اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید محمودی» در این صفحه: 1
  1. -
    مجید محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3397 روز

    سال نود و نه بود فکر میکنم که ما توی یکی از محله های پایین تبریز زندگی میکردیم. من به خانومم میگفتم طبق قانون تکامل ما اول میریم یه محله خیلی خوب و بعد مهاجرتم میکنیم. البته ما اصلا برنامه مهاجرت نداشتیم. اتفاق ناخوشایندی که افتاد این بود که صابخونمون در بدترین شرایط مالی مون که کسب و کارمون تعطیل شده بود اومد گفت خونه رو تا اخر ماه خالی کنید که پسرم قراره بعد از عید فطر عروسی کنه و بیاد اینجا. ما هم دلمون خوش بود که چندساله اینجا با قیمت پایین نشستیم و اگه نیاز به جابجایی بشه کلی هزینه و پول پیش و دردسر پیش میاد. اما بمحض این اتفاق به خانومم گفتم درسته بنظرِ ما بدترین اتفاق در بدترین زمان داره میوفته اما طبق قانون این پاسخی به درخواست خودمونه که میخواستیم توو بهترین محله شهر زندگی کنیم. با همین نگرش ما اصلا نرفتیم محله هایی که به بودجمون میخورد رو ببینیم. مستقیم رفتیم همونجایی که فکر میکردیم خدا برامون برنامه ریخته. یه خونه پیدا کردیم که چون صابخونه امریکا بود پول پیش نخواست و ما به هم لبخند زدیم و دیدیم این بهترین بدترین اتفاقی بود که میتونست بیوفته. شیش ماه بعد هم همونطور که پیش بینی کرده بودم از اون محله مهاجرت کردیم آنتالیا و هفته پیش هم یه پذیرش تحصیلی از انگلستان گرفتم که ماجراجویی هامون ادامه داره …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: