اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شیدا جمشیدی» در این صفحه: 1
  1. -
    شیدا جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3289 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان و دوستان عزیز

    اول از همه بگم چقدر دلم برای پرادایس تنگ شده بود با اینکه سریال زندگی در بهشت رو هر شب چند قسمتش رو میبینم ولی باز دوست داشتم فایل جدیدی از پرادایس ببینم، از مریم عزیزم سپاسگزارم که نان‌استاپ بدون خستگی 38 دقیقه تمام برامون از استاد جان و دور دریاچه فیلم گرفتند هم از فضای پرادایس لذت بردیم و هم از صحبت‌های بی‌نظیر استاد.

    در خصوص فضاپیما بگم من همیشه از فضا و کیهان و کهکشان به وجد میام وقتی اولین بار مستند «سفر به کره ماه» رو نگاه میکردم مستند از صحنه‌های واقعی تولید شده از زمان تنظیم فضاپیما و سوار شدن ارمستراگ و دو تا از همکارانش مستند شروع میشه تا جایی که اومدن رسیدن زمین، وقتی این سه نفر سوار شدن و شمارش شروع شد تا فضاپیما پرتاب بشه، بشدت مثل استاد منم قلبم تند تند میزد و هیجان داشتم انگاری این اتفاقات الان داره میفته، الان هم وقتی قسمتی از ویدیو استارشیپ رو گذاشتید باز همون هیجانات و حس و حال رو تجربه کردم، بشر تا کجا میتونم پیش بره واقعا!!

    استاد جان چقدر زیبا و قشنگ در خصوص زاویه دید به مسائل و مشکلات و اتفاقات به ظاهر بد صحبت کردید، واقعا همینه بهشت انسان ها در ذهنشون ساخته میشه انسان هایی که بتونن به اتفاقات با دید مثبت نگاه کنن، چقدر انسان های قوی هستند چقدر انرژی مثبت و خالص دارند اصلا آدم دوست داشته ساعت‌ها و روزها بشینه و باهاشون صحبت کنه و از پنجره نگاه اون‌ها به دنیا نگاه کنه.

    من تجربه‌‌ای که در این زمینه دارم، شاید به ظاهر خیلی کوچیکه و غیرمهم باشه، ولی آنقدر واضح همین موضوع «اتفاقات مشابه اما نتایج متفاوت» و «تسلیم شدن در برابر خداوند» رو برام نشون میده که همیشه سعی میکنم اون احساسی که از اون تجربه داشتم رو باخودم به همراه داشتن باشم. حالا تجربه من:

    دو یا سه سال پیش زمان پندمیک بود زمان اوجش که دندون درد گرفتم منی که تا به حال نه دندونی کشیده بودم و نه پر کرده بودم، دندون عقلمم بود و خیلی هم نهفته بود، خونواده میگفتند اگر بتونم تحمل کنم یکم اوضاع خوب بشه تا بعد بریم دندان پزشکی، منم چون تا حالا تجربه نداشتم یکم می‌ترسیم بخصوص شنیده بودم دندون عقل سخت کشیده میشه و بدتر از اون نهفته باشه!

    با خودم گفتم می‌خوام توحیدی بودن رو اینجا تجربه کنم با اینکه میترسیدم ولی گفتم نه من میرم، گفتم می‌خوام تجربه کنم چون با دید تجربه داشتم میرفتم نمی‌دونم چرا هیجان داشتم که زودتر ببینم چطوریه چجوریه!

    با خودم گفتم توکل به خدا خودش هدایت میکنه، وقتی دکتر جراحی میکرد (چون نهفته بود باید اول لثه ام رو میبرید بد دندون رو میکشید) دکتر میپرسید درد نداری به طرز عجیبی من درد نداشتم دندونم بدقلق بود مگه در میمومد! دکتر طوری دندون رو میکشید بیرون که سرم از صندلی جدا می‌شد ولی نتیجه ای نمیداد، یکم کلنجار رفت و تعجب کرده بود که من راحت دراز کش دارم نگاه میکنم نه دردی نه چیزی!

    تمام لحظات که فکر کنم یک ساعتی طول کشید فقط نظاره گر بودم و احساس میکردم روی شونه های خدا نشستم و دارم مراحل رو میبینم انگار دندون خودم نبود!

    وقتی تقلا میکرد و دندون در نیومد میگفتم خدا خودش حلش می‌کنه من فقط باید از این لحظات که لحظات توحیدی بودن لذت ببرم، خلاصه این دندون عقل ما در اومد دکتره بنده خدا خسته شده بود.

    اومدیم خونه یواش یواش داشت بی حسیش باز میشد صورتم باد کرد و کبود شد ولی باز من دردی نمی‌دونستم خلاصه یک تجربه بی نظیر شد برام و وقتی به یادش میفتم لذت میبرم از این نگاه توحیدی اون موقع از این که چطور خدا منو بغلش گرفته بود. من همین حس رو موقع مصاحبه دکتری هم داشتم که در دوره ی شیوه حل مسائل زندگی به عنوان تمرین مفصل توضیح دادم.

    زندگی به سبک عباس منشی، واقعا زندگی راحت و بدون بن‌بستی هست دنیا از این زاویه دید، زیباترینه، قشنگ تره، لذت بخش تره، وقتی به دید تجربه به همه چیز نگاه میکنم باعث میشه که خود به خود همه چیز رو تجربه کنم حتی اون موقعیت‌ها و کارهایی که ازشون ترس دارم هم با خودم میگم بزار تجربشون کنم بزار برم تودلش بزار ببینم چه حسی داره حتی اگه خوب انجام ندم.

    با این دیدگاه و با این حس که خدا پشتم هست و منو حمایت می‌کنه منو هدایت می‌کنه باعث میشه قدم بردارم.

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که این دیدگاه رو به ما یاد دادید، یک پنجره ی جدید رو به دنیا برامون باز کردید که هر چی از این پنجره دیده میشه جز زیبایی چیزی نیست.

    امیدوارم همیشه در پناه حق به بیشتر از این تجربیات و حس‌های عالیتر برسید و راه رو باز کنید برای میلیون‌ها میلیون انسان که آماده دریافت این آگاهی ها هستند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: