اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضوان یوسفی» در این صفحه: 15
  1. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خدای مهربان

    وَلَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَنَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَراتِ ۗ وَبَشِّرِ الصّابِرینَ﴿155﴾ بقره

    قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!

    سلام علی آقا

    معلوم است مدار شما خیلی خیلی بالا رفته که قراره است، همچنین آزمونی رو بسلامت رد کنید.

    فایل ما بی انتها هستیم رو بارها و بارها گوش کنید تا آرام تر شوید، و وقتی آرام شوید، معجزه رخ خواهد داد.

    abasmanesh.com

    کامنت خوب شدن معجزه وار عرفان رو تایپ کن آماده بذار تا موقع ترخیص عرفان که مطمئن ام کلی کارهای ترخیص وقت گیر است، برامون پیام رو بفرستی و ما را از شدت خوشحالی به گریه درآوری.

    منتظر خواندن کامنت پر شور و حرارت شما بعد از طی این مرحله به سلامتی و خوشی هستم.

    خدایا به حق این روز بارانی و زیبا، به حق لطف و کرامتت، به حق پرندگان در حال آوازت، به حق آفتاب تابانت، به حق بنده های صالح ات، به حق رحمان الرحیم ات، به حق این سایت الهی ات و کاربران موحدش، به حق بنده ات سید حسین دل علی و فرشته را شاد و خوشحال بگردان و عرفان رو به جمع خانواده عباسمنش بیفزا. الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خدایی که با عشق گِل همه‌ی ما را سرشت

    سلام عزیزم سلام سعیده جان

    راستی من یه خاله دارم همسن خودمه، خیلی دوستش دارم، اسمش سعیده است. یه مدت دنبال بحث های موفقیتی بود ولی با یه استاد دیگه، من چند بار فایل های استاد رو براش فرستادم ولی خبری ازش نشد، آخرین باری که باهاش صحبت کردم دیدیم کلی از این فضا دوره و شاید زمان زیادی نیاز هست و یا شاید اصلا به مدار استاد نرسه. نمی‌دانم گرچند دوست دارم یکی از اعضای خانواده ام با من همسیر باشند و به قول شما صدای استاد تو خونه پخش بشه.

    بهت تبریک میگم عزیزم، ان شاءالله شما و همسر و دخترای گلت و برادر عزیزت با هم مهاجرت کنید آمریکا.

    خیلی خوشحال شدم از این خبر خوب.

    مراقب دل نازنین ات باش تا همیشه شاد شاد باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام وقت به خیر و شادی و سرور

    موقعه ای که خواستیم بریم اردوی شمال یه شب قبلش و شبی که تو راه بودیم نخوابیدم از شدت ذوق و شوق،

    وقتی رسیدیم روز اول تقریبا خواب بودیم، سر نماز تو قنوت تو سجده، یه فیلمی بود.

    حالا شما گفتید که منم میام، فکر کنم اگر همچنین موهبتی نصیب مان شود، از خوشحالی تو مسیر خوابمون نبره، بعد که کنار دریا همدیگر رو ببینیم همین طور که داریم صحبت می کنم چُرت هم بزنیم.

    یه باری که فکر کنم راهنمایی بودم خاله ام که همسن من هست و هم نام سعیده، بهم گفت میتونی، مثلا از امروز صبح که بیدار شدی نخوابی تا فردا ظهر ساعت 12 ؟

    بهش گفتم آره.

    خلاصه صبح ساعت 7و نیم که بیدار شدم با اینکه تابستان بود نخوابیدم تا ساعت 3 شب، بعد گفتم برم پیش عمویم که هرشب تا صبح بیداره تا خوابم نبره. رفتم پیشش نشستم، نفهمیدم کی خوابم برد همون حالت نشسته نزدیک صبح خوابیده بودم و عمویم هم کارم نداشت، تا بابابزرگم بیدار میشه برا نماز بهش میگه این چرا اینجوری؟ و با صدای اونها بیدار شدم، عموم خندید و گفت یک ساعت که خوابی برو سرجات بگیر بخواب. و من تا حالا نتونستم این مدت زمان رو بیدار بمونم.

    شبی خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خدایی که با عشق گِل ما را سرشت

    سلام سحر جان

    میخوام بگم خدا خیلی دوست داشته که اینجوری برات رقم زده، مثل کوزه گری که کوزه اش رو داخل کوره میذاره که سفت و محکم و زیبا و قابل فروش بشه.

    از کجا معلوم اگه در یک خانواده معمولی با یه پدر زحمتکش و مادری مهربان بزرگ میشدی، همچنین پیشرفتی در زمینه خداشناسی و تغییر شخصیتی می کردی.

    به احتمال زیاد سرت تو گوشی که پدرت برای روز تولدت میخرید گرم بود و زندگی باری به هر جهت داشتی. از اینکه الان آزاد و رها هستی خدا را شکر کن و از این فرصت برای شناخت گوهر درونی ات استفاده کن. و قدر خودت را بیشتر وبیشتر بدان.

    بیشتر اشخاص موفق دنیا زندگی نظیر زندگی شما داشتند. سعی کنید، خانواده تان را ببخشید و آرام و رها از پرواز موفقیت لذت ببرید.

    سحرجان منتظر نتایج فوق العاده ات هستم دختر با اراده و پشتکار

    مراقب حال دلت باش عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام علی آقای عزیز

    سلام فرشته جان مادر قوی و با ایمان ام

    چقدر خوشحالم و از خوشحالی اشک هایم بند نمی آید، خدا را شکر که خبرهای خوب از راه رسید.

    به قول استاد در قدم اول جلسه دوم تمرین ستاره قطبی که میگه

    دیگه نگرانی معنایی نداره، اتفاق غیر مترقبه ای معنایی نداره، اصلا زندگی شما خلقِ

    پسر اولم هم 8 ماهه به دنیا اومد، و طبق قوانین پزشکی نباید زنده میموند، و خانم دکتری که می‌خواست من رو عمل کنه گفت: من عملت میکنم ولی فکر نکنم بچه ای باشه.

    و من همنجا گفتم خدایا من بچه ام رو از تو میخوام.

    با اینکه نمیدونستیم جنسیت بچه چیه،(اون موقع شهرستان ما سونوگرافی نداشت باید میرفتی ماهشهر)ولی اسمش رو

    گذاشته بودیم علی

    بعد تو ریکاوری همین که یکم به هوش اومدم ، گفتم خانم بچه ام؟ گفت بچه ات سالم است،پسره

    پسرم با اینکه زود هنگام به دنیا اومد ولی نیاز به اکسیژن و دستگاه نداشت.البته خاصیت جنوبی اش است، سفت وقرص

    نه مثل بچه های شمال(دخترای سعیده) و تهرون(عرفان) سوسول مامانی برن تو دستگاه (خنده و چشمک)

    این هم برای خنده گفتم. خیلی خیلی خوشحالم.

    دیروز داشتم فکر میکردم برم بازار یه هدیه کوچلو واسه عرفان بگیرم، بذارم کنار که وقتی دیدمش اون رو بهش بدم، که مهمان اومد، نشد برم. آلان که این خبر خوش رو شنیدیم دیگه حتما باید برم و هدیه اش رو کنار بذارم.

    در پناه حق روز به روز شادتر و سالم تر و توحیدی تر و ثروتمند تر و قوی تر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: