می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
درود بر استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی گرامی و تمام دوستان عزیزم در این وبسایت الهی
استاد این فایل چقدر در زمان درستی به دست من رسید! من دارم روی روانشناسی ثروت و دوازده قدم کار میکنم و درک این هفته من از آموزشهای شما این بود که “ثروتمند شدن یک موضوع کاملا ذهنی است” و در پی شواهد و قراینی برای منطقی کردن آن در زندگی خودم بودم و هستم که شاهد از غیب رسید! و این فایل عالی شما را دیدم.
من در این هفته سعی کردم زندگی خودم بررسی و تحلیل کنم و به عنوان تمرین جلسه یازده و دوازده روانشناسی ثروت بیام و زندگی کاری و شغلی خودم از دوران نوجوانی و وقتیکه شروع به پول ساختن کردم تا الان که چهل و پنج سال دارم، را بنویسم و ذهن خودم واکاوی کنم که توی مسیر شغلی و زندگی وقتی تضادهایی برخورد کردم چه واکنشی داشتم و آن واکنش چه ثمراتی برای من در آینده به ارمغان آورده است، تا بتوانم نتیجهگیری کنم ثروت یک امر کاملا ذهنی است.
این فایل به من نشان داد که شیوه نگرش ذهن ثروتمند (ایلان ماسک و مجموعه اسپیس ایکس) به تضادی که در ارسال راکت گرانقیمت استارشیپ داشتند، چگونه میتوانه باشه؟! کنترل ذهن را یاد گرفتم و از تضاد درس گرفتم که ذهن ثروتمند چگونه پس از تضاد فقط درسش را میگیره و به راهش ادامه میده!!
ایلان ماسک در توییتی این پرتاب ناموفق را یک پرتاب آزمایشی هیجانانگیز برای استارشیپ خواند و اعلام کرد که برای راه اندازی آزمایشی بعدی در چند ماه دیگر چیزهای زیادی یاد گرفته است.
واقعا این شیوه تفکر کردن ذهن برنده یا ذهن ثروتمند است که از زندگی خودش درس بگیره و به اتفاقات زندگی خودش معجزه گونه نگاه کنه و بگه به هر آنچه پیش روی من است با اعجاب و شگفتی مینگرم که خدا چه برکت و نعمتی برای من درون آن قرار داده است.
استاد عزیزم شما گفتید که از زندگی خودمون مثال بزنیم و بیان کنیم کجا موفق شدیم از اتفاقی که برامون رخ داده است درس آن را بگیریم و به هم نریختیم و به نجواها اجازه جولان ندادیم! من هم قصد دارم در ادامه یکی از تجربیات خودم که اتفاقا خیلی هم تازه است با استاد عزیزم و دوستان گرامی به اشتراک بگذارم.
من در انتهای سال 1400 برای اولین بار در زندگی تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم و کشور مقصدم را آمریکا انتخاب کردم. با توجه به سابقه تحصیلی درخشان که معدل کارشناسی من 19.27 شده بود و همچنین سابقه کاری بیش از دوازده ساله که در بازار فناوری اطلاعات داشتم، من شیوه مهاجرت تحصیلی را انتخاب کردم.
در همان بهمن ماه 1400 من شروع به جستجو درباره دانشگاههای آمریکا و فوق لیسانس مهندسی کامپیوتر یا علوم کامپیوتر در این کشور کردم. پس از چند روز بررسی یکی از دانشگاههای این کشور را انتخاب کردم که رتبه فوق لیسانس علوم کامپیوتر آن در بین کل دانشگاههای آمریکا چهار بود و یک دانشگاه کاملا بینالمللی بود. رفتم اپلای کردم و اطلاعات اولیه خودم بارگذاری کردم. در مرحله اول گفتند که تو باید یک آزمون آنلاین برنامهنویسی بدهی، گفتند که آزمون در حد لیسانس است و شما باید سه برنامه را که ما به تو میگوییم در زمان دو ساعت حل کنی و کدهای برنامه را آپلود کنی! انجام دادم و خیلی سریع به من گفتند که قبول شدی!
سپس در مرحله بعد دانشگاه گفت باید مدارک تحصیلی و کاری را بارگذاری کنی و انجام دادم، خیلی سریع و کمتر از دو ماه از شروع پروسه پذیرش تمام کارهای من سمت دانشگاه و اداره مهاجرت آمریکا انجام شد و I-20 و sevisID برای من صادر شد. این موضوع برمیگردد به اوایل اردیبهشت 1401 فقط مانده بود وقت سفارت گرفتن که با توجه به اینکه من میخواستم با خانواده بروم و چهار نفر هستیم یک پروسه طولانی و زمان بر شد.
اما من طی سال 1401 فقط و فقط چشم انتظار وقت سفارت ننشستم و موفق شدم زبان انگلیسی یاد بگیرم و مدرک آیلتسم را گرفتم و همچنین پروژههای خوبی هم در سال 1401 انجام دادم و در سه شرکت معتبر با عنوان مشاور هوشمندسازی کسبوکار فعالیتم آغاز کردم و در طی سال گذشته هم موفق شدم ثروت بسازم، مهارتهای فنی جدید بیاموزم و با توجه به مهاجرت قریبالوقوع موفق شدم با انگیزه و تمرکز و استخدام معلم خصوصی زبان انگلیسی یاد بگیرم و مدرک آیلتس هم بگیرم.
درادامه پیگیریهایی که برای دریافت وقت سفارت، موفق شدم برای پانزدهم اسفندماه 1401 وقت سفارت در آنکارا بگیرم. من و خانواده عزیزم رفتیم که به اذن رب ببینیم چه اتفاقی برای ما رقم خواهد خورد. یک عالمه تشریفات پیچیده در سفارت و در ازدحام و شلوغی آنجا طی کردیم تا نوبت من رسید که با افسر درباره ویزا گفتگو کنم! خب طی یکسال گذشته من مدارک لازم را جمعآوری و ترجمه کرده بودم و اصلا هدفگذاری من در سال 1401 مهاجرت بود به آمریکا! البته این یک وجه قضیه است و همانطور که گفتم من در کنار این هدف در سال 1401 کار کردم، پروژه انجام دادم، درآمد داشتم و با امید به آینده موقعیتهای شغلی فراوانی به اذن رب ایجاد کرده بودم که همینجا آنها را ذکر کردم.
نوبت من شد و رفتم جلو و آفیسر سفارت به من گفت تو باید انگلیسی صحبت کنی و من گفتم باشه مشکلی نیست. کلا دو دقیقه با من گفتگو کرد و سه سوال از من پرسید! بعد از فقط پرسیدن سه سوال افسر به من گفت که You are not approved یعنی که تایید نشدی، خیلی سریع و با لبخندی به او گفتم بله خیلی ممنونم، ایشان فکر کردن من متوجه نشدم چی گفته و با تعجب گفت You are rejected! do you understand? یعنی بابا ریجکت شدی متوجه هستی؟! دوباره من با لبخند گفتم بله ممنونم از شما و از سفارت بیرون آمدیم!
استاد عباسمنش عزیز باور بفرمایید در آن لحظه این سه آیه جادویی بقره را که از شما در جلسه قرآنی قدم اول یاد گرفته بودم، در ذهنم مرور شد:
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿155﴾
و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را (155)
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿156﴾
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم (156)
أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿157﴾
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند (157)
شاید من اینها را مینویسم کسی بخواند و بگوید فلانی چه بیخیال است نوشته بعد از یکسال تلاش برای مهاجرت افسر سفارت من را رد کرده من قرآن توی ذهنم بوده و لبخند زدم! اما باور کنید عین واقعیت را نوشتم. آن روز زمان سفارت ما صبح ساعت 9:30 بود، وقتی از سفارت برگشتیم هتل، من احساس کردم همسرم مقداری احساس بد پیدا کرده اما به روی خودش نمیآورد! گفتم برای نهار بریم آنکارامال و فودکورت آنجا غذاهای خوشمزه بخوریم! رفتیم و جای شما خالی خیلی خوش گذشت! یک وسیله بازی بسیار بزرگ و عجیب برای کودکان روبروی درب ورودی بود که ابتدا دختران خردسالم را بردیم آنجا و کلی بازی کردند، سپس رفتیم فود کورت و از انواع غذاهای خوشمزه آنجا دُنر کباب و پیتزا و غذاهای ترکی سفارش دادیم و خوردیم و لذت بردیم. عصر آن روز هم با همسرم رفتیم یک پاساژ بزرگ دیگر در مرکز شهر آنکارا و همسرم یک کاپشن ترکی اصل خرید و واقعا سعی کردم احساسم خوب نگه دارم.
من این طرز نگاه را مدیون آموزشها استاد هستم و افتخار میکنم که بیش از ده سال است شاگرد استاد هستم و آموزشهای استاد عباسمنش ورد زبان من است و از آنها استفاده میکنم. صادقانه میگویم در آن لحظه شنیدن خبر رد شدنم، احساس میکردم باید دست هدایت را باز بگذارم، ندایی با من سخن میگفت که حتما سال جادویی در ایران تجربه خواهی کرد اجازه بده هدایت تو را به سمت خواستههایت راهنمایی کند!
من طی یکسال قبل برای رسیدن به هدفم یعنی مهاجرت واقعا بهترین خودم بودم، هر کاری که از دست من برمیآمد انجام داده بودم! زبان من به انگلیسی باز شد، این یک مهارت بینظیر برای من است و معجزهگونه موفق شدم آنقدر در زبان رشد کنم آن هم فقط در مدت یکسال! یک موضوع جدید در زندگی من بوجود آمد یعنی مهاجرت! من قبل از آن چنین درخواستی نداشتم ولی الان دارم و موفق شدم برای درخواستم قدمی بردارم و اولین تست و تجربه خودم انجام دادم! یعنی ایمانی که عمل آورد و من فقط به زبان نگفتم مهاجرت بلکه برای آن کلی عمل داشتم!
به خودم میگفتم دیگر جای نگرانی ندارم که کاش این کار را میکردم و نکردم. دیگر واقعا باید طرز نگاهم این باشد که خدا دارد با این رد شدن با من حرف میزند! خدا دارد من را به سمت چیزهای بهتری هدایت میکند.
استاد فقط همین یک مدرک آیلتس که من موفق شدم طی یکسال از مبتدی به آن سطح برسم خودش معجزه بود برای من! البته من آنقدر معجرهگونه به آن نگاه نمیکردم و میگفتم خب یک مدرک است دیگه و من گرفتم! تا وقتی من در لینکداین که شبکه متخصصین است، مدرک آیلتسم را پُست کردم نمیدانید چقدر به دیگران انگیزه داد! با مدرک آیلتسم این چند خط زیر را در لینکداین نوشتم:
—————————————————————————————————————
تقریبا یکسال پیش یعنی پانزدهم بهمن 1400 اولین جلسه زبانآموزی من با دکتر برزگر از اساتید مطرح زبان بود. پس از تعیین سطح دکتر به من گفت با اغماز یه کم بالاتر از مبتدی هستی وگرنه همان مبتدی برازنده شماست.
طی یکسال هفتهای دو جلسه با دکتر برزگر زبان انگلیسی آموختم و روزی چند ساعت خودم زبان کار کردم. شب قبل از امتحان آیلتس دانشگاه کمبریج به دکتر برزگر چنین پیام دادم:
“درود و ارادت. شب شما بخیر
این عکس جزوه من از اولین جلسه درس شما بوده است. تاریخ آن برای یکسال قبل است.
خدا را شکر که موفق شدم طی یکسال مستمر از دانش شما بهره ببرم و به هدفم بچسبم و موفق شوم مقداری مهارت زبان انگلیسی خودم بهبود دهم.
به دور از هر نمرهای که فردا بگیرم تلاش یکساله خودم را تحسین میکنم.”
خدا را شکر که بعد از چهل و چهار سال عمر گرفتن از خدا بالاخره زبان من به انگلیسی باز شد و میتوانم انگلیسی روان صحبت کنم و نمره اسپیکینگ 6.5 آیلتس گویای این موضوع است.
خدا را شکر!
—————————————————————————————————————
استاد آن پست چند ده هزاز بازدید گرفت و تقریبا صد کامنت نوشتند مردم روی آن! چقدر همگی فقط این یک موضوع من را تحسین کردند! چقدر برای دیگران الهام بخش شدم و بیش از دویست نفر به خصوصی من مراجعه کردند و برای بهبود مهارت زبان خودشان از من راهکار خواستند.
استاد عباسمنش یعنی همان لحظه که افسر به من گفت تو رد شدی گفتم الخیر فی ماوقع و حتما خیری دارد برای من! استاد شرح روز پانزدهم اسفندماه 1401 و جواب ردّ سفارت را صادقانه نوشتم، باور بفرمایید توکل من به آیاتی که نوشتم زبانی نبود! من به خدا و کائنات با ذهن و ایمان قلبی گفتم من از صابرین هستم! خدا هم به من بشارت داد! بشارتِ چه چیزی؟! معجزاتی از لذت و احساس خوب در سفر جادویی نوروزی به فاصله کمتر از یک ماه خدا برای ما در نظر گرفت! من شرح آن سفر نوروزی 1402 را در جلسه دوم قدم اول و معجزات ستاره قطبی نوشتهام و چقدر بچههای دوره از آن لذت بردند و همگی با من صدق بالحسنی شدند و از خدای بزرگ به خاطر زیباییهایش سپاسگزار شدیم.
لینک کامنت معجزات سفر نورزی ما روی دوازده قدم نوشتم را میگذارم:
abasmanesh.com
خدا را شکر پس از تعطیلات نوروزی که برگشتیم سرکار فرصتهای زیاد کاری به من روی آورده است، دو قرارداد کار تمام وقت با حقوق خوب، دو قرارداد مشاوره و یک قرارداد پروژه سنگین و چند ساله به من پیشنهاد شده که هر کدام از دیگری پولسازتر و بهتر هستند و فقط من سپاسگزار رب هستم!
تمام دستاوردهایی که به فاصله کمتر از 45 از جواب ردّ سفارت به من در زندگیم رخ داده و انشاءالله تمام اتفاقاتی که در سال جادویی 1402 برای من رخ خواهد داد که خودم را متعهد میکنم از نتایج آنها در آینده بنویسم فقط به خاطر طرز نگاه و کنترل ذهن و نجوهای آن بعد از شنیدن عدم تایید ویزا در سفارت برای من رخ داده است.
استاد عباسمنش عزیزم مطمئن هستم که این طرز نگاه کردن به زندگی را مدیون آموزشهای شما هستم و سعی میکنم بهترین خودم باشم و همیشه و در هر حالی از زندگی لذت ببرم و دنبال نکاتی باشم که حس من را خوب کنند تا به سمت زیباییهای بیشتر هدایت شوم و الهامات خدا را دریافت کنم.
درود بر آقا ابراهیم عزیزم
ممنونم بخاطر کامنتی که در جواب من نوشتید. سپاسگزارم که من را مورد لطف و محبت خودت قرار دادی.
این بخش کامنت شما جای حرف و بحث زیادی دارد:
“یاد استاد افتادم روزی که سایت رو از دسترسش خارج کردن و اون آغازی شد برای مهاجرت و شما هم مثل ایشون رفتید لذت بردن و اتفاقات هدایتی بعدی”
ابراهیم جان! به لطف رب متعال ما استادی داریم بینظیر! استادی داریم که واقعا به عمل میتوانیم در همه جنبههای زندگی از ایشان استفاده کنیم! استادی داریم که زندگی خودش را عیان جلوی دوربین گذاشته تا ما بتوانیم الگوی خوبی داشته باشیم! تا ما بتوانیم درس زندگی بگیریم از استاد عباسمنش!
ابراهیم جان! کاملا در این موضوع با تو همعقیده هستم که:
سبک زندگی استاد عباسمنش
جملات قصار استاد عباسمنش
شیوه کنترل ذهن استاد عباسمنش
صدق بالحسنی بودن استاد عباسمنش
نحوه تمرکز بر زیباییهای استاد عباسمنش
آموزههای استاد عباسمنش
نحوه برخورد با تضادهای استاد عباسمنش
میتوانند برای ما الگوی درستی باشند و به ما کمک کنند نجواهای شیطانی را کنترل کنیم. در یک کلام دانشگاه استاد عباسمنش یک دانشگاه زندگیساز است که اگر دانشجوی زرنگی باشیم در هر موقعیت از زندگی ما جوابی در این دانشگاه وجود دارد که میتوانیم از آن بهره ببریم.
تمام اینها را نوشتم که بگویم دقیقا حق با توست من در آن لحظه که پیشنهاد آنکارامال را دادم به همسرم و خانواده، ناخودآگاه از آن فایل استاد الگو گرفته بودم که بعد از فیلتر شدن سایتش رفتند و سوار چرخ و فلک شدند!
خدا را شکر
خدا را شکر
خدا را شکر
خدا را شکر به خاطر استاد عزیزم، خدا را شکر به خاطر وبسایت بینظیر استاد که واقعا کمک کننده است به من که ذهنم آرام کنم، خدا را شکر به خاطر دوستان عزیزی مثل خودت ابراهیم جان که در این فضای بینظیر با هم آشنا شدیم و کمک بیشتری هستند تا به هدف کنترل ذهن نایل بیاییم.
من هم بهترینها را برات آرزو دارم ابراهیم عزیز!