می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
سلام من به خدای مهربانم و اساتید گرامی و همراهان بسیار عالی ام
من در باره محتوای این فایل الان دو تا خاطره یادم اومد من یک بدهی بانکی داشتم که مبلغ بسیار بالایی شده بود و من همیشه از خداوند درخواست پرداختش رو میکردم از بانک با من تماس گرفتن و منو تهدید کردن چون سند خونه مامان رهن بود و من خیلی ناراحت بودم و زن داداشم از این جریان خبر دار شده بود و اون هم توی این گیرو دار تماس میگرفت و میگفت حالا میخای چکار کنی نجوا ها حسابی اذیتم میکرد اومدم با خدای خودم خلوت کردم و گفتم خدایا من که پولی ندارم این مسئله رو به تومیسپارم خودت این رو حلکن بعدش قلبم بسیار آرام شد به حدی که خودم هم باورم نمیشد اینقدر آرام و اصلا نگران نیستم حتی زن داداشم باز زنگگ زد و گفت میخای چکار کنی من هم گفتم همه چیز به بهترین نحو درست میشه اون اصلا باور نکرد ولی من خودم ته قلبم آرام بود و بیست روز بعد به طور معجزه آسایی وام من تصفیه شد اون هم در کمترین میزان پرداخت و این برای من مثل یک معجزه بود
خاطره دوم من این جوری بود که ما میخواستیم گلخانه رو اجاره بدیم و اجاره دادن فصل خاصی دارد و در اون فصل هر کی بخاد اجاره میکنه هر کی هم بخاد اجاره میده ما یک فردی پیدا شد برای اجاره و ما اجاره دادیم و ایشان هم مقدار کمی پول برای اینکه معامله حالت رسمی پیدا کنه به ما داد و قرار شد که هفته دیگه بیاد و همه پول رو بده و قرارداد رو ببنده و ایشان همش امروز و فردا میکرد و فصل هم داشت تموم میشد و گلخانه هنوز اجاره نرفته بود و شوهرم همش نگران بود من هم نگران بودم ولی اصلا به روی خودم نمی آوردم و همسرم رو دلداری میدادم و میگفتم نگران نباش همه چیز درست میشه من اونو سپردم به خدا و همسرم هم با نام باوری سعی میکرد قبول کنه و فصل تمام شد و ایشان هم تماس گرفت و گفت که اجاره نمیکنم
و اینجا باز همسرم خیلی ناراحت شد باز من ذهنم رو کنترل میکردم و میگفتم که نگران نباش این جریان به بهترین نحو درست میشه و برامون مستاجر خیلی خوبی پیدا شد و از اون مبلغ قبلی دویست ملیون تومان پول بیشتری داد و این هم ناشی از کنترل ذهن بود برای من بینهایت خدا رو شکر و سپاس میگویم