اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سلما مصدق» در این صفحه: 1
  1. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2769 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان.

    از شما بینهایت سپاسگزارم بابت این محتوای ارزشمندی که تولید میکنید و این آگاهی های ناب رو با ما به اشتراک میگذارید و تمرینات هوشمندانه ای که برای ما طراحی میکنید. اولش ذهن منطقیم گفت تو که هیچ مثالی نداری پس کامنت ننویس ولی نیروی الهی درونم گفت شروع کن به نوشتن کامنت مثالها رو کم کم یادت میارم.

    به عنوان تمرین این فایل مثال های من در مورد موقعیتهای به ظاهر بدی که من تونستم با باورهای متفاوت نتایج رو به نفع خودم تموم کنم:

    دقیقا همین موضوع پاندمیک که باعث ضرر و زیان کسب و کار خیلیا شد واقعا برای من به جز خیر چیزی نداشت. من تو اون برهه داشتم برای یک تیمی کار میکردم که هم کلاسهای ورزشی حضوری داشتیم و هم کلاسهای آنلاین. یعنی مدیر تیم از قبل از پاندمیک کلاسهای آنلاین رو سازماندهی کرده بودن و ما با شروع پاندمیک فقط بخش آنلاین رو ادامه دادیم. یه جورایی مدیر ما و تیم ما هم توی مدار مناسبی بودیم و انگار خودمونو آماده کرده بودیم برای همچین روزی.

    جالبه من همون روز اول ملاقات با مدیر، درواقع برای کلاس های حضوری به ایشون درخواست همکاری دادم و اصلا نمیدونستم که کلاس آنلاین هم دارن. ولی ایشون گفتن شما قراره تو بخش آنلاین کار کنی و کلاسهای حضوری رو فقط خودشون برگزار میکردن. اول یه ذره خیلی کم نگران و ناراحت شدم من بیشتر دوست داشتم کلاس حضوری داشته باشم و خودم رو براش آماده کرده بودم و بلدش بودم. احتمالا به این دلیل که فکر میکردم آنلاین بلد نیستم نگران شدم. ولی چون داشتم خیلی خوب روی خودم کار میکردم کلا ذهنیت مثبتی داشتم و با کمال میل پذیرفتم. اوایل که کارمو شروع کردم مربی آنلاین بودن خیلی برام سخت بود و واقعا بلد نبودم. حتی چند بار با مدیر سر نابلدی من یکمی بحثمون شد. ولی انقدر رو کارم تمرکز کردم که بعد از مدت کوتاهی به حدی رسیدم که از خود مدیر کار رو بهتر انجام میدادم و ایده های عالی رو اجرا میکردم. پاندمیک باعث شد بخش آنلاین بیشتر فعال بشه و مشتری هام هر روز بیشتر بشن و من چون کارمو خوب یاد گرفته بودم اون همه شاگرد رو میتونستم ساپورت کنم. در نتیجه هر ماه حقوقم بیشتر و بیشتر شد. و در اون برهه واقعا حقوق من چندین برابر شد. در واقع بیشترین درآمد من تابحال در همون برهه به دست اومد. الان که بهش فکر میکنم میفهمم که چقدر من در مدار مناسبی بودم که به یک کار آنلاین هدایت شدم و اون پاندمیک چقدر برای من خیر بود.

    بعد از 9 ماه کار کردن با این تیم و کسب تجربیات ارزشمند، یک سری تضادها بوجود اومد. مثلا بدلیل تعدادبسیار زیاد شاگردا افراد دیگه ای به تیم اضافه شد و سیستم کاری تغییر کرد که من باهاش زیاد اکی نبودم. تا قبل از اون من خودم تنهایی اون همه شاگرد رو مدیریت میکردم ولی با ورود این افراد جدید اختیاراتم کم شد و از کارم ایراد میگرفتن. اولش از این تغییرات یکم ناراحت و عصبی شده بودم ولی انگار یه حسی بهم گفت که باید از این تیم بیام بیرون. من تصمیم گرفتم که از کارم بیام بیرون و تمرکز کنم روی کسب و کار شخصی و آنلاین خودم. پس بازم این اتفاق به ظاهر بد باعث رشد و پیشرفت من شد. من با الگوبرداری از همین افراد موفق، تونستم ایده های شخصی خودمو اجرا کنم و دو تا محصول خوب رو هم با کمک دوست عزیزم تولید کردم. این دو تا محصول همش ایده های الهامی خودم بود. دقیقا تو شرایطی که توی خوابگاه زندگی میکردم، بدلیل نبودن امکانات ورزشی من با چند نفر از بچه ها که پایه بودن هر شب چند دقیقه ای ورزش میکردم. در حین ورزش همش بهم حرکاتی الهام میشد که نیاز به وسیله خاصی نداشت و با وزن بدن و بدون اینکه نیاز باشه روی فرشهای نه چندان تمیز خوابگاه دراز بکشیم و کاملا بصورت ایستاده یا روی مبل قابل اجرا بود. بعدا من همین حرکات رو جمع آوری کردم و بصورت دو تا محصول درآوردم.پس این بار هم یه موضوع به ظاهر ناخوشایند یعنی نداشتن امکانات ورزشی نه تنها به ضرر من نشد بلکه باعث خلاقیت من شد. در هر صورت کسب و کار من از هیچ شروع شد و درسته که رشد آهسته ای داشت و خیلی پولسازی زیادی نکرد ولی خب این اولین تجربه من بود پس بجای اینکه بگم من تو کسب و کار شخصی آنلاینم موفق نشدم منصفانه تر اینه که بگم تجربیات خیلی خوب و ارزشمندی یاد گرفتم که تا آخر عمرم به دردم میخوره.البته این دو تا محصول قابلیت این رو داره که دوباره با کیفیت بالاتر تولیدشون کنم و بیشتر بفروشمشون و طبق قانون تکامل محصولات بهتری هم تولید کنم.

    بعد از حدود یکسال کسب و کار شخصی انلاین، موعد پایان نامم رسید و من باید حتما پایان نامم رو هر چه زودتر مینوشتم و دفاع میکردم بنابراین به تمرکز بسیار زیادی نیاز داشتم. بنابراین دوباره یک تصمیم دیگه گرفتم اینکه کسب و کار شخصیم رو فعلا متوقف کنم و فقط روی پایان نامم تمرکز کنم. چون فهمیدم واقعا نمیتونم روی هر دوش تمرکز کنم. خلاصه تو همون شرایط پاندمیک بود که رفت و آمدها خیلی کم شد و تونستم توی سکوت و تنهایی بیشتر توی خونه بشینم و تمرکز کنم روی کارم و بعد از حدود دو سال تونستم از پایان نامم دفاع کنم. پس اینجا هم موضوع به ظاهر بد پاندمیک به نفع من تموم شد.

    اولش که میخواستم روی پایان نامم کار کنم خیلی سختم بود دوسش نداشتم و غر میزدم میگفتم این پایان نامه باعث شده من از کسب و کار و درآمد بمونم ولی خب ذهنمو کنترل کردم و کم کم در حین کار روی پایان نامم یه ایده ای بهم الهام شد یک کانال تلگرامی در مورد موضوع پایان نامم درست کردم و آزمودنی های پایان نامم رو در اون عضو کردم بعدا افراد دیگه ای هم بصورت هدایتی عضور کانال شدن و تا الان از این کانال هم تونستم یه مقداری پول بسازم. پس من به جای اینکه بگم دپایان نامم منو از کسب و کارم انداخت یا بگم درآمدم از این کانال خیلی کمه باید بگم واقعا این کانال از صفر بوجود اومد و همین مقداری هم که تونستم پول بسازم خیلی تحسین برانگیز و فوق العاده اس و میتونه بازهم بیشتر و بهتر بشه و این کانال به دلیل پایان نامم بهم الهام شد پس پایان نامم هم برای من خیر بوده.

    اتفاقا همین اواخر بود که تلگرامم دو سه هفته ای قطع شد و با هیچ وی پی ان و هیچ پروکسی وصل نمیشد، اولش ناراحت شدم و تقلا میکردم وصلش کنم ولی بعد گفتم حتما یه خیری هست و کلا بیخیال تلگرام و کانالم شدم. تهیه محتوا برای کانال از من انرژی و تمرکز میگرفت و قطع شدن تلگرام باعث شد من اون چند روز تمرکز بذارم برای ادیت پایان نامم. کاری که چند ماهی بود به تعویق انداخته بودم ولی با باز شدن تمرکزم، تونستم انجامش بدم خداروشکر. پس اینم میتونه یک مثال باشه از اتفاق به ظاهر ناخواسته ای که من چون متفاوت بهش نگاه کردم نتیجه دلخواه گرفتم.

    مثالهایی رو هم به یاد میارم از موارد ظاهرا نادلخواه زندگیم درگذشته که اگر میتونستم با دید مثبت بهش نگاه کنم میتونست چقدر برام خیر باشه ولی خودمو سرزنش نمیکنم که نتونستم در همه موارد مثبت فکر کنم بلکه خودمو تحسین میکنم بابت مواردی که تونستم با نگرش مثبتم نتیجه مناسبی از یک اتفاق به ظاهر نامناسب بگیرم.

    همچنین مثالهایی رو به یاد میارم که همین الان در زندگیم هست و هنوز باورم نشده که اینها هم میتونه به نفع من باشه. پس باید روی این موارد هم کار کنم. یعنی ذهن منطقیم میگه نه این یکی دیگه امکان نداره که برای تو خیر باشه.

    ولی وقتی میگیم الخیر فی ما وقع هررر انفاقی بیفته به نفع منه، این شامل همهههه موارد میشه نه اینکه شامل یک سری موارد بشه و شامل یک سری موارد نشه.

    البته هر اتفاقی بیفته میتونه به نفع من باشه به شرط اینکه من بصورت واقعی و درونی دید مثبت بهش داشته باشم، ولی اگر نتونم دید مثبت بهش داشته باشم اون اتفاق به ضرر من تموم میشه. پس همه چیز به خود ما و زاویه دید ما بستگی داره.

    سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: