه …
کسی که از درون عدم احساس لیاقت مندی میکنه کسی که عدم احساس ارزشمندی میکنه حتی اگه بخت هم با اویار باشه راهی برای شکست پیدا میکنه …
تصویر ذهنی ما پایه و بنیادیه که تمامی شخصیت و رفتار و حتی کیفیت کارهای ما بر اساس ان شکل میگیره تمامی تجربه های ما تصاویر ذهنی مارو تایید و تقویت میکنه و بدین صورت دور بسته ای چه خوب چه بد اغاز میشه
کشف تصویر ذهنی یکی از مهمترین کشف روانشناسی در قرن حاضره ..هریک از ما دانسته یا ندانسته پیش طرح یا تصویری از ذهن خودمون رو یدک میکشیم البته ممکنه از ان اطلاع زیادی نداشته باشیم اما این تصویر ذهنیه و با تمام جزئیاتش وجود داره
تصویر ذهنی همان تصوریه که از خودمون داریم و بر اساس باورهایی که از خویش داریم ساخته شده اما بی انکه بدانیم اغلب این باورها در اثر تجربه های گذشته …موفقیت ها و شکست هایی که داشته ایم …حقارت ها …پیروزی ها …و رفتاری که سایرین ب خصوص در دوران کودکی با ما کرده اند شکل گرفته از مجموعه این تجربه هاست که در ذهن خود یک خویش ( یا یک تصوری از خویش ) میسازیم ….
وقتی باوری که از خویش داریم وارد این تصویر میشه حداقل برای خود ما هم شده حالت حقیقت پیدا میکنه و در درستی اش تردید نمیکنیم و انرا حقیقی میپنداریم و با توجه ب ان قدم بر میداریم
تمام اعمال …احساسات …رفتار …و حتی تواناییهای مان بر اساس این تصویر ذهنی شکل میگیره
اما ما اینجا بدنبال مقصر حادثه نمیگردیم ما اینجا امده ایم تا رشد کنیم تا تغییر کنیم تصویر ذهنی ما قابل تغییره…تجربه نشان داده برای تغییر تصویر ذهنی و شروع یک زندگی جدید هیچ وقت دیر نیست هیچ ربطی هم ب سن و سال نداره ما میتونیم در هر لحظه ای که بخوایم تغییر کنیم این توانایی درون ما قرار داده شده …
ما میتوانیم از قدرت تخیل مان برای تغییر این تصویر ذهنی کمک بگیریم…قوه تخیل ما بیش از انچه متوجه باشیم در زندگی ما نقش بزرگی بازی میکنه نمونه ان بیمارانی که تصویر ذهنی یک فرد شفا یافته رو درون خویش شکل دادند شفا گرفتن
بقول هنری فورد : چه فکر کنیم میتوانیم و چه فکر کنیم نمیتوانیم در هردو مورد درست گفته ایم
تصویر ذهنی امروز ما بر اساس تصاویر ذهنی که در گذشته از خود داشته ایم شکل گرفته در واقع حاصل تفسیر و ارزیابی ای ست که با توجه ب تجربه ی خودمون ایجاد کرده ایم حالا باید از همان روشی که در گذشته استفاده کردیم و تصویر ذهنی نامناسبی ساختیم برای ایجاد یک تصویر ذهنی خوب مقتدر و شایسته استفاده کنیم در حقیقت وقتی ما درون ذهن مان تخیل میکنیم در حال افریدن یک تجربه عملی هستیم که بزودی انرا در جهان بیرونی لمس خواهیم کرد
باید برای اینکار یک جای خلوت و مناسبی پیدا کنیم و هر روز شخصیتی که دوست داریم رو در خیال خود مون مجسم کنیم باید خودمان راانطور که میخواهیم تجسم کنیم ( البته استاد تمرینات انرا ب زیبایی در دوره ای که اماده میکنن توضیح خواهندداد )
همه چی بر میگرده ب تمرینی که انجام میدیم چه ذهنی چه عملی …برای پیروزی و موفقیت باید از درون احساس لیاقت مندی و ارزشمندی کرد و این ب ان معنا نیست که برای دوستانمان ارزش قائل نیستیم …یادمان باشد موفقیت همیشه نصیب کسانی میشود که جرات میکنن از درون برای خود احساس لیاقت مندی و ارزشمندی میکنن
همه چی ب ذهن خود ما بر میگرده …
در ذهنت چی میگذره ….؟
با تشکر از استاد عزیز که همیشه تمام مطالبش یکی از دیگری بهتر و عالی تره
ممنون …
خداروشکر میکنم که منو با این سایت عالی آشنا کرد که بتونم ترمزهامو شناسایی کنم
همین امروز نتایج قبولی دانشگاه اومد وفکر میکردم چرا من نباید به دانشگاه دولتیی ک میخواستم برم درحالی ک من همون رشته رو در دانشگاه آزاد قبول شدم بجای شکرگزاری کل تفکرم روی اینه ک وقتی راه بهتری مثل قبولی روزانه هست چرا من باید از راه آزاد برم و هزینه بیشتری کنم و میدونم این بخاطر عدم لیاقت هست و به اندازه کافی هم نخوندم چون خودمو لایق بهترین راه برای عبور نمیدونستم خوشحالم ک فهمیدم بخاطر عدم لیاقت بوده اما حالا نمیدونم راه حل این کار چیه
چطور ب لیاقت برسم و چطور این عدم رو جبران کنم
با سپاس
سلام دوست عزیز
موردهای زیادی هست که بتونی به ذهنت بگی و آروم تر بشی.
من از خودم مثال میزنم که بهتر باشه.
من هم یک زمانی مثل شما بودم و تمام هم م غمم قبولی دانشگاه دولتی بود و خب اتفاق افتاد…
بعدش نیمه دولتی
بعدش هم آزاد
در تمامی مراحل خودمو عذاب دادم واسه قبولی انکار که خوشبختی یعنی دانشگاه…
اما سالها که گذشت و من بیوگرافی آدمای موفق دنیا رو هی مطالعه کردم یک چیز مشترک اکثریتشون داشتن….
خیلی هاشون وارد یک مقطع تحصیلی میشن اما به دلایل متعددی دیگه ادامه نمیدن ، دلایلی مثل:
نداشتن هزینه ادامه تحصیل
علاقه نداشته به اون مسیر
و….
وقتی اینا رو دیدم وهمم زد….
چرا؟؟؟
چون من هم در دورانی از زندگی به دلایل مسئله مالی نتونستم اونجوری که میخواستم ادامه بدم، اما بشدددددت حالم بد بود
افسرده و ناراحت
روزها و ماه ها غمگین بودم
دچار بیماری جسمی و فکری شدم….
اما اون افراد موفق دنیا دقیقا بر خلاف من عمل کرده بودن…
و یجوری دیگه ادامه داده بودن و موفقیت رو در گروی دانشگاه ندیده بودن و هر کدومشون به یک طریقی ادامه دادن ….مثلا:
یکی رفته سراغ کار دیگه ای
یکی کلا حوزه رو تغییر داده
بعد با خودم فکر کردم که ماها خیلییی برامون تحصیل رو بلد کردن که فقط موفقیت و خوشبختی ما به تحصیل گره خورده ….
به همین دلیل بود که واکنش من با اون الگوهایی موفق کاملا متفاوت بود…
اینو منی میگم که تا کارشناسی ارشد برق پیش رفتم و پایان نامه ( که ازش غوووولی ساخته بودن) رو خودم انجام دادم ….
اماااا دقیقه 90 از بازی خارج شدم
و انصراف دادم
چون مسیر, مسیر من نبود
بهتون پیشنهاد میکنم این الگوها رو ببینید خیلی بهتون کمک میکنه
در پناه الله
سلام و درود خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته ی عزیزم
بی نهایت سپاسگزار خداوندم که شما رو مثل فرشته وارد زندگی من کرد
واقعا احساس لیاقت بیس و پایه ی رسیدن به تمام خواسته هاست
و من اگر بخوام به خودم نمره بدم زیر صفر میدم
البته تا یه مدت قبل الان خیلی بهتر شدم
تمام ورودی های من احساس بی لیاقتی رو در من تقویت کرده
و ترمز خیلی قویی هست در من این احساس بی لیاقتی
ولی ایمان دارم میتونم اصلاحش کنم میتونم یاد بگیرم خودمو لایق تمام خواسته هام بدونم
وقتی تمرکز میکنم روی این احساسم مدام به خودم میگم
فرزانه تو خیلی توانمندی تو خیلی قوی هستی زندگیتو خودت داری میسازی خودت داری پول میسازی خودت نیازای خودتو داری براورده میکنی با عشق داری تو شغل مورد علاقت فعالیت میکنی وقتی به خودت به خدای خودت میگی من دلم میخواد واسه خودم 206 البالویی بخرم بعد تو طول روز خدا و جهانش برات کلی 206 البالویی میزاره جلوت ینی چی؟
ینی اره که لیاقتشو داری شک نکن
وقتی خودتو لایق یه رابطه عاشقانه میدونی و میبینی رفتار پارتنرت کمی بهتر از قبل میشه باهات ینی چی؟
ینی اره فرزانه تو لیاقتش و داری که طعم یه رابطه ی عاشقانه رو با کسی که دوستش داری بچشی
وقتی تو شغلت موقعیت پولسازا همینجوری داره بیشتر و بیشتر میشه که اصن گیج میشی کدومو انتخاب کنی ینی اره فرزانه تو لیاقتته که درامد دلخواهتو داشته باشی
چه دنیای قشنگی میشه دنیام وقتی به معنای واقعی خودمو لایق خواسته هام بدونم
چه شیرینه دستیابی به خواسته هات
همین روزا میام و مینویسم که شد انچه که میخواستم
عاشقتونم
«به نام خداوند یکتا»
سلاام من به استاد عزیزم
استاد چقدددررر در زمان درستش دیدم این فایلو جز به جز این حرفارو تو رفتار چند دقیقه قبلم دیدم
پس از کلی انتظار برای نتایج دانشگا توکل کردن، لابهلاش ترسایی که ذهنمو اشفته میکرد ، تمرکزی ک روی سایت داشتم
بلاخره امروز صبح نتایج اومد من از خدا خاسته بودم ی جا باشه ک بتونم با ارامش روی خودم کار کنم استقلال داشته باشم
گفتم خدا من ازت ارامش و ازادی میخام حتی اگه دانشگاهمم همینجا شد من ارامش و استقلال پیدا کنم این از نظر ذهن من شاید ناممکن باشه ولی میدونم من اگه ایمان داشته باشم از جایی فکرشو نمیکنم منو به خواستم میرسونی و این اخرا دیگ بیخیال بودم کجا میشه
دانشگاهم همون رشته مورد علاقم همون شهری ک خواسته بودم و کتابامو الان نگاه کنم همش وقتی ناامید میشدم مینوشتم ک هدفم پزشکی کرمانه بعدش ی جمله امیدوار کننده برا خودم مینوشتم میگفتم خدا باهاته
الان دقیقا همونه ولی بقول شما ذهنم رفت پی اینکه خب اره همون شد ولی چ فایده باید تعهد بدی که چندسال برا شهرای محروم و این مملکت بی درو پیکر کار کنی بعد اصلا ممکنه پدر و مادرت بیان پیشت و ازادیتو بگیرن
دقیقا همین حرفا باعث شد این خوشی و شور و شوق من توی نیم ساعت فروکش کنه و وجودمو باز ترسا بگیره
ینی بقول شما ممکنه این حرفارو بارها برا خودت تکرار کنی و درک کنی که اغا جان همچی فرکانس همچی به کانون توجه و کنترل ذهن من برمیگرده و ن هیییچ چیز دیگه ای
ولی تو ی لحظه بجای اینکه من خوشحال باشم از ی سالی که جرئتمو نشون دادم نشستم پشت کنکور و اینقدددر با رتبه سال قبلت تفاوت زمین تا اسمون داره این نشونه تلاش من و استمرار و ایمانی که به کمک اموزه های شما داشتم داره که حتی من اومدم با ذهنم حتی صندلی که نشستم سر جلسه انتخاب کردم اینا واقعا افتخار نداره چسبیدی به ی نکته منفی؟! قشنگ انگار بدیهی شده بود برام تو همین نیم ساعت
انشالا بتونم خیلی زود این دوره فوق العاده بخرم
چون اون حرفایی که جلسه قبلش زدین گفتین بعضیا میزان ارزشمندی خودشون به این وابسته میدونن که مردم چقدر ارزشمندش میدونن دقیقا اینو من توی اکثر مواقع زندگیم یا شاید کلش دیدم که مواقعی بوده اگه یکی از ی چیز کوچولو من انتقاد میکرد من تا اخر مراسم خودمو سرزنش میکردم و خودمو بی ارزش میدونستم در صورتی که اون موضوع اصلااا اهمیتی نداشته ها
اینو به عنوان ی قدم از طرف خدای مهربونم میدونم تا بتونم به استقلال برسم و شخصیتمو بهبود بدم
الان حس میکنم شدید به این دوره نیاز دارم ولی ایشالا بتونم مدارمو ارتقا بدم تا بتونم دوره خریداری کنم
همون خدایی که منو هدایت کرد به دوره فوق العاده دوازده قدم و پولشو جور میکنه برام همون خدا هم در زمان مناسب این دوره برام تهیه میکنه
الهی که در پناه قدرت واحد همیشه شادو سلامت و سعادتمند باشید
به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این آگاهی های توحیدی
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم که جهان جای بهتری برای زیستن باشه
استاد عباسمنش عزیزم ،تا قبل از آشنایی با شما من واقعا استعداد ها و دستاورد هامو باارزش نمیدونستم ، اصلا باورم نمیشد که حرفایی که من برای گفتن دارم برای کسی جالب باشه
اما بعد از آشنایی با شما ،تصمیم گرفتم که پا رو بزرگترین ترس زندگیم بذارم و شروع کنم به سخنرانی کردن برای دیگران
اول از باشگاه هاشروع کردم و خیلی زود سر از شهر داری هارو دانشگاه ها درآوردم و هرروز بیشتر باور کردم که من ارزشمندم و حرفایی که میزنم برای دیگران باارزشه و برای گوش کردنش وقت و انرژی و پول پرداخت میکنن
من این دوره رو تهیه کردم و با عشق منتظر شنیدن دونه به دونه ی کلام باارزشتون تو این دوره هستم
تا هرروز دراین زمینه بهتر و بهتر شم و ازاین فرصت کوتاه زیستن نهایت بهره رو ببرم
دوستتون دارم و عشق برای همه ی خانواده بزرگِ عباسمنشیم.
سلام خدمت شما استاد نازنین و خانم شایسته گرامی
سلام خدمت دوستان گلم
خلی خوشحال و خوشبخت هستم که در این جمعی صمیمی و لذت بخش هستم و هر روز با آگاهی های فوق العاده عالی دارم مسیر زندگیم را قشنگ تر و هموار تر می سازم
فایل خلی عالی و پر از درس و آگاهی را شیندم و در جریان گوش دادن به صحبت های شما استاد عزیزم به خودم و توانای های خودم فکر می کردم
اینکه من دقیقا در خلی بخش ها خودم را لایق دست یافتن چیزی نمیدانم مثلاً در مورد ثروت یا داشتن یک شغل ایده آل یا داشتن یک خونه لوکس و دلیلی اش را هم دقیق نمیدانم و این را هم یاد آوری کنم تا هنوز روی خودم زیاد کار نکرده ام که حالا بیایم خود را با سایر عزیزان که زمان های زیادی را در سایت عضو هستند و دوره هارا تهیه کرده و تغیرات قابل توجه را بدست آورده است مقایسه کنم
اول که عضو سایت شده بودم وقتی نظرات و با نتایج دوستان را مطالعه می کردم با خودم می گفتم که منم می خواهم یکی از دوره های استاد را تهیه کرده و تغیرات مثبتی در زندگیم ایجاد کنم.
چون دیدگاه من این بود که وقتی دوره دوازده قدم را تهیه کردی این خود به خود همه چیز را وارد زندگیت می کند که این تفکرم اشتباه بود و باید روی خودم کار کنم و وقت بگذارم و این روی خودت کار کردن را استاد در بخش های زیاد توضیح داده است
و حالا هم به نتایج دوستانم حسادت ندارم بلکه وقتی نتایج شأن را مطالعه می کنم تازه برای شأن دعایی خیر می کنم و از این کار لذت می برم
در مورد فراموش کردن توانایی ها و برجسته ساختن ناتوانی ها خدمت تان عرض کنم که منم این چنین عادت را در گذشته ها داشتم و یکسری آگاهی از شما داشتم که گفته بودید توانای تان را لیست کرده و آنها را تکرار کنید با خودتان و من این توانای های خودم را یاد داشت کرده بودم و بعضی موقع ها که به چشمم می خورد نگاه می کردم و بشتر موقع فراموش می کردم این کار را و وقتی دو باره مراجعه می کردم کمی حس خود باوری ام بهتر می کرد
اما تا هنوز این رفتار در من دیده می شود
من کارم در آشپزخانه است که ساحه کاری ما بشتر است یعنی تعداد همکاران ما زیادتر هستند و ما داریم برای تالار که مراسم داشته باشد غذا آماده می کنیم و در ایام هفته غذا های بیرون بر داریم
و این را گفتم که بتوانم منظورم را بهتر برسانم
من بشتر از یک سال است که در بخش تهیه غذا فعالیت می کنم و حالا به عنوان کمک آشپز شناخته می شوم و یکسری کار های که من آموخته ام
جوجه را خوبتر و عالی تر سیخ می زنم ، حالا چی جوجه رون باشد یا جوجه سینه و چون این سیخ زدن جوجه در رستوران ها متفاوت است و اینجا که من هستم یکسری قوانین خود را دارد
در برنج دم کردن شکر خدا کارم بهتر است چون در این بخش هم با اشپری که توانای بسیار خوبی در برنج دم کردن دارد فعالیت می کنم و روزانه ساعت چهار صبح ما شروع بکار می کنیم و ما با احساس خوب هر روز شروع بکار کرده و توانی خوبی دارم که این آشپز از کار من خلی راضی است و هر کاری را که درست انجام می دهم مرا تحسین می کند و خلی دوست دارد من همیشه باهاش کار کنم
چون دوست ندارد که هر لحظه بگوید فلان کار بکن و فلان ومن خودم شکر خدا کار ها ا می دانم و انجام می دهم
.
سیب زمینی سرخ کردن عالی هستم ، چی سیب زمینی با روغن سرخ شود و چی اینکه سیب زمینی را در فر سرخ کنیم و هرکدام اینها یکسری شرایط های خود را دارد و کسیکه در این بخش ها کار کرده باشد بهتر درک می کند
و یکسری توانمندی های دیگری هم دارم که خودم این نکته ها را در دفترچه ام یاد داشت دارم
ا
حالا این نکته ها نوشتم بدلیل اینکه من کباب کوبیده سیخ زدن را بلد نیستم و این را هم می دانم که چون در این بخش من کمتر تمرین کردم و همین مسأله که این را یاد نگرفتم و در بخش های دیگر من خودم عملا وارد می شوم شروع کرده و انجام می دهم.
چند روز قبل همکارانم داشتند کباب کوبیده سیخ می زدند و یکنوع حس در من بیدار شد که بیبن تو این توانمندی نداری و این مدت در آشپزخانه کار می کنی و این را بلد نشدی و داشت هی هر لحظه مرا بشتر نا امید می ساخت و من نتوانستم آگاهانه برای ذهنم نشان دهم درست است که من این کار را بلد نیستم اما در جوابش من چند بخش مهم دیگر را خوب بلدم وقتی کارم را درست انجام می دهم خودم لذت می برم و آشپز ها از انجام درست کار من لذت می برند و حتی مرا تحسین می کند
به نظر من در هر کاری نیروی که حواسش به کارش جمع باشد مهم است اما در کار آشپزخانه بشتر مهم است و دلیلی اینکه همکارانم از کار من راضی هستند هم همین است که من کارم با عشق انجام می دهم و تلاش می کنم که نتیجه کارم مناسب باشد
وقتی کاری به تو سپرده می شود و تو درست انجام می دهی و بعداً اعتماد به نفس مان بشتر می شود و احساس قشنگی داری و من به لطف خداوند این چنین احساس ها را بشتر تجربه می کنم
بله استاد عزیزم خلی مثال های زیاد است که وقتی شما دارید قانون را توضیح می دهید تازه به ذهن ما می آید که من چگونه هستم.
من حالا دارم روی دوازده قدم کار می کنم و قدم پنجم هستم و بشتر تمرکز من روی این بخش است در حالیکه در سایت هر روز سر می زنم و چیزها می آموزم و تصمیم دارم که بعد از ختم دوازده قدم وارد این مرحله شوم و بعضی موقع ذهنم می گوید که این دوره را هم تهیه کنم چون می گوید تو دنبال رشد سریع هستی و لی من می خواهم که قانون تکامل را طی کرده و فندانسیون را محکمتر سازم
یک حرف از شما شیندم بودم که هنر در جمع کردن کتاب نیست هنر در استفاده کردن است
و من هم می خواهم که از این دوره های که تهیه کرده ام استفاده ها بکنم بعد به دوره های بعدی وارد شوم
استاد عزیزم خلی ممنونم که با این آگاهی ها هر روز دارید زندگی ماها را بهتر می سازید
خداوند به شما عزت و سربلندی عنایت کند